صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۹  ، 
کد خبر : ۳۷۰۹۳۶

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳

مثل رئیسی، باید ادراک دشمن را از قدرت ایران واقعی کرد، لزوم آمادگی در برابر جنگ روانی آمریکا، اجماع نانوشته در مورد ایران؛ یادداشت برخی از روزنامه‌‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۲۰ دی

مثل رئیسی 

سید محمدعماد اعرابی
27 خرداد 1383 بود که رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم که به تازگی راهی مجلس شده بودند، فرمودند: «گاهی بعضی‌ها تصور می‌کنند چهار سال وقت دارند و دو سه ماهِ اول چیزی نیست. نه آقا! همان دو سه روز اول هم مهم است. یک روز را هم نباید از دست داد. چهار سال، وقت زیادی است؛ به شرط آن‌که از همه‌ ساعات و روزهای آن استفاده شود؛ نه این‌که توقع زیادی داشته باشیم... یکی از نام‌های دارای افتخار در تاریخ ما- به همان اندازه‌ای که واقعیت دارد- امیرکبیر است. امیرکبیر در کشور ما سه سال در رأس دولت بوده است. معلوم می‌شود سه سال وقت خیلی زیادی است. همه‌ کارهایی که امیرکبیر انجام داده و همه‌ خاطرات خوبی که تاریخ و ملت ما از این شخصیت دارد، محصول سه سال است. بنابراین چهار سال، وقت کمی نیست- وقت خیلی زیادی است- به شرط این‌که از همه‌ این وقت به نحو درست استفاده شود.»
این اولین باری نبود که رهبر انقلاب دوره 39 ماهه صدارت «امیرکبیر» 
بر امور کشور را به نشانه خدماتی بزرگ در فرصتی کم برای مسئولان نظام مثال می‌زدند و البته آخرین بار هم نبود. میرزا تقی خان فراهانی یا همان «امیرکبیر» در فرصت حدودا 39 ماهه صدارتش اقداماتی انجام داد که تا آن زمان بی‌نظیر بود و در تاریخ ایران ماندگار شد. معمولا «امیرکبیر» را به احداث «دارالفنون» برای آموزش علوم و صنایع جدید به جوانان ایرانی می‌شناسند اما «دارالفنون» با همه اهمیتش تنها یکی از کارهای دوره 3 ساله مسئولیتش است. او ساز و کارهای نظامی را به منظور حفظ امنیت کشور به شکل امروزی پایه‌گذاری کرد. ارتشی منظم شامل نظامیان دوره دیده، مدرسه نظامی و کارخانه اسلحه‌سازی تشکیل داد و برای تأمین امنیت مردم پاسگاه‌ها و پادگان‌ها را در داخل شهر و در راه‌های مواصلاتی تأسیس کرد.
او همچنین منابع و مخارج اداره کشور را محاسبه کرد و سپس برای رفع کسری بودجه اقدام به اصلاح نظام مالیاتی و نظام پرداخت حقوق و دستمزد کرد. علاوه‌بر سیاست‌های نظامی، امنیتی و اقتصادی؛ «امیرکبیر» در همان 39 ماه اقدامات قابل توجهی در حوزه اجتماعی مانند واکسیناسیون سراسری در برابر آبله، راه‌اندازی روزنامه «وقایع اتفاقیه» به منظور آگاهی‌بخشی به افکار عمومی و مسئولان از مسائل کشور، احداث بیمارستان، اعزام پزشک به مناطق مختلف ایران، ایجاد گذرنامه برای ساماندهی مسافرت ایرانیان، تأسیس چاپارخانه جهت ایجاد شبکه ارتباطی سریع در کشور و... انجام داد.
اما شاید مهم‌ترین خدمت «امیرکبیر» از روحیه استعمارزدایی و استقلال‌طلبی او نشأت می‌گرفت. او به منظور کاهش مداخلات خارجی در امور کشور در نحوه ارتباط سفارت‌خانه‌ها با دربار بازنگری کرد و بخشی از نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور را مأمور به مراقبت از فعالیت سفارتخانه‌های خارجی در تهران کرد. امیرکبیر با توانمندسازی مردم ایران موفق شد ضمن رونق کشاورزی و برخی صنایع، تراز بازرگانی خارجی را به نفع ایران اصلاح کند. همه اینها و بسیاری از خدمات دیگر میرزا تقی خان فراهانی ملقب به «امیرکبیر» تنها در همان دوره 3 سال و دو ماه و بیست و هشت روز اتفاق افتاد.
امیرکبیر اگرچه یک اسطوره بود اما افسانه نبود. 6 شهریور 1403 رهبر انقلاب در نخستین دیدار با هیئت دولت چهاردهم یک بار دیگر برای یادآوری فرصت زودگذر خدمت به مردم؛ «امیرکبیر» را مثال زدند با این تفاوت که این‌بار از یک نفر دیگر نیز هم‌تراز با او یاد کردند: «چهار سال زود می‌گذرد، لکن در همین مهلت زودگذر کارهای بزرگ می‌توان کرد. امیرکبیر سه سال در کشور حکومت کرد، کارهای بزرگی را بنیان‌گذاری کرد. خود آقای رئیسیِ عزیزِ ما سه سال حکومت کرد و ریاست کرد، کارهای خوبی ایشان انجام داد و بعضی‌ کارها را پایه‌گذاری کرد که ان‌شاءالله ثمره‌اش را بعدها کشور خواهد دید.»
شهید «رئیسی عزیز» نمونه دیگری شد از خدمات بسیار در فرصت اندک. او فقط چیزی حدود 2 سال و 9 ماه سکان اداره کشور را برعهده داشت اما در این مدت کوتاه تقریبا هیچ فرصتی را برای خدمت به مردم از دست نداد. شهریور 1400 سید ابراهیم رئیسی دولت خود را در حالی تشکیل داد که به اعتراف حسن روحانی رئیس دولت دوازدهم در پاسخ به محمدباقر نوبخت (رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه) مورخ 9 مرداد 1400: «همه موجودی خزانه تخلیه شده است. موجودی وجود ندارد.» اما حتی این اعتراف تلخ حسن روحانی نیز عمق اوضاع وخیم کشور به خصوص در زمینه کالاهای اساسی را در زمان تحویل دولت به شهید رئیسی نشان نمی‌داد.
16 تیر 1400 (کمتر از یک ماه به واگذاری دولت دوازدهم به دولت سیزدهم) علیرضا رزم‌حسینی وزیر وقت صمت در نامه به رئیس وقت بانک مرکزی نوشت به دلیل کمبود تخصیص ارز، خرید تضمینی گندم نسبت به مدت مشابه سال قبل 25 درصد کاهش داشته است. آقای رزم‌حسینی می‌نویسد: «بانک مرکزی تاکنون نسبت به تأمین ارز 6.5 میلیون تُن گندم مورد نیاز کشور اقدامی نکرده است که در صورت تداوم این وضعیت تأمین گندم با چالش جدی مواجه خواهد شد.» وزیر وقت صمت در ادامه از وضعیت نگران‌کننده روغن خبر می‌دهد که به دلیل کمبود تخصیص ارز تنها قادر به تأمین روغن خام مورد نیاز کشور تنها برای 4 ماه ابتدائی سال 1400 است و هشدار می‌دهد: «در صورت عدم تخصیص ارز، جریان تأمین این کالا با چالش مواجه می‌شود.» وزرای دولت دوازدهم در روزهای پایانی خدمت‌شان بارها چنین نامه‌های نگران‌کننده‌ای را که حاکی از اوضاع آشفته اداره کشور در آن روزهاست برای حسن روحانی نوشتند و نسبت به شرایط موجود به او هشدار دادند.
19 تیر 1400 کاظم خاوازی وزیر وقت جهاد کشاورزی در نامه‌ای از اوضاع تکان‌دهنده نهاده‌های دامی، کاهش تولید و کشتار دام‌های مولد و کمبود گوشت در آینده خبر داد. آقای خاوازی درباره اوضاع آن روزها نوشت: 
«موج اعتراضات گاوداران شیری و گاوداران گوشتی به هم پیوست و ضمن ایجاد صحنه‌های بسیار دردناک و فجیع از کشتار دام‌ها و ریختن شیر و خون آنها در خیابان‌ها شروع تا به تهدید بسته شدن کشتارگاه‌ها و ایجاد بحران گوشت برای کشور در هفته پیش ختم شد.» آقای خاوازی درباره مشکلاتی که به علت عدم مدیریت مناسب امور در این زمینه،‌گریبان‌گیر کشور در آینده خواهد شد نیز می‌نویسد: «حذف دام‌های مولد و کاهش کل جمعیت دامی، علاوه‌بر از دست دادن سرمایه‌های ژنتیکی و نظر به فاصله نسلی 3.5 تا 4 سال، به هیچ وجه در میان مدت قابل جبران نبوده و کشور را با خطر کمبود شدید شیر و گوشت مواجه خواهد ساخت.»
تعطیلی واحدهای تولیدی و در نتیجه بیکاری و عدم پرداخت حقوق کارگران از مشکلات رایج در روزهای پایانی دولت حسن روحانی بود. محمد شریعتمداری وزیر وقت کار در نامه‌ای به حسن روحانی نوشت: «مدتی است ده‌ها هزار نفر از کارگران صنعت نفت و پتروشیمی در مناطق مختلف کشور به دلیل اعتراض به مسائل مُزدی و حقوقی و عدم توجه به برخی از نیازمندی‌های آنان دست به اعتصاب زده و مذاکرات مسئولین وزارت‌خانه‌های تعاون، نفت، کشور و اطلاعات تنها موجب بازگشت حدود سه هزار نفر از آنان به کار شده.» اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی با جمع‌بندی خود از این شرایط، اوضاع کشور در آن زمان را از زمان جنگ تحمیلی 8 ساله هم بدتر دانست و در جلسه 13 مرداد 1400 هیئت دولت با حضور سید ابراهیم رئیسی گفت: «منابع کشور ته کشیده... آقای رئیسی در چنین شرایطی مسئولیت اداره کشور را بر عهده گرفتند.»
«رئیسی عزیز» اما با آه و ناله پشت تریبون‌های رسمی، این مشکلات را به میان مردم نکشاند. او ترجیح داد بازنمایی رسانه‌ای از رئیس‌جمهوری اسلامی ایران چهره‌ای امیدوار، قوی و مصمم برای رفع مشکلات بزرگ و انجام کارهای بر زمین مانده باشد. برای همین آستین همت را بالا زد و با امید به آینده و تلاش شبانه‌روزی اوضاع وخیم به جا مانده از دولت دوازدهم را سامان داد. 2 سال و 9 ماه بعد وقتی او با پرواز اردیبهشت، مسافر آسمان شد؛ برخلاف سال 1400 ذخیره کالاهای اساسی کشور برای 6 ماه بعد نیز تأمین بود. خزانه کشور چیزی بالغ بر 30 هزار میلیارد تومان موجودی داشت و صندوق ذخیره ارزی که در دولت دوازدهم تبدیل به قلکی برای مخارج امور روزمره کشور شده بود؛ با پرداخت سهم سالیانه‌اش در دولت سیزدهم جایگاه راهبردی خود برای نسل آینده را باز یافته بود.
سید ابراهیم رئیسی در دو سال و 9 ماه خدمتش بیش از 8 هزار و 700 واحد تولیدی راکد و نیمه فعال را احیا کرد و به چرخه تولید بازگرداند. او توانست پروژه‌هایی که سال‌ها در دولت‌های مختلف بر زمین مانده بود را به انجام برساند؛ بیمارستان امام خمینی(ره) شهریار پس از 34 سال، فرودگاه شهدای سقز پس از 27 سال، راه‌آهن بستان‌آباد-خاوران پس از 22 سال، سد گرمی‌چای پس از 20 سال، راه‌آهن همدان-سنندج پس از 18 سال، مجتمع پتروشیمی گچساران پس از 17 سال، طرح آبرسانی غدیر برای استان خوزستان پس از 15 سال، سد غدیر باباحیدر پس از 15 سال، بیمارستان امام حسین(ع) فسا پس از 12 سال، سد چمشیر پس از 11 سال و ده‌ها پروژه و طرح زیربنایی و نیمه‌کاره دیگر پس از سال‌ها معطلی همگی در دولت شهید رئیسی به اتمام رسید.
آیت‌الله رئیسی مصداق فرصت‌شناسی برای خدمت به خلق بود. کاری که خمینی عزیزمان آن را «بالاترین عبادت» می‌دانست: «وظيفه ما و همه دست اندركاران است كه به اين مردم خدمت كنيم و در غم و شادى و مشكلات آنان شريك باشيم كه گمان نمى‏كنم عبادتى بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد.» سید ابراهیم رئیسی در زمانی کم، خدماتی بسیار ارائه داد و حالا می‌شود به‌ جای «امیرکبیر» او را برای مسئولین فعلی و آینده 
مثال زد: مثل رئیسی باش.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۲۰ دی

باید ادراک دشمن را از قدرت ایران واقعی کرد 

جعفر حسن‌خانی

مدیریت ادراک در میدان عمل سیاسی و نظامی یکی از ابزارآلات اساسی است. ادراک هر یک از طرفین از خود و طرف مقابل در تصمیمات بعدی بسیار تأثیرگذار و تعیین کننده است. اگر سامانه ادراکی یکی از طرفین مختل شود و از واقعیت فاصله بگیرد و درکش از میزان ضعف و قدرت خود و طرف مقابل مطابقت نداشته باشد، آنگاه مقهور تصویر و تصورات غیر واقعی می‌شود. مثال طاووس در درک بهتر این معنا بسیار کمک کننده است. مهم‌ترین ابزار دفاعی طاووس امکانی است که او در مدیریت ادراک طرف مقابل دارد. او با گشودن پر‌های دم خود تصویری بزرگ و هزار چشم از خود ارائه می‌دهد و با اینکار دشمن را مقهور تصویر برساخته خود می‌کند. واقعیت توان طاووس آن چیزی نیست که نشان می‌دهد. طاووس این‌گونه بر سامانه ادراکی دشمن تأثیر می‌گذارد و دشمن را از اقدام علیه خود باز می‌دارد. 
نشان دادن تصویر ضعف بیش از متمایل نمایاندن خود به جنگ، موجب جنگ و حمله دشمن می‌شود و این را طاووس می‌داند. امروز در مقابل رژیم نسل‌کش و کشور حامی او، امریکا نباید از مدیریت ادراک غفلت کرد. نباید مقهور تصویرسازی ادراکی دشمن شد و نباید از نمایش قدرت خود به دشمن مضایقه کرد. 
بعد از شهادت سید مقاومت و اتفاقی که در سوریه افتاد، به نظر می‌رسد دشمن از ایران، پیام ضعف دریافت می‌کند و این می‌تواند بسیار خطرناک باشد. آنچه از رصد مواضع مؤسسات و کارشناسان و رسانه‌های تصمیم‌ساز طرف غربی قابل مشاهده است مؤید این است که آنان فکر می‌کنند ایران در موضع ضعف آشکار است. از میان نمونه این قبیل تحلیل که تبدیل به یک روند جدی رسانه‌ای در هفته اخیر شده، یادداشت منتشر شده در فارن افرز است که در آن تصریح شده است ایران در ضعیف‌ترین وضعیت خود از بعد انقلاب تا کنون است و در این نقطه می‌توان آن را عقب راند. نوشته وال استریت ژورنال نمونه دیگری است که تأکید دارد ترامپ ۲ با ایران ضعیف شده مواجه است. از این قبیل پیام‌ها بسیار تولید شده است و نشان می‌دهد سامانه ادراکی دشمن از ایران، دریافت پیام ضعف است. درک طرف غربی در این وضعیت از ما ضعف ما است و روی دیگر این درک این است که او تلاش می‌کند این درک را در ما ایجاد کند که خود قوی است. این موقعیت که ما فکر می‌کنیم رژیم اسرائیل قوی است و در دیگر سو، دشمن فکر کند که ما ضعیف هستیم، می‌تواند برای ما خطرناک باشد. 
بر خلاف این ادراک، واقعیت چیز دیگری است. امروز اسرائیل ضربه‌های جبران ناپذیر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حیثیتی و نظامی خورده است و دیگر استاندارد‌های یک دولت- ملت را ندارد. در مدت اخیر رژیم نشان داده که مهم‌ترین نقطه ضعفش جنگ زمینی است. در مرحله اول سنوار در جریان طوفان الاقصی و در مرحله‌دوم نیرو‌های حزب الله در جنگ زمینی اخیر به همه نشان دادند که مهم‌ترین نقطه ضعف رژیم درگیری زمینی است. با وجود امکان عملیاتی به کارگیری نیروی هوایی که مهم‌ترین نقطه قوت رژیم است با نیروی زمینی باز این رژیم نتوانسته در زمین کاری از پیش ببرد. محور مقاومت هنوز هیچ شمه‌ای از قدرت تهاجم زمینی خود را نشان نداده است. ساعت صفر اقدام محور مقاومت در این‌باره را محور مقاومت تعیین می‌کند نه دشمن. زمان به نفع محور مقاومت است. آنچه در حال فرسایش است توان رژیم است. ماجرای سوریه هم موقعیت تماماً زیان آفرین برای ایران نیست. ایران بدون متعهد بودن به دولتی در سوریه در وضعیت بی‌دولت در این کشور گزینه‌های بسیاری دارد که در موقعیت همکاری با دولت بشار اسد روی میز نبود. 
در این وضعیت آنچه نیاز اساسی امروز است، این است که باید مانع از این شد که درک ضعف از ایران در ادراک دشمن تثبیت شود. پیام ضعف ممکن است اقدامات نظامی دشمن علیه ایران را توسعه دهد؛ لذا پیام قدرت از ایران نیاز اساسی امروز ایران است. عقل در این لحظه برای ما در دو چیز است، ۱. واقعی کردن درک دشمن از قدرت ما و
 ۲. واقعی شدن درک ما از توان دشمن و فریب قدرتنمایی ادراکی دشمن را نخوردن است. تو را عقل، طاووس و مار است جهلت. مار جهل ادراکی را باید به طاووس عقل و عقل طاوسی مبدل کرد.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۲۰ دی

لزوم آمادگی در برابر جنگ روانی آمریکا

مسعود رضایی
شدیدترین جنگ و تقابل میان ایران و آمریکا جنگ اقتصادی، سیاسی یا نظامی نیست بلکه جنگ روانی است و به همین دلیل این روز‌ها همه باید در این جبهه فعال باشند. آمریکایی‌ها مثال معروفی دارند و براساس آن می‌گویند، اگر ۱۰۰ دلار در اختیار دارید و می‌خواهید کالایی را بفروشید، یک دلار روی تولید آن و ۹۹ دلار دیگر را روی تبلیغ آن کالا سرمایه‌گذاری کنید. این رویکرد نشان می‌دهد تبلیغات و به عبارت جامع‌تر عملیات روانی از چه اهمیتی نزد آمریکایی‌ها برخوردار است.

در این بین نباید فراموش کرد که آنها همین رویکرد را در حوزه‌های سیاسی و نظامی نیز دنبال می‌کنند. آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند با عملیات روانی مسیر را برای دستیابی به اهداف خود هموار کنند. به همین دلیل است که در عملیات‌های نظامی نیز آنها پیش از این‌که آتش تهیه سنگین نظامی را به‌کار گیرند، یک آتش تهیه روانی و تبلیغاتی را روی سر هدف مورد نظر‌شان می‌ریزند. درواقع آنها به این شکل سعی می‌کنند اراده طرف مقابل را تحت‌تاثیر قرار داده و او را دچار رعب و وحشت کنند. این درحالی است که آمریکا چنین رویکردی را در قبال ایران نیز دنبال می‌کند و در ۴۵ سال گذشته شاهدیم که روسای جمهور مختلف آمریکا در حوزه عملیات روانی فعال بوده و تلاش کرده‌اند مردم را دچار رعب، وحشت، یاس و ناامیدی کنند. به عبارت دیگر آنها سعی دارند القا کنند که هیچ راهی برای توسعه و پیشرفت وجود ندارد، مگر این‌که به وضعیت پیشین خود در ارتباط با آمریکا برگردید و همان رویکرد وابستگی و تسلیم بودن در برابر این کشور را داشته باشید. البته باید تاکید کرد این مسأله دروغ بسیار بزرگی است. برای نمونه اگر به تاریخ رجوع کنیم، مشخص می‌شود در آن زمان نیز آمریکایی‌ها ایران را چپاول می‌کردند. فقط در یک نمونه آنها هواپیما‌های نظامی خود را به دو تا سه برابر قیمت به رژیم پهلوی می‌فروختند. دونالد ترامپ نیز مدتی پیش، از عنوان توهین‌آمیز گاو شیرده برای عربستان استفاده کرد و این موضوع به‌خوبی نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها به دنبال چپاول کشور‌های دیگر هستند. در این بین باید توجه داشت که آمریکایی‌ها برای رسیدن به اهداف‌شان بیش از عملیات نظامی از عملیات روانی استفاده می‌کنند، زیرا هدف اصلی عملیات روانی درهم شکستن اراده طرف مقابل است، آن‌هم با ایجاد تصور‌های غیرواقعی در افکار عمومی جامعه هدف. این درحالی است که آنها می‌کوشند این کار را بامردم ایران نیز انجام دهند؛ بنابراین باید تاکید کرد که هشداررهبرانقلاب در این خصوص بسیار هوشمندانه است و همه باید مراقب این رویکرد دشمن باشند. به عبارت دیگر در برابر این‌گونه علمیات روانی باید پدافند داشت. به همین دلیل کسانی که می‌توانند در این زمینه فعالیت کنند باید تمام سعی خود را به‌کار بگیرند، زیرا شدیدترین جنگ و تقابل میان ایران و آمریکا جنگ اقتصادی، سیاسی یا نظامی نیست بلکه جنگ روانی است. به همین علت این روز‌ها همه باید در این جبهه فعال باشند. به این شکل که در برابر عملیات روانی دشمن هوشیار باشند و دچار رعب و وحشت نشوند. در این جبهه در برابر هجمه‌های سنگین تبلیغاتی نباید امید را از دست داد و البته وظیفه سنگین‌تر به عهده افرادی است که می‌توانند مسائل را تبیین و تشریح کنند. این درحالی است که باید توجه داشت هدف مطلوب و نهایی آمریکایی‌ها سلطه بر ایران است. در این بین چنانچه مسئولان با این تصور که به توسعه دست پیدا خواهیم کرد به سمتی بروند که خواسته‌های آمریکا را برآورده کنند، باید توجه داشت که این رویکرد در جهت عکس منافع، اراده و خواست مردم ایران است و به‌جایی ختم می‌شود که تمام منافع ملی را زیر پا خواهد گذاشت. البته ممکن است بر اثر عملیات روانی دشمن که به آن پرداخته شد، آمریکایی‌ها فضا را برای افکار عمومی به شکلی جلوه دهند که برخی به اشتباه تصور کنند که اگر با آمریکا کنار بیایند به سمت توسعه حرکت خواهند کرد. در این شرایط این وظیفه اندیشمندان است که این مسائل را برای جامعه روشن کنند؛ زیرا تسلیم شدن در برابر خواسته‌های آمریکا درنهایت سبب رضایت حال مردم نخواهد شد. برای نمونه به‌تازگی در سوریه چنین شرایطی رقم خورده است، بخش‌هایی از مردم سوریه تحت‌تاثیر عملیات روانی دشمن مقاومت را کنار گذاشتند، اما این روز‌ها شاهدند که رژیم صهیونیستی تمام زیرساخت‌های آنها را نابود کرده است. در این شرایط ترکیه در شمال و آمریکا نیز در شمال‌شرق این کشور دست به اشغالگری زده‌اند. درواقع آنها به دنبال چپاول نفت سوریه هستند و به همین دلیل این روز‌ها فضای ناامنی در این کشور بیداد می‌کند و خبری از دموکراسی، عزت ملی و بهبود اوضاع اقتصادی نیست. به عبارت دیگر این شرایط چیزی نیست جز نتیجه تسلیم شدن در برابر جنگ روانی آمریکا و دیگر کشور‌های غربی.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۲۰ دی

اجماع نانوشته در مورد ایران

سید محمد حسینی

اجماعی نانوشته میان امریکا؛ اروپا؛ رژیم صهیونیستی، عربستان و برخی کشورهای منطقه ای ایجاد شده است مبنی بر اینکه:
۱-تحریم ها باید با شدت بیشتری علیه ایران ادامه یابد.
۲-  ایران باید به « مسئله اصلی» خاورمیانه یعنی « دگر امنیتی» تبدیل شود تا مسئله فلسطین از صورت اصلی و مساله خاورمیانه خارج شود.
۳- فرایند عادی سازی روابط عرب و اسرائیل پس از مدتی مجددأ آغاز شود.
نشانه‌های این امر به شرح زیر است:
۱-روند نزدیک شدن ترکیه( آذری)  به محور عربی – اسرائیلی؛
۲-  تحرکات دیپلماتیک کشورهای منطقه و غربی با حاکمان جدید سوریه؛
۳- سمپاتی و رویکرد مثبت احمدالجولانی به عربستان؛
۴-تغافل الجولانی نسبت به اشغال سرزمین‌های حائل توسط رژیم صهیونیست؛
۵-  برجسته کردن ایران به عنوان دشمن اصلی سوریه در ادبیات جولانی؛
۶-  اعدام شش ایرانی ( به اتهام قاچاق مواد مخدر در عربستان و برخورد غیر حرفه ای و تند اخیر مقامات امنیتی لبنان در فرودگاه بیروت علیه کادر دیپلماتیک ایران ( که محاسبه شده و هماهنگ با جهات ذیربط داخلی و منطقه ای بود)؛
۷-  زمزمه انحلال و خلع سلاح حشد الشعبی و نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی ایران  از سوی برخی مقامات عراق؛
۸-تفویض نظارت بر آتش بس لبنان و اسرائیل به ارتش لبنان توسط رهبری حزب الله لبنان؛
۹- آغاز مذاکرات غیرمستقیم حماس و اسرائیل؛
۱۰- خط و نشان ترامپ برای حماس در مورد گروگان‌ها؛
۱۱-  به حاشیه رفتن گفتمان « ضرورت مذاکره با ایران در قبال برنامه هسته ای» در امریکا و اروپا؛
۱۲-صبر معنادار رژیم صهیونیستی  در قبال ایران و کاهش تهدیدات لفظی نتانیاهو در قبال ایران که نشان از آغاز برنامه ای پنهان با حضور ترامپ در کاخ سفید علیه ایران
است؛
راهکار ایران در شرایط کنونی چه باید باشد؟
آنچه گفتیم؛ ادراکات و برداشت دشمن و رقبا از صحنه است که لزومأ منطبق با امر واقع نیست اما ادراکات چه مبتنی بر امر واقع باشد و‌چه نباشد مبنای عمل است .
بر این اساس راهکار اصلی برای مواجهه با تهدیدات پیش رو تلاش برای تغییر ادراکات دشمن و رقباست.
همان چیزی که مقام معظم رهبری بدرستی بارها بر آن تاکید کردند: «اثرگذاری روی دستگاه محاسباتی دشمن».
۱- صحنه داخلی ایران در ابعاد سیاسی ؛ اقتصادی و اجتماعی نقش بی بدیلی در دستگاه محاسباتی دشمن دارد.
مدیریت عرصه داخلی باید به نحوی باشد که دشمنان و رقبا بپذیرند؛ «نظام سیاسی در ایران   دارای مشروعیت و مقبولیت بالایی
است».
۲-  اکنون ثبات در خلیج فارس و حتی شامات؛ برای کشورهای منطقه و امریکا بسیار مهم است؛ ایران دارای اهرم های ثبات زا است و مابه ازای این اهرم های خود را باید در مذاکرات منطقه ای و بین المللی دریافت نماید.
۳- هر گونه کنش عملی و کنش کلامی  که ایران را بر هم زننده ثبات منطقه نشان دهد؛ بازی در زمین دشمنان است یعنی با دست خودمان به «دگربودگی» ایران کمک کرده‌ایم.
۴-  از نگاه امریکایی‌ها؛ جمهوری اسلامی فعلأ آلترناتیو خارجی ندارد و تغییر رژیم ؛ بی ثباتی در کل منطقه را تشدید خواهد کرد. پس باید با ایران Deal یا معامله کرد. معامله کردن یعنی بده و بستان؛ نظام باید در مورد داده‌ها و ستانده‌های احتمالی در آینده به اجماع برسد. مادامی‌که نگاه امریکا به ایران ضرورت مهار از طریق Deal است؛ فرصت مناسبی برای ارتقاء جایگاه کشور و عبور از
بحران‌هاست.
5-  با توجه به تغییر توازن قدرت در منطقه پس از تحولات اخیر؛ ایران چه بسا لازم باشد عمق استراتژیک  و کنشگری  و مرزهای امنیتی خود را بیشتر   به مرزهای ایران و محیط همسایگی در عراق و خلیج فارس و قفقاز متمرکز  نماید.

روزنامه شرق

مکران برای محل پایتخت جدید مناسب است؟

مهدی زارع

اعلام سخنگوی دولت در نشست خبری ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۳ درباره تعیین محل پایتخت جدید ایران در سواحل مکران در جنوب شرقی ایران مسئله انتقال پایتخت را به مرحله جدیدی وارد کرد. عوامل مختلفی در مناسب‌بودن این مکان نقش دارند. هنوز مشخص نشده که دولت چطور به این جمع‌بندی قطعی رسیده است. سواحل مکران به‌عنوان محل پایتخت جدید از دیدگاه‌های مختلفی قابل بررسی است:

- موقعیت جغرافیایی و دسترسی سواحل مکران در ساخل خلیج عمان امتداد دارد و با ویژگی‌های منحصربه‌فرد جغرافیایی ازجمله دشت‌های ساحلی و مناطق کوهستانی و نزدیکی آن به مسیرهای دریایی بین‌المللی می‌تواند تجارت و فعالیت‌های اقتصادی را تسهیل کند. فاصله آن از مراکز عمده جمعیتی کنونی ایران مانند تهران ممکن است چالش‌هایی را از نظر دسترسی برای حکومت و مدیریت ایجاد کند. یک پایتخت ایدئال باید در مرکز قرار گیرد تا دسترسی عادلانه را برای شهروندان مناطق مختلف تضمین کند. البته در ایران مرکز کشور مشکل دسترسی به آب دارد.

- دوام اقتصادی ایجاد یک سرمایه جدید مستلزم سرمایه‌گذاری درخورتوجه در زیرساخت‌ها، ازجمله حمل‌ونقل، خدمات شهری و خدمات عمومی است. منطقه مکران با توجه به سواحل خود ظرفیت توسعه اقتصادی دارد که می‌تواند از فعالیت‌های بندری و گردشگری حمایت کند. مکران درحال‌حاضر فاقد زیرساخت‌های لازم در مقایسه با مناطق توسعه‌یافته‌تر مانند تهران یا اصفهان است. صرفه اقتصادی ساخت یک سرمایه جدید در اینجا به سرمایه‌گذاری درخورتوجه و برنامه‌ریزی بلندمدت برای توسعه اقتصاد منطقه بستگی دارد.

- ملاحظات محیط‌زیستی ساحل، فرصت‌ها و چالش‌ها را ارائه می‌دهد. از یک سو زیبایی‌های طبیعی سواحل مکران می‌تواند باعث جذب گردشگر شود. از سوی دیگر، نگرانی‌های محیط‌زیستی و مخاطرات طبیعی مانند زلزله و سونامی و همچنین فرسایش سواحل، حفظ زیستگاه و اثر تغییرات اقلیمی باید مورد توجه قرار گیرد. برنامه‌ریزی شهری پایدار برای کاهش اثرات منفی محیط‌زیستی در حین توسعه یک پایتخت جدید ضروری است.

- ثبات و امنیت سیاسی برای هر پایتختی حیاتی است. منطقه جنوب شرق ایران به دلیل نزدیکی به مرزهای پاکستان و افغانستان با چالش‌های امنیتی مختلفی مواجه است که در سال‌های اخیر مشکلات امنیتی به‌ویژه در استان سیستان‌وبلوچستان ما ایجاد کرده است. ایجاد پایتخت در این منطقه باید با حفظ ملاحظات امنیتی انجام شود.

- اهمیت فرهنگی یک پایتخت جدید باید به طور ایدئال منعکس‌کننده هویت ملی و میراث فرهنگی باشد. منطقه مکران، تاریخی غنی و متأثر از فرهنگ‌های مختلف در طول قرن‌ها دارد، ولی در ایران قرن‌های بیستم و بیست‌ویکم، اهمیت فرهنگی شهرهای بزرگ ایران را از دیدگاه‌ نمادین نداشته است. پیامدهای فرهنگی جابه‌جایی پایتخت باید به دقت مورد توجه قرار گیرد تا وحدت ملی تضمین شود.

- نیازهای توسعه زیرساخت برای هر پایتخت جدید، زیرساخت‌های قوی برای حکمرانی مؤثر و کیفیت زندگی ساکنان حیاتی است. این شامل شبکه‌های حمل‌ونقل (جاده‌ها، فرودگاه‌ها)، سامانه‌های ارتباطی (اتصال به اینترنت)، امکانات مراقبت‌های بهداشتی، مؤسسات آموزشی و توسعه‌های مسکن است. وضعیت کنونی زیرساخت‌ها در منطقه مکران، قبل از اینکه بتواند به‌عنوان یک سرمایه ملی به طور مؤثر عمل کند، نماد توسعه‌نیافتگی است.

- چالش‌های مهم مطرح‌شده نیاز به بررسی کامل دارد؛ ازجمله دسترسی جغرافیایی، دوام اقتصادی، پایداری محیط‌زیستی، ثبات سیاسی، اهمیت فرهنگی و نیازهای توسعه زیرساختی. یک مطالعه امکان‌سنجی دقیق شامل کارشناسان از زمینه‌های مختلف قبل از اتخاذ چنین تصمیمی ضروری است. از این نظر چگونه تصمیم‌گیری برای انتخاب پایتخت جدید برای یک کشور معنادار است. انتخاب پایتخت جدید برای یک کشور، یک تصمیم مهم است که شامل چندین لایه توجه است که هم نیازهای عملی و هم معانی نمادین را منعکس می‌کند. این فرایند را می‌توان از طریق چندین عامل کلیدی درک کرد:

- ملاحظات جغرافیایی: یکی از دلایل اصلی جابه‌جایی یا تأسیس پایتخت جدید، مرکزیت جغرافیایی است. یک پایتخت در مرکز، نماد وحدت و دسترسی است و ‌تضمین می‌کند که تمام مناطق کشور از نظر دسترسی در دولت احساس نمایندگی می‌کنند. به‌عنوان مثال، انتخاب ابوجا در نیجریه به‌عنوان پایتخت با هدف ارتقای وحدت ملی در کشوری با گروه‌های قومی و مذهبی مختلف بود. به طور مشابه، مادرید به دلیل موقعیت مرکزی آن در شبه‌جزیره ایبری که به کاهش تعصبات منطقه‌ای کمک کرد، می‌تواند به‌عنوان پایتخت اسپانیا عمل کند.

- پویایی جمعیت: تراکم جمعیت نقش مهمی در انتخاب پایتخت دارد. اغلب، پایتخت‌ها بر‌اساس وضعیت آنها به‌عنوان مراکز عمده جمعیتی انتخاب می‌شوند که می‌توانند حکمرانی و اداره را تسهیل کنند. به‌عنوان مثال سئول، پایتخت کره جنوبی، نزدیک به 20 درصد از جمعیت این کشور را در خود جای داده ‌ که آن را نه‌تنها به یک قطب سیاسی، بلکه مرکز اقتصادی نیز تبدیل کرده است. تمرکز مردم در این شهرها امکان حکمرانی کارآمدتر و تخصیص منابع را فراهم می‌کند.

- ارتباطات سیاسی: فرایند تصمیم‌گیری ممکن است شامل مذاکرات سیاسی و مصالحه میان ذی‌نفعان مختلف نیز باشد. در ایالات متحده، تأسیس واشنگتن دی‌سی به‌عنوان پایتخت ملی نتیجه سازش بین ایالت‌های شمالی و جنوبی در سال‌های اولیه تأسیس جمهوری بود. این جنبه نشان می‌دهد که چگونه پویایی سیاسی می‌تواند در جایی که قدرت در یک ملت متمرکز است، اثر بگذارد.

- بازنمایی نمادین: پایتخت اغلب مظهر هویت و ارزش‌های ملی است؛ بنابراین انتخاب آن دارای وزن نمادین است. نام «نای پی ‌تاو» در میانمار به «محل پادشاهان» ترجمه می‌شود‌ که نشان‌دهنده آرزوها برای ثبات حکومت در دوران گذار از حکومت نظامی به دموکراسی است. چنین نمادهایی می‌تواند به تقویت غرور ملی و انسجام در میان شهروندان کمک کند.

- زمینه تاریخی: رویدادهای تاریخی اغلب تصمیمات مربوط به شهرهای پایتخت را شکل می‌دهند. پس از اتحاد مجدد دو آلمان در سال 1990، برلین به دلیل اهمیت تاریخی آن به‌عنوان پایتخت قبلی آلمان قبل از تقسیم در طول جنگ سرد، به جای بن به‌عنوان پایتخت انتخاب شد. این تصمیم منعکس‌کننده ملاحظات لجستیکی و البته تاریخی بین شهروندان آلمانی بوده است.

- توسعه دسترسی و زیرساخت: هنگام انتخاب یک پایتخت جدید، ملاحظات مربوط به توسعه زیرساخت‌ها بسیار مهم است. یک پایتخت تازه‌تأسیس یا جابه‌جا‌‌شده باید دارای شبکه‌های حمل‌ونقل، سیستم‌های ارتباطی و خدمات عمومی کافی برای پشتیبانی مؤثر از عملکردهای دولتی باشد. حرکت برزیل از ریودوژانیرو به برازیلیا با هدف ارتقای توسعه در مناطق کم‌جمعیت داخلی و در‌عین‌حال ایجاد زیرساخت‌های مدرن متناسب با نیازهای اداری انجام شد.

‌ساخت یک پایتخت جدید مستلزم سرمایه‌گذاری مالی درخور‌توجه، برنامه‌ریزی گسترده و تعهد بلندمدت است. برای درک سرمایه‌گذاری بالقوه مورد نیاز برای پایتخت جدید ایران، می‌توان ‌ تجربیات اندونزی و مصر که هر دو پروژه‌های مشابهی را در سال‌های اخیر آغاز کرده‌اند، مقایسه کرد.

- اندونزی احداث پایتخت جدید نوسانتارا Nusantara واقع در شرق جزیره کالیمانتان را آغاز کرده است. این اقدامی برای کاهش ازدحام در جاکارتا است که با چالش‌های محیط‌زیستی شدید و ازدحام جمعیت مواجه است. هزینه‌های تخمینی ساخت این پایتخت جدید حدود 32 میلیارد دلار است. این رقم جنبه‌های مختلفی از‌جمله توسعه زیرساخت‌ها (جاده‌ها و سامانه‌های حمل‌ونقل عمومی)، مسکن، ساختمان‌های دولتی و تأسیسات را در بر می‌گیرد. انتظار می‌رود بودجه مزبور از منابع متعددی از‌جمله بودجه دولتی، سرمایه‌گذاری‌های خصوصی و مشارکت‌های بین‌المللی تأمین شود. دولت اندونزی برنامه‌هایی را برای جذب سرمایه‌گذاران خارجی برای کمک به تأمین مالی این پروژه نشان داده است. برنامه‌ریزی در چندین مرحله با هدف تکمیل تا سال 2045 انجام شده است.

- مصر ساخت «پایتخت اداری جدید» را در شرق قاهره با هدف کاهش ازدحام در پایتخت کنونی و در‌عین‌حال فراهم‌کردن امکانات مدرن برای حکمرانی از حدود 10 سال قبل انجام می‌دهد. هزینه پیش‌بینی‌شده برای پایتخت اداری جدید مصر تقریبا 58 میلیارد دلار است. این شامل هزینه‌های مربوط به ساخت ساختمان‌های دولتی، مناطق مسکونی، مدارس، بیمارستان‌ها و زیرساخت‌های گسترده مانند جاده‌ها و شبکه‌های حمل‌ونقل می‌شود. مشابه رویکرد اندونزی، مصر بر ترکیبی از بودجه دولتی و سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی تکیه کرده است. علاوه‌بر‌این منابع مالی درخور‌توجهی از بانک‌های داخلی و همچنین وام‌های بین‌المللی تأمین شده است. ساخت‌وساز در سال 2015 با یک هدف بلندپروازانه برای تکمیل در مدت یک دهه آغاز شد. با این حال، زمان‌بندی بر‌اساس شرایط اقتصادی و در دسترس بودن بودجه تغییر می‌کند.

- محدوده سرمایه‌گذاری تخمینی برای پروژه پایتخت جدید ایران، بین حدود 30 تا 60 میلیارد دلار بر‌اساس تحلیل مقایسه‌ای با دو مورد اندونزی و مصر به نظر می‌رسد. عوامل مؤثر بر این محدوده شامل نیازهای خاص جغرافیایی ایران، شرایط زیرساختی موجود، الزامات برنامه‌ریزی شهری و عوامل  اجتماعی-اقتصادی منحصر‌به‌فرد کشور است.

انتخاب پایتخت جدید شامل فرایندهای تصمیم‌گیری چند‌وجهی است که موقعیت جغرافیایی، پویایی جمعیت، مذاکرات سیاسی، بازنمایی نمادین هویت ملی، بافت تاریخی و ملاحظات زیرساختی را در بر می‌گیرد. هر‌یک از عوامل به طور معناداری به این امر کمک می‌کند که پایتخت جدید تا چه اندازه به‌عنوان مقر حکومت و نماد وحدت ملی به هدف خود عمل کند. نگارنده طرفدار انتقال پایتخت از تهران است، ولی انتظار می‌رود تا تعیین و اعلام محل پایتخت جدید، بحث و نقد کارشناسان و نخبگان رخ دهد و نه به صورت یک جمع‌بندی مدیریتی نزد گروهی محدود که فعلا یا قبلا در دولت حاضر هستند یا بوده‌اند.

روزنامه خراسان

الگوی پسا جنگ اُحُد برای امروز

حامد رحیم پور 

در جهان امروز، قدرت‌ها بیش از آن‎که متکی به واقعیت‌های عینی باشند، بر ادراک‌سازی استوارند. رسانه‌های غربی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های بی‌شمار خود، تصویری از اقتدار مطلق کشورهایشان به نمایش می‌گذارند. این تصویرسازی، که گاه بر پایه‌های دروغین و تحریف‌شده بنا شده، دو هدف اساسی را دنبال می‌کند: نخست، القای ناامیدی و احساس ضعف در کشورهای مستقل و دوم، توجیه مداخلات و سیاست‌های سلطه‌گرانه. پرده‌افکنی از این توهم، نیازمند شناخت دقیق سازوکارهای آن و طراحی راهبردهایی نوآورانه است.
یکی از الزامات کلیدی در پرده‌برداری از توهم اقتدار دشمن نیز بازآفرینی تصویر واقعی و قدرتمند از اقتدار ملی است. در تحلیل راهبردی، کوچک‌نمایی قدرت ملی در برابر طرف مقابل، زمینه‌ساز تضعیف روحیه اجتماعی و کاهش اعتماد به نفس جمعی می‌شود. این در حالی است که در اندیشه امامین انقلاب، اقتدار جمهوری اسلامی همواره بر پایه حمایت مردمی تعریف شده است. از همین رو، تأکید مکرر رهبر حکیم انقلاب بر وحدت جامعه، نه صرفاً یک توصیه اخلاقی، بلکه یک راهبرد اساسی برای تضمین بقا و پویایی نظام است. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند ارائه یک تصویر شفاف و امیدآفرین از انسجام ملی هستیم؛ تصویری که بتواند اعتماد عمومی را بازسازی کرده و شکاف‌های ناشی از برخی کاستی‌های مدیریتی را ترمیم کند. در این راستا، جامعه به شوک‎های مثبت اجتماعی نیاز دارد؛ اقدامی که نه‌تنها نارضایتی‌ها را مدیریت کند، بلکه بتواند سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی را احیا نماید. ارائه این تصویر مقتدرانه و یکپارچه از ملت، تنها در سایه بازنمایی عینی وحدت، همدلی و نقش‌آفرینی مردم امکان‌پذیر است. این رویکرد، علاوه بر خنثی‌سازی جنگ روانی دشمن، قدرت ملی را به‌عنوان عامل بازدارندگی دربرابر تهدیدات خارجی به تصویر می‌کشد و اقتدار جمهوری اسلامی را در عرصه بین‌المللی تثبیت می‌کند.
یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر عدم آگاهی عمومی از قدرت و اقتدار ملی، به عملکرد نهادهای حاکمیتی و دستگاه‌های دولتی، نظامی و انتظامی بازمی‌گردد. محرمانگی شدید در ارائه اطلاعات و دستاوردها، به‌ویژه در حوزه‌های استراتژیک، سبب شده است تا افکار عمومی نتوانند تصویری روشن و قابل باور از پیشرفت‌های کشور و توانمندی‌های ملی به دست آورند. این وضعیت تا جایی پیش رفته که حتی تلاش فعالان رسانه‌ای و کارشناسان برای تبیین بخشی از این دستاوردها نیز با واکنش‌های ناباوری و تردید از سوی جامعه مواجه می‌شود. چنین فضایی نشان می‌دهد که کشور نیازمند بازتعریفی در رویکرد ارتباطی خود با مردم است. به اشتراک‌گذاری آگاهانه و هدفمند اطلاعات، همراه با ارائه روایت‌های مستند و ملموس از پیشرفت‌ها، می‌تواند جامعه را از لاک بی‌اعتمادی خارج کند و زمینه را برای مقایسه آگاهانه میان قدرت ملی و توانمندی‌های رقبا فراهم سازد. شفافیت و محرم دانستن مردم در مسائل کلیدی نه تنها به تقویت سرمایه اجتماعی منجر می‌شود، بلکه می‌تواند نقش بسزایی در تقویت روحیه ملی و ارتقای همبستگی اجتماعی ایفا کند. 
در مقابل،یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف در روایتگری، ترس از بیان واقعیت‌های مرتبط با شکست‌هاست. این رویکرد نه‌تنها غیرواقع‌بینانه است، بلکه می‌تواند در بلندمدت به گسترش شکاف میان مردم و نظام منجر شود. در حالی که تاریخ و آموزه‌های دینی ما به‌وضوح نشان داده‌اند که شکست، نه پایان مسیر، بلکه نقطه‌ای برای آغاز دوباره است. نمونه‌های فراوانی از تاریخ اسلام و معاصر، از جمله اشاره رهبر انقلاب به ماجرای جنگ احد، بر این نکته تأکید دارند که پیروزی‌های بزرگ غالباً از دل شکست‌های ظاهری به‌دست آمده‌اند. اما امروز، روایتگری صرفاً متمرکز بر پیروزی‌ها و موفقیت‌ها، بدون اشاره به کاستی‌ها و چالش‌ها، به یک دام ارتباطی تبدیل شده است. بازنمایی اغراق‌آمیز از دستاوردها نیز اگرچه در کوتاه‌مدت می‌تواند به ایجاد حس غرور کمک کند، اما در مواجهه با واقعیت‌های تلخ و شکست‌های احتمالی، نتیجه‌ای جز بی‌اعتمادی عمومی و افت سرمایه اجتماعی نخواهد داشت. وقتی جامعه فاصله میان روایت رسمی و واقعیت را احساس کند، امیدآفرینی جای خود را به یأس و گسست اجتماعی می‌دهد. درک این حقیقت که پذیرش شکست بخشی از مسیر پیشرفت است، زمینه‌ساز تقویت اعتماد عمومی و انسجام ملی خواهد بود.خلاصه آن که روایتگری صادقانه و واقع‌بینانه از شکست‌ها، همراه با تأکید بر تلاش برای عبور از آن‌ها، نه‌تنها سرمایه اجتماعی را حفظ می‌کند، بلکه جامعه را برای مواجهه با چالش‌های آینده آماده‌تر می‌سازد. این رویکرد، به‌جای ایجاد یک توهم از قدرت، تصویری واقعی و پایدار از اقتدار ملی ترسیم می‌کند که بر مبنای حقیقت و اعتماد بنا شده است و نشان می‌دهد ایران آن‎قدر اقتدار دارد که در کنار توانمندی‎ها وکامیابی‎هایش، ترسی از بیان شکست‌ها نیز در مسیر رسیدن به هدف ندارد.
روزنامه رسالت

نفت، پیشران اقتصاد ایران

محسن پیرهادی
نفت، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مزیت‌های اقتصادی ایران، همچنان نقش تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد کشور ایفا می‌کند. ایران با ۱۵۰ میلیارد بشکه ذخایر اثبات‌شده نفت و رتبه سوم جهانی، یکی از بازیگران اصلی بازار انرژی است. اما این ثروت عظیم، اگر به درستی مدیریت نشود، می‌تواند اقتصاد را آسیب‌پذیر کند. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده‌اند: «باید از خام‌فروشی نفت اجتناب شود و نفت به‌عنوان ابزاری برای ایجاد ارزش افزوده و توسعه پایدار استفاده شود.»
برنامه هفتم توسعه، که نقشه راه ایران برای سال‌های۱۴۰۳ تا ۱۴۰۷ است، با تکیه بر اصول اقتصاد مقاومتی، مسیر تازه‌ای برای استفاده بهینه از نفت ترسیم کرده است. این برنامه، در عین تلاش برای کاهش وابستگی به نفت، بر نقش پیشران آن در تأمین مالی توسعه، ایجاد ارزش افزوده و تقویت جایگاه ایران در بازار انرژی تأکید دارد.
برنامه هفتم توسعه، اهداف مشخصی برای صنعت نفت و گاز ترسیم کرده است. یکی از مهم‌ترین این اهداف، کاهش خام‌فروشی و افزایش سهم صنایع پایین‌دستی است. به‌عنوان مثال، ظرفیت تولید نفت در کشور که هم‌اکنون ۳/۶ میلیون بشکه در روز است که باید تا پایان برنامه به ۴/۸میلیون افزایش یابد. این اقدام می‌تواند علاوه بر ایجاد ارزش افزوده، سهم بیشتری از بازار جهانی فرآورده‌های نفتی را نصیب ایران کند.
رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرموده‌اند: «خام‌فروشی نفت خیانت به آینده کشور است. باید این ثروت عظیم به ابزاری برای توسعه و رفاه مردم تبدیل شود.»
بر اساس برنامه هفتم، دستیابی به اهداف زیر برای صنعت نفت و انرژی ضروری است:
افزایش صادرات غیرنفتی: سهم صادرات غیرنفتی از تولید ناخالص داخلی، که در حال حاضر ۱۲ درصد است، باید تا پایان برنامه به ۲۰ درصد برسد. توسعه پتروشیمی و صادرات فرآورده‌های نفتی، از مهم‌ترین ابزارهای تحقق این هدف است.
کاهش سهم نفت در بودجه: وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی که در سال ۱۴۰۲ حدود ۳۰ درصد برآورد شده، باید به زیر ۲۰ درصد کاهش یابد.
افزایش ظرفیت تولید: ظرفیت تولید نفت ایران، که اکنون حدود ۳/۶ میلیون بشکه در روز است، باید به ۴/۸ میلیون بشکه افزایش یابد تا ایران بتواند سهم بیشتری از بازار جهانی انرژی را تصاحب کند.
نفت می‌تواند نقشی فراتر از تأمین بودجه دولت ایفا کند و به پیشران توسعه اقتصادی کشور تبدیل شود. برنامه هفتم تأکید دارد که بخشی از درآمدهای نفتی به پروژه‌های زیربنایی و کلان اختصاص یابد. توسعه شبکه حمل‌ونقل ریلی و جاده‌ای، سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر و گسترش زیرساخت‌های صنعتی، از جمله حوزه‌هایی هستند که باید از منابع نفتی بهره ببرند.
به گفته کارشناسان، سرمایه‌گذاری در بخش‌های پایین‌دستی نفت می‌تواند تا سال ۱۴۰۸ بیش از ۲۰ میلیارد دلار درآمد سالانه برای کشور ایجاد کند. همچنین، توسعه صنایع پتروشیمی و افزایش تولید محصولات با ارزش افزوده بالا، امکان ارزآوری بیشتر را فراهم خواهد کرد.
چالش‌ها و راهکارهای موجود چیست ؟
۱. تحریم‌ها و بازارهای جدید
تحریم‌های بین‌المللی، همواره مانعی بر سر راه صادرات نفت ایران بوده است. اما توسعه همکاری با کشورهای منطقه و سازمان‌هایی مانند سازمان همکاری شانگهای می‌تواند راهگشای دسترسی به بازارهای جدید باشد. برآوردها نشان می‌دهد که تجارت انرژی ایران با کشورهای عضو این سازمان می‌تواند تا
 ۱۵ میلیارد دلار در سال افزایش یابد.
۲. جذب سرمایه‌گذاری خارجی
صنعت نفت و گاز ایران برای توسعه میادین جدید و ارتقای فناوری، نیازمند سرمایه‌گذاری قابل‌توجهی است. بر اساس تخمین‌ها، این صنعت به
 ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری جدید نیاز دارد. تسهیل قوانین سرمایه‌گذاری و انعقاد قراردادهای بلندمدت با شرکت‌های خارجی، می‌تواند این هدف را محقق کند.
۳. مدیریت درآمدهای نفتی
یکی از انتقادات جدی به اقتصاد نفتی ایران، اتلاف منابع و ناتوانی در استفاده بهینه از درآمدهای نفتی بوده است. برنامه هفتم تأکید دارد که درآمدهای نفتی باید به جای تأمین هزینه‌های جاری دولت، در پروژه‌های توسعه‌ای سرمایه‌گذاری شود. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند: «ما می‌توانیم با مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی دقیق، از نفت به‌عنوان سکوی پرشی برای توسعه کشور استفاده کنیم.» دستیابی به اهداف برنامه هفتم توسعه، هرچند چالش‌برانگیز است، اما کاملاً امکان‌پذیر به نظر می‌رسد.
ایران با دارا بودن منابع عظیم نفت و گاز، موقعیت استراتژیک در بازار جهانی انرژی و نیروی انسانی متخصص، ظرفیت‌های بی‌بدیلی برای تبدیل نفت به موتور محرک توسعه پایدار دارد. برنامه هفتم توسعه، با رویکردی جامع و عملیاتی، نقشه راهی برای این تحول ارائه کرده است.
اکنون زمان آن است که با اجرای دقیق برنامه‌ها و تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، از نفت به‌عنوان ابزاری برای ساختن آینده‌ای بهتر استفاده کنیم. آینده‌ای که در آن نفت نه‌تنها منبع درآمد، بلکه پیشران رشد، عدالت و رفاه اقتصادی است.

