روزنامه کیهان **
چکهای وعدهدار! / حسین شریعتمداری
1- میگویند یکی از نامزدها در متینگ انتخاباتی خود و در میان مردمی که برای شنیدن نظرات وی و آشنایی با برنامههای او جمع شده بودند، میگفت: ایها الناس! بدانید و آگاه باشید که اگر مرا انتخاب کنید همه توان و امکانات خود را برای مبارزه با امپریالیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، مدرنیسم و... به کار میگیرم. پیرمردی از وسط جمعیت گفت؛ از میان این همه ایسم که ردیف کردهای و نمیدانم چیست، لطفا برای رماتیسم بنده هم فکری بکنید که مدتی است بدجوری اذیتم میکند و امانم را بریده است!
در انتخابات جمعه گذشته اگرچه برخلاف ادعای پر سر و صدای مجموعه موسوم به کارگزاران و اصلاحات و اعتدال، تاکنون و در پایان مرحله اول، اصولگرایان در مقیاس سراسر کشور حائز اکثریت نامزدهای راه یافته به خانه ملت هستند ولی مجموعه سه ضلعی یاد شده نیز در مجلس دهم از اقلیت قابل توجهی برخوردار شدهاند که به گفته خود آنان، بیرون از انتظارشان بود. دراینباره طی چند روز گذشته، یادداشتها و گزارشهای مستندی داشتهایم و یادداشت پیش روی نگاهی گذرا و از زاویهای دیگر به همان ماجراست.
2- آرای بیش از 60 درصدی مردم قبل از آن که به این یا آن جناح و سلیقه سیاسی تعلق داشته باشد، رأی قاطع به جمهوری اسلامی ایران و نشانهای بیتردید از باور عمیق ملت به نظام برخاسته از انقلاب اسلامی و سلامت انتخابات است. چرا که تمامی شرکتکنندگان در انتخابات روز جمعه، نامزدهای مورد نظر خود را با این پیشفرض که قرار است در بستر اصول و ساختار قانونی نظام انجام وظیفه کنند، برگزیده و به خانه ملت فرستادهاند. بنابراین توهمپراکنی دشمنان بیرونی که اصرار دارند انتخابات روز جمعه را دوقطبی طرفداران و مخالفان نظام! قلمداد کنند، فقط یک آرزوی بارها برزمین مانده است.
3- رأی مردم به شماری از نمایندگان معرفی شده از سوی مجموعه سهضلعی موسوم به کارگزاران، اصلاحات و اعتدال برخلاف ادعای برخی از مدعیان اصلاحات، نه فقط از پیروزی این جریان در انتخابات یاد شده، حکایت نمیکند بلکه به وضوح حاکی از شکست قطعی رویکردی است که این جریان طی دو دهه گذشته دنبال کرده بود. با این توضیح که مدعیان اصلاحات - و نه همه اصلاحطلبان - بعد از تجربه چند شکست و بنبست پیدر پی، به نقطه کنونی که تسلیم شدن در برابر نظام و تن دادن به راهکارها و ساختار قانونی آن است، رسیدهاند.
این جریان در مجلس ششم که علاوه بر دولت اصلاحات، اکثریت قاطع مجلس شورای اسلامی را نیز در اختیار داشت - 220 نماینده از 297 نماینده- برای تغییر رفتار و ساختار نظام خیز برداشت و با تصویب چند لایحه مغایر با قانون اساسی که از سوی دولت وقت ارائه شده بود و تصویب چند طرح همسو با لوایح مورد اشاره، خواسته نامشروع و غیرقانونی خود را دنبال کرد و هنگامی که با دیوار پرصلابت قانون اساسی و حمایت تودههای میلیونی از آن روبرو شد، جمعی از نمایندگان و تعدادی از دولتمردان وقت در اقدامی هنجارشکنانه و با سمت و سوی جلب حمایتهای بیرونی دست به تحصن و سپس استعفاء یعنی «خروج از حاکمیت» زدند که با بیاعتنایی مردم و نظام روبرو شد. این جریان در فتنه 88 که تحت مدیریت آشکار و بیپرده مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس تدارک شده بود، خروج علیه حاکمیت را کلید زدند و تا آنجا پیش رفتند که نتانیاهو به صراحت اعلام کرد «اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند»! جریان یاد شده از نصب مدال وطنفروشی بر سینه خود نیز احساس شرم نکرد و نهایتا با حماسه بینظیر 9دی، بار دیگر به تاریکخانه رفت. جماعت مدعی اصلاحات در ادامه خیانتهای قبلی و در حالی که تعدادی از مسئولان دولتی اصلاحطلب و نمایندگان مدعی اصلاحات مجلس ششم به آمریکا و اروپا پناهنده شده بودند، دست به خیانت دیگری زد و شرکت در انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد...
نامه به مقامات آمریکایی برای تشدید تحریمها علیه ایران، نامه به بشاراسد در اعتراض به ایستادگی دولت وی در برابر غرب و با تاکید بر حمایت از معارضان - تروریستهای تکفیری - و دهها خیانت ریز و درشت دیگر این جریان که تمامی آنها مستند و غیرقابل انکار است، بماند!
جماعت مدعی اصلاحات با حضور در انتخابات هفتم اسفند، بر این واقعیت بارها به اثبات رسیده اعتراف کردهاند که چارهای جز تن دادن به اصول و مبانی نظام و تسلیم در برابر ساختار و راهکارهای قانونی آن ندارند. آیا، این رویکرد، یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران و تودههای چنددهمیلیونی وفادار به اصول و مبانی نظام تلقی نمیشود؟
4- رأی بخشی از مردم به نامزدهای معرفی شده از سوی طیف مورد اشاره را تنها میتوان در حد و اندازه «چک وعدهدار» تلقی کرد زیرا مروری گذرا به این وعدهها، نشان میدهد که بیشترین آنها از نوع «وعدههای نسیه» است و به «چکهای وعدهدار»شبیه است و فقط هنگامی دارای ارزش خواهد بود که در زمان و تاریخ مندرج در چک، قابلیت نقد شدن داشته باشد و در غیر این صورت برگههای خالی از اعتبار خواهند بود. بخوانید!
5- دولت محترم طی نزدیک به 3 سالی که از عمر آن میگذرد در تحقق بسیاری از وعدههایی که به مردم داده است، ناکام بوده است و این ناکامی از سوی برخی طرفداران و حامیان پر و پا قرص دولت نیز با ارائه دلایل فراوان مورد تائید قرار گرفته و میگیرد.
قرار بود علاوه بر چرخ سانتریفیوژها، چرخ معیشت مردم نیز به چرخش درآید ولی امروزه نزدیک به 12 هزار سانتریفیوژ از چرخش افتادهاند و چرخ معیشت مردم نیز به عقب چرخیده است، وعده صادرات 100 میلیارد دلاری داده شده بود که این روزها رقم بالا و نگرانکننده واردات غیرضروری و قاچاق کالا بیداد میکند. قول مقابله با بیکاری و اشتغالزایی داده شده بود که امروزه به قول وزیرکار، هر 5 دقیقه یک ایرانی بیکار میشود. قرار بود کشاورزی رونقی چشمگیر پیدا کند ولی این روزها، شاهد ورشکستگی کشاورزان و واردات بیرویه و قاچاق محصولات کشاورزی هستیم. گفته شده بود سهم قابل توجهی از منابع حاصل از آزاد شدن حاملهای انرژی به بخش تولید اختصاص داده میشود که تاکنون به اذعان وزیر محترم صنعت حتی یک ریال هم به بخش تولید پرداخت نشده است. قرار بود با رکود مقابله شود و اکنون به اعتراف اقتصاددانان حامی دولت، و نامه 4 وزیر ذیربط کابینه، رکود نهادینه شده و در آستانه تبدیل به بحران است. آقای رئیسجمهور گفته بود ملاک تورم جیب مردم است و حالا به وضوح میتوان دید که گرانی بیداد میکند و...
بنابراین به آسانی میتوان نتیجه گرفت که سابقه طیف مزبور نمیتواند عامل و علت رأی مردم به تعدادی از نامزدهای سه ضلعی مورد اشاره باشد.
6- دولت محترم و مجموعه اصلاحطلبان و کارگزاران در تبلیغات انتخاباتی، بیشترین و اصلیترین برگ برنده خود را روی «برجام» و «فرجام» آن متمرکز کرده بودند اما چگونه؟
در تبلیغات انتخاباتی طیف مورد اشاره از برجام با عنوان «فتحالفتوح»! بزرگترین دستاورد تاریخ انقلاب! معجزه قرن! برتر از فتح خرمشهر، تسلیم قدرتهای بزرگ در مقابل ایران! آغاز گشایش اقتصادی! و شکوفایی علمی! و... یاد میشد و با حمله به منتقدان و ناسزاگویی به آنان در جاده یکطرفه دستاوردهای خیالی برجام تخته گاز میرفتند! و مدعی بودند که آثار و برکات و دستاوردهای خیرهکننده برجام در آیندهای نزدیک برای همگان قابل درک و مشاهده است. ولی با توجه به ماهیت و ساختار برجام بیآن که قصد نادیده گرفتن تلاش طاقتفرسا و قابل تقدیر تیم محترم مذاکرهکننده در میان باشد، بدیهی بود که این تبلیغات فراتر از واقعیات و بزرگنماییهای بیمحتوا درباره دستاوردهای برجام دوام چندانی نخواهد داشت و عهدشکنی حریف در انجام تعهداتی که برعهده داشت به زودی از پرده بیرون خواهد افتاد. و امروزه میبینیم که چنین شده است و سؤال این است که چرا دستاندرکاران محترم، بعد از پایان انتخابات زبان به بیان واقعیات گشوده و از برخی نافرجامیهای برجام خبر میدهند. آقای صالحی میگوید «غرب در اجرای برخی تعهدات برجام تأخیر دارد»! و «رفع تحریم به موجب توافق» را از مصادیق این تأخیر برمیشمارد! و تاکید میکند که بانکهای اروپایی به تحریمهای خود پایان ندادهاند. سوئیفت همچنان بسته است. آقای ظریف میگوید «آمریکا باید تعدادی از تحریمها را روی کاغذ لغو میکرد که انجام دادهاند(!) اما این یک روند است و باید ببینیم آنچه در روی کاغذ لغو کردهاند در عمل هم تحریمها برداشته میشود»؟ و...
7- دراینباره گفتنیهای دیگری نیز هست ولی آنچه با جرأت میتوان گفت این که رأی بخشی از مردم شریف کشورمان به نامزدهای معرفی شده از سوی سه ضلعی مورد اشاره شبیه چک وعدهدار است که نقد شدن آن در گرو تحقق وعدههایی است که در تبلیغات انتخاباتی به آنان داده شده است. آنهم وعدههایی که به مشکلات پیشروی آنان نظیر رکود، بیکاری، گرانی و... مربوط است و نه ادعاهای تعریف نشدهای نظیر توسعه سیاسی! و...
***************************************
روزنامه قدس **
برای آیت الله واعظ طبسی؛ بزرگ مردی که مورد اعتماد مان بود/ دری نجف آبادی
(رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله واقام الصلوه وایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار: مردانی هستند که تجارت و معامله آنهارا از یاد خدا و نماز خواندن و زکات دادن، غافل نمی کند و از روزی که در آن دیده ها ودلها زیر و رو می شود، بیمناکند)
بی شک آیت الله واعظ طبسی مصداق آیه 37 سوره مبارکه نور هستند. بزرگ مردی که در طول گذشت سی و هفت سال از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از بارزترین چهره های قابل اعتمادی است که امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری به ایشان اعتماد کاملی داشته و دارند. حکم تولیت آستان مقدس رضوی که با عنایت مخصوص حضرت امام خمینی به آیت الله طبسی داده شد بی شک نشان وجه تمایز ایشان با دیگر انقلابیونی بود که در کنار امام بودند. سوابق روشن آیت الله طبسی ایشان را چهره ای شاخص کرد که نه تنها در زمان امام بلکه مقام معظم رهبری هم با تمدید حکم معمار انقلاب مهر تاییدی بر خدمتگزاری آیت الله واعظ طبسی در بارگاه ثامن الائمه علیه السلام شد. قریب به چهل سال است که آیت الله طبسی دامت تاییداته همواره مورد عنایت امام راحل و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بوده اند. بی شک مقام معظم رهبری،آیت الله طبسی و شهید هاشمی نژاد از پیش قراولان نهضت امام خمینی در خراسان رضوی، شمالی و جنوبی به شمار می روند که این سه بزرگوار با یک اندیشه واحد که همان اندیشه حضرت امام خمینی بود، اندیشه ای که با محوریت ولایت فقیه و فقه اسلامی پاسخگوی نیازهای بشر تا طلوع ظهور منجی بشریت است در راه مبارزه با استکبار و تفکر صهیونیستی از جان مایه گذاشتند که شهید هاشمی نژاد به فیض شهادت رسید و خداوند متعال با بخشیدن عمری دوباره به مقام معظم رهبری و آیت الله طبسی بعد از ترور و سوء قصد به جان این دو عزیز حکمت خود را در زنده ماندن ایشان برای خدمتگزاری به انقلاب و خورشید هشتم امامت و ملت مسلمان ایران نشان داد. بی شک آیت الله واعظ طبسی در کنار مقام معظم رهبری و شهید هاشمی نژاد سه عنصر ارزشمندی به شمار می روند که جزء والسابقون السابقون اولئک المقربون به شمار می روند و با وفاترین مردان انقلابی به امام، ولایت و امامت هستند. شیر مردانی که با گام نهادن در صراط ولایت و امامت تفکر شیعی مغفول مانده در جهان را گسترش داده و پرچم ولایت را به اهتزاز درآوردند.
