روزنامه کیهان **
از واشنگتن تا تهران / محمدحسن محبی
علم سیاست و نحوه حکومتداری از قدیمالایام جزء علومی بوده که همه زمامداران دغدغه انتقال و آموزش آن را به جانشینان خود داشتهاند. همیشه یکی از راههای دانستن و آموزش رصد و مشاهده افکار و اعمال دشمنان و کفار در موضوعات مختلف است. از این رو مقایسه طرحی که اخیرا به مجلس سنای آمریکا وارد شده است با طرح یک فوریتی اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام که جمعی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ارائه دادهاند، ضروری به نظر میرسد. باشد که نمایندگان کشورمان در این مقایسه، شأن، جایگاه و اختیارات خود را بیشتر و بهتر بشناسند.
طرح اخیر با عنوان «نظارت بر سیاست در قبال ایران» توسط سناتور بن کاردن هفته پیش رونمایی شد. قابل توجه است این طرح توسط عضو ارشد دموکرات کمیسیون روابط خارجی سنا تهیه شده و مورد استقبال سایر دموکراتها نیز قرار گرفته است، از این رو احتمال وجود شائبه دعوای انتخاباتی و حزبی درخصوص این طرح از بین میرود و به احتمال زیاد با رای موافق سناتورهای مجلس سنا نیز مواجه خواهد شد.
هدف نهایی این طرح برگرداندن و اجرایی نمودن دوباره تحریمهایی است که قرار است در اثر اجرای برجام تعلیق شود. مکانیسم این امر، رصد فعالیتهای ایران در مورد مسائلی است که آمریکا آن را حمایت ایران از تروریسم و نقض حقوق بشر میخواند. به عنوان مثال از آنجا که آمریکا دفاع مقدس حزبالله لبنان از مردم و جان و مال آنان را اقدام تروریستی معرفی میکند! در صورت حمایت ایران از گروههایی نظیر حزبالله لبنان قانون «نظارت بر سیاست در قبال ایران» نه تنها تحریمهای جدیدی علیه کشور وضع میکند بلکه تحریمهای تعلیق شده قبلی را نیز برمیگرداند.
به لحاظ شکلی این طرح به صورت دقیق و جزئی اولا با نام بردن از اشخاص حقوقی چون وزیر خارجه، وزیر دفاع، وزیر دارائی و رئیس نهادهای اطلاعاتی آمریکا، آنها را هر دو سال یک بار ملزم به ارائه گزارش میکند. ثانیا در این طرح این نکته که چه موضوعاتی باید در گزارش قید شود و گزارش باید حاوی چه مطالبی باشد نیز به صورت جزئی مورد اشاره قرار میگیرد. مثلا بر اساس بند 4 این طرح مباحثی چون تدوین استراتژی چگونگی و نحوه مقابله با فعالیتهای متعارف و نامتقارن ایران، تدوین برنامه درازمدت به منظور طراحی امنیتی منطقهای برای مقابله با فعالیتهای ایران در منطقه، رصد فعالیتهای موشکی، هواپیماهای بدون سرنشین، فعالیتهای دریایی، ارزیابی نیروهای مسلح ایران، ارزیابی فعالیتهای نامتقارن ایران در منطقه، شامل توانمندیهای سپاه و نیروی قدس، توانمندی ایران در حوزه سایبر، میزان کمک ایران به حزبالله، حماس، گروههای عراقی و انصارالله در یمن به شکل مادی و تسلیحاتی، شناسایی اهداف ایران در حوزه اطلاعاتی و عملیاتی، طرحهای مقامات آمریکا برای مقابله با ایران و... باید در گزارش ذکر گردد.
به لحاظ محتوایی نیز این طرح شامل چند نکته مهم است: اول اینکه به صراحت و در بند (1) بخش 3 به این نکته اشاره میکند که ایران هیچ حق ذاتی برای غنیسازی اورانیوم ندارد. موضوعی که موافقان برجام از آن به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد میکنند در حالی که در این طرح به صراحت این موضوع رد شده است. دوم اینکه براساس بند (3) بخش 3، همه گزینههای ایالات متحده برای مقابله با ایران از جمله گزینه نظامی روی میز خواهد بود. این امر تهدیدی نظامی را به صورت سیستماتیک پیگیری کرده و آن را به عنوان چماق همیشگی بر سر ایران حفظ میکند. سوم؛ در بخش ششم و هفتم این طرح به صراحت ذکر شده که هیچ تفسیری از برجام نمیتواند حق کنگره در وضع قوانین تحریمی در قبال فعالیتهای حمایتگرایانه ایران از تروریسم و ساخت موشکهای بالستیک و کروز و اقدامات ضد حقوق بشری ایران را نفی نماید. به عبارت دیگر سنای آمریکا با تصریح بر حقوق قانونی خود، از محدود کردن اختیارات خود تحت هر عنوان و تفسیری برائت میجوید و حتی اعلام میکند راههای اعمال تحریمهای جدید از طریق طرح مباحث حقوق بشری و حمایت از تروریسم همچنان باز است. در این زمینه، باید به تفسیر آمریکا از حقوقبشر توجه داشت، به عنوان مثال مخالفت با همجنسبازی از نگاه آنان نقض حقوق بشر است! و... چهارم؛ این طرح یعنی «نظارت بر سیاست در قبال ایران» مکانیسم ماشه جدیدی برای تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد و در صورت حمایت ایران از گروههایی نظیر حزبالله لبنان قانون «نظارت بر سیاست در قبال ایران» نه تنها تحریمهای جدیدی علیه کشور وضع میکند بلکه تحریمهای تعلیق شده قبلی را نیز برمیگرداند.
