روزنامه کیهان **
تکرار دو سال گذشته !/ حسین شمسیان
جریان اصلاحطلب و حامی دولت، چندماه مانده به انتخابات بهمن ماه، موج وسیعی از هیاهوی رسانهای و حزبی (محفلی) به راه انداخته و اینگونه وانمود میکند که مسئله اول کشور، انتخابات است و لاجرم، مرد اول این مسئله اول هم آنها هستند! جماعت مذکور هر روز با خبر دادن از آمدن و نیامدن این و آن و بافتن اوهامی از پیوستن فلان چهره اصولگرا و به اردوی اصلاحطلبان و وحدت و عدم وحدت رقیب و... سعی در داغ کردن موضوع انتخابات دارند! اگر به سیاق معمول، فعالیت حزبی در کار باشد و عدهای خود را برای انتخابات آماده کنند، موضوع اهمیتی ندارد، چرا که سالهاست به برکت جمهوری اسلامی، در این مملکت انتخابات برگزار میشود و عدهای میآیند خود را در معرض رای مردم قرار میدهند. این موضوع نه تازگی دارد و نه ذوق زدگی! کما اینکه بسیاری از دیکتاتورهای دیروز که امروز ژست اصلاحطلبی و دلسوزی برای مردم را میگیرند، در همین انتخاباتها شرکت کرده و با ادبار و اقبال مردم، مواجه شدهاند. اما ظاهرا این هیاهو از آن جنس نیست و جماعت مذکور که بخش مهمی از آنها نشان دادهاند برای مردم و نه برای رای و نظرآنها ارزشی قائل نیستند، بیشتر از آنکه در پی انتخاباتی پرشور باشند، در پی پنهان کردن موضوعی مهم و دادن نشانی غلط و پرت کردن حواس مردمند! البته در قدرتطلبی و سهمخواهی برخی از این جماعت نمیتوان تردید به خود راه داد کما اینکه چند روز قبل یکی از تئوریسینهای اصلاحات صراحتا از سهم خود و جریان اصلاحات در به قدرت رسیدن دولت یازدهم سخن گفته بود و مدعی شده بود نباید سهم کسانی که در رای رئیسجمهور یازدهم نقش داشتهاند، فراموش و حقشان نادیده گرفته شود!
اما اعضای این شرکت سهامی- که به واقع سهم خود را از کیسه مردم و بیتالمال برمیدارند- در پی پنهان کردن چه چیزی از مردم هستند و قصد دارند حواس ما را از چه موضوع مهمی پرت کنند؟
1- برخلاف هیاهوی رسانهها و جریانات حامی دولت، دغدغه و خواست اصلی مردم، آمدن یا نیامدن فلان کاندیدا، ائتلاف این با آن، یا حتی پروژههای مضحکی همچون سهمیهبندی جنسیتی مجلس نیست! اینها دغدغه سهمخواهان و قدرتطلبان است. دغدغه مردم، اشتغال، معیشت، مسکن و اقتصاد است. دغدغه مردم حفظ عزت ملی و ارزشهای انقلابی است. درست همان چیزهایی که قرار است ضعف در آنها بیش از همیشه و بیش از هر دولتی، در این دوره از نظر مردم دور بماند! با هر هیاهو و جنجال ممکن و با هر سناریوی ساختگی و غیرمهم! امروز برای مردم، این مهم است که بالاخره وعده صد روزه به کجا کشید؟ چرا بستههای پی در پی اقتصادی پوچ از آب در میآید و کمترین تاثیری بر پیکر بیمار اقتصاد کشور ندارد!؟ آن همه نخبهای که دولتمردان مدعی بهرهمندی از اندیشه آنان در برنامهریزی(!) اقتصادی بودند،کجا هستند که تاثیری از آنها دیده نمیشود؟
2- نمونههای ضعف ساختاری و مبنایی دولت در حوزه اقتصاد، بیش از آن است که در قالب یک یادداشت بگنجد و صد البته چیزی نیست که مورد ادعای ما به تنهایی باشد. چند روز قبل یک نشریه آمریکایی- که قطعا وابسته به هیچ جریان تندروی داخلی نیست، از منابع خاص تغذیه نمیشود و قابل حواله دادن به جهنم نیست- با بررسی وعدههای اقتصادی دولت در مقاطع مختلف و به ویژه در ایام تبلیغات انتخاباتی و مقایسه آن وعدهها با عملکرد دولتمردان، از رویگردانی رای دهندگان و در نتیجه سقوط میزان محبوبیت دولت خبر داده بود. ممکن است برخی مغالطه کنند که نباید با استناد به گزارش یک نشریه خارجی، عملکرد دولت را مورد ارزیابی قرار داد. فارغ از اینکه تخریب احتمالی دولت، توسط رسانههای غربی- که دولت یازدهم همه سعی بلیغ خود را به بدست آوردن دل آن اردوگاه معطوف کرده- دلیلی ندارد، نگاهی به آمار و ارقام منابع رسمی و بینالمللی هم موید این مدعاست. اما بررسی برخی نمونههای داخلی، نشاندهنده صحت ادعای آن نشریه و رویگردانی مردم از شعارها و وعدههای دولت است.
3- به عنوان یک نمونه ساده، در ابتدای دولت یازدهم، طرح ملی مسکن مهر- فارغ از برخی نقایص آن در حوزه اجرا- به بهانه اینکه باعث افزایش 40 تا 50 هزار میلیارد تومانی نقدینگی شده (اعداد مختلفی اعلام گردیده است) تعطیل شد و آرزوهای بسیاری در این باره به باد رفت. اوج هنرنمایی وزیر مسکن آنگاه بود که این طرح را مزخرف نامید و مدعی آمادهسازی طرح مسکن اجتماعی به جای مسکن مهر شد! اما اکنون دو سال و چند ماه پس از آن ادعاها، مدیرعامل سازمان ملی زمین و مسکن آب پاکی را روی دست مردم ریخت و صراحتا اعلام کرد: « فعلا امیدی به اجرای طرح مسکن اجتماعی نیست» وی تنگنای مالی را علت این موضوع دانست و نگفت که چطور دولت میتواند منابع بانکی را برای فروش خودرو به کار بگیرد اما برای مسکن نمیتواند!؟
4- ممکن است عدهای اشکال کنند که دولت با این کار به کنترل نقدینگی پرداخته و در این بین خانهدار نشدن عدهای چندان مهم نیست! در نگاه این عده، رئیسجمهور فقط در هنگام حمایت از فتنهگران و اراذل و اوباش، مسئول اجرای قانون اساسی است و برای موضوعات مهم دیگر از جمله بندهای شانزدهگانه اصل سوم- که مسکن و رفاه مردم هم یکی از آنهاست- هیچ تکلیفی ندارد و ظاهرا باید کسی از کرهای دیگر به عملیاتی کردن آن کمر همت ببندد! ضمن آنکه حتی با همان استدلال غلط و فارغ از رسالت قانون اساسی، باید پرسید آیا با عدم تزریق پول به پروژههای مسکن،نقدینگی افزایش نیافته است!؟ اگر آن زمان 40 تا 50 هزار میلیاردتومان نقدینگی اضافه شده بود، اکنون که حدود 450 هزار میلیارد تومان به نقدینگی کشور افزوده شده است! آن هم بدون آن عمران و سازندگی! با این تفاوت جالب که آنها برای انتشار پول بدون پشتوانه و کاغذ بیارزش مرثیهسرایی میکردند، امروز زبان در کام گرفتهاند و سکوت پیشه کردهاند!
