روزنامه کیهان **
برای محکوم شدن که کف نمیزنند!/ حسین شریعتمداری
میگویند در جریان جنگ جهانی دوم، یکی از سربازان ارتش انگلیس با خوشحالی وارد سنگر فرمانده گردان شد و در حالی که یک قبضه «تفنگ» ساخت آلمان را در دست داشت، گفت: قربان! این «تفنگ» را از ارتش دشمن به غنیمت گرفتهام! فرمانده گردان که از شجاعت سرباز تحت امر خود به وجد آمده بود، او را به یک هفته مرخصی تشویقی فرستاد. چند ماه بعد، بار دیگر، همان سرباز با یک «تفنگ» دیگر وارد سنگر فرمانده گردان شد و این دفعه دو هفته به مرخصی رفت. وقتی این ماجرا برای بار سوم هم تکرار شد، فرمانده گردان به سرباز شجاع گفت؛ فردا به اتفاق نزد فرمانده ارتش میرویم تا ضمن ارتقاء درجه، تاکتیک مورد استفاده خود را برای ایشان بازگو کنی که از سوی سایر پرسنل نیز به کار رفته شود و دمار از روزگار دشمن درآوریم! روز بعد سرباز یاد شده در مقابل فرمانده لشکر و سایر فرماندهان که برای پی بردن به تاکتیک ویژه او سراپا گوش بودند، قرار گرفت و بعد از ادای احترام گفت؛ قربان! یک سرباز مشابه من هم در لشکر آلمانیها حضور دارد. هر از چند گاه، من یک «تانک» ارتش خودمان را به او میدهم و از او یک «تفنگ» دریافت میکنم او با تحویل تانک به فرمانده آلمانی، مرخصی تشویقی میگیرد و من با تحویل «تفنگ» به فرمانده گردان خودمان، به مرخصی میروم!
این روزها، مسئولان محترم هستهای کشورمان با افتخار و به عنوان یک «دستاورد بزرگ» از بسته شدن ماجرای «پی.ام.دی» در پرونده هستهای ایران یاد میکنند و رسانههای تحت امر مدعیان اصلاحات و اعتدال با کف و سوت به استقبال این «دستاورد»! رفتهاند و حال آن که آنچه در این میان از دست دادهایم به هیچوجه با آنچه تصور میکنیم - تائید میشود فقط تصور میکنیم - که به دست آوردهایم کمترین توازنی ندارد و در خوشبینانهترین توصیف به ماجرای تعویض «تفنگ» با «تانک» در ماجرای مورد اشاره شباهت دارد و بدیهی است نمیتواند مصداق اینهمه کف و سوت و ارسالنامه تبریک باشد!
البته که در قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس، موضوع پی.ام.دی خاتمه یافته اعلام شده و تاکید شده که این موضوع یعنی پیگیری «ابعاد نظامی احتمالی» در فعالیت هستهای ایران طی سالهای گذشته، دنبال نخواهد شد. و دوستان عزیز و دستاندرکار چالش هستهای کشورمان، این بخش از قطعنامه شورای حکام را با آب و تاب مطرح کرده و میفرمایند حریف به حقانیت ما پی برده و ادعای قبلی خود را پس گرفته است!
و حال آن که این سکه روی دیگری هم دارد. توضیح آن که؛ حریف طی 12 سال گذشته ادعا میکرد فعالیت هستهای ایران دارای انحراف از حالت صلحآمیز به سوی تولید سلاح -DIVERSION- بوده است و جمهوری اسلامی ایران ضمن آن که ادعای حریف را بیاساس میدانست برای اثبات بیپایه بودن این ادعا، دلایل و اسناد محکمی نیز ارائه میکرد. اکنون اما، آژانس در گزارش خود و شورای حکام در قطعنامه پایانی تاکید میکند که آنچه درباره انحراف فعالیت هستهای ایران مطرح کرده بود به اثبات رسیده و جمهوری اسلامی ایران برخلاف «ادعای دروغ 12 ساله»! تا سال 2009 در پی تولید سلاح هستهای بوده است. به بیان دیگر، حریف پرونده PMD را با «محکومیت» ایران پایان داده است. دقیقا شبیه یک محاکمه که با محکومت ما خاتمه یافته است. آیا مثلا اگر شخص بیگناهی را بعد از 12 سال دادرسی و بررسی پرونده در یک دادگاه به اتهام جرمی که انجام نداده است محکوم کنند، این محکومیت شایسته جشن و پایکوبی و بایسته سوت و کف و ارسالنامه تبریک خواهد بود؟! حریف نه فقط ادعای بیاساس خود را پس نگرفته بلکه آن را واقعی و اثبات شده دانسته و علیه کشورمان «حکم قطعی» صادر کرده است!
دوستانمان با افتخار میفرمایند که پرونده PMD بسته شده و آژانس رسما اعلام کرده است که این موضوع - در بازه زمانی گذشته و نه آینده - دنبال نخواهد شد، که باید پرسید مگر قرار است بعد از محکوم کردن ما و اثبات اتهام واهی خود علیه کشورمان باز هم موضوع اتهام یاد شده تکرار شود؟! یعنی متهم باید از اینکه در یک دادگاه با طرح یک اتهام واهی و بیاساس محکوم شده است خوشحال باشد؟! و به خاطر آن که قرار نیست دادرسی و بررسی درباره این اتهام ادامه داشته باشد، احساس افتخار کند؟! ختم دادرسی بعد از دادگاه اول یعنی محروم کردن شخص محکوم شده از درخواست تجدیدنظر و گرفتن یک امتیاز دیگر از کسی که محکوم شده است. آیا این محرومیت جای شادمانی دارد و دستاورد تلقی میشود؟!
گفتنی است در قطعنامه شورای حکام که برادران عزیزمان با افتخار و به عنوان یک دستاورد بزرگ! از آن یاد میکنند- و بعید نیست این به اصطلاح دستاورد را «فتحالفتوح دوم»! بعد از «فتحالفتوح اول»! تلقی کنند - فقط موضوع PMD در گذشته بسته شده است که به چگونگی آن اشاره شد، ولی در جای جای این قطعنامه بر ضرورت بررسیها و بازرسیهای دقیق و بیسابقه از تأسیسات و فعالیتهای هستهای ایران به منظور پیشگیری - البته به زعم آنان - از رویکرد نظامی ایران در فعالیتهای هستهای خود، تاکید شده است! و آمده است که آژانس با بهرهگیری از امکان دسترسیهای بیسابقهای که برای بازرسی از تأسیسات و فعالیتهای هستهای کشورمان به دست آورده است، باید هر سال حداقل 4 گزارش به شورای حکام و نهایتا به کشورهای گروه 5+1 ارائه دهد و این روال دست کم طی 10 سال آینده ادامه خواهد داشت. به بیان دیگر قرار است آژانس طی این 10 سال حداقل 40 گزارش برگرفته از بازرسیهای بیسابقه تأسیسات و فعالیت هستهای کشورمان به 5+1 ارائه بدهد و ایران نیز موظف شده است تمام امکانات و مقدمات لازم برای دسترسیهای آژانس را در اختیار این نهاد قرار دهد و...
اکنون با توجه به سابقه دشمنیهای دیکته شده آژانس علیه برنامه هستهای کشورمان و با در نظر گرفتن این واقعیت که چالش هستهای ایران و 5+1 فقط تابلوی هستهای داشته و دارد و شناسنامه آن غیرهستهای و مربوط به اقتدار جمهوری اسلامی ایران است، به آسانی میتوان نتیجه گرفت که حریف در پی بستن این پرونده نیست و متاسفانه فقط با نگاهی گذرا به متن برجام، قطعنامه 2231، نقشه راه (معاهده آژانس با سازمان انرژی اتمی کشورمان) و قطعنامه اخیر شورای حکام به وضوح دیده میشود که تمامی مقدمات و امکانات مورد نیاز 5+1 را برای رسیدن به هدف مورد اشاره آنان در اختیارشان قرار دادهایم! آیا متهم کردن کشورمان به تلاش برای تولید سلاح هستهای بیآن که کمترین نشانه و سندی برای این ادعای کذب داشته باشند، اندک زمینهای برای اعتماد به حریف باقی میگذارد؟ وقتی آنها از هیچ، همهچیز میسازند - و ساختهاند - بدیهی است در صورت ادامه این مسیر، مخصوصا اکنون که اینهمه امکان در اختیارشان گذاشتهایم، چه آیندهای را برای فعالیت هستهای و نیز اقتدار ایران اسلامی در سایر عرصهها رقم خواهند زد!
***************************************
روزنامه قدس **
روزگار نو/ ایمان شمسایی
روزنامه قدس ۲۹ ساله شد. امروز ۲۸ آذرماه برای مردم استان آرزوها، خراسان بزرگ، روزی است که رسانهای دیگر با تمسک به مقدسترین داشته ما ایرانیها، ...
مضجع شریف حضرت اباالحسن الرضا علیه السلام پا به عرصه نهاد و همکلام با مردم این استان و از سال 75 تاکنون همصحبت با سراسر کشور شد. روزنامه قدس، وابسته به آستان قدس رضوي که خود نمادی از مدیریت تراز اول شیعی است، قصد داشته و دارد تا از درد مردم بگوید و در جبهه رسانهای- فرهنگی انقلاب اسلامی، به گردش صحیح اطلاعات و اخبار کشور و جهان بپردازد.
انتشار 8 هزار و 8 روزنامه در این سالها و با مدد از هشتمین امام مهربان، خدمتگزاران شما در این رسانه را بر آن داشت تا با بازطراحی مأموریتهای خود و نیازهای جامعه رسانه ای کشور و ارتباط متقابل با مخاطب به عنوان اصلیترین سرمایه رسانه، تغییراتی در ساختار و ظاهر روزنامه رقم زنند و زین پس این نشریه با توضیحات زیر پیشروی شماست.
1. ترتیب صفحات: از صفحه یک که بگذریم، اخبار مهم کشور و جهان را در صفحه 2 می توانید مرور کنید. صفحه 3 به اقتصاد و 4 به جامعه اختصاص دارد. صفحه 5 سیاسی و 6 فرهنگی است. صفحه 7 هنر، 8 معارف، 9 میهن(استانها) 10 بینالملل و 11 به حوزه اجتماعی و اقتصادی میپردازد. در صفحه 12 نیز فضایی متفاوت و گلچینی از خواندنیها پیشروی شماست. 4 صفحه ویژه ورزش و 2 صفحه حوادث در قالب ویژهنامه خط قرمز و 2 صفحه خط زندگی شامل سبک زندگی و جامعه حرفهای (اقشار و اصناف) را خواهید خواند. تا چند روز آینده مقارن با ولادت فرخنده حضرت پیامبر رحمت و امام جعفر صادق علیهما السلام، 4 صفحه ویژه نوجوان به صفحات روزنامه اضافه خواهد شد. در روزهای چهارشنبه نیز 8 صفحه ویژه زیارت و حرم مطهر رضوی در پیشخوان دید شما قرار خواهد گرفت. شهروندان استانهای خراسان نیز روزانه 8 صفحه ویژه این استانها را در ضمایم روزنامه خواهند دید.
2. ماهیت صفحات: روزنامه قدس قصد دارد نگاه تخصصی به حوزههای خبری داشته باشد، به طور مثال در صفحات هنر، زین پس در هر روز مشخص، یکی از شاخههای هنر مورد توجه ( در مطلب اصلی) قرار خواهند گرفت. سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون هنرهای تجسمی...
3. حرف آخر آنکه رسانه نمی تواند سرپا بماند مگر با نگاه و توجه و اینکه از سوی مخاطب جدی گرفته شود.
قدس را تنها نگذارید.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
پادوهای محلی برای تجزیه عراق و سوریه
بسمالله الرحمن الرحیم
رئیسجمهور ترکیه ضمن تمجید از ارتقاء روابط این کشور با رژیم اشغالگر صهیونیستی، تحکیم و ارتقاء روابط دو رژیم در مقطع کنونی را ضروری دانست و خاطرنشان ساخت امروز بهترین فرصت برای گسترش و ارتقاء روابط با اسرائیل است. اردوغان تفاهمات دو طرف را اقدامی «به سود منطقه»! خواند و از آن استقبال کرد.
این اظهارات صریح اردوغان بیانگر آنست که دو طرف هرگونه تاخیر در این زمینه را به مصلحت ندانستهاند و بدون در نظرگرفتن عواقب احتمالی چنین اقدامی، برای اعلام رسمی این تحولات، کمترین تردیدی به خود راه ندادهاند.
آنچه در این میان اهمیت بیشتری پیدا میکند، نقطه نظرات مشترک ترکیه و صهیونیستها درخصوص روند تحولات پرشتاب منطقه به ویژه در عراق و سوریه است که همفکری و همکاری اردوغان با اشغالگران صهیونیست را ضروری و حتی «حیاتی» جلوه میدهد.
در چنین شرایطی نخستوزیر عراق مجدداً مراتب مخالفت دولتش با ورود و استقرار نظامیان ترکیه و هر کشور دیگری به بهانه مبارزه با داعش را اعلام و خاطرنشان ساخت که در سرکوب تروریستها نیازی به نظامیان ترکیه و سایر کشورها نیست، به ویژه آنکه آنها بدون درخواست و موافقت دولت مرکزی وارد کشور شدهاند.
تقریباً بطور همزمان دولت سوریه مراتب مخالفت دمشق با هرگونه مداخله نظامی در این کشور به بهانه مقابله با تروریستهای داعش بدون هماهنگی و موافقت دولت را اعلام داشت و خاطرنشان ساخت که دمشق موضع روشنی در قبال مداخلات نظامی به بهانه سرکوب داعش دارد. در جریان عملیات هوائی ائتلاف به رهبری آمریکا مشخص گردید که ائتلاف و مشخصاً آمریکا به بهانه سرکوب داعش، سرگرم بمباران تاسیسات زیربنائی و انهدام پالایشگاهها، تاسیسات نفتی و سایر زیرساختهای سوریه است و حتی برخی مواضع ارتش سوریه و نیروهای مقاومت را نیز هدف قرار داده است. در واقع واشنگتن و متحدینش به بهانه سرکوب داعش سرگرم ویران ساختن کشور سوریه هستند و در پناه تبلیغات رسانهای چنین وانمود میکنند که برای سرکوب داعش به این جنایات و عملیات تخریبی نیاز بوده است. این رفتار وحشیانه را آمریکا درخصوص عراق نیز در اوج بمبارانها به بهانه سرکوب صدام انجام داد و در پایان جنگ اول آمریکا علیه عراق، ژنرال «کالین پاول» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا تصریح کرد که ما با تخریب زیرساختهای عراق، این کشور را 40 سال به عقب بردیم.
اخیراً اردوغان، سه میلیارد یورو کمک مالی فوری اتحادیه اروپا را دریافت کرد که بموجب آن مانع موج مهاجرت پناهجویان سوری و عراقی به اروپا شود. بعلاوه عربستان هم تشکیل ائتلاف جدیدی را اعلام کرده که قرار است نیروی نظامی مورد نظر برای انجام عملیات برروی زمین در عراق و سوریه را برعهده بگیرند. اگرچه بسیاری از کشورهای مورد ادعای ریاض، مراتب حضور و موافقت خود با تشکیل این ائتلاف را تکذیب کردهاند ولی ریاض همچنان تلاشهای سیاسی و ریخت و پاشهای گسترده برای جلب نظر این دولتها را در دستور کار قرار داده است.
اکنون با ارتقاء روابط اردوغان با صهیونیستها، مثلث ترکیه – عربستان – اسرائیل با دست بازتری به تلاشهای مشترک برای اجرای ماموریتهای محوله میپردازند. مقامات آل سعود بارها اعتراف کردهاند که برای پیشبرد اهداف و برنامههای خود در منطقه به همکاری صهیونیستها احتیاج دارند. ارتقاء روابط اردوغان و صهیونیستها، فرصتها و زمینههای بیشتری برای همکاری سه جانبه در جهت اجرای طرحهای مشترک در سوریه و عراق را پدید آورده و فرصتهای تاریخی برای صهیونیستها در جهت کمک به تجزیه عراق و سوریه فراهم کرده است. بدین ترتیب مثلث اسرائیل – ترکیه وعربستان نقش پادوهای محلی در طرح تجزیه سوریه و عراق را عهدهدار شده است!
