روزنامه کیهان **
سیاست و مدیریت تاریکخانهای/ محمد ایمانی
انتخابات به مثابه نوک کوه یخ است. معمولاً چند برابر بزرگتر آنچه از یک کوه یخ پیداست، زیرا آب قراردارد و دیده نمیشود. انتخابات چه با مقیاس آرایش سیاسی داخلی و چه با مقیاس نگاه بیگانگان به آن، شبیه کوه یخی است که ابعاد پنهان آن به مراتب بیش از ابعاد پدیدار آن است. در این میان برای آمریکا و غرب و جریان غربگرای داخلی، «برجام» یا «انتخابات» با وجود همه اهمیتی که دارند، بهانه هستند و هدف مهمتری در میان است که با شدت و ضعف از سوی دو طیف خارجی و داخلی همسو دنبال میشود؛ همچنان که فتنهگران سال 88 پس از شکست در انتخابات، در کف خیابان لو دادند و گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».
1- اواخر مهر ماه 1394، روزنامه ایتالیایی ایلجورناله در تحلیلی اذعان کرد «جنگ نرم علیه ایران مدتهاست که آغاز شده و جنبش سبز نمونهای از آن بود. لابد کسانی تلاش «انقلاب سبز» به هدایت واشنگتن، لندن و پاریس جهت سرنگونی جمهوری اسلامی رابه یاد میآورند. برنامه، بسیج تودهها به اتهام تقلب بود. هیلاری کلینتون به صراحت گفت ما از پشت صحنه کمک زیادی برای تقویت جنبش سبز کردیم... اما با وجود تلاش غرب، این مخالفتها به طبقات شمال شهر تهران محدود شد بدون اینکه بتواند به عمق ایران نفوذ پیدا کند... برخی محیطهای شمال شهری با محوریت شبکههای مجازی و ماهوارهای و رستورانها و فروشگاههای لوکس، تداعی زندگی در غرب و نه ایران را میکند. جنگ نرم مدتی است که علیه ایران آغاز شده است».
2- رهبر انقلاب ظرف 11 ماه گذشته 3 بار با ادبیات مختلف برنامه جنگ نرم دشمن برای تغییر سیرت جمهوری اسلامی با وجود حفظ صورت آن را در معرض دقت قرار دادهاند. ایشان 21 اسفند 93 در دیدار اعضای مجلس خبرگان فرمودند «این نظام، وقتی اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام حفظ بشود. صورت اسلام، همین حرفها و اظهارات ما و کارهایی است که میکنیم و این ظواهر امر است. سیرت اسلام این است که یک هدفی را، یک آرمانی را یک، سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل برنامهریزی کامل کنیم و عمل کنیم و حرکت کنیم، با همه وجود راه بیفتیم. آنچه امروز در زبان مستکبرین و مخالفین نظام اسلامی و مشخصاً جمهوری اسلامی مشاهده میکنیم که با «تغییر رفتار» از آن یاد میکنند- گاهی میگویند ما تغییر نظام را نمیخواهیم، تغییر رفتار را میخواهیم- همین است. تغییر رفتار با تغییر نظام هیچ تفاوتی ندارد؛ درست همان است. یعنی تغییر آن سیرت اسلامی، یعنی از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید و کوتاه بیایید. این همان است که در برخی نوشتهها تعبیر میشود به دین حداقلی».
3- مقتدای انقلاب 20 آبان 94، بُعد دیگری از ماجرا را در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما بازگو کردند. «جنگهای سخت معمولاً موجب برانگیخته شدن احساسات مردم، ایجاد وحدت و انجسام ملی میشود در حالی که جنگ نرم، انگیزههای مقابله را از بین میبرد و زمینهساز ایجاد اختلاف میشود... در موضوع ایران، هدف اصلی جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. تغییر باطن و سیرت به معنای تغییر انگیزهها، شعارها، معارف انقلابی و اهداف بزرگ است. در چارچوب اهداف جنگ نرم دشمن، باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین کننده اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد».
4- نوبت سوم، 11 بهمن ماه جاری بود که مقتدای حکیم انقلاب در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش، از هدف هویتزدایی و مسخ انقلاب رازگشایی کردند. «نباید گذاشت خاطره انقلاب کهنه شود. انقلاب زنده است و ما در نیمه راه انقلابیم. عزیزان من! توجه دارید که انقلاب یک حادثه دفعی نیست، یک دگرگونی است که باید به تدریج انجام شود... بعضی انقلابها در نطفه خفه شد، بعضی هم پس از به دنیا آمدن جوانمرگ شدند؛ علت انحراف از هدفهایی بود که اعلام شده بود. هدفهای انقلاب بایستی باقی بمانند؛ هدف عدالت اجتماعی، تحقق زندگی اسلامی به معنای واقعی که عزت دنیا و آخرت در زندگی اسلامی است، هدف پیشرفت و عزت؛ ما هنوز به این هدفها نرسیدهایم و در نیمه راهیم. بایستی حادثه و حقیقت انقلاب، دائم در ذهن و دل ما زنده باشد. جبهه دشمن اتفاقاً روی همین نقطه تکیه دارد. اینکه در خبرهای خارجی میبینید که فلان سیاستمدار آمریکایی گفته است که ما نظام جمهوری اسلامی را تغییر رژیم نمیخواهیم بدهیم، تغییر رفتار میخواهیم بدهیم؛ یعنی همین. تا حالا رفتار جمهوری اسلامی، انقلابی و در خدمت انقلاب بود، میخواهیم ایران را تغییر بدهیم. من به دیپلماتهای خودمان هم که چند ماه قبل از این، اینجا آمده بودند گفتم که اینها از اسم جمهوری اسلامی خیلی باکی ندارند؛ حتی از اینکه یک عمامه به سری در رأس جمهوری اسلامی باشد، هم باکی ندارند. اگر چنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار میآیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی. همه تلاش آنها این است که حرکت جمهوری اسلامی به سمت هدفهای عزتآفرین و قدرتآفرین را از بین ببرند و سلطه خود را بر این کشور دوباره تجدید کنند».
