(روزنامه اعتماد - 1394/07/16 - شماره 3362 - صفحه 7)
خاورميانه، بهشت روزنامهنگاري بحران است
محمد سطلانيفر / مديركل دفتر مطالعات و برنامهريزي رسانهها
ايـــــران در منطقهاي قرار گرفته كه در٤٠ - ٣٠ سال گــــــذشـته بحرانيترين منطقه يا به تعبير روزنامهنگاران بحران، «بهشت روزنامهنگاران بحران» ناميده شده است. اين مهد روزنامهنگاري بحران، در مقاطعي مثل جنگها پذيراي خبرنگاران زيادي در عرصه بينالمللي بوده است. در جنگ آخر خليج فارس كه منجر به سقوط صدام حسين شد بيش از دو، سه هزار خبرنگار به ايران آمده و به كردستان اعزام ميشدند اما ايرانيها در اين موضوع بحران، كمتر تاثيرگذار بودند. در جنگ دوم خليج فارس نيز كه آزادي كويت را در پي داشت كشور ايران پلي شده بود براي روزنامهنگاران بحران.
در حوزههاي مختلف جنگ تحميلي نيز كه بحراني هشت ساله به شمار ميآمد، مسائلي وجود داشت كه در حوزه خبر و روزنامهنگاري بسيار ميتوانست ايفاي نقش كند. موضوعات ديگري مثل طالبان، تركيه، داعش، جنگ افغانستان و بحرانهايي كه كيلومترها دورتر اتفاق ميافتاد مثل ١١ سپتامبر كه تركشهاي آن، خود را در منطقه ما نشان ميدهد همه نشاندهنده يك منطقه استراتژيك و ويژه است كه در اصطلاح به آن «بهشت روزنامهنگاري بحران» ميگوييم. جايگاهي كه ميتوان در آن فعاليت زيادي داشت و روزنامهنگاري بحران را شكل داد.
حال اين سوال مطرح ميشود كه جايگاه روزنامهنگاران ما در اين بين كجاست؟ فاجعه منا شكل ميگيرد اما ما هنوز نتوانستهايم در روزنامههاي خود چند صفحه فتوفيچر درباره آن تهيه كنيم. اين نشان ميدهد كه روزنامهنگاري بحران ما در خيلي از مواقع پشت سر روزنامهنگاري شهروندي ما قرار گرفته است. زمان توافق با ١+٥ خبرنگاران زيادي در ژنو و مكانهاي ديگر به معركه كشيده شده و روزها و هفتهها در محل بيتوته ميكردند و منتظر يك شات عكس يا فيلم خوب بودند، اما ما كجاي اين قضيه قرار داشتيم؟ خبرنگاران و عكاسان انگشت شماري رفته و جايگاهي را براي خود تعريف كرده بودند.
در جرياني كه يك طرف آن ما بوديم و طرف ديگر تمام دنيا، از منظر روزنامهنگاري كجا قرار داشتيم؟ روزنامهنگاري بحران صرفا انعكاس اتفاقات يك بحران نيست، برخي اوقات روزنامهنگاري بحران ميتواند حتي بحران را كنترل كرده و اميد به ادامه حيات را در ميان شهروندان افزايش دهد و گاه نيز ميتواند آن را تشديد كرده و به آن دامن بزند. آيا نشان دادن فجايع به شكل بحراني، روزنامهنگاري بحران است، مثل عملكردي كه صدا و سيماي ما در فاجعه منا از خود نشان داد و آيا بايد از اين زاويه بحران را دنبال كرد؟ در حادثه يازده سپتامبر هزاران نفر كشته شدند اما شما هرگز عكسي از جنازههاي انباشته شده افراد نديديد. بايد بررسي كرد كه پرداختن به موضوع بحران از چنين زاويهاي، كاهش دادن آن يا دامن زدن به آن است و اصلا هدف روزنامهنگاري بحران چيست؟
خاورميانه، جهنم روزنامهنگاري بحران است
حسن نمكدوست تهراني / استاد دانشگاه و مدير مركز مطالعات همشهري
من با تعبير بهشت روزنامهنگاران بحران براي منطقه خاورميانه مخالف هستم، كساني كه فعاليت اطلاعرساني و روزنامهنگاري را در اينگونه فجايع انجام دادهاند ميدانند كه اين تعبير درست نيست بلكه خاورميانه و مكانهاي بحران زده جهنم روزنامهنگاري بحران هستند و كسي كه شاهد صحنههاي بحراني بوده قطعا جزو رنج كشيدهترين افراد دنيا است. بايد بين روزنامهنگاري بينالمللي، روزنامهنگاري جنگ و روزنامهنگاري بحران تفاوتهاي جدي قايل شد گرچه ميتوانند همپوشانيهايي نيز داشته باشند. موقعيتهاي بحراني از هر نوع آن، موقعيتهاي پيشبيني نشدهاي هستند كه در يك لحظه رخ ميدهند و روزنامهنگاران بايد براي مواجه شدن با آن از همه نوع آمادگي اعم از جسمي، روحي، رواني و دانشي برخوردار بوده و توان تحميل نكردن خود به سيستم امدادرساني را نيز داشته باشند اما متاسفانه اين نوع آمادگي اساسا در ميان روزنامهنگاران ما وجود ندارد و حتي بحث آن نيز مطرح نيست. البته به صورت غير بيان شدهاي، خوشبختانه در ميان رسانههاي ما، همكاران ما در راديو به مراتب بيشتر از ساير رسانهها اعم از رسانههاي كاغذي و آنلاين، با اين مساله درگير هستند چراكه در بسياري از موقعيتهاي بحراني، مهمترين رسانهاي كه ميتواند نقش اطلاعرساني را به خوبي ايفا كند، راديو است.
به نظر ميرسد موضوع اصلي روزنامهنگاري بحران در ايران اتفاقا بحرانهاي طبيعي است؛ ما سالانه ١٩ هزار نفر در جادهها تلفات ميدهيم كه با تلفات جنگ برابري ميكند اما حتي براي آن نيز آمادگي نداريم. اگر بخواهيم بحران را به صورت عموميتري – مانند اتفاقي كه در منا افتاد- در نظر بگيريم بايد توجه داشت كه تمام سمت و سوي روزنامهنگاري بحران چيست؟ اگر بخواهيم آن را به يك هدف تقليل بدهيم اين است كه به سهم خود كمك كند تا حد امكان از ابعاد آسيبها، رنجها و تلفات كاسته و به حجم كمكها افزوده شود. اين نقش اصلي روزنامهنگاري بحران و الگوي آن، در هر شرايطي است.
به همين اعتبار نيز است كه در بحرانهاي طبيعي، رقابتهاي معمول روزنامهنگاري را نداريم. بهطور مثال همكاران ما در زلزله بم و رودبار در ارسال خبر به يكديگر ياري ميرساندند چرا كه در آنجا موضوع، كمك به حل مساله بود. اگر اين رويكرد كه نقش ما كمك به آسيب ديدگان از منظر رسانهاي است مبنا قرار بگيرد به سوالات دكتر سلطاني فر خود به خود پاسخ داده ميشود. اينكه آيا نشان دادن صحنهاي كه روحها را جريحهدار ميكند كمكي به حل مساله ميكند، ملاك ما براي داوري است. به همين اعتبار، يكي از مهمترين عرصههاي رفتار و اخلاق حرفهاي اتفاقا در صحنههاي روزنامهنگاري بحران است. اينكه آيا ما براي بهرهبرداري از وقايع، جريحهدار شدنها، فجايع، زخمها و اندوهها براي بالا بردن تيراژ و كسب شهرت ميرويم يا اينكه ميخواهيم ارتباطات و رسانهها به كمك حل مساله و مردم بيايد. بنابراين از اين منظر پاسخ بسياري از سوالات را ميتوان يافت.
نبايد بحرانها را به گفتمان سياسي تبديل كرد
يونس شكرخواه / استاد دانشگاه تهران و مدرس روزنامهنگاري
دكتر نمكدوست تقسيمبندي خوبي از روزنامهنگاري بينالمللي، روزنامهنگاري جنگ و روزنامهنگاري بحران و تعبير دقيق همپوشاني بين آنها ارايه كردند. يك روزنامهنگار بايد براي همه اين شرايط آمادگي داشته باشد؛ اگر در اروپا جنگ شده و ماجراي پاكسازي قومي صربها پيش آمده بايد به آن برسد و اگر بمبگذاري در متروي لندن يا زلزله بم و منجيل براي او مهم است به آنها نيز بايد برسد. در گام اول روي سخن من با خود روزنامهنگاران است و در مراحل بعد ميتوان مقامات و مردمي را نيز خطاب قرار داد كه به عبارتي قرباني فاجعه شدهاند. در دنيا معمولا روزنامهنگاري جنگ و بحران را باهم درس ميدهند زيرا يك سري انسان ساز است و يك سري نيز طبيعي است اما هيچ يك از اينها يك موضوع را نفي نميكنند، اينكه بحران در هر سطحي كه اتفاق افتد، آمادگي اتاق خبر را نفي نميكند و ستاد خبر بايد از قبل تقسيم كار را انجام داده باشد.
آيا ما روزنامهنگاراني كه در حال حاضر در اين جلسه هستيم بهطور دقيق اطلاع داريم كه زير زمين اين شهر، در كجا انشعابات آب يا لولههاي گازكشي وصل شده است؟ آيا نقشهاي از گسلها داريم؟ آلترناتيوهاي ما چيست؟ بنابراين اول سخن من با خود روزنامهنگاران است؛ متاسفانه ما روزنامهنگاران تنبل هستيم، نه ميخوانيم، نه وقت ميگذاريم و نه به ضريب اهميت موضوعي كه در آن مساله فوريت نهفته است - حتي با ابعاد كم- آشنا هستيم. تنها كاري كه ميكنيم اين است كه تيترها را درشتتر و عكسها را لب برتر ميكنيم! در حالي كه براي روزنامهنگاري بحران و انعكاس ابعاد بحران، سه دايره را بايد هميشه در ذهن داشت؛ دايره اول مربوط به گذشته آن اتفاق است بهطور مثال در فاجعه منا كاش يك روزنامه به اين نكته اشاره ميكرد كه اين اتفاقات از دهه ٦٠ در حج سابقه داشته است. ما نيازمند سابقه خبر هستيم يعني نوعي نگاه به عقب و بدون آن نميتوان روزنامهنگاري بحران داشت.
دايره دوم، نگاه به آينده است و اينكه اين بحران به كجا خواهد رفت؟ چند نفر از ما بعد از فاجعه منا در رسانههايمان در مورد خطرات آلودگي حجاج مطلب نوشتيم يا تاثيرات بعدي اين فاجعه را بررسي كرديم؟ آينده سياسي اين اتفاق و پيامدهاي اقتصادي آن چه خواهد بود؟ حلقه حرفهاي و دردآور و سخت آن، حلقه دروني حال است. چگونه بايد به بحران ورود كرد؟ در اينجا بحث اخلاق مطرح ميشود، بايد ديد چقدر ميتوان كاهش درد داشت. در حلقه گذشته و آينده ميتوان روزنامهنگارانه و محققانهاي داشت اما در حلقه دروني حال، يك روزنامهنگار حرفهاي بايد همه حرفهاي گرايي خود را نشان دهد و يك، حمايت روحي، مالي، اجتماعي و رواني فراهم كند و دو، حضور او اميدبخش خانهاي باشد كه در آن شرايط حتي از امكانات اوليه نيز محروم است. نكته ديگري كه باز روزنامهنگاران لازم است بدانند، اين است كه نبايد بعد از يك فاجعه، هيستريسازي كرد و فضاي هيستريكي را به وجود آورد.
بهطور مثال چرا فكر ميكنيم پمپاژ عكسهاي فجيع از يك فاجعه، ميتواند كمكي به حل بحران بكند چرا كه اگر هدف مشاركت است چنين رفتاري اين مشاركت را نابود ميكند. در روز ۱۲ سپتامبر روزنامه يو. اس.اي. تودي با تيراژ چهار ميليون نسخه حاضر نشد تصوير جنازه حتي يك نفر از بيش از سه هزار نفري را كه در انفجار برجهاي دوقلو كشته شده بودند منتشر كند، بنابراين ميتوان ياد گرفت از زاويههاي ديگري غير از نشان دادن اجساد و تصاوير دردآور، عمق فاجعه را نشان داد و ميتوان به جاي هيستريسازي، خرد را حاكم كرده و يك جو عقلاني با پرسشهاي سخت داشت. نبايد بحرانها را به گفتمان سياسي تبديل كرد. پس از فاجعه منا، متاسفانه اين واقعه در شبكهها سياسيسازي شد؛ آنها بحران را كنار گذاشته و بيشتر به جنبه سياسي ماجرا پرداختند.
رفتار حرفهاي رسانهها ميتواند بحران را به فرصت تبديل كند
اكبر نصرالهي / عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي
اهميت و نقش رسانه در بحرانها بسيار مهم است. ما بيش از كشورهاي ديگر به يادگيري و تبادل نظر در حوزه روزنامهنگاري بحران نياز داريم زيرا در معرض انواع بحرانهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و طبيعي هستيم. رسانهها نيز در عرصه بحران، نقش دوگانهاي دارند و ميتوانند بحرانزا يا بحرانزدا، اميدزا يا اميدزدا و اعتمادزا يا اعتمادزدا باشند. شايد در شرايط عادي، جامعه خيلي به رسانهها مراجعه نكند اما در زمان بحران وابستگي مردم به رسانهها بسيار زياد ميشود و اگر رسانهها نتوانند نياز مخاطب را در اين شرايط تامين كنند، باعث مخاطبگريزي شده و اين امر به بحراني جديد براي خود رسانه تبديل ميشود.
رسانههاي معروف جهان نيز تا بحراني رخ نداد جهاني نشدند؛ بهطور مثال الجزيره با بحران افغانستان و سيانان با جنگ اول و دوم خليج فارس به شهرت رسيدند. به همين دليل رسانه اگر حرفهاي رفتار كند، ميتواند بحران را براي خود و كشور به فرصت تبديل كند. من بحران را در اين ميبينم كه ما از بحرانهاي قابل پيشبيني غفلت ميكنيم، بهطور مثال بحران منا يا بخشي از آن قابل پيشبيني بود. بحران اين است كه ما از شناسايي بحرانها ناتوان هستيم.
بحران اين است كه خود رسانهها آمادگيهاي لازم را در خود ايجاد نميكنند و آموزشهاي لازم را نميبينند، صبر ميكنند بحران شروع شود و تازه شروع به فعاليت ميكنند. بحران اين است كه رسانهها از تجربيات يكديگر استفاده نميكنند. رسانههاي ما نقش همافزا ندارند، بحران در اين است كه برخي وقايع ملي را كه جنبه عاطفي دارند، سياسي كرد. اگر در عرصه بحران خوب عمل نميكنيم، به ساختارها و مديريتهاي رسانه و به اينكه ما مزيت نسبي خود را با ديگران مشخص نكردهايم، برميگردد. بنابراين نميتوان گفت در بحران فاجعه منا صدا و سيما بد و روزنامهها خوب عمل كردهاند، چرا كه ٤٨ ساعت پس از فاجعه روزنامهها همان اشتباهي را تكرار كردند كه صدا و سيما مرتكب شده بود. در اين روز همه روزنامهها تيترهاي بسيار خوبي زدند و ميتوان وحدت ملي و مذهبي همه جناحها را ديد اما برخي از آنها در جنبههاي ديگري مرتكب اشتباه شدند.
براي من سوال است كه ما چگونه به خود اجازه ميدهيم با چاپ عكس قربانيان، حقوق آنها و مخاطبان را نقض كنيم و حرمت و شأن حجاج را زير سوال ببريم و گاه حتي از حج تقدسزدايي كنيم. در واقع اين ضعف ما است –حتي در رسانههايي كه انتظار ميرود حرفهايتر عمل كنند- كه راحتترين راه را انتخاب ميكنيم. رسانهها نبايد در مواقع بحران، براي جذب مخاطب و اثرگذاري بيشتر تصاوير فجيع را منتشر كنند. مشكل ديگري كه در روزنامهها وجود دارد غلبه خبر و فقدان تحليل در روزهاي سوم و چهارم حادثه است. انتظار ميرود مطبوعات به تفسير و تحليل ابعاد مختلف رويداد، بپردازند نه اينكه همان اخبار تلويزيون و راديو را منتشر كنند.
سرعت در سياستگذاري و گفتمانسازي مهمتر از سرعت در انتشار
اردشير زابليزاده / رييس دانشكده ارتباطات دانشگاه صدا و سيما
روزنامهنگاري ايران آنگونه كه القا ميشود، بحرانزده نيست، بحران طبقهبندي دارد و نميشود فعاليتي را كه در بحران جنگ انجام ميشود در بحران زلزله نيز انجام داد. شناخت بحران، موقعيت و ويژگيهاي آن براي فعاليت يك خبرنگار بحران ضروري است. من با اينكه گفته ميشود روزنامهنگاري بينالمللي از نوع بحران است مخالف هستم زيرا اين روزنامهنگاري با روزنامهنگاري بحران متفاوت است. روزنامهنگاري جنگ نيز ذيل روزنامهنگاري بحران قرار ميگيرد. با اينكه نبايد تصاوير بحران را به خاطر كرامت انساني در رسانه ملي يا ساير رسانهها پخش كرد، نيز مخالف هستم، چارچوب شما چيست؟ روزنامهنگاري يعني چارچوب بندي، اگر تصاوير حج ٩٤ منتشر نميشد، اصلا سندي نبود كه ما درگير آن شويم و اتفاقا نگاهي انساني به آن داد.
اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه روزنامهنگاري بينالمللي با روزنامهنگاري بحران متفاوت است؛ امروز سرعت در انتشار مهم نيست، بلكه سرعت در سياستگذاري و گفتمانسازي مهم است. بهطور مثال افتخار ما اين است كه در هشت سال دفاع مقدس توانستيم گفتمانسازي و مدلسازي رسانهاي كنيم. بنابراين در هر بحران ابتدا بايد سياستگذاري و گفتمانسازي رعايت شود، سپس واژهسازي و مدلسازي صورت بگيرد و در انتها سراغ تقسيم كار رفت.
رگ حيات خبر و عكس متصل است
در ادامه اين نشست محمد فرنود عكاس خبري بينالمللي در رابطه با نسبت عكس و خبر صحبت كرد و در ادامه گفت:روزنامه بدون عكس معنا ندارد ولي عكس به تنهايي ميتواند معنا داشته باشد، در واقع رگ حيات عكس و خبر به هم متصل است. تصاوير فاجعه منا در رسانهها بايد منتشر شود اما مشكل اينجا است كه ما رسانههاي طبقهبندي شده نداريم. در بسياري از مجلهها و نشريات خارجي خشنترين عكسها را منتشر ميكنند اما عكسهايي را انتخاب ميكنند كه بار گرافيكي زيادي داشته باشد. بنابراين ميتوان عكاس خوبي نبود ولي اديتور يا داور خوبي بود. در واقع ضعف در بدنه روزنامهنگاري ما است چرا كه بسياري از مديران مسوول ما انسانهاي شريف، متدين و قابل احترامي هستند اما از اهالي رسانه نبوده و تا وقتي اين مشكل در بدنه رسانههاي ما وجود دارد، راه پيشرفتي وجود نخواهد داشت.
همچنين علي فريدوني، عكاس خبري و روايتگر تصويري جنگ تحميلي با بيان اينكه خبرنگاران نبايد تحت تاثير جو سياسي قرار بگيرند افزود:توصيه من اين است خبرنگاران و عكاسان بايد راه مستقيمي را براي پيشبرد اهداف خود پيش گيرند. گاهي اوقات در زمينه روزنامهنگاري بحران، وظيفه عكاس از خبرنگار سختتر است زيرا بايد در بطن واقعه قرار بگيرد تا بتواند چند فريم عكس تهيه كند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=27293
ش.د9404161