یقینا بیش از سه دهه فعالیت های آیت الله طبسی در حرم ثامن الائمه علیه السلام نشانی از اعتماد امام خمینی و مقام معظم رهبری به مقام شامخ مذهبی و علمی این بزرگوار باشد چرا که در کنار مسولیت تولیت آستان قدس رضوی توسعه عمرانی، فرهنگی، ایجاد ظرفیت های فراوان و قابل ستایشی که میزان رضایت زایران را افزایش داده نشان می دهد که آیت الله طبسی همان مرد قابل اعتمادی است که امام و رهبری ایشان را به عنوان برگزیده ای برای خدمت به امام هشتم و ارادتمندان فرزند پیامبر (ص) انتخاب کرده اند. تاسیس دانشگاه رضوی، گسترش حوزه های علمیه مخصوصا حوزه علمیه مقدسه مشهد، توسعه کتابخانه رضوی، توسعه موزه، و حوزه خراسان رضوی که سومین حوزه بزرگ کشور است از جمله آثار ماندگاری است که در کنار پروژه های عظیمی که برای رفاه زوار در نظر گرفته شده برگ برنده ای در کارنامه درخشان آیت الله طبسی به شمار می رود.
آیت الله واعظ طبسی یکی از استوانه ها و ستون های مهم در مجمع تشخیص مصلحت نظام و خبرگان رهبری است که همواره مورد عنایت، احترام و تجلیل اعضای مجمع و خبرگان قرار داشته اند. بی تردید خدمتگزاری ایشان به آستان مقدس امام رضا علیه السلام به حدی بود که برای ایشان میهمان داخلی یا خارجی، آشنا یا غریبه تفاوتی نداشت. آیت الله طبسی خود را فقط خدمتگزار معصوم علیه السلام می دانست از این رو همواره با صداقت و چون خدمتگزاری با وفا به زوار امام رضا خدمت رسانی می کرد در عین حال حافظ حرمت نظام اسلامی و مقام معظم رهبری در اعلاء درجه بودند. آیت الله واعظ طبسی فرزند بزرگ مردی است که پدر ایشان بسیار مورد احترام حضرت امام خمینی (ره) قرار داشتند پسری که آبروی خاندان طبسی است، علم، معرفت و ایمانش زبانزد خاص و عام است .امیداور هستیم که خداوند متعال این وجود نورانی و خادم امام رضا علیه السلام را با صحت کامل به محضر حضرت رضا علیه السلام و زوار ایشان بازگرداند تا قلب مبارک امام زمان از صحت و سلامتی خادم الرضا خشنود شود. اینجانب به نوبه خود از یکایک زایران امام رئوف و همه ولایتمداران و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به خصوص مقام معظم رهبری که در حق این مجاهد نستوه دعا کرده اند تشکر می کنم و از خداوند شافی تقاضای سلامتی آیت الله واعظ طبسی را دارم تا بار دیگر ایشان را در سنگر خدمت به امام رضا علیه السلام و شیعیان آن حضرت ببینیم.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
سخنی با دولتمردان ترکیه
بسمالله الرحمن الرحیم
همزمان با سفر نخستوزیر ترکیه به تهران، ارتش ترکیه در شرایطی که میان دولت سوریه و گروههای معارض سوری آتش بس برقرار است، خاک سوریه را گلولهباران کرد. این اقدام ارتش ترکیه با سخنانی که داود اوغلو در تهران گفت در تضاد است. آقای احمد داود اوغلو نخستوزیر ترکیه در جریان دیدارهایش با مقامات جمهوری اسلامی ایران ضمن تشریح دیدگاههای کشورش درخصوص مسائل مورد علاقه دو کشور و از جمله اوضاع منطقه، اظهارنظرهای دلنشینی ارائه کرد و مواضعی اتخاذ نمود که در بسیاری از موارد، همسان سخنان آقای «رجب طیب اردوغان» رئیسجمهور ترکیه است که در پیشداوری نسبت به آثار و تبعات سفر داود اوغلو به تهران آرزو کرده است. آقای نخستوزیر با نتایج خوبی از این سفر باز گردد.
با مشاهده چنین دیدگاه هائی، انتظار این بود که اوضاع منطقه بویژه در سوریه به سمت و سوی صلح، آشتی، ثبات و امنیت به پیش برود ولی درست همزمان با سخنان داود اوغلو، توپخانه ارتش ترکیه یازده بار شمال سوریه را گلوله باران و این سئوال را ایجاد کرد که کدامیک از این دو رویکرد مغایر و متضاد را باید به حساب موضع رسمی ترکیه گذاشت و چگونه ممکن است هر دو موضع با یکدیگر به عنوان دیدگاه رسمی یک کشور قابل درک و پذیرش باشند؟
اگر بخواهیم با حسن نیت از دیدگاههای رسمی رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه استقبال کنیم، نقض آتش بس در سوریه صرفاً با قبول «حاکمیت دوگانه» در ترکیه قابل پذیرش خواهد بود. این بدان معنی است که دولتمردان و حاکمیت سیاسی برای خود تصمیمات و الزاماتی دارند ولی افراد دیگری هم هستند که خودسرانه، ساز خود را میزنند و با بمباران وگلوله باران خاک سوریه و با دامن زدن به نظامی گری افراطی برای ناامن کردن خاک همسایگان ترکیه در تلاشند از آبهای گل آلود ماهی بگیرند و بر طبل جنگ و ناامنی در پشت مرزهای ترکیه بکوبند و به بحران سوریه دامن بزنند. این روزها دقیقاً به طور همزمان با این تحولات مبارک سیاسی، شاهد تحولات پرشتابی در پایگاه هوائی «اینجرلیک» هستیم که نظامیان چند کشور عربی به سرکردگی عربستان سعودی سعی دارند از طریق مرزهای ترکیه به بحران سوریه دامن بزنند و جنایاتی را مرتکب شوند که اگر آغاز شود، پایان آن معلوم نیست چگونه، در چه زمانی و با چه پیامدهای ناگواری همراه باشد.
جای تعجب است که رهبران حزب عدالت و توسعه با شعار استراتژیک «کاهش تنش با همسایگان» وارد صحنه انتخابات شدند و گوی سبقت را از رقبا ربودند ولی در میدان عمل با پیروی از سیاستهای جنایتکارانه عربستان وارد کارزاری شدهاند که هیچ نفعی برای ترکیه در آن متصور نیست ولی زیان آن در درجه نخست متوجه ترکیه خواهد شد. باید پرسید تاکنون از طریق همراهی و همدستی با عربستان بویژه در دوره حاکمیت پرخسارت ملک سلمان چه نفعی عاید ترکیه گردیده که برای ادامه این همکاری بدفرجام وسوسه میشود؟ با شنیدن مواضع جدید آقای اردوغان و آقای داود اوغلو تصور میشد گویا آنکارا در مواضع خود تجدیدنظر عاقلانهای کرده و در مسیر صلح و ثبات گام بر میدارد و حاضر است برای باز گرداندن آرامش و امنیت به منطقه با همسایگانش به تشریک مساعی بپردازد. در غیر این صورت سفر آقای داود اوغلو به تهران چه دستاوردی میتواند داشته باشد؟ این اقدام با در نظر گرفتن اقدامات ارتش ترکیه برای نقض آتش بسی که میتواند آغازگر تصیمات اساسی برای پایان دادن به رنج و مشقت ملت سوریه باشد، چقدر ممکن است گره گشا و کارآمد جلوه کند و رهبران ترکیه از آن چه انتظاراتی دارند؟
واقعیت اینست که عربستان در سالهای اخیر بویژه در دوره پرفلاکت ملک سلمان وارد بازی خطرناکی شده که سعی دارد توانمندیهای خود را برای شرارت و آتش افروزی در هر جای ممکن بویژه در کشورهای عربی و اسلامی به کار گیرد و همه جا را به آتش بکشد تا بلکه با تامین اهداف بیگانگان، بتواند بر مسند قدرت باقی بماند. جای تعجب است رژیم عربستان که هرگز به انتخابات و آراء مردمی اعتقادی نداشته و ندارد و حتی مردم سرزمین خود را هم به خاک و خون کشیده و سرکوب میکند، چه وجه تشابهی با ترکیه دارد که متکی به آراء مردم است و سعی دارد نماد یک دمکراسی پویا در منطقه معرفی شود؟ عربستان با ویرانی یمن، عراق، سوریه و حتی لبنان سعی دارد از هرگونه فرایند سیاسی در فضای پیرامونی که مطلوب دربار مفلوک ریاض نیست، انتقام بگیرد ولی همدستی ترکیه با سیاستهای ریاض چه دستاوردی ممکن است برای ترکیه به همراه داشته باشد؟
نکته قابل تامل اینست که آقای اردوغان شخصاً در سالهای گذشته سعی داشت میان سوریه و رژیم صهیونیستی میانجی گری کند که البته آن تلاشها به جائی نرسیده ولی اکنون از ترکیه پیام جنگ و خونریزی و همدستی با داعش برای انتقامجوئی از مردم سوریه شنیده میشود که تحت هیچ شرایطی زیبنده یک کشور مدعی دمکراسی نیست. باید پرسید تاریخ درخصوص دولتمردان مسلمان ترکیه و حزبی که اسلامیت و رعایت حقوق مسلمین را در سرلوحه سیاستهای خود قرار داده و خود را پرچمدار اسلام در ترکیه معرفی میکند. چگونه قضاوت خواهد کرد وقتی شاهدیم که داعش از طریق فروش نفت قاچاق به ترکیه و دریافت اسلحه و مهمات و جنگ افزارهای پیشرفته از این کشور تغذیه میشود و باز هم ازطریق ترکیه مجموعه تروریستهای عضوگیری شده از 85 کشور جهان را وارد فضای جهنمی تروریستها میکند تا به اجرای توطئههای غربی – عبری – عربی بپردازند؟ آیا چنین تصویری از ترکیه افتخارآمیز است؟ و آیا چنین کارنامهای را میتوان به یک دولت مدعی اسلام خواهی نسبت داد؟ این برای آقای اردوغان و حزبش افتخار نیست که مخالفین و رقبای سیاسی از وی به خاطر حمایت از داعش انتقاد کنند و آنها را «مادر داعش» بنامند و هیچکس موضع قابل دفاعی در این زمینه نتواند اتخاذ کند. دنیای اسلام به خاطر دارد که احزاب مسلمان در ترکیه، چه بحرانهائی را پشت سر گذاشتهاند و فرایند تکاملی از شروع دوران مرحوم «نجم الدین اربکان» تا امروز را طی کردهاند و به چنین مراحلی رسیدهاند. طبعاً رهبران حزب عدالت و توسعه بهتر میدانند که این پیروزیها و موفقیتها به سادگی و ارزان به دست نیامده و به همین دلیل نباید به سادگی و ارزان از کف برود.
شاید هنوز هم دیر نشده باشد که دولتمردان ترکیه به فکر چارهجوئی برآیند و با تجدیدنظر در عملکرد خود از رژیم عربستان، که به وضوح علیه مقاومت اسلامی در منطقه اعلام جنگ کرده و پرچمداران مقاومت را «تروریست» و تروریستها را تقدیس و حمایت کند، فاصله بگیرند. رهبران کنونی ترکیه، وضعیت شکنندهای که در تابستان سال جاری دچار آن بودند و هیچ حزبی حاضر به ائتلاف با آنها نبود، فراموش نکردهاند و قاعدتاً به خاطر دارند که بخشی ازعدم تمایل آنها برای ائتلاف به عملکرد حزب حاکم باز میگردد که بازخورد مواضع دولت حاکم تلقی میشود. لازم میدانیم به دولتمردان ترکیه یادآور شویم که حفظ اقبال نسبی مردم ترکیه و ارتقاء آن الزاماتی دارد که اتخاذ تصمیمات متین و منطقی از جمله کاهش تنش با همسایگان جزو اولویتهای نخست آن در صدر فهرست اقتضائات قرارمی گیرد. هر چند دولت حاکم با همین شعارها آغاز کرد ولی عملاً در مسیر دیگری قرار گرفت که با وعدههای انتخاباتی، تفاوت ماهوی دارد. انصافاً این کارنامه در شان ترکیه نیست. دولتمردان ترکیه میتوانستند و هنوز هم میتوانند الگوی مناسبی از تفاهم، همفکری و صلح طلبی در منطقه را عرضه کنند و روز به روز بر مقبولیت و محبوبیت خود بیفزایند، مشروط برآنکه در گفتار و رفتار خود صادق باشند و مسئولانه تصمیم بگیرند تا استقلال رای و استقلال عمل خود را حفظ کنند. اینگونه است که اشراری همچون آل سعود، طمع نخواهند کرد و برای همدستی با توطئههای کثیف خود به دنبال «شریک جرم» در ترکیه نخواهند گشت.
***************************************
روزنامه خراسان**
سفر داوود اوغلو و نیازهای ترکیه به ایران/دکترعلیرضا رضاخواه
سفر احمد داووداوغلو، نخست وزیر ترکیه، به ایران در روز جمعه و دیدارهای روز گذشته وی با مقامات عالیرتبه کشورمان در شرایطی اتفاق میافتد که علیرغم روابط بسیار نزدیک تجاری، تفاوت دیدگاه و همچنین منافع در بحران سوریه دو کشور را در دو جبهه مختلف در منطقه خاورمیانه رو در روی یکدیگر قرار داده است. با این که از دیرباز و بر اساس عرف دیپلماسی، پیشزمینههای دیدار سران بلندپایه میان دو کشور به صورت دورهای وجود داشته، لیکن این سفر، در آستانه از سرگیری مذاکرات صلح سوریه در ژنو، اهمیتی نمادین یافته است و باعث شده با وجود همراهی هیئت بلند پایه ای از مقامات اقتصادی ترکیه با داوود اوغلو، موضوعات سیاسی و امنیتی بر سفر دو روزه نخست وزیر ترکیه به ایران سایه بیفکند. اما رئیس حزب عدالت و توسعه و امین اردوغان در تهران به دنبال چیست؟ این سوالی است که در یادداشت پیش رو تلاش می کنیم به آن پاسخ دهیم.
بهره گیری از فضای پسابرجام
جمهوری اسلامی ایران پس از اجرایی شدن «برجام» (برنامه جامع اقدام مشترک) به کانون توجه دیپلماسی منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. در شرایط کنونی همگان به این مساله پی برده اند که هرگونه تلاش برای بازگرداندن ثبات به خاورمیانه نیازمند مشارکت ایران است. از منظر اقتصادی ایرانِ پسابرجام جدا از اینکه بازار مناسبی برای سرمایه گذاری خارجی است، منبع مطمئنی نیز برای تامین نفت و گاز دیگر کشورهای جهان به شمار می رود. لذا نخستین نکته ای که در سفر نخست وزیر ترکیه به ایران مهم جلوه می کند، موضوع تبادلات اقتصادی است . واقعیتی که ترکیب هیئت همراه داوود اوغلو بر آن صحه می گذارد. همراهی وزیران اقتصاد، گمرک و تجارت، ارتباطات و توسعه، حمل و نقل و انرژی ترکیه با نخست وزیر این کشور در این چارچوب قابل تحلیل است. فهم این مساله زمانی اهمیت می یابد که در چشم انداز میان مدت روابط اقتصادی ایران و ترکیه قرار است حجم مبادله های 2 کشور به بیش از 30 میلیارد دلار افزایش یابد. لغو تحریم های بین المللی علیه ایران پس از برجام فرصت مناسبی برای دستیابی به این حجم از روابط تجاری دوجانبه است، به ویژه پس از بحران در روابط ترکیه با روسیه، آنکارا بیش از پیش نیازمند نفت و گاز ایران است. با این حال لغو تحریم ها علیه ایران در ماه ژانویه می تواند دستاوردهای متفاوتی برای ترکیه داشته باشد ، از یک سو باب دسترسی به یک بازار سریعا رو به رشد و رونق را باز کند و در عین حال تهران را روزی به رقیب آنکارا به عنوان یک مقصد سرمایه گذاری و صادرات تبدیل کند. بازده اقتصادی ترکیه در سال 2014 حدود 800 میلیارد دلار و تقریبا دو برابر ایران بود که از جمعیت مشابهی با ایران برخوردار است. در عین حال این کشور در فضای تنش با روسیه و اوج گیری بحران سوریه حجم وسیعی از منابع مالی خود از گردشگران را از دست داده است و حتی گزارش ها از کسری بودجه 40 میلیاردی آنکارا حکایت دارد. ولی انگیزه های دولت ، نیروی کار به خوبی تحصیل کرده و ذخایر عظیم نفت و عدم نیاز به واردات انرژی ، می تواند به تهران در کمتر کردن این شکاف طی سالهای آینده کمک کند. این واقعیتی است که مسئولان آنکارا به خوبی به آن واقف هستند. از همین رو است که داوود اوغلو تصریح دارد: "ممکن است در برخی از موضوعات اختلاف نظر داشته باشیم، اما قادر به تغییر تاریخ و جغرافیای خود نیستیم. ... ایران، پل ارتباطی ترکیه به آسیا و ترکیه، پل ارتباطی ایران به اروپا است. علاوه بر اینکه ایران یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده انرژی در جهان است، ترکیه نیز به عنوان یک کشور بزرگ مصرف کننده، در مهمترین مسیر ترانزیت انرژی قرار دارد. از سوی دیگر ترکیه در بخش گردشگری در رده ششم جهان قرار دارد و ایران نیز یک گنج کشف نشده در این زمینه است و من بر این باورم که اگر تجربیات ترکیه در زمینه گردشگری و زیبایی های ایران با هم جمع شوند این دو کشور از مراکز مهم برای جذب توریست خواهند بود".
حل منطقه ای بحران سوریه
اما اقتصاد و تعامل با یک رقیب اقتصادی قوی در آینده همه هدف سفر داوود اوغلو به تهران نیست، در کنار مسائل ژئواکونومیک، تحولات ژئوپلتیک و ژئو استراتژیک منطقه هم مد نظر دولتمردان آنکارا می باشد. دولت ترکیه تلاش دارد با درک واقعبینانه از محیط داخلی، پیرامونی و فراپیرامونی، استراتژی سیاست داخلی و خارجی خود را در دوره دوسال مانده به پایان نخستوزیری داوود اوغلو اصلاح کرده و از تنشهای داخلی و خارجی بکاهد . در سطح منطقه ای در حال حاضر با توجه به آتش بس آمریکا و روسیه در سوریه، ترکیه احساس می کند این کشور را دور زدهاند و تصمیم اصلی را آمریکا و روسیه برای سوریه اتخاذ کردهاند و بدون مشورت با ترکیه این کار را انجام داده اند. این مساله نشان می دهد ترکیه به حاشیه رانده شده است و از این سو به ایران آمده تا فصل جدیدی از روابط با ایران را داشته باشد. تاکید داوود اوغلو در دیدار روز گذشته اش با معاون اول رئیس جمهور کشورمان بر حل منطقه ای بحران سوریه را در همین راستا می توان تفسیر کرد. واقعیت این است که آتش بس شکننده در سوریه امید کمرنگی رابرای حل دیپلماتیک بحران در سوریه به وجود آورده است. در صورت موفقیت آتش بس و دستیابی به توافقی سیاسی، کشورهایی که تاکنون از گروه های تروریستی پشتیبانی می کردند بازندگان اصلی بحران سوریه خواهند بود. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل نقش سازنده در حفظ نظام سیاسی سوریه و مبارزه با گروه های تروریستی، اکنون به یکی از طرف های اصلی حل و فصل بحران سوریه تبدیل شده است. ترکیه نیز به این امر واقف است و به نظر می رسد بخش مهمی از انگیزه های این سفر به نقش سازنده تهران در حل و فصل مسالمت آمیز بحران سوریه و تامین منافع ترکیه در این بحران باز می گردد.
جلوگیری از ایجاد یک کردستان جدید
نکته دیگری که در سفر داوود اوغلو به تهران باید مورد توجه قرار گیرد، مساله پ ک ک و کردها است که این روزها آنکارا را در آستانه یک جنگ داخلی قرار داده است. بارزانی رییس اقلیم خودمختار کردستان عراق در موضع گیری اخیر خود با فاصله گرفتن از سیاست های ترکیه و حمایت از طرح مسکو از فدرالی شدن نظام سیاسی در سوریه حمایت کرده است. تحلیلگران معتقدند با توجه به موقعیت گروه های قومی-مذهبی در سوریه، تنها گروهی که از توان و انگیزه ایجاد یک منطقه فدرال (به احتمال زیاد شبیه به آن چه در اقلیم کردستان عراق وجود دارد) در سوریه برخوردار است، کردهای این کشور هستند. این مساله در شرایطی مطرح می شود که ترکیه با برخی گروه های کردی این کشور به شدت درگیر است و مناطق کردنشین ترکیه در وضعیتی پرچالش قرار دارند. تشکیل یک منطقه فدرال در کردستان سوریه با منافع اعلانی ترکیه در تضاد است و آنکارا تشکیل منطقه خودمختار در کردستان سوریه را خط قرمز خود اعلام کرده است. از طرفی، مسکو با هرگونه مداخله نظامی ترکیه در سوریه مخالف است و هشدار داده که چنین دخالتی می تواند به درگیری نظامی میان 2 کشور بینجامد. این وضعیت فضا را برای پیشروی های بیشتر کردهای سوریه به سمت مرزهای ترکیه و نزدیک شدن به تشکیل یک اقلیم یکپارچه کردی در سوریه فراهم کرده است. در برابر، دست ترکیه برای هرگونه مداخله مستقیم نظامی در سوریه بسته به نظر می آید.به نظر می رسد برای حل این معضل راهبردی، ترکیه حسابی ویژه روی نقش جمهوری اسلامی ایران در جلوگیری از تشکیل هرگونه اقلیم کردی در سوریه باز کرده است و در تلاش است از ظرفیت های سیاسی جمهوری اسلامی ایران در این راستا بهره جوید.
***************************************
روزنامه ایران**
پیام های سفر «داوود اوغلو» به تهران/ علی بیگدلی
سفر نخست وزیر جمهوری ترکیه به ایران از دو جنبه سیاسی و اقتصادی حائز اهمیت است؛ وجه اقتصادی این سفر در احساس رقابت ترکها با رقبای اروپایی خود بر سر بازار ایران ریشه دارد. پس از اجرای برجام مسئولان ترکیه در حالی شاهد مسابقه اروپاییها برای تقویت مناسبات سیاسی- اقتصادی خود با ایران بودند که خود به دلیل برخی اختلاف نظرهای سیاسی با ایران در حاشیه قرار داشتند و جای خود را در بازار تهران تنگتر از گذشته میدیدند. این در حالی بود که دو کشور سوابق تجاری طولانی با یکدیگر داشتند. حجم مبادلات ایران و ترکیه تا دو- سه سال پیش به 500 میلیون دلار رسیده بود و قرار بود به 30 میلیارد دلار برسد. اما به دلیل اختلافاتی که در یکی دو سال گذشته در منطقه پیش آمد و به دلیل رویه ناصحیحی که توسط برخی مقامات عالی این کشور در سیاستهای منطقهای در پیش گرفته شد، حتی رسیدن به رقم 15 میلیارد دلار نیز با تأخیر مواجه شد. با وجود این، اکنون به نظر میرسد که آقای داوود اوغلو آمده است تا این مسیر را در سراشیبی قرار دهد و مقدمات افزایش مبادلات دو کشور را تا سقف پیشبینی شده محقق سازد؛ اتفاقی که برای هر دو کشور اهمیت دارد. چنان که صادرات نفت و گاز ایران به ترکیه برای هر دو کشور مهم است و بیش از 90 درصد صادرات ایران به این کشور نفت و گاز است.
وجه سیاسی اهمیت سفر اخیر داوود اوغلو به ایران را باید در مرور وضعیت سالهای اخیر خاورمیانه و مواضع ایران و ترکیه درباره این وضعیت جستوجو کرد. خاورمیانه در دو- سه سال گذشته با ظهور داعش دستخوش آشوب و موازنه قدرت در منطقه دچار اختلال شد و جهتگیریهای شدید و مدیریت نشدهای به وجود آمد. فراموش نکنیم که بعد از مسأله بهار عربی که سه کشور مهم شمال آفریقا از آن متأثر شدند، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه چند سفر به این کشورها انجام داد و همچنین با توجه به ارتباطات پیشین خود با اخوانالمسلمین از پیروزی «مرسی»، رئیس جمهوری پیشین در مصر ابراز خشنودی کرد. این در حالی بود که پس از موفق نشدن ترکیه در پروژه پیوستن به اتحادیه اروپا این کشور استراتژی معطوف به شرق را در پیش گرفت. بنابراین تا حد زیادی با مسائل منطقهای درگیر شد. از خلال کودتایی که علیه مرسی در مصر شکل گرفت و سپس شکلگیری داعش در عراق و سوریه روند حوادث به شکلی پیش رفت که مثلثی ائتلافی میان عربستان، قطر و ترکیه تشکیل شد و این با وجود اختلافاتی بود که پیشتر آنکارا و ریاض درباره مسائل مصر انقلابی با یکدیگر داشتند. ترکیه به دلیل برخورداری از توانمندی نظامی مجری تصمیمات سیاسی و نظامی عربستان شد و حتی به عربستان اجازه داد تعدادی جنگنده خود را در پایگاه «اینجرلیک» مستقر کند. در این سو نیز رابطه ایران با عربستان دچار اختلال شد و در گفتوگوهای صلح سوریه ایران از ورود گروههای تروریستی طرفدار ترکیه به این کنفرانس جلوگیری کرد. اینها مسائلی بود که بر پیچیدگیهای رابطه ایران و ترکیه میافزود.
اما با گذشت زمان ترکیه به این نتیجه رسید که در حال از دست دادن بازار ایران است و حوادثی که در خاورمیانه به وجود آمده، چندان برای ترکیه مقرون به صرفه نیست. بمبگذاریهای متعدد در ترکیه در حالی که این کشور سالانه بیش از 20 میلیارد دلار درآمد از ناحیه گردشگری داشت و ناآرامیها، این رقم را به چیزی در حدود 8 تا 9 میلیارد دلار کاهش داد که بر ضرر و زیان ترکیه از قبل بحرانهای منطقهای افزود. باوجود این، با همه اختلافات ظرف دو ماه گذشته، یک دیپلماسی پنهان میان ایران و ترکیه حاصل شد. به نظر میرسد با توجه به نزدیکی به وجود آمده میان ایران و روسیه و با در نظر گرفتن اختلافاتی که روسها با ترکیه بعد از سقوط هواپیمای جنگنده پیدا کردند، یکی از مباحثی که ممکن است در گفتوگوهای میان مقامات ایران و ترکیه مطرح شود، به عهده گرفتن نقش آشتیآفرینی بین ترکیه و روسیه از سوی ایران باشد.
بنابراین، این سفر از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و میتواند در حکم شکافی در روابط ترکیه با عربستان سعودی، قطر و مصر تلقی شود. محاسبه ضرر و زیانهای ناشی از مسائلی که عربستان سعودی در آن بیتأثیر نبوده و مواجهه با بحران اقتصادی و بیکاری سبب شده است که ترکیه برای در اختیار گرفتن سهم بیشتر از بازار ایران تلاش کند؛ تلاشی که بی ارتباط با ضرورت حل اختلافات سیاسی دو کشور نخواهد بود. به باور نگارنده اگر ترکیه درباره مناسبات خود در منطقه تجدید نظر نکند، عملی شدن این خواستهای اقتصادی امکانپذیر نخواهد بود.
***************************************
روزنامه جام جم **
همسویی شورای همکاری با رژیم صهیونیستی / سید محمدعلی حسینی
شش کشور شورای همکاری خلیجفارس، روز چهارشنبه گذشته طی اقدامی خصمانه و با صدور بیانیهای که فاقد هرگونه وجاهت، اعتبار حقوقی و قانونی است، جنبش مردمی مقاومت لبنان، حزبالله را در فهرست حامیان تروریست قرار دادند؛ اقدامی که با استقبال رسانههای رژیم صهیونیستی مواجه شد و آن را دستاوردی باارزش برای خود دانستند.
سیاستهای نابخردانه و بلندپروازانه برخی اعضای این شورا، بیثباتی و ناامنی گسترده فعلی منطقهای را به دنبال داشته است و گروههای تروریستی چون داعش و القاعده در دامان آنان متولد شده، رشد یافته و در پرتو حمایتهای همهجانبه آنان ادامه حیات میدهند. تصمیم اخیر این شورا در حالی اتخاذ شد که نیروهای مقتدر حزبالله در عرصه مبارزات ضد تروریستی در سوریه، موفق به کسب پیروزیهای پی در پی گردیده و بخشهای مهمی از سرزمینهای تحت اشغال گروههای تروریستی را آزاد کردند و البته پیش از آن و در جبههای دیگر نیز موفق به زمینگیر کردن رژیم تروریستی صهیونیستی اسرائیل شده و هیمنه امنیتی و نظامی آنان را در هم شکستند.
این اقدام شورا، اول این که در جهت سیاستهای استکباری آمریکا و رژیم صهیونیستی است که پیش از این، جنبش حزبالله را درفهرست سیاه و فهرست گروههای تروریستی قرار داده بودند و دوم اینکه با هدف اعمال فشار و ایجاد جنگ روانی علیه نیروهای رزمنده و ضد تروریست لبنانی شکل گرفته و سوم اینکه بهطور همزمان، اعتبار سیاسی بینالمللی حزبالله، وحدت و انسجام لبنان را هدف قرار داده و چهارم اینکه شواهد و قرائن موجود آن را محتمل میسازد؛ لبیکی است به پیششرط رژیم صهیونیستی جهت عادی سازی روابط خود با برخی کشورهای عضو این شورا.
بدون تردید، محبوبیت فوقالعاده و نفوذ کمنظیر معنوی حزبالله و رهبری حکیم و دور اندیش آن، حاصل مبارزه و ثبات قدم و ایستادگی در مقابل رژیم صهیونیستی اشغالگر فلسطین است و طبعا اتخاذ سیاستهای همسو با این رژیم و اقدامات خصمانه و کینه توزانه علیه نیروهای مقاومت توسط هر کشور و نهادی جز نفرت عمومی، زبونی و ذلت در میان افکار عمومی منطقه و جهان به همراه نخواهد داشت.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
خیابانهای آرام/ محمدرضا کردلو
در دستورات «جینشارپ»، در میان همه برنامههایی که وی برای یک انقلاب مخملی ارائه میدهد، یک ایده و پیشنهاد وجود دارد. آن ایده و پیشنهاد این است که مخالفان در صورت دسترسی به هواپیما یا سایر وسایط پروازی در آسمان با دود نمادهای مخالفت را طوری ترسیم کنند که در ایجاد هیجان برای بیشتر به خیابان کشاندن مردم، تاثیرگذار باشد. خوب که به رفتارهای سال 88 معترضان به نتایج انتخابات و مدعیان تقلب نگاه میکنم، میبینم از میان همه دستورالعملهای جینشارپ، فقط همین یک قلم را عملی نکردند! حالا در این فضا کسی میتواند انتظار داشته باشد «مغلوب رای مردم» به کاندیدای پیروز تبریک بگوید؟
***
در یکی از ستادهای آنطرف، کمی قبلتر از آغاز شنبه انتخابات، هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است که یکی از دوستان نزدیکم، پیامک میزند که:«bye...bye». منظورش این بود که «بردهاند انتخابات را». پاسخش را ندادم. پیش خودم میگفتم شبیه همه آن پیامکهای قبلی است، لابد خودش هم میداند که هنوز هیچ صندوقی برای شمارش باز نشده است! اما او نمیدانست. خدای من! واقعا او نمیدانست. این را از پیامک بعدیاش متوجه شدم. وقتی تعداد آرای هر کاندیدا را هم پیامک کرده بود و ادعا کرده بود کاندیدای آنها با چند میلیون رأی- که حالا دقیقش را به یاد نمیآورم - اول شده است. شوخی شوخی داشت جدی میشد. اما نه، شوخی نبود. کاندیدای آنها ساعت 10 شامگاه جمعه در حالی که در بسیاری از شعبهها هنوز انتخابات در حال برگزاری است، ادعا میکند: «برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم». مطمئن نیستم که آیا همه چیز از همینجا شروع شد یا قبلترش که نامه بدون سلام و والسلام به رهبری نوشتند یا قبلتر از آن که در عین حضور شورای نگهبان و این همه نهاد قانونی «کمیته صیانت از آرا» تشکیل دادند؟! یا نه، شاید همه چیز از همان سال 84 که نه اصلاحطلبان و نه هاشمیرفسنجانی رای نیاوردند و به صندوق آرا حمله کردند، شروع شد. یا قبلترش که هرجا شکست خوردند، معترض رای مردم شدند! اما شروع شد، غائله شروع شد. به آنها گفته شد این آتشی را که افروختید نخواهید توانست مدیریتش کنید.
به آنها گفته شد آخر تقلب با اختلاف 11میلیون رای چگونه ممکن است؟ به آنها گفته شد از در برادری وارد شوید، بنا را بر دوستی بگذارید. به آنها خطاب شد هرجا میبینید شعارهایی خلاف امام و انقلاب سر داده میشود، اعلام برائت کنید و قس علیهذا که به آنها گفته شد و کو گوش شنوا؟! نشنیدند و نشنید.
نشنید که در 26 تیر، خطاب به آشوبگران و آنها که شیشه اتوبوسها و بانکها را خرد میکردند و پایگاه بسیج و مسجد را به آتش میکشیدند، از منبر نماز جمعه گفت: من که از شما بهتر میگویم!
نشنیدند که بیانیه پشت بیانیه، سلامت یک انتخابات 40 میلیونی را زیر سوال بردند و یکییکی دستورات جینشارپ را اجرا کردند تا مگر ایده و ادعای دروغ تقلب 11میلیونی را پیش ببرند. پدرخوانده نیز که خود را برای بار چندم مغلوب رای مردم میدید، مقابل رای آنها ایستاد. در چنین فضایی کسی به طور طبیعی نمیتوانست انتظار داشته باشد کاندیدا که چه عرض کنم، کاندیداهای مغلوب به طرف پیروز تبریک بگویند؟! به خیر امید نبود، شر رساندند!
امکان وقوع و احتمالش هم ضعیف به نظر میرسید. کسانی که پیشتر در سال 84 و پس از شکست، صندوق رای و مردم را مورد حمله قرار داده بودند، بازهم شکست را نپذیرفتند. سال 84 هاشمیرفسنجانی پس از شکست در مرحله دوم انتخابات با ادعای تقلب گفته بود شکایتش را به دنیای دیگر میبرد و آن دیگری که با وعده 50 هزار تومان به هر ایرانی هم نتوانسته بود کاری از پیش ببرد، ادعا کرده بود «خوابیدم و بیدار شدم، دیدم رأیم فروریخته است، پس تقلب شده است!»
سال 88 و در حالی که همسر عالیجناب میگوید: «اگر فلانی رای نیاورد مردم بریزند تو خیابونا»، به این حرفهای شاعرانه شبیه «خوابیدم و بیدار شدم»، ادعاهای تازهتری اضافه میشود: «فلانی داماد لرستان بوده و فرزند آذربایجان! چطور به او رای ندادهاند و به دیگری رای دادهاند؟» و از اینجور حرفها. البته که بعدتر همگی در محافل تصدیق میکنند که تقلبی در کار نبوده است و دروغ گفتهاند. دروغ گفتهاند و خیابانها را ناآرام کردهاند! دروغ گفتهاند و باقی معاصی تا بیحرمتی به ساحت اباعبدالله(ع) را نیز به واسطه همین دروغ مرتکب شدهاند!
حالا وقتی نزدیک به 3 سال از رئیسجمهور شدن 7/50 درصدی حسن روحانی میگذرد و نظام مظلوم ثابت میکند در 7/0 درصد رای هم امانت نگه میدارد چه رسد به 11 میلیون رای، حالا که بعد از 22 خرداد 88، پنجمین انتخابات هم به سلامت برگزار شده است، در حالی که خون از بینی کسی نریخته، باید ستود رفتار بازندگان را در حالی که میتوانند به همان منطق داماد لرستان و فرزند آذربایجان، با همان منطق «خوابیدم و بیدار شدم» بارها و بارها خود را پیروز اعلام کنند، شرافت به خرج میدهند، شکست را میپذیرند، از مردم تشکر میکنند، به کاندیداهای پیروز تبریک میگویند، در «خیابانهای آرام» راه میروند و تسلیم قانون میشوند. حالا وقتی که نزدیک به 7سال از آن انتخابات میگذرد، وقتی دوستم را که 7 سال پیش در ستاد آنطرف برایم «bye...bye» فرستاده بود، در خیابان میبینم، از اینکه خیابانها آرامند، ذوق میکند. خودش میگوید:« کاندیدای ما «نجابت» نداشت، آبروی ما را هم برد!»
***************************************