صبح صادق >>  راهبرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۳۸۴۲۰۷
پایگاه بصیرت / مارکوس هینترلاینتر

در مقاله خود با عنوان «تاکتیک‌های سالامی و اجرای کلان پروژه‌های عمومی» به بررسی یک پدیده رایج، اما کمتر مطالعه شده در اجرای پروژه‌های بزرگ دولتی پرداخته‌ام؛ پروژه‌هایی که اغلب با افزایش هزینه‌ها و تأخیر‌های طولانی مواجه می‌شوند و به یک معضل سیاسی برای مدیران و سیاستمداران مسئول تبدیل می‌گردند. تمرکز اصلی من بر روی یک استراتژی مدیریت سرزنش است که سیاستمداران برای کاهش و انحراف تقصیر‌ها به کار می‌گیرند؛ اعلام تدریجی و مرحله‌به‌مرحله تأخیر‌ها و افزایش هزینه‌ها، که اغلب از آن با عنوان «تاکتیک سالامی» یاد می‌شود. به جای آنکه سیاستمداران مقیاس کامل مشکلات یک پروژه را به صورت یک‌جا و شفاف اعلام کنند، ترجیح می‌دهند اخبار بد را در قطعات کوچک‌تر و قابل‌هضم‌تر به اطلاع عموم برسانند. این کار به آنها اجازه می‌دهد تا از یک‌سو، شدت ضربه ناشی از شکست پروژه را کاهش دهند و از سوی دیگر، هر بخش از مشکل را به عوامل بیرونی و غیرمنتظره، مانند پیمانکاران یا مشکلات فنی پیش‌بینی‌نشده، نسبت دهند و خود را از زیر بار مسئولیت اصلی شانه خالی کنند. من این استدلال را از طریق بررسی تجربی دو پروژه بزرگ که با شکست‌های چشمگیری روبه‌رو شدند، آزموده‌ام که اولین آن فرودگاه برلین براندنبورگ در آلمان و دومین مورد آن نمایشگاه ملی سوئیس با نام اکسپو ۲ است. هر دو مورد تأیید می‌کنند که چگونه سیاستمداران با استفاده از تاکتیک سالامی تلاش کردند تا روایت عمومی از پروژه را مدیریت کنند و از تبدیل شدن آن به یک «فاجعه سیاسی» جلوگیری نمایند. در مورد فرودگاه برلین، شهردار وقت به جای پذیرش مقیاس واقعی مشکلات فنی، بار‌ها و بار‌ها تأخیر‌های چند ماهه را اعلام کرد و هر بار دلیلی جدید برای آن ارائه می‌داد. این کار باعث می‌شد که امید به افتتاح قریب‌الوقوع فرودگاه زنده بماند و مخالفان نتوانند پروژه را به طور کامل یک شکست‌خورده معرفی کنند. در نمایشگاه سوئیس نیز، دولت فدرال به جای درخواست یک‌جای کل بودجه مورد نیاز، به طور مداوم درخواست‌های افزایش بودجه را به صورت قطعه‌قطعه به پارلمان ارائه داد و هر بار آن را آخرین درخواست ضروری معرفی می‌کرد. این امر باعث شد پارلمان به تدریج در چرخه‌ای از تعهدات مالی گرفتار شود که خروج از آن دشوار بود. پیامد‌های این تاکتیک‌ها بسیار جدی و اغلب مخرب است. این استراتژی مانع از مواجهه صادقانه و به‌موقع با مشکلات ریشه‌ای پروژه می‌شود و با ایجاد یک خوش‌بینی کاذب، اجازه نمی‌دهد تا اصلاحات اساسی صورت گیرد. در پرونده فرودگاه برلین، این تأخیر‌های مداوم و تلاش برای رسیدن به تاریخ‌های افتتاح غیرواقعی، منجر به شتاب‌زدگی در کار، اشتباهات بیشتر و در نهایت افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها شد. در واقع، تاکتیک سالامی می‌تواند یک پروژه را در یک مسیر خودتخریب‌گر قفل کند. البته، این تاکتیک همیشه به فاجعه ختم نمی‌شود؛ همان‌طور که در پرونده نمایشگاه سوئیس بررسی کرده‌ام، این استراتژی توانست پروژه‌ای را که با مشکلات موقتی رو‌به‌رو بود، از خطر لغو شدن توسط منتقدان عجول نجات دهد و در نهایت به یک موفقیت ملی تبدیل شود. در این مقاله من نشان داده‌ام که اجرای پروژه‌های بزرگ صرفاً یک فرآیند فنی نیست، بلکه یک میدان نبرد بر سر روایت‌ها است که در آن، استراتژی‌های مدیریت سرزنش نقشی حیاتی در تعیین سرنوشت نهایی پروژه ایفا می‌کنند!