5- میتوان چند جلد کتاب از محتوای اظهارات مقامات آمریکایی و اروپایی یا گزارشهای رسانهای آنها درباره توقع از مذاکرات و برجام و انتخابات نوشت. این عبارات را مرور کنید؛ «وال استریت ژورنال: مقامات آمریکایی و غربی امیدوارند توافق هستهای به روی کار آمدن افراد همسو با دولت در انتخابات مجلس منتهی شود. مقامات آمریکایی در محافل خصوصی گفتهاند امیدوارند توافق به تقویت یاران ]...[ در انتخابات مجلس بینجامد». «جانکری در کمیته روابط خارجی سنا: اگر توافق را رد کنیم، معلوم نیست در انتخابات بعدی چه بر سر ]..[ و ]...[ که در مذاکرات با غرب با دشواریهای زیاد روبرو بودهاند، میآید». «اندیشکده گروه بینالمللی بحران پس از دیدار برخی اعضای آن با ]...[ در تهران: آمریکا باید ]...[ را در تسریع فرایند تغییر و اصلاحات در ایران و تقویت جایگاه او در معادلات قدرت یاری کند زیرا ظرف 18 ماه آینده انتخابات مجلس، خبرگان و ریاستجمهوری برگزار میشود». «فیلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس در مصاحبه با الشرقالاوسط:امیدواریم بحث انتخابات در ایران به نفع اصلاحطلبان تمام شود». «ولیرضا نصر مشاور دولت اوباما: توافق هستهای باید بر انتخابات ایران اثر بگذارد». «واشنگتن پست: مقامات آمریکایی ضمن رصد انتخابات ایران امیدوارند میانهروها به پیروزی برسند؛ کشمکشی که میتواند تعادل سیاسی را در ایران در سالهای آتی به هم بزند». «وال استریت ژورنال: رد صلاحیتاصلاح طلبان همه امیدهای غرب را نابود میکند».
آنها همزمان در همین یکی دو ماه اخیر نگرانیهای مهمی پیدا کردهاند. «بیبیسی: نظرسنجی مریلند نشان میدهند تصور نادرست نسبت به واقعیتهای توافق اتمی در میان طرفداران روحانی به طور قابل ملاحظهای بیشتر از دیگران است و آنها اطلاعات نادرستی دارند». «پاتریک کلاوسون: بیاثری توافق هستهای درگذر زمان و اینکه معلوم شود گشایش قابل ملاحظهای پس از توافق در کار نیست، به چشمانداز سیاسی ]...[ در ذهن مردم آسیب میزند و او را به چالش میکشد». «نظرسنجی دانشگاه مریلند: امید به برجام و حمایت از آن در میان مردم ایران به نسبت ماه ژوئیه ]تیرماه[ کاهش چشمگیری یافته است». «اکونومیست: ]...[ بدون پیشرفت اقتصادی باید از انتخابات در ایران خداحافظی کند».
6- 22 مهر 1379، «سعید-ل» از روزنامهنگاران کارگزارانی که بعدها وارد مرکزیت حزب کارگزاران شد، ضمن دعوت مدعیان اصلاحطلبی به پنهانکاری در روزنامه حیاتنو نوشت «دنیای سیاست، دنیایی همراه با تاریکخانه است و تاریکخانهای عمل کردن هر چند ناپسند اما ضروری است». او در فتنه 88 یکی از 50 نفری بود که به خاطر یارگیری شدن از سوی دبیر سیاسی سفارت انگلیس بازداشت شد. وی ضربالمثلی را گفت که سرلوحه نفاق جدید است؛ مهم این است که گربه موش بگیرد، سیاه و سفید آن مهم نیست. او با دفاع از «سیاست تاریکخانهای» در حقیقت از مدل سیاستورزی اعمال شده از سوی اشرافیت سیاسی امتیازطلب و قانونشکن رونمایی میکرد؛ مدلی که به ویژه در طول دو دهه اخیر از سوی این طیف اعمال شده است. کافی است به خاطر بیاوریم که چگونه برخی مدیران دولتی در همین مذاکرات هستهای اصرار داشتند مردم، مطبوعات و مجلس را نامحرم تلقی کنند و بیخبر نگه دارند و چگونه با تذکر رهبر معظم انقلاب مواجه شدند که در جریان قرار دادن نمایندگان و منتقدان و کارشناسان، ضرورت همدلی است و ما چیز محرمانه نداریم. با این وجود جریانی اصرار داشت نمایندگان ملت را در حاشیه و بیخبر نگه دارد. روند محرمانهسازی امور و نامحرم قلمداد کردن مردم و نمایندگان و صاحبنظران به تدریج از مذاکرات، به قراردادهای جدید و هنگفت نفتی، و قرارداد با شرکتهایی مانند پژو و توتال بسط پیدا کرده و به محرمانه کردن رشد منفی اقتصادی در طول امسال (2 درصد منفی) و سپس دور زدن مجلس از طریق تأخیر در ارائه لایحه بودجه و سرهمبندی چند فقره احکام و جا زدن آن به عنوان برنامه ششم توسعه امتداد پیدا کرده است.
7- باید توجه داشت که فجایع بزرگی نظیر قرارداد سیاه کرسنت (با 50 میلیارد دلار ضرر و خسارت)، استات اویل (مبادله رشوه 56 میلیون دلاری) و واگذاری برخی قراردادهای 7-8 میلیارد دلاری (چند ده هزار میلیارد تومانی) به برخی شرکتهای تازهپای وابسته به کسانی چون نایب رئیسمجلس ششم و یکی از مشاوران ارشد دولت فعلی بدون برگزاری مناقصه (اعطای رانت) در همین مدیریت تاریکخانهای پدید آمد و حتی صدای اصلاحطلبان چون محتشمیپور، کهرام، (مرحوم) رشیدیان، میدری و... را در مجلس ششم درآورد. کسی که محتشمیپور مدیریت او را فاجعه میخواند همچنان وزیر ماند تا امروز با «گستاخی» بگوید قراردادهای نفتی محرمانه است! اگر منطق مدیریت تاریکخانهای برای جریانی در داخل و جبههای از دشمنان در خارج مطلوب باشد، و بخواهند که روندهای عادی را ناموسی و حیثیتی کنند، منطقا باید مجلسی خنثی و بیخاصیت سرکار بیاید؛ نوعی رویکرد قجری که فقط خواجگان و خفتگان در آن محرمند و به اندرونی راه دارند. ناگفته پیداست که نبودن چنین مجلس آلتدستی بهتر از بودن آن است. مطلوب آمریکا وغربگراها مجلسی در تراز مجالس رژیم پهلوی است که وقتی بحرین را از ایران جدا کردند، وطنفروشانی مانند هویدا با گستاخی به چند نماینده متعجب مجلس گفتند «دختر خودمان بود، شوهرش دادیم و رفت. به کسی هم ربطی ندارد»! یا مجلس ششمی که لاتبازیهایش با اسلام و انقلاب بود اما در برابر غربیها موش میشدند بلکه به تصریح آقای روحانی در کتاب خاطراتش، ابزار فشار غرب به ایران در مذاکرات 12 سال قبل بودند.
البته مجلس ششم در خیانت، مجلس تابلویی است اما رقیقتر شده آن میتواند مجلسی باشد که آن حماقتها و ساختارشکنیهای علنی را انجام ندهد و در عین حال حاوی نمایندگان منفعل و معاملهگری باشد که در برابر فشار بیگانگان و اشرافیت دشمن جمهوریت و اسلامیت سواری بدهد. نفوذ الزاما به معنای مهرهچینی نیست. مسندنشینی کسانی که دلشان با دشمنان تاریخی ملت ایران است و در گرو آرمانهای اسلامی و انسانی انقلاب نیست، آتشی است که دود آن در چشم ملت ما میرود. بودن چنین کسانی دشمن را برای دشمنیهای بیشتر نظیر تحریمهای جدید و بر نداشتن تحریمها پس از انتخابات، عازمتر و گستاختر میکند.
روزنامه قدس **
کسب اعتماد مردم، وظیفه احزاب در زمان انتخابات
شکلگیری روند سیاسی منطقی با نقشآفرینی احزاب به گونهای که اعضای آن مورد وثوق مردم باشند، در رویکرد مطلوب و گستردهتر مردم به انتخابات نقش ویژهای دارد. سابقه بد احزابی که از زمان پهلوی در ایران فعالیت سیاسی داشته و صددرصد در خدمت منافع رژیم قرار داشتند یکی ازمهلکترین ضرباتی بود که به اعتماد مردم به احزاب سیاسی وارد کرد. عدم برخورداری از سازوکارهای قانونی، علمی و منطقی توفیق احزاب را برای ارتقای آگاهی سیاسی و جذب مردم کاهش داده است، بنحوی که بیتوجهی به این مسأله حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی هم مشاهده شد که در پی مشکلات بوجود آمده
امام خمینی(ره) دستور به انحلال حزب جمهوری اسلامی دادند. اما همه اینها به این معنا نیست که ما نتوانیم احزاب خوبی داشته باشیم و ازمحسنات تشکیلات منسجم ومنطقی استفاده نکنیم.
تولد احزاب خلقالساعه در ایام انتخابات از جمله چالشهای پیشروی انتخابات است که بیتوجه به اساسنامه، مرامنامه و سازماندهی اجرایی خاصی که مورد وثوق و شناخت مردم باشند، موجب کاهش رغبت مردم به افراد معرفی شده از سوی احزاب میشوند. در حالی که میدانیم یکی از مشکلات انتخابات، انتخاب افراد صالح است. مسلماً انتخاب افراد صالح و اصلح در یک پروسه زمانبر انجام میشود و مردم به شخصی که سابقه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مطلوبی از او ندارند به سهولت اعتماد نمیکنند. سردرگمی در انتخاب افراد اصلح یکی از ویژگیهای انتخابات ایران بخصوص مجلس شورای اسلامی بدلیل تعدد نامزدها است.
تشکیلاتی که با عناوین مختلف در زمان لازم فعالیت تشکیلاتی منسجم و عملگرایانه نداشتهاند، هرچند اگرمردم آنها را به نام تشکیلات اسلامی یا اصلاحطلب و... بشناسند، نمیتوانند از کارکرد حزب برای معرفی افراد خود استفاده کنند.
احزاب در کشورهای غربی نقطه مقابل ما عمل میکنند، مثلا در انگلستان دو حزب کارگر و محافظهکار در طول سال آنچنان در حال رقابت و خدمتگزاری برای مردم هستند که مردم براحتی میتوانند در زمان انتخابات به اعضای معرفی شده اعتماد کرده و در انتخابات شرکت کنند. حتی اگر وقتی حزبی رأی لازم را بدست نمیآورد حزب بعدی آمادگی کامل برای روی کار آوردن تشکیلاتش را دارد و رئیس جمهور و نخست وزیر دیگر با مشکل معرفی افراد به سیستم و جامعه روبهرو نخواهند بود، زیرا یکی از مهمترین مسائل این حوزه، شناساندن افکار و اندیشههای نمایندگان به مردم است که احزاب متشکل و منسجم این مسأله را در کشورهای غربی حل و فصل کردهاند. معمولاً با توجه به عدم حضور منسجم احزاب در کشور همواره شاهد مشکلاتی از این دست هستیم، به نظر میرسد اگر احزاب برای فعالیتهای حزبی متشکل تلاش کنند و با فعالیت قانونی و تأثیرگذار بر روی جامعه مشکلات و آسیبها را کاهش دهند و محسنات احزاب را به مردم معرفی کنند، همچنین به لحاظ قانونی ساز و کارهای احزاب رعایت شود، بدین معنا که افرادی به مردم معرفی شوند که مورد وثوق مردم بوده و با منافع ملی در تعارض نبوده، وابسته به جریانهای ضد انقلاب و معاند نظام نباشند و دغدغه آنها حل مشکلات کشور و مردم باشد، مسلماً با تشکیل چنین حزبی مردم با اعتماد به آن در مییابند که افراد معرفی شده در پی تأمین منافع کشور و حفظ اقتدار و امنیت ایران و رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستند. از این رو رویکرد مردم به انتخابات و گزینش افراد به شکل بهتری صورت میگیرد.
به نظر میرسد تشکیلاتی که به نام حزب به مردم معرفی میشوند در جایگاه واقعی حزب حاضر نشده و علیرغم اینکه مردم برخی از آنها را میشناسند و از آنها شناخت نسبی دارند اما اعتماد بالایی به آنها وجود ندارد، در حالی که عملکرد مطلوب احزاب میتوانسته در اقبال و اعتماد مردم حرف آخر را بزند. یکی از مهمترین مسائلی که احزاب برای جلب اعتماد و مشارکت حداکثری مردم باید بدان توجه کنند برگزاری جلسات مستمر با حضور مردم و دعوت از دانشگاهیان، فرهیختگان و نخبگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است تا در کنار دیدگاههای علمی، مردم را با تلاشها، نقطهنظرات و خواستههای اصلی حزب خود آشنا کنند. در امتداد و راستای چنین برنامههایی که به شکل منسجم و مستمر انجام میشود، میتوانیم شاهد حضور و اعتماد حداکثری مردم برای انتخابات آتی باشیم. احزابی که از تشکیلات منسجم و اساسنامه برخوردار باشند و سیاستها و برنامههای خود را با خواستههای مردمی مطابقت داده و تفکر خاصی براهداف آنها حاکم باشد، یقیناً اقبال عمومی را کسب خواهند کرد و از فضای انتخابات بهرهبرداری مطلوبتری خواهند داشت، چرا که چنین احزابی برای خدمتگزاری به مردم بسیج شده و با تفکر خدمت به نظام و جامعه اهداف خود را دنبال میکنند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
قلمرو «برجام 2» کجاست؟
بسمالله الرحمن الرحیم
رئیس جمهور روحانی و تعدادی از مسئولان و صاحبنظران در روزها و هفتههای اخیر، از «برجام 2» سخن گفتهاند و آن را نیاز داخل کشور دانستهاند. نظر گویندگان این سخن اینست که اگر با گفتگو میتوان مهمترین مشکل را با جهانیان و قدرتهای بزرگ بینالمللی حل کرد، مشکل اختلافات داخلی را نیز میتوان با هنر گفتگو حل کرد و در داخل کشور نیز به یک وفاق و همبستگی رسید. نام این اقدام «برجام 2» میتواند باشد و با توجه به زیانهائی که اختلافات برای کشور دارد و مانع پیشرفتها میشود، باید هرچه زودتر طرح «برجام 2» در داخل کشور به اجرا گذاشته شود.
