صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۲  ، 
کد خبر : ۳۷۰۸۰۱

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۱۶ دی ۱۴۰۳

رسانه و فرهنگ کلید پیروزی در جنگ، رزمایش اقتدار و کارکرد‌هایی به نفع امنیت پایدار؛ سوریه، مقاومت و آینده تعامل با ایران، جنجالی‌ترین دیدار سـال؛ یادداشت برخی از روزنامه‌‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۱۶ دی

رسانه و فرهنگ کلید پیروزی در جنگ 

جعفر بلوری
یک) می‌گویند، شخصیت محبوب و کارتونی «میکی‌ماوس» را -که یک موش بامزه و دوست داشتنی است- یهودی‌ها در «دیزنی» ساختند تا به مرور، صفت «موش کثیف» (Dirty Mouse) را که از صد سال قبل، در توصیف صهیونیست‌ها به کار برده می‌شد، از ذهن مردم پاک کنند چرا که در آن ایام وقتی در گوشه‌ای از این جهان کسی می‌گفت «موش کثیف» همه می‌دانستند که منظور، یک صهیونیست است. «والتر الیاس دیزنی» به همراه برادرش «روی اولیور دیزنی» که از تجار آمریکایی و یهودی‌الاصل بودند، استودیوی برادران دیزنی را راه‌اندازی کرد و میکی‌ماوس هم، اولین شخصیت کارتونی این شرکت بود! این شرکت رسانه‌ای- فرهنگی در جنگ جاری غزه، میلیون‌ها دلار به رژیم صهیونیستی کمک کرد.
دو) 465 روز پیش، یعنی 7 اکتبر سال 2023 (15 مهر 1402) غرب آسیا با یک عملیات نظامی بسیار پیچیده از سوی جوانان محاصره شده در غزه، وارد شرایط «بسیار ویژه»‌ای شد. شرایط در غرب آسیا پس از این عملیات که کمر صهیونیست‌ها را شکست، شاید هیچ گاه، مثل امروز «حساس» و تحولات آن «تعیین‌کننده» و «سرنوشت‌ساز» نبوده است. شرایط منطقه طوری است که از هم اکنون می‌توان حدس زد، تا یک- یا حداکثر 2- سال آینده، اوضاع مثل امروز نخواهد ماند و تکلیف بسیاری از مسائل -احتمالا برای همیشه-روشن خواهد شد! آنچه قطعی است این که، آنچه در سوریه، غزه، لبنان، یمن و در سرزمین‌های اشغالی می‌گذرد، از «دگرگونی‌های بزرگ» خبر می‌دهند و علائم و نشانه‌ها نیز می‌گویند، منطقه آبستن تحولات شگرفی است. 
سه) در چنین شرایط و فضائی، در کنار توجه به مسائل سخت‌افزاری و جنگ سخت، نباید به هیچ وجه از نقش «قدرت نرم» و به طور کلی «مسائل نرم‌افزاری» مرتبط با مقاومت غافل ماند. این که می‌گویند گاهی رسانه و نفوذ دادن فرهنگ (از تبلیغات و تلویزیون و ماهواره بگیر تا سینما و هنر و موسیقی...) تاثیری به مراتب بزرگ‌تر از بمب اتم دارد، پُر بیراه نیست، چرا که در دنیای امروز رسانه صرفا، یک ابزار اطلاع‌رسانی نیست بلکه به قول «هربرت مارکوزه»، از چهره‌های شناخته شده مکتب فرانکفورت، «رسانه ابزاری است برای کنترل و مهندسی افکار عمومی و تثبیت نظام‌های قدرت و....» آثار خواندنی و قابل تامل مارکوزه درباره رسانه و کاری که این تکنولوژی می‌تواند با جوامع بشری کند، مربوط به زمانی است که فضای مجازی و اینترنت نبود! و تمرکز او بیشتر روی موسیقی، تلویزیون، سینما، روزنامه، تبلیغات و از این طیف رسانه‌ها بود. این که می‌گوید با رسانه می‌توان جلوی مقاومت یک ملت را گرفت و با ایجاد رضایت‌های کاذب، هرگونه اعتراض به خشونت و جنایت را مهار کرد، یا با ابزار رسانه می‌شود جای مردم فکر کرد- طوری که آنها تصور کنند این خودشان هستند که فکر می‌کنند- جای آنها عاشق شد و... مربوط به سال‌ها قبل از 1979 است. امروز و با آمدن تکنولوژی‌های نوین در حوزه رسانه، می‌توان بر اهمیت آن و تاثیری که می‌تواند در تحولات مختلف -اینجا تحولات غرب آسیا- بگذارد بیشتر و جدی‌تر اندیشید. تردید نداشته باشید، یکی از دلایلی که باعث شده، رژیم صهیونیستی دست به کشتار وسیع غیرنظامیان در غزه بزند، امیدی است که به همین «رسانه» دارد. این رژیم در محاسبات خود حتما آورده است که، پس از عبور از بحران، با کمک تکنولوژی رسانه (هالیوود، والت دیزنی، بی‌بی‌سی و....) می‌توان افکار عمومی را بُرد به سمتی که می‌خواهد! شاید رسیدن به این هدف برای رژیم صهیونیستی زمانبَر باشد اما، چنانچه جبهه مقاومت در این حوزه نجنبد، قافیه را خواهد باخت.
چهار) ترکیه، از جمله کشورهایی است که در این تحولات، به صورت پنهان نقشی فعال دارد. رهبر این «کشور همسایه» که در رویای احیاء امپراتوری عثمانی به سر می‌برد، در کنار استفاده از ابزارهایی مثل تروریسم و نطق‌های آتشین دروغین، از رسانه و نفوذ فرهنگی در منطقه بهره‌ها بُرده است. در روزهای منتهی به سقوط دمشق ترکیه از تریبون رسانه، بدترین مواضع را علیه رژیم صهیونیستی می‌گرفت در حالی که پشت پرده، با سیا و موساد مشغول برنامه‌ریزی برای سرازیر کردن تروریست‌ها به سوریه بود! این کشور در ایام سقوط دمشق نیز ناگهان اعلام کرد، برای نخستین بار یک رسانه فارسی زبان، راه‌اندازی کرده است! دیروز نیز رسانه‌های این کشور به نقل از اردوغان و به دروغ اعلام کردند که ترکیه، تنها کشور در دنیاست که، روابط تجاری‌اش را به طور کامل با اسرائیل قطع کرده است! کمی هم به تولیدات تلویزیونی ترکیه در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی که در منطقه پخش می‌شود بیندیشید. نتیجه این که رسانه یکی از ابزارهای قدرتمندی است که ترکیه، برای نفوذ فرهنگی و حتی کشورگشایی، از آن بهره برده است. در غزه نیز اگر کمی دقیق باشیم خواهیم دید سلاح مردم بی‌دفاع بی‌تردید «رسانه» است. در واقع رسانه تنها ابزار ساکنان این باریکه است و اگر می‌بینید، رژیم صهیونیستی افکار عمومی را کاملا باخته است، به دلیل همین سلاح بُرنده در دستان فلسطینی‌هاست. 
پنج) در یک جمع‌بندی می‌توان گفت، جنگی که از 7 اکتبر 2023 آغاز شده است، نه تنها موجب تغییرات اساسی در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد شد، بلکه نشان‌ داد «قدرت نرم» و «رسانه» در این تحولات از چه جایگاه برجسته و ویژه‌ای برخوردار است. رسانه و فرهنگ به ابزارهای اساسی تبدیل شده‌اند که می‌توانند افکار عمومی را به نفع یا ضد یک طرف جهت دهند. در این میان، رژیم صهیونیستی برای نجات از نفرتی که در دنیا علیه‌اش ایجاد شده است، و برای تغییر روایت‌ها و جلب حمایت بین‌المللی قطعا حساب ویژه‌ای روی رسانه باز کرده است. جبهه مقاومت به‌ویژه فلسطینی‌ها نیز، از همان ابزارها برای مبارزه و تغییر نگرش‌ها بهره برده‌اند. ترکیه نیز در این روند نقشی پنهان و فعال دارد و از رسانه‌ها برای نفوذ فرهنگی و استراتژی‌های منطقه‌ای و حتی کشورگشایی خود بهره می‌برد. می‌توان با جرأت گفت، با توجه به پیشرفت‌ تکنولوژی‌های رسانه‌ای و تاثیر آن بر تحولات غرب آسیا، آینده منطقه به‌طور قابل توجهی به نحوه استفاده از این ابزار بستگی خواهد داشت. در نهایت، جنگ‌های آینده 
نه‌تنها در میدان‌های نبرد، بلکه در جبهه رسانه‌ و فرهنگ رقم خواهد خورد. از همین رو می‌توان گفت، کشوری که در روی این حوزه، سرمایه‌گذاری ویژه‌ای نکرده باشد، کلاهش پس معرکه خواهد بود چرا که به قول رهبر معظم انقلاب: «امروز بمب اتم ممکن است قادر به تخریب فیزیکی یک منطقه باشد، اما رسانه‌ها قدرت دارند که با تخریب افکار و روحیات ملت‌ها، و ایجاد یک ذهنیت خاص، تأثیرات بسیار بزرگ‌تری داشته باشند. رسانه‌ها می‌توانند جایگزین بمب اتم شوند؛ به‌ویژه وقتی که این رسانه‌ها در دست دشمن باشند.»
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۱۶ دی

رزمایش اقتدار و کارکرد‌هایی به نفع امنیت پایدار 

رسول سنائی‌راد
رزمایش اقتدار که سابقه چند ساله دارد، از روز گذشته پانزدهم دی ماه در منطقه ازگله و با حضور یگان‌هایی از نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آغاز شد که تا بیستم آبان ماه در این منطقه ادامه خواهد یافت. 
بخشی از نیرو‌های شرکت‌کننده از مناطق دوردست با ترابری هوایی به منطقه منتقل شده و با عملیات هلی‌برن در مواضع عملیاتی مستقر شده‌اند که نوعی تمرین برای واکنش سریع به حساب می‌آید. 
این رزمایش برای امسال چند مرحله‌ای، ترکیبی و مشترک پیش‌بینی شده که در آن تمام سازمان‌های نیرو‌های مسلح یعنی ارتش، سپاه، بسیج و حتی نیروی انتظامی مشارکت دارند که البته نیروی انتظامی این رزمایش را برای امنیت در کویر به اجرا می‌گذارد. 
گرچه این رزمایش کشوری است، اما به تناسب مأموریت‌ها و ویژگی‌های عملیاتی یگان‌های شرکت‌کننده و نوع تهدیدات، در مناطق مختلف و در زمان‌های متفاوت برگزار خواهد شد. 
از این رو، احتمالاً رزمایش در بازه زمانی طولانی‌تر و در جغرافیای گسترده‌تر به اجرا در خواهد آمد که در تاریخ رزمایش‌های کشورمان، شاید سابقه کمتری داشته است. 
کارکرد این نوع رزمایش که برخی مناطق به شکل ترکیبی و با حضور یگان‌هایی از سازمان‌های مختلف نظامی مثل ارتش و سپاه و در پاسخگویی به تهدیدات مختلف مثل مقابله با جریانات تروریستی در کنار مقابله با مهاجم خارجی در خشکی، دریا و فضا به اجرا در می‌آید، در موارد زیر قابل گمانه زنی و تصور است:
۱- افزایش آمادگی برای مقابله با تهدیدات، تمرین سرعت عمل و طراحی و اجرای عملیات متناسب با نوع تهدید و منطقه عملیات
۲- تقویت و ارتقای سطح هماهنگی، همکاری و هم‌افزایی بین یگان‌های شرکت‌کننده در عملیات‌های ترکیبی و مشترک
۳- آماده‌سازی تجهیزات، جنگ‌افزار و امکانات پشتیبانی متناسب با نوع عملیات و ویژگی‌های مناطق عملیاتی مختلف
۴- تمرین میدانی طرح‌های عملیاتی متناسب با تهدیدات جدید و تغییر در راهبردها، راهکنش ها، تکنیک‌ها و حتی جنگ‌افزار‌های دشمن
۵- افزایش سطح توانمندی و مهارتی نیرو‌های عمل‌کننده به ویژه در به‌کارگیری تسلیحات و تاکتیک و تکنیک‌های جدید
۶- فراهم شدن زمینه تبادل تجارب و همدلی بین نسل‌های مختلف حاضر در نیرو‌های مسلح و نیرو‌های یگان‌های متعلق به سازمان‌های مختلف نیرو‌های مسلح.
علاوه بر کارکرد‌های مورد اشاره، انعکاس رسانه‌ای مناسب رزمایش اقتدار می‌تواند توان و آمادگی رزم نیرو‌های مسلح را که مایه آرامش مردم کشور و دوستان منطقه‌ای و همچنین هشدار به دشمنان است، به افکار عمومی داخل و خارج بازتاب دهد. به عبارتی انعکاس درست این رزمایش، ایجاد درک صحیح از اقتدار کشورمان برای دوست و دشمن خواهد بود که می‌تواند برای دوستان اعتماد‌آفرین و اطمینان‌بخش باشد و برای دشمنان هم فهم واقعیت برای برآورد درست و اجتناب از اشتباه محاسباتی را رقم بزند. 
به نظر می‌رسد شرایط فعلی منطقه و تحولات ماه‌های اخیر، ضرورت انتقال چنین پیامی را بیش از گذشته مطرح ساخته که در واقع یادآوری راهبرد دائمی جمهوری اسلامی است که «هیچ‌گاه آغازکننده جنگی نبوده، ولی تهدید دشمنان را هم هیچ‌گاه بی‌پاسخ نمی‌گذارند.»
این کارکرد‌ها و پیام برآمده از آن را می‌توان در راستای سیاست تأمین امنیت پایدار دانست که تأمین آن نه با جنگ، بلکه با نمایش اقتدار و توان بازدارندگی کشور شدنی است.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۱۶ دی

سوریه، مقاومت و آینده تعامل با ایران

فواد ایزدی 

قبل از پرداختن به این‌که آینده رابطه سوریه و مقاومت چه خواهد بود، باید توصیف دقیقی از آرایش نیرو‌های موجود و تحولات فعلی این کشور به‌دست بدهیم. آمریکایی‌ها اکنون در حال اعزام نیروی بیشتری به سوریه هستند که در ظاهر به بهانه مبازره با داعش در فضای هرج‌و‌مرج‌زده سوریه صورت می‌گیرد، اما باید توجه داشت که داعش توسط آمریکا تاسیس شده است؛ بنابراین این گزاره که آمریکا برای مبارزه با داعش در سوریه نیروی بیشتری مستقرمی‌کند، درست نیست.

در حقیقت آمریکا با توجه به سرنگونی حکومت اسد تلاش می‌‎کند که در اعمال نفوذ در فضای سوریه حضور مؤثرتری داشته باشد و این اقدام در تکمیل اقدامی است که اسرائیل درغرب و جنوب سوریه انجام می‌دهد، منتها این در توان اسرائیل نیست. به این ترتیب این دو در عمل در حال تجزیه سوریه هستند. هدف نهایی این اقدام هم شکل‌گیری یک دولت ضعیف وفرمانبر دردمشق است و واشنگتن و تل‌آویو می‌خواهند که نفوذشان را در سوریه به حداکثر ممکن افزایش بدهند. درکنار این داستان حضور آمریکا در بخش شرقی سوریه علاوه بر دلایل ژئوپلیتیک، دلایل اقتصادی هم دارد و انتخاب محل استقرار نیرو‌های آمریکا از بدو اشغال آن بخش از سوریه، کنترل و غارت منابع نفتی این کشور است. یکی از دلایلی هم که دولت سوریه زیر تحریم‌ها فشار بیشتری متحمل شد، همین اقدام آمریکا در غارت منابع نفتی این کشور بود. همچنین نباید از این نکته گذشت که مناطق تحت تصرف سوریه توسط آمریکا از نظر کشاورزی هم مهم بود و این هم زمینه دیگری ازمحروم‌سازی دولت اسد ازمنابع درآمدی حاصل از این محصولات کشاورزی این منطقه بود. به این ترتیب آمریکا و اسرائیل در حال انجام یک کارتیمی درسوریه هستند تاسهم بیشتری ازآینده این کشورداشته باشند. اساسا سرنگونی دولت اسد هم محصول همین کار تیمی البته با مشارکت ترکیه بود. الان هم همین تیم به مسیر خود ادامه می‌دهند. باید توجه داشت که دغدغه اصلی آمریکا در سوریه اقتصادی نیست بلکه همان‌طور که قبلا گفته شد، هدف تشکیل یک دولت فرمانبردار در سوریه است. البته در مورد نقش ترکیه در سوریه، اختلاف‌نظر‌هایی در آمریکا و جهان عرب وجود دارد. عده‌ای معتقدند که کار به همین شکل باید ادامه یابد چراکه در سال‌های اخیر دولت ترکیه هم با حضور نظامی درشمال وهم به‌واسطه تجهیز و حمایت نیرو‌های تروریستی در این منطقه نقش نیروی زمینی ناتو را بازی می‌کرد و اسرائیل هم با حملات متعدد هوایی به مناطق مختلف سوریه و به‌خصوص به عناصر مقاومت از جمله ایران نقش نیروی هوایی را ایفا می‌کرد و آمریکا هم به هر دو گروه انواع کمک‌ها را می‌کرد، اما در این میان عده‌ای نگران نگاه اخوانی موجود در دولت ترکیه و همین‌طور نیرو‌های تروریستی مورد حمایت آن هستند و این الگو که عده‌ای مسلط، سوار بر وانت شوند و بروند پایتخت یک کشور عربی را اشغال کنند و رژیمی را سرنگون کنند، الگوی خطرناکی است؛ بنابراین باید سوریه به اتحادیه عرب برگردد و زیرسلطه ترکیه نرود. عده سومی هستندکه معتقدندسوریه چه درقالب قرار‌گرفتن زیر سلطه ترکیه و چه در قالب حضور اتحادیه عرب، به هر حال به کشوری همسو با آمریکا تبدیل خواهد شد و در این ارتباط آمریکا تحریم‌های سوریه را حفظ خواهد کرد. چنان‌که کنگره آمریکا بعد از سقوط دولت اسد تحریم‌های دوران وی را تا ۲۰۲۹ تمدید کرد تا بتوانند از سیاست چماق و هویج علیه حاکمان فعلی سوریه بهره ببرند تا از آنها امتیازات بیشتری بگیرند. این کاری بود که آمریکا هنوز هم در عراق انجام می‌دهد. تجربه عراق نشان می‌دهد که در نهایت اشغالگری آمریکا جوانان سوری را به حرکت در خواهد آورد. ولی به هر‌حال طرح آمریکایی‌ها در سوریه در کوتاه‌مدت موفق خواهد شد، اما در دراز‌مدت حتما واکنش مردم سوریه را برخواهد انگیخت. اگر در سوریه دولتی دموکراتیک برسر کار بیاید، با توجه به این‌که مردم سوریه نسبت به حضور اسرائیل و آمریکا در کشورشان حساس هستند، حتما رابطه این کشور با ایران خوب خواهد بود. چنان‌که این اتفاق در عراق هم افتاد و دیدیم که بعد از روی کار‌آمدن یک حکومت مردمی در عراق، رابطه این کشور با ایران بسیار حسنه شد، اما حتی اگر یک حکومت ضعیف در سوریه شکل بگیردوهرج‌و‌مرج هم درآنجا همچنان برقرار باشد، بازهم فضابرای حضور جریان‌های مقاومت در آنجا فراهم خواهد بود. سناریوی دیگر استقرار یک حاکم مستبد قوی در این کشور برای مبارزه با جریان‌های مقاومت است که البته این با توجه به تحولات میدانی امری سخت است و تحقق آن کار آسانی نخواهد بود؛ بنابراین باید گفت در هر صورت حذف ایران و مقاومت در سوریه کار دشواری است.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۱۶ دی

