صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۸  ، 
شناسه خبر : ۳۸۰۴۱۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۰۳ شهریورماه ۱۴۰۴
بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز شهادت امام رضا علیه‌السلام بار دیگر بر یک اصل محوری در راهبرد جمهوری اسلامی تأکید کرد: اتحاد ملی. ایشان هشدار دادند که دشمنان، پس از ناکامی در میدان جنگ، اکنون می‌کوشند با دمیدن در اختلاف‌ها، شکاف داخلی ایجاد کنند.

پارادایم نفاق پنبه شد احیای خطّ فاصل با دشمن

محمد ایمانی

بیانات دیروز رهبر انقلاب، پنبه کردن رشته‌های خط نفاق، احیای خط فاصل با دشمن و انهدام زیر ساخت «فاز دوم» عملیات دشمن (پس از شکست بزرگ آنها در میدان نظامی) بود.
در این‌باره به اجمال، چند نکته را باید مورد توجه و تأمل قرار داد:
1) بنیامین نتانیاهو که صهیونیست‌ها را بازیچه خود قرار داده، هنگام اجرای عملیات نظامی ادعا می‌کرد ظرف 72 ساعت، کار ایران را یکسره می‌کند. اما هرچه از ساعات آغازین جنگ فاصله گرفت، بیشتر فهمید که مرتکب چه خبطی شده، چگونه به تقویت اتحاد و همدلی کم‌سابقه میان ملت ایران کمک کرده و چگونه، امنیت و زیرساخت‌ها و بازدارندگی هفتاد ساله رژیم صهیونیستی را زیر ضرب ضرباتی کمرشکن برده است. هرچه جنگ جلوتر رفت، ضربات ایران دقیق‌تر و قدرتمند‌تر شد تا جایی که در روزهای آخر، اغلب قریب به اتفاق شلیک‌های ایران، به اهداف اصابت می‌کرد و انهدام‌هایی در شعاع چند ده متری ایجاد می‌کرد. اقتدار نظامی ایران، چنان قاطع و یقینی است که رزمایش اخیر ارتش جمهوری اسلامی ایران در دریای عمان و اقیانوس هند، خواب را از چشم صهیونیست‌ها ربود و آنها را راهی پناهگاه‌ها کرد! به گزارش شبکه فاکس‌نیوز: «اسرائیل، از بیم حملات ایران، پناهگاه‌های عمومی را باز کرد. ایران، با یک رزمایش و عملیات روانی، خواب را از چشم مردم و مسئولین اسرائیل گرفت».
2) اسرائیل و آمریکا در برآوردن اهداف جنگ 12 روزه ناکام ماندند و برخلاف طراحی اولیه، درخواست آتش‌بس دادند. پیروزی ایران در این میدان بزرگ، فراتر از پیروزی نظامی محض است، چنانکه نشریه تخصصی فارین پالیسی‌، چند هفته قبل اذعان کرد: «ایرانیان، سال‌ها می‌پرسیدند چرا کشورشان به برنامه موشکی، نیروهای نیابتی منطقه‌ای یا دکترین مقاومت نظامی نیاز دارد؛ حالا می‌پرسند چگونه می‌توان این ابزارها را قوی‌تر ساخت تا ایران مستقل و صاحب ‌حاکمیت باقی بماند‌... ‌مقاومت، دیگر فقط شعار حکومتی نیست؛ بلکه به گفتمانی مشترک در دفاع از کشور تبدیل شده است. این دیگر نسل ۱۳۵۷ نیست که مواضع گذشته را تکرار می‌کند؛ این فرزندان و نوه‌های آن‌ها هستند؛ نسل‌هایی که با دسترسی به اینترنت، رسانه‌های غربی‌ و اغلب با نگرشی متمایل به غرب رشد کرده‌اند، مشروعیت نظم جهانی را زیر سؤال می‌برند... مقاومت، دیگر انحصار جمهوری اسلامی و وفادارانش نیست بلکه به فریادی برای دفاع از میهن تبدیل شده است که مرزهای اجتماعی و سیاسی را درنوردیده است‌... ‌اکنون، این ایده‌ که مذاکره با غرب می‌تواند مشکلات ایران را حل کند، دیگر بیش از آنکه رنگ واقع‌گرایی داشته باشد، نشانه‌ای از تسلیم تلقی می‌شود‌. ‌زمانی، نسل جوان، استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی را اغلب به‌عنوان سیاستی پرهزینه، تحریک‌آمیز و منزوی‌کننده مورد انتقاد قرار می‌داد، اما جنگ اخیر، آن نگاه را تغییر داده است‌... ‌آن عده از ایرانی‌هایی که پیش‌تر شعارهای رسمی رهبر جمهوری اسلامی را جدی نمی‌گرفتند، حالا شروع به تکرار همان شعار‌ها کرده‌اند‌».
3) پیروزی خیره‌کننده ایران و شکست دشمن در این پروژه پیچیده، قبل از هرچیز مرهون تدابیر حکیمانه فرمانده کل قوا بود؛ تدابیری شامل جایگزینی سریع فرماندهان شهید؛ و اجرای آفندهای کوبنده در عمق رژیم صهیونیستی که آنها را بیچاره کرد؛ و تقویت انسجام و اتحاد ملی، که موجب شد نقشه دشمن، واژگون شود. دشمن با این هزیمت در میدان، در پی جبران شکست خویش برآمده و علت آن را اتحاد و انسجام ملت و مسئولان، ذیل راهبری رهبر انقلاب می‌داند. بنابراین طبیعی است که از طریق مزدوران سیاسی و رسانه‌ای خود، رهبر انقلاب، اتحاد ملت ایران و نیروهای مسلح مقتدر را همزمان، آماج ترور شخصیت قرار دهد.
4) اتفاقی تصادفی نبود که تحرکات به‌هم پیوسته‌ای برای دوقطبی کردن مردم، و با ادعای ضرورت تغییر پارادایم در نظام، ضرورت مذاکره (با آمریکای بمباران‌کننده میز مذاکره)، تعلیق برنامه هسته‌ای، آزادی مجرمان امنیتی، تغییر قانون اساسی و... کلید خورد. پایوران شبکه نفوذ با به خدمت گرفتن عناصر غافل، درصدد بودند هدفی را که دشمن با حمله نظامی به دست نیاورد، با عملیات سیاسی و رسانه‌ای و پنهان شدن پشت ادعای «تغییر پارادایم» پیش ببرند.
