روزنامه کیهان **
کی خسته است؟ دشمن! / دکتر محمد حسین محترم
1- نمیتوان از رخدادی عظیم سخن گفت اما در برابر آن سر خم نکرد و سر تعظیم در مقابل این عظمت فرود نیاورد. یقیناً اگر هزاران بار در برابر حضور بینظیر دیروز مردم در خیابانها، سر تعظیم فرود آوریم، حق مطلب را نمیتوانیم ادا کنیم، چراکه حضور دیروز ملت ایران در خیابانها اوج همدلی و همزبانی بود ، عزتآفرین بود، اقتدارآفرین بود.
2- این حضور مردم نشات گرفته از ایمان درونزای آنهاست که متکی بر اندیشهای پویا و برونگراست. اندیشهای متعالی که از یک سو با خلق مقاومتی قدرتمند، شکستناپذیر، غیرقابل مهار، خلاق و حماسی جغرافیای نظام سلطه را درنوردیده و ملتهای مسلمان و غیرمسلمان را تحتالشعاع خود قرار داده و از سوی دیگر محیطی راهبردی جهت حفظ و استمرار روزافزون این مقاومت ایجاد کرده است.
3- حضور دیروز مردم در خیابانهای ایران، منطقه و جهان را وارد مرحله جدیدی کرد و محاسبات و معادلات نظام سلطه را یک بار دیگر بر هم زد و ملتهای جهان را امیدوارتر از همیشه به عبور از پیچ تاریخی و سرنوشتساز کنونی کرد. حضور با صلابت مردم در راهپیمایی دیروز حقیقتاً پر رمز و راز و حاوی پیامهای عمیقی در سطح ملی ، منطقهای و بینالمللی بود. پیام امسال راهپیمایی 22 بهمن ملت ایران به مراتب عمیقتر و پرمعناتر از سال گذشته بود چرا که ملت ایران امسال در حالی به خیابانها آمدند که شرایط منطقه و جهان در خطیرترین وضعیت خود قرار دارد و ناامنی و تنش سراسر منطقه و اکثر مناطق جهان را فراگرفته و هر روز در سطح بینالمللی، منطقه و متاسفانه در داخل شاهد توطئهای علیه ملت ایران هستیم. اما مردم نشان دادند جمهوری اسلامی در کانون پرتنشترین منطقه دنیا، بعنوان با امنیتترین، مستقلترین و مقتدرترین کشور دنیا به راه خود با صلابت همچنان ادامه میدهد.
4- حضور پرصلابت مردم در صحنه بعنوان اصلیترین مولفه قدرت و بازدارندگی بار دیگر نشان داد هیچ چالشی بدون حضور ایران در منطقه و جهان حل نشدنی نیست و این امیدواری را بیشتر کرد که با حضور قدرتمند ایران در معادلات منطقهای و جهانی، منطقه به سوی ثبات بیشتری پیش برود. یکی از پیامهای امسال ملت ایران این بود که برق امید را در چشمان ملتهای منطقه بویژه مردم سوریه، یمن، بحرین، لبنان و فلسطین نمایانتر کرد، گویی که فریاد ملت ایران را فریاد خود تلقی کردند و جان دوبارهای گرفتند. گرچه در 37 سال گذشته فریاد ملت ایران، فریاد تمام ملتهای مظلوم بوده اما فریاد امسال نشان داد محور مقاومت بعنوان محوری ضد استکباری و عدالتخواه توانسته در میان کشورهای مسلمان و حتی غیراسلامی گسترش پیدا کند.
5- حضور مردم نشان داد انقلاب اسلامي هرگز تمام شدني نيست و اين انقلاب آمده است که بماند. حضورمردم حامل این پیام بود که «کی خسته است ، دشمن!». مردم با فریاد رسا پیام دادند که بعضیها با تکرار سخنان رسانههای بیگانه در داخل، خستگی خود را به مردم تعمیم ندهند. پیام دادند افرادي که خسته شدهاند و نميخواهند در کنار انقلاب بمانند، بايد کنار بروند و قطعاً رویشهای انقلاب جای آنها را پر خواهد کرد. مردم پیام دادند برخی که توانايي تحليل رفتار ملت را نداريد، و نه میفهمید نفوذ یعنی چه و نه درک حقالناس بودن رای مردم را دارند، بايد کنار بروند و هي نگويند مردم ايران پيشبيني ناپذيرند. مردم ايران که همواره از جمله دیروز با حضور هوشمندانه و پايدار خود انقلاب را با اصول اسلام ناب محمدي(ص) ماندگار کردهاند. اگر چشمان بینایی داشتید، میدیدید که چگونه ملت ایران با حضور میلیونی و با صلابت خود در شهرها و حتی روستاهای سراسر کشور در راهپیمایی 22 بهمن بر ارزشهای انقلابی و حمایت از نظامشان و رهبرشان و اندیشههای ناب خمینی کبیر به میدان آمدند. مردم ایران با این حضور و ایستادگی و مقاومت خود قابل پیشبینیترین مردم دنیا هستند. به همین خاطر است که رهبری میفرمایند مردم از خواص جلوترند. اگر مردم پیشبینیناپذیر بودند که انقلاب ما 37 سال ماندگار نمیشد. لذا پیام دیروز ملت ایران این بود که تکليف داريم اين انقلاب را با بصيرت و مقاومت و ايستادگي ادامه دهيم و انقلاب اسلامي با بصيرت مردم از مأموريت خود هرگز کوتاه نميآيد.
6- یکی از ویژگیهای پیام امسال ملت ایران این بود که در دوره پساتحریم راه نفوذ از طریق مذاکرات هستهای همچنان بسته است و ملت ایران هیچگاه سرنوشت خود را به توافقنامه حاصل از این مذاکرات گره نزده و نخواهد زد و هیچ امیدی به گشایش اقتصادی ناشی از برجام ندارد و چشمشان به دست شرکتها و سرمایهگذاران خارجی برای بهبود سفرهای خود نیست بلکه تنها راه درست را درک صحیح مسئولان کشور از مطالبات آنها و تلاش برای تحقق اقتصاد مقاومتی میدانند.
این حضور نشان داد ملت ایران در مسیر کسب رضای الهی از تهدیدات و خطرات و مشکلات نمیهراسند. تهدید و تحریم باعث نشده ملت ایران از اصول و اعتقاداتشان و از ولایت و نظام الهی شان دست بردارند. نشان داد که مردم بر آرمانهای شهدا مقاوم و استوار ایستادهاند، هرچند برخی مسئولان از درک مطالبات واقعی و حل مشکلات آنها عاجز باشند.
7- حضور دیروز مردم نشان دادند آمریکا همچنان بعنوان دشمن اصلی انقلاب اسلامی، شیطان بزرگ است و ملت ایران با مقاومت و ایستادگی در برابر سیاستهای زورگویانه و نامشروع آمریکا، همچنان ایستاده و براین سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی تاکید میکند که:«ما تا آخر عمر علیه دولت آمریکا مبارزه میکنیم و تا آن را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم، از پای نمینشینیم» (20/12/ 58 ). این حضور به مسئولین سیاست خارجی این جرات و شجاعت را میدهد که همچون جوانهای عزیز سپاه پاسداران که در دریا نیروهای آمریکایی را دستگیر و تحقیر کردند، باید در همه عرصههای جهانی مراقب پشت لبخندهای دشمن و مکر و خدعه دشمن باشند. حضور مردم نشان داد کلید حل رابطه با آمریکا نه در واشنگتن و نه در پاستور است بلکه در دستان کلید دار اصلی انقلاب و رهبری نظام است و مردم به مسئولان یادآور شدند که بجای اینکه هر شب خوابهای آشفته ببینند و هر روز از شکسته شدن تابوی مذاکره با آمریکا سخن بگویند، باید به فکر حل مشکلات اقتصادی مردم باشند.
8- حضور دیروز مردم در خیابانها این پیام را داشت که اگر ایستادگی بر اصول و ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام خمینی(ره) تندروی محسوب میشود، تمام ملت ایران تندرو هستند. چراکه تمام مردم در سراسر ایران بر اصول و ارزشهای انقلاب خود همچنان ایستادهاند و برخی با فریبکاری و سوء استفاده از نام ملت و مردم، نیروهای انقلابی و مومن به انقلاب را متهم به تندروی نکنند.
9- این حضور بینظیر و با شکوه ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن مقدمه حضوری باشکوه و گستردهتر در انتخابات 7 اسفند بود تا با انتخابی درست، به فاصله دو هفتهای یکبار دیگر چشم جهان را مبهوت حماسه خود کنند. مردم یک بار دیگر پیام 9 دی 88 را با صدایی بلندتر فریاد زدند که اجازه فتنهگری مجدد را نخواهند داد و اجازه نخواهند داد آرای آنها باردیگر بازیچه قدرتطلبی و دنیاطلبی کانونهای قدرت و ثروت قرار گیرد و کشور را تا لبه پرتگاه پیش ببرند. ملت ایران تاکید کردند همه باید در مسیر قانون حرکت کنند و « همه باید قانون را بپذیرند ولو قانون برخلاف نظر آنها باشد».
10- مردم دیروز سنگ تمام گذاشتند و اوج همدلی و همزبانی خود را نشان دادند اما این سنگ تمام گذاشتن شان و این همدلی و همزبانی شان حامل این پیام بود که مسئولان کی میخواهند با ملت همدل و همزبان شوند و به دور از بازیهای سیاسی برای مردم سنگ تمام بگذارند؟. هر سال مردم نجیب و فهیم ایران در دفاع از کشور و نظام سنگ تمام میگذارند اما مسئولان در شعارهایشان متاسفانه فقط وعده رونق اقتصادی در سال آینده را میدهند! همدلی و همزبانی جاده یکطرفه نیست. متاسفانه عدم وجود عزم جدی برای حل مشکلات مردم به این همدلی و همزبانی و اعتماد مردم خدشه وارد میکند. به قول شهید رجایی «مردم ما را برگزیدهاند تا مشکلات آنها را حل کنیم و اگر مسئولان دیر بجنبند آتش خشم مردم دامن آنها را خواهد گرفت» و قطعا مردم این آتش خشم خود را در پای صندوقهای رای نشان خواهند داد نه در کف خبابانها !. مسئولان و شخص رئیسجمهور محترم با وعده بهبود وضعیت اقتصادی روی کار آمدهاند و با وعده گشایش اقتصادی و چرخیدن چرخ معیشت مردم، توافقنامه هستهای را امضاء کردهاند. اینکه بعد از امضاء توافقنامه هستهای میگویند «مگر دولت برجام را آورده که توقع دارید دولت مشکلات را حل کند»؟؟؟ برای مردم قابل پذیرش نیست. یکی از پیامهای روشن راهپیمایی دیروز این بود که مردم برنامه روشن و درستی برای حل مشکلات اقتصادی و حفظ حرمت و عزت خود میخواهند و توقع دارند دولت از این نابسامانی و آشفتگی و فقر برنامهریزی اقتصادی خارج شود.
***************************************
روزنامه قدس **
نقد «ترميدور» بر اساس كلام اميرمؤمنان علی (عليه السلام)
پس از انقلاب غيرديني فرانسه تقويم ميلادي كنار گذاشته شد و تقويم جديد انقلابي حاكم شد.
در تقويم انقلاب، نامهاي جديدي براي 12 ماه سال به كار رفت كه نام يكي از ماهها «ترميدور» بود.
در سال سوم انقلاب در روز نهم ماه «ترميدور» (Thermidor) برابر با 27 ژوئيه 1794م رهبران انقلاب فرانسه «روبسپير» و يارانش دستگير و در ميدان اعتصاب بيمحاكمه اعدام شدند و با گيوتين سر از تن آنان جدا گرديد و انقلاب فرانسه نابود و امپراتوري ناپلئون و مناسبات رژيم سلطنتي برقرار شد. قانون اساسي انقلاب و دستاوردهاي انقلاب از بين رفت.
بازگشت به رژيم پيشين صورت گرفت و پس از ناپلئون هم همان خاندان سلطنتي گذشته حاكم شدند. نخستين بار تروتسكي و سپس كرين برينتون و ادواردز آنچه را كه در انقلاب غيرمذهبي غربي فرانسه در ماه ترميدور رخ داد، «ترميدور» ناميدند و ادعا كردند، هر انقلابي يك تاريخ طبيعي دارد: پيروزي، حاكميت ميانهروها، حاكميت تندروها و ترميدور.
اين گروه گفتند، ترميدور سرنوشت قطعي همه انقلابها در جهان است. برخی انقلاب شناسان مثل كرين برنيتون در كتاب كالبد شكافي چهار انقلاب و ادواردز در تاريخ طبیعي انقلاب، چهار مرحله براي انقلابها ساختهاند و اين فرضيه را مطرح كردند كه همه انقلابها «ترميدور» دارند و در مرحله ترميدور، انقلابها پايان مييابند و ميميرند و نابود ميشوند! پژوهشگران ديگري در حوزه انقلابها و سرنوشت آنها، مثل الوين استانفورد كوهن در كتاب تئوريهاي انقلاب و ساموئل هانتینگتون در كتاب سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، بر اين مراحل انقلاب انتقاد دارند و اشكالهایی را وارد کردهاند.
امير مؤمنان امام علي عليه السلام چهارده قرن قبل، در رهنمودهاي خويش اين مسأله را حل كرده و فرمودهاند: مَن قامَ بِشرائطِ الحرّيهِ أهلٌ للعتق و مَن قَصَّرَ عَن أحكامِ الحرّيه اُعيدَ اِلي الرِّقّ (غرر الحكم و درر الكلم، ج 5، ص 314، حديث 8529 و 8530). هر كس شرايط آزادگي آزاد زيستن را به پا دارد، اهل و سزاوار آزادي است و هر كس در اجراي احكام آزاد زيستن كوتاهي كند، به بردگي بازگردانده شود!
امام آزادگان جهان در اين حديث شريف، سرنوشت انقلابها را در دستان مردمي كه انقلاب كردهاند، قرار دادهاند.
با انقلاب اسلامي، مردم ايران از بردگي جهان غرب و نظام سلطه و استعمار و استكبار و سرسپردگي به آمريكا و صهيونيسم رهايي يافتند. شكر نعمت آزادي به فراهم کردن شرايط و قوانين آزاد زيستن است.
پس از پيروزي انقلاب، سرنوشت انقلاب وابسته به انديشه و عمل انقلابيون ميباشد. پايداري انقلاب و آزادي و پاك زيستن، معلول تداوم قيام مردم در رعايت شرايط زندگي با عزت و كرامت است.
بايد قوانين بقا و پايداري آزادي را شناخت و در راه عمل به آن همواره تلاش و قيام كرد.
اين قوانين در قول و فعل رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) و خلف صالح ايشان حضرت آيت الله خامنهاي (مدظله العالي) نهفته است.
بايد صحيفه نور و حديث ولايت را مطالعه كرد و از درون آن اصول و قوانين پايداري آزادي را كشف نمود و آنها را برقرار کرد. اگر ملت و دولت شرايط آزاد زيستن را بشناسند و اجرا كنند، هرگز ترميدور و بازگشت به پیش از انقلاب روي نخواهد داد.
اخلاص و وحدت ملي و ولايتمداري و امنيت ملي و عدالتطلبي و ظلمستيزي و نظارت ملي و فساد ستيزي و محروميتزدايي و دشمنشناسي و دشمنستيزي و آراستگي به جهاد اكبر و آفتشناسي و مهار آفات انقلاب و استقامت و سادهزيستي و پيشگيري از نفوذ فرصتطلبان و تربيت اسلامي جوانان و آماده سازي نسل جديد براي رساندن انقلاب به اهداف، برخي از اصول آزاد زيستن است و ضامن پايداري انقلاب اسلامي و منتفي شدن ترميدور ميباشد.
تقصير و كوتاهي دولت و ملت در رعايت احكام آزادي، عامل ترميدور و بازگشت به پیش از انقلاب و ذلت و بردگي است. باید قوانين و اصول و شرايط آزادي و تداوم انقلاب را عملي کرد و احكام پايداري انقلاب را شناخت و اجرا كرد تا عمر انقلاب طولاني گردد و زمينهساز ظهور قائم آل محمد(عج) شود.
نسل جوان بايد با راه سپری شده، آشنا شوند و شرايط پويايي و استمرار نهضت اسلامي را از رهبران و نسل انقلاب فرا بگيرند و در پرتو شناخت و انديشه و آرمان و اراده و همت عالي، راه امام خميني(ره) را با اطاعت كامل از ولايت فقيه ادامه دهند تا انقلاب همواره جوان بماند و هيچگاه تمام نشود و پايان نپذيرد.
اين حديث علوي راهنماي انقلابشناسان جهان است. تحليلگران و پژوهشگراني كه در ارتباط با سرنوشت انقلابها و مراحل پس از آن اظهارنظر ميكنند، بايد در نظريهپردازيهاي خويش از حقايق موجود در اين حديث بهرهبرداري كنند تا با قوانين و تاريخ طبيعي انقلابها بدرستي آشنا شوند.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
سرمشقی برای اصحاب سیاست
بسمالله الرحمن الرحیم
حضور پرمعنای طیفهای مختلف مردم با سلائق گوناگون در راهپیمائی 22 بهمن امسال، سرمشق روشنی برای اصحاب سیاست به ویژه جناحها و گروههای فعال در عرصه کسب قدرت بود.
عیبی ندارد که گروهها، احزاب و جناحهای سیاسی برای کسب قدرت به فعالیت بپردازند بشرط آنکه ضوابط قانونی و اخلاقی و معیارهای اسلامی را نیز رعایت کنند. رقابت، لازمه حیات سیاسی جناحهاست بشرط آنکه سالم باشد و به بداخلاقی، دروغ، تهمت و انحصارطلبی آلوده نشود. چنین رقابتی، اصحاب سیاست را مکمل همدیگر قرار میدهد و در زمانی که خطری برای کشور پیش بیاید آنها دست به دست هم میدهند و از منافع ملی دفاع میکنند.
آنچه در راه پیمائی 22 بهمن امسال شاهد بودیم، نمونه کامل انسجام مردم در سراسر کشور بر محور مصالح جامعه و منافع ملی بود. این همبستگی که نشانه روشن عشق مردم به امام خمینی و انقلاب اسلامی است برای اصحاب سیاست کشور و برای دوستان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی به ویژه دولتها و قدرتهای سلطهگرپیامهای مهمی داشت.
پیام این راه پیمائی برای اصحاب سیاست کشورمان این بود که آنها باید از همبستگی مردم الگو بگیرند و در عین حال که برای کسب قدرت با همدیگر رقابت میکنند، به بیماریهائی مانند بداخلاقی سیاسی و جنگ قدرت و انحصارطلبی دچار نشوند. این پیام به ویژه این روزها که در آستانه دو انتخابات مهم مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی قرار داریم، از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است. انتخابات در نظام جمهوری اسلامی باید مظهر اخلاق مداری، صداقت و گذشت باشد تا اولاً مردم به حضور هرچه بیشتر و پرشورتر در پای صندوقهای رای تشویق شوند و ثانیاً افرادی به عنوان برگزیدگان ملت وارد مجلس شوند که از هر نظر نمونه باشند و بتوانند به تعبیر امام خمینی شایستگی عنوان «عصاره ملت» را کسب کنند. متاسفانه در چند دوره اخیر، انتخاباتهائی با ویژگیهای در خور نظام جمهوری اسلامی نداشتیم. تبلیغات گمراه کننده، ولخرجیهای نجومی، تهمت زدنها، تخریبها و توسل به روشهای غیراخلاقی و غیردینی مشکلات زیادی برای مردم و جامعه پدید آورد که نتیجه آن، هرچه بیشتر ضعیف شدن مجلس بود. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که مجلس شورای اسلامی درحال حاضر در سطحی قرار ندارد که در خور نظام جمهوری اسلامی و مردم انقلابی ایران باشد. به همین دلیل، مجلس به یک خانهتکانی اساسی نیاز دارد تا در مسیری قرار بگیرد که به سوی جایگاه واقعی خود حرکت کند و امثال سید حسن مدرس را در خود ببیند.
رعایت ضوابط اخلاقی، معیارهای دینی و مقررات قانونی در تبلیغات انتخاباتی مجلس خبرگان رهبری، بیش از مجلس شورای اسلامی ضرورت دارد، زیرا مجلس خبرگان وظایفی برعهده دارد که به مراتب مهمتراز مجلس شورای اسلامی است. در انتخابات آتی مجلس خبرگان رهبری هر چند تعداد داوطلبان تایید صلاحیت شده به دو برابر تعداد مورد نیاز نمیرسد وتعداد آنها 15 نفر کمتر از این میزان است و حتی در تعدادی از حوزههای انتخاباتی فقط یک نفر داوطلب وجود دارد، ولی همین افراد باید در تبلیغات انتخاباتی طوری رفتار کنند که شان و منزلت این مجلس حفظ شود و مردم بتوانند با اطلاعات روشن و دقیقی که به دست میآورند، افرادی را برای عضویت در این مجلس انتخاب کنند که برای جامعه مفید باشند و سوابق آنها نشان دهنده این واقعیت باشد که میتوانند به وظایف خود در حراست از نظام جمهوری اسلامی عمل نمایند. اصحاب سیاست در چگونگی تبلیغات این هر دو مجلس نقش دارند و اگر از راه پیمائی 22 بهمن امسال الگو بگیرند باید فضائی اخلاقی و مثبت را شکل بدهند.
پیام راه پیمائی 22 بهمن امسال به دوستان انقلاب اسلامی این بود که دل قوی دارید و مطمئن باشید که ملت ایران همچون 22 بهمن 1357 حامی انقلاب اسلامی است و راهی را که انتخاب کرده با صلابت و اقتدار ادامه خواهد داد. امواج این انقلاب در دهههای گذشته توانسته دیکتاتورهای منطقه را یکی پس از دیگری از قدرت ساقط کند و در آینده نیز با تقویت دوستان انقلاب در خارج از مرزها سایر دیکتاتورها را نیز ساقط خواهد کرد.
پیام راه پیمائی 22 بهمن امسال به دشمنان ملت ایران و دولتها و قدرتهای سلطهگر این بود که ملت ایران همچنان که در 37 سال گذشته در برابر فشارها، تحریمها و مطامع شما ایستادگی و از گردنههای سخت با موفقیت عبور کرده، اکنون که انقلاب اسلامی وارد سی و هشتمین سال عمر خود شده، با استفاده از تجربیات گذشته، قدرتمندتر و با عزمی راسختر در برابر مطامع سلطهگران میایستد و همچنان برای ملتهای آزادی خواه بهترین الگو خواهد بود. این تجربه بزرگ و گرانبها که مقاومت ملت ایران در برابر تحریمها و حمایت مردم از دولت جمهوری اسلامی موجب موفقیت گروه مذاکره کننده هستهای شد، بهترین پاسخ به زورگویان بینالمللی است و راهپیمائی22 بهمن امسال جشن پیروزی مقاومت مردم ایران در برابر فشارهای آمریکا و سایر سلطهگران بینالمللی هم بود. مردم ایران و مسئولان نظام جمهوری اسلامی با استفاده از تجربه موفق برجام، به راهی که برای تداوم انقلاب و احقاق حقوق خود در تمام زمینهها انتخاب کردهاند ادامه خواهند داد. این، واقعیتی است که حضور گسترده مردم در راهپیمائی22 بهمن آن را با بلندترین فریاد به گوش دشمنان و بدخواهان و قدرتهای سلطهگر رسانده است.
مردم ایران، با همبستگی پرشکوه خود در راه پیمائی 22 بهمن امسال، به رئیسجمهور و دولت یازدهم نیز اعلام کردند که خواهان ادامه سیاست احقاق حقوق خود و سایر ملتها از طریق گفتگو از موضع قدرت و حضور در صحنههای جهانی هستند کما اینکه اصحاب سیاست داخلی هم باید از برجام الگو بگیرند و بیاموزند که تمام مشکلات و اختلافات را میتوان با مذاکره حل و فصل نمود، چیزی که نیاز ضروری و فوری امروز کشورمان است.
***************************************
روزنامه خراسان**
توافق مونیخ و چالش ریاض-آنکارا/ غلامرضاکحلکی
مذاکرات ژنو 3 کام مردم سوریه را شیرین نکرد، اما توافق مونیخ، حداقل بر روی کاغذ نتایجی داشت که باید منتظر ماند و در صحنه عمل، پیامدهای آن را دنبال کرد. این مذاکرات، در سه محور به توافقاتی انجامید که در ژنو 3 حاصل نشده بود؛ ارسال کمک های بشر دوستانه به مردم سوریه از نخستین محورهای این توافقات بود؛ توقف درگیری ها و بازگشت طرفین به میز مذاکرات ژنو 3نیز، از دیگر محورهای مورد توافق در نشست مونیخ بود. آن چه توافقات جامع مونیخ را برجسته می کند، توافق پیرامون برداشت های «جبهه متحد سوریه» و گذر از خواست های جبهه مخالفان است؛ در واقع دی میستورا در این مذاکرات، آن سو از معادلات سوریه را تقویت کرد که پیشتر نیز، کمتر با یکدیگر چالش داشتند. پیش از مذاکرات مونیخ، چالش اصلی گفتگوهای صلح سوریه مخالفان و حامیان یعنی جبهه «ریاض- آنکارا» بود.در مقابل «جبهه متحد سوریه» متشکل از حکومت مرکزی این کشور، روسیه و ایران، در بیشتر مواضع با یکدیگر توافق داشته و صدایی واحد از آن در گفتگو ها به گوش می رسید؛ اما در مقابل، جبهه«ریاض – آنکارا» اگر چه نمی توان آن را نماینده تمام مخالفان دانست، اما حداقل بخش بزرگی از چالش صلح در این کشور محسوب می شود. در جبهه«ریاض- آنکارا» بازیگران، دلگرم به همراهی آمریکا در عرصه میدانی سوریه، منافع خود را تعقیب می کردند؛ اما اخیراً آنکارا و ریاض به دلیل بازی «تصمیم سازی آمریکایی» توسط آمریکا به «چالش بی تصمیمی» فرو رفته اند. رفتار آمریکا، چالش های مذکور وموفقیت های اخیر «جبهه متحد سوریه» در مناطق استراتژیک حلب من جمله «نبل» و « الزهرا» و استیصال تروریست های مخالف دولت مرکزی سوریه، دستیابی به توافق را در مذاکرات مونیخ میسر کرد که پیشتر در ژنو 3 محقق نشده بود.
