تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۴  ، 
کد خبر : ۲۹۰۵۳۲
گفت‌وگوي «جوان» با سعدالله زارعي درباره تحركات نظامي مسكو در سوريه

«روسيه پوتين» قابل اعتماد است

اشاره: درباره تحولات اخير سوريه و ورود نظامي روسيه به آن كشور با سعدالله زارعي كارشناس مسائل منطقه به گفت‌وگو‌ نشستيم. وي معتقد است رفتار مسكو در دوران پوتين نشان داده كه مي‌توان به آن اعتماد كرد و اگر اتحادي بين مسكو و تهران شكل بگيرد كسي نمي‌تواند جلودار آن در منطقه غرب آسيا شود. محوري كه جمعيت بزرگي را در خود جاي داده و يك ارتش مجموعاً بزرگ اين همكاري مشترك را پشتيباني مي‌كند.
پایگاه بصیرت / محمد بابايي

(روزنامه جوان – 1394/07/27 – شماره 4655 – صفحه 9)

* حملات هوايي روسيه در سوريه خيلي‌ها را غافلگير كرد. بعضي رسانه‌هاي غربي مي‌گويند كه تهران مسكو را ترغيب و تشويق كرده كه در اين مرحله با شدت بيشتري عمل كند، اساساً دليل و ماهيت اين اقدام روسيه از نظر شما چيست و ايران چه نقشي در آمدن روسيه به منطقه دارد؟

** عمليات هوايي روسيه در سوريه در قالب يك ائتلاف منطقه‌اي صورت گرفت يعني ابتدا يك توافقي بين چهار كشور سوريه، عراق، ايران و روسيه بر مبناي مبارزه با تروريسم در منطقه ايجاد شد و بعد روس‌ها يك فرآيند عملياتي را در سوريه انجام دادند. بنابراين اين تعبير كه روس‌ها بنا به دعوت و درخواست ايران عمليات نظامي را انجام دادند، تعبير دقيقي نيست بلكه دقيق‌تر اين است كه در مقوله مبارزه با تروريسم توافقي بين ايران، روسيه، عراق و سوريه وجود دارد و اقدامات فعلي اين كشورها در چارچوب اين توافق جامع انجام مي‌شود. منتها اين مسئله بيشتر در سوريه بروز و ظهور داشته به اين معنا كه در چارچوب همين توافق مشترك، تفاهمنامه‌اي بين سوريه و روسيه در خصوص ورود تجهيزات نظامي روسيه به آسمان سوريه مورد تصويب قرار گرفت. به تعبير ديگر، درخواست از طرف دولت سوريه بود و روس‌ها در چارچوب قانوني وارد اين مسئله شدند.

طبيعتاً اگر در عراق هم اين نياز از سوي دولت اعلام شود اين كار از سوي روسيه يا ايران امكانپذير است كه با استفاده از ظرفيت‌هاي نظامي كاملاً شناخته شده در جهت مهار تروريسم در عراق ورود پيدا كنند اما اين مسئله بيش از آنكه ماهيت ايجاد يك ظرفيت نظامي در منطقه داشته باشد، ماهيت دفاعي دارد يعني هر چهار كشور به نوعي از سوي تروريسم شبه‌مذهبي احساس تهديد مي‌كنند.

* منظورتان از اينكه اين اتحاد دفاعي است چيست و چه تفاوتي با ائتلاف ضد داعش به رهبري امريكا دارد؟

** تهديد تروريسم شبه‌مذهبي در مناطقي از روسيه متوجه دولت مركزي است و فدراسيون روسيه چنين تهديدي را حس مي‌كند و جمهوري اسلامي به دليل اينكه در مرزهاي خود شاهد درگيري‌هايي است، احساس مي‌كند اين درگيري‌ها و ناامني‌ها مي‌تواند در چارچوبي به ايران سرايت كند، در عراق هم اين مسئله وجود دارد. بنابراين ماهيت توافق چهار‌جانبه كه بين روسيه، ايران، عراق و سوريه ماهيت دفاعي دارد يك عمليات پدافندي است تا عمليات آفندي. منتها برخلاف امريكايي‌ها كه در ورود به فضا يا زمين كشورها توجهي به نظر دولت مركزي ندارند، در اين توافقنامه عمليات نظامي منوط به درخواست كشور ميزبان است، يعني دولت سوريه است كه رسماً درخواست كرده و اين روسيه است كه به اين درخواست جواب داده در حالي كه امريكايي‌ها وقتي در همين سوريه عمليات مي‌كردند اساساً به دولت سوريه خبر نمي‌دادند كه ما مي‌خواهيم عمليات كنيم.

از سوي ديگر، يك تفاوت ماهوي وجود دارد بين اقدامات نظامي امريكايي‌ها در منطقه و بين اقداماتي كه روس‌ها طي هفته‌هاي اخير در سوريه انجام دادند. ماهيت اقدامات امريكايي‌ها تجاوزطلبانه و يكجانبه گرايانه است چراكه با كشور ميزبان هماهنگ نكردند و منتظر مصوبه شوراي امنيت سازمان ملل نماندند. بنابراين كارشان از لحاظ حقوقي يك كار غيراخلاقي، يكجانبه‌گرايانه و تجاوز‌كارانه در كشور است در حالي كه اقدامي كه روسيه انجام داده در چارچوب پروتكل‌هاي شناخته شده بين‌المللي است، پايه حقوقي مستحكمي دارد و طبيعتاً اين را بايد در چارچوب اقدامات امنيتي مشترك مورد بحث و بررسي قرار داد.

* يك مسئله‌اي كه در رابطه با روسيه مطرح است خيلي‌ها مي‌گويند روس‌ها قابل اعتماد نيستند و هر لحظه ممكن‌ است پشت متحدهاي خود را خالي كند. اين مسئله تا چه حد مي‌تواند نگران‌كننده باشد؟

** به نظر من درباره روسيه در ايران تبليغات منفي بسيار زيادي صورت مي‌گيرد و اين يك خط مشكوك هم است كه هر جا بحث همكاري ايران و روسيه پيش مي‌آيد بلافاصله اين مسئله مطرح مي‌شود كه روس‌ها قابل اعتماد نيستند.

اولين سؤال ما اين است كه مگر انگليسي‌ها، روس‌ها فرانسوي‌ها و امريكايي‌ها قابل اعتمادند، مگر غير از اين است كه رآكتور بوشهر را كه شركت زينس آلمان قبل از انقلاب متعهد شده بود انجام دهد، انجام نداد؟ مگر غير از اين است كه قبل از انقلاب ما با فرانسوي‌ها يك پروژه مشترك توليد اورانيوم داشتيم و دنبال مي‌كرديم و الان سؤال ما اين است آيا فرانسوي‌ها حاضر شدند پس از انقلاب در چارچوب اين كاري كه ايران سال‌ها سرمايه‌گذاري كرده بود به اندازه يك گرم اورانيوم غني شده به ما بدهد؟

درباره امريكايي‌ها كه اين مثال‌ها زياد است ما در يك مقطعي به درخواست دولت ريگان كمك كرديم و گروگان‌هاي امريكايي در لبنان آزاد شدند. قرار بود كه امريكايي‌ها هم متقابلاً در حوزه صنعت تسهيلاتي را براي جمهوري اسلامي در نظر بگيرند آيا امريكايي‌ها در آن مقطع به اين تعهداتشان عمل كردند؟ نه تنها زير اين تعهدات زدند بلكه شاهد بوديم كه در دولت بعد از ريگان (دولت كلينتون)، ايران در رديف كشورهايي قرار گرفت كه از نظر امريكايي‌ها مستحق تحريم‌هاي شديد بود. قانون داماتو كه ايران و ليبي را هدف تحريم‌ها قرار مي‌داد و هنوز هم اين تحريم‌ها باقي است. اينها موضوعاتي است كه به ما مي‌گويد امريكايي‌ها قابل اعتماد هستند يا نيستند.

به نظر مي‌آيد كه اصلاً اين يك خط مشكوك باشد كه تا صحبت از همكاري ايران و روسيه پيش مي‌آيد بلافاصله يك عده‌اي از پيمان‌شكني روس‌ها صحبت مي‌كنند. خيلي سند ارائه نمي‌دهند افرادي ما را به تركمنچاي ارجاع مي‌دهند اين قرارداد مربوط به زمان فتحعلي‌شاه قاجار است آيا اين روسيه همان روسيه است؟ مگر ايران همان ايران است كه روسيه هم همان روسيه باشد؟ روسيه پوتين در كجا به ما تعهدي داده و خلاف تعهدش عمل كرده است؟ اين بايد به نوعي مورد سؤال قرار بگيرد.

آنهايي كه مخالفند بايد سند ارائه دهند و بگويند در اين موارد قرارداد بستند و عمل نكردند تا ما بگوييم روس‌ها قابل اعتماد هستند يا نيستند. من فكر مي‌كنم كه غير از اين موضوعات دلايل واضحي وجود دارد كه نشان مي‌دهد روس‌ها به توافقاتشان پايبند خواهند بود.

اولاً در حوزه مديترانه روس‌ها براي خودشان بر اساس يك نگرش تاريخي يك حوزه امنيتي قائلند و معتقدند اگر حوزه مديترانه را مخالفان روسيه در دست بگيرند. مرزهاي روسيه ناامن مي‌شود و لذا حفظ امنيت در مديترانه براي روس‌ها بسيار مهم است. موضوع ديگر اين است كه حفظ مديترانه يا حفظ نفوذ در مديترانه بستگي تام و تمامي دارد به حفظ يك دولت دوست در دمشق و روس‌ها به خوبي مي‌دانند كه اگر بشار از حاكميت خلع شود، برادر بشار يا كسي از جنس بشار به قدرت نمي‌رسد.

مسلماً يك عنصري به قدرت مي‌رسد كه تأمين‌كننده نظرات امريكايي‌ها خواهد بود. آيا چنين دولتي كماكان به روس‌ها اجازه مي‌دهد كه در طوس پايگاه‌هاي دريايي قوي داشته باشند؟ آيا دولت همگرا با غرب در دمشق اجازه مي‌دهد روس‌ها كماكان در سواحل لازقيه رفت‌و‌آمد كنند؟ قطعاً اجازه نمي‌دهد اگر اجازه ندهد روس‌ها هيچ جاي پايي در مديترانه نخواهند داشت و بايد به زودي شاهد يك وضعيت ناامني در مرزهاي خودشان باشند. روس‌ها به خوبي مي‌دانند كه غربي‌ها از بازخيزي قدرت روسيه به شدت ناراحتند و در تلاشند كه اين مسائل را مهار كنند.

روس‌ها مي‌دانند كه در پرونده اوكراين غربي‌ها چه ركبي زدند و با روي كار آمدن يك دولت غربگرا در واقع عملاً معادله منطقه را به ضرر روس‌ها تغيير دادند. گر‌چه روس‌ها از ابزارهاي خودشان استفاده كردند ولي به هر حال شرايط فعلي براي روسيه هم هزينه‌هاي نظامي دارد چراكه مجبور است نيروهايش را حالت آماده‌باش در‌بياورد، نيرو گسيل كند به منطقه غرب و عملاً اين مسئله براي روس‌ها هزينه‌بر است. روس‌ها نمي‌خواهند با سهل‌انگاري در پرونده سوريه هزينه‌هاي سنگيني در اطراف مرزهاي غربي خودشان در منطقه درياي سياه بپردازند. به اين خاطر برداشتم اين است كه مي‌شود به همراهي روس‌ها و تداوم همراهي روس‌ها با ايران در پرونده سوريه اعتماد كرد.

* رسانه‌ها و مقامات غربي به روسيه هشدار مي‌دهند كه ممكن است سوريه تبديل به افغانستان ديگري براي روسيه شود و حتي ظاهراً شواهدي داريم كه غرب در حال فراهم كردن اين زمينه است. به عنوان مثال سي ان ان گزارش داد كه امريكا 50 تسليحات براي شورشيان سوري و ميانه‌روها از آسمان پايين انداخته است. شما احتمال اينكه سوريه تبديل به افغانستاني ديگري براي روس‌ها بشود را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

** بايد ببينيد اين حرف‌ها را چه كساني مي‌زنند. اين حرف غربي‌هاست، غربي‌ها دنبال مهار روسيه‌اند يا دنبال اعتلاي قدرت آن‌؟ قطعاً دنبال مهار روسيه‌اند چطور مي‌شود غربي‌ها هم دنبال اين باشند كه روسيه را يكجا گير بياورند و ضربه بزنند و ضعيفش بكنند و يك جاهم به آن هشدار بدهند و بگويند كه اگر از اينجا نروي دچار بحران مي‌شوي و بحران افغانستان براي شما تكرار مي‌شود. خود اين نشان‌دهنده اين است كه اين حرف‌ها واقعي نيستند.

حتي همين كساني كه مي‌گويند اين مقدار تسليحات را در اختيار مخالفان قرار داديم ضمن اينكه اين حرف مسئوليت‌آور است و با حقوق بين‌الملل ناسازگار، معلوم نيست درست باشد. يعني ما قطعاً اين احتمال را به طور زياد مي‌دهيم كه تبليغات سياسي است و هيچ اتفاق جديدي بين امريكايي‌ها و جيش الحر يا داعش يا جبهه النصره پيش نيامده بلكه غربي‌ها با هدف ترساندن روس‌ها دست به يك سلسله تبليغات سياسي مي‌زنند.

* الستر كورك مأمور سابق سازمان جاسوسي برون‌مرزي انگليس طي تحليلي در ‌هافينگتون پست گذاشته است كه مهم‌ترين نگراني ناتو اين است كه با محوري كه شكل گرفته انحصار تصميم‌گيري درباره صلح و جنگ از حوزه ناتو خارج ‌شود، چون سال‌ها اين ناتو بود كه در مورد صلح و جنگ تصميم مي‌گرفت. آيا اين محور مي‌تواند چنين نقشي داشته باشد و پايدار بماند؟

** يكي از وحشت‌هاي غرب كه آن را ابراز مي‌كنند بازخيزي قدرت امنيتي روسيه است. از ديگر نگراني‌هاي غربي‌ها كه از نگراني اول مهم‌تر است يك نوع به اصطلاح اتحاد بين ايران و روسيه است. غربي‌ها معتقدند اگر ايران و روسيه به هم برسند و بخواهند با هم در منطقه كار بكنند قطعاً در منطقه هيچ جلوداري نخواهند داشت؛ نه تركيه قادر است معادله امنيتي ايران و روسيه را تحت تأثير قرار بدهد و نه عربستان و رژيم صهيونيستي و نه حتي خود ناتو قادر است چون اين قدرت دروني است، برخلاف قدرت ناتو كه يك قدرت ميهمان است در جايي كه حضور دارد نه در اينجا دولتي وجود دارد كه عضو اين اتحاد است. در دولت عراق و دولت سوريه يك جنبش‌هاي اجتماعي وجود دارند كه اين جنبش‌هاي اجتماعي مثل حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي شبيه اين خواهان اين همراهي و همكاري مشترك هستند.

بنابراين اگر روسيه و ايران در منطقه كاري انجام مي‌دهند اين كار دقيقاً در چارچوب نگرش‌هاي ملي كشورهاي منطقه است برخلاف كاري كه ناتو انجام مي‌دهد. به همين خاطر به نظر من همين الان غربي‌ها در اين منطقه صحنه را واگذار كردند. من از شما سؤال مي‌كنم الان در منطقه ناتو كجا عمل مي‌كند آيا نيروهاي ناتو الان در افغانستان هستند يا در پاكستان‌؟ آيا ناتو در عراق است؟ آيا ناتو در سوريه است؟ آيا ناتو در لبنان است؟ آيا ناتو در فلسطين است؟ در عمان است؟ در مصر و ليبي است؟ در هيچ جا ناتو نيست. بگذريم از اينكه يك سلسله قراردادهاي فروش تسليحات وجود دارد يا ممكن است مانورهاي مشتركي در منطقه ما اجرا شود اما در صحنه واقعي امروز مهم‌ترين چالش منطقه چالش تروريسم است كه خيلي تعيين‌كننده براي منطقه ماست. سؤالم اين است كه در اين معادله اصلي امنيتي منطقه ناتو كجاست؟ امريكا كجاست؟

در نتيجه وقتي ايران و روسيه در اين معادله حضور جدي و فعال پيدا مي‌كنند به اين معني است كه در واقع يك خلأيي اينجا پر شده نه اينكه يك شرايط عادي است و يك قدرت سابقي وجود دارد و حالا يك قدرت جديد معارض آمده مي‌خواهد جاي آن را پر كند.

بنابراين من عرضم اين است كه اساساً اين يك همكاري استراتژيك است بين اين چهار كشور و اين مي‌تواند قطعاً تعيين‌كننده باشد. منتها ما نمي‌خواهيم به طور مطلق بگوييم و نمي‌دانيم كه تحولات موازي در منطقه ما چگونه شكل مي‌گيرد ولي مي‌دانيم كه آنچه اتفاق افتاده تا اينجا بسيار مهم و مؤثر بوده و آنچه از سوي مخالفان اين ائتلاف و همكاري مشاهده مي‌كنيم صرفاً يك سلسله مباحث تبليغاتي و انفعالي است فلذا به نظرم ايران و روسيه مي‌توانند اين بازي را با موفقيت به پايان برسانند. اگر موفق به اين كار شوند به مدلي تبديل خواهد شد كه قطعاً آن بخشي از شمال آفريقا كه با بحران امنيتي مواجه است، يك گوشه چشمي به اين ائتلاف خواهد داشت.

بايد در نظر داشته باشيد كه در اين ائتلاف يك عضو شوراي امنيت وجود دارد بنابراين مي‌تواند حداقل مانع سلسله قطعنامه‌ها در سازمان ملل شود و دو عضو عرب دارد كه اينها مي‌توانند در حوزه عربي حالت سمبليك داشته باشند.

در واقع يك تاليف منطقه‌اي بين‌المللي اينجا قرار گرفته و سرجمع يك جمعيت و ارتش بزرگ اين همكاري مشترك را پشتيباني مي‌كنند. اگر تعداد جمعيت روسيه را با جمعيت ايران، با جمعيت عراق، جمعيت سوريه و ساير متحدين جمع بزنيد مشاهده مي كنيد كه فاصله زيادي با جمعيت تمامي كشورهاي متحد امريكا در منطقه وجود دارد.بنابراين جمعيت اصلي اينجاست. اگر ارتش‌هاي اين كشورها را جمع بزنيد و با ارتش‌هاي كشورهايي كه دوست امريكا در منطقه هستند مقايسه كنيد، متوجه مي‌شويد كه قابل قياس نيست.

در منطقه ما اگر حتي بحث مذهب پيش بيايد و عربستان بخواهد معرف يا نماينده يك مذهب و جمهوري اسلامي نماينده يك مذهب ديگر باشد، منطقه دعواي ما كه از مديترانه شروع مي‌شود تا آب‌هاي عمان ادامه پيدا مي‌كند دست برتر را جمهوري اسلامي دارد. كل جمعيت شيعيان اين منطقه بيش از 60 درصد جمعيت مسلمانان اين منطقه است. شيعيان ايران، عراق، پاكستان، افغانستان، بحرين، يمن و ساير كشورهاي ديگر دست كم 60 درصد مسلمانان خاورميانه را تشكيل مي‌دهند.

با اين وجود ما اين نگاه را قبول نداريم و مي‌گويم كه اينجا دعوا بر سر استقلال و وابستگي است نه دعواي شيعه و سني. جبهه مقاومت به عنوان جبهه مستقل در مقابل جبهه ارتجاعي به عنوان جبهه وابسته قرار گرفته است. به عبارت ديگر، اين دعوا بين يك جريان وابسته با يك جنبش مستقل است و ملت‌هاي سني هم از جنبش مستقل حمايت مي‌كنند نه از جنبش ارتجاعي وابسته.

* به اهميت اتحاد ايران و روسيه اشاره كرديد و شواهد نيز نشان مي‌دهد اين اتحاد در سطحي گسترده شكل گرفته است اما به نظر مي‌رسد هر دو طرف علاقه‌اي زيادي ندارند كه اين اتحاد را علني يا رسمي‌اش كنند. دليل اين مسئله چيست آيا زمان علني كردن اين اتحاد فرا نرسيده است؟

** كار مشتركي كه اين دو كشور تعريف كردند، اسمش قاعدتاً اتحاد نمي‌شود بلكه يك همكاري استراتژيك مؤثر است. اما بايد پرسيد فايده اعلام آن چه است؟ اگر فايده‌اي داشته باشد بايد اعلامش كرد اما اگر فايده‌اي ندارد اعلامش تأثيري ندارد. در اين شرايط چرا بايد چيزي كه تأثير ندارد اعلام شود؟

چرا بايد با اعلامش هزينه‌ها را افزايش دهيم و طرف مقابل را تحريك كنيم. بگذاريد ابهام وجود داشته باشد كه معلوم نباشد عراقي‌ها و سوري‌ها روي چه مواردي توافق كرده‌اند. اين ابهام براي ما سازنده است و به پيشبرد اهداف كمك مي‌كند. بر اين اساس معتقدم تا زماني كه اعلامش چيزي را به ما اضافه نمي‌كند نبايد جزئيات اين مسئله را اعلام كنيم.

* خيلي از تحليلگران غربي مي‌گويند ورود روسيه به جنگ سوريه تغيير‌دهنده بازي بوده، آيا مي‌توان اميدوار بود كه محور مقاومت به همراه روسيه بتواند به اين بحران در ميان مدت پايان بدهد؟

** هميشه در بحران سوريه ما شاهد ائتلاف‌هايي كه بين‌المللي خوانده مي‌شدند بوديم كه گاهي صحبت از 80 كشور، گاهي صحبت از 120 كشور و گاهي صحبت از 40 كشور مي‌شد و اينها جلساتي را در بعضي از پايتخت‌هاي عربي مثل تونس و قاهره انجام مي‌دادند و همين طور در بعضي از پايتخت‌هاي غيرعربي مثل آنكارا هم شاهد برگزاري جلساتي تحت عنوان «ائتلاف بين‌المللي براي سوريه» يا تحت عنوان «دوستان سوريه» بوديم. منتها اين ائتلاف‌ها و حركت‌هاي ائتلاف‌گونه هيچ‌گاه به طور جدي براي حل مسئله وارد ميدان نشدند بلكه هميشه امريكايي‌ها براي اينكه بگويند ما سرنخ تحولات را در دست داريم و اوضاع خارج از كنترل ما نيست يك سلسله اقدامات محدودي را در سوريه يا عراق انجام مي‌دادند كه هيچ تأثيري هم در افزايش قدرت دولت‌هاي مركزي يا كاهش قدرت معارضين در حوزه امنيت نداشت.

اما آنچه پس از توافق بين چهار كشور ايران، روسيه، عراق و سوريه انجام شد و همانطور شاهدش هستيم اين است كه بعد از توافق، نقشه و طرح جدي براي تغيير معادله امنيت سوريه وجود دارد و اين دقيقاً چند روز پس از انجام توافق اتفاق مي‌افتد.

اينها نشان‌دهنده اين است كه برخلاف غربي‌ها كه با مسائل امنيتي منطقه‌اي ما بازي مي‌كنند و تلاششان اين است كه صرفاً كشورهاي متحد خودشان را از آسيب مصون نگه دارند در اينجا اراده‌اي براي حل مسئله وجود دارد و براي اينكه اساساً تروريسمي وجود نداشته باشد چه تروريسم خوب به تعبير امريكايي‌ها و چه تروريسم بد؛ و اين برخورد يكپارچه‌اي با مقوله تروريسم است. از نظر اين چهار كشور تروريسم به طور كلي مردود است چه توسط دشمنان ما انجام شود چه توسط دوستان و متحدين ما باشد. ما به طور كلي با اقدامات تروريستي مخالفيم نه فقط با اقدامات تروريستي كه عليه خودمان انجام مي‌شود بلكه به طور مطلق ما با اقدامات تروريستي و استفاده از زور براي حل معادله‌ها مخالفيم.

بر همين اساس هم مي‌بينيم كه حمله هوايي روس‌ها به مناطق تحت اشغال گروه‌هاي مسلح و همزمان با آن تحرك زميني حزب‌الله و نيروهاي سوريه مورد سؤال رسانه‌هاي غربي قرار گرفته و آنها را نگران كرده چون مي‌دانند اينجا يك كار اساسي دارد عليه تروريسم صورت مي‌گيرد. حتي اين مسئله را آنها به زبان هم آوردند مثلاً انگليسي‌ها گفتند كه اقدام روسيه در از بين بردن هر گروه معارضي در سوريه در واقع كمكي به حل مسئله نمي‌كند يعني از اينكه ارتش سوريه و نيروي هوايي روسيه مقر مخالفين مسلح هماهنگ با غرب را هدف قرار دادند باعث نگراني آنها شد.

اين همان بحث تروريسم خوب و تروريسم بد است كه غربي‌ها هم با هدف به دست گرفتن تحولات مي‌آمدند به اسم مبارزه با تروريسم بد وارد ميدان مي‌شدند. در عمل آسيبي به تروريسمي كه بد مي‌خواندند وارد نمي‌كردند در كنارش كمك مي‌كردند به تروريسم خوب يعني معادل تروريسم خوب، تروريسم بد را تقويت مي‌كردند. در عين حال از برتري تروريسم خوب نسبت به تروريسم بد مراقبت مي‌كردند. مثلاً در سوريه اينها مي‌دانستند كه اگر ضربه نظامي خارجي وجود نداشته باشد جبهه النصره داعش بر گروه جيش الحر غلبه داشتند. جيش‌الحر كه در شرايط طبيعي اساساً حريف گروهي مثل داعش نيست از نظر امريكايي‌ها تروريسم خوب است.

امريكا مي‌خواهد كفه ترازو را در اين معادله امنيتي به نفع جيش الحر و به ضرر داعش و جبهه النصره سنگين كند بنابراين او نمي‌خواهد جيش الحر را ريشه‌كن كند بلكه مي‌خواهد قدرتش تحت مهار باشد. در حالي كه ايران، روسيه و كشورهايي كه با قضيه تروريسم درگير هستند اينها به طور كلي با تروريسم مخالفند و تقسيم تروريسم خوب و بد را هم يك نوعي نيرنگ به حساب مي‌آورند.

بر همين اساس چون ضربه روس‌ها و ايران يك ضربه اساسي براي حذف تروريسم از منطقه است اين مسئله غربي‌ها را به شدت نگران كرده چون غربي‌ها به شرايط بحراني احتياج دارند و مي‌گويند ما از طريق مديريت بحران‌ها مي‌توانيم قدرت فروپاشيده خودمان در منطقه را بازسازي كنيم.

* با توجه به شدت و گستردگي عمليات هوايي روسيه و زميني نيروهاي مقاومت چقدر احتمال دارد به موفقيت نسبي در سوريه برسيم؟

** همين الان اين امنيتي نسبي كم و بيش وجود دارد. بخش‌هاي زيادي از سوريه اساساً درگير مسائل امنيتي نيستند. دست كم پنج استان سوريه در اين وضعيت شرايط نسبتاً آرامي دارند از جمله آنها پايتخت است. مي‌توانيم پايتخت را به عنوان منطقه‌اي كه از امنيت قابل قبولي برخوردار است بدانيم منتها به نظر مي‌آيد كه طي هفته‌هاي آينده و ماه‌هاي آينده ما شاهد يك اتفاقات مهم در چارچوب حذف معادله تروريسم از سوريه باشيم منتهي آيا اين مسئله به طور صددرصد محقق مي‌شود يا نمي‌شود موضوعي است كه بايد به آينده بسپاريم و در آينده نگاه كنيم چون پديده تروريسم پديده داخلي در سوريه نيست بلكه مدعيان بزرگي در سطح بين‌المللي و منطقه دارد.

موفقيت ما در اين صحنه تا حد زيادي به نوع بازي حريف هم بستگي دارد بنابراين نمي‌توانيم بگوييم كه اين دستورالعمل الزاماً به طور صددرصد موفقيت‌آميز خواهد بود. اين هنر ماست و هنر روس‌ها، سوري‌ها و عراقي‌هاست كه بتوانند اين شرايط را مديريت كنند به طوري كه از اين فضا استفاده حداكثري كنند. يك نگراني هم وجود دارد اگر طرح مشترك ايران، روسيه، عراق و سوريه به دلايلي به نتيجه نرسد، طبيعتا ما شاهد شرايط بدتري در سوريه، عراق و بعضي از جاهاي ديگر هستيم.

http://javanonline.ir/fa/news/747605

ش.د9403002

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات