طبیعی است که حضور استعمارگران و غارت ثروت یک ملّت، نتیجهای جز فلاکت و بدبختی و فقر به همراه ندارد. در این میان، استعمارگران به تنها چیزی که نمیاندیشیدند، نجات جان مردمی بود که در قهقرای فقر و گرسنگی تا مرز بیماری و مرگ پیش میرفتند.
برای نمونه، در سال ۱۷۷۰، یعنی ۱۳ سال پس از جنگ پلاسی، قحطی عظیمی در بنگال و بیهار هندوستان روی داد که بیشتر از یک سوم مردم این منطقه مردند. به واقع، در حالی که حدود ۳۰ میلیون مردم هند به سمت فقر و گرسنگی سوق داده شدند، در کلکته ثروتهای عظیم به دست انگلیسیها به سرعت جمعآوری و خارج شد. انگلیسیها که حاکمیت را در دست داشتند، نه تنها به دنبال راه نجاتی برای مردم غارت شده نبودند، بلکه با کمال بیرحمی همچنان به غارت خود ادامه دادند؛ به گونهای که در گزارش رسمی کمپانی هند شرقی، که یکهتاز آن زمان بود، با بیشرمی و وقاحت گفته میشود با وجود قحطی شدید و با وجود اینکه بیش از یک سوم مردم تلف شدهاند، درآمد کمپانی کاهش نیافته؛ زیرا کمپانی رقم درآمد و عایدات معمولی را از آنان که زنده ماندهاند، گرفته است. این به تنهایی عمق و وسعت وحشیگری و غارت را نشان میدهد.
در این چپاول تنها انگلیسیها شرکت نداشتند؛ بلکه فرانسویها، هلندیها و پرتغالیها نیز سهیم بودند؛ به گونهای که پسانداز مأموران دولتی، کلّ سود سهام و ادویهای که بین سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۷۸۰ از اندونزی خارج شد، بالغ بر ۶۰۰ میلیون فلورین طلا شد.
بنا بر برخی آمار و ارقام طی اشغال هند به دست نیروهای بریتانیا، در دهه ۱۷۷۰ میلادی، بیش از ۱۰ میلیون هندی، فقط در ایالت بنگال این کشور جان خود را از دست دادند که بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس یا بر اثر فشار کار اجباری بوده است. انگلیسیها همه چیز را در هندوستان میفروختند. آنها حتی حاکمان ایالتها را با دریافت رشوه به قدرت میرساندند و هندوها را وادار میکردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب شد ۳۰ میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند.