(فصلنامه فلسطين ـ بهار و تابستان 1392 ـ شماره 20، 21 ـ صفحه 9)
با اعلام فلسطين به عنوان سرزمين موعود و آغاز مهاجرت يهوديان به اين منطقه از جهان اسلام، همواره يكي از موضوعات مورد مناقشه در مطالعات خاورميانه، قضيه فلسطين بوده است. بر همين اساس، موضعگيري كشورهاي درگير همچون سوريه در اين قضيه اهميت زيادي دارد.
كشور سوريه به دليل داشتن بالاترين منظر ژئوپليتيكي، مركزيت ژئواستراتژيك خاورميانه و همسايگي با فلسطين اشغالي نقش مهم و اجتنابناپذيري در قضيه فلسطين دارد، همچنين حلقه واسط در محور مقاومت ضد اسراييلي است.
اما جدا از عوامل ژئوپليتيكي، سياست خارجي ضد اسراييلي سوريه تحت تاثير الگوهاي هنجاري همچون افكار عمومي ضد اسراييلي مردم منطقه شام، ايدئولوژي ناسيوناليستي حاكم بر رهبران و تصميمگيران قرار دارد.
يكي از مباحث مهم و اساسي كه مردم سوريه و كشورهاي منطقه و جهان به شدت آن را دنبال ميكنند، موضوع آينده اين كشور و رژيم صهيونيستي در پي بحران اخير است، زيرا مسئلهاي مهم و استراتژيك در تعيين آينده تحولات منطقه است كه نميتوان از آن به آساني چشمپوشي كرد.
شايان ذكر است كه تحولات بينالمللي تحت تاثير تحولات كشورها به عنوان بازيگران اين عرصه و فهم اين موضوع و درك راهبردي نقش عناصر قدرت در نظام بينالملل، به عنوان عامل اصلي تنظيمكننده روابط و معادلات قدرت در روابط بينالملل قرار دارد.
مخالفت سوريه با رژيم صهيونيستي و سياستهاي ايالات متحده آمريكا در منطقه و همسويي با جمهوري اسلامي ايران كه نتيجه آن حمايت از گروههاي مقاومت ضد اسراييلي و مخالفت با طرحهاي غربي و عربي صلح در قضيه فلسطين بوده است، سبب شد رژيم صهيونيستي، غرب و برخي كشورهاي عربي احساس خطر كنند و به مقابله شديد با آن برآيند.
استراتژي رژيم صهيونيستي و متحدانش در قبال سوريه بر محدود كردن، منزوي كردن و دور كردن سوريه از جمهوري اسلامي ايران و گروههاي مقاومت ضد اسراييلي بنا شده است. براي رسيدن به اين مهم و نيز تسلط بر موقعيت استراتژيك سوريه به ويژه بعد از بحران اخير، از تمام ابزارهاي اقتصادي، امنيتي و ديپلماتيك خود به عنوان يك فرصت استفاده ميكند تا نظام اين كشور را تحت فشار قرار دهند.
بر همين اساس سوال اصلي مقاله عبارت است از: «رژيم صهيونيستي در مقابل بحران سوريه چه سياستي دارد و در اين مسير چه اقداماتي انجام ميدهد؟» و فرضيه موقت آن نيز چنين است: «رژيم صهيونيستي از فرصتي كه بحران سوريه در اختيار آن نهاده است استفاده ميكند تا اهداف خود را در زمينه امنيت تامين و به جريان مقاومت ضربه وارد كند.»
چهارچوب نظري
تلاش نظري در روابط بينالملل، همچون حوزههاي ديگر علوم اجتماعي، عمدتاً معطوف به تشخيص و تبيين نظم حاكم بر امور بشري است. اين تلاش به شكل خاص، تلاش انديشمندان سياسي براي توضيح فرآيندها و موضوعات و به شكل عام تلاش براي كشف رابطه و برآيند مياندولتي و فرادولتي است. در واقع، هر نظريه به ويژه نظريات تبييني، كم و بيش ابزاري براي تحليل سياست خارجي است (حيدري و همكاران، 1388: 176).
براي بررسي رقابت بين بازيگران در عرصه بينالملل و منطقهاي به نظر ميرسد نظريات رئاليسم قابليت بيشتري براي پاسخگويي به موضوع بحث ما داشته باشند. يكي از نخستين نظريهپردازان اين نظريه در عرصه روابط بينالملل هانس مورگنتا1 بود. بعد از او افرادي همچون والتز، كيسنيجر، ميرشايمر، والت و شولر اين نظريه را در قالبهاي مختلفي مانند رئاليسم كلاسيك، نئورئاليسم، رئاليسم تدافعي، رئاليسم تهاجمي و رئاليسم نئوكلاسيك توسعه دادند. در مجموع رئاليسم همواره يكي از پارادايمهاي مهم در عرصه نظري روابط بينالملل بوده است.
نظريات رئاليسم سه اصل دولتمحوري2، بقا3 و خودياري4 را مبناي تحليل (حاجييوسفي، 1384: 25) خود قرار ميدهند و با معيار قرار دادن مفهوم منافع ملي، رفتار بازيگران را در محيط بينالملل تبيين ميكنند (سيفزاده، 1383: 238). در عرصۀ خارجي راه تامين و تحصيل منافع ملي، اتخاذ سياست خارجي متناسب با ظرفيتها و محدوديتهاي داخلي، منطقهاي و بينالمللي است.
فيليپ رينولدز5 سياست خارجي را چنين تعريف ميكند: «سياست خارجي عبارت است از اقدامهاي برونمرزي كه تصميمگيران كشورها براي دستيابي به هدفهاي بلندمدت و كوتاهمدت انجام ميدهند» (رسولي ثانيآبادي، 1391: 94) و يكي از عناصر مهم آن نيز تصميمگيري است. تصميمگيري در حوزه نظري در روابط بينالملل از دهۀ 1950 مورد توجه قرار گرفت و نظريهپردازاني همچون ساپين، بروك، سايمون، اسنايدر، فرانكل و آليسون به تبيين اين عنصر مهم در عرصه سياست خارجي بازيگران عرصه بينالملل پرداختند. (سليماني، 1390: 332).
به طور كلي تصميمگيري را ميتوان فرآيندي از انتخاب يك روش صحيح از ميان دو يا چند روش موجود دانست. انتخابي خودآگاه، به تصميمگيرندگان اين امكان را ميدهد تا براساس مجموعهاي از شرايط موجود و تحميل شده، نحوه رفتار يك بازيگر را تحليل و بررسي و پس از آن مقبولترين سياست خارجي را انتخاب و اجرا كنند. با توجه به اين امر برخي از نظريهپردازان روابط بينالملل، فرآيند تصميمگيري را نخستين گام براي رسيدن به شناخت معناها و پيچيدگيهاي كنش در عرصه نظام بينالمللي ميدانند (سليماني، 1390: 331).
با توجه به اينكه بازيگران همواره براساس منافع ملي يا ايدئولوژيك خود اقدام ميكنند، اگر تصميمگيران سياست خارجي يك كشور متوجه شوند كه حمايت از يك پديده يا جريان خارجي ـ يا به شكل خاص در بحث ما گروه خارجي همچون مخالفان نظام سوريه ـ موجب دستيابي آنها به منافع خود يا مقبوليت يا ضربه زدن به دشمن يا رقيب جهاني يا منطقهايشان ميشود، به فكر بهرهبرداري از آن ميافتند.
چون هر موضوعي در سياست خارجي همچون صنعت، داده، ستاده و ارزش افزوده دارد و ورودي و خروجي آن بر مبناي سيستم است. پس هر حمايتي كه در عرصه سياست خارجي انجام ميشود بايد فرايند تبديل داشته باشد، يعني منافع را تامين كند.
براي مثال داده يا ورودي حمايت از يك گروه خارجي براي ضربه زدن به نظام فعلي است و ستاده يا خروجي آن مقبوليت6 و كسب پرستيژ يا ضربه به دشمن است، كه اين امر برآيند و تحليلي از سياست خارجي به دست ميدهد. اين تحليل عبارت است از: بررسي، تجزيه و تحليل فرآيندهايي چندلايه و پيچيده كه دربرگيرنده اهدافي است كه بازيگران عرصه بينالملل در اتخاذ شيوه تعاملشان با بازيگران ديگر دنبال ميكنند و البته در ضمن آن به انتخاب ابزاري همچون ديپلماسي، تهديد و جنگ براي رسيدن به اين اهداف (حيدري و همكاران، 1388: 177-178) نيز مينگرند.
1) اهداف سياست خارجي رژيم صهيونيستي
همانطور كه بيان شد هر تصميمي بر مبناي اهداف تعريف شده سياست خارجي اتخاذ ميشود. در اين باره بايد گفت هدف وضعيتي است كه هر بازيگر عرصه روابط بينالملل ميخواهد در آينده داشته باشد يا بدان دست يابد.
اگر يك بازيگر نتواند هدف خود را تعيين كند، وضعيت موجود پيرامون بر آن تحميل ميشود و در نتيجه اهدافي كه چه بسا با آرمانهايش سازگاري نداشته باشد بر آن حكم ميكنند و اين بازيگر مجبور ميشود سياست واكنشي اتخاذ كند كه اين امر از وضعيت مطلوب سياست كنشي فاصله دارد.
رژيم صهيونيستي نيز اهدافي در سياست خارجي خود دارد كه تصميمگيران آن همواره به دنبال آنها بودهاند. اين اهداف در نتيجه ضعفهاي ژئوپوليتيكي اين رژيم همچون نداشتن عمق استراتژيك7 و جمعيت ناهمگن8 و نيز نداشتن مشروعيت و عداوت افكار عمومي مردم منطقه، در مقابل قدرت امنيتي و نظامي شكل گرفته است، كه عبارت است از:
1. بيثباتي كشورهاي منطقه: يكي از اهداف رژيم صهيونيستي همواره اين بوده است كه كشورهاي مطنقه در بيثباتي سياسي قرار داشته باشند و قادر نباشند يك دولت وحدت ملي تشكيل دهند كه اهداف خود را پيش ببرد و توسعه دهد و منافع ملي خود را در خارج از مرزها كه قطعا در تعارض با زيادهخواهي اين رژيم است، پيگيري كند؛
2. تشكيل ندادن ارتش توانمند در منطقه: يكي ديگر از اهداف رژيم صهيونيستي با همكاري كشورهاي غربي به ويژه ايالات متحده آمريكا تلاش براي شكل نگرفتن يك ارتش توانمند و ملي در اين كشورها در جهت حفاظت از تماميت ارضي و استقلالاشان است، زيرا اين امر اين كشورها را قادر ميكند تا مانع از توسعهطلبي اين رژيم شوند.