درباره اصل موضوع و اینکه با توجه به تجربه «برجام» میتوان به این نتیجه رسید که اختلافات داخلی نیز با گفتگو قابل حل هستند، تردیدی وجود ندارد. در این زمینه که نام این طرح را هم «برجام» بگذاریم نیز مشکلی وجود ندارد، ولی درباره اولویت این بخش از برجام برای داخل، میتوان ابراز تردید کرد. به این معنی که با توجه به شرایط منطقه باید به این سوال اساسی پاسخ داده شود که اولویت با اجرای طرح برجام در داخل است یا در منطقه؟
به نظر میرسد دولت یازدهم به دلیل سرمایهگذاری کلان سیاست خارجی در موضوع هستهای که بحمدالله به نتیجه رسیده و منجر به «برجام» شده، نتوانسته به اندازه کافی برای مواجهه با مسائل منطقه سرمایهگذاری کند. وزارت امور خارجه کشورمان هر چند در مساله هستهای کارنامه درخشانی دارد ولی در مورد روابط با کشورهای عرب منطقه، مقابله به موقع با معضلاتی که در جهان عرب پدید آمدهاند، تنظیم روابط منطقی با کشورهای اسلامی و جلوگیری از بروز تنشهای منطقهای و تنشهای فیمابین ایران و بعضی کشورهای منطقه میتوانست موفقتر باشد. برای نمونه میتوان به آنچه در روابط ایران و عربستان پدید آمده اشاره کرد، وضعیتی که اگر مردان سیاست خارجی ما فعالتر برخورد میکردند میتوانستند مانع بروز آن شوند. عملکرد انحرافی دولت ترکیه در سوریه و عراق نیز نمونه دیگری است که اگر ما دیپلماسی فعالی برای جلوگیری از غرق شدن رجب طیب اردوغان و داود اوغلو در گرداب تنشهای کنونی داشتیم، چه بسا وضعیت منطقه چنین نبود و اینهمه پیچیدگی پدید نمیآمد. همین نکات را درباره برخورد ما با بعضی دیگر از کشورهای منطقه نیز میتوان مطرح کرد.
باید بپذیریم که اکنون منطقه خاورمیانه دارای شرایط پیچیدهایست و غرب آسیا به انبار باروتی تبدیل شده که هر آن باید منتظر انفجار آن باشیم. این آتش اگر روشن شود، کل منطقه را در بر میگیرد و چه بسا از یک جنگ منطقهای نیز فراتر برود و به جنگ جهانی تبدیل شود. درست در چنین وضعیتی است که مردان سیاست خارجی ما باید بیشتر احساس مسئولیت کنند و برای جلوگیری از بروز فاجعه، حضور خود در صحنه را قویتر نمایند.
با توجه به این واقعیتها اکنون به این سوال میتوان پاسخ داد که قلمرو «برجام 2» کجاست؟
هر چند میتوان گفت توجه به مسائل کشور وتلاش برای حل اختلافات و مشکلات داخلی با تلاش برای حل مشکلات منطقهای منافات ندارد، ولی اینکه نگاه دولتمردان ما به مسائل پیچیده منطقه، که هر روز پیچیدهتر هم میشود، به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود بسیار مهم و حیاتی است. به همین دلیل، اعتقاد ما بر اینست که در «برجام 2» باید به مسائل منطقه اولویت داده شود و برای موفقیت آن باید تلاش زیادی نیز صورت بگیرد.
رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور، نشان داده است که از قدرت چانه زنی بسیار بالائی برخوردار است و میتواند معضلاتی مهمتر از آنچه اکنون در منطقه میگذرد را نیز حل و فصل نماید. هیزم آتشی که قرار است در سوریه، ترکیه و عراق شعلهور شود، توسط آمریکا و همدستان اروپائی آمریکا و رژیم صهیونیستی تهیه شده و کبریت آن نیز در دست سران این رژیم هاست. ما نباید تماشاچی این کارزار مصیبت بار باشیم. غرب و صهیونیسم برای نابودی ارتشها، ثروتها و نیروی انسانی کشورهای اسلامی به ویژه منطقه خاورمیانه توطئه کردهاند. آنها به نفت و سایر ثروتهای کشورهای اسلامی چشم طمع دوختهاند و هدف دیگرشان امن کردن منطقه برای رژیم صهیونیستی است. شیوخ مرتجع عرب که اکنون با دلارهای نفتی و زرادخانهها و نیروهایشان مشغول جنگ نیابتی در سوریه و بحرین و یمن هستند و تروریستها را در جای جای منطقه خاورمیانه و غرب آسیا تقویت میکنند، کارگزاران غرب و صهیونیسم هستند. سران ترکیه نیز در گردابی که آمریکا وهمدستان غربی و صهیونیست آمریکا تدارک دیدهاند غرق شدهاند و شاید تصوری از آینده تاریک خود و کشورشان ندارند. درست در همین زمان حساس است که جمهوری اسلامی ایران باید از اعتبار خود برای خنثی کردن توطئه مشترک غرب و صهیونیسم اقدام کند و مانع شعلهور شدن آتش خانمان سوزی شود که دشمنان برای سوزاندن موجودیت ملتهای مسلمان منطقه تدارک دیدهاند.
وزارت امور خارجه کشورمان برای آنکه بتواند «برجام 2» را در منطقه به اجرا در آورد و مانع آتش گرفتن منطقه شود، باید در بخش خاورمیانهای خود به یک تحول اساسی روی آورد و این بخش را تقویت کند. برای این تحول و تقویت، هر قدر سرمایه بکار گرفته شود، میارزد. این، ضرورت همین امروز است و فردا برای چنین کاری دیر خواهد بود.
