صبح صادق >>  راهبرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۰:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۸۱۹۳۳
پایگاه بصیرت / ‏هانتر رئا

در عرصه سیاست‌گذاری، بازیگرانی تأثیرگذار، اما اغلب ناشناس حضور دارند که با عنوان «سیاست‌آفرین» شناخته می‌شوند؛ اینان کارگزاران تغییری هستند که با وجود نقش کلیدی‌شان در شکل‌دهی به قوانین و مقررات، تعریف دقیق و جامعی از جایگاه‌شان حتی در میان متخصصان وجود ندارد. سیاست‌آفرینان، همانند همتایان خود در دنیای تجارت، با سرمایه‌گذاری منابع ارزشمندی، چون «زمان، انرژی، اعتبار و گاهی پول» تلاش می‌کنند ایده‌های خود را به سیاست‌های اجرایی تبدیل کنند، با این امید که در آینده به بازگشتی مطلوب، اعم از تحقق یک هدف اجتماعی یا کسب نفوذ راهبردی دست یابند. این مفهوم که اولین بار «جان کینگدان»، دانشمند علوم سیاسی آن را مطرح کرد، بخش وسیعی از افراد، از دانشمندان و پژوهشگران متخصص گرفته تا مقامات منتخب و فعالان اجتماعی دغدغه‌مند را در بر می‌گیرد. ویژگی مشترک و محوری همه آنها، تلاش مستمر برای شناسایی و بهره‌برداری از پنجره‌های فرصت سیاستی و پیشبرد دستورکارهای‌شان در زمان مناسب است. نمونه بارز یک سیاست‌آفرین موفق، «آرتور روزنفلد» فیزیکدانی بود که دریافت با افزایش بهره‌وری انرژی در یخچال‌ها می‌توان ایالت کالیفرنیا را از ساخت پرهزینه و پرخطر نیروگاه‌های هسته‌ای جدید بی‌نیاز کرد. او با پیگیری بی‌وقفه و ارائه پیشنهاد‌های سیاستی هوشمندانه، نه تنها استاندارد‌ها را برای بهینه‌سازی مصرف انرژی تغییر داد، بلکه مدل سودآوری شرکت‌های برق را نیز به گونه‌ای متحول کرد که بر کاهش مصرف متمرکز شوند تا فروش بیشتر برق.

اهمیت نقش سیاست‌آفرینان زمانی آشکارتر می‌شود که به محدودیت‌های ساختاری و زمانی سیاست‌گذاران رسمی توجه کنیم. به گفته «اریکا گلدمن» مدیر سیاست‌گذاری علم در فدراسیون دانشمندان آمریکا، سیاست‌گذاران افرادی فوق‌العاده پرمشغله هستند و هر دقیقه از روزشان با جلسات متعدد پر شده است. یک کارمند ارشد در کنگره ممکن است مسئولیت رسیدگی به بیش از ده حوزه سیاستی را بر عهده داشته باشد. این تراکم کاری و گستردگی موضوعات، یک خلأ اطلاعاتی و زمانی ایجاد می‌کند که سیاست‌آفرینان با ارائه تحلیل‌های متمرکز، شواهد علمی و راه‌حل‌های آماده، آن را به شکلی کارآمد پر می‌کنند. در واقع، هنر یک سیاست‌آفرین، «بازاریابی برای پژوهش‌های خود» نزد سیاست‌گذاران و تبدیل دانش تخصصی به یک روایت سیاسی قابل فهم و قانع‌کننده است. به تعبیر «مایکل مینتروم»، استاد سیاست‌گذاری عمومی، برای تأثیرگذاری نیازی نیست که یک دانشمند برجسته و شاخص باشد؛ بلکه می‌توان از سطح محلی و با تعریف یک هدف مشخص و دست‌یافتنی شروع کرد. این افراد شاید در ابتدا چندان سیاسی نباشند، اما برای موفقیت در پیشبرد اهداف‌شان، ناگزیرند مهارت‌های کنشگری سیاسی را بیاموزند. با وجود این تأثیرگذاری مستند، ابهام در مورد چیستی این نقش و چگونگی ورود به آن همچنان پابرجاست. برخلاف سایر جایگاه‌های بانفوذ در ساختار قدرت، مسیر تبدیل شدن به یک سیاست‌آفرین و صلاحیت‌های مورد نیاز آن مبهم باقی مانده است؛ وضعیتی که برای نقشی که در میانه دو دنیای دقیق علم و سیاست قرار گرفته، بسیار غیرعادی و تأمل‌برانگیز به نظر می‌رسد.