5-اما به جز بحث مسکن و نقدینگی، بیکاری و رکود هم چیزی است که بیتردید حاصل بیبرنامگی دولت یازدهم است و به جرات میتوان گفت اوضاعی بدین شکل، بسیار کمسابقه و نگرانکننده است و بحرانی بودن آن از نامه مشهور چهار وزیر کابینه معلوم شد. اکنون در سایه تدبیر دولت تدبیر، چرخ صنایع مهم بزرگ و کوچک متوقف شده یا به سختی و کندی میچرخد و در این بین، هیچ طرح روشنی برای احیاء صنعت و کشاورزی در دستور کار نیست و به نظر میرسد کارها به حال خود رها شده و روزمرگی گریبان دولتمردان را گرفته است. در این بین تدابیر مشعشعی همچون نابود کردن هزاران تن سیب زمینی به جای صادر کردن و یا توزیع ارزان آن در میان مستمندان، افزایش قیمت دلار ،گسترش واردات و حتی تخصیص منابع ناچیز بانکی که قرار بود در قالب کارت 10 میلیون تومانی صرف خرید محصولات ایرانی شود برای خرید کالاهای خارجی! و... را میتوان به کارنامه دولت یازدهم افزود تا بیش از پیش به راز ادبار و بیاعتمادی روزافزون مردم به سیاستهای اعلامی پی برد.
در اوضاعی تا بدین حد رها شده و نگران کننده، برخی دولتمردان، هنوز خود را در حال و هوای خرداد 92 میبینند و میکوشند با شعارهای زیبا، کماکان مردم را سرگرم نگه دارند! غافل از اینکه دوصد گفته چون نیم کردار نیست! مثلا جناب نوبخت در سخنان جالبی وعده رشد پنج درصدی اقتصاد در سال 95 را داده است! و البته توضیح نمیدهد کدام کیمیا یا اکسیر را بدست آورده که ظرف سه ماه آینده میتواند اقتصاد رکود زده کشور را به چنان رشدی برساند!؟حتی به نظر میرسد به این موضوع هم فکر نمیکند که بالاخره سال 95 هم میرسد و مردم خواهند پرسید پس رشد پنج درصدی اقتصاد چه شد!؟
اکنون و با این نوع قصد در سرگرم و پرت کردن حواس مردم است که میتوان فهمید چرا رئیسجمهور در جلسه اخیر شورای اداری استان خراسان رضوی، بخش مهم و اصلی سخنان خود را به انتخابات و دعوت همه چهرههای علاقهمند به خدمت برای شرکت در انتخابات اختصاص داد و صرفنظر از اینکه اگر ایشان از چهرهها دعوت نکنند، آیا آنها نمیآیند، چرا درباره بیکاری سخت و فزاینده در آن استان، درباره مسکن و حاشیهنشینیها، درباره بحران آب و .... حرفی به میان نیامد!
میتوان به این شعارها ادامه داد، میتوان انتخابات را سریال روزمره کشور کرد، میتوان وعدهها را پشت گوش انداخت یا به شکلهای عجیب و غریب مثل پر کردن دریاچه ارومیه با فاضلاب! (مصوبه هیئت دولت) دنبال کرد! میتوان هر صبح و شام و حتی روزی سه وعده، شعار اقتصاد مقاومتی داد و در مدح منقبت آن کتابها نوشت و سمینارها برپا کرد و... ولی نمیتوان با این کارها چراغ یک کارخانه را روشن کرد و برای یک بیپناه، سرپناه ساخت. و بالاخره در پایان باید پرسید فرض کنیم اصلاحطلبانی که بوق انتخابات را از هم اکنون در دست گرفتهاند، در انتخابات برنده میدان بشوند و به همه آرزوهایشان دست یابند. خوب بعد چه!؟ قرار است چه کاری بکنند!؟ همین کارهای دوسال اخیر را!؟ الان که هم قوه مجریه در دستتان است و هم قوه مقننه از هیچ همراهی دریغ ندارد، بنابر این فردا نیز چیز بیشتری در دست نخواهید داشت و لاجرم کارنامهای متفاوت با امروز برایتان متصور نیست. پس با چه امیدی به هیاهوی انتخاباتی روی آوردهاید؟ به نظر میرسد این جریان بیش از آنکه بحرانی به نام صندلیهای قدرت داشته باشد، از بحران بیتدبیری رنج میبرد و جامعه را هم به رنج انداخته است.
***************************************
روزنامه قدس **
بازخوانی یک دیدار ویژه با شیخ ابراهیم زکزاکی؛ هنوز هم شیعیان نیجریه ای را نمی شناسیم/ صدیقه رضوانینیا
از صبح یکشنبه که خبر یورش به خانه شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه در رسانهها منتشر شد،
یک لحظه آرام و قرار ندارم و با نگرانی و تشویش اخبار رسانهها را دنبال میکنم تا شاید خبر تازهای از این هجوم و اخبار ویرانشدن خانه شیخ و شهدای ماجرا به دست بیاورم.
برای من که چند ماه پیش در آخرین سفر شیخ زکزاکی به ایران - که برای حضور در جشنواره بینالمللی امام رضا(ع) به مشهد سفر کرده بود - افتخار پیدا کردم با آن مرد بزرگ گفتوگو کنم، شهادت همراهان و خانواده او و اخبار ضد و نقیضی که از وضعیت وی منتشر میشود، سخت دردناک است. هر چند در روزهای اخیر و پس از کشتار خونین شهر زاریا، محافظ شیخ زکزاکی که در حوزه علمیه قم تحصیل میکند آرام و قرار نداشت و بامداد دیروز خودش را به نیجریه رساند، جملهای به من گفت که در این چند ساعت بارها به آن فکر کرده ام و خود را دلداری داده ام. او گفت: «در شهادت ما شیعیان رازی نهفته است که فقط خداوند و امام حسین(ع) از آن باخبر ند و حکمت آن بعدها و در آینده فاش خواهد شد».
چیزی که از شیخ زکزاکی و شیعیان نیجریه بیشتر از هر چیز در ذهنم رسوب کرده، اخلاص و البته مظلومیت شیعیان این خطه از آفریقا است که حتی ما ایرانیها آنها را هنوز نمی شناسیم. شیخ در قامت یک مبارز انقلابی شیعی در آفریقا قد برافراشت و بیشتر از همه رژیم صهیونیستی متوجه شد که او در آفریقا چه میکند. شیعیان نیجریه که من با چند تایی از آنها برخورد و گفتوگو داشتهام، آنقدر پرشور و حرارت اند و اخلاص دارند که در آفریقا به «خمینیون» شهرهاند.
شگفت اینکه تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فقط چند شیعه در نیجریه زندگی میکردند، اما پس از انقلاب و با رهبری شیخ زکزاکی اکنون نیجریه به سومین کشور شیعی جهان با حدود 12 میلیون شیعه تبدیل شده است. بیشتر شیعیان در شمال این کشور ساکنند. شهر زاریا که زادگاه شیخ زکزاکی است، مهمترین شهر شیعهنشین این کشور است.
این شهر در شمال شرق قرار دارد و در نزد شیعیان نیجریه به مدینه العلم و قم نیجریه مشهور است. زیرا مرکز علم و حوزههای علمیه است.
شیخ زکزاکی در زاریا زاده شد. مالکی مذهب بود. او یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (در سالگرد پیروزی انقلاب) در سال 1980 زمانی که در رشته اقتصاد در دانشگاه زاریا دانشجو بود، به عنوان معاون دبیرکل دانشجویان مسلمان آفریقا به ایران آمد. شیخ در آن سفر امام(ره) را ملاقات کرد و شیفته و مجذوب بنیانگذار انقلاب اسلامی شد.
در آن دیدار، امام(ره) به او قرآنی هدیه دادند و فرمودند: برو و با آن قرآن مردم کشورت را هدایت کن.هرچند بعدها در یورش نیروهای ارتش و تفتیش خانه شیخ، یکی از وسایلی که مأموران به تاراج بردند، همان قرآنی بود که یادگار امام(ره) بود و شیخ آن را بسیار دوست داشت.
شیعیان نیجریه بواسطه شیخ زکزاکی با انقلاب اسلامی و امام(ره) آشنا شدند و به انقلاب، امام(ره) و رهبر معظم انقلاب ارادت فراوان دارند.
خبرگزاری رویترز درباره شیخ عبارتی را به کار برده است که تأمل برانگیز است: «حوادث ایران شیخ زکزاکی را به این باور رسانده که بیداری اسلامی میتواند به نیجریه برسد».
نخستین روزهای شهریورماه امسال و در میلاد باسعادت امام رضا(ع)، من این افتخار را پیدا کردم تا به عنوان خبرنگار، دیدار و گفتوگویی با شیخ زکزاکی داشته باشم. آن روزها او برای شرکت در جشنواره بینالمللی امام رضا(ع)- که در آیین اختتامیه آن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از وی به عنوان خادم نمونه فرهنگ رضوی تقدیر کرد- به مشهد الرضا(ع) سفر کرده بود.
هنگامی که با این رهبر برجسته جهان اسلام دیدار کردم، بشدت تحت تأثیر جاذبه معنوی او قرار گرفتم. مرد بزرگی که 9 بار زندان رفته بود که آخرین بارش در سالهای 1996 تا 1998 بود. سه پسرش(سید محمد، سیدحمید و سیداحمد) سال قبل و در راهپیمایی روز قدس به شهادت رسیده بودند، گفته میشود؛ تنها پسر باقی مانده شیخ (سیدعلی) روز پیش و در جریان یورش به خانه پدرش به همراه همسر شیخ (زینت ابراهیم) به شهادت رسید. شرایط این کشور به گونهای است که میتوان گفت هفتهای نیست که شیعیان به بهانهای به شهادت نرسند. آرامش و لبخند پیوستهای که شیخ در آن دیدار بر لب داشت، آرامش را به انسان منتقل میکرد. او در آن گفتوگو نکته هایی را درباره حکمتهای سفر امام رضا(ع) به ایران بیان کرد که شنیدنی بود.
شیخ زکزاکی به رهبر معظم انقلاب عشق میورزید و مسایل داخلی ایران را دقیق دنبال میکرد و درباره آن سخن میگفت.
شیخ زکزاکی در بخشی از گفتوگویش به من گفت: «هجرت امام رضا(ع) به ایران به حکمت خداوند بوده است تا ایشان در روستایی دورافتاده در خراسان مدفون شوند و قرنها بعد بارگاه ایشان نقش مهمی را در جهان اسلام ایفا کند.»
شیخ در این گفت و گو همچنین یادآور شد:« ایرانی ها بایدخودشان را آماده مدیریت جهان کنند. جهانی که بر عقلانیت و خردگرایی بنا شده است و ایران پرچمدار آن خواهد بود....».
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
ماجراجوئیهای اردوغان
بسمالله الرحمن الرحیم
با اینکه سفیر سابق ترکیه در عراق میگوید سیاستهای اردوغان، ترکیه را منزوی کرده، رئیسجمهور ترکیه رسماً هشدار بغداد برای خروج نظامیان متجاوز ترکیه از خاک عراق را رد کرد و گفت حتی اگر عراق در شورای امنیت نیز طرح دعوا کند، آنکارا «هرگز» نظامیان خود را از عراق خارج نخواهد کرد ولی روند تحولات را طی نشست 3 جانبه میان ترکیه، آمریکا و اقلیم کردستان بررسی میکند.
دقیقاً بطور همزمان کنگره آمریکا بودجهای را برای آموزش، تجهیز و هدایت پیشمرگههای کرد عراقی تصویب کرد که مستقیماً و بدون ارتباط با دولت بغداد، به اقلیم کردستان تخصیص یابد. رهبران کنگره دولت بغداد را به «طایفهگرائی» متهم ساختند و خاطرنشان کردند که بغداد قادر به حفظ عدالت در مناسباتش با اقلیم کردستان و سایر طوایف نیست و نباید کمکها به اقلیم کردستان از طریق بغداد هماهنگ شود!
این کمکها در چارچوب اهداف کنگره برای تحمیل نظام فدرالی به عراق و جدا کردن حساب اقلیم کردستان از دولت مرکزی صورت میگیرد که پیش از این، شرط اصلی اعطای یک کمک 700 میلیون دلاری به عراق معرفی شده بود.
اردوغان ضمن دعوت از «نیچروان بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق و دیدار با وی تلاش کرد یکبار دیگر وانمود کند که برای اعزام نظامیان به کردستان عراق به کسب نظر موافق بغداد نیازی نیست. اما این سئوال بطور جدی بدون پاسخ مانده است که آیا مقامات آنکارا تحمل رفتاری مشابه از سوی عراق درخصوص کردهای ترکیه را دارند؟ و آیا همان حسابی را که برای کردستان عراق گشودهاند، حاضرند عیناً برای هم میهنان کرد ترکیه هم اعمال کنند؟
این تکرویهای اقلیم کردستان عراق از یکطرف و سوءاستفادههای ترکیه در جهت تجاوز نظامی به عمق 120 کیلومتری خاک عراق از طرف دیگر، خشم دولت، مردم و مراجع عراق را برانگیخته و در عین حال موجبات همبستگی و یکپارچگی سیاسی – اجتماعی در عراق را فراهم کرده است. حضرت آیتالله سیستانی مرجع عالی شیعه در عراق ضمن مخالفت با ورود نیروهای بیگانه به کشور، از دولت عراق خواست از حاکمیت و تمامیت ارضی کشور در مقابل هر تهدیدی محافظت کند. موج اعتراضات عظیم مردمی در حمایت از دولت و تقابل با تجاوز نظامی ترکیه نیز وحدت نظر مردم عراق در این زمینه را نشان داده است.
در یک حرکت غیرمنتظره، «اتحادیه میهنی کردستان» بزرگترین حزب سیاسی اقلیم کردستان عراق نیز ضمن رد تجاوز نظامی ترکیه، حضور نظامی بیگانه بدون کسب موافقت دولت بغداد را محکوم کرد. این بدان معنی است که حتی درون اقلیم کردستان عراق هم جناح بارزانی در اقلیت و انزوا قرار دارد و موافقت با تجاوز نظامی ترکیه، اولاً غیرقانونی است و ثانیاً تصمیمی انفرادی است که حتی در درون اقلیم کردستان هم درباره آن اجماع نظری وجود ندارد، هر چند حتی با اجماع نظر درون اقلیم نیز مسئله فرقی نداشت و همچنان غیرقانونی بود و این تصمیمی است که باید بغداد بگیرد نه اقلیم کردستان. گویا مقامات اقلیم کردستان فراموش کردهاند که اولاً هنوز هیچ مصوبهای برای فدرالی کردن حکومت در عراق وجود ندارد و ثانیاً حتی در صورت اجرائی شدن نظام فدرالی در عراق هم، الزاماتی وجود دارد که تصمیمات مربوط به امنیت ملی، روابط خارجی و ارتش در انحصار دولت مرکزی است و مقامات محلی بدون کسب اجازه و موافقت دولت مرکزی حق ورود به این مسائل را ندارند.
این بدان معنی است که اصرار ترکیه بر اینکه به درخواست اقلیم کردستان برای آموزش پیشمرگهها وارد خاک عراق شده، از اساس مردود است و حتی در صورت صحت وجود چنین درخواستی، از دیدگاه حقوق بینالملل مردود و غیرقابل دفاع است و تحت هیچ شرایطی تجاوز نظامی ترکیه به خاک عراق را توجیه نمیکند.
آنکارا پس از اعلام مخالفت رسمی بغداد، صرفاً خاطرنشان ساخته که نفرات نظامی بیشتری را وارد خاک عراق نمیکند ولی «هرگز» حاضر به عقب نشینی و باز گرداندن نظامیان اعزامی به عراق نیست.
این سماجت اردوغان با در نظر گرفتن مصوبه اخیر کنگره آمریکا نشانگر آنست که اردوغان در تصمیم برای تجاوز نظامی به عراق تنها نیست و با پشتگرمی آمریکا وارد این صحنه شده است. علاوه بر این، اصرار و سماجت اردوغان، انگیزههای سیاسی – تبلیغاتی دیگری هم دارد و آن اینکه موقتاً موضوع تنش با روسیه را تحتالشعاع مسائل عراق قرار داده و به حاشیه رانده است. این مسئله بویژه درخصوص ارتش ترکیه از اهمیت بیشتری برخوردار است، چرا که نظامیان و بویژه مقامات ارشد نظامی در موضوع عراق مخالفت کمتری از خود بروز دادهاند تا در باب تنش علیه روسیه. لشکرکشی به صفحات اقلیم کردستان و حضور ماندگار در این منطقه جزو آرزوهای همیشگی ترکیه بوده و مشخصاً به موصل و کرکوک چشم طمع داشتهاند. اردوغان امیدوار است در پوشش مقابله با داعش بتواند زمینههای اقامت مستمر و بلکه دائمی در کردستان عراق را فراهم کند. ولی غرب اهداف بیشتری را مدنظر دارد و به تجهیز و تسلیح کردها میاندیشد و تا همین جا برای ارسال جنگافزارهای پیشرفته و آموزش نظامی آنها حتی از ظرفیتهای ترکیه هم فراتر رفته و مستقیماً در کردستان عراق حضور دارد. ترکیه تصور نکند که با میدان دادن به تکرویهای اقلیم کردستان و خودسریهای «نیچروان بارزانی» میتواند این بازی را برای همیشه ادامه دهد، چرا که مشخصاً به انتظارات کردهای ترکیه برای دستیابی به فضای مشابه کردهای عراق دامن زده است. تحریک احساسات ناسیونالیستی کردها، شمشیر دولبهای است که یکپارچگی و تمامیت ارضی ترکیه را هم تهدید میکند. دقیقاً به همین دلیل هم بعید بنظر میرسد سران و مقامات ارشد ارتش ترکیه با اردوغان در این مقوله نیز همراهی بیقید و شرطی را از خود نشان دهند.