جنجالی‌ترین دیدار سـال

صلاح الدین خدیو

دیدار فرمانده‌ی نیروهای سوریه‌ی دمکراتیک و احمد شرع رهبر جدید سوریه، رویدادی کلیدی برای گمانه زنی درباره‌ی آینده‌ی اقلیم کرد در این کشور است.
گفته می شود آقای کوبانی با یک بالگرد ارتش آمریکا و تحت حفاظت آنها به محل ملاقات در یک فرودگاه نظامی نزدیک دمشق رفته است.
امری که بیانگر اهتمام جدی آمریکا جهت ایجاد مصالحه میان کردها و قدرت تازه‌ی دمشق است.
اساسا به لحاظ امنیتی ورود سرشناس ترین رهبر کردها که جزو اهداف ترور دولت ترکیه است، به شهری که جولانگاه جاسوسان میت و شبه نظامیان متحد آنکاراست، بدون همراهی آمریکایی ها ممکن نیست.
انتخاب مکان خاص – یک فرودگاه نظامی – به عنوان محل دیدار هم در این چارچوب قابل ارزیابی است.
اگر این رخدادها را در کنار پیشامدهای دیگر روزهای اخیر قرار دهیم، به نظر می رسد موج بلندپروازی اردوغان در روزهای اولیه‌ی سقوط اسد برای پایان دادن به موجودیت کردی سوریه، زودتر از تصور به زمین نشسته است.
ارتش آمریکا در کوبانی که مواجه با لشکرکشی ترکیه بود یک پایگاه نظامی ایجاد کرده است.
نبرد بر سر کنترل سد تشرین که مرز میان شرق و غرب فرات است به سود کردها پیش می رود.
کاروان های حامل کمک های نظامی ائتلاف تحت رهبری کردها به مناطق کردنشین ادامه دارد و اوضاع در استان سوق الجیشی دیرالزور هم تحت کنترل در آمده است.
سرجمع این تحولات نشان دهنده‌ی این است که کردها که از سقوط ناگهانی اسد غافلگیر شدند، در حال بازیابی خود و مهار پیامدهای استراتژیک و ژئوپولتیک آن و ترسیم خطوط راهبردی جدید هستند.
از سوی دیگر اسرائیل که از حاکمیت نیروهای نزدیک به ترکیه و به نوعی خویشاوندان ایدئولوژیک حماس بر دمشق نگران است، تمایل خود برای یاری به کردها را پنهان نمی کند. دیدگاه اسرائیل در این زمینه می تواند تاثیر قابل توجهی بر شکل گیری سیاست های دولت ترامپ داشته باشد.
دستکم ده سال است که کاخ سفید با دشواره‌ی مدیریت تنش و مهار تعارض منافع در میان شبکه‌ی خاورمیانه‌ای متحدانش روبروست.
ترکیه و کردها، اسرائیل و ترکیه و تا اندازه‌ای امارات و عربستان با قطر و ترکیه.
در شرایط کنونی همسویی اسرائیل و نیروهای سوریه‌ی دمکراتیک به تقویت لابی کردها می انجامد و اردوغان برای تداوم سیاست ضد کردی خالی از مدارایش با چالش های بیشتر مواجه خواهد شد. دولت جدید سوریه بدون شناسایی رسمی دیپلماتیک و رفع تحریم های اقتصادی که کلید آن عمدتا در دست واشنگتن است، سرنوشتی بهتر از اسد نخواهد داشت.

 روزنامه شرق
 

ناترازی‌ها چگونه بر سر سفره‌ ما‌ نشستند؟

ناصر ذاکری

ناترازی عنوانی جدید برای یک عارضه مزمن است که این روزها به‌صورت یک واژه پرتکرار درآمده‌ است. امروزه در بسیاری از حوزه‌ها در سطح اقتصاد ملی‌ گرفتار ناترازی هستیم؛ درآمد دولت کفاف هزینه‌هایش را نمی‌کند، تولید برق با تقاضای در حال‌ رشد نمی‌خواند، درآمدهای خانوارها با هزینه‌های ماهانه‌شان جور درنمی‌آید، ظرفیت اقتصاد ملی در میدان عرضه فرصت‌های شغلی جدید با جمعیت جویای شغل سازگاری ندارد و موارد بی‌شماری از این قبیل کاستی‌ها که همه با عنوان کلی «ناترازی» شناخته‌ می‌شوند. اما به‌راستی ناترازی چرا و چگونه در اقتصاد ما با این گستردگی ظاهر شده‌ است؟ در نظر اول می‌توان ناترازی‌ها را نتیجه بی‌تدبیری مسئولان تلقی کرد. فلان مقام مسئول به فکر ذخیره‌سازی سوخت برای فصل زمستان نبوده‌ است و در نتیجه با اوج‌گرفتن سرما، نیروگاه‌ها با دشواری کمبود سوخت روبه‌رو می‌شوند و چاره‌ای جز زمان‌بندی قطع برق نداریم. مسئول دیگری به‌موقع به فکر بهبود کیفیت ناوگان حمل‌ونقل جاده‌ای نبوده‌ و اینک با ناترازی روبه‌رو هستیم‌ و‌... . اما در نگاهی ژرف‌تر، توجه ناظران به شیوه نامعقول تخصیص بودجه و منابع عمومی جلب می‌شود. به‌عنوان نمونه، امروزه وجود کاستی‌ها در حوزه آموزش و پرورش بر کسی پوشیده نیست و این سیستم برای تأمین هزینه‌های خود، با بی‌اعتنایی به تکلیف قانون اساسی که برخورداری از آموزش رایگان را حق مسلم عموم مردم می‌داند، روزبه‌روز بیشتر و بیشتر به دریافت وجه از والدین متکی می‌شود. آیا می‌توان این تحلیل سطحی را پذیرفت که بروز این کاستی فقط ناشی از کارنابلدی مسئولان این حوزه است؟ درواقع این کاستی‌ها نتیجه قهری چندین دهه محرومیت بخش آموزش و پرورش از منابع مالی مورد نیاز است.

به همین ترتیب شبکه راه‌های کشور فقط برای حفظ و مرمت نیازمند سهمی معین از تولید ناخالص داخلی کشور است، حال اگر به هر دلیل این سهم به اهداف دیگر تخصیص یابد، بعد از چندین سال با وضعیت ناگوار جاده‌هایی که سالیان سال مرمت نشده‌اند‌ روبه‌رو می‌شویم. نتیجه کوتاه‌مدت تخصیص نادرست بودجه، توفیق در دنبال‌کردن اهداف دیگر است، اما نتیجه بلندمدت آن تخریب بنیان تولید و تسهیلات زیربنایی کشور است. این وضعیت را می‌توان با وضعیت فردی مقایسه کرد که از صرف هزینه برای تعویض به‌موقع روغن خودرو یا فیلترهای آن، بازبینی ادواری چرخ‌ها و بقیه بخش‌های خودرو خودداری کرده‌ و به زعم خود رندانه صرفه‌جویی می‌کند. ناگفته پیداست که دیر یا زود خودرو از کار افتاده و خسارت سنگین مالی و شاید جانی نصیب فرد خواهد شد. تخصیص نامطلوب منابع بودجه‌ای سال‌هاست که در کشور ما رواج دارد‌ و اینک ویژگی بارز نظام بودجه‌ریزی‌مان ‌است. از یک‌ سو به دلایل متعددی از‌جمله واگذاری برخی فرصت‌های کسب درآمد به نهادهای غیردولتی و استفاده مفرط از ابزار معافیت مالیاتی، دولت منابع درآمدی خود را از دست داده‌ و با کاهش نسبی درآمد روبه‌رو است‌ و از سوی دیگر، واگذاری وظایف جدید بر عهده دولت و تخصیص بودجه به مؤسسات ریز و درشت غیردولتی که مدعی فعالیت فرهنگی هستند، دولت را از توجه به وظایف اصلی خود بازداشته‌ است.

به این‌ ترتیب دولت باید منابع محدود بودجه‌ای را به‌جای تخصیص به آموزش و پرورش یا اهداف مهم دیگر، در اختیار مؤسساتی قرار بدهد که بازدهی مشخصی نداشته‌‌ و مهم‌تر از آن هیچ الزامی به پاسخ‌گویی ندارند. گفتنی است چند روز پیش خبر راه‌اندازی مؤسسه فرهنگی جدیدی که بناست شیوه مدیریتی رئیس دولت سیزدهم را تبلیغ و دستاوردهای آن را به دنیا معرفی کند، منتشر شد که صدالبته تأمین هزینه‌های آن باری بر بار سنگین تعهدات مالی دولت خواهد افزود. نکته شایان تأمل این است که معمولا دولت به‌ دنبال کاهش درآمدهای تحقق‌یافته خود، مجاز نیست از بودجه این مؤسسات کم کند‌ و فقط باید از بودجه دستگاه‌های دولتی که وظایف بسیار مهمی را بر عهده دارند، بکاهد. به این‌ ترتیب در شرایطی که تهیه دارو برای بیماران روزبه‌روز دشوارتر می‌شود، این مؤسسات کوچک‌ترین فشاری از نظر کاهش منابع بودجه‌ای احساس نکرده و با فراغ بال به فعالیت‌های «فرهنگی» خود ادامه می‌دهند‌ و البته هرگز در مقابل گسترش معضلات در همان حوزه پاسخ‌گو نیستند.

درواقع نظام مدیریت دولتی ما در ‌سال‌های گذشته نه‌تنها شیوه‌های حاکمیتی را جایگزین شیوه‌های ناکارآمد تصدی‌‌گری نکرده است، بلکه گام بزرگی به عقب برداشته و وارد مرحله‌ای شده که باید آن را دوران پیشاتصدی‌گری نامید؛ زیرا حوزه نظارتی دولت نه‌تنها فراتر از دایره منابع بودجه‌ای آن نیست، بلکه حتی امکان نظارت بر بخشی در حال‌ رشد از بودجه جاری خود را نیز از دست داده‌ است. درواقع منتسب‌کردن ناترازی‌ها به صرف سوء‌مدیریت‌ها و نادیده‌گرفتن محدودیت‌های تحمیلی بودجه‌ای به دولت، نوعی آدرس غلط دادن است. هرچند سوء‌مدیریت در تشدید ناترازی‌ها مؤثر است، اما راه درمان یکباره ناترازی‌ها، اصلاح شیوه تخصیص منابع و اولویت‌دادن به رفاه عمومی و تلاش برای هموار‌کردن راه رونق اقتصاد ملی از طریق بهبود شیوه تعامل با اقتصاد جهانی و استفاده از فرصت‌های بزرگ ولی بسیار زودگذر ثروت‌اندوزی است.

روزنامه خراسان

سطل ماست و یک دریا رویای دوغ!