روزنامه وطن امروز

نگاهی به تأثیر تخصیص بودجه یک میلیارد دلاری بر سلامت کشور
یک میلیارد دلار برای سلامت
محمدحسین فرقدانی
در روزهایی که نظام سلامت کشور زیر فشار بحران‌های سنگین تأمین دارو، تجهیزات پزشکی و معوقات نیروی انسانی قرار داشت، خبر موافقت رهبر معظم انقلاب با تخصیص یک میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی، نقطه امیدی تازه و تحولی چشمگیر در این حوزه ایجاد کرد. این تصمیم سرنوشت‌ساز، فرصتی بی‌نظیر برای حل بحران‌های جاری و برداشتن گام‌های اساسی در مسیر عدالت درمانی و توسعه پایدار نظام سلامت فراهم کرده است. از تخصیص ۷۰۰ میلیون دلار برای حل بحران‌های دارویی گرفته تا تجهیز هزاران تخت بیمارستانی در مناطق محروم، این بودجه تاریخی می‌تواند افق‌های تازه‌ای را برای ارتقای خدمات درمانی و کاهش نابرابری‌ها در دسترسی به امکانات درمانی پیش روی نظام سلامت بگشاید. اکنون این وزارت بهداشت است که باید با تدبیر و شفافیت، این منابع عظیم را به تحولاتی پایدار در نظام سلامت کشور تبدیل و از این فرصت بی‌نظیر به بهترین نحو بهره‌برداری کند.
* نجات زنجیره دارو
بر اساس اعلام سخنگوی کمیسیون بهداشت مجلس، ممکن است از این مبلغ یک میلیارد دلاری، ۷۰۰ میلیون دلار به حوزه دارو اختصاص یابد. این اقدام می‌تواند بحران‌های دارویی را که در سال‌های اخیر فشار زیادی بر بیماران و نظام سلامت وارد کرده است، کاهش دهد. اختصاص ۷۰۰ میلیون دلار به حوزه دارو، می‌تواند کمبودهای دارویی را که در سال‌های اخیر به یکی از بحران‌های اصلی کشور تبدیل شده بود، برطرف کند. دسترسی به داروهای ضروری، بویژه برای بیماران خاص، نه تنها از نظر سلامت فردی، بلکه از نظر اجتماعی نیز اثرات مثبت گسترده‌ای خواهد داشت. همچنین پرداخت معوقات کادر درمان می‌تواند به بهبود روحیه و کیفیت خدمات ارائه‌شده به بیماران منجر شود.
وزارت بهداشت سال‌هاست با بحران انباشت بدهی‌های سنگین، بویژه در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی مواجه است. طبق اعلام این وزارتخانه، بدهی‌ها در این بخش به رقمی حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان رسیده است که سهم قابل‌توجهی از آن به مطالبات دارویی اختصاص دارد. در این میان، تصمیم سران قوا برای پرداخت ۲۵ هزار میلیارد تومان از سوی سازمان تأمین اجتماعی به حساب دانشگاه‌ها و وزارت بهداشت برای تسویه مطالبات دارویی، نویدبخش راه‌حلی برای کاهش این بار سنگین است. این اقدام، بارقه‌ای از امید را در این حوزه ایجاد کرده و فرصتی استثنایی برای بهبود وضعیت زنجیره تأمین دارو و تجهیزات پزشکی فراهم کرده است. تصمیم به پرداخت این مبلغ قابل ‌توجه، حتی بدون بودجه یک میلیارد دلاری صندوق توسعه ملی، می‌توانست بسیاری از مشکلات موجود در حوزه دارو را رفع کند اما حالا که هر 2 منبع مالی در دسترس است، وزارت بهداشت در موقعیتی طلایی قرار گرفته است که می‌تواند بدهی‌های انباشته‌شده را تسویه و پایه‌های پایداری تأمین دارو را مستحکم کند. این منابع، علاوه بر تسویه بدهی‌ها امکان اجرای موثرتر طرح‌هایی نظیر «دارویار» را فراهم می‌کند؛ طرحی که با هدف کاهش هزینه‌های دارویی بیماران و ایجاد دسترسی پایدار به داروهای حیاتی طراحی شده است. با این پشتوانه مالی، می‌توان انتظار داشت این برنامه‌ها با سرعت و کارآمدی بیشتری اجرا شود.
* حمایت از نیروی انسانی
در کنار حل بحران دارو، موضوع نیروی انسانی همچنان یکی از چالش‌های مهم نظام سلامت است. وزیر بهداشت در جلسه کمیسیون بهداشت مجلس تأکید کرده پرداخت دستمزد نیروی انسانی، اولویت نخست این وزارتخانه است. نیروهای درمانی که در سال‌های اخیر با تأخیرهای مداوم در پرداخت حقوق و افزایش فشارهای اقتصادی روبه‌رو بوده‌اند، شایسته حمایت بیشتری هستند. بخشی از این منابع می‌تواند به رفع معوقات حقوقی کادر درمان و افزایش دستمزد آنها اختصاص یابد. نیروی انسانی راضی و باانگیزه، پایه‌گذار اصلی یک نظام سلامت کارآمد است. پرداخت به‌موقع و متناسب دستمزدها می‌تواند کیفیت خدمات ارائه‌شده به بیماران را به ‌طور محسوسی بهبود بخشد. اکنون با وجود این منابع مالی قابل ‌توجه، وزارت بهداشت باید با برنامه‌ریزی شفاف و دقیق، این فرصت تاریخی را به نقطه عطفی در نظام سلامت تبدیل کند. از تسویه بدهی‌ها تا تقویت زیرساخت‌های تأمین دارو و حمایت از نیروی انسانی، تمام این اقدامات می‌تواند مسیری برای تحول پایدار در خدمات درمانی ایجاد کند.
* افزایش ظرفیت آموزش پزشکی؛ سرمایه‌گذاری راهبردی برای سلامت آینده
کمبود پزشک و سرانه پایین پزشکان نسبت به جمعیت یکی از چالش‌های جدی و دیرینه نظام سلامت کشور است؛ مشکلی که مستقیما به تأمین سلامت جامعه و دسترسی به خدمات درمانی مناسب گره خورده است.
در حالی که کشورهای توسعه‌یافته به ‌طور میانگین سرانه بالاتری از پزشکان را نسبت به جمعیت خود اختصاص می‌دهند، ایران همچنان با این استاندارد فاصله دارد. این امر بویژه در مناطق کمتر توسعه‌یافته به صورت حادتر نمایان می‌شود.