5) بیانات متقن و حکیمانه رهبر انقلاب، آفند و پدافند موفقیت‌آمیز در قبال فاز دوم عملیات دشمن (پس از شکست آنها در فاز نظامی) بود. ایشان با تبیین هدف دشمن، انحطاط و ابتذال پارادایم مذاکره با آمریکا را در موقعیتی بیرون از چهارچوب منافع و عزت ملت ایران بازنمایی کردند. عصاره بیانات رهبر انقلاب، این بود: «دشمنان ایران از ایستادگی و اتحاد مقتدرانه ملت، مسئولان و نیروهای مسلح و تحمل شکست سخت در حملات نظامی فهمیده‌اند که ملت ایران و نظام اسلامی را نمی‌توان با جنگ به زانو درآورد و گوش به‌فرمان کرد؛ بنابراین، اکنون این هدف را با ایجاد اختلاف در کشور دنبال می‌کنند».
6) دفاع از رئیس‌جمهور و جدا کردن وی از جریان دو زیست نفاق، به موازات نمایش پوسیدگی منطق «مذاکره با آمریکا»، آن حرکت هوشمندانه‌ای است که هم بازی دشمنان برای دوقطبی‌سازی را به‌هم می‌زند، و هم خط فاصل گفتمانی جبهه ملت ایران با جبهه دشمنان او را پررنگ می‌کند؛ خط فاصلی که جریان نفاق، مأمور مخدوش یا گم کردن آن است.
7) عنایت دارید که طی چند هفته گذشته، کدام محافل درصدد رنگ‌آمیزی دوباره میز بمباران شده مذاکره با آمریکا بودند و کشور را ناچار از این کار وانمود می‌کردند. تعابیر روشنگر رهبر انقلاب، رشته کردن پنبه خط «تفرقه‌افکنی و مذاکره‌طلبی»، ضمن حمایت از رئیس‌جمهور است؛ از جمله:
-«آمریکایی‌ها در گذشته علت حقیقی دشمنی را زیر عناوینی مانند تروریسم، حقوق بشر، دموکراسی، مسئله زن و مسائل مشابه پنهان می‌کردند یا آبرومندانه می‌گفتند می‌خواهیم رفتار ایران را عوض کنیم اما این فردی که امروز سر کار است، علت حقیقی را لو داد و گفت «می‌خواهیم ایران به حرف ما گوش کند». آنها می‌خواهند ایران با این همه عزت و افتخار، گوش به‌ فرمان آمریکا باشد.
- ملت ایران از چنین اهانت بزرگی به‌شدت رنجیده می‌شود و در مقابل آن کسانی که چنین توقع غلطی از ملت ایران دارند، با همه‌ قدرت می‌ایستد.
- کسانی که می‌گویند علت عصبانیت و دشمنی آمریکا شعار‌های ملت ایران است، افرادی ظاهربین هستند. کسانی هم که می‌گویند چرا با آمریکا مذاکره مستقیم و مسائل را حل نمی‌کنید، ظاهربین هستند؛ چرا که در سایه هدف واقعی آمریکا از دشمنی با ایران، این مسائل حل نشدنی است.
- رژیم صهیونیستی را تحریک و کمک کردند تا به خیال خود کار جمهوری اسلامی را تمام کنند؛ چرا که تصور نمی‌کردند ملت در مقابل آنها بایستد و آنچنان مشتی بزند که آنها پشیمان شوند.
- دشمن دریافته است که راه عقب راندن جمهوری اسلامی، به‌کارگیری ابزار و وسایل خشن نیست بلکه باید در داخل کشور اختلاف و نفاق ایجاد کند.
- امروز بحمدالله مردم متحدند و با وجود اختلاف سلایق، برای دفاع از نظام و کشور و ایستادگی در برابر دشمن یکپارچه‌اند که این اتحاد مانع تجاوز و تعرض دشمنان است و به همین دلیل هم در پی نابود کردن این وحدت هستند.
- اتحاد مقدس، اجتماع عظیم و سپر پولادینِ دل‌ها و اراده‌های مردم نباید مخدوش شود.
- حفظ اتحاد بین آحاد مردم با یکدیگر، مردم و دولت، آحاد مسئولان نظام با یکدیگر و مردم و نیروهای مسلح، ضروری است. علائم و قرائن حاکی از آن است که امروز بیشترین تلاش دشمن بر خدشه‌دار کردن این همصدایی و همدلی و همکاری است.
- نظرات مختلف در مسائل گوناگون و ارائه فکر نو اشکالی ندارد اما نباید مبانی و اصول انقلاب تخریب شوند. همه مراقب باشند! طراحی دشمن بعد از شکست آنها در جنگ ۱۲روزه، ایجاد چند صدایی و شکستن اتحاد است».
8) تحرکات جریان انحراف و تحریف (نفاق)، برای بازسازی خط مذاکره با آمریکا، در حالی است که دونالد ترامپ (قبله غرب‌پرستان و یانکوفیل‌ها) به تازگی، سران پنج دولت اروپایی و رئیس دولت اوکراین را به شکلی تحقیر‌آمیز، رو‌به‌روی میز کاری خود در کاخ سفید نشاند، و ضمن دیکته کردن واگذاری بخشی از خاک اوکراین، از اروپایی‌ها خواست تا100 میلیارد دلار دیگر به آمریکا به خاطر فروش سلاح به اوکراین بپردازند! این علاوه‌بر تحمیل قرارداد واگذاری نیمی از معادن اوکراین به آمریکا و علاوه‌بر چند صد میلیارد یورویی است که دولت آمریکا ظرف دو سال اخیر به بهانه جنگ اوکراین، از اروپایی‌ها ستانده یا در موضوعاتی مانند گاز به آنها گرانفروشی (تا پنج برابر قیمت) کرده است. به عبارت دیگر، هر چند «ترامپوفیل»‌ها به شکل پرحجم (و تا سر حد ناف درد گرفتن!) در بادکنک مذاکره با آمریکا دمیدند، دولت ترامپ، عیار و اعتبار مذاکره را با تلکه و تحقیر کردن نزدیک‌ترین متحدان خود نشان داده است.