تصمیم سازی آمریکایی
تصمیم گیری در منطق آمریکایی آن، دوستی و دشمنی دائمی نمی شناسد؛ در واقع، تصمیم گیری سیاسی از منظر آمریکا همان چیزی است که منافع این کشور ایجاب می کند. بر این اساس، هرگاه منافع آمریکا با متحدانش همسو است، تصمیمات در این کشور رنگ و بوی همراهی با آن ها دارد، اما اگر منافعی برای آمریکا در بین نباشد، حتی ممکن است اخذ تصمیم به زمانی دیگر موکول شود. تصمیم سازی آمریکایی در برخی موارد، دوستان را نیز به چالش می کشد. اما چرا آمریکا تصمیماتی را اتخاذ می کند که جبهه ریاض- آنکارا را با چالش روبه رو می کند؟ پاسخ به این سؤال در گزارشی که «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» با عنوان ارزیابی تهدیدات جهان از سوی «ژنرال وینسنت استوارت» در اختیار کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا قرار داده، نهفته است.در این گزارش تاکید شده است که بعید است «اسد» به زودی سقوط کند، پس نمی توان تصمیم گیری های خود را بر «سیاست تغییر رژیم» با شیوه های سخت در این کشور معطوف کرد؛ در این گزارش همچنین، به عواقب ماجراجویی های زمینی در سوریه و پیامدهای آن اشاره می شود که سیاست مداران آمریکا را ترغیب می کند که اگر هم به دنبال نظامی کردن تحولات سوریه هستند، این زحمت را به متحدان «شتابزده» خود واگذار کنند. ژنرال وینسنت استوارت همچنین به موفقیت های اخیر ارتش و نیروهای مقاومت سوریه اشاره می کند و می افزاید که حمایت روسیه پیامی است از مسکو به واشنگتن تا آن را در «درگیری های میدانی» دست کم نگیرد. محتمل است اگر تحرکات آمریکا در سوریه از حد متعارف خارج شود، جنگ پرهزینه ای میان آمریکا و روسیه اتفاق خواهد افتاد و از دیگر سو، توافق با ایران را بر باد خواهد داد. این گزارش، سیاست «اعلامی» مبارزه با داعش را نیز از نظر دور نمی دارد و اینکه اگر این مهم هدف واشنگتن است، ایران و روسیه در آن موفق عمل کرده اند و نیاز به حضور میدانی آمریکا نیست. این چنین برآوردهایی آمریکا را بر آن می دارد که دیگر به دنبال تغییر رژیم در سوریه به شیوه سخت نباشد و آن را به آینده واگذار کند و ریاض و آنکارا را ترغیب کند تا برایش در زمین سوریه بجنگند.
چالش بی تصمیمی آنکارا-ریاض
آل سعود، سرانجام تحولات سوریه را «سقوط اسد» می داند؛ از دیگر سو، حاکمان جدید این کشور همانگونه که وزیر خارجه سوریه گفته است«عقلانی»نیستند. این کشور «سیاست کش سان(Stretch Policy)» خود را دنبال می کند؛ هنوز جنگ یمن به نتیجه نرسیده است، خود را به سوریه سرازیر می کند و هر کجا بحران است سرک می کشد. اما آن چه سیاست مداران بی تجربه این کشور را سرگشته می کند و به چالش بی تصمیمی می کشاند، بن بست تصمیم سازی آمریکایی است؛ دیگر آمریکا تغییر سیاسی زود هنگام در سوریه را مد نظر ندارد؛ همچنین، همصدا با ریاض نبوده و وقتی آل سعود میل به حضور نظامی در سوریه از خود نشان می دهد، فقط به صورت لفظی حمایت می کند. عربستان که سرگشته است، حتی در یک اقدام بی سابقه، علیه آمریکا در سایت خبری العربیه تیتر می زند. آمریکا به صورت لفظی از اقدامات عربستان حمایت می کند تا هم این کشور را ترغیب کرده باشد که در سوریه حضور نظامی پیدا کند و هم خودش از رویارویی تمام و کمال در سوریه حفظ شده باشد. هیچ تحلیل گری نیست که در شرایط کنونی نداند عربستان نمی تواند به صورت همزمان در دو جبهه بجنگد و همچنین، با بحران مالی که این کشور را به دنبال تغییر درآمدهای نفتی اش دنبال می کند، تنها گزینه فرارویش«لاف بزرگ نظامی» است. امروز حاکمان سعودی با«بن بست تصمیم سازی» برای بازی درست مواجه هستند. نکته اینجاست که ورود نظامی عربستان به سوریه، به معنای رویارویی آن با قدرت هایی است که پیشتر عربستان نشان داده نمی تواند با آن ها طرف شود.
آنکارا، حتی بیشتر از ریاض با چالش روبه روست؛ به گونه ای که اخیراً ترکیه سفیر آمریکا را احضار کرده و اردوغان سرگشته آمریکا را مورد خطاب قرار می دهد که موضع خود را مشخص کند. «بحران کردها» و حمایت آمریکا از آنان و تاکید بر حضور مخالفان کرد در مذاکرات سوریه، آنکارا را به چالش می کشاند؛ چالش بی تصمیمی آنکارا و سرگشتگی آن این کشور را تا جایی به پیش می برد که به دلیل فقدان راه حل جایگزین، شاید شتابزده عمل کند و به نفع آمریکا به سوریه وارد شود. اگر چه ورود احتمالی نظامی در سوریه برای ترکیه و عربستان بدون هزینه نیست، اماهر دوی این کشورها نشان داده اند که حداقل های عقلانیت سیاسی را ندارند و در شرایط لازم «تصمیمات استراتژیک»،«هم افزا» و «آینده نگرانه ای» نگرفته اند. با این وجود، به نظر نمی رسد که این بازیگران، بدون پشتیبان در صحنه سوریه ورود کنند و باید شانس خودرا در مذاکرات بیازمایند؛ این همان جایی است که ایران و روسیه و دولت مرکزی با تحولات اخیرمیدانی در آن دست برتر را دارد. از این رو آینده سوریه نه در صحنه نبرد ، بلکه در ترکیب مقاومت برروی زمین ومذاکره ای نهفته است که تاکنون«جبهه متحد سوریه»، حرف آخر را در آن زده است.
***************************************
روزنامه ایران**
انقلاب- انتخاب/حسامالدین آشنا
«باید زبان انقلاب را روزآمد کنیم. ما اهل گفتوگو، منطق، مذاکره و تفاهم هستیم. انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی، یعنی اهل مدارا، یعنی اهل مقاومت و یعنی اینکه کالای کشورش در بازار جهانی توان رقابت داشته باشد و یعنی اهل امید، اهل نشاط و اهل سازندگی.» (رئیس جمهوری-22/11/94)
پس از 37 سال چه چیزی از انقلابیگری باقی مانده است؟ روحانی پاسخ میدهد: «انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی.» یعنی آن اراده جمعی که زمانی در شورو هیجان برای پیروزی انقلاب اسلامی متجلی شد، امروز میتواند در «مشارکت انقلابی» برای انتخابات و برای تعیین مردمسالارانه سرنوشت نسل حاضر از سوی خود همین نسل استمرار یابد. همه آن عناصری که روحانی برای «روزآمد کردن زبان انقلاب» بیان میکند، در «روز انقلاب» هم وجود داشت. مقاومت انقلابی به هیچ عنوان از مدارا و مذاکره و تفاهم برای کاهش هزینه پیروزی انقلاب جدا نبود. این انقلاب بدون مصاحبههای امام خمینی(ره) با خبرنگاران امریکایی و اروپایی در پاریس نمیتوانست در چنین سطحی از هزینه انسانی به پیروزی برسد. وقتی امام خمینی(ره) هجرت ناخواسته به پاریس را «سرّی از الطاف خفیه الهی» میداند، به همین نسبت معنادار میان مصاحبه با خبرنگاران غربی، رفع ابهام از اهداف و آرمانهای نهضت و بنابراین کاهش تلفات انسانی و غیرممکن کردن مداخله مستقیم امریکا اشاره میکند.
«امام(ره) با اخلاق اسلامی توانست هنرمندانه انقلاب را از کنار نفرت و انتقام عبور دهد و اگر این کار هنرمندانه امام نبود، کشور سالیان دراز مبتلا به جنگ داخلی میشد. این مردم بودند که با راهبری امام و اخلاق اسلامی، گل را بر لولههای تفنگ زدند و نشان دادند چگونه انقلاب جاذبهای دارد که میتواند همه را در مسیر حق و عدل جذب کند.»
امام خمینی(ره) در گفتوگوی مستقیم با افکار عمومی امریکاییها و اروپاییها با زبانی قابل فهم برای آنان از دموکراسی، حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت و انتخابات و آزادی بیان سخن میگفت و آنگاه که ارتشیان ایران را مخاطب قرار میداد، حساسیت آنان را میشناخت و میگفت: «آقای سرلشکر! شما نمیخواهید مستقل باشید؟... ما میخواهیم تو آقا باشی.»
اگر روحانی انقلابیگری روزآمد را با «مشارکت انقلابی» در تعیین سرنوشت در پای صندوقهای آرا و نیز برپایی انقلابی ایرانی در کارخانهها و بازار و دانشگاه و... تعریف میکند، باید پرسید کدام شکل و محتوای انقلاب این نوع از بازتوصیف را ممکن میسازد؟ چگونه میتوان میان انتخابات و آرمانهای انقلاب پیوند برقرار کرد و در عین حال بی ربط سخن نگفت؟ اگر کسی این سخن را درباره انقلاب اکتبر بیان کند، به سهولت میتوان او را به آشفتهگویی متهم کرد، اما در انقلاب اسلامی چه نسبتی میان آزادی انتخاب و انقلاب اسلامی وجود دارد که پس از 37 سال هنوز هم میتوان جملاتی از نوع سخنرانی 22 بهمن روحانی درباره آن ساخت؟
دقت درباره روایت ویژه امام خمینی(ره) از تاریخ معاصر، از مشروطه و از نحوه گسست کودتایی و رضاخانی از دستاوردهای مشروطیت، پاسخ روشنی به دست میدهد. اگر در شیفتگی امام خمینی(ره) به مدرس تأمل کنیم و ببینیم که او چگونه مدرس را در دل یک فضای پارلمانی به عرصه روایی درمیآورد، راهی به سوی پاسخ مناسب گشودهایم. در روایت امام، مدرس قهرمانی مجلسی است که به نهاد پارلمان معنا میبخشد. او هم شیفته مدرس بود و هم شیفته نهادی دموکراتیک به نام مجلس که در کنار قانون اساسی گوهر جنبش مشروطه را تشکیل میداد. بنابراین امام خمینی(ره) از همین زاویه یعنی با توسل به گفتمان انتخابات و مجلس و حق تعیین سرنوشت دموکراتیک ملت از سوی همین ملت به رژیم شاه حمله میکرد. او میگفت مجلس پس از کودتای رضاخانی از محتوای قانونی خود خارج شده بود و اضافه میکرد «با چهار تا وکیل مثل مدرس» مجلس مجلس نمیشود باید کل مجلس انتخاباتی و مدرسپرور باشد.
یکی از ستونهای انقلاب اسلامی همان خواسته بنیادین نهضت مشروطه یعنی مطالبه مجلس انتخابی بود. امام در پیام خود به مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به درس بزرگ مشروطیت پرداخت: «اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مؤمنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمانهای متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمیرسیدیم. ما مملکتمان خراب نمیشد. ما عزتمان از بین نمیرفت امروز همه باید با هم پای صندوقها برویم.» (پیام امام در 22 بهمن 58) هیچ کس مشروطه و علت شکست مشروطه را چنین ارزیابی نکرده است. نقد امام به علمایی که در جریان مشروطه «کنار رفتند»، در کلمات ایشان بسامد بالایی دارد و از همان نخستین پیامهای امام در آغاز نهضت دیده میشود. از این مسیر است که میتوان میان انقلاب اسلامی و انتخاب آزادانه مجلس پیوند برقرار کرد. امروز روحانی با تکیه بر همان پیشینه انقلاب- انتخاب میتواند بی هیچ تکلفی از انقلاب سخن بگوید و در همان حال همه اقشار را با همه تنوع عقیدتی و فرهنگی به انتخابات دعوت کند. ربط دادن مشروطه و انقلاب به انتخابات یک ابداع مختص امام خمینی و پیروان راستین اواست. مشروطهشناسی کسانی چون آقایان مصباح و فردید، «صدر مشروطه را ذیل تاریخ غرب» میبیند. مشروطهشناسی داریوش همایون و ماشاءالله آجودانی به گونهای است که میکوشد از طریق حذف یا رقیقسازی قانون اساسی و مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی، رضاخان را «ادامه دهنده و تکمیل کننده آرمان مشروطیت به شکل دیگر» معرفی کند. آنان میگویند مگر نه اینکه هدف مشروطهخواهان «پیشرفت» و «ترقی» ایران بوده؟ خب رضاخان همین کار را به «شکل دیگر» انجام داد! اما فقط خمینی است که روایتی انتخاباتی و مجلس بنیاد از مشروطه دارد و از همین زاویه است که نظام شاه را غیرقانونی یعنی غیرمجلسی و غیر انتخاباتی و کودتایی میخواند؛ امام خمینی رژیم شاه را «یاغی» میدانست و میگفت من مبالغه نمیکنم، اینکه کسی بیاید و به زور و بدون انتخابات قدرت را بگیرد، یاغی است.
***************************************
روزنامه جام جم **
ایران و جایگاه ممتاز منطقهای / دکتر جعفر عبدالملکی
شواهد نشاندهنده جایگاه ایران بهعنوان قدرتی منطقهای و فرامنطقهای است. دشمنی آمریکا و تحرکات منطقهای آنها برای محدود ساختن ظرفیت و توان ایران این مدعا را اثبات میکند. بیتردید بدون ملاحظه ایران، منطقه تعادل نخواهد داشت. یکی از شیوههای سنجش قدرت و بهویژه محبوبیت و نفوذ معنوی جمهوری اسلامی در منطقه، اجرای پژوهشهای علمی در این زمینه است.
براین اساس، مرکز پژوهش و سنجشافکار صداوسیما بهمنظور سنجش میزان نفوذ جمهوری اسلامی ایران در ابعاد مختلف دیپلماسی عمومی، رسانهای و... اقدام به اجرای نظرسنجی نموده است. این نظرسنجی در تاریخ 11/11/1394 بهصورت میدانی و با نمونه 1200 نفری در کشور لبنان اجرا شد. نتایج نشان میدهد 88 درصد پاسخگویان در مورد ایران نگرش «مثبت و بسیار مثبت» دارند. در مقابل 88 درصد درخصوص کشور عربستان و 3/83 درصد درباره کشور آمریکا نگرش «منفی و بسیار منفی» دارند. بیشترین محبوبیت ایران در شهر بیروت (مناطق شیعهنشین) است؛ بهطوری که 3/91 درصد پاسخگویان در این مناطق در مورد ایران نگرش «مثبت و بسیار مثبت» دارند.
براساس نتایج این نظرسنجی که مطابق استانداردهای بینالمللی و به روش احتمالیترین شیوه علمیـ پژوهشی که همان اجرای میدانی است، انجام شده است، جمهوری اسلامی ایران در عرصه دپیلماسی عمومی در لبنان موفق بوده و این برد و نفوذ معلول عوامل مختلفی است.
1. رهبری و ولایت فقیه: بهطور کلی پیشانی و شناسه نظام جمهوری اسلامی ایران، رهبری آن است که با تدبیر و درایت چهره بسیار خوبی از اقتدار و صلابت کشور نشان داده است؛ بهگونهای که جمهوری اسلامی بدون «رهبری» چندان شناخته شده نیست و این جایگاه به ملجاء مردم آزادیخواه منطقه تبدیل شده است.
2. نفوذ رسانهای: توسعه و گسترش شبکههای مختلف تلویزیونی مانند العالم، الکوثر، سحر، پرستیوی و... سلطه رسانهای جبهه استکبار را تا حد زیادی خنثی کرده است. بهویژه ظهور شبکههای جدید بومی در این کشورها براساس تجربه رسانهای جمهوری اسلامی ایران امیدبخش است.
3. دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران: در این زمینه نیز هر چند باید فعالیتهای بیشتری صورت پذیرد اما نگرش مردم نشان میدهد، تصویر و پنداشت قابل قبولی از جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و حضور دیپلماتیک ایران اعم از رسمی و عمومی موفقیت نسبی فراهم آورده است.سعی دشمن جلوگیری از نفوذ ایران در عرصههای بینالمللی است و نتایج این پژوهش حاکی از توفیق نیافتن دشمن در دستیابی به اهداف خود است.
بیتردید محبوبیت و اقتدار بینالمللی جمهوری اسلامی ایران علیرغم همه کارشکنیهای دشمنان، در سایه رهبری داهیانه مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) و تلاش همه مسئولان و مردم حاصل شده است و این همدلی و همزبانی میان دولت و مردم زمینهساز استحکام ساخت درونی نظام و موجب افزایش اقتدار بینالمللی آن خواهد بود.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
ملت ایران سمت خدا ایستاده/حسین قدیانی
هر چند که من نرسیدم اما به راهپیمایی 22 بهمن 94 هم خواهیم رسید! قبلش بگذار چند نکته بنویسم که اصلش برای هفته گذشته است و میترسم بیش از این مشمول مرور زمان شود.
نکته اول: دوشنبه هفته گذشته در برنامه خوب «سمت خدا» موضوع بحث، اهمیت وقت بود. کارشناس که از شاگردان علامه طباطبایی بود، خاطرهای از ایشان تعریف کرد؛ علامه دستنویس یک کتاب را که شاید نزدیک 1000 صفحه میشد، برای تایپ به ما دادند لیکن وقتی به کلمات و جملات نگاه کردیم، دیدیم هیچ نقطهای در کار نیست! مثلا همین «نقطه» را بدون نقطههای «نون» و «قاف» نوشته بودند! علت را از ایشان جویا شدیم که فرمودند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» آری! دگر بار باید دقت کرد که «علامه» به چه کسی گفته میشود! رسم است در حوزه و چه رسم خوبی است که عناوین و صفاتی از این دست را همینطور بیخود و بیجهت به افراد نمیدهند. اگر به هرکسی بنا به میل شخصی بخواهیم علامه بگوییم، تخطی از رسم و رسوم دقیق حوزههای علمیه کردهایم. علامه یعنی عالمی که در اغلب علوم حوزوی صاحبنظر و در علوم مختلف و بعضا بینسبت با هم، حقیقتا عالم باشد. سالها صاحب کرسی تدریس در این علوم بوده و آثار و تالیفات متعدد و مطرح داشته باشد.
منتهای مراتب در حوزه به صرف اینکه یک عالم چندین علم را در حد جامعی فراگرفته و تدریس کند، به او علامه نمیگویند. یعنی علاوه بر عالم بودن به علوم مختلف، علامه باید واجد خصوصیاتی خاص و منحصربهفرد نیز باشد تا واقعا علامه خوانده شود. بهعنوان نمونه علامه جلیلالقدر آیتالله حسنزادهآملی، فقط از آن جهت علامه خوانده نمیشوند که در علوم فراوانی صاحب رأی و نظر هستند، بلکه به لحاظ شخصی و شخصیتی هم آنقدری از ویژگیهای ممتاز را دارا هستند که متفقالقول «علامه» خوانده شوند، آن هم «علامه ذوالفنون». از همین زاویه است که بزرگواری مثل علامه طباطبایی میفرمایند: «من حساب کردم دیدم اگر بخواهم نقطه کلمات را هم بگذارم، برای هر صفحه باید حدود 2 یا 3 دقیقه وقت بیشتر صرف کنم لذا ترجیح دادم این زحمت را شما بکشید!» علامه یعنی همین! که به عنوان مثال، آنقدر وقت برایش مغتنم باشد که حتی وقت نکند نقطه کلمات مکتوباتش را بگذارد! با این حساب، آیا شخصی که تقریبا با همه فوتبالیستهای لیگ برتری حتی آرش برهانی عکس یادگاری جدا جدا دارد و بنا به اعتراف خودش، نه تنها اغلب بازیهای لیگ خودمان را میبیند که اغلب بازیهای لیگهای خارجی را هم دنبال میکند «علامه» است؟! حضرات علامه از کی تا به حال این همه وقت آزاد و اوقات مازاد داشتهاند که یک روز با سانترفوروارد استقلال بگذرانند، یک روز با هافبک دفاعی پرسپولیس و فردایش هم با جناب کیروش؟! یک روز مصاحبه با فلان مجله، یک روز مصاحبه با فلان روزنامه زرد و فردایش هم گفتوگو با فلان سایت؟! آن هم با سوالاتی از این دست که از کدام بازیگر سینما بیشتر خوشت میآید؟!