حال در طرحی یک فوریتی که در مجلس شورای اسلامی بررسی شد جای چند پرسش ساده ولی مهم خالی است. بر مبنای این طرح و 9 ماده آن هیچ خبری از الزام اشخاص حقوقی به ویژه وزیر اقتصاد، وزیر نفت، رئیس بانک مرکزی و وزیر صنعت، معدن و تجارت به گزارشدهی درباره اجرای برجام نیست، به گونهای که مجلس در خصوص برجام به کلی از خود خلعید نموده و در تمامی موارد به نظر شورای عالی امنیت ملی به عنوان محل ارجاع و تصمیمگیری تأکید کرده است. تنها وزیر امور خارجه ملزم شده است که هر 3 ماه یک بار گزارش خود را به کمیسیون امنیت ملی ارائه کند، که در آن هم نحوه و مفاد گزارش نیز قید نشده است. به عبارت دیگر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نیز یک نظارت استطلاعی را بر اجرای برجام اعمال میکند نه یک نظارت استصوابی متناظر با شأن و منزلت مجلس.
برمبنای این طرح تمامی مصوبات قبلی مجلس برای الزام دولتها به حفظ دستاوردهای هستهای لغو میشود یعنی قانون الزام دولت به تعلیق اقدامات داوطلبانه در صورت ارجاع و یا گزارش روند هستهای به شورای امنیت مصوب 1384/9/1، قانون الزام دولت به تجدید نظر در همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی «مصوبه 1385/10/6 قانون صیانت از دستاوردهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران» مصوبه 1389/4/29 و «قانون الزام دولت به حفظ دستاوردها و حقوق هستهای ملت ایران» مصوبه 1394/4/2 لغو میشود و کاش مجلس محترم به مانند طرف آمریکایی از قید تعلیق استفاده میکرد تا نیاز به سپردن تمام امور به شورای عالی امنیت ملی نباشد و یا قاعده تناظر را در اجرای اقدامات ایران لحاظ میکرد.
حال کمترین انتظار از نمایندگان محترم این است تا به مانند طرحهایی که در مجالس سایر کشورها مطرح میگردد ضمن عدم تفویض اختیار و یا به تعبیر بهتر سلب اختیار از خود و در جهت ایفای شأن نظارتیاش، اول؛ با ذکر دقیق خواستهها و انتظارات از برجام، دوم؛ بیان دقیق وظایف مسئولان ایرانی، سوم؛ احصا و برشمردن خطوط قرمز نظام، چهارم؛ محدود کردن رژیم دسترسی و بازرسی مندرج در برجام، پنجم؛ ایجاد ضمانتهای محکم بازگشتپذیری سریع در صورت کوچکترین تخلف از کاهش تحریمها، ششم؛ مسدود کردن باب مذاکره با آمریکا در سایر حوزهها ضمن دفاع عزتمندانه از حقوق ملت ایران و نقشآفرینی مثبت، وارد گود شده و از رویکرد منفعلانه دست برداشته و با چشمان و دستانی باز وظیفه خطیر و حساس خود را در این برهه تاریخی و سرنوشتساز به خوبی ایفا کند و راههای تاخت و تاز طرف غربی در عرصه منافع ملی و عزت و اقتدار ایران اسلامی را مسدود نماید.
***************************************
روزنامه قدس **
حکمتیار و عاقبت برادری با اسلامآباد!/ محمدحسین جعفریان
در روزهای اخیر اخبار ضد و نقیضی از مرگ «گلبدین حکمتیار» به گوش میرسد.
او به بیماری سختی مبتلا بود و گفته میشود پنجشنبه گذشته به کما رفته و از شهر «پیشاور» که محل سکونت وی در پاکستان بود به بیمارستانی در «کراچی» منتقل شده و تحت درمان پزشکان پاکستانی است. شاید تا هنگام انتشار این یادداشت خبری قطعی از حال وی منتشر شود، اما آنچه مسلم است، او در وضعیت بدی قرار دارد، زیرا از پاکستان خبر میرسد، در هفتههای اخیر حتی اعضای خانواده وی اجازه دیدار با او را نداشتهاند. در ماههای اخیر حکمتیار تحت نظارت شدید سازمان اطلاعاتی پاکستان یا همان «ISI» بود و حالا مرگ احتمالی او میتواند پیامدهای ناگواری برای «اسلامآباد» در پی داشته باشد. زندگی سیاسی گلبدین حکمتیار سرشار از افراط و تفریط و فراز و فرود است. او از پیشتازان جهاد علیه روسها بود و پس از پیروزی مجاهدین نیز مدت کوتاهی به عنوان نخست وزیر افغانستان برگزیده شد؛ اما خیلی زود راه خود را جدا کرد و پس از استقرار دولت مرکزی با حمله آمریکاییها به طالبان، او سالهای سال نه به طالبان پیوست و نه با دولت کنار آمد، با این حال، چند سال پیش ناگهان رسانهها خبر از پیوستن حزب متبوع وی به طالبان دادند. این اتحاد نیز دیری نپایید و مدتی بعد جنگ لفظی و حتی در مواردی درگیریهای میدانی سختی میان او با طالبان نیز رخ داد. روابط حزب اسلامی با آل سعود همواره در پشت پرده مناسب ارزیابی میشد، به طوری که در ماجرای حمله سعودیها به یمن، حکمتیار برای اعزام نیرو در حمله به یمن و همکاری با عربستان اعلام آمادگی کرد. حزب اسلامی شاید در عمل نفوذ میدانی چندانی در افغانستان نداشته باشد، اما از نگاه تشکیلاتی و تربیت نیرو، این حزب یک نمونه موفق با عملکردی پیچیده به شمار میآید. به طوری که بسیاری از مقامهای ارشد دولتی، برخی وزیران و بسیاری از استانداران و نمایندگان امروز پارلمان در این کشور از وابستگان سابق حزب وی محسوب میشوند، در حالی که حکمتیار به طور رسمی با دولت در حال جنگ بود. پس از ظهور داعش به نظر میرسید هم پاکستان و هم عربستان درصدد حذف برخی چهرههای قدیمی یا وادار کردن آنان به همراهی با این گروه در افغانستان باشند. شایعاتی هست مبنی بر مخالفت شدید حکمتیار با این رویه و پس از آن فشارهای همه جانبه اسلام آباد بر وی و نیروهایش حالا اگر او مرده باشد باید دید میراث تشکیلات پیچیده حزبی او چه کسی با چه جریانی خواهد بود. به نظر میرسد، پاکستانیها با هدایت ریاض سرگرم حذف بیسر و صدای مهرههای قدیمی و معرفی چهرههای جدید در این عرصه هستند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
اردوغان، تصحیح راه گذشته
بسمالله الرحمن الرحیم
نخست وزیر رژیم صهیونیستی از رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه خواسته به دوستی خود با وی ادامه دهد و هر دو برای براندازی بشار اسد رئیسجمهور سوریه تلاش کنند. این پیام، میزان دلبستگی صهیونیستها به سیاست ضد سوری اردوغان را کاملاً نشان میدهد.