***************************************
روزنامه خراسان**
لطمه جبران ناپذیر وزارت ارشاد به مردم خراسان/محمد سعید احدیان
با اینکه برآیند عملکرد معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد در حوزه مطبوعات را مبتنی بر منطقی حرفه ای، شفاف و قابل قبول ونسبت به دوره های قبل مثبت تر می دانیم اما ناچاریم تصریح کنیم که این معاونت امسال روزنامه خراسان را جزو روزنامه هایی اعلام کرد که امکان تبلیغ برای انتخابات مجلس را ندارند و با این اشتباه شاید ناخواسته لطمه ای جبران ناپذیر به مردم خراسان زده شد و با آسیب بزرگی که به انتخابات در این منطقه خورد ، لطمه ای به جایگاه و درآمدهای روزنامه مردمی خراسان به عنوان رسانه متعلق به مردم شرق کشور وارد آمد.
مردم استان خراسان، سال ها است که با تبلیغات بی طرفانه روزنامه خراسان، هم در فضای شور و شوق انتخاباتی قرار گرفتند و هم از این طریق به عنوان مهمترین راه اصلی و بهینه آشنا شدن با کاندیداها، دست به انتخاب اصلح زده اند با این حال لطف دولت یازدهم شامل حال این روزنامه مردمی و مردم شریف استان های خراسان و سیستان و بلوچستان شد و آن ها از این ظرفیت مهم و موثر بعد از 37 سال محروم شدند.
در این فضا مجال ورود به بحث های حقوقی نیست که این بحث ها را در دیوان عدالت اداری پیگیری خواهیم کرد، اما همین اندک توضیح لازم است که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد براساس منطقی رسانه ها را به دو دسته خصوصی و غیرخصوصی تقسیم کرده است و بر اساس همین تقسیم بندی خراسان به عنوان روزنامه ای غیرخصوصی از یارانه های مطبوعات محروم شده است. البته با این روایت که سود روزنامه خراسان به جیب اشخاصی نمی رود این تقسیم بندی کاملا درست است و مدیران روزنامه تنها مسئولیت چرخاندن درست روزنامه را دارند و منفعتی شخصی ندارند، اما محرومیت از یارانه ها به این دلیل که به روشی دیگر از اموال دولتی کمک می گیرد تصمیمی کاملا نادرست است. روزنامه خراسان از معدود رسانه های مستقلی است که صرفا از درآمدهای خود، ارتزاق می کند و همه توسعه خود را نیز با اتکا به خود و همراهی مردم خوب خراسان انجام داده است. چون معاونت مطبوعاتی خود برای نحوه پرداخت یارانه ها تصمیم گیر است، تقسیم بندی فوق الذکر به رغم ناعادلانه بودن می تواند مبنایی برای تصمیم گیری و محروم کردن خراسان از یارانه های دولتی باشد اما درباره آگهی های انتخاباتی ملاک، قانون انتخابات مجلس است نه منطق حاکم در معاونت مطبوعاتی. قانونی که مربوط به عدم استفاده کاندیداها از امکانات دولتی و عمومی است. همانطور که ذکر شد بنا نیست در این مجال به جزئیات قانون ورود کنیم فقط اشاره می کنم که قانون به گونه ای است که هم درج و هم عدم درج آگهی برای روزنامه خراسان قابل تفسیر است. با نگاهی سخت گیرانه روزنامه خراسان مشمول این قانون می شود و با نگاهی دیگر که سال های سال بر اساس این تفسیر توسط دولت های مختلف عمل می شده است، خراسان مشمول این قانون نمی شود چرا که اولا از هیچ بودجه دولتی و عمومی ولو اندک استفاده نمی کند و ثانیا صاحب امتیاز و مالکش موسسه فرهنگی هنری خراسان است که مشابه تمام موسسات فرهنگی هنری حتی دارای آگهی تاسیس است و از لحاظ ماهیت دارایی ها و شکل ساختار سازمانی به هیچ وجه شبیه بنیاد مستضعفان نیست که در قانون به این نهاد به عنوان مثال تفسیر کننده، اشاره شده است. سوال این است که بر اساس چه تدبیری دولت یازدهم تصمیم گرفته است با چنین تفسیری از قانون مردم خراسان را ناامید کند. نکته مهم اینجا است که به تصریح ماده مربوط، هدف قانون گذار، عدم استفاده کاندیداها از اموال دولتی و عمومی است. آیا واقعا تبلیغ در روزنامه خراسان که همه کاندیداها به صورتی یکسان به پرداخت هزینه اقدام می کنند، یعنی استفاده از اموال دولتی برای تبلیغ به نفع کاندیدایی؟
مخاطبان روزنامه خراسان که انتخابات های متعدد را با خراسان همراه بوده اند، شهادت می دهند که روزنامه خراسان نه فقط در آگهی (که درقبالش کاندیداها هزینه پرداخت می کنند) بلکه حتی در خبرها و گزارش های خود، در بی طرفی کامل، اجازه هیچ استفاده ای را از روزنامه نداده است و چه این قانون باشد یا نباشد، این اجازه را نخواهد داد.
سوال اصلی تر این است که اگر دولت این قدر قانون گرا شده است که با تفسیری سخت گیرانه مردم خراسان را از فعالیت شورآفرین، پاک و بی طرفانه روزنامه خودشان بعد از 37 سال محروم می کند، چگونه است که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد و وزارت کشور، هر روز، شاهد تخلفات گسترده و فراگیر قریب به اتفاق رسانه های رسما دولتی و عمومی ، آن هم نه در قالب آگهی که در قالب خبر و مصاحبه و گزارش هست اما کوچکترین واکنشی نشان نمی دهد که اگر این برخورد صورت گرفته بود جای هیچ انتقادی برای ما وجود نداشت چرا که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بر اساس برداشتی که از قانون دارد، صرفا مجری قانون بوده است و همه باید به آن تمکین کنیم. البته منظور این نوشته این نیست که چنین واکنشی صورت گیرد چرا که در این صورت دیگر نه شور انتخاباتی در کشور ایجاد خواهد شد، نه مردم شناختی مناسب از کاندیداها پیدا خواهند کرد و نه کاندیداها می توانند با هزینه ای کمتر خود را به مردم معرفی کنند بلکه سوال این است که منطق رفتار دوگانه معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد چیست. اگر قانون گرایی مهم است چرا این همه تخلفات صریح ، علنی و غیرقابل تفسیر دیده نمی شود اما بعد از 37 سال تفسیری سخت گیرانه از قانون ملاک عمل معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد قرار می گیرد و مردم استان های خراسان را از ظرفیت روزنامه واقعا بی طرف خراسان محروم می کند که تازه در بهترین حالت، این تفسیر اقدامی است که نه تنها هیچ کمکی به هدف قانون گذار در عدم استفاده از اموال دولتی برای کاندیداها نمی کند بلکه هم به مشارکت حداکثری انتخابات و هم انتخاب گزینه های اصلح در این منطقه بزرگ لطمه جدی می زند. واقعیت این است که رکود اقتصادی ایجاد شده مثل همه بنگاه های اقتصادی خصوصی، چنان کار را بر ما سخت کرده است که در حال کاهش دادن فعالیت های حتی ضروری خود هستیم اما این شوک ها ممکن است ما را به گرفتن تصمیمات سخت تر مجبور کند که ان شاءا... به آن روزها نرسیم.ما «امید» چندانی به «تدبیر» مقامات ارشد دولت تدبیر و امید نداریم و جایگاه دیگری هم نیست که دل مشغولی این را داشته باشد که کاری برای ما انجام دهد در عین حال خراسان هیچ گاه به دلیل اشتباهاتی که در همه دولت های اصلاحات، مهرورزی و اعتدال در قبال خودش دیده است، بر اساس باور به حق الناس رویه حق محورانه خود را تغییر نداده است و باز هم تغییر نمی دهد اما بدون تردید این اقدامات دولت یازدهم درباره خراسان ، از خاطره اهالی خراسان نخواهد رفت. سیاست روزنامه خراسان در دوره همه دولت های ذکر شده، این بوده است که از عملکردهای درست دولت ها حمایت کند و درباره اقدامات ناصحیح از نقد منصفانه فروگذار نکند، اما به دلیل استقلال سیاسی و آزادگی اش با این واقعیت کنار آمده است که در ساختار موجود هیچ پشتوانه ای جز فضل الهی و عنایت های امام هشتم(ع)، همراهی آرامش بخش مردم و حمایت های معنوی رهبر گرانقدر انقلاب ندارد و البته به این پشتوانه ها افتخار می کند.
***************************************
روزنامه ایران**
مشارکت برای حراست از جمهوریت/حجتالاسلام والمسلمین مجید انصاری
اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو استراتژی «مشارکت گسترده» را انتخاب کردهاند که مبتنی بر تعهد دینی و انقلابی و همچنین خردورزی و حراست از جمهوریت نظام است. براساس اصل 177 قانون اساسی که مربوط به نحوه بازنگری در قانون اساسی است، جمهوریت یعنی اداره امور کشور با اتکا به آرای عمومی و اصول مربوط به محتوای اسلامی بودن نظام قابل تغییر نیستند حتی از طریق همهپرسی. این نشان دهنده اهمیت وجه جمهوریت در کنار اسلامیت نظام است. بنابراین بر همه مردم، گروههای سیاسی و نهادها است که پاسدار جمهوریت نظام باشند. مهمترین نماد جمهوریت، برگزاری انتخابات است و به نظر میرسد در امر برگزاری انتخابات مجریان و ناظران بزرگترین وظیفه حراست از جمهوریت را عهدهدار هستند.
جمهوریت الزاماتی دارد، از جمله اینکه باید زمینه و تمهیدات لازم برای انتخابات آزاد، فراگیر و باشکوه فراهم شود و در هر دور نسبت به دورههای قبل آسیبشناسی شود که اگر نارساییها وجود داشته حتی در قوانین انتخابات که موجب دلسردی یا کاهش مشارکت مردم و کمرنگتر شدن جمهوریت نظام شده، برطرف شود. مردم هم باید مراقب و هشیار باشند که این حق خدادادی و قانونی برای تعیین سرنوشت خودشان، ضایع نشود. اگرچه برخی به هر دلیل دلخوریهایی دارند و احساس میکنند نامزدهای مطلوب آنها تأیید نشدهاند یا به اندازه کافی نامزد مطلوب ندارند، ولی نباید با صندوقهای رأی قهر کنند.
تجربه 37 ساله گذشته، نشان داده در شرایطی که فضای یأس و ناامیدی هم حاکم بوده و برخی گمان کردهاند که حضورشان تأثیرگذار نیست اما در عمل، مشاهده شده که مشارکت گسترده مردم در انتخابات منجر به ایجاد تغییرات جدی شده است. بنابراین، به عنوان یک فعال سیاسی اصلاحطلب و یک شهروند از همه مردم و بخصوص اصلاحطلبان و حامیان دولت دعوت میکنم با همه ظرفیت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی شرکت کنند. من البته انتقادات جدی هم به نحوه بررسی صلاحیتها دارم که در جای خود به مسئولان منتقل کرده و در آینده هم به تفصیل درباره آن سخن خواهم گفت. از حق شخصی خودم در انتخابات خبرگان هم که تضییع شده فعلاً میگذرم اما متأسف هستم که جای برخی شخصیتهای انقلابی و حوزوی در این انتخابات خالی است بخصوص شخصیت محبوب، فرهیخته و شاخص بیت حضرت امام(ره) آیتالله سید حسن خمینی. با این حال همان گونه که توصیه خود ایشان هم ضرورت مشارکت گسترده در انتخابات است، بنده هم از مردم دعوت میکنم که ناامید نباشند. اگر چه ردههایی از نامزدهای اصلی رد صلاحیت شدهاند اما با این حال باز هم نیروهایی هستند که مردم بتوانند آنها را انتخاب کنند. فراموش نکنیم در شرایط دشوار کنونی و تهدیدات منطقهای موجود، هیچ عاملی به عنوان مقوم امنیت ملی بهتر از حضور مردم در صحنه نیست. خوشبختانه حضور میلیونی مردم در 22 بهمن گام اول و محکم در پشتیبانی از نظام و انقلاب بود و امیدوارم گام دوم را هم مردم در 7 اسفند و با حضور در پای صندوقهای رأی بردارند تا تغییرات جدی در پرتو این مشارکت حاصل آید. اگر دغدغه جمهوریت نظام را داریم، نباید ناملایمات ما را دلسرد کند و عرصه را برای ورود آسان رقبا به دو مجلس، خالی کنیم. از یاد نبریم مشارکت گسترده، حتماً گرهگشا خواهد بود.
***************************************
روزنامه جام جم**
تذکرات بخشخصوصی را جدی نمیگیرند / سیدرضا نورانی
درباره افزایش روند روبه رشد قاچاق میوه، بارها مسئولان بخش خصوصی و دستاندرکاران واردات و صادرات قانونی میوه به مسئولان هشدار دادهاند. اما ظاهرا این هشدارها که از سوی فعالان صنفی به مسئولان ارشد داده شده است، هیچ تاثیری در تغییر روند موجود نداشته و به نوعی آنها گفتههای بخش خصوصی را جدی نگرفتهاند. درحالی که همه میدانیم در شرایط فعلی اقتصاد کشورمان که درآمدهای نفتی به دلیل کاهش قیمت نفت کم شده است، هزینه کردن ارز برای واردات میوه و کالاهایی از این دست، غیراصولی است و باید با استفاده از راهکارهای علمی و عملی مانع از افزایش آن شد.