مهدی حسن زاده 

اختلاف نگاه و اندیشه در همه حوزه ها از جمله در حوزه اقتصاد امری واضح و روشن است و بعضا قضاوت درباره این‎که کدام رهیافت نظری می تواند نسخه عملی مناسبی برای اقتصاد ایران بپیچد، پیچیده است. صدالبته در عالم عمل خیلی کم پیش می آید که نسخه کاملا دولتی و دستوری برای اقتصاد و یا نسخه کاملا لیبرال و آزاد شبیه نسخه ای که اکنون خاویر میلی در آرژانتین دارد اجرا می کند، ببینیم. اقتصادهای دارای نگاه های متمرکز و دولت محور سال‎هاست بازار را به رسمیت شناخته اند و دخالت خود را در اقتصاد در چارچوب سازوکار بازار تعریف کرده اند. نمونه اعلای این نگاه چین است که سال هاست با توسعه بازارهای مالی، به رسمیت شناختن بخش خصوصی و سایر سازوکارهای بازار، سعی کرده است دخالت دولت را در همین چارچوب از طریق عرضه و تقاضا در بازارهای مالی و قاعده گذاری در بخش های مختلف اقتصاد حفظ کند. از آن سو، سال هاست اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد و رویکرد لیبرالی که رقابت بخش خصوصی و پرهیز از دخالت دولت را شعار اصلی خود قرار داده اند در موارد متعددی از شکست بازار مجبور به دخالت دولت شده اند. تخصیص یارانه های مستقیم کالایی و غذایی به گروه های هدف، حمایت های یارانه ای در بخش های بهداشت و درمان و آموزش، قواعد دولتی محدودکننده تجارت آزاد در جنگ های تجاری و مواردی از این دست، مثال های متعددی از دخالت دولت ها در اقتصادهای مبتنی بر رویکرد لیبرال است.
در ایران نیز تقابل نظری و بعضا رسانه ای بین رویکردهای مبتنی بر دخالت حداکثری دولت در اقتصاد و رویکردهای مبتنی بر شوک درمانی و آزادسازی همه چیز در اقتصاد همواره از دهه های گذشته تاکنون ادامه داشته است. در این میان البته بسیاری از اقتصاددان ها هم بدون توجه به دوگانه نظری در توصیه های اجرایی خود مقتضیات خاص اقتصاد ایران را درنظر می گیرند. به عنوان مثال برخی اقتصاددان ها که گرایش به اقتصاد بازار آزاد دارند، معتقدند در شرایط تورمی سنگین و تحریم هایی که مانع عادی شدن شرایط است، تعیین نرخ ترجیحی ارز برای کالاهایی خاص در بازه زمانی مشخص اجتناب ناپذیر است.
دلار ۲۰ هزار تومانی فقط با اراده؟!
با این تفاصیل، روز گذشته سید یاسر جبرائیلی در اظهاراتی خبرساز در شرایطی که حسین صمصامی نماینده مردم تهران در مجلس کنارش نشسته بود خطاب به وی پرسید: «آقای دکتر صمصامی آیا همین امروز هم مثل سال ۷۴ که شما در آن تیم (تیم وزارت اقتصاد سال ۷۴) بودید، می توانیم نرخ دلار را به ۲۰ هزار تومان برسانیم؟» صمصامی پاسخ می دهد: «اگر بخواهیم می شود.» جبرائیلی ادامه می دهد: «کافی است اراده سیاسی وجود داشته باشد تا نرخ دلار بشود ۲۰ هزار تومان. ولی وقتی می گوییم، شروع می کنند به تمسخر کردن و فحاشی کردن.» وی در ادامه با هیجان می گوید: «ما حق این ملت را از حلقوم کثیف شما بیرون خواهیم کشید.»
روایت غلط از سرنوشت دلار در ۱۳۷۴
آن چه در این ویدئوی کوتاه و البته در توضیحات تفصیلی بعدی آقای جبرائیلی و مواضع قبلی ایشان و همفکرانشان آمده، تلاشی است برای ارزان سازی نرخ ارز بدون پشتوانه‌های نظری و تجربی. کوتاه این که طرفداران نظریه تثبیت نرخ ارز ادعاهایی مبنی بر ارزان سازی نرخ به یک چهارم را مطرح نکرده اند. بلکه بحث بر سر این است که روند صعودی نرخ متوقف شود و نرخ ارز در ادامه تثبیت شود. از نظر تجربی نیز استناد ایشان به کاهش نرخ ارز در سال ۷۴ اگرچه درست است اما ناقص است چون اقدامات آن زمان اگرچه نرخ را توانست در مدت نسبتا کوتاهی در نرخ ۳۰۰ تومان تثبیت کند اما در ادامه باز هم دلار روند صعودی داشت هرچند با شیبی ملایم تر. با یک جست‎وجوی ساده در اینترنت می توان سوابق نرخ ارز در سال ۷۴ را مرور کرد.
از منظر اجرایی واضح است که نمی توان اقتصادی را که به نرخ ۶۴ هزار تومان بازار توافقی و ۸۰ هزار تومان بازار غیررسمی عادت کرده است، ناگهان و به قول آقای جبرائیلی «همین امروز» به ۲۰ هزار تومان برگرداند. چرا که تورم منفی ناشی از این اقدام، موجب ورشکستگی فعالیت های اقتصادی می شود که خود را با نرخ فعلی تطبیق داده اند و براساس نرخ فعلی مواد اولیه خریده اند. تجارب عملی مثل سال ۷۴ هم نشان می دهد که افت ناگهانی نرخ ارز در عمل ماندگار نیست و نرخ در فاصله ای مشخص به روند قبلی بازمی گردد و حداکثر می توان روند آتی رشد نرخ ارز را کندتر کرد.(نمودار ملاحظه شود)
به نظر می رسد ریشه تفاوت دیدگاه این افراد با سایر افرادی که بازار ارز را تحلیل می کنند در این باشد که این افراد به جای دیدن مجموعه عوامل و نظامی علی و معلولی مرتبط با نرخ ارز، صرفا معلول را که همان رشد نرخ ارز است می بینند و توصیه شان ایستادگی در برابر ظهور و بروز معلول است در حالی که روی معلول خیلی نمی شود ایستادگی کرد؛ بلکه باید سراغ عواملی رفت که افت ارزش پول ملی را رقم زده اند.
۲نمونه تاریخی در رد ادعای آقای جبرائیلی
با این حال نکته مهم‎تر روایت غلطی است که این افراد از تاریخ اقتصاد ایران ارائه کرده اند. در نظر این افراد همواره دولت ها تحت فشار لابی افراد متنفذ نرخ ارز را گران کرده‎اند تا سود آن به جیب عده ای برود. این در حالی است که باید تاریخ اقتصاد ایران و نحوه مواجهه دولتمردان با مقوله ارز درست روایت و فهم شود و بدانیم آیا عموم دولتمردان ما طرفدار نگاه آزادسازی نرخ ارز بوده اند یا طرفدار نگاه تثبیت نرخ بوده اند  و در شرایط سخت ارزی و فاصله گرفتن قیمت ها از سر اجبار به این سیاست روی آورده اند. اگر دوره احمدی نژاد را مرور کنیم، می بینیم که از سال ۸۴ تا ۹۰ که اقتصاد ایران درآمد ارزی بالایی داشت دلار در نرخی کمتر از هزار تومان نگه داشته شد. از اواخر سال ۹۰ با تشدید تحریم ها، کاهش درآمد نفت و انتظارات منفی، نرخ ها را افزایش داد. در سال ۹۱ ابتدا نرخ دلار ۱۲۲۶ تومان تعیین شد و دولت و بانک مرکزی وقت سعی کرد همه نیازها را با این نرخ پاسخ دهد اما به تدریج بازار ارزی جدید شکل گرفت که نزدیک به نرخ بازار و حدود ۲۵۰۰ تومان بود و نرخ ۱۲۲۶ به کالاهایی خاص محدود شد. در دولت روحانی نیز از سال ۹۲ تا ۹۷ با ترسیم چشم انداز مثبت ناشی از مذاکرات هسته ای و توافق برجام نرخ ارز در کانال ۳ هزار تومان تثبیت شد. در شروع بازگشت تحریم ها نیز دولت وقت مقاومت کرد و دلار ۴۲۰۰ را ابتدا برای همه مصارف تعیین کرد. فارغ از این که برمبنای مصاحبه های برخی مسئولان اقتصادی وقت از آقایان سیف و نیلی تا احمد عراقچی، معاون ارزی وقت بانک مرکزی، نظر خود آقای روحانی روی ۳۸۰۰ تومان بود. در نهایت دولت در آن زمان نیز مجبور به پذیرش وجود معلولی به نام افزایش نرخ ارز شد اما باز هم نرخ ۴۲۰۰ تومان برای برخی کالاها تا اوایل دولت شهید رئیسی نگه داشته شد. این دو روایت مختصر از تاریخ نشان می دهد که گرایش سیاسی در ایران با وجود همه تفاوت دیدگاه های سیاسی در موضوع ارز، حفظ ارزش پول ملی بوده ولی واقعیت‎های تلخ، محدودیت های اعمال شده بر اقتصاد ایران و ناترازی های مختلف در اقتصاد ایران خودش را در نهایت به سیاسیون تحمیل می کند و در نتیجه پس از مدتی تثبیت نرخ ارز شاهد جهش آن بوده ایم.
میتینگ سیاسی جای نسخه پیچی ارزی نیست
در هر حال به نظر می رسد جریانی سیاسی با ساده سازی واقعیت و تحریف تاریخ ولو غیرعمد می خواهد تصویری ساده انگارانه و مبتنی بر توطئه در قبال رویدادهای بازار ارز ترسیم کند. آن هم در شرایطی که بازار ارز روزهای حساسی را می گذراند. حتما می توان و باید به عملکرد مجموعه متولیان اقتصادی در حفظ ارزش پول ملی نقد جدی وارد کرد. چنان که در گزارش تیتر یک روز گذشته خراسان با تیتر «ردپای صمت در التهاب ارزی» مصوبه اخیر دولت درباره ترخیص کالا بدون مشخص شدن منشأ ارز که با اصرار وزارت صمت و با وجود مخالفت بانک مرکزی صورت گرفت، به این تصمیم و اثر آن بر افزایش نرخ ارز اشاره داشتیم اما در هر حال نمی توان از خاستگاه میتینگ سیاسی، سوت و کف حاضران، ادبیات احساسی، روایت ناقص و تحریف تاریخ نسخه ارزی پیچید و سراب دلار ۲۰ هزار تومانی را برای مردم ترسیم کرد. بلکه باید اجازه داد متخصصان غیرهیجانی و کارشناسان غیرسیاسی برای بهبود وضعیت بازار ارز نسخه بپیچند.