هر چند رویاها و آرزوهای رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه برای احیاء امپراطوری نوعثمانی تعبیر نشدند ولی رضایت سران رژیم صهیونیستی ریشه این رویاها را برملا میکند. تا قبل از برگزاری انتخابات گذشته مجلس، هیچکس از جمله اردوغان و دستیارانش تصور نمیکردند سرعت انهدام کاخ رویائی امپراطوری نوعثمانی مورد نظر آنها این چنین سریع، پردامنه و بدون بازگشت باشد.
این پدیده از هر منظری که به آن نگریسته شود، حیرتانگیز است و هر اقدامی که برای مهار و چارهجوئی صورت میگیرد، بر وخامت اوضاع میافزاید و ابعاد بحران حزب حاکم را بیش از پیش نمایان میسازد.
دو فقره انفجار روزهای اخیر در آنکارا به ادعای حزب دمکراتیک خلق متعلق به کردهای ترکیه حداقل 125 کشته داشته هر چند حزب حاکم این رقم را 95 تن اعلام کرده است. با اینهمه، اساساً تعداد 95 یا 125 نفر از این دیدگاه، تفاوتی ندارد و در اصل محکومیت دولت اردوغان به خاطر بیکفایتی و عدم تدبیر متناسب با ابعاد تظاهرات کردها، چیزی را تغییر نمیدهد.
تا این اواخر، مناطق کردنشین در شرق و جنوب شرقی ترکیه کانون حوادث تروریستی بود ولی امروز در آنکارا مرکز حکومت اردوغان، بمبها قربانی میگیرند. در پیگیری عامل بمبگذاری، گروهی انگشت اتهام را به سمت اردوغان و دولت «احمد داود اوغلو» نشانه گرفتهاند ولی دولت میگوید رد پا و نقش تروریستهای داعش در این حوادث درحال پیگیری است. اگر احتمال نخست مطرح باشد، اردوغان و حزبش تعمداً برای ایجاد ناامنی در کشور و برانگیختن احساسات تلافیجویانه در کردها، وسوسه شده است. این اتهام بزرگی است ولی هدف اردوغان میتواند ناامن جلوه دادن مناطق کردنشین و در پرتو آن، عدم برگزاری انتخابات در این مناطق باشد که تعمداً ناامن جلوه داده میشوند. در واقع اردوغان و حزبش از ورود 80 نماینده کرد به مجلس ترکیه که برای نخستین بار در تاریخ این کشور صورت گرفته، بشدت غافلگیر شده و مراتب نگرانی و خشم خود را تاکنون پنهان نکردهاند. پروندهسازی برای رهبران حزب دمکراتیک خلق هم نتوانسته نتایج مورد انتظار حکومت را تامین کند. هر چند ادعای نقشآفرینی دولت در این حادثه فعلاً قابل اثبات نیست ولی شروع عملیات نظامی در مناطق کردنشین و حتی در عمق خاک کردستان عراق، نشانههای بیشتری برای اثبات وجود حزب حاکم برای تحریک کردها و مشخصاً زمینه سازی برای واکنش خشم آلود «پ ک ک» را به دست میدهد. اما اگر دولت حاکم ترکیه راست بگوید و این حملات تروریستی از جانب داعش هدایت، برنامهریزی و اجرا شده باشد، برای اردوغان یک فاجعه است، فاجعهای به مراتب بزرگتر ازاصل انفجارهای تروریستی در آنکارا. چرا که اردوغان برای 4 سال ترکیه و تمامی ظرفیتهای سیاسی – نظامی – امنیتی و حیثیت خود را بر روی داعش سایر گروههای تروریستی سرمایهگذاری کرد و اکنون بازخورد اقداماتش را نه فقط در خاک سوریه که در آنکارا در زیر گوش دولتمردان، با انفجارهای خونبار شاهد است.