بنابراین اگر واقعا اینبار با توجه به انتشار اخبار بسیار نگرانکننده ورود میوههای رنگارنگ خارجی به بازار، تصمیم بر این است که یکبار برای همیشه ریشه قاچاق میوه خشکانده شود؛ لازم است سیاستگذاران کلان این امر نکات زیر را مدنظر داشته باشند، چون در صورت افزایش روند قاچاق میوه نه تنها دولت به حقوق قانونی خود نمیرسد بلکه سلامت کل جامعه و آینده اقتصادی تولیدکنندگان محصولات کشاورزی کشورمان نیز به مخاطره خواهد افتاد.
1. اولین نکته برای جلوگیری از قاچاق میوه این است که مسئولان از بخش خصوصی بهعنوان بازوهای توانمند خود استفاده کرده و به اظهارنظرهای کارشناسی این بخش توجه داشته باشند. چون فعالان صنفی بدون تردید از طریق ارتباطات گستردهای که طی سالهای طولانی با تولید و مصرف دارند، امکان رصد کردن بازار و کنترل آن را خواهند داشت به صورتی که این توانمندی در نحوه سیاستگذاریهای کلان مسئولان نیز میتواند سازنده بوده و آنها را به سمت تصمیمگیریهای عملی و اجرایی در این زمینه سوق دهد.
2. جمعآوری آمار و اطلاعات دقیق مربوط به تولید و نیازهای مصرفی بازار به صورتی که با استفاده از این منابع اطلاعاتی برای جلوگیری از کمبود و حضور سودجویان در بازار سیاستگذاری کرد، ضروری است. چون هربار که تشکلها از کمبود میوه خبردادند، شاهد توزیع گسترده محصولات قاچاق در آن زمینه بودهایم.
3. با توجه به کارشکنی برخی از کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس نسبت به واردات محصولات کشاورزی از ایران لازم است دولت با استفاده از ارتباطات گسترده و لابیهای سیاسی خود در زمینه ایجاد بازارهای جدید برای محصولات کشاورزی کشورمان اقدام کرده و مانع از فساد محصولات در انبارها به دلیل نبود بازار فروش شود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
نقشه تخریب استقلال ملی/علی هدایت
هر چند 37 سال در منظومه زمانی پایش تحقق اهداف یک نظام عمری کوتاه محسوب میشود و براساس عرف تاریخ، انقلاب اسلامی ملت ایران هنوز «نوپا» است اما دغدغههای نسلی ایرانیان برای چشیدن طعم شیرین پیشرفت و رفاه نیز موضوعی غیرقابل چشمپوشی است. مخالفان پیشرفت ملی کوشیدند دستیابی به «انرژی هستهای» را مانع پیشرفت و توسعه ایران معرفی کنند و به همین جهت پر کردن رآکتور هستهای به رنج به دست آمده با «سیمان» را در مسیر بهبود وضع معیشتی مردم، شایسته برگزاری جشن و پایکوبی برشمردند! شواهد بسیاری نشان از آن دارد که طیف غربگرا، امروز میکوشند با عملیات روانی گسترده، «استقلال ایرانیان» را سدی در برابر رشد اقتصادی و سیاسی کشور نمایش دهند و برنامه بعدی ضدانقلاب، نفی استقلال ملی از درون جامعه است.
حضرت علی(ع) میفرماید: «انسانها دشمن چیزی میشوند که به آن علم ندارند». پس میتوان به برنامه حساب شده و موذیانهای اندیشید که در پس آن سیاست خارجی وابسته، کشاورزی تعطیل، واردات هنگفت، پلمب کارخانجات و صنایع ملی و در یک کلام تعطیلی زیربنای علمی و صنعتی «استقلال ملت» نیز در مسیر پیشرفت اقتصادی و سیاسی، شایسته جشن و سرور برشمرده شود!
ضدانقلاب و شکار استقلال
«ضدانقلاب» به فرد یا جریانی گفته میشود که با یک انقلاب یا آرمانها و اهداف آن مخالفت میکند. پس برنامه ضدانقلاب پس از وقوع یک انقلاب آغاز میشود و به واسطه آن تلاش میشود تماماً یا جزیی از اهداف انقلاب برانداخته یا برعکس شود. صفت «ضدانقلاب» نیز مربوط به جنبشهایی است که تصمیم دارند وضعیت امور یا اصول را به وضع پیش از انقلاب برگردانند.
با این احتساب مخالفت با «استقلال» در جامعهای پساانقلابی که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بنا نهاده شد، عینا رفتاری «ضدانقلابی» است.
«استقلال» در منظومه فکری- فلسفی امام خمینی، نقشی حیاتی دارد به نحوی که پژوهشگران، پایه نظریه «حرکت جهانی مستضعفین ضد مستکبرین» را در استقلالطلبی از نظم ظالمانه حاکم بر جهان تبیین میکنند. پس مساله اصلی انقلابیون نظم حاکم بر نظام جهانی است که قائم به ظلم به مستضعفین است و استراتژی آن تضعیف مستضعف با هدف حفظ و گسترش سرمایه با ضربه زدن و نقض «استقلال» اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع ضعیف نگاه داشته شده است. ابرقدرتهای جهانی در نقش مدیران یکهتاز نظم جهانی، همیشه در پی تضعیف دیگر کشورها و غارت ذخایر طبیعی آنها بودهاند و کوشش میکنند مانع رشد سایرین شوند. البته این مسالهای تاریخی است که کشف مسلمانان یا ایرانیان هم نیست و پایه بروز حرکتهای بسیاری در جهان شده که اکثریت آنها شکست خوردهاند. تنها انقلاب جدی ضداستکباری باقیمانده در جهان انقلاب اسلامی ایران است.
در رثای وابستگی!
پس استقلال ملتها و دولتها دشمن اصلی نظم ظالمانه صهیونیستی حاکم بر جهان است، چرا که مسیر زیادهخواهی آنها را سد
کرده و توان پاسخگویی به زیرساخت فلسفه لیبرال ـ سرمایهداری یعنی «مصرفگرایی سرطانی» را از آنها میستاند. به زبان سادهتر، اگر مستضعفین توانگر شوند و در مسیر استقلالطلبی قدم بردارند، مستکبرین نمیتوانند ذخایر و منابع آنها را مفت صاحب شوند و درآمدها و ثروت خود را انباشته کنند.
بانیان سرمایهداری، در آفریقا یا در کشورهایی که مردم ناآگاه به حق و حقوق خود هستند و متحد و مستقل نیستند، در توجیه سیاستهای ظالمانه خود چندان با مشکل مواجه نیستند اما در کشوری با سابقه انقلابی همچون ایران چطور میتوان «استقلال ملی» را تخریب کرد؟ یک مسیر تبلیغاتی خوب، ترویج مزیتسازی برای «وابستگی» است. مثلا بگوییم اگر «وابسته به کدخدا» باشیم، تحریم نمیشویم! اگر واردات داشته باشیم از رنج تولید و مصرف منابع آب و خاک، رهایی مییابیم! استقلال هزینهساز است و مسیر رشد و توسعه کشور را طولانی میکند! وقتی میتوانیم بخریم، چرا بسازیم؟! وقتی میشود نفت بیشتری بفروشیم و کمتر کار کنیم، چرا زحمت مضاعف به جان بخریم؟! بگذاریم مردم طعم آسایش و رفاه را بچشند!
