وطن امروز/
حقوقهای صعودی یا کمک به سعودی؟
مسعود فروغی: چه کسی است که نداند دولت روحانی به خاطر افشای فیشها و
وامهای نجومی در برابر افکار عمومی بشدت تحت فشار است؟ انگار همه
بافتههای «ماه عسل» دولت در تکرار کلید واژه «فساد قبلیها» و اینکه «خانه
از پایه خراب است» به یکباره پنبه شد، مساله حقوقها تا لایههای پایین
جامعه رسوخ کرده است. دولت اما جماعت را باز هم آرزو به دل گذاشت و به جای
اینکه آب رفته اعتماد اجتماعی را به جوی بازگرداند، بعد از گذشت یک ماه از
افشای بذل و بخشش بیتالمال بین مدیرانش، توپ را به جای خطرناکی شوت کرد.
اتاق فکر آقای روحانی انصافا پرکارترین بخش دولت است. این دوستان زحمتکش
جناب رئیسجمهور این بار برای فرار از دست فشار اجتماعی حقوقها دست به
دامان عربستان شدند: «مردم میخواهند بدانند قوه قضائیه چگونه با کسانی که
خودسر و برخلاف قانون و امنیت ملی کشور به سفارتی حمله کردند، برخورد
میکند». کمی طنز تلخ در این اظهارنظر رئیس دولت وجود دارد، چه؛ آن سوی آب
برخی رسانههای خارجی در معنایابی حرف روحانی زمینهسازی برای بهبود روابط
با سعودیها را عنوان کردند.
آن شبی که عدهای بابت اعدام یک عالم بزرگ در عربستان سفارت این کشور در
تهران را به اشتباه آتش زدند سوال بزرگ این بود: «چرا دولت سعودی جرات این
اقدام را پس از سالها در زمان دولت روحانی پیدا کرده است؟» اما باز هم
خیلی زود عاملین اصلی و فرعی آن ماجرا دستگیر شدند. یک جستوجوی ساده
اینترنتی نشان میدهد دستگاههای مسؤول این کار هر چند در زمان حادثه
کمکاری کردند اما برخورد با مقصران خیلی سریع شروع شد. حالا اما بیش از یک
ماه است مردم فهمیدهاند مدیران ردهبالای دولت از خزانهای که ادعا میشد
خالی است کرورکرور حقالعمل برداشتهاند اما انگار اتفاق خاصی نیفتاده
است! بدتر اینکه رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که از حامیان دولت هم
هست میگوید: «آقای رئیسجمهور! به عنوان یک نماینده در تابستان سال گذشته
به وزیر جنابعالی یادآور شدم مواردی خارج از عرف و قانون در حال انجام است،
جلوی آن را بگیرید اما اقدامی بایسته نکردید». این یعنی داستان برای امروز
و دیروز نیست و دولتیها از ماجرا خبر داشتند! حالا اما برای اینکه از
پاسخگویی درست و حسابی فرار کنند به کتابهای اتاق فکرشان «تفأل» زدهاند:
«یک چیز دیگه رو کن!» آقایان مشاور اما درست محاسبه نکردهاند،
برجستهسازی مساله عربستان مطرح کردن یک نقطه ضعف دیگر دولت است، پاشنه
آشیلی که دقیقا ادعای دولتیها بود: «بهبود روابط و احترام متقابل در سیاست
خارجی».
البته از حق نگذریم نیمی از این ادعا درست از آب درآمد و دستگاه دیپلماسی
ایران به کوچک و بزرگ دنیا احترام تمام و کمال گذاشت اما نیم دیگرش نه!
عربستان که در بدترین اوضاع دهههای اخیرش از هر لحاظ قرار دارد، به وزیر
دولت آقای روحانی ویزای ورود نمیداد، ماجرای فرودگاه جده هم که دیگر
نپرسید!
حالا که برای فراموشی حقوقهای «صعودی» پای «سعودی»ها وسط آمد دولت باید 2
پرونده بزرگ را جوابگو باشد؛ هم اینکه چرا دوستان کاخنشین «پدر معنوی»
دولت برای قهرمانان دیپلماسی تره خرد نمیکنند و گرفتن حق ایران از فاجعه
منا چه شد؟! و دومی هم اینکه چرا در دوران نفت مفت فروشی ژنرال زنگنه و در
دورانی که مردم برای سبدکالای ناچیز آنگونه تحقیر شدند، مدیران عالیرتبه
دولت حقوق که چه بگوییم «پول زور» میگرفتند؟!
یکی دیگر از نمایندههای حامی دولت که اتفاقا با جماعت کارگر هم «برو بیا»
دارد خطاب به معاون اول جناب روحانی میگوید: «در عمل دچار «رودربایستی با
رفقا» هستیم» همان رفقایی که از مرکز فرماندهی دولت یازدهم سفارش
مدیریتهای مهم و کلان گرفتهاند تعدادشان چقدر است؛ خدا میداند! نسخه
اتاق فکر رئیسجمهور بیش از اندازه ضعیف است؛ کمکاری رقبای انتخاباتی
روحانی در خرداد 92 در مقابل «کلید» فلزی زمان تبلیغات که سوار بر 2 سال
پایانی خرابکاری دولت قبل در مدیریت مطالبات بحق اجتماعی شد، دوستان را به
اشتباه انداخته است، فکر میکنند هنوز هم میتوانند در موضع «مدعی» باشند.
برجستهسازی و تغییر اولویتهای رسانه و افکار عمومی اگرچه گاه میتواند
به اینکه «مردم به چه چیز فکر کنند» جهت دهد اما مشاوران رسانهای دولت به
این توجه نداشتهاند که اگر این مساله در بحبوحه یک پدیده تثبیت شده
اجتماعی و بدون پاسخ مثل فیشهای نجومی رخ دهد، نه تنها نتیجه نمیدهد بلکه
نتیجه عکس خواهد داد، آن هم با رو کردن برگی که دولت در آن هم بازنده است و
تنها به تضعیف مضاعف روحانی میانجامد. رو کردن ماجرای سفارت عربستان در
حالی که این کشور در ایران بیش از اندازه منفور است، عجیب و بیفایده است.
سبد رأی جریان تجدیدنظرطلب که فعلا در اجاره تکنوکراتهای دولت یازدهم است
همان موضع نفرتی را از سعودیها دارند که بدنه انقلابی کشور دارند؛ آن هم
در شرایطی که به لطف الهی و همت وزارت اطلاعات عاملان انتحاری سعودی که
قرار بود در 50 نقطه تهران و شهرهای بزرگ حمام خون راه بیندازند، کشف و
دستگیر شدند. راه آخر برای ماهی گرفتن از آب گلآلود سفارت را هم یکی از
چهرههای قومیتگرای اصلاحات به صورت بامزهای لو داده است و مدعی شده
فرصتهایی برای قراردادهای اقتصادی وجود داشته که به خاطر ماجرای سفارت از
بین رفته است! همزمانی طرح این ادعای مضحک با شفافیت بیسابقه روحانی در
فرار از مساله اصلی(!) مهم است نه به این اندازه که سوال کنیم ارتباط
قرارهای اخیر با برخی سازمانهای آمریکایی برای لو دادن حسابهای مالی حساس
کشور با طرح این ادعا چیست؟ شاید «سفارت عربستان» اسم رمز تحولات منطقهای
بسیار حساس است. افکار عمومی اما اینقدرها منتظر نمیماند، برای همین است
که یکی از مشاوران رئیسجمهور از احتمال رو شدن سندهای جدیدی از حقوقهای
نجومی خبر میدهد و مینویسد: «این ظرفیت وجود دارد که تا پایان سال در
بازههای زمانی مختلف فیشهای حقوقی بیشتری آشکار شوند و پیوسته میزان
اعتماد به دولت کاهش یابد. اقدام قاطع دولت میتواند این زنجیره را قطع
کند». «امید» زیادی به این «اقدام قاطع» وجود ندارد، چه؛ شاید باید «در شهر
هر آن که هست گیرند».
جام جم/
یادداشت1
روز قدس نماد رویارویی با اسلام آمریکایی و تکفیری
روز قدس به عنوان روز حقیقی جهان اسلام
باید تلقی شود، چراکه جهان اسلام در چهار پنج سال گذشته شاهد تولید و
بازآفرینی الگوهای جدیدی از قرائتهای متحجرانه و ضد بشری از اسلام بوده
است که آثار آن را در کشورهای پیرامون فلسطین به صورت متمرکز دیدهایم. در
چنین شرایطی است که روز قدس، معنایی فراتر از پیش مییابد.
قرائت تکفیری و ضد بشری هم در سوریه خود را نمایان ساخت و هم در عراق، لبنان و مصر خودنمایی کرد؛ یعنی کشورهایی که حلقه پیرامونی سرزمینهای اشغالی به حساب میآیند. اما هیچگاه
این قرائت از اسلام و اسلام آمریکایی - به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) -
به سمت آزادسازی فلسطین اشغالی و قدس شریف گام برنداشت و یک گلوله هم به
سمت صهیونیستهای غاصب و قاتلان جوانان فلسطینی شلیک نکرد.
امسال روز قدس، روز شناخت اسلام واقعی است؛ اسلامی که برای عزت و وحدت مسلمین نیروهای جهان اسلام را بسیج میکند و به جای کشتار در میان مسلمانان - چه شیعی و چه سنی - و کشتار مسیحیان و سایر پیروان ادیان به اندیشه آزادسازی سرزمینهای اشغالی از چنگال صهیونیستم گام برمیدارد.
رژیم صهیونیستی بر پایه تروریسم و کشتار و پاکسازی نژادی استوار بوده و با سازمانهای امنیتی و جاسوسی به طراحی و تقویت گروههای تکفیری و تروریستی پرداخته است. بنابراین در روز قدس سال جاری، جهان اسلام یک تنه باید علیه الگوهای ساختگی و مزدورصفت که بهنام اسلام اما بر علیه اسلام شکل گرفته به پا میخیزد. گروههایی که با سوء استفاده از ابزار دین بزرگترین خدمت را به دشمنان اسلام کرده و تنفر از عملکرد آنها بعضا باعث اسلامگریزی شده است. به اذعان بسیاری از صاحبنظران، آنها با اعمال و رفتار خود بزرگترین خدمت را به اهداف استکباری و استعماری آمریکا و رژیم صهیونیستی کردند.
در همین روزها متاسفانه شاهد این هستیم که ترکیه به عنوان یک
کشور اسلامی به بازسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی پرداخته و با این
اقدام در حقیقت به آرمان فلسطین و مردم محاصره شده غزه و سایر سرزمینهای اسلامی پشت پا زده است.
شگفتی آن است که همین ترکیه مدعی دفاع از فلسطین با کمک گروههای داعش و النصره باعث بروز فجایعی در سرزمینهای اشغالی سوریه و عراق شده است و شگفتآور اینکه همین گروههای تروریستی، ترکیه را پناهگاهی امن برای خود میدانند.
به این ترتیب روز قدس سال جاری روز شناخت واقعی اسلام است و
گام برداشتن در جهت تحقق این فهم و درک از طریق تلاش برای آزادی قدس شریف
است.
صباح زنگنه
کارشناس مسائل منطقه
یادداشت2
ترکیه، تاوان تیمارداری تروریستها
ترکیه روز سهشنبه شاهد حوادث خونینی بود. این حوادث نتیجه تغییر سیاست
آنکارا بویژه پس از سال 2011 به بعد است. دولت ترکیه از سال 2001 تا حدود
سال 2011 توانست سیاست موفقی را در عرصه داخلی و خارجی به نمایش بگذارد. بر
همین اساس شاهد بودیم که در آن مقطع، اقتصاد ترکیه که اقتصاد بسیار
شکنندهای بود بشدت تقویت شد و آمارهایی که از لحاظ رفاهی و معیشتی داده
میشد در واقع نشاندهنده توسعه مناسبی در این کشور بود.
در بعد خارجی نیز در آن برهه زمانی، شاهد
بودیم که ترکیه مذاکرات و روابط بسیار خوبی را با روسیه، عراق، سوریه،
ایران و کشورهای منطقه برقرار کرد. شاید یادآوری این مثال خالی از لطف
نباشد که قبل از سال 2011، در پی مذاکراتی که اردوغان با بشار اسد انجام
داد، برنامه همکاری راهبردی میان دو کشور امضا و تصمیم گرفته شد روادید
میان دو کشور لغو شود. اما از سال 2011 سیاست خارجی و منطقهای
ترکیه شاهد یک چرخش اساسی بود؛ چرخشی که براساس آن ترکیه از سیاست دوستی
با همسایگان و «تنش صفر» با آنها که تز اصلی احمد داوود اوغلو بود، دوری
کرد. به این ترتیب ترکیه با نگرانی از انقلابهای عربی و جنبشهای بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا این تصور را پیدا کرد که در حال از دست دادن موقعیت منطقهای خویش است و برای تقویت جایگاه خود به عنوان امپراتوری عثمانی جدید، به سیاستهای امنیت محور و تهاجمی در منطقه روی آورد و مقامات این کشور مولفههای اصلی سیاست خارجی خود در منطقه را روی همکاری با گروههای افراطی و تروریستی گذاشتند.
نتیجه این شد که ترکیه به یک کشور ترانزیتی برای تروریستها برای عبور به سمت سوریه و عراق تبدیل شد. آن زمانی که ترکیه این سیاستها را انجام میداد، شاید دچار این اشتباه محاسباتی بود که تصور نمیکرد اعزام تروریستها به کشور دیگر میتواند دامنه بحران و تروریسم را به داخل خود گسترش بدهد. اما اتفاقاتی که به خصوص در آنکارا و استانبول افتاد نشان میدهد که نه تنها ترکیه از لحاظ وفاق ملی دچار یک نوع شکاف قومیتی و نژادی شده، بلکه از لحاظ مسائل منطقهای هم بهخاطر حمایت از تروریستها گرفتار بحران شده است.
آنچه که امروز باعث چنین حوادثی شده این است که تسهیلات و امکاناتی که ترکیه در سالهای گذشته برای تروریستهای تکفیری فراهم کرده باعث شده که آنها بتوانند در بخشهای مختلف ترکیه رخنه کنند و از کوچکترین اختلافی که پیش میآید
برای ضربه زدن استفاده کنند. همچنین در توضیح اقدام داعش برای انفجار در
فرودگاه استانبول این نظر مطرح است که به خاطر اقدامات اخیری که ترکیه در
جهت عادیسازی روابط با روسیه انجام داده، تکفیریها از این موضوع نگران شده و با این انفجارها قصد داشتند این پیام را برسانند که بخشهای مختلف ترکیه ازجمله در شهری همچون استانبول آنقدر نفوذ دارند که میتوانند چنین هزینههایی را بهبار آورند. آنچه که مشخص است این که بازگشت ترکیه به سیاستهای قبل از سال 2011 میتواند ترکیه را از تشدید این بحران و ناامنی نجات دهد.
دکتر احمد کاظمی
کارشناس مسائل ترکیه
خراسان/
دشمن ستمگر و یار ستمدیده باش
نویسنده : مصطفی طاهری political@khorasannews.com
مفاهیم مشترک از جمله موضوعاتی است که در علم منطق مورد بررسی قرار می
گیرند. این مفاهیم، موضوعاتی هستند که تعاریف واحد و مشخصی از آنها در میان
مردم وجود ندارد و برای شکل گیری فهم مشترک باید در ابتدا آنها را تعریف
کرد و متناسب با تعریف ارائه شده به گفتگو پیرامون آن پرداخت. یکی از
مغالطات آگاهانه و یا ناآگاهانه رایج در میان توده های مردم و حتی نخبگان
استفاده از همین واژگان و مفاهیم مشترک است. "تنش زدایی" از جمله مفاهیم
مشترکی است که به واسطه بار مثبتی که دارد با اقبال اولیه افراد مختلف
روبرو می شود. اما باید دقیق تر به این واژه و گفتمان شکل گرفته پیرامون آن
نگریست. این واژه از سوی چه کسانی و با چه اهدافی به کار می رود؟ آیا هدف
از طرح آن کاهش درگیری و جنایت و ظلم در جهان است یا با هدفی دیگر صورت می
گیرد؟ یکی از عجایب روزگار است که یکی از مدعیان تنش زدایی در منطقه، رژیم
صهیونیستی است؛ نمونه اش همین مذاکرات به اصطلاح «سازش»! او به ملتی که قصد
دفاع از سرزمین و کاشانه خود دارد پیام صلح و دوستی می دهد و خواستار تنش
زدایی و پرهیز از خشونت می شود. ولی مگر می توان دربرابر مهاجم و فردی که
به شما و سرزمینتان حمله کرده است به گفتگو و صلح نشست؟ راه مقابله با ظالم
و غاصب آگاه، مبارزه و مقابله است. شما تصور کنید فردی به خانه شما آمده و
خود را صاحب خانه می خواند آیا سخن از گفتگو و صلح می زنید یا با چنگ و
دندان او را از خانه بیرون و مجازاتش می کنید؟ بی شک هیچ عاقلی در چنین
مقامی شروع به گفتگو و حتی سکوت نمی کند. هیچ آزاده ای نیز نیست که دست از
حمایتِ فرد مظلوم در چنین صحنه ای بر دارد. اگر هم مهاجم دعوت به کنار
گذاشتن خشونت می کند برای خلع سلاح و سپس نفس تازه کردن و از بین بردن
مظلوم است.
آمریکایی ها از دیگر پرچمداران شعارهای این چنینی در دنیا هستند .
آمریکا که خود را کلانتر دنیا می داند به دنبال شعار مبارزه با تروریسم و
عوامل تنش زا در منطقه و جهان از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کند. از فروش
انواع سلاح ها به صدامیان و ارسال بمب اتمی به هیروشیما گرفته تا لشکرکشی
به عراق و افغانستان و سوریه. اگر ادعاهای آمریکایی ها را هم کنار
بگذاریم-که قطعاً باید آنها را هم مورد بررسی قرار داد- "نتایج اقداماتش"
در دو دهه اخیر بهترین سند و تجربه برای محک شعارهای مبارزه با تروریسم و
دعوت سایر کشورهای منتقد عملکردش به تنش زدایی است. نتیجه حضور بیش از یک
دهه ای سربازان آمریکایی در افغانستان و عراق چه بود. چیزی جز افزایش
اختلاف و درگیری و جرم و جنایت؟ آیا می توان منکر نقش نظامیان آمریکایی در
تحریک احساسات ناسیونالیستی، قومی و مذهبی که یکی از عوامل رشد قارچ گونه
تکفیری هاست، شد؟ نمونه عینی خواسته های محور غربی و به خصوص آمریکایی ها
در سوریه نمایانگر است. طنز تلخ روزگار است که دولت هایی که روزگاری از
تروریست های سوری به عنوان معارضین مسلح حمایت مادی و معنوی می کردند و
آنها را تغذیه می کردند اکنون شعار مبارزه با آنان را سر می دهند و اکنون
نیز قصد اصلاح رویه سابق خود را ندارند. سازمان های بین المللی هم که برای
برقراری عدالت در جهان شکل گرفته است، با معیار پول، دایره تعاریف و
قوانین خود را مشخص می کنند. نمونه جدید و اخیر آن اعترافات تکان دهنده و
صریح دبیرکل سازمان ملل درباره حذف نام عربستان از لیست کشورهای ناقض حقوق
کودکان بود.
همانگونه که در ابتدا ذکر شد بار مثبت و منفی کلمات نباید ما را فریب دهد.
وقتی می شنویم «تنش زدایی» یا «جنگ طلبی» و «صلح طلبی» بلافاصله در این
باره باید پرسید: تنش زدایی و جنگ و صلح با چه کسی؟ صلح به صورت مطلق خوب
یا بد نیست همانگونه که جنگ و خشونت نیز همواره سپید یا سیاه نیست. گاهی
این نبرد و مبارزه حضوری نظامی در میدان های عراق و سوریه است برای دفاع از
مظلومان و گاهی فریاد برآوردن از ظلم ها و ستم های خونخواران و سفاکان
غربی، عربی و عبری. در تمامی این عرصه ها باید لبخند و خشم را کنترل کرد و
از هرکدام به موقع استفاده کرد. آن جایی که غرش مستانه ظالم در میان باشد
باید «دشمن» اش بود و آن جایی که اشک و آه «ستمدیده» ای را می بینیم و می
شنویم باید «یار» و یاورش بود. این دستور اسلام است: « ...کونوا لِلظّالِمِ
خَصمًا وَ لِلمَظلُومِ عَونًا: ...دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید.»( نامه
۴۷ نهج البلاغه؛ از وصیتهاى امیرالمومنین (ع) به امام حسن و امام حسین
علیهما السّلام) و فردا روز تعبیر این دستور صریح امیرالمومنین علیه السلام
است.
ایران/
روزهای تلخ ترکیه
صادق ملکی
تحلیلگر ارشد منطقه
دوستان ترکیه نگرانند و در این میان ایرانی که امنیت ترکیه را امنیت خود
میداند بیش از دیگران نگران ترکیه است. این روزها ترکیه در وضعیت دشواری
قرار گرفته است که باید برای خروج از این وضعیت سخت، تلاش و همکاری همگانی
صورت بگیرد. در حالی که خبر عادی شدن روابط ترکیه و اسرائیل توجه محافل
سیاسی را به خود جلب کرده بود، متأسفانه خبر انفجارات و حمله تروریستی
استانبول که از بالاترین ضریب امنیتی برخوردار است، همه وجدانهای بیدار را
جریحهدار کرده است. فرق نمیکند ترک، کرد یا... باشی عملیات تروریستی از
سوی
هر کس و هر گروهی و در هر جایی صورت گرفته باشد، محکوم است. محاسبات
اشتباه، ورود به بحرانها و بحرانسازی میتواند بسترساز شرایطی باشد که
نتایج تلخ دربر داشته باشد. وجدانهای بیدار باید به همان اندازه که قلب و
روحشان از انفجارات و عملیاتهای تروریستی استانبول، پاریس و بروکسل
جریحهدار میشوند، در برابر انفجارات انتحاری بغداد، دمشق و بیروت نیز
حساس بوده و واکنش نشان دهند.
خاورمیانه این جغرافیای پیچیده گویا همچنان باید درگیر تاریخ تلخ خود
باشد. تاریخی که شکافها و اختلافات مذهبی و قومی همچنان عامل جنگ و تفرقه
در آن بوده و توانسته است ناامنی و ترور را مسأله روز این جغرافیا کند.
اگرچه برآوردهای اولیه داعش را عامل اقدام تروریستی فرودگاه استانبول نشان
میدهد اما از نگاهی فرقی ندارد که عاملان عملیات تروریستی استانبول اعضای
داعش یا «پ ک ک» باشند، مهم بستری است که برای آن فراهم شده است. باید ریشه
این بستر خشکانده شود و راه مقابله با آن تغییر منطق و ایجاد نگاه و تعریف
مشترک از مصادیق ترور و عملیات تروریستی است. تا زمانی که ترور و
عملیاتهای تروریستی با ملاحظه منافع تعریف شود، مقابله با آن نه دشوار،
بلکه غیرممکن است. در حال حاضر بحران سوریه و عراق، خاورمیانه را به بهشت
تروریستها تبدیل کرده است. کسانی که در این دو کشور مدیریت بحران کردند،
امروز خود دچار بحران شدهاند. در حال حاضر سرویسها و دشمنان مردم مظلوم
منطقه با تمرکز بر اختلافافکنی میان کشورهای منطقه سعی دارند با ناامن و
بیثبات کردن کشورها، منافع خود را تأمین کنند. به هر حال برای هر فردی که
نگاهی اسلامی و انسانی دارد، اقدامات تروریستی شبیه آنچه در استانبول
ترکیه رخ داده بهطور حتم محکوم است، اما باید برای جلوگیری از تکرار
انفجار استانبول به علل آن توجه شده و چارهاندیشی کرد. برخی منابع خبری
گمانههایی زدهاند که طبق آن، ترکیه در سالهای اخیر از پارهای گروههای
تروریستی در منطقه حمایت کرده است. چنانچه این گمانهزنیها صحت داشته باشد
قهراً یکی از زمینههای گسترش خشونت و ترور خواهد بود.
در این تحلیل، ترکیه پس از سال 2011 و با آغاز ناآرامیهای سوریه احساس
کرد میتواند با سرنگونی بشار اسد برای خودش یک جایگاه برتر منطقهای ایجاد
کند. با باقیماندن اسد در قدرت، رویکرد دولت ترکیه بشدت به یک رویکرد
سلبی و تخریبی سوق یافته و این کشور به محل جذب، عبور و درمانی تروریستها
از ملیتهای مختلف تبدیل شد. به نظر میرسد در کنار توجه به معضل کردی
ترکیه به عنوان یک عامل ناامنی، نگاه آنکارا به داعش و دیگر گروههای
تروریستی بهعنوان یک برگ برنده، عامل اصلی سرایت ترور به این کشور است. در
حالی که باید توجه داشت که گروههای تروریستی معمولاً کمک میگیرند اما
همیشه گوش به فرمان نیستند. در شرایط کنونی، در کنار شاخههای افراطی «پ ک
ک»، بهنظر میرسد بخشی از گروههای وابسته به داعش در عکسالعمل به تغییر
رفتار ظاهری ترکیه با انجام عملیاتهای تروریستی در خاک این کشور درصدد
مقابله با آن برآمدهاند.
متأسفانه مدتی است عملیاتهای انتحاری، بمبگذاریها در نقاط مختلف ترکیه و
بخصوص در استانبول عامه مردم را هدف قرار داده است و به نظر میرسد به
دنبال هدفی جامعتر نسبت به گذشته است. برای مقابله با ترور باید به
راهکاری جمعی اندیشد که نه بغداد، نه بروکسل، نه پاریس و نه استانبول آماج
اقدامات تروریستی گردد. همکاری جهانی و منطقهای با این نگاه که تروریسم یک
تهدید جهانی بوده و مرز ندارد، میتواند کمک بزرگی به عبور از بحران ترور و
رسیدن به آرامش و ثبات جمعی باشد.
کیهان/
حدود
هفتاد سال پیش برخی کشورهای عمدتاً اروپایی با حمایت آمریکای جوان آن روز
از تأسیس کشوری سخن گفتند و حمایت کردند و به تصویب رساندند که جامعه جهانی
نمیدانست چه اتفاقی در حال رخ دادن و چه جریانی در حال شکلگیری است.
تأسیس کشوری یهودی برای یهودیان جهان اگرچه با لعابی از دوز و دروغ همراه
بود و توانست افکار عمومی آنان را بفریبد و با خیال خام ساخت سرزمین موعود
از زندگی عمدتاً فلاکت بار خود به زندگیای به مراتب فلاکتبارتر بکشاند
ولی واقعیت خطرناکتر از آن چیزی بود که به نظر میرسید و نمیشد از آن به
راحتی گذشت. شاید اولین سؤالی که در ذهن برخی از روشنفکران آگاه نظیر
امامخمینی و شهید مطهری که جلوتر از زمان خود میاندیشیدند مطرح میشد این
بود که چگونه اروپائیانی که عمدتاً سابقه اذیت کردن و آزار یهودیان را
داشتند و به آنان چون طفیلی نگاه میکردند اکنون به فکر تأسیس کشوری
برایشان افتادهاند و برای موجودیت آنها دل میسوزانند؟
کشورهایی که
سالیان سال از مخفیکاری یهودیان و فعالیتهای زیر زمینی آنان به ستوه آمده
بودند و هر ازگاهی به بهانهای به آنها میتاختند و تا همین حالا آنان را
به خاطر موذی بودن و شیطنت در نمادهایشان به عنوان موش معرفی میکردند
اکنون چه خیری در کمک به یهودیان دیدهاند که برایشان کاسه میگردانند؟
افسانه هولوکاست اگرچه ساخته و پرداخته ذهن تاریخساز یهود است ولی از
ریشههای برخی واقعیات اجتماعی برکشیده است. اگرچه کورههای آدم سوزی و
اردوگاه آشویتس و غیره با تخیل بنیاسرائیلی ساخته و پرداخته و آمیخته شده
است ولی همین دروغ بزرگ با استناد بر نفرت اروپائیان از یهودیان ساخته شده و
اگر این زمینه فکری و دید عمومی منفی نسبت به این قوم نبود اصلاً پذیرفتنی
نبود و نمیشد این دروغ شاخدار را بر آن بار کرد. نگارنده اگرچه معتقد است
در هر آئین و قومی افراد گوناگون از خوب و بد یافت میشود ولی به این نکته
نیز باور دارد که برخی اقوام در برخی ویژگیهای اخلاقی سرآمدند. نظیر آنچه
که قرآن کریم در مورد عصبیت اعراب حجاز قبل و صدر اسلام میگوید که نشان
از ویژگی غالب آنان در این صفت دارد. (۱) یا مثلاً بهانهجویی بنی اسرائیل و
اینکه در قرآن بر این نکته چند بار تأکید شده است که مهر ذلت و بیچارگی بر
پیشانی آنها زده شده است و گرفتار غضب خدایند.(۲)
حال آیا دین یهود عوض
شده است و یا خلق و خوی یهودیان تغییر کرده که اروپائیان به فکر دشمنان
خود افتادهاند. از طرف دیگر نیز نمیشود سیاست قدرتهای جهان عوض شده
باشد. پس داستان چیست که به تأسیس رژیم صهیونیستی رأی داده میشود و این در
حالی است که رأی بریتانیا به تأسیس این رژیم ممتنع است. اگرچه این واقعیتی
است که سیاست روباه پیر همیشه ایجاب میکند تا سیاست تفرقه افکنی خود را
از راه عبور بر روی مرزهای مشترک دنبال کند. تأسیس رژیم صهیونیستی بعد از
گذشت سه سال از عملیات موفق موشک هستهای آمریکا و پس از حمله اتمی این
کشور به هیروشیما و ناکازاکی نیز از دیگر مواردی است که نمیتوان از آن به
سادگی گذشت و شاید برگ برنده و دست زور آمریکا که توانست کشورهای جهان را
به رأی مثبت به اسرائیل وادار کند همین موارد باشد.
دست زوری که باعث
شد خنجر اسرائیل را در پهلوی جهان اسلام فرو و درد جانفرسای 70 ساله را به
جهان اسلام تحمیل کند. کشوری که متشکل از گروه محدود و معدودی از یهودیان
بومی و قدیمی سرزمینهای اشغالی و با خیل مهاجران از انگلیس، آمریکا،
شوروی، لهستان و... سایر کشورهایی است که به طمع کشور بزرگ عبری و برای
فرار از نکبت و بدبختی و توسری خوردن از حکومتها، جلای وطن نمودند و به
سراب این سرزمین مهاجرت کردند. مهاجرتی که به غصب سرزمین فلسطینیان انجامید
و باعث پایهگذاری تروریسم دولتی و علنی بنیاسرائیلیان شد. جنایت صبرا و
شتیلا، قانا و دیر یاسین و جنگ 22 روزه و 33 روزه همگی قسمتهایی از کتاب
قطور جنایات این قوم فتنه گر و یاغی است.
دشمنان اسلام، یهودیان را از
نقاط مختلف جهان به فلسطین کشاندند و قومیتهای مختلف با زبانهای مختلف و
آداب مختلف را که تنها در دین یهود با هم همخوانی داشتند، با سنجاق به هم
وصل کردند تا شاید یکپارچه شود و بتوانند با آن سایر جهان را بیش از پیش به
بردگی گیرند. برای این قوم آواره تاریخ ساختند و قهرمانها آفریدند و آنجا
که نمیتوانستند حذف کنند را تحریف کردند و جعل واقعیت کردند که در این
کار استادند. تمام این حیلهها را با کمک رسانههایی نظیر هالیوود و
شبکههای ماهوارهای و مجلات تبلیغی و ... ترویج کردند و به خورد مردم
دادند. آنقدر دروغها را با آب و تاب گفتند که آنها که دروغ علیه شان بود
نیز باور کردند. افسانه هولوکاست را برای سرمایهگذاری تبلیغی و اقتصادی
آفریدند تا بتوانند با آن جنایتی که از اروپائیان مسیحی نقل میکنند
سرزمینهای اسلامی را غصب کنند و تا امروز از برخی کشورهای اروپایی نظیر
آلمان، انگلیس، لهستان و ... باج آن را بگیرند و سالیانه مطالبه خسارت
کنند.
اگر چه دلیل اصلی اروپائیان و آمریکا برای حمایت از تأسیس
اسرائیل، رهایی از فعالیتهای زیرزمینی و پنهانی آنان در تبانیهای اقتصادی
و امور جاسوسی و فروش عتیقه و اخلال در امور و رباخوری و... بود ولی دلیل
مهمتر از آن، ایجاد پایگاهی متعصب، بیرحم، نژادپرست، طماع و حیلهگر در
سرزمینهای اسلامی به نام اسرائیل بود که میتوانست قدرت بازدارندهای برای
جهان رو به رشد اسلام باشد و بتوانند تا ابد مسلمانان را از این سگ جهنمی
بترسانند. این اقدام اگرچه به ظاهر و با فاصله چند ده ساله پس از پیمان
سایس پیکو که در آن قدرت جهان اسلام را تجزیه کردند انجام شد ولی بازیگران
ثابت و اصلی این اتفاقات نشاندهنده همسو بودن این جریانات با هم است.
آن
سیاستی که کثیفش میدانند همین سیاست انگلیسی است که سرمایهاش را از خون
بیگناهان و مظلومان تهیه میکند و بر پایه تفکرات شیطان است. همان است که
مردمی را آواره میکند تا سیاستی را بنشاند. خانه و کاشانه و آبادی را خراب
میکند تا کاخ ستمی را بر آن بنا نهد. مردمی را تحقیر میکند تا قومی
ستمگر را به ریاست برساند. کودکان بیشماری را به شهادت میرساند و زنان
زیادی را به اسارت میبرد تا برای مردمی متجاوز مزاحمتی را برطرف کرده
باشد. و جنایات اسرائیل و آمریکا و انگلیس بسیار است و ناشمردنی. کمتر
اتفاقی در جهان اسلام را میتوان یافت که ردی از حیله این سه محور شرارت در
آن نباشد. دستگیری شیخ زکراکی به خاطر رشد حیرت آور تشیع در نیجریه، شهادت
آیتالله نمر در سرزمین حجاز، دستگیری شیخ علی سلمان و سپس سلب تابعیت از
آیتالله عیسی قاسم و ... همگی حاکی از تبانی این سه شرور بالفطره دارد و
چه زیبا حضرت امام خمینی در 37 سال قبل، جمعه آخر ماه مبارک رمضان هرسال را
روز قدس نامید تا جوانمردان از سراسر جهان بیایند و با زبان روزه مرگ این
سه اهریمن را از خدا بخواهند و فریاد بزنند و بخواهند که اسرائیل این وصله
ناجور که غده سرطانی و رگ حیات شیطان است را بزنند و بشریت را از آن نجات
دهند.
محمدهادی صحرایی1-
ولو جعلناه قرانا اعجمیا لقالوا لولا فصلت آیاته، اعجمی و عربی. و اگر ]
این کتاب را[ قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم، قطعا میگفتند: «چرا آیههای
آن روشن بیان نشده؟ کتابی غیر عربی و [مخاطب آن] عرب زبان؟» (سوره مبارکه
فصلت، آیه 44)
2- ضربت علیهم الذلهًْ و المسکنهًْ و باؤ بغضب من الله
ذلک بانهم کانوا یکفرون بآیاتالله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذلک بما
عصوا و کانوا یعتدون. [داغ] خواری و ناداری بر [پیشانی] آنان زده شد، و به
خشم خدا گرفتار آمدند، چرا که آنان به نشانههای خدا کفر ورزیده بودند و
پیامبران را بناحق میکشتند، این، از آن روی بود که سرکشی نموده، و از حد
درگذرانیده بودند. (سوره مبارکه بقره، آیه 61).
جوان/
نویسنده : دکتر عبدالله گنجي
از
مهمترين و موثرترين اقدامات رسانههاي كشور برملا كردن فيشهاي نجومي
بود. ارزش رسانه در اين قضيه ملموستر شد و اركان مختلف حاكميت را به تكاپو
و واكنش وا داشت. مقام معظم رهبري، رئيسجمهور، رئيس قوه قضائيه، رئيس
مجلس و زيرمجموعههاي آنان دستور يا آمادگي برخورد را اعلام كردند. نتيجه
اين اجماع نظر، اراده و برخورد به اين معنا است كه اين پرونده نبايد
دستمايه جناحها براي تراشيدن نظام قرار گيرد.
مردم بين دولت حال و
قبل و نظام تفاوتي قائل نيستند. افراد سودجو و منفعتطلب و يا ضوابط
جيبپركن از نگاه توده مردم، منصوبان و ضوابط نظام محسوب ميشوند. بنابراين
در شمشيركشي جريانات براي پيدا كردن مقصر، آنچه در مقابل چشم مردم فرود
ميآيد شمشير طرفين بر پيكره نظام است. سرمايهسوزي از نظام و مانور
اشرافيگري از بيتالمال آن هم در مقابل چشم كوخنشينان موجب گسيختگي كساني
خواهد شد كه همه چيز خود را براي انقلاب و نظام در طبق اخلاص گذاشتهاند.
همانها كه هم از امام استقبال كردند و هم او را تا بهشت زهرا بدرقه كردند.
روزنامه «جوان» چند روزي است كه به اين مسئله به عنوان يك پلشتي و لكهاي
بر دامن نظام ميپردازد اما گويي هر روز ابعاد مقصرتراشي و جاخالي دادنها و
مانور افشاگري جايگزين برخورد با متخلف ميشود. در اين ميان دولت مقصر
اصلي است. چرا؟ دولت رنگ زيرپوش دولت قبل را هم افشا كرده است. اگر اين
رويه از دولت قبل بود چرا سه سال و نيم سكوت كرده است؟ يا موضوع مربوط به
دولت قبل نيست و دولت مستقر به جرزني تصنعي مشغول است و يا از دولت قبل
بوده و اين دولت آن را به مثابه طعمهاي چرب مخفي كرده بود كه هر كدام درست
باشد راه را براي جاخالي دادن دولت بسته است. در خصوص آنچه مربوط به
بانكها است، مسئله كاملاً شفاف است. آييننامه مربوط در سال 1382 در دولت
اصلاحات تدوين ميشود و در سال 1389 در دولت احمدينژاد مورد بازنگري قرار
ميگيرد. اين دستورالعمل در جلسه 1209 مورخ 1394/8/5 شوراي پول و اعتبار
مجدداً مورد بازنگري و تصويب قرار ميگيرد و طي نامه شماره 94/241742 مورخ
1394/8/25 از سوي بانك مركزي به همه بانكهاي دولتي و خصوصي ابلاغ ميشود.
تأثير اين ابلاغ را در پاداشهاي آخر سال 1394 ميتوان به وضوح يافت. پس
از رو شدن برخي فيشها و بهرغم غيرقابل كتمان بودن آنها و دستور
رئيسجمهور، روزنامه دولت با سوءاستفاده از رانت اطلاعات و قدرت، سلسله
گزارشهايي را از دولت قبل به چاپ رساند كه موضوع را پيچيده و دولت را
(مبتني بر منطقي كه در سطور پيش آمد) در شرايط دشوارتري قرار داد.
اكنون
سؤال اين است كه مردم دنبال يك شخص يا جناح در اين پرونده ميگردند يا
منتظرند تا برخورد ريشهاي نظام را ببينند؟ وقتي رهبري و سران قوا بر
برخورد تأكيد ميكنند، سياسي كردن موضوع چه معنايي دارد؟ اكنون همه چيز
براي يك برخورد محكم مهياست. مردم منتظرند تا اگر عدهاي، بيتالمال مسلمين
را جهيزيه زنان و دخترانشان نيز كردند به بيتالمال مسلمين برگردد. آنچه
ملت را آرام و قانع ميكند برخورد قضايي، حذف مديران پرهاضمه و بازگرداندن
مبالغ به خزانه ملت است. انتقامجويي و ادامه روند افشاگري دو جريان همچنان
پيكر نظام را پرجراحت خواهد كرد. بزرگترين خيانت به ملت، كشور و بيتالمال
اين است كه مواجهه با اين مسئله براساس انتخابات 1396 تنظيم شود و
سياستبازان، موجسوار اين قصه زشت شوند و كوخنشينان از غصه دق كنند و
نظام مظلوم جمهوري اسلامي آوردگاه تسويهحسابهاي جناحي شود. در جلسه
مسئولان قضايي سران قوا مرجع برخورد پاسكاري شد و رئيسجمهور به دنبال مقصر
ميگردد و از ناظران گلايه ميكند. حال آنكه ابلاغيات دولت زمينه اين
سوءاستفاده را فراهم كرده است. درد فقرا و دردمندان و خصوصاً كارمندان
مظلوم دستگاهها زماني التيام مييابد كه متخلفان معزول و محكوم شوند در
غير اين صورت مسئله را همچون شويي زودگذر خواهند ديد كه در پرونده نظام ثبت
خواهد شد.
خبرهاي نگرانكننده ديگري در راه است كه به جاي برخورد
با متخلفان به دنبال برخورد با افشاگران درونتشكيلاتي هستند. «جوان»
موارد اينگونه را سريعاً افشا خواهد كرد.
نویسنده : دکتر یدالله جوانی
فردا
روز جهاني قدس، روز سر دادن فريادهاي بلند بر سر ناقضان اصلي حقوق بشر
است. فردا روز سر دادن شعارهاي مرگ برظالم و ستمگران است. فردا روز سر دادن
فريادهاي برخاسته از عمق جان، عليه اشغالگران كودككش سرزمين فلسطين و قدس
شريف است. آري فردا روز قدس، روز اسلام انقلابي و روز تمامي مستضعفين است.
فردا روز نمايش اقتدار، شكوه وحدت و حضور حماسي مسلمانان آزاديخواه و
عدالتپيشه، در صحنه دفاع از مظلوم و ايستادن در برابر ظالم است. روز قدس،
روز قيام عمومي مسلمانان و مستضعفين سراسر جهان در برابر مستكبران است.
روز
قدس از ابتكارهاي راهبردي و دورانديشانه حضرت امام خميني(ره) است. حضرت
امام(ره) 37 سال پيش با نامگذاري آخرين جمعه ماه مبارك رمضان به عنوان «روز
جهاني قدس»، آرمان رهايي «قدس شريف» و آزادي سرزمين فلسطين از «بحر تا
نهر» را براي هميشه به آرمانهاي انقلاب اسلامي و اهداف والاي جمهوري
اسلامي پيوند زدند. آن عزيز سفر كرده با اين تدبير الهي و حكيمانه، خواب
آشفته رؤياي كودكانه صهيونيستها مبني بر تشكيل حكومت از «نيل تا فرات» در
قلب سرزمينهاي اسلامي را براي هميشه در تاريخ دفن كردند. اين ابتكار
راهبردي رهبر كبير انقلاب اسلامي، نقشه راهي شد براي تقويت روزافزون جبهه
مقاومت و رنگ باختن جريان سازش. اين نقشه راه، مسير همافزايي تمامي
ظرفيتهاي جهان اسلام براي رهايي قدس را هموار كرد. اين نقشه راه به
مسلمانان آموخت كه بايد در مقابل ظالمان و ستمگران بايستند و از حقوق مظلوم
دفاع كنند. آري روز قدس، آغازي بود براي حركت و قيام عمومي تمامي
آزاديخواهان و مستضعفين براي رهايي قدس شريف و آغازي بود براي شمارش معكوس
سرآمدن عمر رژيم جعلي و غاصب صهيونيستي.
روز جهاني قدس طي 37 سال
گذشته با متراكم ساختن انرژيهاي پراكنده در جهان اسلام، رژيم كودككش
اسرائيل غاصب و حاميان غربي و منطقهاياش را در تنگناي استراتژيك قرار
داد. طي اين سالها، شبكه استكبار به سركردگي امريكا و شبكه صهيونيزم به
سركردگي رژيم صهيونيستي با كمك برخي از دولتهاي مرتجع عربي در منطقه
همانند آلسعود و برخي از جريانهاي سازشكار در ميان فلسطينيها، تلاش
گستردهاي به عمل آوردند تا خط سازش را بر خط مقاومت غالب سازند و از رهگذر
اين سياست، آرمان رهايي قدس شريف را به يك امر محال و دست نيافتني تبديل
كنند. اما اينك در پرتو روز جهاني قدس و الهامبخشي انقلاب اسلامي، جريان
مقاومت ضدصهيونيستي در منطقه به يك جبهه شكستناپذير تبديل شده، جريان سازش
با كودككشان و اشغالگران رنگ باخته و در پرتو هدايتها و راهبردهاي ولي
امر مسلمين، نشانههاي آزادي قدس شريف و فرو ريختن رژيم صهيونيستي در افق
نمايان شده است. با شكستهاي راهبردي رژيم صهيونيستي در جنگهاي 33 روزه،
22 روزه، هشت روزه و 51 روزه، فلسفه وجودي رژيم غاصب اسرائيل كه در قدرت
نظامياش خلاصه ميشد، به چالش كشيده و زير سؤال رفته است. روند تحولات در
منطقه راهبردي غرب آسيا، همراه با توسعه روزافزون قدرت مقاومت و بيدارتر
شدن مسلمانان، جبهه مردمپايهاي از مستضعفين را در برابر مستكبرين به وجود
آورده است. نشانههايي از موفقيتهاي اين جبهه مردمپايه در كشورهايي چون
عراق، سوريه، لبنان، غزه، بحرين و يمن با وجود توطئههاي گسترده و فراوان
جبهه مستكبرين، آشكارا مشاهده ميشود. پيروزيها و پيشرويهاي اين جبهه
مردمپايه از مستضعفين در برابر مستكبرين با محوريت جمهوري اسلامي و
پرچمداري ولايت فقيه، نويدبخش اين پيام است كه شمشير امت اسلام كه اينك در
دستان باصلابت مقاومت قرار گرفته به زودي رگ حيات ننگين غاصبان سرزمين
فلسطين و قدس شريف را قطع خواهد كرد. هيچ شك و ترديدي در نزديك بودن آن روز
وجود ندارد. روزي كه قدس شريف و فلسطين از «بحر تا نهر» آزاد و به پيكر
جهان اسلام ملحق خواهد شد. آري، دور نيست آن روزي كه سياست و راهبرد محو
اسرائيل از صفحه روزگار به بار بنشيند و مردم آواره و ستمديده فلسطين به
سرزمين اصلي و مادري خويش بازگشته و قبله اول مسلمانان «حرمت خويش» را
بازيابد. اين پيشبيني و آيندهبيني، متكي بر اعتماد به وعدههاي خداوند
است و خداوند به مسلمانان وعده نصرت و كمكرساني در صورت به حركت درآمدن
داده است. اكنون مسلمانان به حركت درآمدهاند و روز قدس، تجلي اين حركت در
سراسر جهان و خصوصاً در تمامي شهرهاي ايران اسلامي است. اين حركتها و
فريادها، مبناي ديني و اعتقادي دارد. اين حركتها و فريادها، امتثال امر
خداوند متعال است كه از زبان مولاي متقيان، شهيد مظلوم رمضان، حضرت علي(ع)
اينگونه صادر گرديد: «كونوا لظالم خصماً و للمظلوم عوناً».
حضرت
امام(ره)، با تأسي از همين اوامر بود كه روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان را
روز قدس نامگذاري و راه را براي يك آهنگ شدن مسلمانان براي ايستادن در
مقابل ظالمان و دفاع از مظلوم، نشانهگذاري كردند. بر همين اساس و مبنا،
فردا ملت ايران در سراسر ميهن اسلامي به امر مولايش به صحنه خواهد آمد و با
خلق حماسهاي ديگر، جوانمردياش در مبارزه با ناقضان اصلي حقوق بشر از
يكسو و دفاع و پشتيباني جانانه از مظلومين و مستضعفين را از ديگر سو، به
نمايش خواهد گذاشت. آري فردا روزي است كه ملت ايران دگر بار ثابت خواهد كرد
كه «فلسطين» همچنان مسئله اول جهان اسلام است.
نویسنده : احمد كاظمزاده
بالاخره
پاي تروريستهاي تكفيري به فرودگاه استانبول تركيه نيز باز شد و متأسفانه
در جريان حملات مسلحانه و انتحاري كه به طور همزمان صورت گرفت 41 نفر كشته و
239 نفر زخمي شدند كه در ميان آنها اتباع كشورهاي مختلف جهان به چشم
ميخورد. گفته ميشود دو نفر از عاملان اين حملات از اتباع خارجي و يك نفر
ديگر تبعه تركيه بوده است، البته پيش از اين نيز شهرهاي مهم تركيه از جمله
استانبول و آنكارا بارها صحنه حملات خونبار بوده است اما آنچه اين حملات را
از حملات قبلي متمايز ميسازد اين است كه حملات قبلي در فضايي صورت
ميگرفت كه انگشت اتهام را به سمت مخالفان كرد داخلي اين كشور سوق ميداد و
بر همين اساس دولت و ارتش تركيه نيز بلافاصله دست بهكار ميشدند و در هر
دو عرصه سياسي و نظامي فشارهايي را بر كردها وارد ميكردند اما حملات اخير
در فرودگاه استانبول چه به لحاظ شكلي و چه به لحاظ مقطع زماني به گونهاي
بود كه بلافاصله اذهان را به سمت داعش برد و نخست وزير تركيه و ديگر مقامات
اين كشور داعش را مسئول اين حملات معرفي كردند.
حال سؤالي كه در
اينجا پيش ميآيد اين است كه آيا تركيه با داعش نيز همان برخوردي را خواهد
كرد كه پيش از اين با مخالفان كرد انجام ميداد و با مشت آهنين با آنها
برخورد ميكرد؟! اگر پاسخ اين سؤال مثبت باشد به اين مفهوم خواهد بود كه
تركيه واقعاً در تجديدنظر در سياست و رويكرد خود در قبال گروههاي تكفيري و
در رأس آن داعش جدي است و خطر تروريسم تكفيري را درك ميكند اما اگر در
قبال آن مماشات كند به اين مفهوم خواهد بود كه يا هنوز اين خطر را به طور
جدي درك نكرده يا اينكه در قبال تروريسم تكفيري و در رأس آن داعش كوتاه
آمده و به نوعي تسليم شده است. برخورد قاطع تركيه در قبال داعش از آن جهت
حائز اهميت است كه به نظر ميرسد داعش اين حملات را در واكنش به تغيير
رويكرد تركيه در قبال اين گروه انجام داده است.
تركيه از آغاز جنگ
سوريه به اين متهم بوده كه تكفيريها را از مناطق مختلف به سمت اين كشور
ترانزيت ميكند تا هم از آنها همانند ديگر مخالفان دولت سوريه براي
براندازي نظام اين كشور استفاده كند و هم اينكه آنها را عليه كردها بهكار
بگيرد اما به نظر ميرسد چند عامل موجب شده تركيه در اين سياست بازنگري
كند: نخست شكست پروژه براندازي در سوريه است كه شركتكنندگان در اين پروژه
را يكي پس از ديگري به بازنگري در استفاده از تروريسم تكفيري واداشت و در
نهايت به تركيه رسيد. دوم سرريزشدن ناامنيهاي جنگ سوريه به تركيه است كه
حملات استانبول و تشديد حملات پ. ك. ك ميتواند نمودهايي از آن باشد و سوم
تقويت نيروهاي گريز از مركز كردي در منطقه در پوشش مبارزه با تروريسم
تكفيري و در رأس آن داعش بوده است. لزوم مقابله با خطر داعش اين فرصت يا
بهانه را بهدست دولتهاي غربي و در رأس آن امريكا قرار داد كه خط قرمز
تركيه را در منع تجهيز تسليحاتي كردها زير پا بگذارند و حتي سلاحهاي سنگين
در اختيار آنها قرار دهند. از اين ديد نيز اگر دولت تركيه در مقابله با
داعش و ديگر گروههاي تكفيري به طور جدي وارد عمل شود هم ميتواند مانع از
اين شود كه دولتهاي غربي به تسليح و تجهيز كردها ادامه دهند و هم اينكه با
تطهير چهره خود ميتواند به ترميم روابط خود با ائتلاف ضدداعش سرعت بخشد و
به دوران شكوه سياست تنش صفر مرزي با همسايگان برگردد.