چند وقت پیش عالیجناب با هدفی غیراخلاقی که حتی صدای جماعتی از مدعیان اصلاحات را هم درآورد، به فردی لقب علامه داد! اگر علامه شدن این همه راحت است، چرا خود عالیجناب، علامه نباشند؟!
واقعا اگر علامه شدن، این همه آسان شده که تو، هم میتوانی بیستچهاری با بازیکنان فوتبال بپری، هم بیستچهاری با بازیگران سینما، به طوری که در گوگل، بیش از تصاویر علمی و عالمانه، عکسهایت با ستارهها باشد، تو بگذار ما علامهای هم داشته باشیم به نام «علامه عالیجناب» که حتی نداند 24 بزرگتر است یا 13!
نکته دوم: چه در خبرگان، چه در مجلس، شورای محترم نگهبان به شماری از نامزدهای اصولگرا اذن نامزدی نداد اما «خدایا! من راضی به رضای تو هستم» کاندیدای انقلابی کجا و خط و نشان کشیدن برای نهادهای قانونی کشور کجا؟! اینکه تو حتی بعد از عدم احراز یا حتی رد صلاحیت، باز هم از در منطق و اخلاق و ادب وارد شوی کجا، این کجا که همچنان بر مدار فتنه بچرخی، آن هم در شرایطی که شورای نگهبان بنا به هر دلیلی صلاحیت تو را تایید کرده است؟! واقعا رفتار متمدنانه کجا، رفتار متوحشانه کجا؟! فتنه آنقدرها هم که بعضی فکر میکنند کار سختی نیست! و صدالبته زیر بار اختلاف ناچیز هفتدهم درصدی نرفتن، بسیار آسانتر است تا دبه درآوردن در برابر اختلاف فاحش 24 و 13! باورم هست همچنانکه تبریک زودهنگام رقبای اصولگرای فرد پیروز انتخابات 92 در تاریخ ماندگار شد، رفتار متین اصولگرایان محترمی که با نظر مثبت شورای نگهبان مواجه نشدند هم ثبت خواهد شد در تاریخ. آیتالله صدیقی، حجتالاسلام رسایی و... در مقام عمل نشان دادند برخلاف طلبکاران از خمینی و ملت، حقیقتا خود را مدیون امام و در دین این ملت همیشه در صحنه میدانند و هرگز اینگونه نیست که حکایت بعضیها، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را به شرط میز و صندلی بخواهند! از قضا در مقوله قانون هم، اوج قانونگرایی آنجاست که قانون روی نام تو خط قرمز بکشد، تو اما باز اطاعت کنی قانون را.
***
روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران، که خود را برای خمینی میخواهد، نه خمینی را برای خود! بعضیها خمینی را به نفع خود تفسیر میکنند و جوری تفسیر میکنند کأنه نوادگان امام، بیشتر از خود امام «بیت امام» محسوب میشوند!
روز پنجشنبه... مادر شهیدی را میشناسم که عصازنان به جمع راهپیماییکنندگان پیوست، در حالی که عصر همان روز رفت بهشت زهرا تا چندمین سالگرد شهادت جگرگوشهاش در عملیات والفجر 8 را گرامی بدارد.
روز پنجشنبه... پدر شهیدی را میشناسم که صبح آمده بود راهپیمایی و بعد از ظهر باید آماده میشد تا مراسم چهلم شهیدش را-که از جمله شهدای مدافع حرم بود- در یکی از این مساجد جنوب شهر برگزار کند.
روز پنجشنبه... اما روز پنجشنبه راستش را بخواهید من نتوانستم در راهپیمایی شرکت کنم، چرا که در میان این همه نوه و نتیجه، عاقبت یکی باید در خانه میبود تا مراقب مادربزرگ و پدربزرگ باشد. از فرط پیری، 2 سالی میشود که دیگر هیچ رقمه قادر نیستند در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنند. چه میگویم که حتی برای برداشتن چند قدم کوتاه هم، یکی باید کمکحالشان باشد.
با «عزیز» و «بابابزرگ» نشسته بودیم در خانه و داشتیم تصاویر حضور ملت را نگاه میکردیم. یک آن دوربین، زوم کرد روی یک مرد! پدربزرگ گفت: «این قاسم سلیمانی است!» گفتم: «نه بابابزرگ! شبیهاش بود اما خودشان نبودند!» هر چند ساعاتی بعد از طریق رسانهها متوجه حضور سردار در راهپیمایی شدم!
خلاصه! داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم و همانطور حرف میزدیم که نمیدانم چی شد برداشتم به «عزیز» گفتم: «راستی! آقای حاتمیکیا قرار است بزودی فیلم سینمایی جاده اهواز– خرمشهر را بسازد». «عزیز» جواب داد: «پسر من در همین جاده شهید شده اما تو هر وقت آقای حاتمیکیا را دیدی، از قول یک مادر شهید جاده اهواز– خرمشهر به ایشان بگو؛ الان وقت ساختن فیلمی درباره جاده شهادت همین شهدای مدافع حرم است که این بچهها، خودبهخدایی از بچههای ما غریبترند!»
روز پنجشنبه... همین جمع بزرگ، باید دستشان اسلحه میبود، اگر شیربچههای حاجقاسم، دشمن ملعون را در همان بیرون مرزها نگه نمیداشتند.
روز پنجشنبه... دلم سوخت برای آن دختر خردسالی که پدرش همین چند هفته پیش در حلب به شهادت رسید و این، اولین 22 بهمنی است که پدر نیست تا او را قلمدوش بگیرد.
آهای نامزدهایی که دوفردای دیگر، عکستان را میزنید بر در و دیوار شهر! در و دیوار شهر مزین است به تصاویر شهدای حرم! لااقل عکسهای کوچکتری از خودتان کار کنید! خیلی کوچک! رسالت بزرگی روی دوش شماست! خیلی بزرگ! روز پنجشنبه... زنده باد ملت ایران که «سمت خدا» ایستاده است!
***************************************