نگاه ارتجاعی- استعماری پاشنه آشیل مستأجران کاخ سفید

رسول سنائی‌راد

از نگاه دقیق امام خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی علت اصلی جنگ اخیر تحمیلی بر کشور ما و تمامی توطئه‌های امریکای جنایتکار در دوران پس از انقلاب اسلامی، خواسته و نگرش استعماری و سلطه‌جویانه برای بازگرداندن ایران به حلقه کشور‌های وابسته و تابع امریکا در منطقه راهبردی غرب آسیا است که نقش تعیین‌کننده‌ای در نظم جهانی دارد. 
ایشان با ارجاع موضوع به سخنان رئیس‌جمهور فعلی امریکا که فارغ از آداب و ملاحظات دیپلماتیک و با چاشنی خیره‌سری و وقاحت، خواسته‌هایش را صریح و بی پرده اعلام می‌دارد، اعلام داشتند «این فردی که امروز در امریکا سر کار است، علت حقیقی خصومت با ایران را لو داد و گفت می‌خواهیم ایران به حرف ما گوش کند.» بر این اساس، ایشان علت حقیقی جنگ اخیر را هم همین توقع و هدف خباثت آمیز دانسته و افزودند «رژیم صهیونیستی را تحریک و کمک کردند تا با خیال خود کار جمهوری اسلامی را تمام کنند، چرا که تصور نمی‌کردند ملت ایران در مقابل آنها بایستد و آنچنان مشتی بزند که آنها پشیمان شوند». 
پاشنه آشیل سران کاخ سفید و متحدان غربی آنها، نگاه سطحی و ناشیانه به ملت بزرگ ایران و عدم فهم پیام انقلاب اسلامی است که در آن رژیم دیکتاتوری گوش به فرمان امریکا را ساقط کردند و با برپایی نظام جمهوری اسلامی، استقلال و آزادی از استعمار و وابستگی را با تمام هزینه‌های سنگین آن انتخاب کرده‌اند و مورد حمایت قرار داده و پایش ایستاده‌اند. 
همین ناآگاهی یا شناخت ناقص و سطحی، موجب شده که امریکا و دولت‌های غربی در طرح‌های براندازانه خود، از حساسیت مردم ایران به ذلت وابستگی و تبعیت از بیگانه غفلت کرده و از گروه‌ها و اشخاصی که در حافظه تاریخی ملت ما، نماد وابستگی و ذلت هستند، استفاده کرده یا آنان را آلترناتیو و جایگزین نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی کنند. 
اشتباهی که نه تنها واکنش منفی بلکه نفرت مردم کشورمان را از این اقدام به عنوان امانتی بزرگ به خود، به دنبال داشته و اتحاد و انسجام ملی را برای پاسخگویی تقویت می‌کند. جالب است که این ماجرا شکل تکراری به خود گرفته که از جنگ تحمیلی هشت ساله تا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به چشم می‌آید، اما ظاهراً سران دولت‌های غربی از جمله امریکا ترجیح می‌دهند موقعیت استعماری خود را در همان گذشته حفظ کرده و گذر زمان و تحولات فکری-سیاسی ملتی بزرگ و رشید را نادیده بگیرند. 
شاید مطرح ساختن پیربچه‌ای، چون رضا پهلوی به عنوان پادشاه آینده ایران، برای امثال دونالد ترامپ که در سودای امپراتوری و بازگشت به همان استعمار است، جذابیت داشته باشد، اما در افکار عمومی ایران، نشانه‌ای روشن از خیره‌سری یا عقب ماندگی و عدم فهم منزلت و جایگاه ایران بزرگ و ملت رشید آن به حساب می‌آید که واکنش منطقی به آن، نه ابراز شگفتی و تعجب، بلکه کوبیدن مشتی محکم بر دهان یاوه‌گوی اوست که در شکل اتحاد و انسجام ملی و حمایت از رهبری و رزمندگان اسلام در برابر حمله نیابتی رژیم جلاد و تروریستی اشغالگر فلسطین نیز تجلی یافته و تکرار شد. 
همین اتحاد و انسجام برای پاسخ به دشمن، شکست جنگ ترکیبی، پیچیده، مدرن و فوق العاده پرهزینه صهیونیست‌ها را موجب شد که بر انشقاق و اختلاف داخلی برای ایجاد شورش و بی‌ثباتی چشم طمع دوخته و به توهم تکرار سرنوشت لیبی و سوریه در ایران به سر می‌بردند. 
اما نه تنها آشوب و بی‌ثباتی رخ نداد، بلکه حمله ددمنشانه دشمن و دعوت احمقانه او به شورش، جواب عکس گرفت و اتحاد و انسجام ملی را تشدید و تقویت کرد و برخی گله‌مندی‌ها و احیاناً رضایتی‌ها را نیز به محاق برد و به حاشیه راند. 
آن‌گونه که همین اختلال موجب به هم ریختن کل طرح حمله گردید و دشمنی که فروپاشی نظام و تجزیه کشور ایران را هدف‌گذاری کرده بود، مجبور شد پای ارباب خود یا طراح حمله را نیز به میدان باز و سرانجام پرچم سفید را بالا برده و تقاضای آتش بس نماید. 
به عبارتی، اتحاد و انسجام ملی این بار هم پاشنه آشیل جنگ نیابتی صهیونیست‌ها برای امریکایی‌ها شد و نقشه خبیثانه آنان را به هم ریخت و نه تنها مردم از فروپاشی نظام و بازگشت سلطنت وابسته و مطیع غرب استقبال نکردند، بلکه با حمایت و همراهی قاطع با رهبری، نظام و نیرو‌های مسلح، الگویی از مقاومت مقتدرانه و قهرمانانه در برابر حمله ددمنشانه دو قدرت هسته‌ای دنیا و برخی اعضای ناتو و شکست خط استعمار و سلطه‌جویی را برای تمامی آزادی‌خواهان خلق نمودند. 
اینک دشمن شکست خورده و زخمی با خیال و طمع جبران در سودای انتقام و ترمیم زخم خود، اتحاد و انسجام ملی ما را هدف قرار داده و برای آشوب داخلی به اختلاف و شقاق چشم دوخته است. 
بدیهی است در چنین وضعیتی صیانت از اتحاد و انسجام یک رسالت و وظیفه همگانی است و هرگونه غفلت از آن با هر توجیه و بهانه‌ای که باشد، پذیرفتنی نیست، چرا که در شرایط قطع جنگ و طمع دشمن، تنها عوامل داخلی او، در گوشه و کنار کشور اختلاف و چند صدایی را دنبال می‌کنند و به دنبال نابودی وحدت ملی هستند. 
زنهار که با برخی تصورات مقدس به اتحاد و انسجام داخلی لطمه نزده و پاشنه آشیل دشمن را به دست خود ترمیم نکنیم.

«پزشکیان» و چالش تلفیق اخلاق و کارآمدی

علی میرزامحمدی

هفته دولت فرصتی برای بازنگری در مسیر پر فراز و نشیب دولت چهاردهم است. سال نخست ریاست‌جمهوری دکتر پزشکیان، سالی پرحادثه و فشرده بود؛ حوادثی که در برخی کشورها شاید در طول دهه‌ها رخ ندهد.
نام پزشکیان بیشتر از هر چیز با صداقت و بی‌پیرایگی گره خورده است. سادگی رفتار، سلامت مالی و سیاسی، و پرهیز از دروغ‌گویی، او را به سرمایه‌ای اخلاقی در فضای سیاست ایران بدل کرده است؛ سرمایه‌ای کمیاب در روزگاری که مردم بیش از پیش به صداقت سیاستمداران حساس‌اند. همین ویژگی‌ها سبب شد در انتخابات ۱۴۰۳ بسیاری، حتی با رأی سلبی، حضور او را برگزینند؛ نه برای وعده‌های پر زرق و برق، بلکه برای پیشگیری از بحران‌های تازه.
پزشکیان در سال نخست وعده‌های بزرگ نداد و توانست آرامش نسبی در فضای داخلی ایجاد کند. مانع از افراط در برخوردهای اجتماعی شد و مفهوم وفاق ملی را دست‌کم در سطح شعار زنده نگه داشت. در جهانی که سیاستمداران کمتر به صداقت شهره‌اند، او همچنان نماد این فضیلت اخلاقی باقی مانده است.
دولت پزشکیان در سال اول با آزمون‌های پیچیده‌ای روبه‌رو شد و کوشید میان میدان و دیپلماسی تعادل ایجاد کند؛ تلاشی که کمتر در دولت‌های گذشته دیده شده بود. جنگ ۱۲ روزه، جنگی که با عنصر غافلگیری، با هدف فروپاشی نظام طراحی شده بود، آزمونی بزرگ بود، اما دولت توانست شرایط را مدیریت کند. همکاری مردم با همدیگر و دولت در طول این جنگ کوتاه، نشان دهنده ظرفیتی بزرگ بود که در صورت بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی می توان به عبور از بحران های سخت امیدوار بود. استرداد لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی را می توان «پدیده ای مثبت در تاریخ حکمرانی پساانقلابی دانست که در دوره دولت چهاردهم رخ داد و نشان می دهد حاکمیت در تعامل خود با مردم و نخبه های منتقد می تواند در سیاستگذاری تجدید نظر کند و حتی با پذیرش خطاها، سعی در جبران و بهبود آنها داشته باشد. این کار نه تنها از ابهت حکمرانی نمی کاهد که بر اعتبار آن نیز می افزاید.
با این حال، نقدهایی نیز وجود دارد. معیشت مردم همچنان محل پرسش است؛ تورم و بیکاری آرام نگرفته و سفره‌ها کوچک‌تر شده است. وعده‌های محدود پزشکیان هنوز در برخی زمینه‌ها تحقق نیافته‌اند.
نکته مهم دیگر، ضرورت رعایت هنجارهای دیپلماتیک است. سادگی و خاکی بودن رئیس‌جمهور ارزشمند است، اما هر حرکت و کلام او بار سیاسی دارد. در مجامع بین‌المللی، زبان بدن و نحوه سخن گفتن او گاهی با هنجارهای دیپلماتیک فاصله دارد؛ نکته‌ای که مدیریت آن بر عهده مشاوران باتجربه است. سال دوم دولت مرحله‌ای حساس‌تر است. بازگشت تحریم‌ها، بحران انرژی و آب و تغییر موازنه‌های ژئوپلیتیک تهدیدهای جدی‌اند. بهره‌گیری هوشمندانه از فرصت‌ها و فعال نگه داشتن دیپلماسی، شرط عبور موفق از این موانع است. سیاست خارجی در این سال دوچندان اهمیت دارد، چرا که محدودیت‌های بین‌المللی می‌تواند بسیاری از فرصت‌ها را مسدود کند.
سال نخست، سال تثبیت صداقت و اعتمادسازی بود؛ سال دوم باید به تصمیم‌های قاطع و اصلاحات ملموس اختصاص یابد. تنها در این صورت، سرمایه اخلاقی پزشکیان می‌تواند به کارآمدی سیاسی و اقتصادی بدل شود و میراثی ماندگار برای سیاست ایران برجای گذارد؛ میراثی که نه فقط در کلام، بلکه بر سفره و زندگی مردم اثر بگذارد.
شعار «۱۲ ماه تلاش، ۱۲ روز دفاع» زمانی به واقعیت نزدیک می‌شود که مردم محور گفتمان دولت باشند و خواسته‌ها و مطالبات آن‌ها نه در شعار، بلکه در عمل محقق شود. مردم در جنگ ۱۲ روزه ثابت کردند که محدودیت‌ها و فرصت‌ها را خوب می‌شناسند و برای میهن خود تا پای جان فداکاری می‌کنند. شرط همراهی مردمی، صداقت، عدالت و تلاش دولت برای اتخاذ تصمیم‌های عقلانی و دور از هیاهو است؛ تصمیم‌هایی که هم عزت ملی را حفظ کنند و هم مسیر زندگی روزمره مردم را هموار سازند.

هدیه‌ای از جنس نقد

محمدعلی ابطحی

آقای عارف عزیز سلام

 ‌‌‌هفته دولت بر دولتمردان مبارک باشد.

از زحمات طاقت‌فرسا در این یک‌ سال پربحران تشکر می‌کنیم؛ مهم‌تر از همه، مراقبت از ارزاق و زندگی مردم در طول جنگ متجاوزانه اسرائیل و آمریکا. اولین یادداشتم را خطاب به دوست عزیز و آدم با‌معرفت و کاربلد دولت، آقای عارف، درباره کلیات می‌نویسم:

۱- دولت از بیرون یک مجموعه منسجم دیده نمی‌شود، به‌ویژه در حمایت از نظرات رئیس‌جمهور. پزشکیان در دولتش تنها به نظر می‌رسد.

۲- مشکلات البته زیاد است، ولی با این سال پربحرانی که بر کشور گذشت، متأسفانه اعضای دولت بسیار کم‌حرف بودند. در بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی نباید وزارتخانه‌ها ساکت بمانند.

۳- کاملا مشهود است که خیلی از اعضای دولت محافظه‌کارانه به فکر آینده خود هستند و دوست دارند کمتر دردسر داشته باشند. وفاق وقتی با این مقدمه به مراحل پایین‌تر می‌رسد، خیلی از وزرا بخش خود را دو‌دستی تقدیم مخالفان جدی دولت کرده‌اند.

آدم‌هایش را خودتان بهتر می‌شناسید. سر‌بسته بگویم ارج و قربی که نمایندگان مجلس فعلی در این دولت دارند، کمتر سابقه داشته است.

۴- بعضی از وزرا گمان کرده‌اند که همه تلاش مردم در رأی به پزشکیان برای این بوده است که آن وزرای بزرگوار بر کرسی بنشینند. به‌همین‌دلیل که این افتخار را به مردم داده‌اند، کمترین تغییر را در معاونان و به‌ویژه مدیران کل شهرستان‌ها داده‌اند.

۵- طولانی‌شدن استعلام‌ها و دخالت استعلام‌کنندگان در همه امور و برای پست‌های کوچک و بزرگ باعث می‌شود بدنه دولت را عملا خالص‌سازان و خالص‌شدگان به روال دولت قبل حفظ کنند. جناب آقای عارف، باور کنید دولت به تغییرات نیاز دارد. شجاعت داشته باشید. مردم را در تعلیق نگه ندارید. زمان را از دست ندهید. با مردم بیشتر از مدیران رودربایستی داشته باشید. الهی که موفق باشید تا مردم سرحال شوند.

قاعده حمایت

مسعود پیرهادی
بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز شهادت امام رضا علیه‌السلام بار دیگر بر یک اصل محوری در راهبرد جمهوری اسلامی تأکید کرد: اتحاد ملی. ایشان هشدار دادند که دشمنان، پس از ناکامی در میدان جنگ، اکنون می‌کوشند با دمیدن در اختلاف‌ها، شکاف داخلی ایجاد کنند. در چنین شرایطی، حمایت از خدمتگزاران کشور ــ بویژه رئیس‌جمهور پرتلاش ــ معنایی فراتر از تعریف و تمجید یا نقد بی‌پایان پیدا می‌کند.
ریشه‌های ایجاد اختلاف در کشور را باید در چند محور جست. نخست، فشار و طراحی خارجی است؛ تجربه نشان داده که دشمنان ملت ایران از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون همواره تلاش کرده‌اند از طریق جنگ روانی، عملیات رسانه‌ای و القای ناکارآمدی، شکاف میان مردم و مسئولان را عمیق‌تر کنند. دوم، برخی کاستی‌ها و سوءمدیریت‌ها در داخل است که وقتی با بزرگ‌نمایی رسانه‌های بیگانه همراه می‌شود، زمینه بی‌اعتمادی و ناامیدی را فراهم می‌سازد. سوم، رقابت‌های سیاسی کوتاه‌نگرانه و قدرت‌طلبی برخی جریان‌هاست که به جای تمرکز بر منافع ملی، اختلافات را دامن می‌زند و بستر بازی دشمن را مهیا می‌کند.
برای مقابله با این اختلاف‌آفرینی، چند راهکار اساسی ضرورت دارد. نخست، شفافیت در تصمیم‌گیری‌ها و اطلاع‌رسانی صادقانه که اعتماد عمومی را بازسازی می‌کند. دوم، مرزبندی روشن میان نقد دلسوزانه و تخریب بی‌ضابطه تا مرزهای حمایت با قاعده رعایت شود. سوم، گسترش گفت‌وگوی ملی میان نخبگان، جناح‌ها و اقشار اجتماعی برای یافتن زبان مشترک و راه‌حل‌های واقعی و چهارم، تقویت پیوند مردم و مسئولان از طریق کارآمدی و پاسخ‌گویی عملی در حوزه معیشت و اقتصاد. تنها در این صورت است که سپر پولادین اتحاد، همان‌گونه که رهبر انقلاب فرمودند، استوار باقی می‌ماند.
حمایت صحیح نه به معنای نادیده‌گرفتن ضعف‌ها و توجیه خطاهاست، نه به معنای سیل‌آسا کردن نقدهایی که انگیزه‌ای جز تضعیف دولت ندارد. حمایت یعنی دفاع و حفاظت با قاعده؛ یعنی هم پشتیبانی در برابر هجمه‌های دشمنان و بدخواهان و هم کمک به اصلاح کاستی‌ها در چارچوب انصاف و دلسوزی.
رئیس‌جمهور باید بداند که در جبهه‌ای واحد، پشتوانه مردمی و نخبگانی دارد، در حالی که همزمان نقدهای سازنده مسیر اصلاح را روشن می‌کنند.
اگر نقدها بهانه‌ای برای شکستن انسجام ملی شوند، عملا بازی در زمین دشمن است و اگر حمایت، صرفا به معنای چشم‌بستن بر خطاها باشد، خطر انحراف از مسیر درست را در پی دارد. در این میان، «حمایت با قاعده» همان سپر پولادینی است که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردند؛ سپری که نه تنها دولت و رئیس‌جمهور، بلکه کل کشور را در برابر هجمه‌های بیرونی و طمع دشمنان محفوظ نگه می‌دارد.
امروز، بیش از هر زمان دیگر، باید این منطق را به رسمیت شناخت که نقد سازنده و حمایت مسئولانه، دو روی یک سکه‌اند و هر دو در خدمت تقویت نظام و رفع نیازهای مردم. آینده روشن ایران، در گروی آن است که هم نقدها دلسوزانه باشند و هم حمایت‌ها مسئولانه.

«نفوذ» و «نفاق» در جبههٔ اصلاحات

حمیدرضا مقدم‌فر

در هفته‌ای که گذشت، چند موضع‌گیری و انتشار یک بیانیه با عنوان «جبهه اصلاحات ایران»، نخبگان، دلسوزان و مردم کشور را رنجاند و آزرده خاطر ساخت و در مقابل، رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی را خشنود و دست آنان را به اصطلاح برای موج‌سازی علیه منافع ایران پر کرد. 
البته از جمله افرادی که علیه این بیانیه موضع گرفتند، برخی از چهره‌های معقول و دلسوز جریان اصلاح‌طلب بودند؛ کسانی که معمولاً کوشیده‌اند در چهارچوب نظام اسلامی و منافع ملت حرکت کنند و نام «اصلاح‌طلبی» را همچون دیگر هم‌طیفان خود به اسم رمزی برای «تسلیم‌طلبی» و «استعمارخواهی» تبدیل نکنند. 
با این حال، مرور رفتار این جریان، به مثابه یک نحله، در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب نشان می‌دهد که همراهی، همسویی و همزبانی آنان با دشمنان نظام ـ مانند آمریکا و اسرائیل و هم‌پیمانان آنان ـ آن هم در بزنگاه‌ها، بخش جدایی‌ناپذیر کارنامه سیاسی‌شان بوده است. امروز کاملاً روشن است که هرچند برخی عناصر معتقد به اصول و مبانی انقلاب همچنان در این جریان حضور دارند، اما دو عنصر «نفوذ» و «نفاق» نقشی اساسی در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های بخش مهمی از این جریان ایفا می‌کنند. 

الف) نفاق
در ادبیات دینی ما و در متون مقدسی چون قرآن و نهج‌البلاغه، نفاق اقسام گوناگونی دارد؛ اما اساس همه آن‌ها در «استتار سیاسی» و «تفاوت میان ظاهر و باطن» نهفته است. 
در سال‌های نخست انقلاب، نمود آشکار نفاق را می‌شد در رفتار منافقین (سازمان مجاهدین خلق) مشاهده کرد. این نوع نفاق، با وجود همه توحش و خشونتی که در عملکرد آنان دیده می‌شد، در واقع ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین شکل نفاق بود. اما خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین نوع نفاق، گونه‌ای دیگر است که ویژگی‌های خاص خود را دارد و معمولاً در افرادی بروز می‌کند که در گذشته سوابق مثبتی از خود بر جای گذاشته‌اند، اما به مرور زمان دچار تغییر و دگرگونی در باور‌ها و اعتقادات شده‌اند. 

این افراد، تغییر ماهوی خویش را - که غالباً برخاسته از منفعت‌طلبی و فرصت‌جویی است - پنهان می‌سازند و در پوشش همان سابقه مثبت و با به‌کارگیری اصطلاحاتی چون «اصلاح‌طلبی»، اهدافی تازه و تیره را دنبال می‌کنند؛ اهدافی که در حقیقت بخشی از پازلی است که دشمن طراحی کرده است. 
قرآن کریم علت اصلی غلتیدن این افراد در ورطه نفاق را «غفلت» و «تعلل» در برابر انحرافات و گناهان معرفی می‌کند؛ گناهانی که در آغاز کوچک‌ هستند، اما بر اثر بی‌توجهی، همچون ویروسی کوچک که ر‌ها شود، به عفونتی بزرگ و مزمن تبدیل می‌گردند؛ تا آنجا که حتی آنان را به انکار مبانی و اصول نیز می‌کشانند. چنان‌که قرآن می‌فرماید: 
«ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَیٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یسْتَهْزِئُونَ» (سوره روم، آیه ۱۰). 
از همین رو، ایستادگی چنین افرادی در برابر اصول و مبانی اعتقادی و سیاسی، نه تنها عجیب نیست بلکه پیامد طبیعی این مسیر انحرافی است. در فتنه‌های گوناگون، از ۱۸ تیر ۱۳۷۸ گرفته تا فتنه‌های ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ و تا بیانیه اخیر، ردپای این نحله‌های دچار نفاق به‌روشنی دیده می‌شود. 

ب) نفوذ
پدیده «نفوذ» از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از اصلی‌ترین ابزار‌های دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن برای ضربه زدن به انقلاب بوده است. سرویس‌های اطلاعاتی دشمن آسان‌ترین مسیر نفوذ را در استفاده از احزاب و جریان‌های مستعد درون نظام یافته‌اند.  در دهه نخست انقلاب، سرویس اطلاعاتی شوروی از طریق حزب توده نفوذ خود را پیش می‌برد. سازمان CIA آمریکا و موساد اسرائیل نیز با بهره‌گیری از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و افرادی همچون کشمیری و کلاهی، در پی رخنه و ضربه‌زدن به انقلاب برآمدند. 
امروز نیز سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه همان مسیر را ادامه می‌دهند، اما نه در قالب بمب‌گذاری و اقدامات میدانی، بلکه از طریق نفوذ در لایه‌های تصمیم‌سازی سیاسی. این نفوذی‌ها با ارائه تحلیل‌ها و برآورد‌های نادرست، در پی ایجاد انحراف در مواضع و محاسبات سیاسی کشورند؛ امری که نشانه‌های آن در همسویی برخی مواضع داخلی با مواضع دشمن به‌روشنی دیده می‌شود.  بنابراین، با توجه به حضور پررنگ دو عنصر «نفوذ» و «نفاق» در این جریان، صدور بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران نه جای تعجب دارد و نه غیرمنتظره است؛ بلکه امتداد همان مسیر شناخته‌شده‌ای است که از آغاز انقلاب تا امروز بار‌ها تجربه و افشا شده است. 

انحراف از «اتحاد مقدس» چگونه ممکن است؟

امیرحسین یزدان پناه

بیانات روز گذشته رهبر انقلاب که با کلید واژه «اتحاد مقدس» درحال بازنشر است بدون شک یکی از کلیدی ترین سخنرانی های ایشان در زمینه حفظ انسجام و وحدت جامعه است. در تحلیل و تبیین این بیانات دچار دو خطای مرسوم تحلیل متن نباید شد؛ ۱- خطای علیت نادرست (False Causality):، ۲- انتخاب گزینشی (Cherry Picking).
در خطای «علیت نادرست»، کسی که متن (و در این جا بیانات رهبر انقلاب) را تفسیر می کند،با نوعی مغالطه، علت و معلول ها را به نحوی کنار هم می چیندکه به نتیجه مطلوب خود برسد. به عنوان نمونه بلافاصله پس از این بیانات، شاهد برجسته شدن ماجرای استیضاح و عزل بنی صدر در سال ۶۰ در برخی کانال ها و گروه ها بودیم و این طور گفته شد که امام در آن سال از بنی صدر حمایت می کرد اما منظورش حمایت از ۱۱ میلیون رای مردم به او بود نه شخص بنی صدر! و بعد هم مجلس او را استیضاح و امام وی را عزل کرد. این نوع تحلیل در ادامه پروژه ای است که در هفته های گذشته برای استیضاح رئیس جمهور آغاز شده و به دنبال آن است که بیانات روز گذشته رهبر انقلاب را با خود همراستا کند. درحالی که جمله رهبر انقلاب درباره رئیس جمهور بسیار واضح و صریح است و یک حمایت عام از دولت یا رای او نیست، بلکه حمایت خاص از شخص رئیس جمهور است: «خدمتگزاران کشور را مردم حمایت کنند؛ رئیس‌جمهور را حمایت کنند. رئیس‌جمهور، پُرکار و پُرتلاش و پیگیر است؛ عناصرِ این‌جور که پُرکار باشند، پُرتلاش باشند، پیگیر باشند، این ها را باید قدرشناسی کرد.» این که ممکن است نقدهایی به رئیس جمهور و عملکرد دولت او وارد باشد یک مسئله است که اساسا نقد و تذکر حتی در این بیان نهی نشده است اما این نقد و تذکر، حتما با کارشکنی، به دنبال عزل بودن و کمین برای کنار زدن رئیس جمهور متفاوت است و بیان رهبر انقلاب برای حمایت از شخص آقای پزشکیان را باید در کلان مسئله «اتحاد مقدس» که روز گذشته آقا بر آن تاکید کردند و قبلا از آن به عنوان «انسجام» و «امر ملی» نام برده بودند، دید و تحلیل کرد و مشابه سازی آن با قضیه بنی صدر، ایجاد «انحراف» در مبانی صریح و بلکه بیان صریح رهبر انقلاب است و جریان انقلابی باید مقابل این تحریف بایستد و اجازه ندهد تفسیر به رای، جای نص صریح بیانات آقا بنشیند. 
خطای «انتخاب گزینشی» در قبال بیانات مهم روز گذشته، پرداخت به یک وجه از بیانات و غافل شدن از وجه دیگر است. این که کسی فقط حمایت از رئیس جمهور را ببیند و چشم بر تذکر صریح رهبر انقلاب درباره خطر عبور از «مبانی جمهوری اسلامی» که به تعبیر ایشان «باعث قدرت شده است»  ببندد و آن طور که ایشان دیروز گفتند مدام تکرار کند که «آقا! شعار ندهید علیه آمریکا» یا «چرا با آمریکا مذاکره‌ مستقیم نمی کنید، مسائل تان را حل نمی کنید» دچار مغالطه گزینش جملاتی شده که دیدگاه او را تایید می کند. درحالی که بیانات دیروز رهبر انقلاب یک منظومه جامع درباره «اتحاد» شامل چرایی و عوامل آن است و حتی اگر کسی به بیانات ۲ ماه اخیر و سایر بیانات ایشان رجوع نکند بازهم یک نقشه راه کامل است. چطور؟
یک: ایشان مجدد یادآور شدند که علت اصلی دشمنی آمریکا، همان خواسته صریح ترامپ است که «ایران حرف‌گوش‌کن باشد». بنابراین شعارندادن و مذاکره مستقیم چون نمی تواند این خواسته آمریکا از ملت متمدن ایران را پاسخ دهد، اساسا نمی تواند مسئله را حل کند.
دو: بعد از جنگ اخیر که به تعبیر رهبر انقلاب «ایران در چشم مردم دنیا یک عظمت ویژه‌ای، یک عزت جدیدی پیدا کرد» دشمن ناامید از عقب راندن ایران در جنگ نظامی به دنبال «ایجاد اختلاف و نفاق در داخل» است. چطور؟ از طریق «عوامل صهیونیسم و عوامل آمریکا» که به بیان رهبر انقلاب در داخل کشور حضور دارند و نیز به وسیله کسانی که «غفلت دارند از آنچه می گویند و از آنچه می نویسند، بین مردم اختلاف ایجاد کنند و چندصدایی در کشور به وجود بیاورند.» بنابراین در بیان رهبر انقلاب عامل اصلی برهم زدن اتحاد و انسجام مردم دو مورد است: ۱- عوامل مستقیم دشمن و ۲- افراد غافل که با نوشته و گفته و حتی توئیت خود ایجاد اختلاف می کنند.
سه: رهبر انقلاب اتحاد و انسجام را برخلاف برخی که تلاش داشتند به آن مفهوم غیر دینی داده و نفی کنند، اتفاقا «اتحاد مقدس» توصیف کردند که خود پاسخ بسیاری از تفسیرهای غلط درباره اتحاد و انسجام است و در یک تعبیر ویژه این اتحاد مقدس را «مانع تجاوز دشمن» می دانند. معنای دیگر آن این است که هرکس به این اتحاد آسیب بزند، فضا را برای تجاوز دشمن مهیا می کند و در این جا جمله کلیدی این منظومه این است که  « این اتحاد مقدس، این اجتماع عظیم، این سپر پولادین از دل های مردم و اراده‌های مردم نباید خدشه‌دار بشود». 
چهار: ایشان درعین حال این اتحاد را به معنی نفی اختلاف سلیقه و دیدگاه نمی دانند، بلکه تاکید دارند که «اختلاف سلیقه‌ سیاسی، اجتماعی وجود دارد لکن در دفاع از نظام، دفاع از کشور، ایستادگی در مقابل دشمن، مردم امروز متحدند». حتی تاکید می کنند آن هایی که در مسائل گوناگون نظرات مختلف دارند نظراتشان را بیان کنند اما مراقبت کنند که «ارائه‌ یک فکر نو که مکمل موجودیِ ملت ایران باشد، فرق دارد با تخریب کردن، با اهانت کردن؛ مبانی جمهوری اسلامی را تخریب نکنند». این تذکر هم به کسانی است در شرایط کنونی، یا از قبل وابستگی چندانی به مبانی انقلاب نداشتند یا اکنون و زیر فشار دشمن از انقلابی گری خسته شده اند به عدول از مبانی هستند.
این وجوه چهارگانه، تکلیف همه ما در قبال راهبرد «اتحاد مقدس» را روشن کرده است. هرگونه تحریف یا انحراف این مبانی، باعث ایجاد انحراف در مسیر کشور و انقلاب اسلامی است و باید مقابل کسانی که به دنبال این انحراف هستند، محکم ایستاد.