 روزنامه رسالت

 

ضرورت وجود دادسرای ویژه اشتباهات مدیریتی 

محسن پیرهادی
یک. دقیقا از فردای سقوط دولت سوریه و فرار اسد، صدها سیاستمدار ایرانی به تحلیل علل سقوط و زمینه‌های سرنگونی حکومت او می‌پردازند. برخی از این تحلیلگران، در ابعاد سیاسی یا نظامی حوزه سوریه مسئولیت داشته‌اند و مثلا اگر میزی فرضی در دولت ایران با عنوان میز سوریه وجود داشته، همین‌ها پیش‌ازاین دور آن میز نشسته‌اند. سؤال اینجاست که این‌همه تحلیلگر مبرز، پیش‌ازاین کجا بودند و چرا نظام تحلیلی ما، حتی در همان ۸ دسامبر که احتمالا بشار اسد، چمدانش را هم بسته بود هنوز نمی‌توانست تصور کند که بشار اسد در معرض سقوط است.

دو. حدود دو سال پیش و پس از جنگ روسیه و اوکراین، یک مقام ارشد حوزه انرژی در برنامه زنده تلویزیونی از زمستان سخت اروپا سخن گفت. اصلا موضوع این نیست که دولت‌های اروپایی با اتخاذ سیاست‌های صرفه جویانه، ارتقاء سطح بهره‌وری و مدیریت منابع، از آن مقطع زمانی با آرامش عبور کردند. مسئله آن است که آن پیش‌بینی درست از آب درنیامد.
سه. نمونه‌ها ازاین‌دست بسیار است. چند نکته اساسی وجود دارد: اولا تحلیل محاسباتی غلط آن‌هم در سطح کلان، ناشی از فهم سطحی یک مدیر یا چند مسئول نیست، بلکه برآیند تحلیلی و تشخیصی یک دستگاه است. یعنی همچون حوزه‌های درمانی، تشخیص اشتباه صرفا متوجه یک فرد نیست بلکه ناشی از کهنگی ابزارها، ضعف تیم پزشکی و نارسایی تحلیل‌هاست. ثانیا تحلیل‌های کلان منطقه‌ای یا اقتصادی، جای چنین اشتباهاتی نیست، چنانکه تشخیص اشتباه در مسائل حیاتی پزشکی، می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیر داشته باشد. ثالثا در حوزه پزشکی مراجعی جهت رسیدگی به اشتباهات و تخلفات همچون دادسرای ویژه جرائم پزشکی طراحی‌شده اما برای اشتباهات متعدد و فاحش تصمیم گیران سیاسی و اقتصادی کشور چنین سازوکاری نداریم. رابعا تحلیل مقدم بر عمل و فعالیت است، این یعنی وقتی ما در یک زمینه، تحلیل درستی نداریم قطعا تصمیمات و اقدامات درستی هم نخواهیم داشت. اسف‌بار آن‌که نتیجه برخی از این تصمیمات مبتنی بر فهم غلط، سال‌ها بعد معلوم می‌شود.
چهار. یک نمونه، طرح تثبیت قیمت‌ها در سال‌های نخست دهه هشتاد شمسی است. آن روز، چند چهره که برخی از آن‌ها اقتصاددان هم هستند تصمیم گرفتند برای جلوگیری از تورم، قیمت‌ها را به‌صورت دستوری ثابت نگه‌دارند و جلوی تعدیل سالانه نرخ‌ها را بگیرند. همین تصمیم، امروز ریشه ناترازی برق و گاز و بنزین و سایر حامل‌های انرژی شده و جالب‌تر آن‌که رئیس مجلس وقت آن را هدیه مجلس به مردم دانست. آن چهره‌ها خائن نبودند، واقعیت آن است که نمی‌دانستند و امروز ثمره کارشان به‌وضوح معلوم است. در پی هرکدام از آن تصمیم‌ها، زنجیره پدیده‌ها در پی آمده، گاز در فصل اوج با کمبود مواجه شده و موجب افت فشار و تعطیلی ادارات و دانشگاه‌ها و مدارس می‌شود، گاز صنایع صادراتی قطع یا جیره‌بندی می‌شود و درنتیجه تولیدکنندگان بزرگ با افت تولید و صادرات مواجه می‌شوند، ارز کمتری به سامانه عرضه می‌کنند و جهش ارزی ایجاد می‌کند، صنایع داخلی در مضیقه قرار می‌گیرند، مثلا مرغداری‌های بزرگ با نداشتن گاز، جوجه ریزی نمی‌کنند و دو ماه بعد که فصل عرضه می‌رسد، مرغ و تخم‌مرغ کمتری راهی بازار می‌شود و جهش قیمت اقلام غذایی رخ می‌دهد و زنجیره‌ای از مشکلات اساسی در پی هم می‌آید. این را هم می‌دانیم که مسئله ابعاد دیگری هم دارد اما اینجا فرض بر ثابت نگه‌داشتن سایر پارامترهاست.
پنج. ما عمدتا در زمان بروز مشکلات، مجریان را زیر فشار رسانه‌ای و نظارتی و قضایی می‌گذاریم. سؤال این است که اگر یک تشخیص اشتباه پزشکی و مثلا آسیب به سلامتی یک شهروند تبعات دارد، چرا تشخیص اشتباه اقتصادی و آسیب به معیشت میلیون‌ها نفر نباید تبعات داشته باشد. طبیعتا اگر چنین دادگاه‌هایی هم برگزار نشود، باید با ابزار رسانه و در دادگاه افکار عمومی چنین محاکمه‌هایی صورت پذیرد.