3. وجود اختلاف ميان كشورهاي منطقه: يكي ديگر از اهداف رژيم صهيونيستي وجود اختلافات سياسي و ايدئولوژيك و ارضي ميان كشورهاي منطقه است، زيرا در صورت كاسته شدن از ميزان اين اختلافات زمينه بسيار خوبي براي همگرايي و اتحاد استراتژيك ايجاد ميشود و آسانتر ميتوانند با تهديدها از جمله وجود خود اين رژيم به مقابله برخيزند؛
4. اختلافات مذهبي: از ديگر اهداف رژيم صهيونيستي ايجاد اختلافات مذهبي بين مردم منطقه خاورميانه است، زيرا يكي از مباحث بحرانخيز در منطقه موضوع ساختار جمعيتي آن است. منشاء اصلي بحران جمعيتي اين واقعيت است كه اين كشورها از اقوام، اديان، مذاهب و طايفههايي همچون عرب، فارس، ترك، كرد، مسلمان اعم سني و شيعه، مسيحي اعم از ارمني، قبطي، ماروني تشكيل شده است كه رايج شدن تفكرات قومي و مذهبي بين مردم منطقه چالش بزرگي را از نظر سياسي و امنيتي ايجاد ميكند، به طوري كه باعث ميشود جوانان مومن و مجاهد به جاي درگيري با رژيم صهيونيستي با يكديگر درگير شوند.
5. روي كار آمدن نظامهاي غربگرا در منطقه: يكي ديگر از اهداف رژيم صهيونيستي روي كار آمدن نظامهاي داراي روابط ويژه با غرب و ايالات متحده آمريكا فارغ از شكل و نوع آن همچون جمهوري، پادشاهي، دمكراتيك و ديكتاتوري در كشورهاي منطقه است. زيرا تاريخ نشان داده است كه اين گونه نظامها اگرچه بعضاً با اسراييل رابطه ديپلماتيك نداشتهاند، از سياستهاي ايالات متحده آمريكا در منطقه كه همواره در جهت منافع رژيم صهيونيستي بوده است، جانبداري كردهاند.
6. تجزيه كشورهاي منطقه: يكي ديگر از اهداف رژيم صهيونيستي در منطقه خاورميانه تجزيه كشورهاي منطقه به واحدهاي كوچك بوده است، زيرا هر چه كشوري كوچكتر باشد از قدرت بازيگري آن در عرصۀ منطقهاي و بينالمللي كاسته خواهد شد. حمايت اين رژيم از طرحهاي تجزيهطلبانه در لبنان، شمال و جنوب سودان، كردستان عراق و سوريه نمونههايي در اين زمينه است.
7. مشروعيتبخشي به رژيم صهيونيستي: يكي ديگر از اهداف رژيم صهيونيستي مشروعيت دادن به اين رژيم به عنوان يك دولت ـ ملت قانوني در كل اراضي اشغال فلسطين 1948 و 1967 در اذهان و افكار عمومي منطقه خاورميانه است كه اين امر با كمرنگ شدن آرمان فلسطين ـ يعني تشكيل كشور فلسطين در سرزمين باستاني فلسطين ـ و از بين رفتن فرهنگ مقاومت ضد اسراييلي امكانپذير است و كليد آن نيز در گسسته شدن محور مقاومت نهفته شده است.
2) سياست خارجي رژيم صهيونيستي
با توجه به اهداف تعريف شده، هر بازيگر عرصۀ بينالملل براي تدوين راهبردها و سياست خارجي خود براي اينكه بتواند تاثيرگذاري لازم را داشته باشد و منافع ملي خود را تامين كند بايستي به امكانات و توانمنديها و همچنين محدوديتهاي خاص خود توجه بسيار كند. يكي از محدوديتهاي سياست خارجي رژيم صهيونيستي نداشتن مشروعيت نزد گروههاي مقاومت و همسايگان عرب آن است.
از ابتداي تشكيل رژيم صهيونيستي، اين رژيم همواره دو نوع سياست خارجي را براساس ميزان قدرت بازيگري خود در منطقه اتخاذ كرده است (حاجيوسفي و اسلامي، 1388: 181)، كه عبارت است از: سياست خارجي كنشي يا تهاجمي9 و سياست خارجي واكنشي تدافعي10.
