روزنامه کیهان **
شیطان گیج شده بود!/ حسین شریعتمداری
1-« بعد از ظهر آن روز غمزده، ساعتی قبل از آن که مولای مظلوم ما «سر» بدهد، ندای «هل من ناصر» سر داده بود و شیطان انگشت حیرت به دندان گزیده بود که فرزند رسولخدا(ص) را چه میشود؟ چه کسی را به یاری میطلبد؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیدهاند و در آن سوی، دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستادهاند!
پس حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تبدار، کدام لبیک را انتظار میکشد؟ شیطان دیده بود که در صحرای «منا» ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیلها به خون غلتیدهاند و از «ذبح عظیم» خبری نبوده است. اینجا، در کربلا، سخن از «انالله شاء أن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی حسین باقی نمانده است ولی او همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب دارد! فرزندزهرا با که سخن میگوید؟ و کدام جماعت را به یاری میطلبد؟ اینجا که کسی نیست!... شیطان نمیدانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمینها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها... نمیدانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا، شروع ماجرا... حسین ما، اما میدانست که «عصرخمینی» در راه است و ندای «هل من ناصر» عصر عاشورای او در گوش زمان میپیچد و در «عصر خمینی» به گوش کربلاییهایی میرسد که آن روز به کربلا نرسیده بودند.»
حسین ما میدانست که عاشورای دیگری در پیش است که این بار در کربلای ایران به تکرار خواهد نشست. عصر آن روز غم گرفته، مولای ما عاشورائیان عصر خمینی را به یاری میطلبید.
2- شاید تعجب کنید که چرا شادی سالروز میلاد امام حسین علیهالسلام و روز پاسدار را به ماجرای آن روز غمزده در عصر عاشورای 61 هجری که یادآور شهادت مولایمان است، آمیختهایم؟ و بعید نیست زبان به گلایه بگشایید که مگر نفرمودهاند «شیعیان ما در شادیهای ما، شادمان و با اندوهمان، اندوهگین هستند»؟... حق با شماست، اما به دو علت، ما نیز حق داریم. اول آن که داستان مولای شهیدمان از جمله داستانهایی است که باید از انتها خوانده شود زیرا، بخشهای پایانی آن، شرح نقاط آغازین است. و دوم این که؛ انقلاب اسلامی در ایران که شکوهآفرین و روحبخش است، همسایه دیوار به دیوار عاشورای حسینی(ع) است و این وجیزه، شکرانه آن نعمت و مصداق شادیآفرینی در قلب شیفتگان حضرتش تلقی میشود.
3- «اگر به زیارت امام حسین(ع) رفتید، سلام مرا به آقا برسانید و بگویید؛ ارباب غریبم! دلم خیلی برایتان تنگ شده بود ولی دیدم، پاسبانی و دفاع از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب است».
«ای معبود من! از تو خواهش و تمنا دارم به جای بهشت که آرزوی همه است، به من توفیق نوکری و غلامی مولایم حضرت سیدالشهداء را عنایت فرمایی».
«بیبیجان! حضرت زینب، من، حقیر و روسیاه و آلودهام. دستهایم خالی است و چیزی ندارم که در طبق اخلاص گذارم و تقدیمتان کنم، جز این جسم آلوده و ناقابل خود که اگر قبول فرمایید، روسفید خواهم شد وگرنه، روسیاه و حسرت زده خواهم ماند».
«غم اگر هست برای بیبیجان حضرت زینب(س) و اربابمان اباعبدالله الحسین(ع) باید باشد. اگر از شهادت من دلتان گرفته، روضه ایشان را بخوانیدکه من هم دلم برای روضه ارباب و بیبیزینب(س) تنگ شده است.»
«امیدوارم حضرت زینب(س) مرا به عنوان پاسدار حرم و بارگاهش و مدافع شیعیان مظلومش پذیرفته باشد».
« در این لحظه آغاز جهاد و شهادت، گویی تازه متولد شدهام و زندگی با دید نور را آغاز کردهام... فدا شدن در راه خدا چه زیباست».
«بیبیجان! حضرت زینب(س) مگذارید که این حقیر شرمنده برادرتان حضرت عباس بن علی(ع) شوم... انشاءالله بتوانم سرباز خوبی برای ولایتفقیه، حضرت آیتالله خامنهای باشم».
«علیاصغر عزیزم، فرزندم، در اوج شیرینزبانی تو دارم میرم. برایم سخته ولی چارهای نیست... من با خدا معامله کردهام و خدا با شماست و چه همراهی بهتر و خوبتر از خدای مهربان».
«با توجه به تخریب اماکن مقدسه توسط دشمنان اسلام، میروم تا به شعار کلنا عباسک یا زینب جامه عمل بپوشانم و نزد خاندان رسولالله(ص) شرمسار نباشم».
«اگر دلتان گرفت، یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم امالمصائب حضرت زینب کبری(س) کوچکتر است».
«خدایا! من کجا و شهدا کجا؟ کاری کن خدایا که من هم به قافله شهداء برسم».
و...
بخشهایی از وصیتنامه شهدای مدافع حرم بود که به مصداق «برگی از آن هزاران» و «اندکی از آن بسیارها» به آن اشاره شده است. یاد امام راحلمان(ره) به خیر که میفرمود؛ «هفتاد سال عبادت کردهاید، خدا قبول کند، وصیتنامه شهداء را هم بخوانید».
4- این روزها، بار دیگر عاشوراست. عاشورایی که به درازای همه روزهاست اگرچه عاشورای آن روز، فقط یک نیمه روز بود. و بار دیگر کربلاست، کربلایی که به پهنای همه سرزمینهاست، هر چند کربلای آن روز، قطعه زمینی کمعرض و طول بود. بازهم حرامیان در برابر یاران امروزی حسین بن علی(ع) بهصف ایستادهاند اما، دیگر مانند آن روز غمزده، مولای مظلوم ما تنها نیست. در عاشورای امروز یاران امروزی مولای مظلوم و شهیدمان دیگر اجازه نمیدهند که از گلوی ناپاک یزید و شمر و ابنزیاد و عمرسعد و حرمله این روزها، آب خوشی فرو رود. عاشورای امروز ما بیش از سه دهه و چند سال به درازا کشیده است و هر روز آن با پیروزی تازهای همراه بوده است و سنگر جدیدی فتح شده است و...
5- مردم ما آزمودهاند و به چشم بصیرت دیدهاند؛ آنان که در کوچ قافله عاشورائیان از مدینه به کربلا، ندای هل من ناصر حسین بن علی(ع) را شنیدند ولی به هر علت، با این قافله همراه نشده و یا پس کشیده بودند، بر این باور بودند که جان خویش به سلامت از معرکه بیرون بردهاند ولی این خیال خام، دیری دوام نداشت و هنگامی که در دوران «بیحسینی(ع)» نوبت به حاکمیت بنیامیه و بنیمروان رسید، جان و مال و ناموس آنان در امان نماند ... و چنین است که حاضر نشده و نمیشوند حسین زمانه را تنها بگذارند و آن تجربه تلخ به تکرار بنشیند.
راستی، آن روز، روی سخن حسین بن علی علیهالسلام با فرزندان پاکباخته خمینی و خامنهای نبود؟ آنان که ندای «هلمنناصر» مولایشان را لبیکگویان به میقات بردهاند، آنان که امروز، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافته و طرحی نو درانداختهاند...
روز پاسدار مبارکباد.
***************************************
روزنامه قدس **
هرگز نمیتوان به شیطان اعتماد کرد/دکتر اصغر زارعی
یکی از موضوعات راهبردی سیاست منطقهای ایالات متحده آمریکا که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی ایران مطرح بوده رویکرد ایران هراسی است تا آمریکا با استفاده از این حربه بتواند در رویکردهای سیاستمداران منطقه و فرامنطقه نسبت به جمهوری اسلامی ایران تأثیر بگذارد.
با گذشت زمان و ناکامیهای دولت آمریکا در محاصره انقلاب اسلامی و روند رشد و توسعه و نفوذ اندیشه انقلاب اسلامی در بین ملتهای منطقه و حتی فرامنطقه سیاستهای کینه توزانه دولت آمریکا و همسویان این کشور در منطقه خصوصاً کشورهای واپسگرای عرب درجهت محاصره انقلاب اسلامی و محدود سازی انوار تابناک انقلاب اسلامی در زمره مهمترین سیاستهای راهبردی و قطعی دولت آمریکا قرار گرفته است، هر چند که آمریکاییها در مقاطع مختلف با همکاری و همسویی کشورهای اروپایی بعضاً مدعی مذاکره و گفتوگو با جمهوری اسلامی ایران بودند که در نهایت در مذاکرات اخیر که منجر به توافقنامه برجام شد این مسأله نمود عینیتری یافت، بنحوی که برخی احساس کردند شاید آمریکاییها تا حدودی دست از سیاستهای متناقض خود در قبال ایران اسلامی برداشته و انعطاف بیشتری از خود نشان دهند. اما قطعاً انتظار چنین روندی از آمریکا امیدی واهی بود. چرا که در طول گذشت بیش از سه دهه از عمر با برکت انقلاب اسلامی در دورههای مختلف حکومتی و حاکمیتی ایالات متحده آمریکا شاهد موضعگیری صریح و قاطع همه نامزدهای انتخاباتی و ریاست جمهوری آمریکا در رابطه با متوقف کردن انقلاب اسلامی و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بودهایم، بنحوی که یکی از شعارهای انتخاباتی عموم نامزدهای انتخاباتی آمریکا که برای جلب نظرمخاطبان خود اعم از جمهوریخواه یا دموکرات بیان میشود موضعگیری خصمانه نسبت به روابط با ایران است و اتفاقاً این روزها که در آستانه انتخابات2016 این کشور هستیم به وفور شاهد
موضعگیریهای خصمانه کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا هستیم که برای ضربه زدن به ایران و عدم تعامل مطلوب نقشهها و اقدامات خطرناکی را مطرح میکنند. بنابراین همه آنها دراین مسأله اتفاق نظر دارند که باید با اعمال فشار و گسترش فشارها بر جمهوری اسلامی از طرق مختلف ایران را وادار به عقبنشینی از اصول خود کرده یکی ازاصلیترین راهبردهای خود را در سیاستگذاری برای تغییر رفتار مسؤولان ایران مطرح میکنند.
تغییر رفتار مسؤولان ایران همواره به معنای آن است که دست از اصول انقلابی و آرمانهای اسلامی بردارند و درچارچوب سیاستهای نظام سلطه با آنها همراه و همسو شوند، یقیناً این آرزوی محال برای آمریکاییها و همسویان آنهاست. این روزها علیرغم توافق برجام و برقراری تعاملات بینالمللی در قالب گسترش روابط تجاری که با حضور هیأتهای اروپایی در ایران صورت میگیرد، همچنان شاهد گسترش فشارهایی از ناحیه دولت آمریکا و احزاب عمده این کشور و نهادهای رسمی چون کنگره و دادگاه فدرال آمریکا هستیم تا با اعمال فشارهای بیشتر و ایجاد فضای روانی گستردهتر در سطح نظام بینالملل و همسو وهمراه کردن بیشتر کشورها با خود بهرهبرداری لازم را به عمل آورند.
محوریت عربستان سعودی در منطقه واعضای شورای همکاری خلیج فارس ودر کنار آنها اعضای اتحادیه عرب عموماً به غیر از دو کشور خاص که با تمام توان علیه جمهوری اسلامی ایران موضعگیری میکنند نشان از اعمال نفوذ و سیاستهای آمریکا در منطقه علیه جمهوری اسلامی ایران دارد، طوری که کشورهای عربی منطقه همسو با سیاستهای آمریکا در پی ایجاد مشکلاتی برای جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت هستند.
اما در رأس همه سیاستهای خصمانه آمریکا بعد از برجام همچنان شاهد رفتارهای متناقض دولت و نهادهای آمریکایی هستیم. در شرایطی که انتظار میرفت یک ماه عسل دیپلماتیک برای جمهوری اسلامی ایران و دولتهای غربی در پیشرو باشد عملاً بعد از برجام چنین چیزی اتفاق نیفتاد و آمریکاییها حتی پس از ژانویه و عملیاتی شدن برجام هیچگونه انعطاف و اقدامی در جهت بهبود شرایط و برداشتن گام مثبتی برای تلطیف فضا از خود نشان ندادهاند، بنحوی که حتی سعی کردند در سه ماهه اخیر از تمام ابزارها و امکانات خود هم در سطح داخلی و هم بینالمللی برای اعمال فشار مضاعف بر ایران استفاده کنند. به نوعی شاید تفکر و بینشی در مقامات کاخ سفید و نهادهای قدرت در این کشور ایجاد شده که وضعیت جمهوری اسلامی ایران در شرایط حاضر به گونهای است که به زعم آنها با اختلافاتی که بین دو طیف اصولگرا و معتدل وجود دارد آنها میتوانند در این شرایط از فضای اختلافی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و با فشار بر جامعه ایران و همسو کردن بخشی از نظام بینالملل با اهداف خود از این شرایط برای رسیدن به آمال خود و بهرهبرداری از شرایط داخلی ایران و منطقه استفاده کنند که قطعاً چنین مسألهای امر محال است، چرا که مقام معظم رهبری با ترسیم دقیق خطوط اصلی چگونگی تعامل نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای خارجی و خصوصاً نظام سلطه هرگزاجازه نمیدهند آمریکا بتواند از اختلاف سلیقههای ایران استفاده کرده و به اهداف نامیمون خود دست پیدا کند.
چیزی که قطعاً در ایران همه روی آن همقسم بوده و برآن وحدت نظر دارند آن است که آمریکا دشمن اصلی ملت ایران است و هرگونه عقبنشینی در برابر دشمن، اصول و آرمانهای انقلاب را به مخاطره میکشاند. آمریکا برای ملت ایران هیچگاه قابل اعتماد نبوده و هرگز نمیتوان به شیطان اعتماد کرد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
طلایهداران کرامت انسانی
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز سوم شعبان سالروز ولادت با سعادت حضرت امام حسین(ع) سیدالشهدا است. این روز بزرگ در تقویم جمهوری اسلامی «روز پاسدار» نامگذاری شده است. پاسداری از دین، پاسداری از ارزشهای والای اسلامی، پاسداری از حریم ولایت و امامت از بزرگترین افتخاراتی است که ملت ایران بویژه نسلهای کنونی بدان مفتخرند. این مایه مباهات است که نسل امروز با پیروی از اصول و آرمانهای برجسته انقلاب اسلامی به درجهای از بلوغ سیاسی – عقیدتی رسیدهاند که برای دفاع از حریم اسلام همچنان پیشتازند.
مدافعان حرم این روزها با رشادتها و از خودگذشتگی خالصانه، لرزه به اندام دشمنان اسلام و تروریستهای وحشی انداختهاند. اصالت این حرکت عظیم انسانی در دفاع از ارزشهای والای انسانی – اسلامی در حد و اندازهای است که عزیزترین فرزندان صالح این مرز و بوم با پوشیدن لباس رزم به استقبال شهادت میروند و کام دشمنان اسلام و قرآن را با طعم تلخ شکست، آشنا میسازند.
پیکرهای پاک شهیدان گلگون کفنی که این روزها در گوشه و کنار کشور بر دوش مردم خداجوی ما تشییع میشود، یکبار دیگر عطر شهادت را در کوچه و خیابان پراکنده و آحاد ملت با بدرقه پرشکوه خود، این پیشتازان دفاع از حرم، از آنهمه ایثارگری و اخلاص و ایمان تجلیل و تقدیر میکنند.
پاسداری از حریم اسلام و دفاع از حرم، افتخار بزرگی است که تصادفی نصیب هیچکس نخواهد شد. این افتخار جاودانه تنها نصیب عزیزانی شده و میشود که با ارزشهای والای انسانی – اسلامی سنخیت دارند و بارها در طول زندگی پرنشاط خود آرزو کردهاند که ایکاش ما با شما اهل بیت میبودیم و در رکاب شما مجاهده میکردیم و به فوز عظیم میرسیدیم – گوئی اکنون اهل بیت(ع) آغوش گشودهاند و این عزیزان تشنه شهادت را در میان گرفتهاند و آنها به فوز عظیم رسیدهاند.
این همان عزت و اقتداری است که دشمنان ما از درک و شناخت آن عاجزند و به همین دلیل در تمامی محاسبات و اقدامات خود با شکست و ناکامی و رسوائی مواجهند. با نگاهی به گذشتههای پرافتخار انقلاب و جنگ تحمیلی بهتر میتوان دریافت که دشمن در محاسباتش چه اشتباهاتی کرده و چگونه خداوند به حمایت از جبهه حق آنچنان محاسبات دشمنان قسم خورده را برهم زده که نه تنها برای دشمن که برای حامیان جبهه حق نیز حیرت انگیز است.
هنوز هم برای دوست و دشمن قابل درک نیست که چگونه امام خمینی(ره) و پیروانش با دست خالی و با تکیه بر باورهای عمیق مکتب اهل بیت(ع) توانستند رژیم تا دندان مسلح شاه معدوم را از میان بردارند و به زبالهدان تاریخ بفرستند. هنوز حامیان دیروز صدام در حیرتند که چگونه سردار نگون بخت قادسیه که قرار بود با فتح سه روزه تهران، طومار انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را درهم بپیچد، حتی پس از 8 سال جنگ و جنایت هم نتوانست راه به جائی ببرد و خود با آنهمه خفت و زبونی به هلاکت رسید. هنوز هم برای آمریکا و جبهه غربی عبری عربی که از 58 کشور جهان برای تشکیل گروههای تروریستی در منطقه عضوگیری کرده بودند، قابل درک نیست که چگونه آنهمه توطئه آنها برای تشکیل حکومت در عراق و سوریه نقش بر آب شد و صاحبان آن دستهای آلوده در پیشگاه ملتها و نزد افکار عمومی جهان معاصر اینگونه رسوا، بدنام و ناکام شدند؟ آیات قرآنی و تعالیم مکتب حیات بخش ائمه(ع) در این زمینه بسیار پندآموز است. اگر ما شهدای گرانقدری را در این راه پرعزت داشتهایم، در عوض توطئههای پیچیدهای خنثی شده و خیل گروههای تروریستی به خاک مذلت افتادهاند. به علاوه پرچم پرافتخار شهادت در راه اسلام همچنان برافراشته مانده و در دستهای پرتوان نسل جوانان عاشق شهادت، همچنان در اهتزاز است. خون به ناحق ریخته شهدای گرانقدر ما ضامن اقتدار، پیروزی و اعتلای کلمه حق است. همین مظلومیت شهدای گلگون کفن ما در دنیای معاصر است که دوست و دشمن را به تحسین واداشته ولی هنوز هم از درک و پذیرش حقانیت پیروان اسلام عاجزند و با آنکه میدانند واقعیت چیست با آن در ستیزند. ننگ و شماتتی که این روزها نصیب حامیان وقیح تروریستها در جبهه غربی عربی عبری شده، تصادفی نیست و اگر غیر از این میبود، جای تعجب و تاسف داشت. آنها که تلاش میکنند که با تمامی توان و ظرفیت خود، طلایهداران عزت و اقتدار اسلام را از میان بردارند، بدانند که با جبهه حق در افتادهاند و خداوند نصرت و پیروزی قطعی جبهه اسلام را وعده داده است. اگر امروز پیکر عزیزان و شهیدان گرانقدر ما بردوش مردم تشییع میشود و همگان بر شهادت مظلومانه مدافعین حرم اشک میریزند، همین خونها و اشکها ضامن پیروزی جبهه حق است و دنیا به چشم خود دید که اگر این عزیزان نبودند و مجاهدات آنها نبوده، امروزه دمشق و بغداد مرکز حاکمیت تروریستهای وحشی بود و چه بسا ملت مجبور میشد در عمق خاک کشور به دفاع از نوامیس خود بپردازد.
این، توطئهای شوم به برکت هوشمندی رهبری و آگاهی ملت و استقبال فرزندان این مرز و بوم در نطفه خفه شد و از عمر پرننگ و نکبت این جرثومههای فساد و شرارت هم چیزی باقی نمانده است. روز پاسدار، روز تاسی به سرور شهیدان است و خدا را شاکریم که ملت ایران را به برکت پیروی از اهل بیت(ع) و با استقبال از شهادت، کرامت و عزت و اقتدار بخشید.
***************************************
روزنامه خراسان**
مشهد حاشیه امن میخواهد/سعید برند
«لباسش را در آورده و کنار دیوار تکیه کرده است، دیواری که اگر نباشد توان ایستادن روی پاهایش را ندارد، محتویات سرنگ را به داخل رگهای خشکیده اش تزریق میکند، خون را به داخل سرنگ میکشد، کمی مکث میکند و باز این کار را تکرار میکند، وحشت از چشمان متورم و قرمزش میبارد، کمی بعد کنار جوی میافتد، جویی از فاضلاب رها شده که بوی تعفنش تمام کوچه را در برگرفته است.. »
آنچه خواندید سکانسی از یک فیلم آمریکایی نیست، روایتی عینی از یک ماجرای تکراری است که در روز روشن و در منظر عموم در همین حوالی خودمان اتفاق میافتد.
شاید برای خیلی از ما دیدن این چنین صحنههایی عجیب و غیرواقعی به نظر برسد، اما برای کودکان، زنان و مردان حاشیه نشین شهر دیگر تکراری شده است، تکراری شده است احساس ناامنی وقتی در راه مدرسه معتادی را در حال تزریق میبینند، تکراری شده است وقتی در نزدیکی منزل خود خرید و فروش اجناس مسروقه را شاهد هستند، تکراری شده است وقتی از کنار افرادی میگذرند و از شیرمرغ تا جان آدمیزاد بیخ گوششان تبلیغ میشود! اما این تکراری شدن مانع از نترسیدن آنان نمیشود، ترسی که هیچگاه تکراری نشده و شاید تا آخر عمر روان آنها را بیازارد.
برقراری «امنیت» در مناطق حاشیه شهر مشهد که بیش از یک میلیون و 200 هزار نفر جمعیت دارد و انسانهایی شریف، اصیل، زحمت کش و در عین حال محروم را در خود جای داده است، اهمیت فوق العادهای دارد، چرا که امنیت شهر مشهد را میتوان در گروی حاشیه امنش دانست.
همانطور که رهبر معظم انقلاب صبح روز یکشنبه در دیدار فرماندهان و مسئولان نیروی انتظامی، «امنیت» را موضوعی «درجه یک» خواندند و گسترش دایره حضور نیروی انتظامی در سراسر کشور و برقراری امنیت در همه مناطق سکونتی و محیطهای زیستی مردم اعم از مناطق حاشیهای شهرها، مناطق دوردست و شهرهای کوچک را مورد تأکید قرار دادند.
با این حال آن چه امروز پس از اجرای کلی طرح ضربتی و دستگیری اراذل و اوباش و ... در حاشیه مشهد شاهد هستیم شبیه همان است که در ابتدا خواندید.
اجرای طرحهایی چون دستگیری معتادان پرخطر و متجاهر، تا وقتی که سرشاخههای اصلی فروش موادمخدر در حاشیه شهرها به ید توانمند نیروهای انتظامی و امنیتی و برخورد قاطع دستگاه قضایی قطع نشود، راه به جایی نخواهد برد، معتاد امروز دستگیر میشود ولی صبح فردا دوباره کنار همان دیوار و با همان سرنگ دیروزی کارش را انجام میدهد!
تا کنون بارها و بارها خبرنگاران رسانههای مختلف با هزینهای اندک و صرف زمان کمی توانسته اند، در مناطق مختلف حاشیه ای، انواع مختلفی از مواد مخدر را بخرند یا پاتوقهایی از دیگر مفاسد اخلاقی را کشف کنند - که حتما گزارشهای مربوطه را خوانده اید - حال چطور میشود پلیس با تمام امکاناتی که در اختیار دارد نمیتواند مخفیگاه این سوداگران مرگ را پیدا کند؟ حتی این قضیه آن قدر تابلو است که اگر با هر تیپ و قیافهای از لبنیاتی سرکوچه، سراغ مواد فروش محله را بگیرید میتواند آدرس چند خانه را به شما بدهد!
به نظر میرسد آنچه اکنون میتواند احساس امنیت را به حاشیه مشهد بازگرداند انجام یکسری اقدامات مبنی بر شناسایی و دستگیری مافیای موادمخدر و عاملان اخلال در نظم و امنیت عمومی است.
پیش از این قاضی صادقی ،دادستان عمومی و انقلاب مشهد در 23 آذرماه سال گذشته با صدور دستور ویژهای به نیروهای امنیتی و انتظامی از آنان خواسته بود برای مقابله با اخلال گران نظم و امنیت جامعه و اوباش سابقه دار که موجب بروز نگرانی و ایجاد مزاحمت برای شهروندان به خصوص در حاشیه شهر میشوند، به طور قاطعانه وارد عمل شوند و فرصت هرگونه گردنکشی توسط اراذل و اوباش سابقه دار و یا نوچههای آنان را بگیرند.
اکنون مطالبه جدی مردم حاشیه مشهد از دادستان و فرمانده نیروی انتظامی، برقراری «امنیت» در محل زندگی شان است، مطالبهای که رهبر معظم انقلاب آن را موضوعی «درجه یک» خواندند.
شاید حضور مستمر گشتهای پلیس و احداث کلانتریهای جدید با توجه به تراکم بالای جمعیتی، احداث پایگاههای بسیج متشکل از افراد بومی و شریف ساکن در حاشیه شهر و همچنین حمایت مالی و معنوی از اقدامات بسیج، برچیدن خانههای تیمی و فروش موادمخدر، برخورد با برخی مشاغل کاذب که خرید و فروش اجناس مسروقه را تسهیل میکنند و ... بتواند به نوعی پاسخگوی مطالبات به حق حاشیه نشینان در حوزه برقراری امنیت باشد.
بدیهی است هر گونه گسترش بدون ضابطه شهرها ناشی از مهاجرتهای روز افزون به حاشیه نشینیهایی منجر خواهد شد که نا امنی نیز جزئی از معضلات این پدیده است لذا در درجه اول باید با مظاهر نا امنی ناشی از این مسئله که میتواند پیرامون خود به ویژه مرکز شهر را نیز متاثر نماید مقابله کرد و در نگاهی کلان باید راه علاج قطعی و بلند مدت برای از بین بردن روند فزاینده حاشیه نشینی به ویژه در شهرهای بزرگ وایجادامنیت پایدار اندیشید.راه علاجی که الزاما از مسیر روشهای قهری و برخورد مدارانه عبور نمیکند بلکه ترکیبی از فعالیتهای توسعه اقتصادی ، اجتماعی ،فرهنگی و آموزشی را در بر میگیرد .
***************************************
روزنامه ایران**
نگاهی به موبایلیزه شدن روابط انسانی
خروج کانالهای مجازی از محدوده مُجاز/ سمانه مهرپرور
از خرید آنلاین گرفته تا سفارش غذا برای جشنها یا تولدها، از آموزش گامبهگام آشپزی و انواع هنرهای دستی، یا زبان انگلیسی گرفته تا فالگیری و رمالی یا طب سنتی آنلاین، همه و همه در کمترین فاصله زمانی و موانع مکانی در تلگرام قابل وصول و دستیابی است. امروزه کمتر فردی دیده میشود که شناسه تلگرام نداشته باشد و با تلگرام بیگانه باشد.
اکثر امور روزمره ایرانیان به تلگرام گره خورده است و حتی سادهترین افعالی که در گذشته نیازمند صرف زمان و طی مکان بوده، در تلگرام محقق میشود. به این معنا که فرد دیگر به خود زحمت نمیدهد تا برای خرید پوشاک یا محصولات فرهنگی به بازار عرضه کالاها مراجعه کند، یک سایت در اینستاگرام جستوجو میکند و پس از آن با پیوستن به شناسه تلگرام فروشنده کالا، بهراحتی به انواع کالاها و قیمتها دست مییابد و به سفارش آنلاین و پستی در عرض چند دقیقه اقدام میکند. اگر بر نظرات کارشناسان رسانه گذری کنیم یا نظرات کاربران تلگرام را جویا شویم، این گزینه را از مزایای متعالی شبکههای موبایلی و تلگرامی شدن زندگی روزمره قلمداد میکنند. تا اینجای مسأله حق با آنهاست. مرزهای ارتباطات شکسته شده است و همانطور که آنتونی گیدنز گسستگی زمان و مکان در ارتباطات انسانی عصر مدرن را مطرح میکند، میتوان با قاطعیت تلگرام را گونه مدرن و پیشرفته شکستن مرزهای زمان و مکان نامید.
آرمانشهر فراواقعی در تلگرام
اما مدینه فاضله شبکههای موبایلی، بخصوص تلگرام که جاافتادهترین شبکه مجازی حاضر در میان ایرانیان است، در زوایایی دیگر، چالشبرانگیز و مسألهساز میشود. شاید گذرتان به کانالهای مختلف و متنوع موجود در تلگرام افتاده باشد که هر کدام دارای یک «ادمین» یا گرداننده اصلی است که مطالبی را درباره موضوع کانالش در میان هزاران کاربر ناشناس و گوناگون به اشتراک میگذارد و نرمافزار تلگرام برای کاربران این شرایط را فراهم میآورد که بدون ارائه کوچکترین اطلاعاتی از هویتشان، مطالب را منتشر و دریافت کنند. کانالهای تلگرام آنقدر متنوع و بیشمار هستند که یک کاربر تنها میتواند در تعداد محدودی از آنها عضویت یابد. چرا که حافظه دستگاه تلفن او اجازه نگه داشت آن حجم عظیم اطلاعات را نمیدهد. در این کانالها تعامل کاربران معنا ندارد. یک نفر به ارسال اطلاعات پرداخته و اعضا حتی امکان حذف اطلاعات را ندارند و لاجرم باید کانال را ترک کنند. به عبارتی ارتباطات تعاملی در این گونه از ارتباطات تلگرامی بیمعناست و کاربر اصلی تنها با ارسال مطالب و آدرس شناسه شخصی خود میتواند به دور از فضای کانال و در صفحهای خصوصی به اعضا اجازه ارتباط و تعامل دهد. آن هم منوط به این است که تعداد اعضا آنقدر زیاد نباشد که ادمین نتواند همه آنها را پوشش دهد.
کانالهای تلگرام تا آنجا که به دانشنامههای عمومی و آزاد، اطلاعات تخصصی، سرگرمیهایی همچون دریافت موسیقیهای روز یا اخبار روز مرتبط است، مشکلزا نیست. اما آنجا که مرزهای اصالت فرهنگ و عرف جامعه را میشکند، این آرمانشهر خیالی را بلای جان مقولات فرهنگی و اجتماعی میکند.
شاید در پیوستن به کانالهای تلگرام، با برخی کانالهای همسریابی آشنا شده باشید. این کانالها که با علامت (@) به نام زنان و مردان مجرد نامگذاری شدهاند، با ارسال تصاویر دختران و پسران در سنین مختلف و شرح مختصری از بیوگرافی آنان به کاربر تازهوارد، مورد ازدواج معرفی میکند. به عبارتی جوانان مجرد جامعه میتوانند صرفنظر از معیارهای سنتی و پیشین انتخاب همسر تنها با پیوستن به کانالهای همسریابی تلگرام، از میان انبوه تصاویر و مشخصات فردی، شخص مورد پسند خود را انتخاب کنند و در صورت تأیید فرد به ادمین کانال پیام خصوصی ارسال کرده و با فرد مورد نظرشان ارتباط بگیرند.
مدرنیته شدن انتخاب در ازدواج، در فضای کاملاً مجازی و مبتنی بر نرمافزار موبایل چه تبعاتی برای جامعه دارد؟ آیا راهگشای معضل کنونی ازدواج در جامعه است؟ آیا فرآیند ازدواج در جامعه را از چاله در میآورد و به چاه میاندازد؟ عقلانیت مدرن این شیوه گزینش همسر را چطور ارزیابی میکند؟ این پرسشها و خیل عظیم سؤالات دیگر، قبلترها هم درباره ازدواجهای اینترنتی بارها و بارها مطرح شد و بارها و بارها بیپاسخ باقی ماند.
ازنظر کارشناسان ارتباطات: «این کانالها بیشتر از آنکه به عقلانیت مدرن مرتبط باشند، سرگرمکننده و صرفاً برای شوخی و مزاح و سرکار گذاشتن مردم هستند. البته صنعت فرهنگ مورد نظر آدرنو که عقلانیت ابزاری را مطرح میکند، نیز میتواند آن را تفسیر کند. آنچه به وقوع پیوسته تلاش دستگاههای فرهنگی و حوزه عمومی در جهت تسهیل امر ازدواج است نه تحکیم و انتخاب صحیح و سالم آن». بر مبنای این نظر میتوان گفت که فرهنگ و مقولات وابسته به آن به ابزاری برای تفریح و سرگرمی افراد جامعه مبدل شده که این امر در ادامه رشد زیرپوستی، میتواند فرآیند ازدواج در جامعه را با چالش عمیق بیهویتی، بیمسئولیتی و سطحینگری و کجاندیشی منجر کند که صرفاً متناسب با کمیت به وقوع میپیوندد و کیفیت آن چندان اهمیتی ندارد. کانالهای همسریابی تلگرام، ازدواج را تبدیل به ابزاری برای تفریح و سرگرم شدن تبدیل کرده است که افراد رفتهرفته استحکام و بقای آن را از خاطر برده و تنها به دید گذران فراغت آنی و کوتاهمدت بر آن متمرکز میشوند.
چه باید کرد!
از زمانی که شبکههای اجتماعی در ایران مرسوم و پر کاربر شد، ویژگیها و آسیبهای آنها مورد توجه محققان رسانه قرار گرفت. در گذشته سایتهای اینترنتی همسریابی، چترومهای یاهو و بعدها فیسبوک و یاهو 360 و امروز نرمافزارهای موبایلی همه و همه جایگاه مناسبی برای خلق این شبکههای آسیبزا شدند که مانند قارچهای سمی در محیط وب روییدند و فرهنگ جامعه را مسموم کردند. دسترسی به تلگرام به مراتب آسانتر از سایتهای اینترنتی است. شخص تلفن همراهش را مدام در دست دارد و با خرید بستههای اینترنتی از اپراتور سیمکارتش براحتی میتواند با جهان مجازی ارتباط برقرار کند. براین اساس تلگرام دم دستتر است و به گونهای جدانشدنی ارتباطات انسانی مبدل شده است، بهطوری که نمیتوان زنده بود و تلگرام نداشت! در نتیجه آسیبهای آشکار و زیرپوستی آن نیز گریبان هنجارهای جامعه را میگیرد. حتی اگر تفسیر خوشبینانه داشته باشیم، باز هم نمیتوان از بیهویتی و نبود هیچ محدودیتی در ارسال اطلاعات و عکس افراد در کانالهای همسریابی به سادگی گذشت. تکنولوژی بسرعت وارد مرزهای هنجاری جامعه ما شد، اما فرهنگ صحیح مصرف پشت درها ماند و تا به امروز رخصت ورود پیدا نکرده است. شاید پالایش محیط تلگرام و به عبارتی فیلتر بخشیهای آسیبزای این شبکه موبایلی مدت کوتاهی از رشد قارچگونه آن جلوگیری کند، اما این مسکن دو ساعته نمیتواند ضامن سلامت مادامالعمر فرهنگ ازدواج باشد، در این شرایط باید به آموزش آنلاین و آگاهی بخشیدن به افراد جامعه به صورت ایجاد کانالهای رقیب متوسل شد.
***************************************
روزنامه جام جم **
خانواده در بنبست گفتوگو و مفاهمه / کتایون مصری
خبر به اندازه کافی شوکآور است؛ متوسط زمان گفتوگوی والدین و فرزندان در شبانهروز فقط 25 دقیقه! این درحالی است که همین زمان برای ارتباط میان همسران کمتر از 20 دقیقه عنوان میشود و این یعنی روابط میان اعضای خانواده ایرانی به مرز هشدار رسیده است.
گرچه در کاهش ارتباط میانگروهی در خانواده عوامل متعددی مانند چندپیشگی والدین، مشغلههای انفرادی و توسعه ارتباط افراد به بیرون خانواده دخیل است، اما از نقش رسانهها در کاهش گفتوگوی روزانه افراد باهم، نمیتوان بسادگی گذشت. توسعه ارتباطات موبایلی و مجازی در چند سال اخیر نوع جدیدی از ارتباطات میان فردی را شکل داده که بارها درباره آن قلمفرسایی شده است. اینکه فضای مجازی و غرقشدن افراد در گرداب شبکههای اجتماعی و کانالهای تلگرام به تنهایی آنها دامن زده، اینکه روابط میان افراد خانواده شکل جزیرهای به خود گرفته که آنها بهتنهایی میخندند، بهتنهایی گریه میکنند و حتی به تنهایی وارد بحثهای مورد علاقهشان در محیط مجازی میشوند و بالاخره اینکه فضای مجازی به غریبگی اعضای خانواده و دوری عواطف منجر شده، مباحث بهظاهر تکراریای است که بارها کارشناسان نسبت به آنها هشدار دادهاند، اما راهحل چیست؟
آیا در برابر وقوع چنین پدیدهای باید در انتظار قطع شبکههای مجازی بود، آیا دولتها مجازند ارتباطات افراد را مهار کنند، مثلا آنها را به اجبار وادار کنند تا باهم بیشتر حرف بزنند؟ یا شاید با سهمیهبندی و کمو زیاد کردن سرعت اینترنت، میزان دسترسی جامعه به فضای مجازی را محدود کنند؟ همه میدانیم که راهکارهای مطرح شده به شوخی شبیه است. میزان ارتباط کلامی ما در خانواده کم شده، با وجودی که تا یک دهه قبل به ارتباط شفاهی خود در مطالعات فرهنگی مباهات میکردیم، فقط به این دلیل که برای ورود به عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، مهارت و آموزشهای لازم را ندیدهایم از ارتباطات سنتی ناگهان به فضای پرزرق و برقی گام گذاشتیم و درآن گم شدیم.
کارشناسان میگویند، پیش از آنکه از کاهش گفتوگو میان والدین و فرزندان نگران باشیم، باید از نبود مفاهمه میان والدین حتی در نخستین سالهای زندگی مشترک متاسف باشیم.
آسیبشناسیها در این حوزه نشان میدهد، مهمترین پیامد نبود فضای گفتوگو و گم شدن اعضای خانواده در دنیای مجازی، به ضعف آموزش کودکان در برقراری ارتباط با فرزندان در سنین کودکی و نوجوانی میانجامد. نداشتن روحیه همکاری جمعی و انجام کارگروهی، استبداد شخصیتی و نبود روح انتقادپذیری، تنهایی و گوشهگیری، استرس و اضطراب ناشی از این تنهایی و بالاخره بروز رفتارهای خشن و غیرمنتظره از مهمترین پیامدهای این آمار بظاهر ساده است. بنابراین برای استفاده از این فناوری باید برنامه داشت، آموزش دید و راهکاری خلق کرد که افسار آن نه با قوای قهریه که به دست نهادهای آموزشی آن هم از اوان کودکی است. فرزندان باید با دنیای فناوری و مجازی آشنا باشند، ولی شناخت مرزها و نحوه استفاده ازآن، آنها را با دنیای واقعی نیز آشتی میدهد و جامعه را از وضعیت قرمز ارتباطات میان فردی دور میکند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
از خانطومان تا خان تومان!/حسین قدیانی
به یک عبارت قبول دارم که جنگ نیست اما برای همین امن و امان امروز، اصلا برای همین که بگوییم «خبری از سایه شوم جنگ بر سر کشور نیست» واقعیت آن است که برای شماری از عزیزترین هموطنان ما، هم جنگ هست، هم تبعات جنگ. کجا جنگ نیست برای خانهای که خبری از مرد خود ندارد؟! کجا جنگ نیست برای این خانوادههای شهدای مدافع حرم؟! کجا جنگ نیست برای این خانوادههای شهدا و رزمندگان لشکر 25 کربلای مازندران؟! آری! خبری از سایه شوم جنگ بر سر کشور نیست اما به این هزینه که تازهعروسی، یک هفتهای است هیچ نمیداند از سرنوشت مرد زندگیاش در جبهه خانطومان! و به این هزینه که مادری از دیار طبرستان، بعد از چند روز اخبار ضد و نقیض، تازه همین دیروز متوجه شد جگرگوشهاش در حلب به شهادت رسیده است! اینها که نوشتم، پیش و بیش از آنکه زبان فارسی باشد، «زبان آدمیزاد» است! به این معنی، خیلی هم فرق نمیکند با کدام زبان با بعضیها سخن بگوییم! و من اگر این چند خط را با زبانی جز فارسی هم مینوشتم، باز نمیفهمند و باز خیال میکنند اگر مثلا برجام نبود، امنیت ما به خطر میافتاد! برجام در مهمترین کار خود که همانا لغو تحریمها باشد مانده است! و وقتی به اعتراف خود برجامیان، دستاوردی جز «تقریبا هیچ» نداشته، بسی ناتوانتر از آن است که بخواهد سایه شوم جنگ را از سر کشور بردارد! برداشتن سایه شوم جنگ از سر کشور، از صدقهسر جهاد آن پاسداری است که لعین داعشی را کیلومترها دورتر از مرز مقدس وطن نگه داشته! او در خانطومان، دارد برای همین اهواز و خرمشهر و تهران و مازندران میجنگد! بعضیها زبان نمیفهمند اما آیا احساس هم ندارند؟! شگفتا از این همه وقاحت! از سویی گرد یتیمی بر صورت دخترک 3 ساله مازنی نشسته، از سویی یاوه میبافند که ضامن امنیت این روزهای ما برجام است! ببار ای باران... که هنوز هم «روضه شام» جگرسوزتر است! الشام، الشام، الشام! چه تذکر معصومانهای! یعنی این روضه را انگلیسی مینوشتم، حضرات متوجه میشدند؟! و متنبه میشدند؟! بعید میدانم! من فقط این را میدانم که باید از همین جا بر پر چادر مادر چند شهید استان مازندران بوسه بفرستم! و به دلاورمردان اعزامی لشکر غیور 25 کربلا به سرزمین شام، بگویم؛ روزت مبارک پاسدار جبهه خانطومان! شهادتت هم مبارک! و اینک خوب شد «تومان» هم خان خود را پیدا کرد و الا توهم میزدیم این 80 میلیون را نه به مدیر دولتی، که به تو مدافع حرم دادهاند! ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! در محاصرهایم! در محاصره وزیری که پیش پای خون تو، امنیت ما را به سمت برجام، ارشاد میکند! گرد یتیمی، سه ـ پنچ روزی است بر چهره دخترک خردسال تو نشسته، آنوقت پز امنیت این آبادی را باید برجامیان بدهند! ما در محاصرهایم بچهها! در محاصره مشتی خبر زرد! یک خروار حاشیه! میخواهم بشکنم این محاصره را! یا اباعبدالله! امروز روز میلاد سیدالشهدای تمام تاریخ است! روز پاسدار! روزت مبارک پاسدار جبهه خانطومان! دولتیها میگویند؛ «اگر برجام نبود، کشور درگیر جنگ میشد»! از قضا، هم برجام هست و هم جنگ! و من سؤال میپرسم؛ «اگر جنگ نیست، پس دل این مادر مازنی برای چه گرفته؟!» و من جواب میدهم؛ «آری! خبری از سایه شوم جنگ بر سر این کشور نیست اما به این هزینه که آشوب باشد دل دریا، دل جنگل، دل باران»! ببار ای باران... روضه شام میخوانند! بهترین وقت باریدن است! ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! زندگی و اخبار زرد آن، آنقدر ما را به خود مشغول کرده که دنبال هیچ خبری از جنگ شما در نبرد شام نباشیم! فقط بلدیم بگوییم؛ «امنیت این روزهای ما مدیون مدافعان حرم است!» خب، بعدش؟! بعدش اینکه باز هم صلح و آتشبس و مذاکره، تیری شد بر قلب شما! لعنت بر این دیپلماسی که سگها را بازمیگذارد و سنگها را میبندد! ما را ببخشید شهدای لشکر 25 کربلا! هوای خانطومان به ما چه ربطی دارد؟! هواشناسی هوای مازندران را میگوید! هوای گیلان را! کاش اما یکی هم بود که آمار هوای دل مادران شهدای مدافع حرم را به ما میداد! نه جانم! من متوجه بعضی ملاحظات در پوشش خبری مجاهدت رزمندگان مدافع حرم هستم لیکن بیم از آن دارم که به بهانه این ملاحظات، بیمعرفتی کنیم در قبال خون بسیجیان خانطومان! روزتان مبارک بچهها!
***************************************