حملات پر تلفات و خشن تروريستي اخير در پاريس، كه به كشته و مجروح شدن عده زيادي از شهروندان غيرنظامي در كشور فرانسه انجاميد و مسئوليت آن را گروهك تروريستي داعش برعهده گرفته و آن را «غزوه مبارك پاريس» نامگذاري كرده، ادامه تراژدي غمباري است كه از سال ها قبل به كشتار و آوارگي ميليونها نفر از مسلمانان بيگناه در كشورهاي سوريه، عراق و لبنان در آسيا و ليبي و نيجريه و مصر در آفريقا انجاميده است. اما آنچه به اين حادثه بُعد و ارتفاع رسانهاي بيشتر داده وقوع آن در كشور فرانسه است، كشوري كه متأسفانه پيش از اين هم در ليبي و هم در عراق به قدرتيابي جريان تكفيري كمك كرده و چشم بر عزيمت شهروندان خود براي جنگ در كنار نيروهاي تكفيري و رفت و آمد آنان به ميدان جنگ تكفيريها بسته و حتي چندين بار ميزبان گروهكهاي تروريستي مخالف دولت قانوني بشار اسد نيز بوده است.
به زعم فرانسه، استفاده ابزاري از جريان تروريستي تكفيري ميتواند در كنار اسلام هراسي، ميدان نفوذ بيشتري براي پاريس در كشورهاي اسلامي غرب آسيا و بخش هاي مختلفي از آفريقا باز كرده و در شرايط بي نظمي حاكم بر جهان، به بازگشت مجدد به اين مناطق و يا حداقل پيدا كردن ميدان هايي براي قدرت نمايي پاريس كمك كند. به گونهاي كه پاريس از يكسو ميزبان اين گروهک هاي تروريستي بوده و در ليبي و سوريه به قدرت يابي آنان كمك ميكرد و از سوي ديگر در كشور ديگري با گروهك هاي تكفيري ديگري مثل الشباب و بوكوحرام درگير و پس از رسوايي داعش در كشور عراق و انجام جنايات گسترده عليه شهروندان غيرنظامي در عراق و سوريه، در ائتلاف نمايشي ضدداعش نيز شركت داشت.
گرچه فقط ارتباط و تماس پاريس با ساير گروهكهاي تروريستي تكفير و حتي لايههايي از همين گروهك داعش و بالاتر از آن ارتباط همهجانبه با حاميان عربي اين گروهك ها موجب اطمينان در كاخ اليزه مي شد، شكست هاي سنگين تكفيري ها در هفتههاي اخير در سوريه و عراق، بروز رفتارهاي عصبي شان را تشديد كرده و آنان را به سوي استفاده از تروريسم وحشي در خارج از ميدان جنگ سوق داده كه ابتدا انفجارهاي سنگيني در بيروت و عليه مسلمانان مظلوم ساكن در منطقه ضاحيه در جنوب پايتخت لبنان بود و پس از آن هم شاهد حملات وحشيانه عليه شهروندان غيرنظامي در پاريس بوديم. اما تفاوت اين دو اقدام در اين است كه اولي عليه حزبالله، به عنوان حامي بشار اسد كه در عرصههاي ميداني در سوريه ضربات جانانه اي به گروهك هاي تروريستي – تكفيري وارد کرده و دومی علیه حامي ديروز تروريستها و مخالف دولت بشار اسد صورت گرفته كه البته امثال فرانسه با اهداف استعماري به اقتضاء شرايط، نقشهاي متناقضي هم بازي ميكند.
پاريس از يكسو مدعي مبارزه با تروريسم است ولي از سوي ديگر ميزبان گروهک هاي تروريستي بدنامي چون منافقين و برخي عناصر تكفيري و حتي حمايت علني از گروهك هايي چون جبهه النصره به صورت همزمان ميباشد. حال آنكه امروز بين لايههايي از اين گروهكها ارتباط ارگانيك وجود دارد و مثلاً منافقين در عراق متحد و حامي داعش بوده و به صورت سنتي از طريق بعثيها به عنوان بخش مهمي از بدنه داعش، با اين گروهك ارتباط تنگاتنگ دارند. يا گروهك ديگري مثل النصره تفاوتش با داعش مثل تفاوت پپسي با كولا است كه هر دو از جنس كولا با برند متفاوت اند.
به نظر می رسد چنانچه پاريس قدرت كالبدشكافي فجايع تروريستي اخير و تحليل نقش بازيگران پديدآورنده آن را داشته باشد، بايد به اشتباهات راهبردي خويش در حمايت از تروريسم وحشي پي برده و در رفتار خود نسبت به آنان تجديدنظر كند. پاريس اگر پيش از اين به سرنوشت پاكستان به عنوان حامي ديروز جريان تكفيري به چشم عبرت مينگريست، امروز با فجايع تروريستي در داخل خود مواجه نبود. وقتي سرويس هاي امنيتي و دستگاه هاي سياسي فرانسه، به تروريست ها مجال رفت و آمد رسمي و حتي سكونت و استقرار در پاريس را بدهند، چنين فجايعي دور از انتظار نيست، بخصوص اينكه گروهك هايي چون داعش و منافقين چندلايه بوده و ساختار آنان اجازه كنترل بر همه بخش ها و لايه ها را نمي دهد.