این نخستین بار نیست که قرار است صهیونیستها در تجزیه کشورهای اسلامی نقشی ایفا کنند. بنابه اعتراف ژنرال «دیویدبن عوزیل» یکی از روسای اسبق موساد، رژیم صهیونیستی از 46 سال قبل به دنبال تجزیه سودان و حمایت از جدائی طلبان جنوب این کشور بوده و عملاً در جنگ داخلی سودان از سال 1348 تا 1350 به نفع جدائی طلبان وارد عمل شده است. رنجرها و نفرات اعزامی تیپ ویژه ارتش صهیونیستی در آن دوره با انهدام پلها، قطع خطوط ارتباطی و هدفگیری کشتیهای نظامی و ناوچههای جنگی ارتش سودان در ساختار دفاعی سودان اختلال ایجاد میکردند و مهمات، سلاحها و تجهیزات جنگی ارتش سودان را از بین میبردند.
ژنرال عوزیل در کتابی تحت عنوان «ماموریت در جنوب سودان» اعتراف میکند که تجزیه سودان، یک «ماموریت» برای موساد و رژیم صهیونیستی بوده و اسرائیل نه تنها از جدائی طلبان حمایت و پشتیبانی میکرده که حتی بجای آنها به عملیات خرابکارانه، انهدامی و کشتار علیه ارتش سودان و استحکاماتش دست میزده است.
آگاهی از این سوابق جنایات اسرائیل در سودان که به تجزیه این کشور و تشکیل رژیم مسیحی «سودان جنوبی» منجر شده، به ما کمک میکند تا به اهداف و برنامههای پشت پرده درخصوص علل و عوامل موثر در ارتقاء سطح مناسبات ترکیه و رژیم صهیونیستی بهتر پی ببریم و دریابیم که با کلید خوردن طرح تجزیه عراق و سوریه در آمریکا، اکنون قرار است ترکیه نقش «سرپل» توطئه گران برای تجزیه این دو کشور اسلامی را بازی کند و صهیونیستها از تجربههای شوم گذشته در سودان برای کمک به تجزیه این دو کشور استفاده کنند و در عین حال عربستان هم تمامی هزینههای این جنایات را پرداخت کند.
طبعاً در این میان، انهدام تاسیسات زیربنائی و تخریب زیرساختهای سوریه یکی از اصلیترین اهدافی است که آمریکا در پوشش حملات باصطلاح ضد تروریستی مدنظر دارد تا از این طریق ضمن تضعیف دولت سوریه و ایجاد نارضائی عمومی در جامعه سوریه بخاطر کمبود یا فقدان خدمات عمومی، در عین حال زمینه را برای ارائه خدمات دوره بازسازی و تحکیم جایگاه خود برای دوره بازسازی درآینده فراهم نماید. بعلاوه تضعیف نقش حکومت مرکزی در دراز مدت میتواند فرصتهائی برای اجرای طرح تجزیه سوریه را به وجود آورد. این طرح اکنون توسط واشنگتن و برخی متحدینش در غرب و نزد ارتجاع عرب مورد حمایت قرار گرفته و برای اجرا به ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی ارجاع شده است.
تحرکات پرشتاب اخیر ترکیه و آنکارا برای ارتقاء فوری سطح مناسبات فیمابین، بخوبی نشان میدهد غرب و متحدینش برای سوءاستفاده از فرصتهای موجود، بیتابی میکنند. جای تعجب است با وجود آنکه ترکیه بعنوان وارث امپراطوری عثمانی از طرحهای تجزیه طلبانه در طول دهههای گذشته به شدت آسیب دیده و مرزهایش در حد مرزهای کنونی تقلیل یافته، چگونه ممکن است برای تجزیه کشورهای همسایه با دشمنان همراهی و همکاری کند تا سوریه و عراق تجزیه شوند؟
موضع و دیدگاه ترکیه در این مقوله هرچه باشد، در یک نکته تردید نیست و آن این که ملتهای منطقه با آگاهی از تاریخ گذشته و تلخیهای ناشی از تجزیه کشورهای دیگر، در برابر این طرحهای شیطانی ایستادگی میکنند و طراحان چنین سیاستهائی، آرزوی خود برای تجزیه کشورهای اسلامی را از این پس به گور خواهند برد.
خوشبختانه با ورود مرجعیت شیعه در عراق به مقوله مقابله با توطئههای فرامرزی در جهت تجزیه عراق و دعوت عام برای درهم شکستن هرگونه مداخله نظامی بیگانه در عراق، راه برای ناکام ساختن بیگانگان هموارتر شده و امید میرود که این قبیل طرحها بسیار زودتر از آنچه انتظار میرفت، خنثی و ناکام شود. اردوغان و دستیارانش تصور نکنند که با سرمایهگذاری در طرحهای شیطانی برای تجزیه عراق و سوریه میتوانند شانس خود را برای ماندن در قدرت، افزایش دهند و حتی آنرا جاودانه سازند. بلکه بعکس، هرگونه سرمایهگذاری در کانونهای بحران و همدستی با اشغالگرانی که حتی به اردوغان هم عملاً نشان دادهاند قابل اعتماد نیستند، هرگز به سود ترکیه و مصالح منطقه نخواهد بود. با این تفاوت که گره زدن سرنوشت اردوغان و ترکیه با اشغالگران صهیونیست و ارتجاع عرب، حماقتی است که بارها ناکامی و شکست و سرافکندگی را نصیب ترکیه و شخص اردوغان کرده است. طبعاً این بار هم نتایج بهتری عاید اردوغان نخواهد شد.