با این حال، اردوغان از همین فرصتهای محدود برای انحراف افکار عمومی از تنش با روسیه به سمت مسائل کردهای عراق، بطور موقت سوءاستفاده میکند که خود را مدافع و متحد کردها جا بزند و مخالفت کردهای ترکیه با دولت را تا حدودی مهار کند. اما با در نظر گرفتن فشار افکار عمومی عراق و بویژه ورود مرجعیت شیعه به فضای تقابل با تجاوز نظامی ترکیه در شمال عراق، اردوغان فرصتهای محدودی در اختیار دارد و سرانجام ناچار به عقب نشینی از عراق خواهد شد. این بدان معنی است که نهایتاً از این لشکرکشیها به شمال عراق، برای اردوغان غیر از سرخوردگی و انفعال، پیامد بهتری نخواهد داشت و حتی نمیتواند بر روی همدستی اردوغان با داعش هم سرپوش بگذارد. در فضای سیاسی جدید عراق پس از سقوط صدام، هیچگاه افکار عمومی، مسئولین ارشد نظام، احزاب و جمعیتها و مجلس ملی عراق تا این اندازه در موضوعی یکپارچه و متحد نبودهاند و در پرتو این یکپارچگی و همبستگی، ترکیه مجبور است هر لحظه برای عقبنشینی از شمال عراق تصمیم بگیرد و از تکرار چنین رفتارهای ماجراجویانهای جداً پرهیز نماید.
***************************************
روزنامه خراسان**
پیام ها و پیامدهای طرح کنگره برای تحریم غیر مستقیم ایران/مصطفی طاهری
در هفته گذشته نشریه نشنال جئوگرافیک مجموعه جدیدی را از ۱۶ مقصد جذاب در سال ۲۰۱۶، منتشر کرد و «ایران» را اولین پیشنهاد این فهرست قرار داد. این خبری بود که تعداد زیادی از غربی ها را برای سفر به ایران مشتاق می کرد و سالی پر رونق در حوزه صنعت گردشگری را برای ایران نوید می داد. نشریه بین المللی «سفر و اوقات فراغت» نیز با توصیه به گردشگران برای سفر به کشورمان نوشت: «با توافق اخیر ایران با شورای امنیت سازمان ملل و گروه 1+5، یکی از بزرگترین تمدنهای جهان در حال بازگشت به عرصه توریسم جهانی است.»اما در کنار معرفی ایران به عنوان یکی از مهمترین قطب های گردشگری دنیا و همین طور ورود هیئت های مختلف تجاری و سیاسی به ایران برای ایجاد روابط اقتصادی در فضای پسابرجام، اخباری از آمریکا درباره طرحی جدید برای ایجاد محدودیت علیه ایران نیز در هفته گذشته منتشر شد.
طرحی که با 407 رأی موافق در برابر 17 رأی مخالف در مجلس نمایندگان آمریکاتصویب شد تا در صورت تصویب نهایی در مجلس سنا و کاخ سفید، محدودیت های جدیدی را برای کشورمان اعمال کند. براساس این طرح شهروندان 38کشور دوست آمریکا که مطابق قوانین این کشور در حال حاضر بدون اخذ روادید می توانند وارد خاک آمریکا شوند، درصورتی که در 5 سال گذشته به ایران، سوریه، عراق یا سودان سفر کرده باشند، بایستی پیش از سفر به آمریکا درخواست روادید کنند.
تصویب مصوبه جدید مجلس نمایندگان آمریکا که با استقبال کاخ سفید نیز مواجه شده است حاوی پیام ها و دارای پیامدهایی برای کشورمان است که نسبت به آنها باید با هوشیاری برخورد کرد:
1-بی شک تصویب این طرح در سنا و تأیید آن از سوی دولت آمریکا، بیش از هرچیز «غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی ها» را برای همگان اثبات خواهدکرد. گشودن موضوعات جدید برای مذاکره با آمریکا با حل و فصل پرونده هسته ای ایران، مطالبه ای بود که برخی از گروه هاو شخصیت های سیاسی، گاه از سر خیرخواهی و گاه به دلایل دیگری آن را مطرح می کردند.
اما با کارشکنی های گوناگونی که طرف مقابل در این مدت از خود نشان داده است از جمله طرح این قانون، اساساً استدلال فوق الذکر را تبدیل به سالبه به انتفاء موضوع کرده است.
2- از سوی دیگر این قانون که با ادعای مبارزه با تروریسم به تصویب رسیده است، نشان دهنده استفاده سیاسی و پوچ بودن شعار مبارزه با تروریسم از سوی دولتمردان آمریکایی است. چه کسی است که بتواند منکر حمایت های همه جانبه برخی از کشورهای عربی و متحد آمریکا از تروریست ها باشد.
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا صراحتاً در کنفرانس شورای روابط خارجی آمریکا اعتراف می کند: «حمایت های مالی سعودی ها منبع مالی مهمی برای گروه های تروریستی در داخل سوریه و عراق و دیگر مکان هاست.» ولی آیا آمریکا هیچ اقدامی درباره ایجاد محدودیت برای سعودی ها و سایر کشورهای حامی و صادرکننده تروریسم مانند ترکیه، پاکستان یا حتی لیبی انجام داده است؟! روزنامه گاردین نیز با اشاره به این «تناقض» از اینکه آمریکایی ها به جای عربستان، ایران را نشانه گرفتهاند، انتقاد کرده است.
3- اقدام اخیر آمریکایی ها را می توان «آزمونی برای اروپایی ها» نیز خواند. باید دید اروپایی ها که مشتاقانه پس از برجام از ایجاد ارتباط گسترده با ایران خبر داده بودند و با امضای توافق نامه های گوناگون آن را دنبال کرده بودند، با این قانون جدید آمریکایی ها چه خواهند کرد؟ اروپایی ها به خوبی می دانند که واکنش آنها در خصوص این قانون علاوه بر اینکه از سوی ملت و دولت ایران رصد می شود، در تضاد با منافع آنان نیز هست. ذخایر عظیم انرژی، منابع طبیعی و به خصوص گاز ایران، شکل گیری روابط راهبردی میان ایران و روسیه، قرار گرفتن ایران در مسیر تجاری اروپا به شرق آسیا، بازار بزرگ 70 میلیونی ایران و بسیاری از موارد دیگر، متغیرهایی است که اروپایی ها باید با درنظر گرفتن آنها، تصمیم منطقی و جدی در برابر اعمال تحریم های جدید علیه ایران را از سوی متحدان خود بگیرند.