بايستي به اين نكته اشاره كرد كه خلاف تصور برخي كارشناسان، تاريخ سياست خارجي رژيم صهيونيستي ثابت كرده است كه اتخاذ سياست خارجي تهاجمي به جناح راست رژيم صهيونيستي و در راس آن حزب ليكود11 اختصاص ندارد و در مقابل نيز سياست خارجي تدافعي مختص جناح چپ رژيم صهيونيستي از جمله حزب كارگر نيست (ر.ك: العابد، 1968؛ عليان، 1995). حتي احزاب تازه تأسيس شده همچون كاديما12 نيز اين شيوه را دنبال ميكردند (Stewart, 2009: 58).
با آغاز بيداري اسلامي و تغييرات به وجود آمده در چند كشور از جمله مصر، رژيم صهيونيستي در سياست خارجي خود با وضعيت خاصي روبهرو شد. همجواري و نوع سياست تعاملي مصر با رژيم صهيونيستي، اين رژيم را در زمينه سياست خارجي بر سر دوراهي قرار داد: حمايت همهجانبه از حكومت حسني مبارك يا حمايت از انقلاب مردم، اين در حالي بود كه انتخاب هر يك از اين گزينهها سياست خارجي رژيم صهيونيستي را با چالش روبهرو ميكرد.
در اين وضعيت دولت راستگراي رژيم صهيونيستي كه به اتخاذ سياست خارجي تهاجمي مشهور است، سياست خارجي تدافعي را انتخاب كرد كه نبود موضعي روشن در قبال وقايع محور آن بود. اوج اين امر را در حمله انقلابيون به سفارت اين رژيم در قاهره شاهد بوديم كه واكنش خاصي جز صدور يك بيانيه عادي نشان نداد و حتي بعد از چند هفته سفير اين رژيم به محل ماموريت خود بازگشت.
درباره سوريه نيز ابتدا شاهد همين روند يعني اتخاذ سياست تدافعي بوديم به طوري كه موضع روشني در برابر تحولات سوريه نگرفت، ولي در عمل به دنبال آن بود كه هيچ كدام از طرفين به پيروزي نرسند و وجود جنگ داخلي را در آن كشور براي خود مطلوب ميدانست. زيرا سوريه همپيمان استراتژيك جمهوري اسلامي ايران و داراي روابط گسترده با گروههاي مقاومت از جمله حزبالله لبنان و حماس است و نگاه بدبينانهاي به ايالات متحده آمريكا و غرب دارد، همچنين به عنوان يكي از محورهاي جريان مقاومت در قضيه فلسطين خواهان برخورد جدي با رژيم صهيونيستي است.
رژيم صهيونيستي به خوبي ميدانست هر گونه موضعگيري در قبال تحولات سوريه به تغيير اوضاع و احوال منطقه و بروز وضعيتي منجر ميشود كه مطلوب اين رژيم نيست. براي مثال، حمايت از گروههاي مخالف نظام سوريه سبب ميشود مردم و كشورهاي عربي و اسلامي براي حمايت از سوريه در برابر توطئه رژيم صهيونيستي متحد شوند و نيز در صورت آرام شدن اوضاع، نظام سوريه اقدامات انتقامي انجام خواهد داد كه امنيت رژيم صهيونيستي را به شدت به خطر مياندازد.
دفاع رژيم صهيونيستي از نظام موجود سوريه به مثابه دفاع از دشمن ديرين خود نيز به تقويت جريان مقاومت منجر خواهد شد و در صورت تغيير نظام، رژيم صهيونيستي را با غضب انقلابيون روبهرو خواهد كرد و اوضاع را از آنچه اكنون براي اين رژيم است بدتر خواهد كرد. زيرا اين وضعيت ميتواند سبب شكلگيري جبهه سومي يعني سلفيان و القاعده در منطقه عليه رژيم صهيونيستي شود.
اما در يك سال اخير ما شاهد بوديم كه اين سياست در قبال سوريه تغيير يافته و شواهد زيادي مبني بر مداخله رژيم صهيونيستي در سوريه و كمك مستقيم و غير مستقيم به مخالفان نظام پيدا شده است كه در اينجا تلاش ميشود دلايل و ريشههاي اين تغيير و رويكرد تصميمگيران عرصه سياست خارجي اين رژيم بررسي شود.
3) سياست خارجي رژيم صهيونيستي در قبال سوريه
تغيير در عرصه سياست خارجي زماني شكل ميگيرد كه تصميمگيران براساس دادههاي تحليلي خود از آينده به اين نتيجه برسند كه با اتخاذ سياست جديد به اهداف خود نزديكتر خواهند شد.
تصميمگيران رژيم صهيونيستي با ترسيم سناريوهاي آينده سوريه و جايگاه خود در آن اقدام به تغييراتي در سياست خارجي كردند كه اين سناريوها عبارتند است از:
1. بقاي نظام فعلي سوريه و رژيم صهيونيستي: بقاي نظام فعلي سوريه به دليل نداشتن دستاورد چشمگير و نيز قدرت آن در مقابله با معترضان از طريق مديريت بحران13 باعث شده است اين سناريو همچنان از گزينههاي اصلي تحليلي تصميمگيران سياست خارجي رژيم صهيونيستي باشد. براي مثال، پيروزي ارتش سوريه در شهر استراتژيك القصير كه دروازه اصلي ورود سلاح و مسلحين بود، نشان داد كه نظام به تدريج بر اوضاع مسلط خواهد شد. اظهارنظر جان مك كين14 سناتور جمهوريخواه آمريكايي، بعد از سفر به مناطق تحت كنترل مخالفان در سوريه اين ادعا را تاييد ميكند: «بشار اسد اكنون دست بالا را در سوريه دارد... اگر به ياد داشته باشيد كه در دو سال قبل ميگفتيم كه باشر اسد حتماً سقوط ميكند، من فكر ميكنم كه ما امروز نميتوانيم اين حرف را بزنيم» (CBS News, 2013). در صورت بقا، نظام سوريه با شناخت حاميان خود همچون ايران، گروههاي مستقل عراق، گروههاي مقاومت لبناني حزبالله و جنبش أمل و گروههاي فلسطيني جهاد اسلامي فلسطين و جبهه مردمي براي آزادي فلسطين ـ فرماندهي كل كه به حمايت بيقيدوشرط پرداختند و حتي گروه حماس كه هرچند مواضع متناقضي داشت از رويارويي با نظام سوريه خودداري كردند، به استحكام روابط با آنها به مراتب بيشتر از گذشته اقدام ميكند و محور مقاومت عليه رژيم صهيونيستي تقويت ميشود كه اين امر از نظر تصميمگيران سياست خارجي اين رژيم بدترين وضعيت خواهد بود.
2. روي كار آمدن نظام همسو با غرب: يكي ديگر از سناريوهاي پيش روي آينده سوريه روي كار آمدن نظامي همسو با غرب با تكيه بر شعارهاي توسعه اقتصادي داخل و همسويي با نظام بينالملل در موضوعات مختلف همچون صلح خاورميانه مورد نظر غرب و حمايت از جريان صلح عربي است كه نتيجه آن حمايت نكردن گروههاي مقاومت لبناني و فلسطيني و نيز تعارض با سياستهاي خاورميانهاي ايران است. در اين حالت نقشه ژئوپليتيكي منطقه با تغييرات اساسي روبهرو خواهد شد كه مهمترين آن تضعيف جريان مقاومت است و منتفع اصلي آن نيز اسراييل خواهد بود كه اين امر از نظر تصميمگيران سياست خارجي اين رژيم بسيار خوشبينانه است.
3. جنگ داخلي: با توجه به تركيب نامتجانس افكار سلفي، مليگرا، سكولار و قوميتگرا گروههاي مخالف نظام سوريه بايد بعد از سقوط نظام در بهترين حالت شاهد تنازعات دائمي سياسي و در بدترين حالت شاهد جنگ داخلي بين گروههاي قومي، ملي و مذهبي باشد، زيرا نوع پراكندگي و درهم آميختگي جمعيتي طايفهها و اقوام در اين كشور امكان تجزيه بدون مشكل را نميدهد و آينده آن لبنانيزه شدن و دولت ضعيف و جامعه شبكهاي قوي خواهد بود كه اين شرايط نيز اگرچه مشكلات تسري ناامني براي رژيم صهيونيستي ايجاد ميكند، بسيار بهتر از وضعيت كنوني است.
4. تقسيم سوريه: يكي ديگر از سناريوهاي آينده سوريه تجزيه سوريه خواهد بود كه اين امر را بايد در به قدرت رسيدن سلفيان تندرو دانست، زيرا تفاوت مذهبي موجود در مناطق غربي با مناطق مركزي و شرقي اين كشور كه نتيجه حضور علويان، مسيحيان، دروزيها و شيعيان است به استقلالخواهي آنها منجر خواهد شد. از آنجا كه مرزهاي سوريه و فلسطين اشغالي در بلنديهاي جولان و مناطق همجوار در جبل عرب در جنوب غرب سوريه داراي تركيب مذهبي و طايفگي دروزي است، كشوري كوچك در مرزهاي رژيم صهيونيستي تشكيل ميشود كه به دليل ابعاد كوچك آن تهديد جدي براي امنيت آن تلقي نميشود.
4) اقدامات رژيم صهيونيستي عليه سوريه
با توجه به دادههاي تحليلي كه در مقابل تصميمگيران سياست خارجي رژيم صهيونيستي قرار دارد هر گزينهاي غير از بقاي نظام فعلي، مطلوبتر خواهد بود. به همين دليل به نظر ميرسد رژيم صهيونيستي به اين نتيجه رسيده است كه بايستي به سقوط نظام در سوريه كمك كنند ولي با توجه به محدوديتهاي رژيم صهيونيستي بسياري از اقدامات ضد سوري غير مستقيم و برخي مستقيم است كه ميتوان به آنها اشاره كرد:
1. حمله هوايي به سوريه: اسراييل از زمان آغاز بحران سوريه در دو مرحله به مناطق نظامي و تحقيقاتي سوريه حمله نظامي كرده است. در مرحله اول، در سيام ژانويه 2013، نيروي هوايي رژيم صهيونيستي با چند جنگنده به بهانه حمله به يك كاروان تسليحاتي كه قصد داشته است سلاح به حزبالله لبنان برساند به مركز تحقيقاتي در منطقه جمرايا در نزديكي دمشق پايتخت سوريه حمله كرد كه ضمن وارد كردن خسارات فراوان به كشته شدن دو نفر و زخمي شدن پنج نفر منجر شد (پرستيوي،1391). در مرحله دوم در سحرگاه چهارم مي 2013، نيز در يك عمليات وسيعتر هوايي چندين نقطه از مناطق اطراف دمشق را مورد حمله قرار داد (السفير، 2013). اين اقدام در زماني كه نظام سوريه درگير يك بحران داخلي است موجب آسيب ديدن روند مديريت بحران در اين كشور خواهد شد. با توجه به پيروزيهاي بعدي در القصير به نظر ميرسد اين رژيم اين تحركات ارتش سوريه را رصد و احتمال يك عمليات گسترده را در اين كشور پيشبيني كرده بود كه اقدام به ضربه زدن به سوريه كرد كه در حال تجهيز براي عمليات گسترده در القصير بود.
2. تهديد به حمله نظامي: يكي ديگر از اقدامات رژيم صهيونيستي تهديد نظامي آن عليه سوريه است. براي مثال، ژنرال بني گانتس، رئيس ستاد ارتش رژيم صهيونيستي در اواخر آوريل 2013 سوريه را به اقدام نظامي تهديد كرد (ديپلماسي ايران، 1932) و اين تهديد درست زماني بود كه ارتش سوريه در برخي مواضع خود عليه مخالفان پيشروي خوبي كرده بود.
3. حضور نظامي: يكي ديگر از اقدامات رژيم صهيونيستي عليه سوريه، حضور واحدهاي ويژه و كماندويي ارتش رژيم صهيونيستي در مناطق خارج از سيطره ارتش سوريه است. رژيم صهيونيستي از فرصت كنوني و ناهماهنگي بين مخالفان استفاده كرد و به اقدامات تخريبي دست زد كه برخي از اين اقدامات رسانهاي هم شد ولي به دليل توجه نكردن رسانههاي منطقهاي از نظرها دور ماند. براي مثال، ميتوان به حضور و فعاليت گروهان متكال15 در مناطق جنگي حلب و شرق سوريه در اواخر سال 2012 اشاره كرد (Al-Manar News, 2012).
4. حضور متحد استراتژيك رژيم صهيونيستي: ايالات متحده آمريكا همواره ثابت كرده كه منافع اين كشور با منافع رژيم صهيونيستي در منطقه گره خورده و اولويت نخست آن در منطقه خاورميانه حفظ امنيت اين رژيم است. در وضعيت كنوني نيز ايالات متحده آمريكا با ارسال كمك مالي و سلاح به سوريه به شكل رسمي اين فرضيه را اثبات كرده و براي اين اقدام خود موافقت رژيم صهيونيستي را به دست آورده و در حقيقت مجري سياست رژيم صهيونيستي در سوريه شده است. براي مثال، در آوريل 2013 مخالفان مسلح دو كشيش مسيحي را ربودند كه اين امر افكار عمومي را در غرب تحت تأثير قرار داد دو روز بعد مقامات نظامي رژيم صهيونيستي به بيان اين ادعا در رسانهها پرداختند كه ارتش سوريه از سلاح شيميايي به شكل محدود استفاده كرده است (BBC News, 2013)، وزارت دفاع و خارجه ايالات متحده آمريكا نيز اين امر را تأييد كردند و بدين ترتيب خبر ربودن دو كشيش تحتالشعاع قرار گرفت.
5. استفاده مخالفان از ادوات نظامي ساخت رژيم صهيونيستي: يكي ديگر از اقدامات غير مستقيم رژيم صهيونيستي عليه نظام سوريه، ارسال ادوات نظامي همچون سلاح، دوربين حساس و غيره به مخالفان است و اين امر را ارتش سوريه با كشف اين ادوات نزد مخالفان بارها ثابت كرده است و چنانچه رژيم صهيونيستي و مخالفان ادعا كنند كه اين ادوات را از قاچاقچيان سلاح دريافت كردهاند، به دليل حساسيت نظامي كه اين ادوات نزد رژيم صهيونيستي به عنوان توليدكننده دارد، بياطلاعي از مقصد آن بيگمان سادهانگاري خواهد بود. زيرا عموماً توليدكنندگان ادوات نظامي به دلايل امنيتي بر مقاصد استفاده از آن نظارت دارند و مانع از دستيابي تهديدكنندگان امنيت خود به اين گونه ادوات ميشوند.
6. خدمات اطلاعاتي و جاسوسي دستگاه امنيتي رژيم صهيونيستي به مخالفان: موساد16 در دستگاه جاسوسي و ضد جاسوسي و نيز نيروهاي متخصص امنيتي و تكنولوژيهاي پيشرفته سابقۀ جاسوسي دارد كه با بهرهگيري از حمايت اطلاعاتي سازمانهاي جاسوسي و امنيتي كشورهاي غربي به ويژه سازمان امنيت ايالات متحده آمريكا يعني سيا17 حوزه فعاليت خود را در تمام منطقه خاورميانه و شمال آفريقا پراكنده كرده است (ر.ك: نكديمون، 1997؛ توماس، 2007). به ويژه در سوريه به دليل حضورش در محور مقاومت به اين دليل كه ميزبان اصلي گروههاي مقامت كنوني در عرصه فلسطين است از نقاط عملياتي ويژه موساد به شمار ميرود. اين سازمان از ابتداي شروع بحران سوريه فعاليت خود را به شدت گسترش داده است تا از خلأ امنيتي موجود استفاده لازم را ببرد. بر همين اساس تلاش ميكند با در اختيار گذاشتن برخي از اين اطلاعات امنيتي در اختيار دستگاههاي اطلاعاتي خارجي و داخلي فعال در مبارزه با نظام سوريه به اهداف خود دست يابد. براي مثال، ترور كمال غناجة در ژوئن 2012 از اعضاي شاخه نظامي حماس (الجزيرة نت، 2012) يا نضال عليان يكي از فرماندهان جبهه مردمي براي آزادي فلسطين ـ فرماندهي كل (البعث ميديا، 2012) را بايد در ادامه اين اقدامات ديد.
7. تهديد جمهوري اسلامي ايران و حزبالله به حمله نظامي: يكي ديگر از اقدامات رژيم صهيونيستي كه غير مستقيم بر تضعيف نظام سوريه تاثيرگذار است تهديد حمله نظامي به جمهوري اسلامي ايران و حزبالله لبنان به عنوان ستونهاي مقاومت و متحدان استراتژيك سوريه است. به نظر ميرسد در شرايطي كه نظام سوريه به حمايتهاي مستشاري، لجستيكي و اطلاعاتي متحدان خود نياز دارد اين رژيم با طرح اين گونه تهديدها قصد دارد در شرايط فعلي موجب عدم تمركز محور مقاومت بر مديريت بحران سوريه شود.
8. تحركات بينالمللي براي ايجاد مانع در ارسال سلاح به سوريه: ارتش سوريه در زمان جنگ سرد به دليل داشتن ايدئولوژي چپگرايانه حزب بعث، با تسليحات نظامي شوروي تجهيز ميشد، بنابراين داراي مراودات نظامي فراواني با اين كشور بود. بعد از جنگ سرد به دليل همين وابستگي تكنولوژيكي، اين روابط همچنان با فراز و نشيبهايي با توجه به منافع دو طرف حفظ شد و سوريه همچنان از همپيمانان روسيه در منطقه خاورميانه محسوب ميشود. در همين چهارچوب قراردادهاي نظامي دوجانبهاي منعقد شده است و روسيه هم خود را ملزم به انجام دادن اين تعهدات ميداند. اما رژيم صهيونيستي كه همواره مخالف توسعه ارتش سوريه بوده است تلاش ميكند با ابزارهاي ديپلماتيك و تهديد نظامي مانع از انجام دادن اين تعهدات شود. براي مثال، يكي از اين تعهدات، تجهيز ارتش سوريه به موشكهاي اس -300 است كه رژيم صهيونيستي تلاش ميكند با ديپلماسي فعال، فشار از طريق لابي خود در روسيه بر دولت اين كشور و در آخر تهديد به اقدام نظامي در زمان تحويل، مانع اين كار شود.
نتيجهگيري
در نتيجهگيري بايد اشاره كرد كه با آغاز بيداري اسلامي و تغييرات به وجود آمده در برخي از كشورهاي عربي، رژيم صهيونيستي در سياست خارجي خود با شرايط خاصي روبهرو شد و تلاش كرد سياست خارجي واكنشي اتخاذ كند. درباره سوريه نيز تا آشكار نشدن ماهيت مخالفان تا سال 2012 نيز شاهد همين روند بوديم كه به نظر ميرسد دليل آن، واهمه تصميمگيران سياست خارجي رژيم صهيونيستي از اصليترين نيروهاي مخالف اسد يعني گروههاي سلفي و القاعده بود كه سبب شد براي از بين بردن دشمن ديرينه خود يعني نظام سوريه اقدام چشمگيري انجام ندهد.
با گذشت زمان و عميقتر شدن بحران سوريه گروههاي مخالف كه ابتدا در ظاهر يك پيكره بودند به تدريج ماهيت خود را نمايان كردند و اين امر تصميمگيران سياست خارجي اسراييل را به اين نتيجه رساند كه در صورت روي كار آمدن مخالفان و از بين رفتن نظام سوريه با اين شاكله نامتجانس كه تركيبي از افكار سلفي، مليگرا، سكولار و قوميتگرا است شاهد آغاز يك دوره بيثباتي بلندمدت همانند لبنان و افغانستان خواهيم بود و اين امر دقيقا ادامه همان اهداف رژيم صهيونيستي خواهد بود.
از سوي ديگر، در صورت ادامه اين اختلافات، نظام فعلي به تدريج قادر خواهد شد اين گروهها را سركوب كند و قدرت خود را بازيابد و در نتيجه ثبات را در سوريه برقرار كند كه اين امر خطري براي رژيم صهيونيستي تلقي ميشود، زيرا نظام سوريه بعد از پايان بحران، به دليل حمايت از محور مقاومت در تقويت روابط خود با ايشان ترديد نخواهد كرد و هدف اصلي محور مقاومت نيز تحقق آرمان فلسطين در همه مناطق اشغالي فلسطين و مبارزه با رژيم صهيونيستي است. با توجه به سناريوهاي پيش روي اين رژيم به غير از بقاي نظام فعلي، هر گزينهاي وضعيت مطلوب خواهد بود. در نتيجه به نظر ميرسد، تصميمگيرندگان رژيم صهيونيستي به اين تحليل رسيدهاند كه بايستي مستقيم و غير مستقيم به سقوط نظام در سوريه كمك كنند.