این همان تفکری است که در بخشی از جوامع عربی به واسطه تبلیغات و عملیات روانی گسترده دشمن نهادینه شده اما از بار حقارت اجتماعی و رنج توسعهنیافتگی جوامع هیچ نکاسته است. علاوه بر اینکه در بحبوحه رشد و توسعه کشوری همچون ایران در مسیر سخت و پرهزینه استقلالطلبی در کوران تحریمها و دشمنیها، عقدههای تاریخی سر باز میکنند و بحران هویتی مثلا در روزنامهها و شبکههای اجتماعی عربی رخ مینماید: «ایران موجود زنده و ماهواره به فضا پرتاب میکند و اورانیوم غنی میکند، اعراب نیز معسل قلیان غنی میکنند!»
رؤیای سرزمین آرزوها
یکی از راهکارهای دیگر تخریب استقلالطلبان با انواع برچسبهای ملی و جهانی و ترغیب جوامع انقلابی به رفتار ضدانقلابی برای درک رفاه و آسایش مفت و مجانی با ارائه مشوقهای بینالمللی است. افزایش تحریمها با هدف تغییر رفتار انقلابی ایرانیان بارها توسط تحلیلگران غربی مطرح شد اما آیا رویای پسابرجام با تعطیلی بخش اعظم برنامه هستهای و پرداخت هزینههای سنگین بینالمللی دستیافتنی شد؟
هیچ بزرگسال یا حتی نوجوانی در میان 2 گزینه ارائه شده توسط شخصیتهای کارتون پینوکیو برای سفر به سرزمین آرزوها و کاشتن سکه آرزومندی در زمین آن برای دستیابی به «درخت سکههای طلا»، تردید به خود راه نمیدهد و چنین امکانی را به کل غیرعقلانی و غیرمنطقی ارزیابی میکند اما هیچ بعید نیست همین نوجوانان و بزرگسالان در یک دوقطبی حقیقی مثلا انتخاباتی، اسیر شعارهای پینوکیویی هواداران نظام سرمایهداری شوند. سرمایهداری به ما پیشنهاد میدهد از قوانین و دستورات ضداستقلالیاش تبعیت کنیم و بودجه محدود خانواده ایرانی را صرف رونق اقتصاد و چرخش چرخ توسعه و پیشرفت جهان اول کنیم؛ چگونه؟ با خریدهای هنگفت و غیرضرور! با دست کشیدن از کار و تلاش مضاعف در مسیر استقلال ملی! با رای دادن به گزینههایی که رسما اعلام میکنند نباید کشاورزی کنیم، چون مدیریت منابع آب و خاک نیاز به صرفهجویی اقتصادی دارد و واردات غذای دستکاری شده ژنتیکی با عوارض مشکوک و خطرناک راحتتر است و سود دلالیاش نیز بیشتر !
مرگ مادر و فرزند
پیشرفت نتیجه تضمین شده و قطعی استقلال ملی است اما دوئل میان استقلال و پیشرفت، به مرگ هر دو گزینه پیش روی یک ملت میانجامد، کما اینکه برجام یک نیز برخلاف وعدههای صدها میلیارد دلاری، هیچ تغییر جدی در جامعه ایرانی ایجاد نکرد اما جوامع مستکبر را از رکود اقتصادی نظام سرمایهداری رهایی بخشید. توسعهیافتگی یا حاصل کار و تلاش همهجانبه یک ملت در مسیر استقلال است یا نتیجه مستقیم استعمار! غیر از این اگر فکر کنیم، اعترافی تلخ به پذیرش درونی «تفکر پینوکیویی» است که به دنبال سرزمین آرزوها و درخت طلا، به «ضدانقلاب» رای میدهد و پس از تجربه تلخ شکست، «انقلاب» را ناکارآمد میخواند.
باور کنیم رای به «ضدانقلاب»، مساوی است با بازگشت به مستعمره فقیر و فلکزده دوران بیشکوه شاهنشاهی! دورانی که استقلال میفروختیم و گندم وابستگی وارد میکردیم تا باج توسعهیافتگی نظم صهیونیستی حاکم بر جهان را با استضعاف ایرانی بپردازیم.
انقلاب بدون «استقلال»، همان جمهوری بدون اسلام است. همان تونس انقلابی سکولار است که در کمتر از 2 سال پس از شعف حاصل از پیروزی انقلاب، مردم را مجددا به خودسوزی معیشتی وادار کرد. انقلاب بدون استقلال همان مصر فقیر است که در همایش توسعه و آبادانی با خرج سرمایهگذار خارجی، کلید قاهره را با وعده ساخت «مصر مدرن» به گردن وزیر خارجه آمریکا انداخت. اگر غرب و شرق قاهره مدرن را پس از قربانی کردن استقلال ساختند، تهران را هم به خرج خود سیلیکونولی خواهند کرد!
رأی به استقلال ایرانی
استقلال انقلابی جواب میدهد چون با رونق کشاورزی، رکود شکسته خواهد شد. استقلال اقتصادی کارگشاست چون با رونق مسکنمهر، صنایع وابسته اعم از کارخانههای ساخت مصالح و سنگ و کاشی و شیرآلات و سرامیک دوباره فعال میشوند و آمار اشتغال ایرانیان با کاریابی برای 3 میلیون نفر به صورت مستقیم و 13 میلیون نفر در صنایع جانبی، تکانی جدی خواهد خورد. استقلال راهگشاست چون مغزهای متفکر ایرانی را با تدبیر به کار میگیرد و چرخ معیشت مردم را با گشایش چرخ صنعت از زنجیره انتظار در خیره ماندن به دست دیگران با هزار امید واهی، میگرداند.
در مقابل رای به ضدانقلاب حامی نظام سرمایهداری، رای به مرگ استقلال است، چرا که امپریالیسم پیشتر مکان انباشت سرمایه حاصل از آن را بهعنوان حامی نامزدهای غربگرا، معلوم و معین کرده است. اگر از هزینه شدن برجام یک به پای رونق اقتصاد فرانسه و ایتالیا و آلمان و اتریش و آمریکا رضایت ندارید، لطفا از برجام 2 بترسید! انگار بناست جیب استقلال ملی را با جیب نظام سرمایهداری یکی کنند! لطفا پینوکیویی
فکر نکنید!
***************************************