4- شاید بتوان با مراجعه به سخنان چند ماه اخیر مسئولان ارشد آمریکایی، نتیجه وضع تحریم های جدید علیه کشورمان را پیش بینی کرد. باراک اوباما در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز و جان کری در جلسات استماع کنگره و مصاحبه با شبکه خبری ای.بی.سی نیوز، مشخصاً تصریح کردند که در صورت ادامه تحریم ها علیه ایران، سازمان تحریمها از هم فرومیپاشید چرا که دیگر کشورها اراده و انگیزهای برای تداوم اعمال محدودیتها علیه ایران ندارند. پربیراه نیست که با توجه به این اعترافات بگوییم آمریکا با اشتباهات محاسباتی مکرر، به سمت انزوای بیشتر پیش می رود. به خصوص اگر در کنار این اشتباه، «شکست ائتلاف ادعایی مبارزه با تروریسم به رهبری آمریکا»، «مشکلات و معضلات داخلی این کشور» را نیز اضافه کنیم.
5- اما از این موارد مهم تر، نحوه مواجهه کشورمان با اقدامات این چنینی که به منظور سنجش حساسیت، ایستادگی و پیگیری ایران در ایفای حقوق مصرحه خود در برجام است، می باشد و مسئولان ذی ربط در وزارت خارجه و شورای نظارت بر اجرای برجام، باید اقدامی جدی و متناسب با آن را در دستور کار خود قرار دهند. به خصوص که برخی از کارشناسان و صاحب نظران، اقدام اخیر آمریکایی ها را «مغایر با بند 29 برجام» و «یکی از شروط رهبر معظم انقلاب» در خصوص نقض برجام در صورت «وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای» توصیف کرده اند.
با توجه به سابقه شیطنت آمریکایی ها در نقض توافقات گوناگون و تلاش برای ارائه تفسیرهای یکجانبه از توافقات، وضع این قانون دور از انتظار نبوده و نحوه برخورد و مواجهه طرف ایرانی مسیر آتی ادامه اجرای برجام را مشخص می کند. به نظر می رسد این طرح و سطح واکنش دستگاه دیپلماسی ایران به آن و قاطعیتی که در برخورد با این اقدام خواهیم داشت، برای طرف مقابل نوعی سنجش قاطعیت ایران در واکنش به چنین اقداماتی است و لازم است واکنش ها چنان قاطع باشد که جلوی چنین رفتارهایی را از طرف مقابل بگیرد.
***************************************
روزنامه ایران**
برجام و بیداری ملی در ایرانیان/سید حسین موسویان
در دوران مسئولیت دکتر لاریجانی در پرونده هستهای، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) ادعاهایی مبنی بر وجود اسنادی دال بر اینکه ایران برنامه ساخت سلاح هستهای داشته را نزد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس پیگیری کرد. البرادعی اسناد مورد ادعا را مطالبه کرد اما سازمان سیا مدعی بدون ارائه هرگونه سندی، صرفاً موارد را شفاهی به اطلاع آژانس رساند. این سناریو درست در مقطعی مطرح شد که پیشرفتهای اساسی برای حل ابهامات آژانس به دست آمده بود و پرونده هستهای ایران در مسیر بسته شدن قرار گرفته بود. آژانس و ایران توانسته بودند با یک همکاری فوقالعاده موضوعات کلیدی همچون: ابهامات مربوط به غنیسازی سطح پایین و بالا، آزمایش پلوتونیوم، موضوعات مربوط به معدن گچین و مسائل مربوط به سانتریفیوژهای پ2 را حل کنند. با وجودی که البرادعی سندی برای ارائه نداشت و خود هم اعتقادی به صحت ادعاهای سازمان سیا نداشت، از ایران خواست که پاسخهای لازم را بدهد تا این بهانه هم از امریکاییها گرفته شود. ایران هم پاسخهای لازم را داد و البرادعی هم شخصاً قانع شد. البرادعی در حال تهیه گزارش بود که شورای امنیت سازمان ملل بدون توجه به پاسخهای ایران و نظر البرادعی، قطعنامه جدیدی را علیه ایران تصویب کرد. آقای لاریجانی از سمت مدیریت پرونده هستهای کنار گذاشته شد و با فشار امریکاییها، البرادعی هم از آژانس رفت. یک سال بعد البرادعی در کتاب «عصر فریب» خود نوشت که با صدور قطعنامه شورای امنیت بدون توجه به رسیدگیها و گزارش آژانس، معلوم شد که داستان «ابعاد نظامی برنامه هستهای ایران» موسوم به پیامدی یک سناریوی سیاسی از قبل طراحی شده توسط امریکاییها است که معاون او اولی هاینونن هم پشت پرده با آنها همکاری میکرده است. بدین ترتیب در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد موضوع پیامدی محور اساسی فشار و تحریمهای بیشتر گردید به گونهای که جنجالهای بینالمللی نیز تا چند روز قبل با همین محوریت ادامه یافت. تیم مذاکره کننده هستهای دولت آقای روحانی با حمایت مقام معظم رهبری توانست توافق هستهای موسوم به برجام را با قدرتهای بزرگ در تابستان امسال نهایی و امضا کند. طبق برجام در صورت حل موضوع پیامدی و چند اقدام ایران، کلید برداشتن تحریمها زده خواهد شد که مهمترین آن، تحریم نفت و بانک مرکزی و سوئیفت خواهد بود. پس از چندماه کار فوق سنگین سازمان انرژی اتمی و مذاکراه کنندگان وزارت خارجه، بالاخره پیشنویس قطعنامه شورای حکام با مشورت و توافق ایران و قدرتهای جهانی نهایی شده و توسط شورای حکام آژانس به تصویب رسید.
براساس مفاد این قطعنامه، شورای حکام آژانس:
1: موضوع پیامدی را میبندد.
2: اعلام میکند که ایران همه اقدامات تعیین شده در نقشه راه را کامل انجام داده است.
3: دستور کار شورای حکام آژانس را تغییر میدهد. دستور کار گذشته یعنی اجرای موافقتنامه پادمان انپیتی و مفاد 6 قطعنامه شورای امنیت علیه ایران را از دستور خارج و اجرای برجام را به عنوان دستور کار جدید تعیین میکند.
4: 12 قطعنامه سنگین پیشین شورای حکام را از جمله دو قطعنامه مخصوص پیامدی لغو میکند.
5: با تأیید گزارش مدیرکل، عملاً میپذیرد که هیچ نشانهای مبنی بر انحراف مواد هستهای در ایران پیدا نشده است. بدین ترتیب بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران در گذشته و حال صحه میگذارد.