منابع
منابع فارسي
ـ حاجييوسفي، اميرمحمد و اسلامي، محسن (1388)، "عوامل تأثيرگذار بر سياست خارجي اسراييل: ارائه مدلي تحليلي سياست"، فصلنامه سياست، دوره 39، شمار سوم، پاييز
ـ حاجييوسفي، اميرمحمد (1384)، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در پرتو تحولات منطقهاي (2001-1991)، تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه
ـ حيدري، محمد و انعامي علمداري، سهراب (1388)، "رفتارشناسي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران پس از يازده سپتامبر 2001"، فصلنامه تخصصي علوم سياسي، شماره نهم، زمستان
ـ رسولي ثانيآبادي، الهام (1391)، "بررسي سياست خارجي دولتهاي انقلابي جديد در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا براساس مدل پيوستگي جيمز روزنا"، فصلنامه راهبرد، سال بيست و يكم، شماره 63، تابستان.
ـ سليماني، غلامعلي (1390)، "نقد و بررسي مدل عقلاني تصميمگيري در سياست خارجي از گونههاي تعديل شده الگوي عقلاني تا مدل جايگزين"، فصلنامه سياست خارجي، سال بيست و پنجم، شماره دو، تابستان
ـ سيفزاده، سيدحسين (1383)، اصول روابط بينالملل (الف و ب)، تهران: ميزان
منابع عربي
ـ توماس، غوردون (2007)، جواسيس جدعون التاريخ السري الموساد، مترجم: مروان سعدالدين، بيروت: الدار العربية
ـ داغر، ربيع (2005)، اسراييل و الصراع المستمر، بيروت: شركة المطبوعات للتوزيع و النشر
ـ العابد، أبراهيم (1968)، سياسة اسراييل الخارجية اهدافها و وسائلها و ادواتها، بيروت: منظمة التحرير الفلسطينية، مركز الأبحاث.
ـ عليان، نورالدين (1995)، الدلائل الاستراتيجية في السياسة الاسراييلية، دمشق: البسام للدراسات و المعلومات
ـ نكديمون، شلومو (1997)، الموساد في العراق و دول الجوار: انهيار الآمال الاسراييلية و الكرادية، مترجم، بدر عقيلي، عمان: دار الجليل
منابع انگليسي
- Cordesman, Anthony H.;Nerguizian, Aram; Popescu, Ionut C.(2008). Israel and Syria: the military balance and prospects of war, Westport, CT: Praeger Security International.
Stewart, Dona (2009), The Middle East Today: Political, Geographical & Cultural Perspectives, New York, NY: Routledge.
منابع اينترنتي
ـ پرستيوي (1390/11/12)، «در حمله هوايي رژيم اسراييل به يك مركز تحقيقاتي در سوريه 7 تن كشته و زخمي شدند»، پايگاه اطلاعرساني شبكه ماهوارهاي پرستيوي، قابل دسترسي در:
http: www.presstv.com/detail.fa/286482.html.
ديپلماسي ايراني (1392/2/5)، «بني گانتس: براي حمله به سوريه آماده ميشويم»، پايگاه تحليلي ديپلماسي ايراني، قابل دسترسي در:
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1915358
ـ البعث ميديا (212/12/25)، «الجبهة الشعبية لتحرير فلسطين تتوعد بالقصاص من قتلة نضال عليان (أبو النورس) قائد العمليات في مخيم اليرموك بدمشق»، موقع دار البعث للصحافة و الطباعة و النشر و التوزيع، متاحة علي:
http://www.albaathmedia.sy/index.php?option=com_content&view=article&id=67580
ـ الجزيرة نت (2012/6/29)، «من اغتال كادر حماس كمال غناجة؟»، موقع قناة الجزيرة، متاحة علي:
http://www.aljazeera.net/news/pages/b99c285f-773d-48e8-9a2e-25f6dd37b5ee.
ـ السفير (2013/5/4)، «عدوان اسراييلي علي سوريا... بغطاء أميركي»، موقع جريدة السفير، متاحة علي:
http://assafir.com/Article.aspx?ArticleId=226&EditionId=2453&ChannelId=59055.
- Al-Manar News (2012/12/26), "Israeli Units Part of Intervention Forces in Syria", Al-Manar TV Website, available at:
http://www.almanar.com.Ib/english/adetails.php?eid=78226&fromval=1.
- BBC News (2013/4/23), "Syria has used chemical weapons, Israeli military says", BBC News Online, available at:
http://www.bbc.co.uk/news/world-middle-east-22266212.
- CBS News (2013/6/2), "McCain: Assad "now has the upper hand" in Syria", CBS News Website, available at:
http://www.cbsnews.com/video/watch/?id=50148107n
ش.د920140ف