نگاهی به کارزار مقابله قانونی با فعال‌سازی اسنپ‌بک توسط اروپا

منطق حقوقی ایران

سیدسجاد طباطبایی

همزمان با نزدیک شدن به موعد غروب برجام در ۲۶ مهر ۱۴۰۴ که به موجب آن، قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران به صورت خودکار و غیرقابل بازگشت لغو خواهد شد، موضوع پیگیری سازوکار حل و فصل اختلافات برجام موسوم به مکانیزم ماشه توسط کشورهای اروپایی (3E) فرانسه، آلمان و بریتانیا با هدف اعمال مجدد قطعنامه‌های تحریمی (اسنپ‌بک) تا پیش از رسیدن به نقطه غیرقابل بازگشت غروب برجام به یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات این روزها تبدیل شده است. اگرچه رویکردهای سیاسی در بررسی روابط بین‌الملل، بار غالب تحلیل شرایط پیش روی ایران و دیگر کشورهای حاضر در برجام را به دوش می‌کشد، لیکن با توجه به مشاهده نشانه‌هایی از اتخاذ یک راهبرد حقوقی از سوی ۳ کشور ایران، روسیه و چین برای مقابله با اسنپ‌بک توسط اروپا در هفته‌های اخیر، لازم است از منظر حقوق بین‌الملل به تشریح وضعیت حقوقی حاکم بر برجام و مکانیزم ماشه در موقعیت زمانی کنونی پرداخته شود. 
در یک نگاه کلی، مکانیزم حل و فصل اختلافات برجام طبق بند ۳۶ برجام به نحوی طراحی شده است که پس از فعال شدن، مدت‌زمان محدودی به کمیسیون مشترک برجام برای حل اختلاف طرفین در اجرای برجام زمان داده و پس از آن، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع می‌دهد. این شورا نیز تنها ۳۰ روز زمان دارد یا ادامه لغو تحریم‌های ایران را مجدداً تصویب کند یا تصمیم دیگری بگیرد؛ در غیر این صورت قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت در انتهای روز سی‌ام مجدداً اعمال می‌شود. اروپایی‌ها معتقدند مکانیزم ماشه را سال ۲۰۲۰ در واکنش به اقدام ایران به کاهش تعهداتش پس از یک دوره خویشتنداری بعد از خروج یکجانبه آمریکا از برجام و ناموفق بودن اروپا در عمل به تعهدات خود فعال کرده‌اند، لیکن ادامه فرآیند به سمت ارجاع اختلاف به شورای امنیت را تا امروز متوقف کرده‌اند. ایران، روسیه و چین با استدلال‌های حقوقی می‌گویند مکانیزم ماشه نه‌تنها در سال ۲۰۲۰ توسط اروپا فعال نشده، بلکه از این به بعد نیز ۳ کشور اروپایی امکان استفاده از این ابزار پیش‌بینی‌شده در برجام را نخواهند داشت.
* مبانی حقوقی موضع کشورهای اروپایی
کشورهای اروپایی برای توجیه اقدام خود به ۲ سند اصلی استناد می‌کنند: همان‌طور که گفته شد بند ۳۶ برجام به هر یک از طرفین توافق اجازه می‌دهد در صورت «عدم پایبندی قابل توجه» طرف دیگر به تعهداتش، موضوع را به کمیسیون مشترک ارجاع و این مسیر را تا جایی ادامه دهد که در نهایت، اگر طرف شاکی همچنان قانع نشد، موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل ببرد. از طرف دیگر بر اساس بند ۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که تأییدکننده برجام است، هر یک از طرفین توافق می‌توانند موضوع عدم پایبندی دیگری را به شورای امنیت ارجاع دهند و اگر شورا طی ۳۰ روز قطعنامه‌ای برای ادامه لغو تحریم‌ها صادر نکند، تحریم‌های قبلی سازمان ملل «به ‌طور خودکار» بازمی‌گردد.
* دلایل حقوقی ایران، روسیه و چین برای غیرقانونی بودن اقدام E3
در مقابل، ایران، روسیه و چین، ضمن رد ادعای فعال‌سازی مکانیزم ماشه در سال ۲۰۲۰ توسط اروپا، اصل امکان استفاده اروپا از این مکانیزم پیش‌بین‌شده در برجام را نیز از نظر حقوق بین‌الملل غیرقانونی و غیرممکن می‌دانند. استدلال‌های حقوقی این ۳ کشور که در بیانیه‌ها و نامه‌های جداگانه هر یک از این کشورها به شورای امنیت سازمان ملل قید و به عنوان سند سازمان ملل ثبت شده، به این شرح است:
۱- خروج آمریکا از توافق وضعیت حقوقی آن را تغییر داده است. کشورهای اروپایی دیگر نمی‌توانند ادعا کنند طرف «اصلی» و «کامل» در برجام هستند و به تنهایی حق فعال‌سازی مکانیزم ماشه را دارند، چرا که طبق متن برجام، کمیسیون مشترک برجام تنها زمانی رسمیت دارد که تک‌تک کشورهای ۱+۵ در آن حضور داشته باشند. لیکن در وضعیت عدم حضور آمریکا این کمیسیون قابلیت تشکیل نداشته که بتواند به درخواست اروپا برای فعال‌سازی مکانیزم ماشه رسیدگی کند.
۲- ایران کاهش تعهداتش را بر اساس بند ۲۶ برجام که به طرفین اجازه می‌دهد در صورت نقض توافق توسط طرف مقابل اجرای تعهدات‌ را متوقف کند، کاهش داده و این موضوع نمی‌تواند به عنوان «عدم پایبندی به توافق» و مبنای شکایت اروپا از ایران قرار گیرد.
۳- طبق قاعده حقوقی «حسن نیت» و «حقوق متقابل» از منظر حقوق بین‌الملل، طرفی که خود به تعهداتش پایبند نیست، نمی‌تواند از طرف مقابل انتظار داشته باشد به طور کامل به تعهداتش عمل کند. 
این اصل در ماده ۶۰ کنوانسیون وین درباره حقوق معاهدات نیز منعکس شده است. در نتیجه تنها طرف‌هایی که کاملاً به برجام پایبند بوده‌اند، حق فعال‌سازی مکانیزم ماشه را دارند. ۳ کشور اروپایی که همزمان با خروج آمریکا از برجام، از تحریم‌های یکجانبه ایالات متحده پیروی کرده و اجرای تعهدات‌شان را متوقف کردند، حق استفاده از مزایای برجام (از جمله مکانیزم ماشه) یا اعتراض به نقض تعهد طرف‌ دیگر [ایران] را از خود سلب کرده‌اند.
۴- جانبداری و حمایت رسمی ۳ کشور اروپایی از حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای کشورمان در خرداد ۱۴۰۴، اقدامی واضح از سوی این کشورها برای محروم‌سازی ایران از حقوق مصرح در معاهده NPT برای برخورداری همه کشورها از برنامه هسته‌ای، اقدامی ضد هدف و پایه برجام بوده و صلاحیت اروپا برای عضویت در برجام را محل خدشه قرار داده است. با توضیحات ارائه شده می‌توان گفت استدلال ایران، روسیه و چین مبنی بر غیرقانونی بودن استفاده فرانسه، انگلیس و آلمان از مکانیزم ماشه دارای مبانی حقوقی قوی‌تری است. با این وجود، این تفوق حقوقی زمانی معنادار خواهد شد که درخواست احتمالی ۳ کشور اروپایی برای اسنپ‌بک توسط رئیس دوره‌ای شورای امنیت که مسؤولیت تطبیق این درخواست با صلاحیت حقوقی شورا را دارد، رد شود. در این موقعیت، تأثیر موضوعات سیاسی بر حقایق حقوقی برجسته خواهد شد. در مدت‌زمان باقیمانده تا ۲۶ مهر، ۳ کشور پاناما، کره‌جنوبی و روسیه به ترتیب رؤسای دوره‌ای شورا خواهند بود و درخواست احتمالی اروپا برای اسنپ‌بک فقط در بازه ریاست پاناما و کره‌جنوبی احتمال وصول و طرح در شورای امنیت دارد. پس اگر قرار باشد اروپا اقدامی انجام دهد تا پیش از رسیدن به ریاست روسیه بر شورای امنیت، فرصت خواهد داشت.
طرح این نکته نیز حائز اهمیت است که حتی در صورت موفقیت اروپا در وصول درخواستش برای اسنپ‌بک در شورای امنیت و رسیدن به مرحله بازگشت قطعنامه‌های تحریم ایران، کماکان با توجه به مخالفت ۲ عضو دائم شورای امنیت یعنی چین و روسیه، مشروعیت بازگشت قطعنامه‌ها مخدوش بوده و ایران و کشورهای همسو با روسیه و چین می‌توانند با همین استدلال، قطعنامه‌ها را در موعد غروب برجام پایان‌یافته تلقی کرده و از اجرای آنها استنکاف کنند. همچنین چین و روسیه می‌توانند در مقاطعی همچون تعیین بودجه برای کمیته تحریم‌های شورای امنیت که نیازمند اجماع برای تصویب است، با بودجه این کمیته مخالفت کرده یا با تشکیل هیأت کارشناسی، اجرای قطعنامه‌های تحریمی توسط کمیته تحریم‌های شورای امنیت را که وظیفه نظارت بر اجرای تحریم‌ها را دارد، وتو کنند که عملاً اجرای قطعنامه‌ها و نظارت بر اجرای تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران را با مشکل اساسی مواجه می‌کند. ایران همچنین می‌تواند موضوع غیرقانونی بودن اسنپ‌بک را از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری نیز پیگیری کند که امری زمانبر بوده و در اولویت بعدی است. 
* گزینه خطرناک
در این میان، یک گزینه خطرناک، تمدید مکانیزم ماشه از طریق یک قطعنامه جدید شورای امنیت است که عملاً یک سازوکار جدید بوده و دیگر مسأله غیرقانونی بودن استفاده اروپا از اسنپ‌بک قابل طرح نخواهد بود و اهرم فشار غرب بر ایران را تا مدتی فراتر از غروب برجام حفظ خواهد کرد.