ناگفته نماند که گزارش مدیرکل ضمن اینکه برای حفظ آبروی امریکاییها و توجیه ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل و تحمیل قطعنامههای ظالمانه و غیرقانونی، تأیید میکند که ایران تا سال 2009 (1388) در حد مطالعات و امکانسنجی فعالیتهایی داشته، برای جهانیان روشن میکند که هیچ علامت و نشانهای مبنی بر اقدام برای ساخت سلاح هستهای براساس اسناد ادعایی (سازمان سیا امریکا) پیدا نشده است. ذکر نکات مثبت به این معنی نیست که قطعنامه مذکور کاملاً سفید است. برجام، قطعنامه 2231 شورای امنیت، گزارش اخیر مدیرکل و قطعنامه جدید همه دارای نکات منفی و مثبت هم برای ایران و هم برای قدرتهای جهانی میباشد چون اساس آن یک توافق سیاسی مرضیالطرفینی است که دو طرف باید برد کرده باشند.
اما با تصویب قطعنامه، پرونده اتهام برنامه ساخت سلاح هستهای بسته شد و ایران از یکی از گردنههای سخت برجام و تاریخ بحران هستهای خود عبور کرد.
در عین حال این به معنی بسته شده کل پرونده هستهای ایران نیست. طبق برجام، دو طرف تا 10 سال آینده تعهدات متقابلی دارند که با انجام آن، کل پرونده هستهای در شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بسته خواهد شد. قطعنامه مذکور در صورت تصویب بار امنیتی- سیاسی پرونده هستهای ایران را فوقالعاده کاهش میدهد و بیشتر جنبه حقوقی آن مورد توجه جامعه جهانی خواهد بود. در نهایت برای اجرای برجام و برداشته شدن تحریمهای اصلی، دو موضوع باقی مانده است؛ اول، بسته شدن پرونده پیامدی و دوم، اجرای برخی اقدامات پیشبینی شده در برجام توسط ایران، مثل کاهش تعداد سانتریفیوژها و ذخیره اورانیوم غنی شده. پیشبینی میشود که قسمت دوم هم ظرف چند هفته آینده نهایی و با رفع تحریمها، فصل نوینی در معادلات اقتصادی و سیاسی ایران آغاز شود.
با این وجود هر مرحله پیشرفت در روند حل مسالمتآمیز بحران هستهای، با مخالفتهایی در واشنگتن، تهران و تلآویو مواجه بوده و این مخالفتها ادامه خواهد یافت. مخالفین در واشنگتن و تلآویو حل بحران هستهای و رفع تحریمهای کشنده و همهجانبه را ضامن بقا، رشد، توسعه و افزایش قدرت منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی میدانند. مخالفین در جمهوری اسلامی هم با بررسیهای موشکافانه برجام، گزارش مدیرکل و قطعنامه شورای حکام، امتیازات داده شده را بزرگ و امتیازات گرفته شده را نادیده میگیرند. جمعی میگویند چرا مخالفان داخلی برجام، در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد نه تنها قطعنامههای آژانس و شورای امنیت که جملگی مصیبت تاریخی علیه منافع ملی ایران بود را نه تنها چنین موشکافی نمیکردند، بلکه یا ساکت بودند یا آنها را کاغذ پارهای معرفی نموده یا حتی به عنوان پیروزی ایران قلمداد میکردند. من ضمن اینکه این انتقاد را وارد میدانم، لکن بررسیهای کارشناسی فعلی مخالفان، هر چند کاملاً نامتعادل را به نفع جمهوری اسلامی میدانم. فاجعه زمانی بود که قطعنامههای پی در پی فاجعهبارترین تحریمهای تاریخ علیه ایران صادر میشد و در داخل هیچ صدای اعتراضی بلند نشد، اگر کسی هم انتقاد یا اعتراضی میکرد، فوراً متهم میشد تا جایی که در کشور شنیده شد که باید به خاطر تحریمها شکر کنیم و دعا کنیم این تحریمها بیشتر شود.
برجام فصل جدیدی را در بیداری ملی ایرانیها نسبت به قطعنامههای بینالمللی گشوده است. امروز در ایران شاهد تحولی هستیم که از نظر من کاملاً در راستای منافع ملی ایران است زیرا که حالا دیگر کلمه به کلمه قطعنامههای بینالمللی توسط مخالفان و موافقان بررسی و در سطح رسانهها این چنین گسترده بحث میشود. امروز مخالف و موافق اجماع دارند که تحریمها مضر بوده و باید برداشته شود. امروز مخالف و موافق، مصوبات سازمانهای بینالمللی را مهم و برای منافع ملی ایران تعیین کننده تلقی میکنند، نکات منفی و مثبت را موشکافی و مسئولان و افکار عمومی ایران را آگاه و به دنیا هم نشان میدهند که ایران یک جامعه هشیار و زنده دارد. دولت آقای روحانی این تحول را به فال نیک بگیرد و مخالفان و موافقان را در موشکافی گزارشها و قطعنامههای بینالمللی، هر چند با نیتهای سیاسی متفاوت، تشویق کند. این واقعه میمونی است که در آینده مصونیت بالایی در پیشگیری از تصویب قطعنامههای بینالمللی مخل منافع ملی ایران ایجاد خواهد کرد.
***************************************
روزنامه جام جم **
مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی / دکتر یحیی آلاسحاق
دوشنبهشب هفته گذشته هیات دولت به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتند و در این جلسه بر نکاتی تاکید شد که غالبا جدید نبود و رهبر معظم انقلاب پیش از این نیز به نکات مذکور اشاره داشتند. این چندمین بار است رهبر معظم انقلاب نسبت به اجرای اقتصاد مقاومتی گلایه دارند و ستادی برای آن تعیین کردند و اکنون هم که ستاد راهبردی به ستاد فرماندهی تغییر نام داده است، تعداد تذکرات رهبر انقلاب نشاندهنده کندی اجرای این سیاست راهبردی است و در نگاه اول به نظر میرسد دولت به اجرای آن اهتمام لازم را ندارد.
در موضوع اجرای اقتصاد مقاومتی دو محور اساسی داریم. یک بحث ایده است که همان اقتصاد مقاومتی است و بحث دوم ذینفعان وموثران هستند. این ذینفعان فهمشان یا عدم فهم صحیح شان در این مسیر اثرگذار است؛ بخش بزرگی از ذینفعان مدیران هستند و اینجاست که موضوع مدیریت واقتصاد مقاومتی مطرح میشود.
دراین راستا اگر مدیران جامعه به این نتیجه نرسند که یک ایده درست است و به آن باور نداشته باشند، عملا فرآیند مورد انتظار محقق نمیشود. به عنوان مثال چرا با قاچاق نمیتوان مبارزه کرد؟ چرا اصل44 قانون اساسی پیاده نمیشود؟ چرا با فساد اقتصادی و اختلاس و رشوه نمیتوان مبارزه کرد؟ مباحثی که همه قبول دارند بحث درستی است و از نظر فکری هم یقین دارند مثل سیگار کشیدن برای جسم مضر است اما چون به آن باور ندارند، این مبارزه عملی نمیشود.
لذا باید مدیریت اجرای اقتصاد مقاومتی را اصلاح کرد تا این برنامه به سرنوشت مباحثی مثل اصل 44 و مبارزه با فساد دچار نشود.
از سوی دیگر افرادی در لایههای مختلف اجرایی حضور دارند که نمیگذارند اقتصاد مقاومتی اجرایی شود، به این دلیل که منافعشان به خطر میافتد. این افراد در لایههای جریانات سیاسی، حزبی، بنگاههای خصوصی و شبهدولتی حضور دارند و مانع پیشرفت اقتصاد مقاومتی در بخشهای مختلف هستند.
در کنار این، اکنون برخی مقامات اجرایی به اقتصاد مقاومتی بهعنوان حاشیه وظایف خود نگاه میکنند. اما اگر میخواهیم این برنامه، سریع و جدی اجرایی شود، باید از مدیرانی استفاده کنیم که به مدیریت بسیجی و جهادی تسلط و از آن مهمتر باور دارند. اگر این مدیران در ستاد فرماندهی جدید اقتصاد مقاومتی به کارگرفته شوند میتوان به اجرای سریع و مطلوب این برنامه مهم امیدوار بود.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
شهر در تحریم پاستور/روحالله چوبلی
در حال حاضر روزانه 3 تا 4 میلیون سفر درونشهری با استفاده از خطوط مترو و 4 تا 5 میلیون سفر از طریق ناوگان اتوبوسرانی شهر تهران انجام میشود. این آمار بخوبی گویای نیازها و انتظارات شهروندان در حوزه حملونقل شهری است.
ازدحام جمعیت در ساعتهای مشخصی از روز در ایستگاههای مترو و اتوبوس گلایههای شهروندان را به همراه دارد و آنها مجبور به تحمل فشار ناشی از فشردگی جمعیت در قطارهای مترو و اتوبوسهای شهری هستند. این در حالی است که شبکه متروی تهران که با منابع مالی شهرداری توسعه یافته است یکی از پیشرفتهترین، زیباترین و جوانترین شبکههای قطار شهری در مقایسه با کشورهای توسعه یافته است و اگر مساعدتهای مالی و بودجههای دولتی به این شبکه تزریق شود، مشکل و معضل ازدحام جمعیت (که خود، مشکلات ثانویه همچون درگیریهای لفظی و خدشهدار شدن حقوق و کرامت شهروندی را به همراه دارد) از میان برداشته خواهد شد.
انتظار مدیریت شهری تهران و شهروندان از دولتمردان این بوده و هست که به تعهدات مالی خود که مصوب مجلس شورای اسلامی است عمل کنند و بخشی از مشقتهای فراوان و سنگین ناشی از تحریمهای غرب را از دوش شهر و شهروندان بردارند اما در دولتهای نهم و دهم گویا مصوبات مجلس برای تامین منابع مالی متروی تهران چیزی بیش از «کاغذپاره» نبود! چراکه آن دولتها در طول 8 سال هرگز به تعهدات خود برای اجرایی شدن دغدغههای نمایندگان دلسوز مردم پایبند نبودند؛ از جمله بارزترین تخلفات دولت دهم میتوان به پرداخت نشدن بودجه مصوب 2 میلیارد دلاری برای توسعه مترو اشاره کرد که مطابق قانون بودجه باید در سال 1389 به شهرداری تهران پرداخت میشد اما نه تنها محقق نشد بلکه مدیران دولت وقت، مدیریت شهری تهران را به خاطر تلاش و تحمل رنج برای تامین هزینههای مترو متهم به «فروش زمین و هوا» کردند!
شهرداری تهران در شرایط تحریمهای ظالمانه غرب، حتی بار کمکاری و بیتوجهی دولت را نیز به دوش کشید و با توسل به مدیریت جهادی و اقتصاد مقاومتی تمام توان خود را برای تامین مالی مترو از طریق منابع نقدی و غیرنقدی به کار گرفت و هر آنچه ظرفیت و توانایی بالقوه را که درون مجموعه شهرداری وجود داشت مطابق قوانین شهری و ملی برای ساخت و توسعه شبکه مترو به کار گرفت. امروز نیز هرچند زمزمههای رفع تحریمهای غرب علیه ایران به گوش میرسد اما شهر تهران همچنان در تحریم «پاستور» قرار دارد و گویا قانون نانوشتهای برای «تمدید تحریمهای دولتی علیه حملونقل شهری تهران» وجود دارد که حتی با تغییر دولتها نیز امیدی به تدبیر برای اصلاح آن نیست!
سال 1394 رو به پایان است اما مطابق آخرین آمار، دولت یازدهم با پرداخت 47 میلیارد تومان فقط به 20 درصد تعهدات امسال خود در زمینه بودجه متروی تهران عمل کرده است؛ حال اگر این آورده دولت را با هزینهکرد 2300 میلیارد تومانی شهرداری تهران در مسیر توسعه مترو مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که کمک دولت فقط 2/0 درصد هزینهکرد مدیریت شهری است؛ این در حالی است که دولت و شهرداری هر یک موظف به تامین 50 درصد بودجه مترو هستند.
امید شهروندان تهرانی این بود که با روی کار آمدن دولتی که شعار تدبیر، امید و پایبندی به قانون میدهد و مدعی انتصاب افراد حقوقدان و قانونشناس در بدنه دولت است، روز به روز شاهد برداشته شدن باری از دوش خسته شهر باشند و متروی شهر آنها چابکتر و سریعتر به مسیر توسعه خود ادامه دهد اما آنچه حوزه حملونقل شهری تهران از دولت یازدهم تحویل گرفته فقط «لبخند» بوده است و از دولت قبل نیز جز «تلخند و نیش و کنایه» نصیب این شهر نشد؛ آنچه تغییر کرده، حرکت لبها است و آنهایی که ریش و قیچی دستشان است همچنان ابرو بالا میاندازند و به نیاز اصلی شهر (که تسهیل در 4 میلیون سفر شهری با مترو است) پاسخ «نه» میدهند.
آری! تحریم دشمنان را میتوان به نوعی توجیه کرد اما از تحریم دوستان به کجا باید گلایه برد؟!
***************************************