 روزنامه وطن امروز

 جهت اسلحه مهم است

رها عبداللهی 

سال ۲۰۰۱ میلادی است. برج‌های دوقلوی نیویورک در حمله‌ای تروریستی منفجر شده و جهان نگران و مبهوت اتفاقات هولناک بعدی ا‌ست. جرج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا اعلام کرده هرکس با ما نیست، با تروریست‌هاست. آمریکا در حال تدارک حمله‌ای عظیم به افغانستان و عراق است و مقاماتش از خاورمیانه‌‌ جدید سخن می‌گویند. برخی حکام بزدل منطقه غرب آسیا دنبال راهی هستند که با راضی کردن آمریکا کشور خود را از خطر دور کنند.
در لبنان، کشوری کوچک در کرانه‌ مدیترانه، اتفاقات بزرگی رخ داده است. حزب‌الله لبنان، طلسم چندده ساله‌ شکست‌ناپذیری اسرائیل را شکسته و کشورش را از 18 سال اشغال و شرارت خلاص کرده است. رژیم صهیونیستی بعد از خروج خفت‌بار از جنوب لبنان، حالا مجبور شده تحت فشار حزب‌الله، صدها اسیر لبنانی و فلسطینی را از زندان‌هایش آزاد کند. نقشه‌ اسرائیل بزرگ هرتزل و رویای نیل تا فرات یهود، توسط این گروه مقاومت نقش بر آب شده! چرا که حالا حزب‌الله یک مانع بزرگ بر سر راه کشورگشایی صهیونیست‌هاست.
نظام سلطه برای تضعیف حزب‌الله، سلاح تحریم را به کار می‌گیرد تا با فشار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، آنان را وادار به کوتاه آمدن کند اما غربی‌ها عادت دارند اهداف‌شان از چماق تحریم را با هویج تطمیع نقد کنند. دیک چنی، معاون جرج بوش، فردی را در پوشش خبرنگار نزد سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله می‌فرستد. وی به ایشان پیشنهاد مفصل دولت آمریکا را ارائه می‌دهد؛ از جمله میلیاردها دلار پول، خروج حزب‌الله از لیست سازمان‌های تروریستی، اجازه ورود به دولت لبنان لغو تحریم ویزا، به رسمیت شناخته شدن در سازمان‌های بین‌المللی، آزادی کامل اسرای در بند رژیم صهیونیستی و حتی مشروعیت بخشیدن به سلاح حزب‌الله! در مقابل، سیدحسن نصرالله باید تعهد بدهد حزب‌الله دیگر به اسرائیل و اقداماتش کاری نداشته باشد؛ یعنی مبارزه با اسرائیل، دفاع از قضیه فلسطین، حمایت از گروه‌های مقاومت فلسطینی و دفاع از تمامیت ارضی لبنان در برابر تجاوزات مکرر ارتش رژیم را ترک کند.
پیشنهاد فرستاده آمریکایی وسوسه‌کننده است اما سیدحسن پاسخ صریح و محکمی دارد: «سلاح مقاومت چه ارزشی دارد اگر در خدمت قضیه فلسطین و برای دفاع از کشور نباشد؟ روح، ماهیت و ریشه‌ حزب‌الله این است». 
سیدحسن نصرالله سال‌ها بعد در مصاحبه با «غسان بن جدو» خبرنگار المیادین، ضمن نقل این اتفاق می‌فرماید: «آنها [غربی‌ها] می‌خواهند همه‌ کشورهای عربی مسلح شوند اما برای جنگ داخلی! آنان با اصل سلاح مشکلی ندارند، با جهت اسلحه مشکل دارند».
برای نظام سلطه جهت اسلحه مهم است، نه خود اسلحه. خشونت و کشتار اگر در خدمت سلطه‌گری غرب باشد، مشروع است و در غیر این صورت، تهدید جامعه بشری و علیه صلح است. فرمولی که شهید نصرالله توضیح می‌دهد، بسیاری از وقایع را در مواجهه غرب با منطقه ما تفسیر می‌کند. نزدیک‌ترین واقعه همین اتفاقات اخیر سوریه است. یک گروه بنیادگرای اسلامی با شعارهای جهاد و تکفیر و سلفیت و سابقه خونین در خشونت و جنایت که اتفاقا در لیست سازمان‌های تروریستی آمریکا و اروپاست، با حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی و رسانه‌ای آمریکا و اسرائیل و ترکیه، در منطقه جولان می‌دهد و حکومت دمشق را در دست می‌گیرد و رسانه‌ها هم آن را برای افکار عمومی سفیدشویی می‌کنند. جولانی، سرکرده آن گروه تروریستی بارها اعلام می‌کند با وجود اشغالگری مناطقی از سوریه توسط اسرائیل، تمایلی به جنگ با آنان ندارد و ایران و حزب‌الله لبنان را دشمن خود می‌داند! همچنین به اسرائیل اطمینان می‌دهد هرگز اجازه نخواهد داد سوریه به مکانی برای حمله به اسرائیل تبدیل شود.
پس جهت اسلحه مهم است، نه خود اسلحه. آمریکا با پول‌های کلان نفتی گاوهای شیرده، خاورمیانه را مسلح کرده، در حالی که اطمینان دارد حتی یک گلوله‌ آن، به صورت غیرمستقیم هم به سمت اسرائیل شلیک نخواهد شد، بلکه مردم یمن و شیعیان بحرین و عربستان را سرکوب خواهد کرد و حتی می‌تواند در آینده ایران را تهدید کند. در منطق نظام سلطه، سلاحی خوب است که دیگر مسلمانان را نشانه رود، اگرنه باید غلاف شود.
کسانی که هنوز فکر می‌کنند پرونده هسته‌ای ایران این همه سال به خاطر احتمال تلاش ایران برای دستیابی به بمب اتمی در جریان است و ایران را مقصر می‌دانند، اطلاعی از منطق نظام سلطه و واقعیات جهان ندارند. 
شاید هم مطلوب‌شان این است که جمهوری اسلامی هم مانند گروه‌های فعلی حاکم بر سوریه یا آل‌سعود و آل‌خلیفه، دست از منافع ملت، آرمان‌های انسانی و حمایت از مظلومان بردارد، اجازه دهد راهبردهایش را آمریکا تعیین کند و در مقابل جنایات اسرائیل در غزه و لبنان و سوریه سکوت کند؛ حتی مثل آن حکومت‌ها مردمش را در صورت اعتراض به این سکوت سرکوب کند تا مبادا صدایی علیه اسرائیل از کشور بلند شود و به این ترتیب از تحریم و تهدید و سایه‌ جنگ و تنش برای همیشه رهایی یابد. این چهره‌ مطلوب ایران در نزد آنان است؟ باید گفت اگر چنین است، برای واضح‌تر دیدن چهره‌ مدنظرشان از کشور، نگاهی به وضعیت امروز لیبی بیندازند؛ سرنوشت کشوری که به غربی‌ها قول داد جهت اسلحه‌اش هیچ‌گاه سمت اسرائیل نخواهد چرخید تا وعده گشایش غربی‌ها را نقد کند اما روزگارش این شد که امروز می‌بینیم؛ کشوری ویران و‌ تکه‌تکه و مردمی آواره و بیچاره.
هضم در منطق نظام سلطه، هیچ ملتی را سعادتمند نکرده است. مقاومت، مطلوب‌ترین حالتی است که منافع و امنیت ملت‌ها را تأمین می‌کند. جهت اسلحه، شرافت و کرامت یک ملت را نشان می‌دهد و ملت ایران، شرافت ایستادن در کنار مظلومان و مستضعفان را به ذلت تعظیم در برابر ظالمان و جنایتکاران ترجیح داده است.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات