روزنامه کیهان **
راز آن خطقرمزها/ محمد ایمانی
7 ماه از اجرای تعهدات ایران و 3 ماه از شروع اجرای برجام سپری شد؛ هر چند که با لحاظ کردن توقف سایت فردو، شروع روند جدید را باید حدود 27-8 ماه عنوان کرد. اکنون در عبور از مسیری پرفراز و نشیب طبیعیترین پرسش این است که چرا آثار مثبت مورد توقع از برجام عینیت نیافته و غرب به ویژه آمریکا زیر بار تعهدات خود نمیروند؟ حالا دولتمردانی چون صالحی و سیف و ظریف نیز نگران اجرایی نشدن برجام و حس نشدن آثار آن توسط مردم هستند. چرا برجام برای ایران اجرایی نشد و چرا دیوار برجام کج بالا رفت و بیش از این قابل سرپا ماندن نیست؟
1- مذاکرات درست از زمانی منحرف شد که برخی تصمیمگیران و تصمیمسازان، متأثر از جریان رسانهای- حزبی بزک کننده آمریکا، به نفس مذاکره و توافق موضوعیت بخشیدند و به جای اصالت دستاورد، اصالت مذاکره و توافق را برگزیدند. اگر در دنیا و عرف دیپلماسی، مذاکره یک تاکتیک بود، تبلیغات استراتژیک نسبت به اصل آن دست و پا کردند. به ابزار مذاکره و توافق قداست و ارزش استراتژیک بخشیدند و در قول یا فعل معلوم کردند که برخلاف تصریح آمریکاییها مبنی بر اینکه «توافق نکردن بهتر از توافق بد است»، اینان شیفته توافق هستند و هر توافقی را بهتر از عدم توافق میدانند. برجام اینگونه کج و معوج چیده شد و به همین دلیل ،هم توافق موقت ژنو و هم توافق وین علیالدوام نقض شده است. یعنی تا همین نرخ و مظنّه سرجای خود باقی است و کسانی هستند که جای آمریکاییها و غربیها بدعهدیهای آنان را انکار و لاپوشانی و توجیه کنند یا توپ را در زمین خودی بیندازند (مانند گزارش نمای اخیر وزارت خارجه!)، روند نقض و دهنکجی ادامه خواهد داشت. برآورد آمریکاییها این است که برخی محافل در داخل به هر قیمت پای برجام و ستایش از آن باقی میمانند، پس تا هر جا که میشود باید خلاف همین برجام نصف و نیمه و مطالبات ایران در آن عمل کرد.
تا روزنامهای در کشور هست که بنویسد «چرا آمریکا باید تحریمها را بردارد؟ مگر ما چه امتیازی دادهایم»، دشمن جسارت گستاخی پیدا میکند.
2- وقتی یک سیاستمدار چندین بار بگوید «توافق ژنو خط شکنی بود... یک قسمت خط شکنی همین جا بود چون مذاکره با آمریکا تابو بود و این تابو آسان نمیشکست»، «یکی از تابوهایی که شکست و هنوز برای انجام نشدن آن دست و پا میزنند مذاکره با آمریکا بود» و «به امام نامه محرمانه نوشتم که وضعیت فعلی بدون مذاکره و رابطه با آمریکا قابل تداوم نیست»، طرف آمریکایی چرا باید در مذاکره کوتاه بیاید؟ آقای هاشمی با خوش گمانی محض 28 آذر 92 میگفت «جان کری اخیراً با وزیر خارجه ایران گفتوگو کرده و گفته که مسئله تخلف آمریکاییها ]اعمال چند تحریم جدید[ را جبران میکنیم» و تازه امروز که صدای همه درآمده، به نخستوزیر ایالت نیدرز اکسن آلمان میگوید «بد عهدیهای بعضی از طرفهای مذاکره، انجام تعهدات را با کندی مواجه کرده است»! کندی؟ تصریح رئیس بانک مرکزی مبنی بر اینکه دستاورد ایران از اجرای برجام تقریباً هیچ بوده، یعنی کندی انجام تعهدات؟!
3- امروز خندهدار مینماید اما زمانی طیفهای خوشبین، سهلاندیش یا مأموریتدار بسیج شده بودند برای القای تقسیمبندیهایی مانند «اوبامای خوب و مؤدب و میانهرو- کنگره بد»، «دموکراتهای میانهرو- جمهوری خواهان تندرو»، «آمریکای خوب- اسرائیل و نتانیاهوی بد». کنتور که نمیانداخت. کافی بود صاحب نظر و منتقدی نسبت به گوشهای از عملکرد اصالت مذاکره و اصالت توافقیها انذار دهد و دعوت به هوشیاری کند؛ آن وقت فلان رجل سیاسی مدعی میشد- و بر تیتر یک نشریات زنجیرهای مینشست- که دلواپسان با نتانیاهو همزبان و همنوا شدهاند، یا مزدور و بیشناسنامه و کاسب تحریمند. آیا امروز همین برچسبها را باید نثار آقایان صالحی و سیف و حتی ظریفی کرد که میگویند اجرای برجام نباید روی کاغذ بماند و مردم ایران باید اجرای آن را حس کنند؟ به راستی چه کسی فریبکارتر است؛ شیطان بزرگ که در همین دوره اغواگری دست از زورگویی و بدعهدی و خباثت برنداشت یا کسانی که در داخل به بزک او پرداختند؟ گویا شیطان در پاسخ همین بزککاران است که میگوید «خداوند با شما وعده حق کرد و من وعده کردم و نقض نمودم. و من بر شما استیلایی نداشتم مگر اینکه دعوت کردم و اجابت کردید. پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید... ». (آیه 22 سوره مبارکه ابراهیم(ع))
4- مقامات اقتصادی معمولاً در اظهارنظر ملاحظه کارتر از مقامات سیاسی هستند. صرفنظر از نکوهشی که میتوان نسبت به ملاقات رئیس بانک مرکزی کشورمان با وزیر خزانهداری آمریکا داشت، اصل اظهارات آقای سیف در شورای روابط خارجی آمریکا و شبکه خبری بلومبرگ (درباره سرنوشت برجام) قابل تأمل است. او اجمالاً گفته است «3 ماه پساز اجرای برجام، تقریباً هیچ چیز عاید ایران نشده است... آنها ]آمریکا و غرب[ به الزامات خود عمل نکردهاند. نتیجهای که ما انتظارش را داشتیم آن چیزی نیست که الان میبینیم. برای فعالیتهای عادی بانکی هنوز شرایط لازم فراهم نشده است... توقع ما این بود که بعد از اجرایی شدن برجام ایران به اقتصاد جهانی وصل شود. متأسفانه چنین نشده است. ما باید نتایج ملموس برای ارائه به مردم خود در اختیار داشته باشیم... شرط زنده ماندن برجام این است که غرب به تعهدات خود عمل کند وگرنه برجام فرو خواهد پاشید... ایران 3 ماه پس از اجرایی شدن برجام، توان دستیابی به 100 میلیارد دلار دارایی ضبط شدهاش در خارج را ندارد».
چرا روند تحولات خلاف انتظار و پیشبینی از آب درآمده است؟ اگر قرار باشد ایران به چرخه دلار در دنیا دسترسی نداشته باشد، پس پیشابرجام و پسابرجام چه تفاوتی میکند و اصلاً چه فرقی میکند که اموال در خارج مانده 150 یا 100 یا 30 میلیارد دلار باشد؟ اگر قرار بود به چرخه مبادله دلار دسترسی برجامی نداشته باشیم، پس برای چه وعده بازگشت 150 میلیارد دلار را دادیم؟ و وقتی در پسابرجام نتوان به اقتصاد جهانی وصل شد، آنگاه آیا ادعای برقراری سوئیفت و بردن خبرنگاران برای نمایش اتاق کذایی خندهدار نمیشود؟ و بعد از همه این پرسشها آیا حواسمان هست که تمام کارشکنیها از امضای ممنوعیت ویزا برای اتباع 38 کشور تا کارشکنیهای اقتصادی وزارت خزانهداری، همگی با مدیریت دولت خوب، میانهرو و مؤدب اوباما! (و نه کنگره و جمهوریخواهان و لابی صهیونیستی) انجام میشود؟! آیا دستاورد تقریباً هیچ ارزشش را داشت که داستان کربلا را به مذاکره تعبیر و تحریف کنیم یا با تحریف خط امام بگوییم امام موافق حذف مرگ بر آمریکا بود؟ آیا هنوز هم میتوان گفت برجام یک جراحی بزرگ بوده و حالا عدهای سر بخیه زده شده ایراد میگیرند؟ آیا با روشی که آمریکاییها در پیش گرفتهاند، امید به آنها بستن، بخیه بر آبدوغ زدن نیست؟
5- 19 تیر ماه 94 (3 روز مانده به نهایی شدن توافق در وین) و در حالی که شیطنتها و خباثتهای آمریکا در توسعه ابعاد تحریمها رو به تصاعد بود، آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی عبارتی هشدارآمیز گفت که در شلوغی و هیجانآفرینی غوغاسالاران ناشنیده ماند. او گفت «راز این تعبیر رهبر انقلاب که من به مذاکرات خوشبین نیستم در حال نمایان شدن است». رهبر انقلاب با وجود بیاعتمادی مطلق به شیطان بزرگ، مجالی را برای آزمون چند باره دشمن پیشپای برخی تصمیمگیران و تصمیمسازان خوشبین جبهه خودی قرار دادند و در عین حال بر «خطوط قرمزی» تأکید کردند که امروز حکمت آن خطوط قرمز بیشتر آشکار میشود. ایشان آذر 92 (پس از توافق موقت ژنو) در پاسخ به نامه رئیس جمهور فرمودند «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید در خور تقدیر و تشکر است... ایستادگی در برابر زیادهخواهیها همواره باید شاخص خط مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد». همچنین20 فروردین 94 پس از انتشار بیانیه (توافق) لوزان گوشزد کردند «ممکن است طرف مقابل که یک طرف لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّهدرآوردن و از پشت خنجر زدن و این جور سیاه کاریهاست، سر جزئیات بخواهد کشور و ملت ما و مذاکرهکنندگان ما را در یک دایرهای محصور کند».
معظمله 24 تیر ماه 94 و در پاسخ نامه رئیس جمهور که از نهایی شدن توافق و پیروزی بزرگ خبر میداد، یادآور شدند «متنی که فراهم آمده با دقت و ملاحظه و در مسیرقانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانید برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند». سپس 12 شهریور 94 در دیدار اعضای مجلس خبرگان تأکید کردند که مجلس نباید از این موضوع کنار بماند و باید وارد شود؛ این همزمان با سپردن بررسی مشابه توافق در شورای عالی امنیت ملی و تأکید بعدی- مبنی بر این که جزئیات هم بررسی شود و نه یک تصویب کلی- بود.
6- رهبر انقلاب 29 مهر و 29 دی 94 نیز در دو نامه خطاب به رئیس جمهور، دولت را به ماهیت استکباری، شرارتآلود، خصمانه، فریبکارانه و عهدشکنانه رژیم آمریکا توجه دادند و ضمن تاکید بر 9 شرط برای اجرای برجام، فرمودند: «تضمین قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرف مقابل تدارک شود، از جمله اعلام کتبی رئیس جمهور آمریکا و اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمها... هر گونه اظهارنظر مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به منزله نقض برجام است... وضع هرگونه تحریم... نقض برجام محسوب خواهد شد... وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل به ویژه آمریکا ایجاب میکند یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل تشکیل شود» و اینکه «مراقبت شود طرف مقابل تعهدات خود را به طور کامل انجام دهد. اظهارات برخی از سیاستمداران آمریکایی کاملاً موجب بدگمانی است... در این معامله هزینههای سنگینی پرداخت شده و نوشتهها و گفتههایی که سعی میکنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند، با افکار عمومی ملت صادقانه رفتار نمیکنند... بار دیگر تأکید میکنم از خدعه و نقض عهدهای دولتهای مستکبر به ویژه آمریکا در این مسئله و مسائل دیگر غفلت نشود».
با وجود همه این راهنماییها و زنهارها متأسفانه اصولی مانند توازن و همزمانی تعهدات و برگشتپذیری آنها و اخذ ضمانتهای کافی رعایت نشد و اکنون سؤال مهم همین است که اگر قرار بود تحریمها لغو نشود، اصلاً برای چه رفتیم و مذاکره کردیم و آن تعهدات را پذیرفتیم؟
7- از تحریم سوخت 20 درصد تا تحریم بنزین و سپس تحریم دلار، هر جا که حربه آمریکا کارگر بود، از هیچ نوع دشمنی علیه ملت ما دریغ نشد. برای اینکه امید راستین -و نه موهوم- در اقتصاد ما جوانه بزند، اول باید از آمریکا نا امید شد به تعبیر قرآنی «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروهًْ الوثقی لا انفصام لها». ایمان استوار و ماندگار از متن کفر و نا امیدی به طاغوت میگذرد. پذیرفتن خطا و بازگشت از مسیر ناحق، مقدمه اصلاح است که شهامت بالایی میخواهد وگرنه لابد باید به فرافکنی، فرار به جلو، حاشیهسازی و حتی تطهیر و تبرئه شیطان بزرگ دست یازید؛ چندان که کسانی کردند. این روش البته خسارتهای بزرگی را در همین چند سال به کشور و ملت تحمیل کرده است. خط خطا درباره آمریکا اگر اصلاح و جبران و مسدود نشود به خط موازی خیانت و خدعه ملحق میشود و آنگاه آمریکا به بدعهدی و تعدی و باجخواهی بیشتر تحریک خواهد شد. دولت محترم اکنون بر سر این دو راهی بزرگ است.
***************************************
روزنامه قدس **
تعامل با سعودیها در بنبست/ محمدجواد اخوان
دشمنی آلسعود با نظام اسلامی تازگی ندارد، اما روند تحولات سالهای اخیر، خصوصاً پس از بیداری اسلامی بر عناد و دشمنی این رژیم با مقاومت و نظام اسلامی افزوده است.
به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس،روزنامه «جوان» در یادداشتی از «محمدجواد اخوان»نوشت:
چندان غیرقابلپیشبینی نبود که با ولخرجی آلسعود در بذل و بخشش دلارهای نفتی در منطقه و تحرکات دیپلماتیک در بالاترین سطح، آنچه مطلوب نظرشان بود را در اجلاسیه سازمان همکاریهای اسلامی به دست آورند. مروری گذرا بر تاریخچه این سازمان و نیز دقت در این نکته که مقر دائمی آن در خاک عربستان سعودی قرار دارد، پذیرش این حقیقت را که وضعیت کنونی چندان هم عجیب نیست، آسان میسازد. در واقع اکنون آلسعود و کشورهای همسو با آن همچون ترکیه و حتی سازمان همکاریهای اسلامی را نباید سرزنش کرد، چون از اینان انتظاری جز این نیز نمیرفت. آنچه بیشتر قابلتأمل است نوع مواجهه دستگاههای مسئول و برخی جریانهای کشورمان در برخورد با این روند در منطقه است. برای آنکه بتوان ارزیابی دقیقی از واقعیت ماجرا داشت، لازم است مروری هرچند گذرا بر روند دو سال گذشته داشته باشیم.
دولت یازدهم از روزهای نخست سرکار آمدن، شعار «تعاملگرایی» را مبنای گفتمان خود در سیاست خارجی قرار داد و چنین وانمود میشد که تعاملگرایی «کلید» حل مشکلات منطقه و جهان است. بر همین اساس بود که روند جدیدی در پرونده هستهای آغاز شد که برجام از دل آن پدید آمد. اینکه برجام چه فرجامی داشته و تا چه میزان موفق بود، موضوع این نوشتار نیست و مجالی مجزا را میطلبد، اما اینک که از برجام 2، 3، 4 و... سخن به میان میآید میتوان از کارآمدی یا ناکارآمدی تعاملگرایی در تحولات منطقه سخن به میان آورد.
بر کسی پوشیده نیست که از ابتدای کار تیم جدید مذاکرهکننده ایرانی در پرونده هستهای تعدادی از بازیگران منطقهای به دنبال مانعتراشی در مذاکرات بودند و یکی از شاخصترین بازیگران منطقه که برای به بنبست کشاندن مذاکرات از هیچ تلاشی فروگذار نکرد، رژیم آلسعود بود. دشمنی آلسعود با نظام اسلامی تازگی ندارد، اما روند تحولات سالهای اخیر، خصوصاً پس از بیداری اسلامی بر عناد و دشمنی این رژیم با مقاومت و نظام اسلامی افزوده است. پس از آنکه محور ارتجاع منطقه از موفقیت چندانی در جنگ دیپلماتیک علیه تهران برخوردار نشد، جنگ نفتی را آغاز کرد و با افزودن یکباره بر تولید نفت خود و اشباع بازار منطقه قیمت نفت را به سقوط آزادی بیسابقه کشاند. البته در روزهای اول آنچه از ژنرالهای پیر نفتی ما شنیده میشد، امید به حل این مشکل با کلید تعاملگرایی بود. با این چند جلسه «اوپک» نیز نتوانست مسئله را حل کند. بازار نفت روی سرسرهای با شیب بالا افتاده بود و با سقوط آزاد هر روز از درآمدهای نفتی ما کاسته میشد. سال 1394 در حالی آغاز شد که در نخستین روزهای آن خبر ناگوار تعرض دو مأمور سعودی به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، احساسات ایرانیان را جریحهدار کرد. همه منتظر آن بودند که پاسخ مسئولان ایرانی به این جنایت و بیاحترامی به عزت ایرانی چه خواهد بود، اما تنها واکنش، تعطیلی عمره آن هم چند هفته بعد از وقوع ماجرا بود.
بهموازات همین ماجرا سعودیها جنگ دیگری را علیه مقاومت در منطقه آغاز کردند و آن حمله وحشیانه به مردم یمن بود. اینک نهفقط ایرانیان که بسیاری در دنیا منتظر بودند تا واکنش محور مقاومت را ببینند، اما این بار نیز کلید تعاملگرایی تجویز شد. هنگامیکه کاروان بشردوستانه ایرانی عازم یمن بود، آلسعود مانع از رسیدن کمکهای دارویی و غذایی ایران به مردم یمن شد و هنگامیکه عزم جمهوری اسلامی برای دفاع از این کاروان مشاهده شد، آنچنانکه روزنامه امریکایی نیویورکتایمز روایت میکند، جان کری نیمه شب همتای ایرانیاش را بیدار میکند و با لحنی تهدیدآمیز او را از واکنش منصرف میسازد. بدینترتیب کلید تعاملگرایی بار دیگر برای سعودیها گشایشآفرین بود. البته نیویورک تایمز ننوشته بود که آیا وزیر خارجه دولت تدبیر و امید نیز در مقابل این بذل و بخشش از امریکاییها و سعودیها مطالبهای داشته یا نه، اما در عمل جنگ یمن بیش از یک سال طول کشیده و هنوز بهصورت کجدار و مریز ادامه دارد.
چند ماه بعد دست جنایتکار آلسعود حادثهای دیگر آفرید. در این حادثه غمبار که به «فاجعه منا» مشهور شد، بیش از 7 هزار حاجی بیگناه از سراسر جهان اسلام قربانی بیکفایتی یا تعمد آلسعود شدند که در میان آنها نزدیک به 500 نفر از حجاج ایرانی بودند. این بار نیز همه آزادگان و آزادیخواهان جهان اسلام منتظر واکنش مسئولان ایرانی بودند. همان روزها بود که رئیسجمهور در سفر به نیویورک بود و البته حاضر به کوتاه کردن سفر خود تا یک روز به پایان سفر نشد. در این میان تنها تحرک دیپلماتیکی که از وزیر خارجه مشاهده میشد، عکسی بود که وی را زانوزده در کنار امیر کویت در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل نشان میداد. گفته میشد این گفتوگو به منظور پادرمیانی کویت بود تا وزیر خارجه سعودی حاضر به ملاقات با همتای ایرانیاش شود. در عین حال خبرهای ضد و نقیضی از تلاش دولت برای میانجی نمودن برخی کشورهای اروپایی برای شکلگیری این دیدار در نیویورک شنیده میشد که همه ناکام ماند. البته این بار دیگر نمیشد از کلید تعاملگرایی سخن گفت. این بار نسخهای جدید از سیاست خارجی در حال نمایان شدن بود که بهجز لفظ «دیپلماسی التماس» نمیتوان از آن به تعبیر دیگری یاد کرد. این در حالی بود که در حجاز آلسعود سراسیمه مشغول از بین بردن اسناد و شواهد فاجعه منا بود؛ در همین راستا شتابان به دنبال دفن ابدان مطهر همه شهدای منا از جمله شهدای ایرانی بود. تنها پس از هشدار تهدیدآمیز رهبر معظم انقلاب بود که بهیکباره رفتار سعودیها تغییر کرد. گویی آنان متوجه شدند که این بار تفاوت دارد و قرار نیست کلید تعاملگرایی برای آنان بچرخد. جالب اینجاست که چند ماه بعد وزیر خارجه دولت یازدهم در سخنانی عجیب به اینکه کلید تعاملگرایی سبب شده در مقابل جنایت سعودی در سطح روابط خود با رژیم آلسعود تغییری ندهند، افتخار کرد.
اینک و پس از چندماه از فاجعه منا و بیمسئولیتی دستگاه دیپلماتیک در مقابل خون شهدای منا، هیئت عالیرتبه ایرانی به ریاست رئیسجمهور در استانبول با توطئه دیپلماتیک سعودیها مواجه شدهاند. آنچنان که از تصاویر برآمده از اجلاس نیز پیداست طرف ایرانی بار دیگر مایل به بهکارگیری کلید تعاملگرایی در مقابل سعودیها بود که با واکنش منفی آنان مواجه شده است. اگر منصفانه نگریسته شود، نمیتوان انتظاری بهجز خباثت و عناد از آلسعود جنایتکار داشت. بحث بر سر این است که تا چه حد واقعبینانه و خردمندانه با این پدیده برخورد کردهایم. اگر شش ماه پیش خون 500 شهید حاجی ایرانی، وجهالمصالحه کلید تعاملگرایی یا بهاصطلاح برجامهای 2، 3 و... شد، این بار چاقو دسته خود را بریده است. قطعاً میتوان گفت لکهدار کردن عزت هیئت ایرانی در استانبول نیز بخشی از سناریوی ریاض بوده است. کلید تعاملگرایی این بار نیز برای سعودیها گشایشآفرین بود.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
جهان اسلام ملتها در تضاد با دولت ها
بسمالله الرحمن الرحیم
درباره اجلاس سران سازمان همکاری اسلامی که با شعار «وحدت و همبستگی برای عدالت و صلح» در اسلامبول ترکیه برگزار شد مطالب زیادی برای گفتن وجود دارد. این اجلاس با چنین محوریتی میتوانست در مسیر تعامل، همفکری و هم افزائی توان و ظرفیت دنیای اسلام حرکت کند و بر عزت و اعتبار مسلمانان در عرصه بینالمللی بیفزاید. انتظار میرفت رهبران کشورهای اسلامی با پرهیز از تفرقه و تقابل و با شناخت امکانات، ظرفیتها، موانع کار و ماهیت دشمنان، به تجمیع توانمندیها و شکوفائی استعدادها در کلیت جهان اسلام بپردازند و با علم به اینکه اختلافات مانع رشد و توسعه و تعامل است، در مسیر تعامل و اقتدار دنیای اسلام با هدف تقویت و نهادینه کردن عزت و اعتبار مسلمانان جهان گام بردارند.
جای تاسف است که نه تنها شاهد تحقق چنین انتظاراتی نبودیم، بلکه این اجلاس به خاطر توسل به سیاستی تفرقهافکنانه همچنان در کانون اعتراض افکار عمومی جهان اسلام قرار دارد. بیانیه نهائی این اجلاس به خاطر آنکه نتوانست اجماع سران کشورهای اسلامی را جلب کند، قرائت نشد و با اعتراضات وسیعی مواجه گردید. باورپذیر نیست که از تریبون دنیای اسلام در جهت ایجاد تقابل و تفرقه، سوءاستفاده ابزاری شود و اهداف رژیم صهیونیستی محقق گردد. این بیانیه به ویژه بخشهائی از آن که محتوای ضد ایرانی و علیه مقاومت ضد اشغالگری و ضدتروریستی داشت، عیناً از روی بیانیه شورای بیاعتبار همکاری خلیج فارس رونویسی شده و بخاطر آنکه امیال و اهداف صهیونیستی را انعکاس میدهد، به همان اندازه بیارزش و فاقد وجاهت است.
با نگاهی به سیر تحولات پرشتاب منطقه در پرتو نقش آفرینیهای مشترک ایران و حزبالله لبنان در جهت عقیم ساختن طرحهای تروریستی در سوریه، عراق، لبنان و یمن، بهتر میتوان دریافت که حامیان تروریسم در مقیاس منطقهای و فرامنطقهای تا چه اندازه از شکست و ناکامی در این مقوله خشمگین شدهاند و بیتابی میکنند. از این دیدگاه، روند حاکم بر اجلاس اسلامبول، یک بازی کثیف سیاسی بود که تمامی اجزاء و مراحل آن از پیش طراحی شده و با یک تقسیم کار ساده، هر یک از حامیان تروریسم، نقشی و ماموریتی را در راه تحقق آن برعهده داشتند. انتظار میرفت سران کشورهای اسلامی از این فرصت طلائی برای رفع و رجوع مصائب و مشکلات دنیای اسلام بهرهگیری کنند اما در میدان عمل آنها در مسیری گام برداشتند که نقض غرض است. وقوع چنین پدیدهای اگرچه تلخ و تاسف بار است ولی چندان غیرمنتظره نبود. در واقع اگر سازمان و رهبران کشورهای اسلامی به مسئولیتهای تعطیل ناپذیر خود عمل میکردند، امروز نباید شاهد چنین فجایعی میبودیم.
صدور این بیانیه، هر چند دزدانه و در خفا تنظیم شد و قرائت هم نشد، ولی برای تکمیل اسناد تاریخی جهت اثبات و افشای ماهیت حامیان تروریسم در منطقه لازم بود. به ثبت رساندن این صحنههای تاسف بار برای اتمام حجت به ملتها و انعکاس واقعیتهای عینی و مستندسازی ماهیت رژیمهای ارتجاعی به عنوان حامیان تروریسم، ضرورت داشت و کاملاً بر روند تحولات منطقه تطابق داشت به ویژه آنکه همگان به خاطر دارند مقامات رسمی عربستان به وضوح اعتراف و اقرار میکنند که برای پیشبرد طرحها و ماموریتهای خود به اسرائیل احتیاج دارند، اصرار آل سعود برای استمرار جنگ و جنایت اشغالگران صهیونیست در غزه و لبنان، حتی از صهیونیستهای خون آشام نیز بیشتر است، امروزه تروریستهای دست پرورده ترکیه و ارتجاع عرب که در سوریه مجروح شدهاند، در بیمارستانهای اسرائیل تیمار میشوند، مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس در اتاق جنگ عربستان در یمن حضور فعال و مستمر دارند، دستاوردها و نتایج 5 سال تلاش جنایت آمیز جبهه مشترک ترکیه و ارتجاع عرب در سوریه و عراق یکسره نابود میشود و ارتشهای ائتلاف در باتلاق یمن درحال غرق شدن هستند و نتوانستهاند به هیچ یک از اهدافشان دست یابند و ترکیه و ارتجاع عرب تمامی تلاش و ظرفیت خود را به کار گرفتند که تروریستهای داعش را در ترکیه، عراق و یمن حاکم سازند ولی در به سرانجام رساندن این طرح شیطانی شکست خوردند و ناکام شدند. اگر تلاش مشترک ایران و حزبالله لبنان نبود، امروز دمشق و بغداد، در اختیار داعش بودند و آنها نه به عنوان یک گروهک خون آشام تروریستی بلکه به عنوان حاکمان عراق و شام سخن میگفتند و سفرای کشورها برای دست دادن با آنها به صف میایستادند. طبیعی است که اینهمه شکست و ناکامی علیرغم آن همه سرمایهگذاری و کینهتوزی، پیامدهای خاص خود را دارد و پسلرزههای آن، فکر انتقام جوئی در اسلامبول را در ذهن علیل جبهه حامیان تروریسم نهادینه میکند.
همانگونه که رئیسجمهور روحانی در سخنرانی اجلاس اسلامبول تاکید کرد، مشترکات جهان اسلام برای دستیابی به یک خط مشی و راهبرد مشترک فراوان است. فرهنگ مشترک، سرنوشت مشترک و دشمنان مشترک، باید همگان را به این حقیقت عینی رهنمون سازد که با تاکید بر مشترکات، میتوانیم به دیدگاه و جمع بندی مشترکی دست یابیم و با هم افزائی و پرهیز از تفرقه، مسیر رسیدن به اهداف مشترک را ریلگذاری کنیم. ناگفته پیداست که تروریسم، مولود توطئهها و ابزار همیشگی غرب علیه دنیای اسلام بوده و خواهد بود. تمامی ملیتها، نژادها، فرهنگها و اقلیتهای مذهبی برای قرنها در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیزی داشتهاند لکن امروزه نه تنها پیشرفت و ثبات و امنیت جوامع اسلامی به دست مشتی تروریست از میان رفته بلکه سعی بر اینست که با عقبراندن مسلمانان، سیاست شوم سرزمین سوخته را به اجرا در آورند.
همانگونه که رئیسجمهور روحانی در اجلاس سران کشورهای اسلامی در ترکیه گفت، جمهوری اسلامی ایران به لحاظ آرمانها و عقاید دینی، اخلاق و باورهای انسانی به هر فریاد تظلمی پاسخ مثبت میدهد و به یاری میشتابد، حتی اگر آن فریاد از حلقوم یک غیرمسلمان باشد. در چنین شرایطی بیانیههای کینه توزانه و بغض آلود علیه مقاومت، رنگ میبازد. ملتهای مسلمان و آگاه و حتی رژیمهای حامی تروریسم هم به خوبی میدانند که قلوب مسلمانان جهان از این فجایع و شرارتها جریحهدار شده و قلب ملتها با تمامی وجودشان با ایران و مقاومت و نیروهای جان برکف جهادی است که پشت تروریستها و حامیان وقیح آنها را به لرزه انداختهاند. ملتها به طور همزمان از تروریستها و حامیان آنها متنفر و منزجرند و خواستار پایان دادن به این فجایع شرم آور هستند که کیان اسلام و اعتبار مسلمانان را خدشهدار کرده است. تاریخ نشان داده که در عرصه تضاد دولتها با ملتها همواره اراده ملتها برخواستههای نامشروع حاکمان غلبه خواهد یافت.
***************************************
روزنامه خراسان**
ایران، برنده نشست نفتی دوحه/جواد غیاثی
اینکه کشورمان می تواند بدون هراس از قیمت آتی نفت، در برابر تمام فشارهای عربستان و رایزنی دیگر کشورها مثل روسیه، بایستد و فقط اهداف بلندمدت خود را پیگیری نماید یک موفقیت بزرگ است. مواضع محکم وزارت نفت درباره بازگشت بی چون و چرای ایران به بازار پس از رفع تحریم ها و امتناع از حضور در نشست دوحه، نشانه درجه ای از استقلال اقتصاد کشور از نفت است.
برای درک اهمیت مواضع راسخ ایران، بررسی تحولات و تغییرات نظر کشورها در اثر فشار قیمت نفت روشنکننده است. روسیه که در کنار عربستان و آمریکا با تولید حدود 10 میلیون بشکه نفت در روز، بزرگترین تولیدکننده نفت جهان به حساب می آید تا پیش از این هرگز حاضر به همکاری با اوپک نشده بود. در طول سالها و با وجود اینکه اعضای اوپک با سهمیه بندی تولید نفت بین خود، قیمت نفت را در بازار تنظیم می کردند، روسیه بدون حضور در این سازمان از منافع تصمیم های اوپک بهره مند می شد.
در واقع روسیه با بی توجه جلوه دادن خود به قیمت نفت، بدون تحمل قید تولید، «سواری مجانی» می گرفت. اما کاهش شدید قیمت نفت که دور جدید آن از ابتدای سال جاری میلادی شروع شد، روسیه را مجبور به تغییر مواضع کرد.
شرایط در مورد عربستان هم مشابه است. این کشور که با استراتژی حفظ سهم خود از بازار و همچنین از میدان به در کردن نفت شیل آمریکا هرگز حاضر به همراهی با اوپک برای کنترل تولید نفت نشده بود، نتوانست دور جدید کاهش قیمتها را تحمل کند و همراه قطر، روسیه و ونزوئلا پیشنهاد فریز سطح تولید نفت در سطح فوریه 2016 را ارائه کرد.
تغییر مواضع این کشورها حاکی از ناتوانی از تحمل قیمتهای فعلی یا تضرر قابل توجه آنها از تداوم شرایط حاکم بر بازار نفت است. این کشورها طی این مدت (از اوایل سال جاری میلادی تا کنون) فشارها و رایزنی های قابل توجهی برای همراه کردن ایران با طرح فریز نفتی را اعمال کردند.
عربستان بارها اعلام کرد که باید تمام کشورها از جمله ایران با این طرح همراهی کنند. در غیر این صورت عربستان نیز تولید نفت خود را افزایش خواهد داد. آخرین تلاش های سعودی ها مربوط به روز شنبه بود که جانشین ولیعهد عربستان و وزیر دفاع این کشور مجدداً تأکید کرد که عربستان مشروط به اجرای این توافق از سوی دیگر کشورها از جمله ایران به این توافق خواهد پیوست.بر خلاف این اظهارات عربستانی ها روز گذشته سرانجام از مواضع تنش جویانه خود کوتاه آمدند. حتی اگر باز هم با تغییر مواضع خود توافق را به شکست بکشانند، خود شکست خورده اصلی خواهند بود چرا که پیشنهاد فریز نفتی توسط آنها ارائه شده بود. ایران همچنان از منافع توافق هسته ای و رفع تحریم ها در حوزه فروش نفت، بهره مند خواهد شد و عربستان به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت جهان با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد.
البته باید توجه کرد که یکی از اهداف اصلی سعودی ها از تکرار این گونه اظهارات آن بود که به دنیا بگویند اگر تولید نفت فریز نشود و قیمت باز هم سقوط کند، مقصر اصلی ایران است و از این طریق فشارها بر ایران را افزایش دهند. اما وزارت نفت کشورمان، در کنار همراهی با فریز نفتی و حمایت از آن، هرگز سخنی مبنی بر تثبیت سقف تولید خود نزد و این خود موفقیتی برای اقتصاد کشور بود.
اما این موفقیت چگونه حاصل شد؟در پاسخ باید به شرایط چند سال گذشته توجه کرد. اقتصاد کشور در سال های 92 و 93 فشارهای ناشی از کاهش فروش نفت به خاطر تحریم ها را تحمل کرد و از این محل دچار آسیب جدی نشد. اما در سال 94 مشکل مضاعف شد.
علاوه بر تداوم تحریم و فروش حداقلی نفت، قیمت نیز به شدت افت کرد اما باز هم اقتصاد کشور تاب آورد و بر اساس آخرین گزارشها نرخ رشد اقتصاد در سال 94 منفی نشد.
حتی کاهش نرخ رشد نسبت به سال 93 هم تا حدود زیادی به عواملی جز کاهش درآمد نفتی مربوط است. این در حالی است که در طول این مدت برخی دیگر از کشورهای نفتی با مشکلات بیشتری مواجه شدند. ونزوئلا دچار تورم های سه رقمی و نابه سامانی شدید شد.
عربستان حجم زیادی از اندوخته های ارزی خود را خرج کرد و برای اولین بار از یک طرح بزرگ اقتصادی برای قطع وابستگی به نفت خبر داد. کاهش هزینه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی نیز در بسیاری از کشورهای عربی رخ داد.
لذا می توان گفت کاهش وابستگی بودجه دولت به نفت تا حد 25 درصد که نتیجه آن، تاب آوری نسبی اقتصاد در برابر شوک قیمت نفت بود، یکی از مهمترین پشتیبان های وزارت نفت در اتخاذ موضع مقتدرانه در برابر فشارها بود. علاوه بر آن باید توجه کرد که منافع ایران از بازگشت به بازار و افزایش تولید در مجموع بیش از افزایش قیمت خواهد بود.
بازگشت به قدرت تولید پیش از تحریمها، بازیابی سهم از بازار نفت، افزایش درآمدها به خاطر افزایش دو برابری صادرات و افزایش قدرت چانه زنی در اوپک، دستاوردهایی است که در هر حال ایران را به برنده تحولات نفتی چند ماه گذشته و همچنین نشست اخیر تبدیل می کند.
***************************************
روزنامه ایران**
وارونهنمایی یک موضعگیری سنجیده/ علی خرم
ایران و کشورهای 1+5 در حالی مرحله دشوار اجرایی کردن تعهدات هستهای خود در چارچوب برجام را پشت سر میگذارند که بروز اختلاف نظر و مشکل درخصوص چگونگی عملیاتی شدن برخی مفاد توافق هستهای امری طبیعی به نظر میرسد. اختلافاتی که مسئولان و مقامات دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی کشورهای طرف اختلاف را بر آن میدارد تا از طریق گفتوگو و مذاکره، مشکلات پیش آمده را حل و فصل کنند. سفر رئیس کل بانک مرکزی به امریکا سه ماه بعد از اجرای برجام با هدف بحث و گفتوگوی جدی با مقامات امریکایی درباره موانع اجرای برجام را باید در این چارچوب تعریف کرد.
این سفر در حالی انجام شد که بعد از اجرایی شدن برجام و لغو تحریمهای اروپا و امریکا علیه ایران، برخی بانکهای اروپایی به دلیل نگرانی از اعمال جریمه توسط امریکا و نیز نداشتن مجوز انجام معاملات دلاری با بانکهای ایرانی، هنوز تعامل لازم و مناسبی با بانکهای کشورمان برقرار نکردهاند و همین مسأله، مشکلات جدی در مبادلات بین بانکی و تجارت ایران و اروپا پدید آورده است. ریشه این مشکل، یک قانون قدیمی امریکاست که در زمان تحریمهای اولیه واشنگتن علیه تهران به تصویب رسیده و به مرحله اجرا درآمده است. هنگام توافق هستهای و امضای برجام هم اشارهای به ضرورت لغو این تحریمها نشد زیرا در فهرست تحریمهای هستهای قرار نداشت. به هرحال، همین قانون تحریمهای اولیه امریکا علیه ایران، مانع تعامل عادی بانکهای ایران و اروپا شده است. رئیس بانک مرکزی ایران نیز که برای شرکت در نشست سالانه صندوق بینالمللی پول عازم واشنگتن شده بود، از فرصت حضور در خاک امریکا استفاده کرد و ضمن گفتوگوی مستقیم با مقامات اقتصادی کاخ سفید، به آنان هشدار داد که موظفند برای حل این مشکل اقدام جدی و تدبیری اساسی بیندیشند. سیف برای بالا بردن ضریب تأثیر هشدار خود به مقامات امریکایی، از زبان دیپلماتیک بهره گرفت و تأکید کرد که برداشته شدن تحریمها و فراهم شدن امکان مبادلات بینالمللی با بانکهای مختلف اروپایی و آسیایی، از اهداف مهم ایران در مذاکره هستهای بوده است و اگر به هر دلیلی دستیابی به این هدف، با مانع مواجه شود حتی اگر ریشه این مانعسازی در خارج از توافق نهایی برجام باشد، مترادف آن است که کشورهای غربی در زمینهسازی برای رفع چالشهای بانکی و مالی ایران کوتاهی کردهاند و باید عواقب این گریز از روح تعامل و تفاهم برای امکانپذیر شدن اجرای بندهای مورد توافق در برجام را پذیرا شوند. این موضع سیف، به عنوان یکی از مقامات ارشد اقتصادی کشور که موانع اجرای برجام را در خاک امریکا به مقامات ایالات متحده گوشزد کرد، مؤثر واقع شد تا حدی که وزیر خزانهداری امریکا تأکید کرد امریکا تا زمانی که ایران به تعهدات خود براساس برجام عمل کند، با «حسن نیت» به اجرای تعهدات مرتبط با تحریمها ادامه خواهد داد. در واقع، تاکتیک انداختن توپ در زمین امریکاییها به نفع ایران پاسخ داد، آن هم در شرایطی که تندروهای امریکایی به بهانههای مختلف تلاش میکنند زمینهساز فشارهای جدید علیه ایران شوند، زیرا رئیس کل بانک مرکزی ایران در حالی که همه کشورهای طرف مذاکرات هستهای، پایبندی ایران به مذاکرات هستهای را تصریح کردهاند، مقامات امریکایی را با طرح بحثهای تخصصی و ارائه استدلالهای منطقی متوجه مسئولیت جدی خود برای برداشتن هرگونه مانع اقتصادی علیه ایران کرد تا از طریق بحث و گفتوگوی مستقیم و تخصصی با مسئولان حوزه خزانهداری و مالی امریکا و نه ایجاد جدال و تنش دیپلماتیک به برطرف شدن یکی از جدیترین مشکلات پیش آمده در مسیر اجرای برجام یاری رساند.
اما برخلاف آنچه که این مقام اقتصادی کشورمان در سفر به امریکا دنبال میکرده است، برخی از مخالفان داخلی برجام هشدارهای او مبنی بر الزام امریکا برای حل مشکلات پیش آمده در «روابط بین بانکی ایران و کشورهای خارجی» را به این معنا در نظر گرفتند که گویی برجام برای ایران، کمترین دستاوردی نداشته است.
این دسته از منتقدان، از سخنان رئیس بانک مرکزی ایران که بر گرفته از اصول و فنون مذاکره و دیپلماسی است، ابزاری سیاسی ساختند تا به اهداف جناحی خویش و زیر سؤال بردن «تمام» دستاوردهای موفقیتآمیز دولت در حل و فصل چالش هستهای ایران برسند.
این موضع که همه آنچه در مذاکرات هستهای به دست آمده را نادیده میانگارند بویژه در شرایطی که فضای تندی از سوی مخالفان خارجی برجام علیه تهران شکل گرفته است، به منافع ملی کشور آسیب وارد میکند. القای این مسأله که برجام هیچ دستاوردی برای ایران نداشته، ارسال کننده این پیام به کشورها و سرمایهگذاران مختلف خارجی خواهد بود که اعتماد لازم برای برقراری روابط دوسویه سیاسی و اقتصادی میان ایران و کشورهای جهان به وجود نیامده و لذا شرایط مناسب برای ازسرگیری همکاریهای اقتصادی با ایران مهیا نیست. فضایی که به نظر میرسد مخالفان داخلی و خارجی برجام از به وجود آمدن آن ناراضی به نظر نمیرسند اما در این میان، مردم و فعالان اقتصادی قادرند فراسوی جنگهای تبلیغاتی قضاوت کنند که آیا واقعاً گشایشهایی در حوزه زندگی و کارشان ایجاد شده یا خیر و فراتر از آن، اگر در بدبینانهترین قضاوت، دستاورد برجام را بازگرداندن کشور از لبه پرتگاه اقتصادی و دیپلماتیک تعریف کنیم، آیا این دفع خطر بزرگ، به تنهایی دستاورد بزرگی نیست؟
***************************************
روزنامه جام جم**
انتظارات مردم در برجام برآورده نشده است / حسین نجابت
برای برآورد دستاورد هر مسالهای، باید این برآورد را متناسب با انتظارات موجود انجام داد و در مورد توافق هسته ای نیز همین اصل صادق است.
دولت و طرفداران برجام، در ماه های گذشته بیشترین تلاششان این بود که به مردم نوید دهند برجام تحریم ها را می شکند و رونق اقتصادی به همراه میآورد اما اظهارات اخیر آقای دکتر سیف، رئیس کل بانک مرکزی حاکی از این است که اقداماتی که قرار بوده تا الان در این حوزه انجام شود، محقق نشده و چون انتظارات اکثر مردم از برجام رفع تحریم بود می توان گفت که اتفاق مهمی نیفتاده است.
البته برخی اقدامات صورت گرفته که از جمله آنها می توان به برداشته شدن تحریم از کشتیرانی و صادرات نفت اشاره کرد اما به هر حال همه اینها با مبادلات پولی و مالی گره می خورد و حتی نفت هم اگر صادر شود دوباره ماجرای دریافت وجوه مطرح است.
بنابراین ارزیابی اینکه اتفاقی افتاده یا خیر، از نظر جزءنگری می توان گفت که حتما اتفاقاتی افتاده است، اما از نظر کلی آنچه مورد توقع مردم و حتی مسئولان بوده، هنوز محقق نشده و اتفاق مهمی نیفتاده است.
آنهایی که با ایران طرف هستند پیشینه درخشانی در عمل به تعهداتشان ندارند و این کشورها بویژه آمریکا هر جا که توانسته اند به راحتی تعهداتشان را زیر پا گذاشته اند. بر همین اساس باید با این کشورها با زبان متناسب که زبان زور است، مقداری محکم تر صحبت و عمل کنیم و نگران نباشیم که آنها اقدام متقابل انجام می دهند. واقعیت این است که آنها نیز نمی توانند به آن تحریم های محکم گذشته برگردند زیرا کسی با آنها همراهی نخواهد کرد بنابراین دولت باید از این موضوع استفاده کند و به میزانی که توان دارد با آنها مقابله کند و جواب «های» را با «هوی» بدهد.
در حادثه منا ملاحظه کردیم که اگر موضعگیریهای قاطع رهبری نبود حتی عربستان حاضر نبود پیکر قربانیان این فاجعه را به ایران تحویل دهد. در طول مذاکرات هسته ای نیز شاهد بودیم که هر کجا محکم ایستادیم آنها کوتاه آمدند و از این تجربه باید استفاده کنیم.
ما اگر فشار بیاوریم آنها انعطاف نشان می دهند و با توجه به صراحت متن برجام، از آنجا که آنها به تعهداتشان عمل نکرده اند ما هم باید عمل به تعهداتمان را متوقف کنیم. البته ما بخش زیادی از تعهداتمان را اجرا کرده ایم اما هنوز می توانیم کارهایی بکنیم و بهعنوان مثال بازرسی ها یا اجرای پروتکل الحاقی را متوقف کنیم.
به اعتقاد من راهی جز این نیست و با توجه به بازیهایی که آنها در می آورند با خرده دیپلماسی نمی توان این مشکلات را حل کرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
تقریباً همان«هیچ»/دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی
«سوئیفت» باز است اما کار نمیکند! این جمله به عقیده من چلاندهشده تمام ابعاد مذاکرات هستهای است.
امروز در شرایطی هستیم که همزمان هم میتوانیم از اتاق سوئیفت دیدن کنیم تا یقین کنیم که سوئیفت باز است و هم گلایه عالیترین مقام پولی کشور را از تعطیل بودن سوئیفت در ایران در اجلاس بهاره بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بشنویم.
این یادداشت بنا دارد یک تصویر هوایی از این واقعه را ترسیم کند تا ابعاد موضوع روشن شود.
برای آنکه بدانیم چرا ایران نمیتواند از سوئیفتی که باز است عبور کند، لازم است ساختار معاملات در سوئیفت روشن شود. طبق قانون جدید مبادلات بینالمللی، تنها نهادی که در هر کشور میتواند طرف حساب سوئیفت باشد، عملا بانک مرکزی آن کشور است. اگرچه در ظاهر بانکهای تجاری خصوصی و دولتی هستند که با سامانه سوئیفت کار میکنند اما کلید ورود این بانکها، تایید بانک مرکزی ایران به دروازه جهانی سوئیفت و تعهد تامین اتکایی بانک مرکزی نسبت به هر بانکی است که قرار است کاربر دروازه سوئیفت شود. خب! تا اینجا شاید قضیه چندان مشکل به نظر نرسد. برای ما که به بخشنامه و نامههای ایجابی عادت داریم، خیلی راحت به نظر میرسد که مثلاً بانک مرکزی یک نامه ایجابی به دروازه سوئیفت بزند و به آنجا ابلاغ کند که «بلامانع است. سریعاً اقدام شود».
حقیقت آن است که مساله به این سادگی که ما پنداشته بودیم نیست و بانکهای ایران برای رفع قفل شدن باید استانداردهایی را پاس کنند که رعایت آنها به اعلام ورشکستگی قطعی نیمی از بانکها منجر خواهد شد. این اعلام ورشکستگی البته نه به آن معناست که ورود به سوئیفت آنها را قرار است ورشکسته کند بلکه به معنای آن است که ورشکستگی پیشین آنها که تا امروز به مدد عدم شفافیت مالی پوشیده مانده بود نمایان خواهد شد. البته اینجا هم ممکن است تفکر بخشنامهای و ابلاغیه مجدد غلیان و چنین راهنمایی کند که با یک ابلاغیه بانک مرکزی را متعهد کنیم که دیون این بانکها را نیز مانند موسسه «ثامنالحجج» به عهده بگیرد تا مشکل سوئیفت نیز حل شود! اما اینجا دیگر نه حساب یک بانک و 2 بانک است و نه حساب یک روز و 2 روز.
ما میپذیریم که آنقدرها هم مشکل عدم کارکرد سوئیفت تقصیر بانک مرکزی کشور نیست. اگرچه به بانک مرکزی اکنون نقدهای متعددی وارد است اما پیرامون موضوع سوئیفت امکان همدردی با بانک مرکزی وجود دارد، لذا این جسارت در بیان نیز از مقام ارشد این نهاد دولتی جای تقدیر دارد. اما سوال مهمی که ذهن جامعه را مشغول میکند این است: آیا زمانی که دولت در بدو ورود به تونل «برجام» بود از این مشکل اطلاع نداشت؟ آیا آن زمان ما نمیدانستیم که علاوه بر مشکل خاموش بودن سوئیفت در ایران، بانکهای ما نیز مولفههای متعددی را باید پاس کنند تا بتوانند از روشن بودن سوئیفت بهره ببرند؟
شنیده شد در پاسخ به اینکه چرا بانکهای آمریکایی با ایران همکاری نمیکنند، پاسخ آمده که در برجام ما چنین تعهدی را برای بانکهای آمریکایی در نظرنگرفته بودیم و به عبارت دیگر، برجام ربطی به بانکهای آمریکایی ندارد. بسیار خب! آیا در دولت هیچ اقتصاددانی نبود که به مذاکرهکنندگان بگوید امروز تمام مبادلات دلاری جهان از کانال بانکهای آمریکایی میگذرد و هر مبادله دلاری که بین 2 کشور انجام شود، حتما توسط سیستم بانکی آمریکا رصد میشود تا به صورت «سیف» انجام شود؟
گمان من این است که رئیس بانک مرکزی -که به نقل از روابطعمومی این بانک قصد مخدوش کردن دستاوردهای برجام را نداشته و با اظهارات اخیرش بنا داشته فشارهای بینالمللی را روی آمریکا و مانعان سوئیفت بیشتر کند- با اظهارات اخیر تلاش کرده است از تزلزل جایگاه حرفهای خود نزد اقتصاددانان آگاه کشور ممانعت به عمل آورد که البته قابل قبول و منطقی است. علاوه بر این در سطح بینالمللی و در اجلاس بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول اقتصاددانان جهان انتظار دارند رئیس بانک مرکزی هر کشور- که شاخصترین اقتصاددان آن کشور پس از وزیر اقتصاد محسوب میشود- از دستاوردهای اقتصادی خود در دوران تصدیاش بر عالیترین مسند پولی کشور بشنوند و به تبع اگر قرار باشد در چنین جمعی اعتراف شود که دستاورد چندانی وجود ندارد، بهتر آن است که مقصر اصلی معرفی شود تا آن جمع احساس نکنند عالیترین مقام پولی آن کشور توان حفظ مسند تحت تصدی خود را ندارد. منصفانه باید به رئیس بانک مرکزی کشورمان در اینباره حق بدهیم که نخواسته است هزینههای بیثمربودن «سیف سوئیفت» را به گردن بگیرد و البته شاید این اظهارات قرار بوده که هزینه جابهجایی و عزل رئیس بانک مرکزی را نیز برای دولت بالا ببرد. اکنون دولت در شرایطی قرار دارد که اگر نسبت به رئیس بانک مرکزی موضعی قاطع اتخاذ کند و احیانا وی را معزول دارد، عملاً با نمایش خشم خود مهر تاییدی بر سخنان نماینده خود در اجلاس واشنگتن زده است و اگر نسبت به آن سکوت کند، محتوای سخنان وی را پذیرفته است؛ این یعنی بازی 2 سر باخت.
***************************************
هفته نامه 9 دی **
واکاوی روند تبدیل شدن روحانی به نخستین رئیس جمهور «تکدورهای»
دولت در قمار «باخت – باخت»!/سیدحسین علوی
دولت حسن روحانی به آخر راه خود رسیده است. این تنها حرف ما نیست. این سخن، کلیدواژه مشترک روزنامه های زنجیرهای حامی دولت طی یک هفته اخیر است.
روزنامه وقایع اتفاقیه با طرح این مطلب که «چرخش مردم در انتخابات تکرارپذیر است» می نویسد: اتفاقی که در سال 84 افتاد میتواند باز هم تکرار شود و اگر اصلاحطلبان برای آینده برنامهریزی درستی نکنند، شکست دیگری در پیش خواهد بود. طبق آخرین آمار ارائه شده در سال 92، کل واجدین شرایط در ایران حدود 50 میلیون نفر بوده که از این تعداد حدود 9 میلیون نفر (8796466 نفر) ساکن تهران هستند، یعنی 18 درصد رأیدهندگان از تهران و 82 درصد از سایر شهرستانها در انتخابات شرکت میکنند. برنامهریزی روی رأی شهرستانیها که درصد بالایی از رأی دهندگان را تشکیل میدهند مغفول مانده و تجربه نشان داده است که اصولگرایان از همین خلأ سودجسته و با جذب آرای آنان به موفقیت دست مییابند. اصلاح طلبان باید هر بار که قدرت را در دست میگیرند، برای پاسخگویی به خواستههای مردم چارهای بیندیشند و برای آینده خود، برنامههای مدون و جامع داشته باشند. در غیر این صورت باید شاهد ظهور دوباره و دوباره پدیدههایی نظیر احمدینژاد باشیم و هر چه کاشتیم، بر باد رفته ببینیم.»
از سوی دیگر علی افشاری (ضدانقلاب فراری که از دولت حسن روحانی حمایت می کند!) در روزآنلاین (ارگان سرویس جاسوسی هلند) مینویسد: «دولت روحانی اکنون با فراموش کردن وعده حل مشکلات در کوتاه مدت، بر روی طولانی بودن پروسه حل مشکلات تاکید می کند. از آنان باید پرسید یا روحانی وضعیت را نمی دانست که طبیعتا این عدم اطلاع، کیفیت و کارایی پایین تیم اعتدال را نشان می دهد. اما اگر می دانست و با علم به معضلات، در باغ سبز به مردم نشان داد ، پس باید گفت عمل فریبکارانه و پوپولیستی مرتکب شده است. روحانی وتیمش انتظارات را در پیش از انتخابات و قبل و بعد از برجام بالا بردند. اول به غلط اکثر مشکلات اقتصادی و سیاست خارجی را مرتبط با تحریم ها دانستند و سپس مدعی شدند بعد از برداشته شدن تحریم ها اتفاقات بزرگ مثبتی به یک باره رخ می دهد. حتی سخنگوی دولت در روز های اخیر مدعی رشد ۶ درصدی اقتصاد کشور در سال ۹۵ شده است! گویی اینها از وضع کشور بیخبرند!»
روزنامه قانون نیز در مطلب مشابهی، از انفعال و لفاظی و بیکارنامگی دولت ابراز نگرانی کرده و مینویسد: «گویا رسم شده است هر دولتی بر سر کار میآید اقدامات و سیاستهای دولت قبل را مورد نقد قرار دهد و با چنگ زدن به اقدامات اشتباه گذشتگان در موقعیت مظلومنمایی قرار گیرد تا بتوانند کارهای خود را زیر سایه آن حملهها، آرامتر پیش ببرند. حسن روحانی هم که همواره این موضوعات را مورد نقد قرار میداده امروز در مقام پاسخگویی به شعارهای جدیدی که مطرح میشود برآمده است و حتی گذشت سه سال از عمر دولت هم نتوانسته از سطح انتقادات وی نسبت به دولت قبل بکاهد، این در حالی است که اقدامات دولت او در حوزه سیاست داخلی و اقتصاد چنگی به دل نمیزند.» این روزنامه میافزاید: «دولت امیدوار بود با رفع تحریمها، سال 95 بتواند سال گشایش اقتصادی باشد ولی سالی که نکوست...! باید به آقای رئیسجمهور و کابینه آن گوشزد کرد اگر اقدامات ظریف در سیاستخارجی نبود، بدون شک مردم دل از این دولت کنده و نه به دنبال سیاستهای گذشته بلکه دل را آماده شنیدن سخنان تازهتر از اعتدال میکردند. بدنه اجتماعی که رای خود رابه اعتدال داد، نمیخواهد دولت یازدهم اولین دولت یک دورهای در ایران باشد که مردم او را حذف میکنند.»
اگر این مطالب را در کنار سیل اظهار نگرانیهای بیسابقهی روزنامههای جناح دولت از احتمال بازگشت احمدینژاد در یک هفتهی اخیر قرار دهیم، آنوقت مساله، تصویر بسیار روشنتری به خود خواهد گرفت. ترجیعبند تمام این دلواپسیها یک مطلب است و آن اینکه؛ روند پیش روی اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی ایران، دولت روحانی را نخستین دولت تکدورهای تاریخ پس از انقلاب مینمایاند!
واقعیت تلخ اقتصاد افلیج این روزهای ایران که تا خرخره در رکود و تورم فرو رفته، در کنار ناکامی وعده 100 روزه حل مشکلات اقتصادی و رسیدن آن به 1000 روز! در وانفسایی که عزت ملی را با انرژی هستهای دود کردیم و به هوا فرستادیم و در عوض تحریمها نهتنها کم که نشد، بلکه بیشتر هم شد! و... اوضاع وخیمی را برای دولت رقم زده است.
دولتی که در دو سال و نیم به اندازه بیش از دوبرابر 8 سال دولت احمدینژاد تولید نقدینگی کرده، اینک مانده است که چگونه رکود را از دامان اقتصاد ایران کوتاه کند! تمام برنامه های عملیاتی و قابل طرح ضدرکود، بلااستثناء تورم زا هستند و تورم ناشی از نقدینگی انباشتهی این روزها نه تنها تورم؛ که سیل بنیانکن اقتصاد ایران خواهد بود!
«دولت در قمار باخت – باخت»؛ حکایت این روزهای شیخ حسن روحانی است. دولت روحانی، مجری انتخابات بعدی خواهد بود. لذا نباید نگرانیای از بابت رقبا داشته باشد. اما این دولت و حامیان زنجیرهای آن را چه شده که روشن شدن چراغهای بولدوزر انتخاباتی احمدینژاد را با چنین نگرانی و آشفتگیای دنبال میکنند؟! آیا قرار است پس از رکوردزنی روحانی به عنوان رئیسجمهوری که کمترین نصاب رای را در تاریخ ایران به خود اختصاص داده و پس از ثبت عنوان نخستین رئیسجمهوری که نتوانسته فاتح میدان مجلسی باشد که خود، برگزار کنندهی انتخابات آن بوده، رکوردی جدید به نام روحانی ثبت شود؟ آیا قمار باخت – باخت روحانی با تبدیل شدن وی به نخستین رئیسجمهور «تکدورهای» تاریخ پس از انقلاب تکمیل خواهد شد؟! انتخابات مجلس رسما ثابت کرد؛ کسانی که تابلوی علنی حمایت از دولت را سر دست گرفته بودند (اعم از اعتدالیون و اصلاح طلبان) تنها 35 درصد وزن جامعه سیاسی ایران را به خود اختصاص داده اند. و این یعنی از هماکنون زنگها برای روحانی به صدا در آمده است. روحانی فقط کمتر از یک سال فرصت دارد تا سه سال اتلاف وقت را اصلاح کند! این در حالی است که چشمهای کم فروغ روحانی همچنان به رویای بیتعبیر «برد-برد» با اوباماست!
***************************************
هفته نامه پرتو سخن **
ويژگي هاي اقتصاد مقاومتي/ علي شيرازي
سال 1395، سال «اقتصاد مقاومتي؛ اقدام و عمل» است. اقتصاد مقاومتي يك رويكرد كوتاهمدت سلبي و اقدامي صرفاً پدافندي نيست؛ بلكه اقدامي بلندمدت با رويكردي ايجابي و دورانديشانه است.
اقتصاد مقاومتي يعني اقتصادي كه مقاوم و پايههاي آن محكم است؛ با تحريكات جهاني، با تكانههاي جهاني، با سياستهاي استكبار جهاني و امريكا زير و رو نميشود. اين اقتصاد داراي ويژگيها و شاخصهايي است كه ما در اين نوشتار به برخي از آنها ميپردازيم.
1. اقتصاد مقاومتي بر پايههاي مردمي استوار است، مردمبنياد است و با اراده، سرمايه و حضور مردم تحقق مييابد. در اين اقتصاد؛ مردم بازيگر اصلي صحنه اقتصادند و اقتصاد بر محور دولت نميچرخد و دولتي نيست. عناصر آماده به كار، ماهر، مبتكر، داراي دانش، و يا سرمايه در كشور چنان فراوان هستندكه دولت بايد براي حضور آنها زمينهسازي و از آنها حمايت كند؛ مسؤوليت عمده دولت اين است. بايد فعاليتهاي اقتصادي به مردم داده شود، مردم بازيگر اصلي در تصميمگيري اقتصادي باشند و دولت، خود را از بخشي از تصميمگيريها خارج كند. مردميكردن اقتصاد يعني اينكه اقتصاد كشور، يك گام از وضع موجود، جلوتر رود و به مردم ميدان داده شود.
2. اقتصاد مقاومتي، درونزاست؛ يعني بر نيروي داخلي تكيه دارد و از دل ظرفيتهاي خود كشور و مردم ما ميجوشد، به كار ايراني و سرمايه ايراني احترام ميگزارد. به توليد داخل و خودكفايي در توليد ميانديشد، از توليد ملي حمايت و توليد داخلي را ترويج ميكند و مصرف در دايره توليد ملي ميچرخد.
3. اقتصاد مقاومتي در عين درونزايي، به علت ارتباطات جهاني و بينالمللي برونگراست؛ به اقتصاد ايران، محصور و محدود نميشود، با اقتصادهاي جهاني تعامل دارد، در مقابل اقتصادهاي كشورهاي ديگر با قدرت مواجه ميشود و در خريدها، هرگز توليد داخلي را تضعيف نميكند.
4. اقتصاد مقاومتي، اقتصادي دانشبنيان است؛ يعني از پيشرفتهاي علمي بهره ميبرد، به پيشرفتهاي علمي تكيه ميكند و اقتصاد را بر محور علم قرار ميدهد.
وضع علمي امروز كشور به ما اجازه ميدهد كه بخواهيم اقتصاد ايران را دانشبنيان كنيم. دانشمندان جوان ايراني نشان دادهاند كه ميتوانند نوآوري كنند و ما را از سطح كنوني كه در فناوري داريم بالاتر ببرند و به فناوريهاي برتر دست يابند.
5. يكي از مهمترين ويژگيهاي اقتصاد مقاومتي، عدالت است. در اقتصاد مقاومتي، رونق اقتصادي بدون تأمين عدالت اجتماعي امكان پذير نخواهد بود. عدالت در اين پهنه به معناي تقسيم فقر نيست، بلكه به معناي توليد ثروت و افزايش ثروت ملي است. عدالت به معناي كاهش فاصلههاي طبقاتي است.
6. در اقتصاد مقاومتي، تكيه بر كاهش وابستگي به نفت است. نميگوييم از نفت استفاده نميشود، اما تكيه بر استفاده حداقلي از فروش نفت خام است.
يكي از سختترين آسيبهاي اقتصادي جمهوري اسلامي ايران، همين وابستگي به نفت است كه در سال اقتصاد مقاومتي؛ اقدام و عمل، بايد تدبيري اساسي براي آن انديشيده شود و با فعاليتهاي اقتصادي درآمدزاي غيرنفتي، جايگزيني براي نفت خام تدارك ببينيم و بزرگترين حركت را در زمينه اقتصاد به سرانجام رسانيم.
7. مديريت مصرف و درست مصرف كردن و طراحي يك الگوي صحيح از شيوه زندگي و پرهيز از اسراف و تبذير، يكي از اركان اقتصاد مقاومتي است.
در پهنه اقتصاد مقاومتي به هيچوجه به مردم گفته نميشود كه رياضت بكشند. سخن از اسرافنكردن و اصلاح الگوي مصرف است، سخن از مديريت مصرف است و هرگز سخن از مصرف نكردن نيست. تمام دستگاههاي دولتي و غيردولتي و شخصيتها و خانوادهها و آحاد مردم بايد به اين مديريت مصرف توجه كنند.
8. يك ركن اساسي و مهم در اقتصاد مقاومتي، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد و بتواند در برابر توطئههاي پيدا و پنهان دشمن مقاومت كند.
9. يكي از اركان اقتصاد مقاومتي، مبارزه اساسي و جدي با مفاسد اقتصادي است. بدون مبارزه با مفاسد اقتصادي نميتوانيم سرمايهگذاري مردمي و كار سالم مردمي داشته باشيم. بدون مبارزه با مفاسد اقتصادي، كشور از فعاليت اقتصادي باز ميماند و تهديدها و تحريمها كمر كشور را ميشكند.
10. يكي از شاخصهاي اقتصاد مقاومتي، ارتقاء بهرهوري است. ارتقاي بهرهوري بدين معناست كه بتوانيم از آنچه داريم، بهترين استفادهها را بكنيم. از نفت و گاز و صنايع موجود و هرآنچه در اختيار است، بيشترين و بهترين استفادهها را داشته باشيم.
امام خامنهاي در تاريخ 1/1/1395 فرمودند: «ما ميتوانيم با اقدام عملي در اقتصاد مقاومتي، كشور را مصونيتسازي كنيم تا در مقابل تحريم به خودمان نلرزيم. ما ميتوانيم در مقابل امريكا بايستيم و تحريمها در ما اثر نكند. اگر اين كارها را بكنيم، احتياج نداريم از ارزشها و خطوط قرمز و اصول خودمان صرفنظر كنيم.»
تنها راه رسيدن به اهداف بلند انقلاب اسلامي و شكست استكبار جهاني در ميدان نبرد با ملت ايران، اقدام عملي در سال اقتصاد مقاومتي است.
***************************************