صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۰  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۸۷۹
مروری بر یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۶ مهرماه ۱۴۰۴
آینده از آن شهیدان است و این را نه فقط صهیون، که دولت‌مردان لبنان نیز باید بدانند. لبنان بدون سیدحسن وجود نداشت و بدون حزب‌الله تبدیل به شبه‌کشوری می‌شود ویران‌تر از سوریه. لبنان بدون حزب‌الله؛ یگانه عنصر هویت‌بخش خود را هم از دست خواهد داد و البته این اتفاق رخ نخواهد داد.

یک روز معمولی

سید محمدعماد اعرابی

«هیچ تحریمی با مذاکره لغو نمی‌شود»؛ با گذشت بیش از ۱۲ سال مذاکره برای لغو تحریم دیگر باید این درس را از تاریخ گرفته باشیم. اساسا رژیم تحریم‌های ویژه برای فلج کردن اقتصاد ایران در سال ۱۳۸۹ با این هدف شکل گرفت که ایران را پای میز مذاکره بیاورد. این نه ادعای ما که اعتراف «باراک اوباما»، رئیس‌جمهور وقت آمریکاست: «ما راهبردمان را به ‌سمت دومین گام راهبرد منع اشاعه‌ای تغییر دادیم: یعنی بسیج کردن جامعه بین‌المللی برای اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که می‌تواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند... با مجموعه جدیدی از تحریم‌های آمریکا ابزارهای لازم را در اختیار داشتیم تا اقتصاد ایران را مگر در صورت قبول مذاکره به تعلیق درآوریم.»
ما با حضورمان پای این میز مذاکره به طرف آمریکایی پیام دادیم اهرم فشاری که در اختیار دارد کاملا مؤثر است. بنابراین آمریکا چرا باید از این اهرم و اسلحه کارآمد دست بردارد و آن را کنار بگذارد؟! هر بار و پس از هر تحریم که پای میز مذاکره برای لغو تحریم نشستیم، آمریکایی‌ها را برای اعمال تحریم‌های بیشتر مصمم‌تر کردیم. از این نظر احتمالا سرنوشت ما عبرتی درس‌آموز برای کشورهایی مثل روسیه و چین بوده است. آنها با دیدن تجربه ایران فهمیدند که نباید برای لغو تحریم مذاکره کرد. 23 تیر 1396 «سرگی لاوروف» وزیر خارجه روسیه در واکنش به تحریم‌های بین‌المللی علیه روسیه که به دنبال درگیری‌های این کشور در مناطق مرزی اوکراین اعمال شده بود، گفت: «تاکید می‌کنم که ما در هیچ مذاکره‌ای مبنی بر بررسی وضعیت لغو تحریم‌ها شرکت نخواهیم کرد.». 8 سال بعد، پس از جنگ اوکراین و اعمال تحریم‌های بیشتر، وزیر خارجه روسیه باز هم این سخنان را البته با قاطعیت بیشتر تکرار کرد و 26 فروردین 1404 گفت: «روسیه حتی درخواست برداشته شدن تحریم‌ها را مطرح نمی‌کند.» چین نیز پس از شروع جنگ تعرفه‌ای ترامپ علیه خود، موضعی مشابه داشت. چینی‌ها هرگز تقاضای مذاکره نکردند، 6 اردیبهشت 1404 سخنگوی سفارت چین در واشنگتن تأکید کرد در این زمینه مذاکره‌ای با آمریکا ندارند و ضمن اشاره به اعمال تعرفه‌های آمریکا بر کالاهای چینی، گفت: «هر کسی که این گره را زده است، خودش باید آن را باز کند.»
«لغو تحریم با مذاکره» طعمه‌ای بود که آمریکا بر سر قلاب گذاشت تا ایران را مهار کند و به مسیر مد نظر خودش بکشاند. ساکنان کاخ سفید از همان ابتدا، تصمیمی برای برداشتن تحریم‌ها نداشتند، بند به بند توافق‌نامه خسارت‌بار برجام به خوبی نشان‌دهنده این ادعاست. طرف آمریکایی با بازی با لغات حتی حاضر نشد عبارت صریح «لغو تحریم» را در برجام بیاورد. 22 مارس 2017 «وندی شرمن» مذاکره‌کننده ارشد آمریکا در برجام طی سخنانی در اندیشکده «وودرو ویلسون» به تفسیرپذیری واژه‌ها در برجام اشاره کرد و گفت: «1+5 و اتحادیه اروپا توافق کردند که تحریم‌های هسته‌ای را [موقتا متوقف کنند]، lift لغتی است که در زبان انگلیسی به معنی [معلق نگاه داشتن و یا موقتا متوقف کردن] suspend است اما طرف ایرانی lift را به معنی [پایان دادن و خاتمه دادن] end ترجمه می‌کرد و به همین دلیل هم ما از این لغت استفاده کردیم- یکی از کارهایی که شخص در دیپلماسی انجام می‌دهد این است که توجه کند زبان اهمیت دارد.» تعبیه مکانیسم ماشه در ساز و کار حل اختلاف برجام نیز برنامه‌ریزی طرف مقابل را برای استفاده از قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل، از همان ابتدا نشان می‌دهد.
حتی اگر ایران در اقدامی غیرمنطقی و احمقانه علی‌رغم نقض عهدهای طرف غربی تمام تعهدات خود در توافق برجام را به صورت یکجانبه و مو به مو تا همین امروز انجام می‌داد، آمریکا و اروپا باز هم با بهانه‌جویی اقدام به فعالسازی مکانیسم ماشه و یا اعمال تحریم‌های بیشتر می‌کردند. «جان کری» وزیر خارجه آمریکا در زمان توافق برجام، 12 سپتامبر 2018 در گفت‌وگوی رادیویی با «هیو هیویت» مجری سرشناس آمریکایی این موضوع را روشن کرد: «شما این توافق را نگه می‌دارید و به ایرانی‌ها می‌گویید ببینید، ما به شما گفته‌ایم که باید این چیزها [فعالیت‌های موشکی و منطقه‌ای] را متوقف کنید. من به شما دو سال یا یک سال یا هر زمان دیگری، وقت می‌دهم. ما حاضریم درباره این چیزها مذاکره کنیم. اما اگر شما مذاکره نکنید، اگر تا آن زمان این کار را نکنید، من از این توافق خارج می‌شوم.» 
البته شاید هیچ چیز به اندازه بیانیه اخیر تروئیکای اروپایی در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که 10 سپتامبر 2025 منتشر شد، در این زمینه صریح صحبت نکرده باشد: «ما همیشه به صراحت گفته‌ایم که نمی‌توانیم اجازه دهیم موضوع هسته‌ای ایران از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل خارج شود و تحریم‌های سازمان ملل به طور دائم لغو شوند»
آنچه تحریم‌ها را لغو می‌کند «مذاکره» نیست، همت و اراده مسئولان و مردم در داخل است. سال 1399 در اوج همه‌گیری بیماری کرونا و در تحریمی نانوشته هیچ‌کدام از کشورهای غربی و نهادهای بین‌المللی تخت نفوذ آنها به ایران واکسن کرونا نمی‌دادند. ایران دی‌ماه 1399 هزینه دریافت 16.8 میلیون دوز واکسن از سبد کواکس را پرداخت کرد اما خبری از ارسال واکسن‌ها به ایران نبود! پس از ساخت اولین واکسن ایرانی کرونا، کم‌کم سر و کله واکسن‌های سبد کواکس نیز با مدت‌ها تأخیر در اواخر بهار 1400پیدا شد؛ البته باز هم نه به اندازه میزان سفارش داده شده و مبلغ پرداخت شده! واکسن‌های ایرانی سدشکنی کردند و پس از آن با ساخت و واردات واکسن به اندازه کافی، ایران توانست خیلی زودتر از آمریکا و اغلب کشورهای مدعی اروپایی مرگ‌ومیرهای کرونایی را به حداقل و سپس صفر برساند. در این مورد تحریم نانوشته واکسن کرونا بی‌اثر و لغو شد اما نه با مذاکره با اروپا یا آمریکا؛ بلکه به پشتوانه قدرت و توان پژوهشگران و مدیران داخلی.
چیزی حدود 20 سال می‌شد که تکمیل فاز 11 میدان گازی پارس جنوبی ناتمام مانده بود. راه‌اندازی فاز 11 نیاز به تجهیزات و امکانات ویژه‌ای داشت که دولت‌ها معمولا برای تهیه آن به سراغ شرکت‌های خارجی می‌رفتند و البته هر بار با فشار تحریم‌ها و بدعهدی طرف‌های خارجی در پیشبرد پروژه ناکام می‌ماندند. شهید رئیسی در دولت خود این تحریم را لغو کرد. او به جای آنکه پای میز مذاکره با اروپا و آمریکا برای لغو این تحریم بنشیند؛ به میان مهندسان و کارشناسان ایرانی رفت و خودباوری و تخصص آنها را پای کار آورد. این اقدام جواب داد و 6 شهریور 1402 فاز 11 میدان گازی پارس جنوبی پس از 20 سال وقفه افتتاح شد و به بهره‌برداری رسید. مهندسان ایرانی گل کاشتند، آنها برای این کار سکوی عظیم 3200 تنی را در دریا جابه‌جا کردند؛ اقدامی که با حیرت رسانه دولتی انگلستان نیز مواجه شد: «جابه‌جایی سکوی فاز ۱۲ به فاز ۱۱ برای ایران تجربه نخستین جابه‌جایی از دریا به دریا بود و گفته می‌شد که این کار بدون مشاوران خارجی شدنی نیست. اما در نهایت ایران اعلام کرد که بدون حضور مشاوران خارجی موفق شده این عملیات پیچیده را انجام بدهد.»
وقتی اروپا و آمریکا ارسال سوخت راکتورهای هسته‌ای به ایران را تحریم کردند باز هم این دانشمندان و جوانان ایران بودند که با دانش و پشتکار خود تحریم‌شکنی کردند نه میزهای عریض و طویل مذاکرات. تحریم بنزین با همت متخصصان صنعت نفت و پتروشیمی در خودکفایی تولید بنزین، شکست خورد تا جایی که به صادرکننده بنزین تبدیل شدیم. ما با وجود تحریم در صنعت فضائی و بدون مذاکره، یکی از 12 کشور دارای چرخه کامل ساخت تا پرتاب ماهواره در جهان شدیم.
در واقع این تحریم نبود که ما را متوقف کرد، بلکه سستی و بی‌عملی برخی مسئولان و مدیران اجرائی بود که کشور را به تعطیلی کشاند. رخدادی که حتی از دید طرف‌ آمریکایی نیز پنهان نماند. «وندی شرمن» معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا 16 بهمن 1394 به پایگاه خبری کرونیکل گفت: «این تحریم‌ نبود که برنامه‌ هسته‌ای ایران را متوقف کرد، بلکه انتخاب حسن روحانی بود»
مکانیسم ماشه باشد یا نباشد؛ امروز مثل همه روزهای دیگر در این 47 سال گذشته پس از انقلاب اسلامی یک روز معمولی است؛ و مثل تمام این روزها ایران به جرم استقلال‌طلبی و آزادی‌خواهی‌اش مورد تحریم آمریکا و متحدان اروپایی‌اش است. هرکس وعده لغو این تحریم‌ها را با مذاکره داد، بدانید از همان دست مسئولانی است که خواسته یا ناخواسته نسخه تسلیم ایران را می‌پیچند. کاری که تحریم‌ها نتوانستند انجام دهند، آنها با تعطیل کردن کشور انجام می‌دهند.

کلید امنیت منطقه، تهران، نه واشینگتن

سیدعبدالله متولیان

وابستگی امنیتی شورای همکاری خلیج فارس به واشینگتن، نه یک انتخاب راهبردی، که نشانه‌ای از «بحران مشروعیت ساختاری» است. این بحران کلید فهم تناقض آشکار میان محکومیت صوری اسرائیل و اتحاد استراتژیک با حامی بی‌قید و شرط آن است. اکنون فرصتی تاریخی برای ایران فراهم شده با دیپلماسی هوشمند و بازدارندگی حساب شده، معماری امنیت منطقه‌ای را بر پایه «امنیت مشارکتی» بازتعریف کند. 
اظهارات اخیر جاسم البدیوی دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس، حلقه‌ای دیگر از زنجیره طولانی دوگانگی‌های سیاسی است. این تناقض ریشه در عمیق‌ترین لایه امنیتی این کشورها، «تقابل امنیت رژیم با امنیت ملت» دارد. برای حکومت‌های عربی حوزه خلیج فارس، تهدید اصلی نه اسرائیل که موج بیداری مردمی است. امریکا با درک این ترس، خود را به عنوان «تضمین کننده بقا» معرفی کرده است. فروش تسلیحات و حضور نظامی، ابزار‌هایی برای تحکیم این وابستگی و نه تأمین امنیت واقعی هستند. محکومیت اسرائیل هم تنها یک «ضربه‌گیر روانی» برای مدیریت خشم افکار عمومی عربی است. 
این وابستگی ساختاری، یک نقطه ضعف برای شورا و یک فرصت طلایی برای ایران محسوب می‌شود. ایران می‌تواند با راهبردی چندوجهی این نقطه ضعف را به عاملی برای افزایش همگرایی تبدیل کند:

۱. دیپلماسی عمومی هوشمند با گذر از شعار به گفتمان سازی علمی و با هدف ارائه «الگوی امنیتی جایگزین»: ایران باید با زبان علمی، هزینه‌های وابستگی امنیتی را تشریح کند. این دیپلماسی باید «نخبگان فکری، استراتژیک و رسانه‌ای» جهان عرب را درگیر کند. برگزاری میزگرد‌های مشترک، انتشار تحلیل‌های مشترک و سرمایه‌گذاری بر ترجمه آثار درباره مدل امنیت جمعی، می‌تواند گفتمان «امنیت مستقل» را نهادینه کند. این اقدامات فاصله جامعه و حکومت را با استدلال استراتژیک عمیق‌تر می‌سازد. 

۲. بازدارندگی دینامیک با دکترین تثبیت قدرت و کاهش هراس:بازدارندگی ایران نباید به تشدید هراس بینجامد. پیام باید واضح باشد: «قدرت ایران عاملی برای ثبات و مقابله با زیاده خواهی‌های فرامنطقه‌ای است». تأکید بر اینکه توان دفاعی ایران خط قرمزی در برابر تجاوز به تمامیت ارضی کلیت منطقه است، می‌تواند ذهنیت‌ها را تغییر دهد. این رویکرد، بازدارندگی را به سمت یک «امنیت بخشی مشروط» سوق می‌دهد. 

۳. دیپلماسی تفکیک کننده با بهره‌گیری از شکاف‌های راهبردی: شورای همکاری خلیج فارس یکپارچه نیست. اختلافات قطر و عربستان، رویکرد مستقل عمان و احتیاط امارات، زمینه‌ساز دیپلماسی فعال برای ایران است. تهران باید با هر کشور بر اساس منافع ملی مشترک رابطه‌ای خاص تعریف کند. تقویت روابط اقتصادی با قطر و عمان، می‌تواند پل‌هایی برای گفت‌وگوی امنیتی باشد. این تفکیک انسجام درونی شورا را کاهش و فضای مانور ایران را افزایش می‌دهد. 

۴. پیشنهاد پیمان امنیت جمعی به عنوان یک ابتکار تاریخی: ایران باید به صورت فعال، پیشنهاد تشکیل یک «پیمان امنیت جمعی منطقه خلیج فارس» با حضور تمامی کشور‌های ساحلی را مطرح کند. این پیمان می‌تواند با محوریت «مبارزه با تروریسم»، «امنیت انرژی»»امنیت کشتیرانی» و امثال آن تعریف شود که حتی اگر محقق هم نشود، خود طرح آن، ایران را در موضع یک کنش‌گر فعال و بازیگر مسئول و امریکا را در موضع عامل تفرقه قرار می‌دهد. این گفتمان سازی مشروعیت منطقه‌ای ایران را به شدت افزایش خواهد داد. 
وابستگی امنیتی شورای همکاری خلیج فارس بن‌بستی راهبردی است. ایران، به عنوان قدرت باثبات منطقه، می‌تواند با ترکیب «قدرت سخت هوشمند» و «قدرت نرم منبعث از گفتمان مقاومت» این معادله را به نفع تمام ملت‌های منطقه تغییر دهد. راهبرد صحیح، «دعوت به هم‌سویی» بر پایه منافع مشترک است. آینده خلیج فارس را نمی‌توان بر پایه ترس ساخت. آینده‌ای پایدار، تنها در سایه امنیت مستقل، گفت‌وگوی مستقیم و همکاری کشور‌های ساحلی ممکن است. این بار سنگین بر دوش دیپلماسی ایران است تا نقشه راهی نوین برای امنیتی مبتنی بر اعتماد ترسیم کند.

فاتح شکست خورده سرخورده!

مجید مرادی 

سخنرانی نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در مجمع عمومی سازمان ملل برای صندلی‌های خالی اعضای ملل متحد و در مجاورت تظاهرات عظیم معترضان مردمی نمایشی از شکست و سرخوردگی بود.
به جز هیات نمایندگی آمریکا و اسرائیل و چند کشور معدود تقریبا همه مخاطبان او غایب بودند و حتی از مخاطبان سخنرانی های محمود احمدی‌نژاد در مجمع عمومی هم به مراتب کمتر بودند.
سیاهه اقدامات تروریستی که وی برشمرد باید او را در جایگاه فاتحی پیروز جلوه داده باشد اما او کلافه و سرخورده زور می‌زد تا رژیم خود را نیروی نیابتی غرب برای مقابله با فلسطین و اسلام‌گرایی نشان دهد و گلایه شدید او متوجه مخدومان غربی بود که نه تنها قدر اقدامات بزرگ خادم خود را ندانستند که با زدن اتهام نسل کشی به اسرائیل و به رسمیت شناختن دولت فلسطین نمک نشناسی کردند زیرا رژیم صهیونی کاری را که صدراعظم نادان آلمان انجام کار کثیف به جای دولت‌های غربی نامیده است انجام می‌دهد و توقع سپاس دارد. زبان حال نتانیاهو این بود که بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت!
نتانیاهو با نادیده گرفتن دولت رسمی فلسطین در کرانه باختری که راه حل دو دولتی را به رسمیت شناخته است تلاش کرد تمام ملت فلسطین را مخالف موجودیت دولت اسرائیل معرفی کند تا توجیهی برای نسل کشی خود بیابد. این حیله او هم کهنه شده و فاقد کارایی‌ست. عناصر اقناعی نتانیاهو برای نفی نسل کشی و زجرکش کردن مردم غزه با قحطی غذا و دارو هم که با استناد به یکی از مقامات ارتش اسرائیل همراه بود و دم خود را شاهد گرفته بود قدرتی نداشت. همه دنیا گرسنگی و بمباران‌های یکریز اسرائیل را می‌بینند و می‌دانند که مناطق امن و حتی مناطق توزیع غذایی که ارتش اشغالگر معرفی می‌کند تنها تله‌هایی برای کشتار دسته جمعی مردم غزه است.
اکنون با اقداماتی مانند بمباران دمشق و اشغال بخش‌های جدیدی از جولان و قنیطره و سویداء و حمایت از تجزیه سوریه که رژیم صهیونی پس از سقوط اسد در سوریه کرده از هر زمان دیگری روشن‌تر است که سناریوی این رژیم تبهکار برای ایران نیز بهتر از این نیست. این رژیم حتی دولت کرانه باختری را که پس از توافق کامل عرفات با خود این رژیم و وساطت ایالات متحده و پس از به رسمیت شناختن دولت اسرائیل دچار سوی دولت فلسطین به وجود آمده است تحمل نمی‌کند. چگونه قدرت بزرگ منطقه ای مانند ایران را تحمل کند؟! هدف این رژیم تنها نابودی جمهوری اسلامی نیست که اگر هم بود غلط اضافی بود بل‌که تضعیف و تجزیه ایران است. این نکته‌ای ست که سیاست مداران میهن‌دوست ایرانی از سیدمحمد خاتمی تا مولانا عبدالحمید بر آن اتفاق نظر دارند.

از تریبون نیویورک تا بازتاب تهران

امیرحسام اسحاقی
 

مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور در سخنرانی ۱۵دقیقه‌ای خود در هشتادمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل (UNGA) با تسلط نسبی بر متن سخنرانی، به انتقاد شدید از حملات اسرائیل و آمریکا پرداخت و بر عدم تمایل ایران به سلاح هسته‌ای تأکید کرد. متن این سخنرانی، اخلاقی و حقوقی بود که با استناد به ادیان و اصول انسانی، خواستار جهان بدون خشونت شد.

واکنش‌ها به این سخنرانی در محافل رسمی و غیررسمی و رسانه‌ها متفاوت است. کلیت این واکنش‌ها، نشان‌دهنده نوعی دوقطبی‌سازی 1.ستایش از محتوا در میان متحدان ایران 2. انتقاد از نحوه ارائه در میان منتقدان داخلی و خارجی است. در داخل کشور، برخی محافظه‌کاران با حمایت از سخنرانی، آن‌ را «شجاعانه»، «حماسی» و «اقتدارآمیز» خواندند، اما شماری از حامیان میانه‌رو پزشکیان انتقاد کردند و آن را «منفعل» و فاقد پیشنهادهای عملی برای بهبود روابط بین‌المللی توصیف می‌کنند.

در شبکه‌های اجتماعی مانند X، برخی کاربران ایرانی آن را «واضح و محکم» تلقی و از قاطعیت، اقتدار و صلح‌طلبی پزشکیان ستایش کردند. رسانه‌های خارجی مانند پی‌بی‌اس‌نیوز، AP و الجزیره آن را «انتقادی شدید» از حملات آمریکا و اسرائیل توصیف کردند که به‌رغم اعتماد‌به‌نفس و لحن محکمی که داشت، فاقد پیشنهادهای جدید برای مذاکره بود. فاکس‌نیوز بر محکومیت «خیانت دیپلماتیک» تمرکز و لحن را «تند» اما «دفاعی» ارزیابی کرد.

نیویورک‌تایمز این سخنرانی را تلاشی برای جلوگیری از تحریم‌های بیشتر توصیف کرد که با زبانی آرام اما قاطع، تکرار ادعای عدم تمایل به سلاح هسته‌ای را برجسته می‌کند. اسرائیل سخنرانی را تحریم کرد و آن را «هیپوکریتیک» (ریاکارانه) خواند، درحالی‌که سوریه و ترکیه از بخش‌های ضداسرائیلی آن حمایت کردند. برخی دیگر نیز این سخنرانی را «بدترین سخنرانی تاریخ UN » و «ناهماهنگ» ارزیابی کردند.

واکنش‌ها به لحن، ریتم و ژست سخنرانی پزشکیان در چارچوب سنجه‌های نشانه‌شناسی زبان بدن هم قابل تأمل است. برخی، نحوه راه‌رفتن به سمت تریبون و ایستادن پشت آن و حرکات هدفمند دست با شانه‌های سرراست او را نشان‌دهنده آرامش، اعتمادبه‌نفس و تسلط بر زبان بدن می‌دانند.

گرچه حرکات سر و گردن محدود بود، اما گاهی با تأکید بر کلمات، سر را کمی تکان می‌داد؛ با نگاه عمیق و بدون پلک‌زدن زیاد که جدیت را القا می‌کرد، اغلب مستقیم به دوربین و مخاطب خیره می‌شد؛ لبخند نداشت اما ابروهای پایین‌افتاده و چهره مصمم، جلوه‌ هیجانی از خشم کنترل‌شده را نشان می‌داد؛ حرکات چشم‌ متمرکز و بدون پَرش بود که تسلط را تقویت می‌کرد؛ صدا با تُن متوسط، بدون مکث و نوسانات احساسی شدید بود که بر کلمات کلیدی مانند «خیانت» و «تهاجم» تأکید می‌کرد.

ژست او با کت و شلوار تیره رسمی، پیراهن سفید و نشان ایران و بدون فیگور‌های اضافی، ساده و دیپلماتیک به نظر می‌رسید و بیشتر حالت دفاعی-حمله‌ای داشت. برخی نیز زبان بدن او را «لرزان و ناگهانی» توصیف کردند که نشانه اعتمادبه‌نفس پایین، لحن منفعل و خنثی بود. یک تحلیلگر زبان بدن به تنش دهان، ابروهای صاف و تماس چشمی محدود اشاره می‌کند که ممکن است نشان‌دهنده کنترل هیجان یا حالت دفاعی‌ باشد.

مجمع عمومی سازمان ملل که از دیرباز میدان نمایش سیاست، روایت ملی و بازتاب هویت کشورها و آزمون مشروعیت بین‌المللی بوده است، در فضای رسانه‌‌ای چندقطبی و پیچیده امروز، فقط صحنه‌ دیپلماسی سنتی نیست؛ بلکه تریبون هم‌زمان خبری، رسانه‌ای و معنایی است که سخن یک رهبر می‌تواند به تغییر کنش‌ها یا تعمیق شکاف‌ها و جلب توجه جهانی بینجامد. دیگر فقط «رفتن به تریبون مجمع عمومی» کافی نیست. مهم سخن است که باید به نحوی ساخته و پرداخته شود تا نه‌تنها دیپلمات‌ها و سیاست‌مداران، بلکه میلیون‌ها مخاطب را با خود همراه سازد و در ژرفای سیاست و روابط بین‌الملل نفوذ کند. 

راز تأثیرگذاری بر متن و حاشیه این گردهمایی که فرصت طلایی ۱۹۳ کشور عضو برای بازتعریف روایت‌های سیاسی، روشنگری درباره چالش‌ها و جلب حمایت‌های بین‌المللی است، هماهنگ‌سازی هنر روایت، دانش مستند و فن اجراست؛ کاری که با نگاه راهبردی به مخاطب سرسخت امروز و مهارت‌های سخنرانی اثربخش، تا حدی ممکن می‌شود.

ویژگی‌های سخنرانی اثربخش

1. چارچوب زمانی و احترام به قاب عمومی

گرچه رعایت سقف ۱۵دقیقه‌ای سخنرانی الزامی نیست، اما در عمل به معیار اصلی توجه رسانه‌ها و مخاطبان تبدیل شده است؛ رهبران زیرک پیام‌های کلیدی را در قالب فشرده و قابل هضم ارائه می‌دهند. سخنرانی طولانی علاوه بر آنکه رسانه‌ها را خسته می‌کند، شانس بازتاب مؤثر در شبکه‌های اجتماعی را هم کاهش می‌دهد. رعایت این «قاب زمانی»، نشان‌دهنده‌ تسلط و احترام به‌ مخاطب بین‌المللی است و خود پیامی نمادین درباره اولویت‌گذاری و کارآمدی دولت منتقل می‌کند.

2. سه‌گانه محتوا؛ مرجعیت، پیام ملی و فراخوان جمعی

هر سخنرانی مؤثر در UNGA باید به‌ طور هم‌زمان سه نقش ایفا کند: الف. تثبیت مرجعیت رئیس‌جمهور در مسائل ملی و بین‌المللی، ب. پیام روشن و ملموس درباره منافع و خواسته‌های ملی و ج. ارائه‌ فراخوان برای همکاری یا راهکارهای جمعی در سطح بین‌المللی. این سه‌گانه، وقتی مؤثر است که اجزایش با هم سازگار باشد: یعنی نه صرفا یک شعار داخلی و نه انتقاد ژورنالیستی به نظم بین‌المللی، بلکه ترکیبی که همگانی‌بودن مسئله را نشان‌ می‌دهد و اقدام پیشنهادیِ مشخصی دارد.

3. روایت‌پردازی مسئله‌محور

این نوع روایت‌پردازی، نقل داستان کوتاه و هدفمندی است که مسئله اصلی را ملموس و قابل‌فهم و شنونده را به درک و اقدام ترغیب می‌کند. سخنرانی‌های اثربخش، اغلب یک یا دو روایت انسانی و نمادین دارند و می‌توانند یک مسئله کلی (جنگ، پناهندگی، تغییر اقلیم، اقتصاد و...) را به سطح قابل ‌فهم برای شنونده مبدل سازند. روایت انسانی موجب می‌شود آمارهای خام و خالی از متن، وقتی با داستان یا مثال همراه می‌شود، تأثیر بیشتری داشته و در ذهن مخاطب ماندگار ‌شود؛ گرچه باید از تله‌ «استفاده ابزاری از درد دیگران» نیز دور ماند. روایت باید کوتاه، معتبر و مرتبط با فراخوان سیاسی سخنرانی باشد، نه صرفا برای جلب همدردی. سخنرانی‌هایی که روایت‌محور و هدفمندند، بهتر در رسانه‌ها، بولتن‌ها و شبکه‌های اجتماعی بازتاب دارند.

۴. شواهد کوتاه و قابل اعتماد؛ آمار گزیده با اشاره به منابع معتبر

در عصری که داده‌ها به‌آسانی دستکاری و خبرهای جعلی گسترش داده‌ می‌شود، ارائه آمار دقیق و گزیده از منابع معتبر بین‌المللی مانند سازمان ملل، بانک جهانی یا مراکز پژوهشی برجسته، به سخنرانی اعتبار علمی می‌بخشد. بااین‌حال، نباید سخنرانی به گزارش خشک آماری تبدیل شود؛ آمار باید در خدمت پیام اصلی باشد. همچنین ارجاع به منابع معتبر و اطلاع‌رسانی شفاف به رسانه‌ها، باعث افزایش اعتماد و تقویت اثرگذاری سخنرانی می‌شود.

5. لحن؛ تلفیق اقتدار و همدلی و اجتناب از تندروی بی‌حاصل

طیف لحن سخنرانی‌های UNGA معمولا از انفعال دیپلماتیک تا حمله مستقیم متفاوت است. ترکیب اقتدار ملی (نمایش صلاحیت و حقانیت) و همدلی جهانی (شناخت درد مشترک)، مؤثرترین لحن است. لحن تخریبی یا نمایشی، اغلب به شکاف‌سازی و تقابل ختم می‌شود و شانس همکاری را کاهش می‌دهد. تحلیل‌های اخیر نشان می‌دهد رهیافت‌های «سازنده اما مطالبه‌گر» بیشترین احتمال برای جلب حمایت‌های بین‌المللی را به‌ دنبال دارد.

6. ساختار منطقی سه‌بخشی و نشانه‌های انتقال روشن

سخنرانی سران برای فهم و بازپخش در رسانه‌ها و شبکه‌ها، باید ساختار مشخص «وضعیت کنونی، پیام ملی/تحلیل علت‌ها، فراخوان مشخص/پیشنهاد عملی» داشته باشد. استفاده از نشانه‌های انتقال مانند «ابتدا»، «اما مهم‌تر از همه»، «در پایان»، به‌ مخاطب و خبرنگار کمک می‌کند تا پیام را آسان‌تر دنبال و بازنشر کند. این ساختار همچنین برای زیرنویس، خلاصه‌سازی و تولید محتوای کوتاه مناسب است.

7. زبان ساده، تصاویر ذهنی و اجتناب از زبان تخصصی دیپلماتیک

یکی از اشتباهات متداول سخنرانان، اعتماد بیش از حد به اصطلاحات فنی و ساختارهای دیپلماتیک است. سخنرانی‌هایی که به زبان ساده و با تصاویر ذهنی واضح (نمونه‌ها، تشبیه‌ها یا استعاره‌ها، قیاس‌های قابل‌ فهم و...) بیان می‌شود، با طیف گسترده‌تری از مخاطبان (از دیپلمات تا مخاطب عام) ارتباط برقرار می‌کند. این مسئله برای جلب توجه مخاطب جوان که از طریق کلیپ‌های کوتاه به‌ دنبال کسب اطلاعات و اخبار روز است، بسیار اهمیت دارد.

8. عنصر فناوری و چندرسانه‌ای؛ استفاده هوشمندانه و نه نمایشی

انتشار زنده، کلیپ‌های کوتاه و گرافیک‌های سریع‌داده (نمایش و پردازش آنی داده‌ها به‌ صورت تصویری و گرافیکی)، بخشی از «اکوسیستم پیام‌رسانی» یک سخنرانی است؛ گرچه این ابزارها باید پیام را تقویت کند، نه جایگزین آن شود. یک یا دو تصویر گرافیکی روشن (نمودار کوچک و تصویر معنادار) که قبل از سخن یا در حمایت از یک فراخوان نمایش‌‌ داده می‌شود، می‌تواند آگاهی‌بخشی را تسریع کند. استفاده افراطی از گرافیک یا جلوه‌های نمایشی، ممکن است پیام اصلی را مخدوش کند یا به نمایش تبلیغاتی فروکاسته شود.

9. تعامل با رسانه‌ها و ساخت پیام‌های قابل بُرش

در دنیای رسانه‌ای امروز، خبرنگاران و شبکه‌های اجتماعی به «کلیپ‌های ۱۰ تا۳۰ ثانیه‌ای» علاقه وافری دارند. سخنرانی اثربخش باید چند جمله کوتاه و قوی (soundbite) آماده داشته باشد. این جمله‌ها چکیده و هسته اصلی پیام است و می‌تواند در شبکه ایکس، تیتر خبرها و تیزرهای خبری‌ بازنشر شود.

10. آماده‌سازی برای «پاسخ بعدی» و دیپلماسی ادامه‌دار

یک سخنرانی قوی فقط شروع کار است؛ تداوم دیپلماسی به برنامه مکمل (ملاقات‌ها، نشست‌ها، یادداشت‌ها، کارگروه‌ها، مصاحبه‌ها و...) نیاز دارد. فراخوان سخنرانی باید تعیین کند چه کسی مسئول پیگیری و ارائه جدول زمانی اولیه است. این پیوستگی است که سخنرانی را از «نمایش یکباره» به «آغاز یک فرایند» تبدیل می‌کند.

11. اعتبار بین‌المللی و صداقت گفتار؛ پرهیز از گزافه‌گویی

در عصری که نهادهای بین‌المللی و متخصصان می‌توانند به‌سرعت سخن را با شواهد بسنجند، ادعاهای بزرگِ بدون پشتوانه، اعتبار بلندمدت سخنران را زیر سؤال می‌برد. صداقت گفتاری در پذیرش محدودیت‌ها و اشاره به اقدامات مشخص، بسیار مؤثرتر از وعده‌های کلان بی‌زمان است. بیشتر رهبران موفق، بین اعتمادبه‌نفس و فروتنی استراتژیک توازن برقرار می‌کنند. در فروتنی استراتژیک، رهبر یا سخنران با حفظ اقتدار، بخشی از ضعف‌ها یا محدودیت‌ها را به ‌طور آگاهانه می‌پذیرد تا با اعتمادسازی، زمینه همکاری و حمایت دیگران را فراهم کند.

12. نمونه‌سازی بین‌المللی؛ درس‌ها از سخنرانی‌های اخیر

نگاهی به برخی سخنرانی‌های سران در UNGA نشان می‌دهد که ترکیب روایت انسانی، فراخوان مشخص و پرهیز از حملات صرفا تبلیغاتی، شانس نفوذ پیام را افزایش می‌دهد و بالعکس، لحن تجمیع‌زدایی و شعارهای ملی تُند، گاه از بازتاب مفید در سطح بین‌الملل محروم می‌ماند. این تجربه‌های تازه، یادآور اهمیت تطابق محتوا با مخاطب و کُنش پس از سخنرانی است. تطابق محتوا با مخاطب، موجب می‌شود پیام سخنرانی به‌ طور شفاف و مؤثر درک شود و حساسیت‌ها یا انتظارات گروه‌های مختلف نادیده گرفته نشود. کنش پس از سخنرانی نیز مانند پیگیری دیپلماتیک یا اجرای طرح‌های پیشنهادی، سخنرانی را از یک نمایش نمادین به ابزار واقعی برای تغییر و اقدام تبدیل می‌کند.

دوم شخص مفرد

جواد شاملو
از داستان سیدالشهدا علیه‌السلام آموختیم که خدا شهید را سلطان زمان می‌گرداند. یعنی هرچند ممکن است قاتلان شهید در زمین پیروز شوند؛ اما موقت است. زمان نشان خواهد داد در آینده خطه غرب آسیا، هیچ نشانی از نتانیاهو و صهیونیسم نخواهد بود اما ضاحیه دیاری می‌شود برای زیارت تو، برای بیعت با تو و مزارت جایی می‌شود که وقتی کودکان دست در دست پدرها و مادرهاشان می‌پرسند این مزار کیست؟ پاسخ می‌شنوند: «این قبر یکی از شجاع‌ترین مردان تاریخ است. کسی که لبنان را نجات داد و اسرائیل را نابود کرد». راست گفت پیر ما که فرمود: «نمی‌دانند سیدحسن نصرالله یعنی چه». یک‌تنه پاسدار مرز و مذهب بودن برای صرفا یک کشور قابل فهم است؛ اما تو نه فقط لبنان، که برای امنیت ملی ایران هم وزنه بودی. تو را دیگر نداریم؛ اما می‌بینی؟ اصلا نمی‌توانم برایت متنی بنویسم که در آن از تو با صیغه سوم شخص مفرد یاد کنم؛ تو مخاطب و حاضری.
آینده از آن شهیدان است و این را نه فقط صهیون، که دولت‌مردان لبنان نیز باید بدانند. لبنان بدون سیدحسن وجود نداشت و بدون حزب‌الله تبدیل به شبه‌کشوری می‌شود ویران‌تر از سوریه. لبنان بدون حزب‌الله؛ یگانه عنصر هویت‌بخش خود را هم از دست خواهد داد و البته این اتفاق رخ نخواهد داد. چون باز از کربلا آموختیم روح شهید به آسمان می‌رود اما خون شهید تنها نثار خاک نمی‌شود؛ بلکه دوباره در رگ‌های هر آن کسی که از مفاهیمی چون عزت، غیرت، انسانیت و شرف سر در بیاورد جاری می‌شود و خون سید در شریان‌های حزب‌الله لبنان جاری است. حزب‌الله نه یک حزب یا جریان یا طیف، که نوعی از سبک زندگی، نوعی از نگرش و نوعی از بودن است همانگونه که سید شخص نبود و شخصیت بود؛ زنده نبود و نوعی زندگی کردن بود. 
آه! یک سال گذشت و هنوز پذیرش نبودن تو دشوار است! تو را سر دست می‌گیریم و نشان می‌دهیم به تمام عاقلان، بالغان، صاحبان چشم و قلب و هرآنکه می‌توان با خیال راحت نام انسان بر او گذارد و می‌گوییم ببین! وقتی از شیعه بودن حرف می‌زنیم از این مرد می‌گوییم؛ وقتی از مقاومت حرف می‌زنیم از این مرد می‌گوییم؛
وقتی از شور عاشورا و عشق حسین‌بن‌علی می‌گوییم از این مرد می‌گوییم؛ وقتی از مردانگی می‌گوییم از این مرد می‌گوییم؛ وقتی از احساس می‌گوییم از این مرد می‌گوییم. دمت گرم سیدحسن نصرالله؛ کمال را چقدر خوب فراگرفته بودی از جدت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، زیبایی و کرامت ذات را چقدر حیرت‌انگیز به ارث برده بودی از امام مجتبی؛ حماسه سراسر شور و شعور را چه بی‌نقص سرمشق گرفتی از سالار عاشورا... و برای اینکه بر همگان ثابت شود فرزند فاطمه‌ای؛ تا ماه‌ها قبرت مخفی بود. همچون مادرت قدر تو نیز هنوز مخفی است و مخفی خواهد ماند.

بسته مقابله با ترامپ- نتانیاهو

چرا ماشه تمدید نشد و برای پسا ماشه چه باید کرد؟

سعید آجورلو

به نظر می رسد که غرب، مکانیسم ماشه را در ادامه جنگ ۱۲ روزه دید. به دو معنا؛ تمدید در ازای امتیازهای بزرگ که می توانست بخشی از اهداف جنگ باشد و اجرای ماشه با چند هدف؛ ناآرامی در ایران و بستر فصل هفتی درست کردن برای حمله اسرائیل. به این ترتیب غرب از مکانیسم ماشه رسیدن به اهداف جنگ را دنبال می کرد؛ دستیابی به مواد و حالا آشوب داخلی. دو هدفی که در جنگ ناکام ماند.
نگاه ایران به تمدید ماشه از جنس رئال پالتیک و موازنه قدرت بود. در نگاه ایران، هر لحظه احتمال جنگ مجدد وجود دارد و پیشنهادهای اروپا هم نه برای یک توافق منصفانه که در راستای توافق به نفع اسرائیل بود؛ نامتوازن و غیر متعادل؛ با عدم پایبندی به وعده ها که نمونه اش زدن زیر توافق قاهره بود. طبیعی است که موضع واقعی حاکمیت ایران با آنان که از اجرای ماشه خوشحال شدند، تفاوت دارد اما توافق تمدید ماشه با این شرایط حتما بدتر از اجرای خود ماشه بود؛ چرا که امتیازهایی را طلب می کرد که مخصوص یک توافق سیاسی با امتیاز رفع تحریم برای ایران بود نه تمدید ۶ ماهه.
واقعیت این است که ادراک غرب درباره ایران دو بخش دارد؛ ۱/ ضعف ایران و ۲/ حرکت ایران به سمت برنامه تسلیحاتی. ادراک اول پیش زمینه امتیاز ندادن در جلوگیری از برنامه هسته ای ایران بود. این گونه گمان می کنند که با ترکیبی از فشار سیاسی و اقتصادی، در آستانه جنگ نگاه داشتن ایران و ناآرامی اجتماعی در نهایت بدون امتیاز، برنامه هسته ای ایران را مهار می کنند. ماشه را هم ذیل همین ادراک جلو بردند.
در سمت ایران، این درک به وجود آمد که امتیازهایی که غرب در ازای تمدید ماشه می خواهد در حد یک توافق سیاسی برای رفع تحریم است. چیزهای زیادی می خواستند بدون منافع بزرگ برای ایران. این پیشنهادها به صورت کلی برای عدم توافق بودند نه توافق.
در عین حال این جمع بندی در تهران وجود دارد که تمدید ماشه در ازای امتیازهای بزرگ، خطر جنگ را رفع نمی کند. در واقع هر دو حالت تمدید یا عدم تمدید به معنای پایان جنگ نیست. این جمع بندی هم در ایران به وجود آمده که با ادراک فعلی غرب، امکان امتیازهای بزرگ وجود ندارد و مذاکره شکل بده- بستان ندارد. و هزینه سازش واقعا بیشتر از مقاومت است.
 چه باید کرد؟
 در چنین شرایطی اکنون سوال این است که چه باید کرد؟ پاسخ آسانی نیست اما واقعیت این است که دو گروه برای «چه باید کرد»، تصمیم خود را گرفته اند؛ گروهی که در بیانیه جبهه اصلاحات متجلی هستند و راه را در نرمال سازی با آمریکا می دانند. مشکل بزرگ این گروه در این است که الان و در این لحظه نرمال سازی آمریکایی به معنای ایران بدون هسته ای و موشکی و منطقه ای است. ترامپ به وضوح از این معامله به عنوان «تسلیم بدون قید و شرط» نام می برد. این گروه همچنان در صحنه می مانند و به دنبال به هم زدن توازن اجتماعی پس از جنگ خواهند رفت. صدای بلند و ناامیدانه ای دارند و به جای این که بخشی از راه حل باشند، بخش بزرگی از مشکل هستند.
گروه دیگر اما فضای انتخابات ۱۴۰۳ را با قدرت بیشتری دنبال می کنند و ماشه را شاهد بینش درست خود می دانند و با قدرت بیشتری وارد کمپین ۱۴۰۷ می شوند. در این طیف، ادبیات از «پزشکیان شبیه بنی صدر تا پزشکیان تحت سلطه یا بی تفاوت به الیگارشی» یافت می شود. این گروه به دنبال ادامه برنامه هسته ای ایران ، خروج از NPT و برخی طرح های اجتماعی و فرهنگی و قطبیت سازی خواهند رفت که ممکن است در نهایت توازن اجتماعی را به شکل دیگری تغییر دهد.
راه درست به نظر من، عبور از این دوقطبی سیاسی است که از ۹۲ شروع شده و همچنان هم ادامه دارد. گروه اول مشکل واقع بینی بین المللی و عدم درک ماهیت قدرت دارند و گروه دوم مسئله گزینه ایجابی و کارآمدی. راه حل جدید، راه حلی است که تجربه ۹۷ تا ۱۴۰۰ را جلوی چشم بگذارد و راه متفاوت از این سه سال برود. امکان راه متفاوت وجود دارد؛ در سطح روابط بین الملل، چین و روسیه می توانند بخشی از تدابیر ایران باشند. گرچه این همکاری را نباید مطلق انگاشت و باید واقع بینانه شرق را تحلیل کرد. فرصت های واقعی در شرق قابل دستیابی است. در زمینه هسته ای هم راه منطقی، «در آستانه ماندن» است که مغایرتی با فتوای رهبری ندارد و در عین حال خلاف ادراک غرب درباره حرکت ایران به سمت سلاح هسته ای است.
 اصلاحات دولت
 در سطح دولت ، اصلاحات بزرگ لازم است. ادامه این روند دولت را ضعیف تر خواهد کرد. راه حل هم به خانه فرستادن کارمندان نیست بلکه تعیین تکلیف شرکت های دولتی، منتفع کردن مردم از بهینه استفاده کردن انرژی، اصلاح نظام بانکداری و کم کردن مداخله گری دولت است.  در غیر این صورت دولت رفته رفته ضعیف تر خواهد شد و کسری بودجه بیشتر. این اصلاحات البته باید سریع جمع بندی شود و با حوصله اجرا.
با این فرض اجرا نشود که دولت، مشکلات خود را با مردم حل کند بلکه از خود برای مردم هزینه کند و بوروکراسی اش را اصلاح کند.
اگر نسبت به نقش جامعه در ایستادگی ایران در جنگ ۱۲ روزه جمع بندی وجود دارد، هر گونه راه حلی باید مبتنی بر حفظ این انسجام باقی بماند. چه اشکالی دارد که رئیس جمهور در راستای کاهش هزینه ها، اقدامات روشنی در سطح شرکت های نیمه دولتی انجام دهد؟  مردم باید احساس کنند که دولت در کنار آن هاست. چه اشکالی دارد که در مالیات مشاغل کوچک تسامح بیشتری صورت گیرد؟ و اقدام هایی از این دست. دولت باید در سطح راهبردی و تاکتیکی به خود سخت بگیرد.
این راه حل هم می تواند کشور را برای شرایط جنگ احتمالی آماده نگاه دارد و یا احتمال جنگ را پایین آورد و هم می تواند ادراک غرب را درباره ایران تغییر دهد و دیپلماسی را آماده یک مذاکره واقعی رفع تحریم و نه تسلیم گونه کند. قابل انتظار است که در این میان اتفاق هایی در سطح جهان هم برای ما گشایش ایجاد کند و فرصت بسازد. از همین نمونه فشاری است که جامعه بین الملل به اسرائیل وارد کرده است.
روزهای پیش رو بیش از هر چیز نیازمند کارآمدی، عدم قطبیت و استفاده از فرصت های جهانی است که می تواند ذیل بسته مقابله با ترامپ- نتانیاهو مورد توجه قرار گیرد.