***************************************
روزنامه خراسان**
چرا غرب در مورد بشار اسد عقب نشست؟/حامد رحیم پور
" قطعنامه شورای امنیت برای حل بحران سوریه، شباهت زیادی به طرح پیشنهادی ایران دارد" این سخنان جان کری وزیر خارجه آمریکا است که جمعه شب بعد از تصویب قطعنامه شورای امنیت بیان شد. اذعانی صریح به حقانیت مواضع جمهوری اسلامی ایران و شکست استراتژیهای غرب و همپیمانانش در منطقه.درقطعنامه جمعه شب شورای امنیت بر لزوم حفظ «حاکمیت، استقلال، اتحاد و تمامیت ارضی» سوریه،آغاز مذاکرات، برقراری آتشبس و برگزاری انتخابات ظرف 18 ماه آن هم با حضور مردم سوریه تاکید شده است. نکته قابل توجه در قطعنامه شورای امنیت سکوت در مورد جایگاه بشاراسد در دوره انتقالی است.این در حالی است که غربیها اول خواستار کنارهگیری بدون قید و شرط اسد بودند ولی با عقبنشینی از این موضع به صورت ضمنی قبول کردند که اسد میتواند در دوره انتقالی حضور داشته باشد و گفتهاند که مردم سوریه باید درباره او تصمیم بگیرند،اما نباید اوهیچ آیندهای در نظام سیاسی آتی سوریه داشته باشد. آسوشیتدپرس اظهارات جان کری را که چند روز قبل در سفر به مسکو گفته بودمردم سوریه باید درباره بشاراسدتصمیم بگیرند،نشانه تحول سیاست آمریکا درباره اسد طی چند ماه گذشته دانست. این خبرگزاری در ادامه آورده است: « باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در تابستان ٢٠١١ اول از اسد خواست قدرت را ترک کند اما شعار «اسد باید برود» با واقعیت ناسازگار بود و مقامات آمریکایی گفتند که حتماً نباید اسد بلافاصله برود و میتواند در دوره انتقالی حضور داشته باشد. هم اکنون هیچ کس نمیتواند بگوید چه زمانی ممکن است اسد کنارهگیری کند.» اما واقعیت چرخش غرب درمورد سوریه چیست؟چه بر سر غرب آمده است تا به جای جنگ ورفتار غیر دموکراتیک به فکر راهحل دیپلماتیک برای حل بحران سوریه بیفتد؟ و چقدر میتوان به این چرخش امیدوار بود؟ برای پاسخ به این سوال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حادثه پاریس و شکست استراتژی غرب در سوریه
حملات داعش به پاریس که بیش از 153 قربانی گرفت به نقطه عطفی در نحوه مدیریت بحران سوریه توسط غرب که سالها خطر حمایت غیر مستقیم از افکار افراطی را نادیده گرفتند،تبدیل شد. حالا اروپاییها که طعم ناامنی را چشیدهاند، و امنیت ملی خود را در مخاطره میبینند، سراسیمه از تداوم این بحران درصدد پایان دادن به عمر تروریستهایی هستند که روزگاری برای مقابله با حکومت دمشق از آن استفاده میکردند. حملات پاریس بیش از پیش شکستهای پروژه غربی تغییر حکومت در سوریه را نشان داد و باعث عقبنشینی هر چه بیشتر آنان از مواضع سرسختانه پیشین شد.اروپاییها فهمیدهاند که تداوم دنبالهروی از آمریکا، ترکیه و عربستان نتیجهای جز حوادثی مشابه حوادث پاریس نخواهد داشت و ادامه یافتن حیات گروههای تروریستی تنها حوادث دردناکتری را رقم خواهد زد.از همین رو بود که سرویس اطلاعاتی آلمان عربستان را عامل بیثباتی در خاورمیانه معرفی میکند،معاون آنگلا مرکل از سویی دستور سرکوب مراکز وهابی در آلمان را میدهد و از طرف دیگر به صراحت ترکیه را به رفتارهای « خطرناک و غیرقابل پیش بینی» متهم میکند. فرانسه نیزدر چرخشی آشکار از حضور ارتش سوریه در مقابله با داعش سخن به میان میآورد و وزیردارایی اش با تذکری جدی از ترکیه میخواهد با قاچاق نفت یا آثار باستانی از مناطق تحت اشغال داعش در سوریه مبارزه کند.درچنین شرایطی که کشورهای اروپایی نگران توسعه تروریسم سلفی به عنوان یکی از آثار جنگ سوریه بودند،آمریکا نیزکه امنیتش به واسطه انزوای جغرافیایی اش تضمین شده است؛ فهمید که نابودی نظام بشار اسد فراتر از توانایی او و دیگر کشورهای منطقه است و اگر به تعدیل سیاست هایش در قبال بحران سوریه نپردازد با روند واگرایی آغاز شده از سوی اروپا عملا منزوی خواهد شد.
هجوم پناهجویان وتغییر سیاست ها
ورود گسترده پناهجویان همچنان مشکل جدی برای کشورهای اروپایی است. پس از گذشت بیش از چهار سال از نبرد میان دولت سوریه با تروریست ها، تعداد آوارگان این کشور از مرز چهار میلیون نفر گذشته است. اگر چه در شرایط کنونی کشوری همچون آلمان تلاش دارد از حضور پناهندگان برای تامین نیروی کار و نیز معرفی خود به عنوان یک کشور انسان دوست در افکار عمومی جهان، استفاده کند اما به دلیل روبرو شدن با مشکلات مالی واجتماعی ،مجبور به تغییر سیاست هایش در عرصه بینالملل شده است. صدر اعظم آلمان هفته پیش اعلام کرد که مقامات آلمانی قویا در صدد کاهش تعداد پناهجویانی هستند که به خاک آلمان وارد میشوند.روزنامه بیلد آلمان نیز دیروزدر گزارشی نوشت که علی رغم مخالفت برلین با ماندن بشاراسدبر سر قدرت ،آژانس جاسوسی آلمان بار دیگر با سرویس مخفی رئیس جمهوری سوریه برای جمع آوری اطلاعات مربوط به تروریستهای داعش همکاری میکند.به نظر میرسد از این پس سران اروپایی در همراهی با سیاستهای جنگطلبانه و بحران زای آمریکا، با تامل بیشتری اقدام کنند؛ زیرا همان گونه که اشاره شد به علت بعد فاصله سرزمین آمریکا از دسترس جنگ زدگان، آنها پس از بروز چنین حوادثی به سمت مرزهایی میروند که در دسترس شان باشد. از این رو مخاطرات پناهجویان اسباب زحمت و مشکلات اروپا خواهد شد تاآمریکا.
تجربه تغییر رژیم در عراق ولیبی
سه دخالت نظامی آمریکا در منطقه یعنی حمله به افغانستان، عراق و لیبی طی سیزده سال گذشته وهرج ومرج به وجود آمده ناشی از آن در این کشورها به شدت ایجادحکومتی باثبا ت را مشکل کرده و در نهایت به بیثباتی کل منطقه منجر شده است. اگر همین راهکار غرب در مورد سوریه نیزادامه پیدا کند نتیجه آن چیزی جز شرایط فعلی لیبی نخواهد بود. چرا که هر دخالت خارجی در منازعات داخلی کشورها باعث تشدید آن میشود و بعد از آن نیز راهی برای ایجاد نظم و فرونشاندن خونریزی و بیقانونیها وکنترل آنارشیسم وجود نخواهد داشت و حتی نمیتوان حکومت موثر و واحدی را ایجاد کرد .بدین خاطر است که وزیر خارجه آمریکا اصرار بر حفظ ساختار وحاکمیت دولت سوریه دارد.
تغییر معادلات روی زمین
از زمان حضور پر رنگ روسیه در نبرد سوریه بیش از چند ماه نمیگذرد. حضوری که ثابت کرده هم به کنترل وضعیت میدانی بحران منجر شده و هم شرایط لازم برای تقویت دیپلماسی را فراهم کرده است. پوتین مثل غربیها قائل به دسته بندی تروریستها به تروریستهای خوب و تروریستهای بد نبود، مسکو همه تروریستها را به یک چشم دید، داعشی باشد یا القاعده؛ برایش فرقی نمیکرد.به این دلایل بایستی شکست طرح پنتاگون برای آموزش مخالفان سوری را نیز افزود. طرحی که پانصد میلیون دلار خرج برداشت اما به گفته وزارت دفاع آمریکا فقط پنج یا شش نفرشان درسوریه باقی مانده بودند. با این شرایط بود که غرب از ادامه حمایت از جنگ علیه دولت اسد دلسرد شد. تغییر موضع غرب در خصوص بشار اسد گام اول رجوع به عقلانیت در سیاست غرب نسبت به بحران خاور میانه است .گامی لازم که البته کافی نیست. ریشه تروریسم و بیثباتی سیاست جاه طلبانه کشورهایی چون عربستان و ترکیه و آموزههای تکفیری وهابیت است، امری که غربیها به خوبی نسبت به آن آگاهاند و به آن اذعان دارند. اما دلارهای نفتی سعودی و لابیهای فعال سلاح و انرژی مانع مواجهه عقلانی غرب با بحران سوریه شد. قطعنامه تصویب شده در جلسه جمعه شب شورای امنیت نیز اگرچه نکات اساسی چون برقراری آتش بس و برگزاری انتخابات و تصمیم گیری توسط مردم سوریه را در خود دارد اما مشخص نشدن فهرست گروههای تروریستی که میتواند در ترکیب دولت انتقالی و ساختار سیاسی آینده سوریه نیز تاثیر داشته باشد و همچنین سکوت در مورد آینده بشار اسد به اندازه کافی محل اختلافهای جدی را باقی گذارده است که اگر غرب و به ویژه آمریکا و شرکای منطقهای اش بخواهند دوباره به سمت حرکتهای ماجراجویانه بروند امکان مختل کردن و حتی عقیم گذاشتن روند صلح در سوریه را در پی خواهد داشت. با این حال به نظر میرسدروزها و هفتههای آینده سرشار ازحوادث غیرمنتظره است. حوادثی که روند عقلانیت را در عرصه بینالملل تسریع خواهد کرد.
***************************************
روزنامه ایران**
حلقه مفقوده توسعه/سیدرضا صالحی امیری
مطالعه و علتیابی توسعه یافتگی کشورها عمدتاً ما را به یک نتیجه واحد رهنمون میسازد و آن توجه اساسی به حوزه دانشافزایی، پژوهش و نخبهپروری است. در واقع کشورهایی که به لحاظ توسعهیافتگی در مرتبه بالاتری قرار میگیرند، اهتمام بیشتری به امر پژوهش و بهرهگیری از آرا و نظرات نخبگان دارند. چرا که کار پژوهشگر، کشف معلومات از دنیای مجهولات و رمزگشایی از اسرار پیچیده مشکلات مبتلابه است. به تعبیر دیگر پژوهشگر چراغی را در مسیر حرکت توسعه برمیافروزد تا راه را از بیراهه بازشناساند. با این تعریف اگر توسعه را به عنوان یک حرکت هدفمند، آگاهانه، جامع و کلینگر به سمت اهداف متعالی بدانیم، پژوهش، زیرساخت و بنیان این حرکت بزرگ است. اما پژوهش هم مانند سایر امور زیربنایی دچار مشکلات و کاستیهایی است که روند شتابناک آن را با کندی مواجه کرده و برای رسیدن به سرعت مطلوب و بهرهمندی حداکثری از امر پژوهش باید نسبت به شناسایی و رفع این آسیبها اقدام عاجل کنیم.
یکی از عمدهترین مشکلات موجود در روند توسعه، اختلال و شاید انقطاع میان حوزه پژوهش و اجرا و فقدان رابطه منطقی بین این دو به شمار میرود و چنانچه به امر پژوهش و نقش پژوهشگران در پر کردن این فاصله توجه شود، میتوان به رفع بسیاری از مشکلات امیدوار بود. زیرا پژوهشگر با استفاده از خلاقیت فکری و تکنیکهای علمی، نسبت به آسیبشناسی وضع موجود و طراحی وضع مطلوب اقدام و چگونگی رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب را تحلیل و تبیین میکند و مدیران اجرایی میتوانند با تبدیل این سیاستها به اهداف و برنامههای اجرایی بر مشکلات فائق آیند. با مطالعاتی که در آسیبشناسی وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران داشتهام، معتقدم که وضعیت کنونی جامعه ایرانی بیانگر یک غفلت تاریخی ناشی از عدم استفاده از ظرفیت پژوهش و پژوهشگران و دادهها و اطلاعات موجود برای تصمیمگیری است. به عنوان مثال، حوزه خانواده در سه دهه اخیر دچار آسیبهای قابل توجهی شده است. اختلافات خانوادگی و رشد فزاینده طلاق، شکاف نسلی در خانواده، ناکارآمدی خانواده ناشی از عدم تولید و بازتولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی، فقدان مهارت آموزی، تربیت و جامعهپذیری در خانواده و... آسیبهای سنگینی را به خانواده ایرانی وارد کرده است. واقعیت این مسأله به عنوان یک درد به صورت دائمی توسط مسئولان، مدیران، نخبگان و مراجع دینی همواره مطرح میشود. اما برای حل این معضل باید به نظام پژوهشگری متوسل شد. در آن صورت خواهیم دید که نظام پژوهشی با تجویزهای دقیق ناشی از فهم، تبیین و تحلیل مسأله، راهبردها و راهکارهای اساسی برای برون رفت از این وضع پیش پای مدیران و مسئولان قرار میدهد. این واقعیت در حوزه آسیبهای اجتماعی هم صادق است. راه حل مسائل لاینحل و پیچیدهای همچون اعتیاد، ایدز، خشونت، ناهنجاری و فردگرایی در جامعه ایران، افول سرمایه اجتماعی و کمرنگ شدن همنوایی، همدلی و همدردی را باید در پژوهشهای بنیادی و عملیاتی جستوجو کرد و راهبردهای آن را از نظام نخبگی و پژوهش محور مطالبه نمود. بیشک اگر نظام پژوهشی به رسمیت شناخته شود و بنیانهای تصمیمگیری در کشور بر مبنای خرد جمعی استوار گردد، شاهد شکوفایی توسعه و تعالی خواهیم بود. گرچه در سالهای اخیر قدمهای مؤثری توسط دولت برای ایجاد حلقه ارتباط میان پژوهش و اجرا برداشته شده اما همچنان نیازمند کارهای اساسیتری در این زمینه هستیم.
فراموش نکنیم پایههای فکری دولت آقای روحانی در دوره 8 ساله تحقیقات و پژوهش سامان یافته و الگوی توسعه در مرکز تحت مدیریت ایشان و با همفکری پژوهشگران آن مجموعه تدوین و تنقیح شده است. بنابراین ریشههای فکری این دولت مبتنی بر پشتوانه پژوهشی است.
نکتهای که در این میان اهمیت فراوانی دارد، ایجاد فضای امن برای پژوهشگران است. به این معنا که پژوهشگر نیازمند امنیت در قلمرو اندیشیدن، بیان و قلم زدن است و این وظیفه متولیان امور است که چنین بستری را برای پژوهشگران فراهم آورند. مطمئناً پژوهشهای دستوری، سفارشی و فرمایشی ما را به مقصد و مقصود نخواهد رساند. بنابراین امر پژوهش باید فارغ از هرگونه مداخله و نگاه سیاسی و اقتصادی در بستر مناسب خویش صورت پذیرد. ضرورت امر پژوهش در توسعه بر همه دستاندرکاران روشن است و پایههای تغییر و تحول در سیستم پژوهشی کشور در دولتهای هفتم و هشتم شکل گرفت و خوشبختانه تغییرات مناسب در نگرش و ساختار نظام آموزشی و تحقیقاتی اعمال شد. اما غفلت از این امر در ادامه مسیر مشکلاتی را پیش آورد که قطار توسعه را از بستر پژوهش منحرف کرد. بنابراین شایسته است که در شرایط کنونی نهادهای تصمیمگیری بویژه دولت و شورای انقلاب فرهنگی با مبنا قرار دادن تحولات آموزش و تحقیقات و ضرورت امر پژوهش که بذر آن در گذشته در بستر مناسب کاشته شده، از این نهال نوپا نهایت مراقبت و آفتزدایی را بکنند تا به درختی شکوفا تبدیل شود.
***************************************
روزنامه جام جم**
با آلودگی هوا به سمت مرگ تدریجی میرویم / مهدی چمران
متخصصان تاکید دارند بیشترین علت آلودگی هوای تهران، تردد وسایل نقلیهای است که یا سوخت نامناسب دارند، یا دچار مشکلات موتوری هستند و یا تجهیزاتی برای گرفتن آلایندهها ندارند.
20 درصد آلودگی هوای تهران هم مربوط به موتورسیکلتهاست. در شرایطی که قرار بود موتورهای برقی به خیابانها بیاید، اما همچنان این اقدام نیز از سوی وزارت صنعت انجام نشده است.
حضور معادن شن و ماسه در پایتخت هم آلودگی هوا را تشدید کرده است. در شرایطی که برخی از این معادن، پروانه بهرهبرداریشان به اتمام رسیده، اما همچنان به کار خود ادامه میدهند و به اخطارهای شهرداری و شورای شهر هم توجهی نمیکنند.
اینکه آلودگی هوای پایتخت را به کاهش بارشها و وزش باد نسبت میدهند نیز تحلیل درستی نیست، زیرا شرایط بارشها و بادها در تهران عوض نشده، بلکه این آلودگی هواست که هوای تهران را عوض کرده است.
گسترش حمل و نقل عمومی و در راس آن توسعه مترو، میتواند آلودگی هوای تهران را کاهش دهد، اما متاسفانه بودجههای لازم برای توسعه مترو تخصیص داده نمیشود. علاوه بر این، ما نیاز به 11 هزار اتوبوس سالم در پایتخت داریم، اما هماکنون حدود شش هزار اتوبوس در پایتخت فعالند که خیلی از آنها هم از رده خارج شده است.
جدای از همه این اقداماتی که انجام نشده، نیاز به فرهنگ سازی نیز داریم تا فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی در جامعه نهادینه شود و خودروهای تکسرنشین کمتر تردد کنند، در غیر این صورت با وجود این آلودگی هوا به سمت مرگ تدریجی حرکت میکنیم.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
انتشار قسمت سوم مستند «بعد از خمینی»
چرا دیدن این مستند را به نسل جوان توصیه میکنیم؟!
تاریخ همواره پر است از وقایع مبهم و ناگفتههایی که یافتن و رمزگشایی از آنها میتواند چراغ راه آینده باشد. حضرت امیر(ع) نیز همین راهگشایی تاریخ در تحلیل آینده را مدنظر قرار دادهاند، آنجا که میفرمایند «وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما مَضى، حَفِظْتَ ما بَقِى؛ اگر با چشم عبرت به تاریخ بنگرى، آیندهات را پاس خواهى داشت». رهبر انقلاب نیز احتمالاً از جوانان نسلسومی همین انتظار تحلیل درست از آینده را داشتهاند که در جلسات مختلف آنها را دعوت به مطالعه تاریخ بویژه تاریخ انقلاب اسلامی کردهاند.
بیشک زدودن غبار از صفحههای خاکگرفتهای که به دلایل غیرموجه در پستوی نمور گذشته پنهان شدهاند کار پرچالشی است که جرأت و همت را همزمان به یاری میطلبد اما حقیقتا ارزش این گنج به رنج و سختی آن میارزد.
مستند «# بعد از خمینی» تلاشی است از همین جنس توسط عدهای که آنها را نسل سومی صدا میزنند. تنها نسلی که حال و هوای قدیم و جدید انقلاب را توأمان چشیده و از این رو است که شاید بتواند پس از امام را برای خمینی ندیدههای هم نسل خود روایت کند. ناگفتهها را از دل خروارها مصلحتاندیشی برای ناشنیدهها بیرون بکشد و احتمالاً بهای جسارتش را هم بپردازد!
آنطور که سازندگان میگویند این اثر حاصل 2سال پژوهش از میان اسناد، مصاحبهها و خاطرات مردان نسل اول انقلاب است که به تهیهکنندگی «شبکه خبری - اجتماعی افسران» و کارگردانی حجتالله نیکیملکی از ناگفتههای «دهه دوم انقلاب اسلامی» روایت خواهد کرد. داستان از آخرین سال عمر حضرت امام آغاز میشود و تا پایان دوران سازندگی ادامه خواهد داشت.
این فیلم که در واکاوی دوران بعد از امام خمینی به اتفاقات و تحولات سالهای سازندگی و توسعه رسیده، از زوایای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، ناگفتههای آن روزها را روایت میکند و برای تصویر کردن فضای روی کار آمدن دولت سازندگی، مروری بر سالهای قبل از آن دارد. در قسمتهای ابتدایی این مستند به چالشهای سالهای پایانی دوران خمینی کبیر از جمله نخستوزیر و استعفاهایش، ماجرای قائممقامی رهبری و عزل منتظری و جلسه تاریخی انتخاب رهبر در مجلس خبرگان در خرداد68 پرداخته شدهاست. از تلاشهای برخی سیاسیون برای تحقق رویای شورای رهبری میگوید؛ رویایی که اتفاقا این روزها دوباره مجال بیان آن را یافتهاند.
این مستند روایتی کامل و صحیح از جلسه تاریخی مجلس خبرگان رهبری را با رعایت انصاف برای نسل جوان بیان میکند. روایتی که برخلاف تکروایتی است که همان سیاسیون تا امروز برای مردم بازگو کردهاند.
«#بعد از خمینی» که برای توزیع در رسانههای اجتماعی و تلفن همراه تولید شده است از طریق همین بسترهای نوین که اتفاقا فرد فرد نسل جوان را به یکدیگر پیوند داده به دست مخاطب رسیده و توانسته است مخاطب صدها هزار نفری داشته باشد.
بیتردید دانستن اینکه ایران در سالهای بعد از خمینی چه وقایعی را و چگونه پشت سر گذاشته است، میتواند عبرت بیبدیلی برای ترسیم آیندهای شفافتر و بالندهتر ارائه دهد. «#بعد از خمینی» تلاش کرده در عین انصاف، صریح و شفاف باشد و حقایق را فدای مصلحتسازیها نکند.
و در آخر از آنجا که این روایت تاریخی برخی پیشفرضهای رایج را به چالش میکشد توصیه میکنیم: اگر متعصب نیستید این مستند را ببینید !
***************************************