حدیث گرانسنگی از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که میفرماید: «هرکس شمشیر بغی و طغیان را تیز کند، با همان شمشیر کشته خواهد شد.» خون شهروندان ترکیه بر خیابانهای مرکزی آنکارا، حقانیت و صحت این کلام حکیمانه را بر همگان ثابت میکند. اردوغان، ترکیه و به ویژه ارتش، نیروهای امنیتی و همگان را به پادوی طرحهای شیطانی غربی – عربی تبدیل کرد و دیگر حیثیتی برای دولتهای آینده، از هر گروه و جناحی که باشند، باقی نگذاشت. کار به جائی رسیده که آمریکا به عنوان طراح و مجری و حامی تروریسم در منطقه و مشخصاً در ترکیه، سوریه و عراق، ترجیح داده که حسابش را از حساب ترکیه دوران اردوغان جدا کند و دقیقاً در اوج شرایطی که ترکیه موشکی علیه تهدیدات احتمالی روسیه احتیاج دارد، سریعاً دستور جمعآوری فوری شبکه دفاع موشکی «پاتریوت» از طول مرزهای ترکیه و سوریه را صادر میکند. اردوغان، رویای سقوط بشار اسد را در خواب میدید و در بیداری هم برای تحقق همان آرزوها با تمامی توان و ظرفیت وارد عمل شده بود، ولی امروزه با تلخکامی مطلق، انزوای خود و حزبش را شاهد است و در آستانه انتخابات نیز فضای عمومی کشور علیه او و عملکرد مسئله سازش موضع گرفته و فریاد اعتراض و درخواست کنارهگیری وی و دستیارانش در خیابانها به گوش میرسد.
امروزه ستاره اقبال اردوغان، هم در سوریه، هم در مناطق کردنشین و هم در مرکز کشور افول کرده و در سپهر اقتصاد و سیاست هم امید چندانی برای رای دهندگان به طیف اردوغان قابل تصور نیست. این نکته به ویژه در آستانه انتخابات زودهنگامی که اردوغان به امید تشکیل یک دولت تک حزبی و استمرار حاکمیت 12 سالهاش خواستار انجام آن طی 2 هفته آینده است، بزرگترین ضربه حیثیتی برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه محسوب میشود که شاید نتوان در این فرصت کوتاه برای جبران آن کار زیادی انجام داد.
اردوغان با تحریک احساسات ناسیونالیستی برای جنگ علیه کردها شمشیر تیز کرد که در انتخابات پیش رو، محصول آنرا درو کند ولی امروزه این سیاست مقبولیتی ندارد. با چنین فضائی، چه بسا حزب عدالت و توسعه حتی به اندازه انتخابات گذشته هم نتواند کرسیهای مجلس را در اختیار بگیرد. این واقعیتها نشان میدهند راهی که اردوغان پیموده اشتباه بوده و برای جبران خسارتها باید راه جدیدی انتخاب کند، راه همزیستی مسالمتآمیز با همسایگان، مدارا با مردم و ستیز علیه رژیم غاصب صهیونیستی.
***************************************
روزنامه ایران**
سفرهای استانی و خلق فرصتهای جدید/سیدرضا صالحی امیری
سفرهای رئیس جمهوری و هیأت دولت به استانهای مختلف کشورمان یکی از راههای مناسب ایجاد ارتباط مستقیم با مردم و گفتوگوی بیواسطه دولت و ملت محسوب میشود. رابطه مستقیم میان مسئولان با مردم از رویکردهای اصلی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار میآید و این رویکرد برای نسل انقلاب در رفتار و گفتار بنیانگذار کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) کاملاً آشکار و نمایان بوده است. امام خمینی(ره) همواره با مردم بیواسطه صحبت میکردند و مردم را در رابطه با مسائل جاری کشور محرم میدانستند از اینرو کلام امام(ره) برای همه اقشار جامعه قابل درک بود و جامعه میتوانست خواستههای خود را در بیانات ایشان جلوه گر ببیند. نفوذ کلام امام(ره) به دلیل سخن بیواسطه با مردم نوعی همنوایی میان مردم و ارکان حکومت را شکل داده بود که در نهایت موجب انسجام بخشی و ارتقای انسجام سیاسی و اجتماعی میشد. به همین علت در دهه نخست انقلاب شاهد اوجگیری سرمایه اجتماعی و عنصر اعتماد در جامعه ایران بودیم. ارتباط مستمر با مردم از جمله آموزههای امام(ره) است که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هم بوده و ایشان همه دولتها را به رسیدگی بیشتر به امور مردم و تلاش برای حل مشکلات آنان سفارش کردهاند. نامگذاری امسال هم از سوی ایشان به نام همدلی و همزبانی میان دولت و ملت تأکید مضاعفی بر این رویکرد خدشه ناپذیر نظام مردمی جمهوری اسلامی است.
در دولت تدبیر و امید هم که برخاسته از رأی آگاهانه مردم در 24 خرداد 92 و انتخاب مشی اعتدال به عنوان محور اصلی شعارها و برنامههای دکتر حسن روحانی بود، ارتباط با مردم نه به مثابه یک ابزار، بلکه به عنوان یک باور و اعتقاد به ولی نعمت بودن مردم مد نظر بوده و از این رهگذر به طور مستمر سفرهایی به نقاط مختلف کشور از سوی مسئولان صورت میگیرد که آخرین مورد آن سفر روز گذشته رئیس جمهوری و اعضای دولت به خطه مازندران است. دولت آقای روحانی بر این اعتقاد است که سفر به مناطق علاوه بر آنکه موجب مواجهه مستقیم مسئولان با مردم میشود، به شناخت بهتر مسائل و مشکلات منطقه هم کمک میکند. به بیان دیگر دولت در جریان این سفرها آشنایی بیشتری با چالشها پیدا میکند و به درک بهتری از مسائل کشور میرسد. سفرهای استانی در عین حال میتواند به پاسخگویی سریعتر مسئولان نسبت به مشکلات مردم هم بینجامد.
سفرهای استانی را از منظر دیگری هم میتوان به عنوان یک فرصت برای دولت تلقی کرد. بازتاب رفتار مردم و نحوه استقبال و مواجهه با دولت بیانگر واقعیت میزان رضایتمندی مردم از دولتمردان است. از این رو سفر استانی دولت را میتوان به مثابه یک میزان الحراره از درصد مقبولیت مردمی دولت دانست و اعتماد عمومی به عملکرد دولت در موج استقبال مردمی بهنمایش در میآید. ضمن آنکه سنجش ارزیابی عملکرد کارگزاران نظام در استانها ومناطق هم از همین منظر برای رئیس جمهوری و اعضای دولت آشکار میشود.
از دیگر فرصتهای این سفرها امکان دیدار با نخبگان محلی است. از آنجا که به علت تمرکز بیشتر امور در مرکز فرصت بهرهگیری از ظرفیت نخبگان محلی کمتر برای دولت ایجاد میشود، سفرهای استانی این امکان را فراهم میکند تا نخبگان محلی و اصحاب اندیشه در استانها نظرات و ایدههای خود را برای اداره بهتر کشور با دولتمردان در میان بگذارند. این یک واقعیت است که توزیع ساختاری قدرت به صورت صحیح منشأ اثرات مثبتی است که در صورت تحقق و تفویض اختیارات به مدیران ارشد مناطق و اعتماد به نیروهای محلی میتواند دولت را چابک تر و رسیدگی به مسائل را آسان تر کند.
ارتباط نزدیک و دیدار با ایثارگران و خانوادههای شهدا و ادای احترام دولت به مقام شامخ شهیدان هم از برنامههای ثابت سفرهای استانی است و به ما یادآور میشود که عزت، امنیت و آسایش امروزمان را مدیون ایثار و فداکاری عزیرانی هستیم که با اهدای جان خویش بقای ما را فراهم آوردند.
دولت تدبیر و امید در جریان سفرهای استانی به هیچ عنوان به دنبال بهره برداری تبلیغی و استفاده ابزاری ارزشها و باورهای جامعه نیست و با شناخت کامل از ویژگیها و ظرفیتهای منطقهای و بررسی و برنامه ریزی برای خدمترسانی بهتر و تأمین رفاه مردم در پی ایجاد فرصتهای جدید برای انجام مسئولیت هایی است که بر عهده دارد. دست اندرکاران برنامه ریزی سفرهای رئیس جهوری بویژه معاون محترم اجرایی ایشان، دکترمحمد شریعتمداری و تیم همکارانشان تمام تلاش خود را برای هرچه بیشتر کاربردی شدن سفرها و تحقق وعدههای دولت به کار میگیرند و هرگز وعدههای خارج از توان دولت به مردم نمیدهند. طرحهای استانی و پروژههای عمرانی بر اساس مطالعه و یقین نسبت به تکمیل آنها در برنامه قرار میگیرد و مصوبات از پشتوانه کار کارشناسی برخوردار است. به همین دلیل موجب تقویت اعتماد به دولت و آگاهی بیشتر مردم نسبت به مسائل و تنگناهای دولت و نیز امیدواری بیشتر نسبت به حل مشکلات با تلاش مسئولان و همراهی و همدلی مردم میشود. دولت تدبیر و امید در میانه دوره مسئولیت خود همچنان خود را وامدار مردم و موظف به تحقق وعدههای خود میداند.
***************************************
روزنامه جام جم **
رسانه ملی در خط مقدم جنگ نرم / دکتر پیمان جبلی
رهبر معظم انقلاب دیروز در جمع مدیران رسانه ملی، صدا و سیما را سنگر خط مقدم در جنگ نرم خواندند. رسانه ملی در جنگ بهشدت نابرابر رسانهای وظیفهای سنگین به عهده دارد. دفاع از حریم فکری، اعتقادی، فرهنگی، ارزشی و انقلابی مردم انتظار به حق جامعه از رسانه ملی است.
سربازی که در خط مقدم سینه به سینه دشمن در حال نبردی سخت است اگر در تاریکی و غبار و هیاهو، صحنه نبرد را گم کند یا در میانه صحنه به استراحت بپردازد و احیانا به خواب رود، سرنوشتی تلخ در انتظارش خواهد بود. غافلگیر شدن و ضربه خوردن و در نهایت نابودی، فرجام چنین سربازی است.
لشکری که سربازان شجاع و کارآزموده و جان بر کف در اختیار نداشته باشد، تاب مقاومت در برابر هجمه دشمن را نخواهد داشت. حتی لشکری با سربازانی آماده و دلیر اگر مورد حمایت عقبه نباشد و عده مورد نیازش فراهم نشود، کاری از پیش نخواهد برد و پس از اندی توانش را از دست خواهد داد.
رسانه اگر اعتقاد جدی به دفاع از حریم خودی نداشته باشد یا اساسا جهت و جایگاه دشمن و شیوهها و حیلهها و شگردهایش را نشناسد یا فاقد برنامهای مشخص برای حفظ خود و خط دفاعیاش باشد، قطعا نخواهد توانست در رویارویی سخت با خصم حیلهگر و کارآزموده و با انگیزه، سربلند و موفق خارج شود. این وظیفه رسانه است که اولا خود و ظرفیتها و مسئولیتهایش را بشناسد ثانیا برای ماموریتهای سخت در پیش، ابزار، شگرد و نقشه درست و کارآمد فراهم کند و ثالثا با شجاعت جان بر کف نهد و تیغها را بر تن بخرد تا حریم خودی در امان بماند.
عرصه، عرصه هماوردی با رقبایی قوی و پرقدرت و خطرناک و البته خوش خط و خال و فریبنده است. عرصهای است که اگر غافل شوی از شش جهت تیر خواهی خورد. تیر میآید اما نمیدانی از کجا. دشمن هلهله میکند اما نمیبینیاش. فقط میدانی که امید اهل سرزمینت به توست تا مراقبشان باشی. تا حریف غدار، قدرت و امکان دستاندازی به حریمشان را نداشته باشد. به یقین چنین نبردی بسیار سخت و طاقتفرساتر از نبرد آشکار است. ایران ما یک رسانه ملی بیشتر ندارد. رسانهملی نیازمند بازسازی خود و تجهیز و آمادگی برای نبردهای سختی است که زمان و مکان ندارد. هر روز و هر لحظه و در هر موضوع و هر عرصه. زمان غفلت نیست.
اما باور کنیم و باور کنند آنان که پشت این سرباز را باید گرم نگه دارند که جنگ است. در این جنگ سخت نباید پشت سرباز را خالی کرد چه رسد که کسی از پشت به او خنجر زند. بدانیم و بدانند خط که سقوط کند، دشمن حریمی برای ما و اهل سرزمین ما باقی نخواهد گذاشت. مباد
***************************************
روزنامه وطن امروز **
پیش به سوی عقلانیت ملی بزنگاه وعدههای میلیارد دلاری!/علی هدایت
رقابت در فضای سیاسی از بدیهیترین و طبیعیترین پدیدههای جهانی است. پس عادیترین نصیب از یک محیط سرشار از رقابت، شکست اهداف حزبی یک گروه است. از این منظر رأی شکننده نمایندگان مجلس به «بیانیه سیاسی اجرای بیقید و شرط برجام» شکست سنگینی برای احزاب رقیب نیست و دعوا و دلخوری پشت سر نخواهد داشت اما زمانی که دوگانهسازی میان «استقلال و وابستگی» یا «تامین منافع ملی و واگذاری حقوق در عرصه بینالملل» به میان میآید، شکست از گروه مقابل با اختلاف یک رأی نیز کل نظام تربیت منابع انسانی یک جامعه را به چالش میکشد.
ابتداییترین واکنش این است که مقابل برهمزنندگان رویه منطقی نقد و بررسی علمی و تخصصی برجام موضع بگیریم و کفاره قسمهای دروغ فارغالتحصیلان دانشگاه آمریکایی بیروت یا حتی آنها که در کنف مقدس حوزه رشد و تعالی یافتند و بعد ناگهان نفسانیات چهارچرخ ایمانشان را چپ کرد، یادآور شویم اما انتظار این است که در مرحله بعد دوباره چراغ منطق جبهه حق روشن شود و بازگشتی به درون داشته باشیم. عقل حکم میکند در عین برنامهریزی برای آینده و جلوگیری از وارد آمدن خسارات حداکثری به منافع ملی در دوره پسابرجام، در تحلیل وضعیت فعلی به خطا نرویم.
این یک تحلیل پسا برجامی است و تاکید داریم پیش از رای مجلس به بیانیه خلاف مصلحت مصوب، هرگز مدنظر نبوده است. همه آنچه برای شکست جبهه حامی سازش لازم بود به حول و قوه الهی در حال آمادهسازی به دست خودشان است. استقلالطلبان تاکید داشتند حتی با مرور تاریخ دیگر ملتهای دوست ابرقدرتها نیز میتوان دریافت هیچ سرزمینی تنها با لطف و سرمایه دیگران تبدیل به ابرقدرتی فراملی نشده است و درهای رونق و گشایش به رویش باز نشده است اما حامیان سازش برخلاف نص صریح برجامی که امضا کردهاند، مکرر به مردم ایران وعده دادهاند در روز اجرای توافق، همه تحریمها لغو میشود و سرمایهگذاران خارجی ثروت خود را به پای ایرانیان میریزند و دوره رونق و شکوفایی به ناگاه آغاز میشود و... این «موقعیت وعده شده» است که احتمالا بیش از لبوفروشان و تاکسیرانان و معلمان و مهندسان و کارگران و پزشکان و نانواها و خیاطان ایرانی، دل کارگزاران دولتی و حامیان مجلسی را برده است. تا حدی که برخی صاحبان پروندههای مفتوح مفاسد اقتصادی، در تلویزیون اعلام کردند ضرر هر روز تاخیر مجلس در تصویب برجام عددی ما بین 100 تا 150میلیون دلار است! پس طبیعیترین انتظار این است که به حکم آقایان از امروز - یعنی نه حتی 26 مهر که روز اجرای برجام اعلام شده است - درآمدهای ارزی دولت به همین میزان صعود کند. «دبه» پذیرفتنی است و اگر مثل ماجرای درآمدهای بلوکه شده ایران ناگهان پالتهای میلیارد دلاری پول در میان راه آب برود مسؤولیت مستقیم این ماجرا منطقا و عقلا با دولت و وعدهدهندگان خواهد بود!
این دنیای وعده داده شده توسط کمکارترین دولت بعد از انقلاب است که به جز «توافق با آمریکا» عملا هیچ برنامه اساسی مدون و اجراشدهای دستکم در طول 2 سال گذشته برای حل بحرانهای اقتصادی کشور و تامین زیرساختهای بنیادین رشد و توسعه بومی ارائه نداده است.
اگر چه جبهه حامی سازش از ابتدا «استقلالطلبان ملیگرا» را «کاسبان تحریم» لقب داده و جوانان حزباللهی را با برچسبهای متنوع مورد عنایت قرار دادند اما اکنون سوال این است که آیا واقعا گروه مقابل هیچ برنامهای برای شکوفایی اقتصادی در دست نداشته است؟ صحیح است که حزب مقابل در انتخابات با رأی مردم برگزیده شده اما اکنون 2 سال است که روحانی رئیسجمهور همه ملت ایران است و این درست نیست که به دیگر طرحهای ایرانی در حوزه اقتصاد به حکم سلایق حزبی متفاوت نپردازیم.
هر تمدنی برای تبدیل شدن به قدرتی پذیرفته در جهان نیازمند عبور از 3 مرحله است. اولین مرحله اقتدار امنیتی است.
مرحله دوم رشد و توسعه اقتصادی و معرفی نسخه معیشتی درونزا را در بر میگیرد و در آخر موظف است طرح و برنامه خود را در حوزه مدیریت منابع انسانی براساس فلسفه درونی ارائه دهد.
بنا به علل مختلف ایران مرحله اول و حتی تا حدی مرحله سوم را با موفقیت بسیار و در زمانی کوتاه و غیرقابل باور در حوزه تمدنی به پایان رسانده است اما در حوزه اقتصادی هنوز به علت سن بالای مدیریت در ایران و دست و پنجه نرم کردن با نسخههای وارداتی پیشنهادی توسط فارغالتحصیلان غربی، موفقیتی قابل قبول نداشتهایم.
«اقتصاد مقاومتی» بناست نسخه شفابخش وضعیت بحرانی کشور باشد. این طرحی است که مستقیما برآمده از سالها تحریم و درونگرایی در موقعیتهای حساس است و کارآیی آن حتی در حوزه امنیت ملی قابل تامل است. البته برخلاف منفیبافیهای جبهه غربزدگان، بنا بر این نیست که در لاک دفاعی فرورفته و به هر آنچه پس از حمله اقتصادی دشمن باقیمانده بسنده کنیم بلکه در بطن این نقشه مدرن ملی، حمله به فضای تمدنی حریف با ایجاد یک اتحاد فرامنطقهای به وضوح قابل
ردگیری است.
ابتدا تجربهای غیرملی را مثال میزنیم تا درکپذیرتر باشد. روسیه نیز از سال گذشته به واسطه تحریمهای آمریکا و اتحادیهاروپایی از خدمات بانکداری جهانی یا سوئیفت محروم شد. پیش از توافق ایران و غرب، قول داد بزودی سیستم تبادلات بین بانکی بریکس را راهاندازی میکند. حتی برای اطمینان یافتن ایران از جدی بودن چنین مسالهای از حسن روحانی دعوت کرد در اجلاس شانگهای و بریکس در خرداد 94 شرکت کند.
بریکس نام گروهی به رهبری قدرتهای اقتصادی نوظهور متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی است. تنها 4 ماه پس از این واقعه مهم جهانی، روز گذشته، پوتین سیستم تبادلات بین بانکی جدید را راهاندازی کرد. پیشبینی میشود تا 5 سال آینده 20 کشور خارج از منطقه غرب و جنوب آسیا به این سیستم ملحق شوند و هزاران میلیون دلار سود سرمایه حاصل از تحریم و چند ماه تلاش دیپلماتیک و تخصصی بهدنبال آن، نصیب روسیه شود!
عینا همین اتفاق زمانی که زمزمه تحریم بنزین توسط آمریکا مطرح شد در کشور خودمان افتاد و در تولید بنزین به مرحلهای از خودکفایی رسیدیم که با ادامه تلاشهای دولت قبل، روحانی موفق به صادرات بنزین یورو 4 با قیمتی چندین برابر نفت خام و نفتا، به کشورهای جهان میشد! اما کارشکنیهای غربزدهها آغاز شد و به مرحلهای رسیدیم که هماکنون روزی 12 میلیون لیتر بنزین به کشور وارد میکنیم و شازند اراک سالی چند حادثه آتشسوزی را پشت سر میگذارد و ستاره خلیجفارس با ظرفیت تولید روزانه
35 میلیون لیتر بنزین بالاخره پس از 2 سال انتظار در دولت روحانی وارد چرخه شد!
پس اقتصاد مقاومتی نسخه انزوای ملی نیست و حقیقتا میتواند سود و ثروت هنگفتی نصیب کشور کند و خود نوعی ابزار امنیت ساز بینالمللی است. عینا در پیش گرفتن همین رویه در دوره به اصطلاح «تحریمهای فلجکننده» بود که انسجام جبهه اروپایی – آمریکایی را در ادامه دادن به نسخه تحریم ایران نابود کرد. به نحوی که اوباما و جان کری پس از عقد توافق نامتوازن برجام، رسما اعتراف کردند: «ساختار تحریمها به واسطه عقبنشینی همپیمانان اروپایی ما دیگر قابل حفظ نبود...» و ما به همین سادگی پیروزی ضمانت شده را به جبهه غربزده واگذار کردیم! برای ترمیم چنین خلأ منابع انسانی اگر از خیر موفقیت در انتخابات اسفند 94 به شرط تصفیه چهرههای غیرملی که از درون به اصولگرایی خیانت کردند، بگذریم نیز ضرر نکردهایم. پیاده کردن نسخه شفابخش اقتصاد مقاومتی در برابر وعده و وعیدهای تخیلی مبتنی بر درآمد روزانه
3 میلیارد دلاری پیشکشی کدخدا، نیازمند «مرد عمل» است؛ مردان و زنان جوانی که شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» پدرانشان را حقیقتا باور دارند و حاضر به معامله خون شهدا و راه امام با هزار وعده سازشکاران مردمفریب و شیفتگان قدرت نیستند.
***************************************
روزنامه خراسان**
آيا« با غيرت» مفهوم مخالف هم دارد؟/حجت الاسلام دکتر بحريني
1- «در جلسه 2روز گذشته فشار سنگيني بر روي نمايندگان با غيرت مجلس .... بود». اين خبري است که ديروز در يکي از پايگاه هاي خبريِ ارزشي کشورمان منتشر شد و چند پايگاه خبري ديگر هم اقدام به بازپخش آن کردند.
2- بيست روز قبل از اين که طرح يک فوريتي اقدام متناسب و متقابل دولت در اجراي برجام در مجلس به رأي گذاشته شود، در نطق ميان دستور خود خطاب به نمايندگان گفتم: «اگر دولت محترم، برجام را بهترين دستاورد ممکن بداند و ادامه مقاومت را در پيکار هسته اي بي فايده يا غيرممکن تلقي نمايد، مجلسيان چاره اي جز اين نخواهند داشت که به بررسي متني و فرامتني برجام بپردازند و نهايتاً براساس دو شاخصي که رهبري تعيين کرده اند، يعني مصالح کشور و منافع ملي و با درنظرداشتن خطوط قرمز موردنظر ايشان، در مورد تصويب يا رد آن تصميم بگيرند» و اين که: «بهترين انتخاب براي ما رد برجام با هدف دستيابي به نتايج و دستاوردهاي بيشتر است» و نهايتاً هم براساس همين مباني نظري، از تأييد برجام خودداري کردم.
3- در طرف مقابل، گروه ديگري از نمايندگان، اگرچه مثل من در چندماهه گذشته تلاش هاي فکري و مشاوره هاي فراواني داشته اند، اما در نهايت به نتيجه و رأيي غير از آنچه من بدان رسيدم، رسيده اند.
4- و اينک يک سؤال مهم: با فرض اين که نماينده ديگري که او هم متعهدانه و با جديت موضوع برجام را دنبال مي کرده، نهايتاً به رأيي خلاف رأي من رسيده باشد، کداممان خيانت کرده ايم؟ و بي غيرتيم؟ ممکن است اين سؤال براي خوانندگان عزيز عجيب جلوه کند؛ اما واقعيت اين است که متأسفانه فضاي مجازي کشور آکنده از چنين ادبياتي است. اسف بارتر آن که برخي رسانه هاي شناخته شده و معتبر –که علي القاعده بايد مروج اخلاق سياسي در جامعه باشند- نيز با استفاده از چنين ادبياتي، جامعه را به سمت بي اخلاقي سوق مي دهند.
5- فراموش نکنيم که تفويض اختيار در خصوص برجام توسط مقام معظم رهبري به مجلس، تفويضي واقعي بوده و به هيچ عنوان صوري و تشريفاتي نبوده است. به بيان دقيق تر، ايشان تصميم گيري در باره قبول يا رد برجام را به مجلس نه تنها تفويض، بلکه تکليف نموده اند.
اين تکليف، صريح فرمايش رهبري در ديدار با اعضاي محترم مجلس خبرگان است: «من در مورد نحوه بررسي و اينکه آن را رد کنند و يا تصويب کنند هيچ توصيه اي به مجلس ندارم و اين، نمايندگان ملت هستند که بايد تصميم بگيرند... نظر متَّبَع، نظر نمايندگان ملّت است». در جاي ديگر خطاب به نمايندگان فرمودند: «براساس مصالح کشور و منافع ملي با دقت کار خود را انجام دهيد تا بتوانيد حاصل بررسي ها را با گردن افراشته به ملت و خداوند ارائه دهيد». منظور رهبري معظم از «نظر متّبع نمايندگان ملت» چيست؟ و نمايندگان در چه صورت در مقابل ملت و خداوند «افراشته گردن» خواهند بود؟ گروهي از عزيزان ما اصرار دارند که نظر و رأي نمايندگان ملت ايران، تنها در صورتي مسموع و مشروع و متبع خواهد بود که نتيجه آن «رد مطلق برجام» باشد، و تنها در اين صورت است که نمايندگان در مقابل ملت و خداوند سربلند و افراشته گردن خواهند بود. اين حقير، علي رغم اين که خود براساس استدلال و برهان مخالف تصويب برجام در مجلس بوده ام، اما متواضعانه عرض مي کنم که چنين برداشتي از مجموعه فرمايشات مقام معظم رهبري ندارم و آن را تفسير به رأي سخنان معظم له مي دانم.
6- من برادران خوبم را که اين روزها از ادبيات نامناسبي استفاده کرده، طرح مجلس را به تمسخر و استهزاء، «کليات ابوالبقاء!» مي خوانند، يا به سختي در تلاشند تا نمايندگان را به دو گروه «خادم و غيور» و «بي غيرت و خائن» تقسيم کنند، به قضاوت مي طلبم: اگر فرمايشات يکي دو ساله اخير رهبر گرانقدر انقلاب را منصفانه مرور کنيم، آيا واقعاً به اين نتيجه خواهيم رسيد که مخالفان برجام، غيور، انقلابي، وظيفه شناس و متعهد، و طرفداران يا مصوبان برجام، وطن فروش، ترسو، خائن و بي غيرتند؟ توکلي بي غيرت است؟ ابوترابي خائن است؟ از کجاي سخنان رهبري به چنين قضاوت و برداشتي رسيده ايد؟
7- اين که يکي از مخالفان محترم پيشنهاد کردند که رأي گيري به صورت علني و با ورقه انجام شود، بخش مکمل همين طرح و زاويه ديگري از رواج بي اخلاقي است. چرا چنين پيشنهادي مطرح مي شود؟ به خاطر اين که طبق فرضِ آن برادر عزيز، هرکس با برجام موافقت کند، خائن است و براي اين که مردم بتوانند خائن را از خادم تشخيص دهند، لازم است هرکس اسمش را پاي ورقه رأيش بنويسد! داستان انحطاط اخلاقي وقتي بيشتر اوج مي گيرد که يک پايگاه خبري به خود اجازه ميدهد ليستي از «خائنان» را براساس حدس و گمان منتشر کند و آنگاه از نمايندگان بخواهد هرکس رأي مخالف داده و اسمش به اشتباه در اين ليست آمده «اعلام برائت» کند! و اگر نماينده اي اعلام برائت نکرد، معلوم مي شود که ....!
8- به ابتداي بحث برگرديم: آيا واژه «باغيرت» که در آن سايت ارزشي به کار رفته، «مفهوم مخالف» هم دارد؟ و نويسنده محترم واقعاً به مدلول کلام خود ملتزم است؟
***************************************