حزب‌الله و خلق هویت ملیِ پساسایکس‌پیکویی در لبنان

محمدصادق علیزاده

«امتناع از نمایش تصاویر سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین در یک بنای تاریخی در پایتخت به این معنی است که هویت این دو نماد ملی عمداً در چهارچوب‌های تنگ حزبی و فرقه‌ای محدود می‌شود، هرچند برخی لبنانی‌ها آن‌ها را نماد‌هایی می‌دانند فراتر از مرز‌های حزبی و فرقه‌ای. هدف روشن است؛ نگه داشتن رهبران مقاومت در چهارچوبی محدود به جای به‌رسمیت شناختن جایگاه آن‌ها به عنوان چهره‌هایی که دارای بُعد ملی وحدت‌بخش هستند.» این 74 کلمه بخشی از مقاله روزنامه لبنانی «‌الاخبار» است. تشکیلات مقاومت برای سالگرد شهادت سیدحسن قصد داشته یک برنامه فرهنگی و هنری در منطقه روشه بیروت اجرا کند که با مخالفت و سنگ‌اندازی مواجه شده و حالا هم الاخبار واکنش نشان داده است. 
اگر مقاومت در برابر ماهیت ذاتی توسعه‌طلبانه میلیتاریستی و خشن رژیم عبری را کنار بگذاریم؛ اگر از موضع عقیدتی و ایدئولوژیک مای ایرانی بگذریم و اگر بخواهیم صرفاً با یک نگاه کارکردگرایانه به موضوع نگاه کنیم؛ چه از مقاومت می‌بینیم؟! برای پاسخ به این سؤال و تحلیل دقیق چنین وضعیتی نخست باید بافت جامعه لبنان را زیر بررسی نظری برد. پس از این مرحله است که می‌توان پاسخی برای این سؤال مهم اقامه کرد. 

لبنان چیست؟! مجموعه‌ای از افراد انسانی در لبه گسل‌های متعدد دینی، مذهبی، قومی و طایفه‌ای. بافتی اجتماعی که تا پیش از جنگ جهانی اول زیر حاکمیت سیاسی امپراتوری عثمانی بود و حکمرانی محلی برآمده از اقتضائات بومی. در این نظمِ برآمده از بوم، گسل‌ها و شکاف‌ها چندان محل نزاع نیستند. این نه ادعای ماست بلکه رد آن را می‌توان در گزارش‌های انگلیسی و حتی آمریکایی پساجنگ جهانی اول و کنفرانس صلح پاریس هم دید. نظم مدرنِ پساجنگ جهانگیر اول اما علاوه بر شرحه شرحه کردن سرزمین‌های عربی امپراتوری عثمانی (شامل سوریه، اردن، لبنان، عراق و فلسطین امروزی) گسل‌های تا پیش از این خاموش اما متعدد این تقاطع مهم فرهنگی، تمدنی، دینی و طایفه‌ای را هم فعال و مبدلشان کرد به آتش‌فشان‌هایی که گدازه‌هایشان تا امروز منطقه را می‌سوزاند. 
لبنان حد اعلای این وضعیت است. کشوری با کمتر از 11 هزار کیلومتر مربع، کوچک‌‌تر از استان قم با جمعیتی با تنوع دینی و مذهبی بالا از تشیع، تسنن، مارونی، ارتدکس، علوی و دروزی و دیگر اقلیت‌ها که تازه باید تنوع قومی و طایفه‌ای را هم در این تنوع دینی ضرب کرد تا شمه‌ای از واقعیت لبنان را حس کرد. در چنین جامعه‌ای که بر حسب نظمِ تحمیلی پساسایکس‌پیکویی ساخته شده و اصولاً از پهلوی شامات بزرگ - که سرزمین مادر شناخته می‌شد - کَنده شده مفهومی به نام «هویت ملی» بی‌معناست. مفهومی که در حالت طبیعی خود باید در میان این گسل‌های متعدد جاری شود، شکاف‌ها را پر و آدم‌های موجود در یک عالمِ تاریخی را هم‌‌وطن کند. در جغرافیایی که اصولاً چنین مفهومی در آن وجود خارجی ندارد؛ تکلیف چیست؟! 
تصور کنید در جامعه ایران متشکل از اقوام لر و آذری و بلوچ و عرب و دیگر اقوام که کسری از تنوع و تکثر لبنان را هم ندارد واقعیتی به نام «ایرانی بودن» وجود نداشته باشد، حتی تصورش هم وحشتناک است. ایدئال‌ترین وضعیت برای رژیم عبری - به‌عنوان همسایه نامشروع جنوبی لبنان – همین وضع تکه‌تکه و فرقه‌فرقه و شرحه‌شرحه است. وضعیتی مشابه یک وضعیت شبه‌تجزیه که خروجی اصلی آن ضعیف بودن است. ضعیف بودنی که آب به آسیاب رژیم تحمیلی منطقه می‌ریزد. واقعیتی که امروز در سوریه جولانی می‌بینیم. کشور رسماً تجزیه نیست؛ اما با سیاست‌های تحمیلی رژیم، اشغال بخش‌های مهمی از نقاط راهبردی سوریه و سیاست‌های تحمیلی غرب و آمریکا برای امتیاز‌های شبه‌خودمختاری به جریان‌های مختلف، آن را در لبه پرتگاه یک وضعیت شبه‌تجزیه قرار داده است. در چنین بافت اجتماعی‌ای در لبنان است که تشکیلات مقاومت از دهه 80 میلادی سعی دارد لبنانی‌ها را زیر سایه یک هویت مشترک جمع کند و برای آن‌ها از «امر ملی» و «هویت ملی» سخن بگوید؛ چیزی که پیش‌تر تجربه نکرده‌اند. هویتی که پاسخ کیستی و چیستی خود را نه درون مرز‌های تنگ فرقه‌ای، بلکه در تقابل با نهضت توسعه‌طلبانه خشن عبری تعریف کرده است. مقاومت و سیدحسن، دیگری خودشان را نه طوایف دیگر شیعی و سنی و مسیحی و اقلیت‌های لبنانی بلکه رژیم عبری قرار داده‌اند. غیر از رژیم عبری همه برای مقاومت «ما»یند. چتری که می‌تواند برای یک جامعه موزاییکی و جزیره‌ای لبنان نقطه شروع مناسبی برای حرکت به سمت امر ملی و هویت ملی باشد. این وضعیت جدید درست در نقطه مقابل نظمی قرار می‌گیرد که از پس جنگ جهانی اول به جامعه لبنان تحمیل شده است. نظمی که از درون همزیستی پیشامدرن این جامعه نجوشیده و صرفاً قرار بوده پاسبان منافع استعمارگران قرن بیستم باشد. اصولاً جغرافیایی به نام لبنان هم به همین دلیل از گرده شامات بزرگ کنده شد که پایگاهِ مسیحیتِ صلیبی فرانسوی در شرق مدیترانه باشد. 
سیرت و صورت مقاومت در سه چهار دهه اخیر درست نقطه مقابل این وضعیت تحمیلی است و در مقام حداقلی کارکردی هم در حال خلق و آفرینش یک وضعیت و هویت ملی است که گسل‌ها و شکاف‌های متعدد را می‌پوشاند و این همان نقطه خطر اصلی رژیم عبری است. اگر حزب‌الله و سیدحسن یک ساختار شیعه و حتی مسلمان هم نبودند و فقط دغدغه هویت ملی جغرافیای خود را داشتند باز هم اسرائیل با آن‌ها دشمن بود. حالا بهتر می‌توان سطر‌های ابتدایی این سیاه را که به نقل از یک رسانه لبنانی ذکر شده بود، درک کرد. رژیم عبری دشمن خونی مقاومت است نه فقط به این دلیل که آن‌ها شیعه یا مسلمانند، بلکه به این دلیل که مقاومت چتری باز کرده بزرگ‌تر از مفاهیم فرقه‌ای و طائفه‌ای و حزبی. چتری که امر ملی تنها از نتایج سحر آن محسوب می‌شود. 

شکاف بزرگ بین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل بر سر فعال شدن اسنپ بک

2 در مقابل 3

محمدامین هدایتی

موضوع فعال‌سازی مکانیسم ماشه از سال گذشته، همزمان با طرح موضوع مذاکرات غیرمستقیم ایران ‌و آمریکا مطرح شد. طبق برجام‌‌، 28 سپتامبر ۲۰۲۵ یعنی (۶ مهر ۱۴۰۴)، قطعنامه ۲۲۳۱ منقضی می‌شد‌ و زمان ۶ قطعنامه تحریمی شورای امنیت به‌ پایان می‌رسید. با این حال، اروپایی‌ها در‌ اقدامی خلاف قانون و مغایر با مقررات بین‌المللی، از تصمیم خود برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه خبر دادند. مکانیسم ماشه یکی از بندهای توافق جامع اقدام مشترک یا همان برجام بود. طبق این بند، هر کدام از طرفین که نسبت به عدم اجرای تعهدات طرف مقابل در این توافقنامه معترض بودند، می‌توانستند حق اعمال شکایت و لغو تعهدات خود و در نهایت لغو توافق را پیگیری کنند. از همان ابتدای امضای برجام، منتقدان به شیوه مذاکرات دولت حسن روحانی با ۱+۵ نسبت به این بند و تبعات سیاسی و اقتصادی آن برای ایران هشدار دادند. در مفاد این بند، امکان سوءاستفاده آمریکا یا تروئیکای اروپا برای از بین بردن توافق و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت ایجاد شده بود. از همه نگران‌کننده‌تر، فرآیند اجرایی بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران بود. مفاد این بند به گونه‌ای تدوین شده بود که هر کدام از کشورهای غربی، صرفا با طرح بهانه عدم اجرای تعهدات ایران، بدون هیچ مانعی و در مدت یک ماه پس از طرح موضوع در شورای امنیت، می‌توانستند قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران را فعال‌سازی کنند.‌ پس از امضای برجام، کارشناسان و منتقدان با استناد به مفاد بند مکانیسم ماشه، درباره تبعات شیوه نگارش این بند هشدار دادند. سال گذشته پس از طرح موضوع مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا و پس از شنیدن زمزمه‌های تصمیم اروپایی‌ها برای استفاده از این بند، بار دیگر کارشناسان درباره امکان سوءاستفاده ۳ کشور اروپایی از بند مکانیسم ماشه هشدار دادند.
به هر‌ حال آن زمان، این تصمیم تروئیکای اروپا ذیل موضوع مذاکرات ایران و آمریکا قرار گرفت.‌ آنهایی که نسبت به این مذاکرات خوش‌بین بودند، مدعی بودند در ‌صورت حصول توافق میان ایران و آمریکا، موضوع فعال‌سازی مکانیسم ماشه خود به خود منتفی خواهد شد. پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، این بار ۳ کشور اروپایی جدی‌تر از قبل، از تصمیم خود برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه خبر دادند.‌ آنها ۳ شرط را به عنوان شروط عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه مطرح کردند:
الف - بازرسی آژانس از تاسیسات هسته‌ای مورد هدف قرار گرفته شده ایران
ب - کسب اطلاعات یا تعیین تکلیف ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد ایران
ج - از سرگیری مذاکرات ایران و آمریکا
اروپایی‌ها تاکید داشتند قبل از ۲۷ سپتامبر باید خواسته‌های آنها توسط ایران اجابت شود. در واقع تروئیکای اروپا اصرار داشت حصول توافق برای عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه، مشروط به اقدامات یکجانبه و یکسویه ایران است. تروئیکای اروپا می‌گفت ایران باید قبل از ۲۷ سپتامبر این ۳ شرط را محقق کند، آنگاه آنان مکانیسم ماشه را فعال نمی‌کنند. 
در واقع آنها در پی تحمیل این شرایط به ایران بودند که تهران شروط آنها را انجام دهد، سپس منتظر وعده اروپا برای عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه باشد. قاعدتا این فرمت پیشنهادی اروپایی‌ها غیر قابل قبول بود، چرا که رفتار آمریکا و اروپا در جریان وقوع جنگ ۱۲ روزه و در جریان آن، باعث ایجاد یک بی‌اعتمادی فراگیر در ایران نسبت به آنها شده بود. ضمن اینکه عملکرد آمریکا و ۳ کشور اروپایی در قبال برجام نشان می‌داد این ۴ کشور مطلقا به تعهدات خود پایبند نیستند، بویژه رفتاری که اروپا پس از خروج آمریکا از برجام از خود نشان داد، حاکی از فقدان استقلال سیاسی اروپا نسبت به آمریکا در قبال ایران بود. به همین خاطر ایران کمترین اعتمادی به اروپا‌ برای پایبندی به تعهداتش نداشت. از سویی، وقوع جنگ ۱۲ روزه، سیاست دولت آمریکا در قبال ایران را آشکار کرد.‌ بر همین اساس، مشخص بود اروپا نمی‌تواند رفتار و سیاستی متفاوت از این سیاست آمریکا در قبال ایران در پیش گیرد.
به همین خاطر ایران نمی‌توانست روی وعده اروپایی‌ها مبنی بر عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه، آن هم پس از انجام شروط سه‌گانه آنها حساب کند اما اروپا بر این موضع اصرار داشت. دلیل این موضع تروئیکای اروپا این بود که آنها تصور می‌کردند پس از جنگ ۱۲ روزه، ایران از یک موضع ضعیف وارد مذاکرات با اروپا خواهد شد و به همین خاطر، بر شروط و نحوه اجرایی شدن آنها اصرار داشتند. در مقابل این سیاست تروئیکای اروپایی، ایران یک سیاست هوشمندانه در‌ پیش گرفت.‌ آنچه ایران پس از توقف جنگ ۱۲ روزه در قبال موضوع فعال‌سازی مکانیسم ماشه انجام داد، مبتنی بر فهم واقع‌بینانه از سیاست آمریکا و اروپا در قبال خود بود.
بویژه رعایت ملاحظات و الزامات امنیتی در قبال بازرسی از تاسیسات هسته‌ای، همچنین ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد نشان داد ایران بخوبی از نیات پنهان و خطرناک تروئیکای اروپا و همچنین هماهنگی‌های پشت پرده آنها و آمریکا در این ‌باره مطلع است. به همین خاطر ایران ضمن اینکه در حوزه دیپلماسی گارد خود را باز کرد، در‌ قبال این ملاحظات امنیتی و توان بازدارندگی هسته‌ای خود، نهایت دقت‌ را انجام داد اما ظرافت سیاست ایران، در این بود که ضمن پایبندی بر الزامات امنیتی، یک دیپلماسی فعال را برای حصول توافق در پیش گرفت. دیپلماسی ایران نیز در راستای یک هدف دنبال شد: «جلوگیری از ایجاد یک اجماع بین‌المللی علیه ایران». پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، آمریکایی‌ها به دنبال اجماع‌سازی علیه ایران و تبدیل آن به یک اهرم فشار قوی بودند. کما اینکه این تحلیل نیز وجود داشت که در صورت ایجاد یک اجماع قدرتمند بین‌المللی علیه ایران، احتمال حمله مجدد نظامی - اما گسترده‌تر از جنگ ۱۲ روزه - به ایران نیز وجود خواهد داشت.
بر همین اساس ایران برای جلوگیری از تشکیل این اجماع، ۲ محور را در دستور کار قرار داد:
اول - اثبات حسن‌نیت ایران برای حصول توافق
دوم - اثبات سیاسی‌کاری تروئیکای اروپا و عدم تمایل آنها به حصول توافق 
در این راستا، نخستین اقدام عملی ایران، زیر سوال بردن مبانی حقوقی فعال‌سازی مکانیسم ماشه بود. ایران با استناد به مفاد برجام و بند مکانیسم ماشه و با اشاره به قوانین بین‌المللی درباره توافقنامه‌ها نشان داد اروپایی‌ها به واسطه عدم اجرای تعهدات خود در برجام، طبق مقررات برجام، عملا از این توافق خارج شده‌اند. همچنین طبق قوانین بین‌المللی، اساسا طرفی که تعهدات و تکالیفش در یک توافق بین‌المللی را زیر پا گذاشته، صلاحیت لازم برای طرح ادعا درباره وضعیت پایبندی طرف دیگر به مفاد توافق مزبور را ندارد.  
این استدلال منطقی ایران درباره مغایرت فعال‌سازی مکانیسم ماشه با توافق برجام و قوانین بین‌المللی، با همراهی چین و روسیه مواجه شد. چین و روسیه، هم به صورت مجزا و هم در یک نوبت در قالب یک نامه مشترک با ایران، طی نامه‌هایی به شورای امنیت سازمان ملل، فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط اروپایی‌ها را خلاف قوانین و مقررات بین‌المللی دانستند. در واقع ۳ عضو از ۷ عضو برجام، بویژه ۲ عضو از ۵ عضو دائم شورای امنیت، مبانی حقوقی و قانونی فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط تروئیکای اروپا را زیر سوال بردند. این موضوع باعث ایجاد یک هم‌افزایی دیپلماتیک با چین و روسیه نیز شد.‌ ایران در ۳ ماه اخیر توانست از ظرفیت‌های دیپلماتیک چین و روسیه علیه تصمیم اروپا استفاده کند. این هم‌افزایی دیپلماتیک در جلوگیری از ایجاد اجماع جهانی علیه ایران بسیار موثر بود، به گونه‌ای که قطعنامه پیشنهادی چین و روسیه در واپسین ساعات مانده به موعد رسمی فعال شدن مکانیسم ماشه، وجود شکاف عمیق در بین اعضای دائم شورای امنیت علیه ایران را ثابت کرد. کما اینکه اکنون بسیاری معتقدند این شکاف، باعث می‌شود فرآیند نظارتی شورای امنیت بر سنجش میزان پایبندی کشورها به تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران، با چالش‌های زیادی مواجه شود. 
همزمان با  هم‌افزایی با چین و روسیه، ایران در عمل نشان داد یک اراده و عزم واقعی برای رسیدن به یک توافق عادلانه با تروئیکای اروپا دارد. بر همین اساس، ایران از ایده‌های مطرح شده برای توافق استقبال کرد. 
به صورت مشخص ۲ ایده به ایران پیشنهاد شد؛‌ یک ایده توسط دولت فرانسه به ایران پیشنهاد داده شد. فرانسوی‌ها پیشنهاد دادند ایران درباره مسائل فنی یعنی بازرسی از تاسیسات هسته‌ای و ارائه اطلاعات درباره ذخایر اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد با آژانس توافق کند. پاریس قول داد در صورت انجام این توافق میان ایران و آژانس، دولت فرانسه مانع فعال‌سازی مکانیسم ماشه خواهد شد. ایران به این ایده چراغ سبز نشان داد. شامگاه سه‌شنبه ۱۸ شهریور عباس عراقچی و رافائل گروسی در قاهره،  در حضور بدر عبدالعاطی، وزیر خارجه مصر توافقنامه مورد نظر فرانسه را امضا کردند. بر اساس اخبار غیر رسمی، متن این توافق به تایید فرانسه رسیده بود و گروسی پس از تایید فرانسه، این توافقنامه را امضا کرد. 
این اقدام ایران، یک گام اساسی برای توافق با تروئیکای اروپا بود. ‌با این حال یک هفته پس از امضای این توافق و پس از مکالمه تلفنی عراقچی با همتایان خود در ۳ کشور اروپایی، وزارت خارجه آلمان بیانیه‌ای صادر کرد و با متهم کردن ایران به عدم پذیرش شروط اروپا، از تصمیم ۳ کشور اروپایی برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه خبر داد.  پس از این بیانیه وزارت خارجه آلمان، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور‌ فرانسه، یعنی همان کشوری که پیشنهاد توافق ایران و آژانس را مطرح کرده بود، در اقدامی معنادار در گفت‌وگو با شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی گفت فعال‌سازی مکانیسم ماشه، قطعی است.
این بداخلاقی و بدعهدی اروپایی‌ها بویژه دولت فرانسه، یکی از مصادیقی بود که نشان می‌داد برخلاف ایران که اراده واقعی برای توافق دارد، کشورهایی اروپایی تمایلی برای حصول این توافق ندارند.
یکی دیگر از ایده‌های مطرح شده نیز توسط روسیه ارائه شد.‌ روس‌ها پیشنهادی به ایران دادند که مهم‌ترین بند آن، مربوط به معاوضه ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد ایران با سوخت ۲۰ درصد بود. واکنش ایران به این پیشنهاد روسیه نیز مثبت بود. ایران به روس‌ها اعلام کرد طی یک مذاکرات فراگیر و ذیل یک توافق جامع، با این پیشنهاد موافقت می‌کند. در واقع ایران با نشان دادن چراغ سبز به این ایده روسیه، ثابت کرد برخلاف ادعاهای طرف غربی مبنی ‌بر برنامه‌ریزی ایران برای استفاده از این ذخایر در مصارف نظامی، حاضر است ذیل یک توافق جامع، ذخایر اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصد خود را معاوضه کند اما پیشنهاد روسیه نیز با بدعهدی طرف غربی مواجه شد. این بار آمریکایی‌ها بدعهدی کردند و در اظهار نظری عجیب، یک مطالبه جدید و این بار در حوزه دفاعی ایران مطرح کردند.‌ آمریکایی‌ها اعلام کردند برای توافق با ایران، باید تهران بپذیرد که برد موشک‌های خود را محدود کرده و تا ۵۰۰ کیلومتر کاهش دهد. ماهیت این شرط آمریکایی‌ها نیز مشخص بود و جدا از اینکه عدم تمایل کاخ سفید به حصول توافق با ایران را ثابت کرد، تحلیل‌های مطرح‌شده درباره اهداف امنیتی آمریکا از موضوع مکانیسم ماشه را تقویت کرد. طبیعی بود ایران این زیاده‌خواهی گستاخانه آمریکا را نمی‌پذیرد. در نهایت این ایده روسیه نیز با آنکه با چراغ سبز ایران مواجه شد، از سوی آمریکایی‌ها به دیوار ‌سخت بی‌اعتمادی کوبیده شد. 
رفتار ایران در قبال این ۲ ایده، نهایتا منجر به همان چیزی شد که در تهران برنامه‌ریزی شده بود؛‌ یعنی اثبات حسن‌نیت ایران برای توافق و ثابت شدن عدم حسن‌نیت آمریکا و اروپا برای حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران از طریق دیپلماسی و مذاکره. مجموعه این اقدامات نشان داد اروپا از همان ابتدا و به تبعیت از موضع آمریکا، به دنبال فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران بود. در واقع سیاسی‌کاری اروپا در ماجرای فعال‌سازی مکانیسم‌ ماشه کاملا اثبات شد. 
صحبت‌های نماینده‌های چین و روسیه در‌ جریان به رای گذاشتن قطعنامه پیشنهادی این ۲ کشور در‌ شورای امنیت سازمان ملل نیز بر اساس این حسن‌نیت ایران و عدم حسن‌نیت غرب‌ بیان شد. 
نمایندگان چین و روسیه جمعه‌شب در‌ جلسه شورای امنیت بارها به حسن‌نیت و اقدامات عملی ایران برای حصول توافق با اروپا اشاره و تصریح کردند در مقابل این حسن‌نیت عملی ایران، کشورهای اروپایی بدعهدی کردند و در عمل نشان دادند قصدی برای توافق با ایران ندارند. نقطه عطف صحبت‌های نماینده‌های چین و روسیه در جلسه شورای امنیت، جایی بود که نماینده روسیه در پاسخ به ادعاهای نماینده فرانسه علیه ایران، پاسخی دندان‌شکن به او داد و گفت فرانسه هیچ‌گونه استقلال عملی ندارد و هرچه برادر بزرگ‌تر او یعنی آمریکا به او گفته را در قبال ایران انجام داده است. این صحبت نماینده روسیه، همه واقعیت درباره ماجرای مکانیسم ماشه را نمایان کرد و در واقع نشان داد اروپایی‌ها از ابتدا و بر اساس تکالیفی که آمریکا برای آنها مشخص کرده بود به موضوع فعال‌سازی مکانیسم ماشه ورود کردند و آنچه در ۳ ماه گذشته نشان دادند نیز یک نمایش مهوع بود.
صحبت‌ها و مواضع نمایندگان چین و روسیه در نشست جمعه شب (به وقت تهران) شورای امنیت سازمان ملل حاکی از شکاف عمیق در این شورا نسبت به نحوه مواجهه با ایران است؛ شکافی که از یک سو نشان‌دهنده عدم ایجاد اجماع علیه ایران است و از سوی دیگر این شکاف و تشتت در شورای امنیت، این پیش‌بینی‌ را به وجود آورده که این نهاد بین‌المللی در فرآیندهای نظارتی برای سنجش میزان پایبندی کشورها به اجرای تحریم‌ها علیه ایران، تا چه اندازه با مشکل مواجه خواهد بود.
به هر حال، مکانیسم ماشه در حالی فعال شد که واقعیت‌ها پیرامون اقدام سیاسی اروپایی‌ها نیز آشکار شد.
جدا از عدم اجماع و ایجاد شکاف و تشتت در شورای امنیت‌ در قبال ایران، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای ایران از سیاستی که طی ۳ ماه گذشته نسبت به مکانیسم ماشه در پیش گرفت، اقناع افکار عمومی داخلی بود.
افکار عمومی در ایران شاهد بودند ایران هر آنچه را می‌توانست انجام دهد و باید انجام می‌داد تا مانع فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت شود، انجام داد.
بدون شک افکار عمومی در ایران هرگز نمی‌پذیرفتند نمایندگان کشورشان برای جلوگیری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، توان دفاعی خود را معامله کنند و برای جلوگیری از اعمال تحریم‌های اقتصادی، تهدیدات امنیتی علیه کشور را تقویت کنند.
بر همین اساس، ایران هم توانست مانع ایجاد اجماع‌ بین‌المللی علیه خود شود و هم توانست باعث ایجاد اجماع داخلی در حمایت از ایستادگی و استقامت در مقابل زیاده‌خواهی‌های طرف غربی شود. اگر از این زاویه به تصمیمات و اقدامات ایران در ۳ ماه گذشته و نسبت به فعال‌سازی مکانیسم ماشه نگریسته شود، مشخص می‌شود سیاست ایران در این‌باره بر اساس واقع‌بینی و هوشمندی اتخاذ شد. بر همین اساس، سخنان سه‌شنبه شب‌ گذشته رهبر انقلاب درباره ماهیت اصرار غرب بر توقف غنی‌سازی ایران، همچنین واقعیات مربوط به مذاکره با آمریکا کاملا راهگشا و اثرگذار بود و مهم‌ترین پیامی که به غرب مخابره کرد، موضع قدرتمندانه ایران پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بود. کما اینکه رهبر انقلاب پیش از این و درباره مذاکرات ایران با طرف اروپایی تاکید کردند ایران از موضع قدرت وارد این مذاکرات خواهد شد.
اگرچه در‌‌ برهه‌ای، برخی اظهارنظرهای داخلی از سوی برخی جناح‌ها، باعث تقویت انگاره‌های طرف آمریکایی و اروپایی مبنی بر ضعف ایران شد اما در نهایت مقامات آمریکایی و اروپایی متوجه شدند تصمیم‌گیری در ایران، بر اساس نگرش‌های واقع‌بینانه و از موضع قدرت انجام می‌شود و مهم‌تر از آن، انسجام و اتحاد مقامات و نهادهای تصمیم‌گیر در این فرآیند است. هم سخنان رهبر انقلاب در شامگاه سه‌شنبه و هم نطق رئیس‌جمهور اسلامی ایران در بعدازظهر چهارشنبه در سازمان ملل، نشان داد همه ارکان تصمیم‌گیری در ایران، پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، نسبت به مواجهه با سیاست‌های غرب به یک اجماع حداکثری رسیده‌اند.
و مهم‌تر از آن، این اجماع و انسجام در سطوح تصمیم‌گیری، با همبستگی ملی نیز همراه شده است.

مذاکره پس از ماشه!

محمد‌صدرا مرادی: ایران نهایت حسن ‌نیت خود را برای رسیدن به یک توافق با تروئیکای اروپا انجام داد اما بسیاری از کارشناسان با توجه به سیاست دولت آمریکا علیه ایران، از همان ابتدا پیش‌بینی می‌کردند اروپا به واسطه عدم استقلال سیاسی از آمریکا در موضوع ایران، مکانیسم ماشه را فعال خواهد کرد. برخی دیگر از کارشناسان که معتقد به امکان یک توافق مطلوب با اروپا برای جلوگیری از فعال شدن اسنپ‌بک بودند نیز به مرور پی به این واقعیت پی بردند، بویژه پس از بی‌توجهی ۳ کشور اروپایی به توافق ایران و آژانس، تقریبا مشخص شده بود اروپایی‌ها در حال ایفای یک نمایش هستند و نیت و تصمیم نهایی آنها، فعال‌سازی مکانیسم ماشه است. ایران دست‌کم در یک ماه اخیر، ۲ پیشنهاد واسطه‌ها برای توافق را پذیرفت و اقدام کرد؛ یکی پیشنهاد روسیه و دیگری پیشنهاد خود اروپایی‌ها. توافق قاهره میان ایران و آژانس در واقع بر اساس پیشنهاد دولت فرانسه انجام شد.‌ دولت فرانسه مدعی بود در صورتی که ایران و آژانس توافقی کنند که در آن بازرسی‌ها از تاسیسات هسته‌ای، همچنین ارائه اطلاعات درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد ایران تضمین شود، پاریس در تصمیم خود برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه تجدیدنظر خواهد کرد اما دولت مکرون دروغ گفت. رایزنی‌های روزهای آخر چین و روسیه نیز به جایی نرسید. شامگاه جمعه، قطعنامه پیشنهادی چین و روسیه برای تمدید ۶ ماهه مکانیسم ماشه راه به جایی نبرد و با دخالت آمریکا، انگلیس و فرانسه، این قطعنامه تصویب نشد تا در نهایت - امروز، یکشنبه ۶ مهر ۱۴۰۴- مکانیسم ماشه فعال شود.‌ حالا آمریکا، انگلیس و فرانسه، باید کمیته‌های ناظر برای اجرای قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران را تشکیل دهند؛ موضوعی که با توجه به مخالفت چین و روسیه با فعال‌سازی مکانیسم ماشه، با مشکلاتی مواجه خواهد بود. دست‌کم در ۳ ماه اخیر، چین، روسیه و ایران تحرکات دیپلماتیک گسترده‌ای برای نشان دادن و اثبات غیرقانونی بودن فعال‌سازی مکانیسم ماشه انجام دادند. در کنار این تحرکات، اثبات حسن‌ نیت ایران برای توافق با اروپایی‌ها نیز باعث شده است اجماع مورد نظر آمریکا و اروپا در جهان علیه ایران ایجاد نشود. از همین رو بسیاری از کارشناسان معتقدند دست‌کم در شرایط فعلی، تحریم‌های شورای امنیت، آنگونه که مدنظر دولت آمریکاست از سوی کشورها اجرا نخواهد شد. در ایران کارشناسان اقتصادی و سیاسی زیادی نیز بر این مهم متفق‌القولند این تحریم‌ها برخلاف فضای روانی ایجاد شده، اقتصاد ایران را با تکانه‌های شدیدی مواجه نخواهد کرد. بسیاری از مفاد این تحریم‌ها، در ‌۷ سال گذشته توسط دولت‌های ترامپ و بایدن علیه ایران تصویب و اعمال شده است. بنابراین بخش زیادی از تحریم‌های شورای امنیت، در قالب تحریم‌های آمریکا، علیه ایران اعمال شده و قرار نیست در این حوزه اتفاق جدیدی بیفتد. کما اینکه کارشناسان حوزه انرژی معتقدند دلایل زیادی وجود دارد که برخی کشورها از تحریم نفتی ایران تبعیت نکنند. چین به عنوان اصلی‌ترین خریدار نفت ایران، کماکان به خرید‌های خود ادامه می‌دهد. مقامات چین در ماه‌های اخیر هم در قالب نامه مشترک با ایران و روسیه و هم به صورت جداگانه، بازگشت تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران را غیرقانونی اعلام کرده‌اند و بر همین اساس کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند دولت چین همچنان به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد. از سوی دیگر، پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، پکن راهبرد جدیدی در ‌قبال ایران اتخاذ و اجرایی کرده است؛‌ راهبردی که مبتنی بر استراتژی چین برای جلوگیری از پیشروی‌ آمریکا به سمت شرق است. به عبارتی چینی‌ها همانند تصمیمی که در قبال جنگ روسیه و اوکراین اتخاذ کرده و به مهم‌ترین پشتیبان مسکو تبدیل شده‌اند، اکنون به نظر می‌رسد همین راهبرد را در قبال ایران نیز در پیش گرفته‌اند.‌ بر همین اساس، دست‌کم در ‌شرایط فعلی، پیش‌بینی می‌شود با وجود فعال شدن اسنپ‌بک، تغییری در سیاست چین برای خرید نفت ایران ایجاد نخواهد شد.  در کنار چین، در روزهای اخیر اخباری مبنی بر خرید نفت ایران توسط شرکت‌های هندی نیز منتشر شده است. هندی‌ها که به خاطر خرید نفت از روسیه، از سوی آمریکا تحت فشار قرار گرفته‌اند، به دولت ترامپ پیشنهاد داده‌اند بخشی از خرید نفت از روسیه را از بازار ایران انجام دهند. هنوز مشخص نیست دولت ترامپ چه واکنشی در این باره اتخاذ خواهد کرد ولی به هر حال این موضوع نشان می‌دهد آمریکا کار سختی برای جلوگیری از فروش نفت ایران دارد.
* ایران در دام نیفتاد
همان‌گونه که گفته شد، با توجه به سیاست‌های جدید دولت آمریکا علیه ایران که با وقوع جنگ ۱۲ روزه آشکار شد، بسیاری از کارشناسان با اطمینان پیش‌بینی می‌کردند اروپایی‌ها قطعا مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد.
بر همین اساس این کارشناسان هشدار دادند ادعاهای تروئیکای اروپا مبنی بر تمایل به دیپلماسی و توافق با ایران، یک نمایش و بازی خطرناک است.‌ بر این اساس، اروپایی‌ها به دنبال آن بودند به بهانه توافق و عدم فعال‌سازی مکانیسم ماشه، ایران را متقاعد کنند با حضور بازرسان آژانس در تاسیسات هسته‌ای ایران موافقت کرده، همچنین اطلاعات مورد نیاز اروپا و آژانس درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنی‌شده خود را به آژانس ارائه دهد. در واقع با توجه به تصمیم نهایی اروپایی‌ها برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه، این یک دام خطرناک برای ایران بود. این کارشناسان معتقد بودند اروپایی‌ها پس از کسب اطلاعات لازم هم درباره وضعیت تاسیسات هسته‌ای ایران پس از جنگ و هم درباره وضعیت ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد، مکانیسم ‌ماشه را فعال خواهند کرد. در این حالت یک تهدید امنیتی برای ایران ایجاد می‌شد، چرا که پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه و قرار گرفتن پرونده ایران ذیل فصل هفتم شورای امنیت، دستیابی به این اطلاعات مهم می‌توانست در جمع‌بندی و برآورد آمریکا و رژیم صهیونیستی برای یک حمله نظامی جدید به ایران مورد استفاده قرار گیرد. بر همین اساس بود که ایران برای ۳ کشور اروپایی این شرط را قرار داده بود که در صورتی با حضور بازرسان آژانس در تاسیسات هسته‌ای خود موافقت خواهد کرد که مکانیسم ماشه در ۶ مهرماه فعال نشود. همچنین ایران تعیین تکلیف ذخایر ۶۰ درصد خود، بویژه رقیق‌سازی این ذخایر را به توافق نهایی هسته‌ای با غرب مشروط و موکول کرده بود. به عبارتی ایران تاکید کرد خواسته‌های اروپایی‌ها درباره تاسیسات هسته‌ای و ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد زمانی محقق خواهد شد که این خواسته‌ها در قالب یک توافق جامع با غرب گنجانده شود؛‌ توافقی که در آن هم طرف مقابل تضمین دهد دیگر به ایران حمله نظامی نمی‌کند و هم تحریم‌ها علیه ایران لغو شود. این پیشنهاد ایران، یک پیشنهاد کاملا منطقی و معقول بود. ایران با توافق قاهره، عملا حسن‌ نیت خود برای مذاکره و حصول توافق جامع با غرب را نشان داد اما رفتار غیراخلاقی اروپایی‌ها در قبال این حسن‌نیت ایران نشان داد اروپایی‌ها به تبعیت از آمریکا، نه‌تنها تمایلی به دیپلماسی و توافق با ایران ندارند، بلکه به دنبال فریب ایران نیز هستند. حتی پیشنهادات لحظه آخر عراقچی مبنی بر بازرسی از یکی از تاسیسات ایران نیز مورد قبول طرف اروپایی قرار نگرفت تا حجت بر همه تمام شود که اروپا مطلقا دنبال توافق عادلانه با ایران نیست. در این بین، با وجود فعال شدن مکانیسم ماشه اما ایران در دام اروپا و آمریکا نیفتاد و ملاحظات امنیتی‌اش درباره توان بازدارندگی هسته‌ای خود را رعایت کرد.
* کدام مذاکره؟ کدام توافق؟
از مواضع اروپایی‌ها پیداست آنها پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، به دنبال فشار بر ایران برای انجام مذاکرات جدید برای حضور بازرسان آژانس در ایران هستند. فرانسوی‌ها در روزهای اخیر اعلام کردند حتی پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، درهای مذاکره باز است. نماینده انگلیس هم جمعه‌شب پس از عدم تصویب قطعنامه پیشنهادی چین و روسیه گفت آماده مذاکره با ایران هستند.ایران اما بارها به اروپایی‌ها هشدار داد در صورت فعال‌سازی مکانیسم ماشه، همکاری‌های گسترده ایران با آژانس به حالت تعلیق در خواهد آمد.  لاریجانی که مسؤول مذاکرات هسته‌ای ایران است، در گفت‌وگویی اختصاصی با شبکه خبری «پی‌بی‌اس» آمریکا که روز جمعه منتشر شد؛ گفت: «اگر مکانیسم اسنپ‌بک (ماشه) اجرا شود، ما همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را تعلیق خواهیم کرد. این مصوبه مجلس شورای اسلامی است». این موضع ایران به این معنی است که برنامه اروپا برای مذاکره با ایران آن هم پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، به نتیجه نخواهد رسید. کما اینکه ایران پیش از نیز اعلام کرده بود در صورتی که اروپا اقدام به فعال‌سازی مکانیسم ماشه کند، یکی از تبعات این اقدام، تعلیق همکاری ایران با آژانس و در نتیجه، عدم دستیابی به اطلاعات لازم درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران خواهد بود. بر همین اساس، پیش‌بینی می‌شود اروپایی‌ها در هفته‌های آتی، مجددا پالس‌هایی برای مذاکره با ایران خواهند فرستاد اما نکته بسیار مهم در این باره این است که آنها همانند آمریکا، اکنون و پس از فعال‌سازی مکانیسم ماشه، دیگر اهرم و ابزار فشاری علیه ایران ندارند.
* خروج از NPT
اکنون در ایران این موضوع مطرح است که در مقابل اقدام سیاسی و غیراخلاقی اروپا و آمریکا در فعال کردن مکانیسم ماشه، چه واکنش و اقدام عملی باید انجام داد. مهم‌ترین گزینه پیش‌رو که پیش از این نیز مطرح شد، خروج ایران از NPT است. درباره خر‌وج از معاهده منع اشاعه، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. عده‌ای معتقدند ایران باید بلافاصله از این معاهده خارج شود. عده‌ای نیز معتقدند ایران بدون اعلام خروج از NPT، می‌تواند تعهدات و تکالیف خود در این معاهده را تعلیق کند. اینکه تصمیم نهایی شورای عالی امنیتی ملی در این باره چیست، در روزهای آتی مشخص خواهد شد اما در این موضوع تردیدی وجود ندارد که ایران باید در مقابل فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، یک اقدام عملی انجام دهد؛ اقدامی که باعث شود موضع ایران در برابر غرب تقویت شده و اصطلاحا ایران وارد یک موضع فعالانه شود. همان‌گونه که گفته شد، با فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران، در شرایط فعلی امکان هیچ‌گونه مذاکره‌ای با طرف مقابل وجود ندارد. با این حال برخی معتقدند خروج ایران از NPT می‌تواند شرایط را برای مذاکره فراهم کند. البته این تحلیل در حالی است که تجربه و واقعیات مشاهده شده در ماه‌های اخیر درباره رفتار آمریکا و اروپا در قبال برنامه هسته‌ای ایران نشان می‌دهد طرف غربی در حقیقت نه تمایلی برای توافق عادلانه با ایران دارد و نه سیاست‌های ضدایرانی خود را بر مبنای دیپلماسی و مذاکره تنظیم کرده است. شاید تنها یک عامل باعث تجدیدنظر غرب در سیاست‌های خود در ‌قبال ایران شود؛ اینکه گذشت زمان در عمل نشان دهد این سیاست غرب در قبال ایران، نه‌تنها منتج به حصول اهداف آنها نمی‌شود، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن شرایط و تحمیل خسارات بیشتر به غرب می‌شود.