وزارت بهداشت، به ‌عنوان متولی تربیت پزشکان آینده، اعلام کرده است تربیت هر دانشجوی پزشکی هزینه‌ای معادل یک میلیارد تومان در بر دارد. حال اگر تعداد دانشجویان پزشکی از ۱۳,۸۲۴ نفر در سال ۱۴۰۳ به حدود ۱۵۰۰۰ نفر افزایش یابد، این ظرفیت افزوده نیازمند سرمایه‌گذاری مستقیم حدود ۱,۱۷۶ میلیارد تومانی خواهد بود. جالب است بدانیم این رقم تنها حدود 1.5 درصد از کل بودجه تاریخی و تخصیص‌یافته اخیر است. چنین تناسبی نشان می‌دهد افزایش ظرفیت آموزش پزشکی نه تنها قابل دسترسی است، بلکه کاملا مقرون‌‌به‌صرفه و ضروری به نظر می‌رسد. افزایش ظرفیت دانشجویان پزشکی تنها یک آمار خشک و بی‌روح نیست، بلکه انعکاسی از رویکردی است که می‌خواهد پاسخگوی نیازهای آینده نظام سلامت کشور باشد. از سوی دیگر، این سرمایه‌گذاری مستقیما با عدالت در سلامت گره خورده است، چرا که تربیت پزشکان بیشتر، امکان ارائه خدمات به مناطق محروم و کم‌برخوردار را فراهم  و دسترسی به خدمات پزشکی را به ‌طور گسترده‌تری ممکن می‌کند. یکی از نکات کلیدی در این زمینه، توجه به پیش‌نیازها و زیرساخت‌های آموزشی است. تا زمانی که امکانات کافی، اعم از فضاهای آموزشی، بیمارستان‌های آموزشی و اساتید مجرب، در اختیار دانشجویان قرار نگیرد، صرف افزایش تعداد دانشجویان نمی‌تواند به اهداف مطلوب منتهی شود. خوشبختانه رشد بودجه تأمین و تجهیز فضاهای آموزشی در سال‌های اخیر، افقی روشن برای رفع این چالش‌ها ترسیم کرده است.
رشد 5 برابری بودجه تأمین و تجهیز زیرساخت‌های آموزشی طی ۲ سال اخیر، فرصتی بی‌سابقه برای وزارت بهداشت فراهم کرده است. بودجه‌ای که سال ۱۴۰۱ تنها 4.7 هزار میلیارد ریال بود، سال ۱۴۰۳ به 40.3 هزار میلیارد ریال افزایش یافته است. این جهش بودجه‌ای نه تنها امکان توسعه بیمارستان‌های آموزشی و فضاهای علمی را فراهم می‌کند، بلکه نویدبخش ارتقای کیفیت آموزش پزشکی در کشور است. با توجه به تخصیص یک میلیارد دلار اخیر، دیگر هیچ توجیهی برای عدم توجه به پیش‌نیازهای افزایش ظرفیت پزشکی وجود ندارد. وزارت بهداشت اکنون نه تنها می‌تواند برنامه‌ریزی برای تربیت پزشکان بیشتر را تسریع کند، بلکه می‌تواند از این فرصت برای سرمایه‌گذاری در توسعه پایدار زیرساخت‌ها نیز بهره ببرد. تربیت پزشکان بیشتر، تنها راه‌حل کوتاه‌مدت برای تأمین نیازهای کنونی نیست، بلکه سرمایه‌گذاری استراتژیکی است که نتایج آن تا دهه‌های آینده قابل مشاهده خواهد بود. از ارتقای سرانه پزشک گرفته تا رفع کمبود خدمات درمانی در مناطق کم‌برخوردار، تمام این اهداف اکنون با تخصیص این بودجه در دسترس قرار گرفته است. در چنین شرایطی، مدیریت صحیح منابع مالی، اجرای دقیق برنامه‌ها و نظارت موثر بر اجرای پروژه‌های زیرساختی، اهمیت دوچندانی می‌یابد. وزارت بهداشت اکنون فرصتی طلایی در اختیار دارد تا نه تنها نیازهای فوری را برطرف کند، بلکه با دیدی راهبردی، آینده نظام سلامت را نیز تأمین کند. با تخصیص یک میلیارد دلار به حوزه بهداشت، حال وزارت بهداشت می‌تواند علاوه بر رفع کمبودهای جاری، سرمایه‌گذاری‌های بزرگی در حوزه زیرساخت‌های آموزشی انجام دهد. این توسعه شامل تجهیز دانشگاه‌ها، ساخت خوابگاه‌های دانشجویی و توسعه بیمارستان‌های آموزشی می‌شود که همگی پیش‌نیازهای اساسی برای افزایش ظرفیت پزشکی به شمار می‌رود.
* فرصتی برای توسعه زیرساخت‌های درمانی در مناطق محروم
با اختصاص بودجه قابل‌ توجه به وزارت بهداشت، از جمله پرداخت مستقیم ۲۵ هزار میلیارد تومان از سوی سازمان تأمین اجتماعی و تخصیص یک میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی با اذن مقام معظم رهبری، فرصتی بی‌سابقه برای توسعه زیرساخت‌های درمانی کشور فراهم شده است. یکی از مهم‌ترین نیازهای نظام سلامت، افزایش تعداد تخت‌های بیمارستانی، بویژه در مناطق محروم است که با کمبودهای جدی در این حوزه روبه‌رو هستند.
طبق اظهارات طاهر موهبتی، معاون توسعه و مدیریت منابع وزارت بهداشت، هزینه تجهیز هر تخت بیمارستانی حدود ۷ میلیارد تومان است که ۱۰ درصد این هزینه تحت تأثیر نرخ ارز قرار دارد. با توجه به نرخ کنونی دلار که حدود ۸۰ هزار تومان برآورد می‌شود، اگر نصف بودجه یک میلیارد دلاری صندوق توسعه ملی (معادل ۴۰ هزار میلیارد تومان) به این امر اختصاص یابد، می‌توان حدود ۵۷۰۰ تخت بیمارستانی جدید به نظام سلامت کشور اضافه کرد. این تعداد تخت، در صورت توزیع عادلانه می‌تواند نیازهای مناطق محروم را تا حد زیادی برطرف کند و دسترسی مردم این مناطق به خدمات درمانی باکیفیت را بهبود بخشد. با توجه به اینکه مناطق کم‌برخوردار بیشترین آسیب را از کمبود زیرساخت‌های درمانی متحمل شده‌اند، این اقدام می‌تواند تأثیری بلندمدت در ارتقای سلامت عمومی و کاهش نابرابری در ارائه خدمات درمانی داشته باشد. اکنون وزارت بهداشت باید با برنامه‌ریزی دقیق و شفاف، این فرصت را به بهترین شکل ممکن مدیریت کند تا از این منابع، بیشترین بهره برای عدالت در سلامت و بهبود کیفیت زندگی مردم حاصل شود.
با این تخصیص بودجه تاریخی، وزارت بهداشت دیگر نمی‌تواند از نبود منابع مالی به ‌عنوان مانعی برای پیشرفت و تحول نظام سلامت بگوید. از تسویه بدهی‌ها تا افزایش ظرفیت آموزش پزشکی و توسعه زیرساخت‌ها، تمام این موارد اکنون در دسترس وزارت بهداشت است. اگر این منابع بدرستی مدیریت و با نظارت کامل مصرف شود، می‌توان امیدوار بود تحولی پایدار در حوزه سلامت کشور رخ دهد. این بودجه فرصتی استثنایی برای نظام سلامت کشور به ارمغان آورده است؛ فرصتی که نباید آن را از دست داد. اکنون که منابع مالی قابل‌ توجهی در اختیار وزارت بهداشت قرار گرفته، انتظار می‌رود این وزارتخانه با مدیریتی دقیق و شفاف، مشکلات انباشته‌شده را برطرف و زیرساخت‌های پایداری برای آینده ایجاد کند. گزارش‌دهی شفاف از نحوه هزینه‌کرد این منابع به رهبری، مجلس و رسانه‌ها نه‌تنها می‌تواند اعتماد عمومی را تقویت کند، بلکه به الگویی برای مدیریت بهینه سایر بخش‌های کشور تبدیل خواهد شد. وزارت بهداشت باید با برنامه‌ریزی صحیح، تخصیص دقیق منابع و اجرای اقدامات موثر، نشان دهد این سرمایه‌گذاری بزرگ چگونه می‌تواند به تحولی پایدار در نظام سلامت منجر شود. زمان آن فرا رسیده که مردم نتایج واقعی این حمایت‌ها را در دسترسی بهتر به خدمات درمانی، کاهش هزینه‌ها و بهبود کیفیت زندگی خود لمس کنند.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات