تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۷  ، 
کد خبر : ۲۹۴۱۳۰
گفت‌وگو با ناصر ایمانی، تحلیلگر سیاسی اصولگرا:

ائتلاف‌ها جای احزاب را گرفته‌اند

مقدمه: تهیه فهرست‌ انتخاباتی از سوی دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب، همواره اتفاق مبارکی در سیاست داخلی ایران بوده است، زیرا جریان‌های سیاسی، پس از سال‌ها افتراق، توانسته‌اند نقاط اشتراک حداقلی بیابند و بر این اساس، فهرست‌های خود را تنظیم کنند. اما حتی این تلاش مبارک، نیازمند مداقه بیشتری است، زیرا این تجربه موفق، معایب و ضعف هایی نیز دارد، ضعف‌هایی که برشمردن و نقد آنها می‌تواند به پویاتر شدن پویش‌های انتخاباتی در دوره‌های آتی منتهی شود. در گفت‌و‌گو با ناصر ایمانی،‌ فعال سیاسی اصولگرا، تلاش شده است فهرست‌های ائتلافی جریان‌های سیاسی به نقد گذاشته شود. او معتقد است این فهرست‌ها گرچه گام اول هستند، اما محکم برداشته نشده‌‌اند. ایمانی، اشکال اصلی فهرست‌های موجود را فقدان درک جامع از منافع ملی میان جریان‌های سیاسی و از همه مهم‌تر نبود احزاب قوی می‌داند، احزابی که حتی در شرایط فعلی نیز قانون انتخابات جایگاه خوبی برای این تشکل‌های سیاسی درنظر نگرفته است. این گفت‌و‌گو، پیش روی شماست.
پایگاه بصیرت / مرتضی گلپور
(روزنامه ايران - 1394/12/05 - شماره 6159 - صفحه 10)

* دو جریان سیاسی مطرح کشور یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان فهرست‌های انتخاباتی خود را عرضه کرده‌اند. به نظر شما این جریان‌ها در تدوین فهرست‌ها چه شاخص‌هایی را مدنظر قرار دادند؟

** اصولگرایان در شعار انتخاباتی مفهوم «معیشت» «امنیت» و «پیشرفت» را مورد توجه قرار دادند. با توجه به فهرستی که اصولگرایان برای انتخابات مجلس شورای اسلامی تهیه کرده‌اند، می‌توان دریافت که این فهرست، تا حدزیادی با این شعار همخوانی دارد. به عنوان مثال، درباره مسأله معیشت، می‌بینیم که در فهرست اقتصاددانانی مطرح که استاد دانشگاه باشند هم حضور دارند. آن طور که اعلام کرده‌اند، 10 نفر از این فهرست، اقتصاددان هستند که حضور این افراد، با شعار مبنی بر توجه به معیشت، همخوانی دارد. در مسأله امنیت نیز روال به همین ترتیب است. به عبارت دیگر، برخی از اعضای این فهرست، آشنایی‌های خوب یا نسبی با مسأله امنیت دارند.

از این جهت می‌توان گفت در فهرست انتخاباتی این جریان، سهم خواهی درون جناحی کمتر دیده می‌شود. به نظر می‌رسد اصولگرایان تلاش کرده‌اند با بضاعت‌های موجود خود، به نیازهای جامعه پاسخ بگویند. درباره فهرست اصلاح طلبان نیز این طور می‌شود گفت که حداقل، به شخصه، هنوز متوجه نشده ام که شعار انتخاباتی آنان چیست و آیا این شعار با فهرست شان تطبیق دارد یا خیر؟ زیرا شعار، خلاصه برنامه کاری هر جناح در مجلس آینده محسوب می‌شود. اما هنوز نمی‌دانیم شعاری که اصلاح طلبان برگزیده‌اند، با فهرستشان همخوانی دارد یا خیر.

از این رو، تا این مرحله باید گفت که در تهیه فهرست اصلاح طلبان برای عرصه‌های مختلف کشور، همچون اقتصاد، امنیت، جامعه دستور کار مشخصی دیده نمی‌شود. درعین حال، در فهرست اصلاح طلبان، گذشته از 5 یا 6 چهره شاخص که در ابتدای فهرست قرار دارند، بقیه چهره‌ها چندان شناخته شده نیستند، اشتهار ندارند و جامعه نیز تخصص‌های آنان را نمی‌شناسد. باتوجه به اینکه زمان زیادی تا انتخابات و برای معرفی این افراد نمانده است، این امر را می‌توان نقص دیگر فهرست انتخاباتی اصلاح‌طلبان برشمرد.

* علاوه بر مشکلاتی که برشمردید، سؤال مهم‌تری وجود دارد و آن اینکه اساساً مردم در این دوره از انتخابات، به فهرست‌ها رأی خواهند داد؟

** باید براساس سوابق و انتخابات گذشته در تهران به این پرسش پاسخ داد. در انتخابات‌های گذشته مجالس شورای اسلامی، متوسط رأیی که هر شهروند تهرانی در برگه‌های خود به صندوق می‌انداخت، چند نفر بوده است و نه یک فهرست کامل 20 یا 30 نفره. ظاهراً این تعداد، حدود 10 نفر بوده است. البته هستند کسانی که براساس فهرست آرای خود را به صندوق‌ها می‌اندازند، اما برای اکثریت مردم این طور نبوده است و شهروندان تهرانی، هرکدام به طور متوسط به 10 نفر رأی داده‌اند. این خود، یک شاخص مهم است تا براساس آن، دریابیم که مردم در این دوره نیز به صورت فهرستی آرای خود را به صندوق‌های رأی خواهند انداخت یا خیر. علت این امر می‌تواند تعداد زیاد نام هایی که باید در برگه‌های رأی نوشته شود باشد که این دوره 30 نفر را شامل می‌شود. این تعداد به اضافه 16 نامزد خبرگان، به این معنی است که هر شهروند تهرانی باید اسامی 46 نفر را در برگه‌های رأی خود بنویسد.

حتی اگر این اسامی و فهرست‌ها از قبل آماده شده باشد، باز هم هر تهرانی، به چیزی نزدیک به نیم ساعت زمان نیاز دارد تا رأی خود را به صندوق‌ها بیندازد. به همین دلیل، مردم عموماً براساس فهرست رأی نمی‌دهند و این تجربه‌ای است که انتخابات ادوار گذشته مجلس آن را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، این امر به این معناست که مردم تهران بسیار کم فهرستی رأی می‌دهند. فهم این امر، آنگاه برای ما آسان تر می‌شود که دریابیم از انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی تاکنون، همواره فهرست‌ها مطرح بوده و جریان‌های سیاسی روی این فهرست‌ها بسیار تمرکز می‌کرده‌اند. تأکید جریان‌های سیاسی در انتخابات ادوار مجلس شورای اسلامی این بوده است که مردم به فهرست‌ها رأی بدهند، اما باوجود همه این تأکیدها، عملاً این اتفاق نیفتاد و بعید می‌دانم که در این دوره نیز این اتفاق بیفتد.

* پس چرا جریان‌ها تا این اندازه به مردم تأکید می‌کنند که براساس فهرست رأی بدهند؟

** این تأکیدها در دوره‌های قبل هم بوده و البته، این تأکید، یک علت منطقی درست هم دارد. منظور جناح‌ها این است که هر شهروند که به فهرست آنان یک رأی کمتر بدهد، امکان و بخت رأی‌آوری طرف دیگر بیشتر می‌شود. از این رو، تأکید دارند که حتماً به فهرست رأی داده شود. این تأکید امر جدیدی نیست. اما مسأله دیگری نیز وجود دارد. در این دوره، ما شاهد حضور نامزدهایی در انتخابات هستیم که اصلاح طلب هستند،‌ اما در فهرست اصلاح طلبان حضور ندارند، چنان که نامزدهای اصولگرایی نیز هستند که در فهرست اصولگرایان نیستند.

در این صورت، اگر مردم به این نامزدهای خارج از فهرست رأی بدهند، در مجلس دهم، پراکنش زیادی میان نمایندگان خواهیم دید، اتفاقی که در آینده می‌تواند تجمیع کار در داخل مجلس را برای این جریان‌های سیاسی دشوارتر کند. زیرا نماینده‌ای که اصولگراست، اما باوجود بیرون ماندن از فهرست انتخاباتی توانسته است به مجلس راه یابد، هیچ تقیدی به اصولگرایان درون مجلس نخواهد داشت، این قضیه برای نمایندگان اصلاح طلب هم صدق می‌کند. زیرا جناح و جریان سیاسی متبوعشان برایشان هزینه نکرده و برای رأی‌آوری‌شان تلاشی نکرده‌اند. اینها باعث ناهماهنگی‌های زیادی در داخل مجلس بویژه در زمینه کارهای فراکسیونی خواهند شد. به همین دلیل جریان‌ها تأکید دارند که مردم حتماً به صورت فهرستی رأی بدهند.

* اشاره کردید که باوجود تأکید جریان‌های سیاسی، مردم فهرستی رأی نخواهند داد، پس این جریان‌ها چگونه باید مردم را به مشارکت حداکثری در انتخابات ترغیب کنند؟

** آنچه شما به آن اشاره می‌کنید، موضوع دیگری است. یعنی حتی اگر مشارکت شهروندان تهران در انتخابات هم بالا باشد، باز هم این طور نیست که به طور متوسط هر تهرانی، به 30 نامزد رأی بدهد و برگه‌های انتخاباتی را کامل کند. همان طور که گفتم، علت این امر تعداد زیاد اسامی است که باید در برگه‌های رأی نوشته شود. واقعیت این است که مردم خسته می‌شوند و حاضر نخواهند شد علاوه بر زمان ایستادن در صف‌های طولانی انتخابات، بیش از یک ساعت نیز زمان را صرف نوشتن اسامی نامزدها کنند. اما این به این معنا نیست که الزاماً مشارکت مردم نیز کم خواهد بود.

ممکن است مشارکت بالا باشد، اما مردم الزاماً براساس فهرست رأی نخواهند داد. راه چاره رأی دادن براساس فهرست،‌ تنها، حزب است. به عبارت دیگر، اگر در قانون انتخابات، به نقش و جایگاه احزاب توجه ویژه‌ای شود که حالا این طور نیست، در این صورت، رأی دهندگان به جای نام افراد، نام احزاب را در برگه‌های رأی خواهند نوشت و به این ترتیب، حزب برگزیده است که نامزدهای 30 نفره خود را مشخص می‌کند. به عبارت دیگر، مردم با نوشتن اسم یک حزب اسامی 30 نامزد مد نظر خود را تعیین می‌کنند و به 30 نفر رأی می‌دهند.

* برخی معتقدند که نبود احزاب ریشه دار و قدرتمند، سبب می‌شود که فهرست‌های انتخاباتی، شکننده و دم انتخاباتی باشند، یا همان طور که اشاره کردید، ممکن است نامزدهای راه یافته به مجلس، در تشکیل فراکسیون‌ها پایبندی چندانی از خود نشان ندهند. به نظر شما، چگونه می‌توان شاهد یک ائتلاف پایدار و ریشه‌ای باشیم؟

** باید بر این نکته تأکید کنم که نظام پارلمانی، جز با وجود احزاب امکانپذیر نیست. معتقدم وقتی چیزی را می‌خواهیم، باید لوازم آن را نیز بخواهیم. به عنوان مثال، وقتی خودرو می‌خواهیم، حتماً باید فرمان آن را نیز بخواهیم و داشته باشیم، زیرا خودرو بدون فرمان معنا ندارد. بر این اساس، نظام پارلمانی هم جز با تحزب معنا ندارد و امکان ندارد بتواند کارکرد مورد انتظار را از خود نشان دهد. البته نمی‌خواهم بگویم که پارلمان ما اصلاً کارکرد نداشته است یا کارکردهای آن محدود بوده است. چنان که ما بیش از 35 سال است که در کشور خود پارلمان داریم و ثمرات آن را نیز دیده ایم. اما باوجود همه این ثمرات، باید تأکید کنم که نظام پارلمانی، حتماً نیازمند وجود حزب است و حزب، تکمیل کننده نظام پارلمانی محسوب می‌شود.

در بسیاری از کشورها، با حضور جدی احزاب بود که نظام پارلمانی معنا یافت و تنها با وجود احزاب است که ساختار پارلمان شکل واقعی به خود می‌گیرد. مشکل بزرگی که اکنون در مجلس با آن مواجه هستیم، این است که افراد عمدتاً از حوزه‌های انتخابیه کوچک تر به مجلس راه می‌یابند. چنین نمایندگانی عموماً تخصص و کارآمدی کافی را ندارند، نگاه آنان به مسائل کشور، ملی و کلان نیست و اغلب از منظر محلی، خواسته‌های منطقه‌ای خود را دنبال می‌کنند. اتفاقاً مردم حوزه‌های انتخابیه این نمایندگان نیز تنها خواستار حل مشکلات منطقه‌ای خود هستند و این یکی از دلایلی است که سبب می‌شود این نمایندگان به سمت حل این خواست‌ها و دغدغه‌ها سوق پیدا می‌کنند.

به همین دلیل، در داخل مجلس، این افراد الزاماً نظام‌بردار نیستند، امری که یکی از علت‌های اصلی تشتت آرا در مجلس محسوب می‌شود. به همین دلیل است که اکنون درباره یک طرح یا لایحه، در یک روز تعداد مشخصی رأی داده می‌شود، اما ممکن است، روز بعد درباره همین طرح و لایحه، آرای دیگری از سوی نمایندگان داده شود. این امر اثبات می‌کند که کارآمدی نظام پارلمانی بدون وجود احزاب، تضعیف خواهد شد. بنابراین، برای برخورداری از یک نظام پارلمانی کارآمد، حتماً باید یک نوع تشکل - حزب یا هر نوع تشکل دیگری- وجود داشته باشد تا افرادی که وارد مجلس می‌شوند، با تشکیلات وارد شوند. اما در حال حاضر در قانون پارلمانی و نظام انتخاباتی ما چنین چیزی وجود ندارد و به همین دلیل است که افراد به صورت فردی وارد مجلس می‌شوند.

* چرا ائتلاف‌ها در کشور ما همواره پیشاانتخاباتی هستند، درحالی که در کشورهای دیگر، ائتلاف اغلب پساانتخاباتی است، مانند ائتلاف در تشکیل دولت. آیا ائتلاف‌های فعلی در درازمدت می‌توانند مردم را اقناع کنند، یا این جریان‌های سیاسی براساس نیازهای لحظه‌ای خود، به چنین ائتلاف‌هایی می‌پیوندند؟

** ائتلاف هایی که اکنون در کشور ما دیده می‌شود و مربوط به قبل از انتخابات است، بسیار شکننده است. به عنوان مثال، همین حالا در یکی از این فهرست‌های انتخاباتی که در جامعه مطرح است، می‌بینیم که افرادی از جناح‌های کاملاً متفاوتی با گرایش‌های دیگری، در فهرست ائتلاف حضور دارند که به گمان من، کار خطایی است. زیرا مسأله، تنها حضور در مجلس نیست، بلکه بحث بر سر این است که این افراد قصد دارند در 4 سال فعالیت خود در مجلس، با هم و در کنار هم کار کنند و با هم تصمیم بگیرند. روشن است افرادی که گرایش‌های متفاوتی با هم دارند، حتی اگر در یک فهرست در کنار هم قرار بگیرند، در همان ابتدای کار مجلس، مسیر خود را جدا خواهند کرد. این امر سبب می‌شود که این ائتلاف‌ها بی‌فایده شوند.

اما برخلاف کشور ما، ائتلاف‌هایی که در کشورهای دیگر وجود دارد، اساساً به شکل دیگری است. در کشورهای دیگر، احزاب و تشکل‌های ریشه دار سیاسی وجود دارند، مضافاً اینکه فهم عمومی نسبت به منافع ملی، خارج از منافع جناحی، بسیار قوی است. این درحالی است که در کشور ما فهم عمومی نسبت به منافع ملی ضعیف است. برای همین شاهد هستم که منافع جناحی، گروهی و باندی بر تفکر منافع ملی غلبه دارد. اما در کشورهای دیگر، احزاب و تشکل‌ها به دلیل برداشت قوی تری که از منافع ملی و قانون دارند، بهتر و راحت تر با هم ائتلاف می‌کنند. یکی از مواردی که شاهد شکل‌گیری این ائتلاف‌ها در کشورهای دیگر هستیم، در تشکیل دولت است. این ائتلاف، ناشی از این است که هیچ حزبی در مجلس، اکثریت را به دست نیاورده و به همین دلیل احزاب، ناچار می‌شوند با هم ائتلاف کنند.

وقتی هم که ائتلاف صورت می‌گیرد، بسیاری از مرزهای سنگین و سختی که میان جناح‌ها و احزاب وجود دارد، شکسته می‌شود. فرض کنید اگر در قوانین انتخاباتی ما، نقش قابل توجهی برای احزاب قائل می‌شدند، می‌توانستیم شاهد شکل‌گیری چنین ائتلاف هایی در ایران هم باشیم. اما در کشورهای دیگر، وقتی احزاب با هم ائتلاف می‌کنند، افرادی که به دلیل این ائتلاف در دولت، با هم تعامل و کار مشترک انجام می‌دهند، آرام آرام فاصله‌های بین جناح‌ها هم برداشته می‌شود. جناح‌ها مجبور خواهند شد به موضوعی به نام منافع ملی فکر کنند، چرا که در دولت با هم کار می‌کنند. اما برخلاف همه این ها، آنچه ما در ایران به نام ائتلاف با آن رو به رو هستیم، تنها اسمی از یک ائتلاف است و واقعی نیست. ائتلاف‌های واقعی در جهان ناشی از این است که احزاب، ناچار می‌شوند به خاطر منافع ملی با هم کار مشترک انجام دهند. اما در ایران، چنین الزامی وجود ندارد، به این دلیل که در مجلس حزب واقعی نداریم.

* آیا همین دور هم جمع شدن‌های لحظه‌ای می‌تواند گامی برای رسیدن به ائتلاف واقعی باشد؟ یا اینکه اساساً باید منتظر شکل‌گیری احزاب قوی و تعیین نقش مؤثر برای احزاب در قانون انتخابات باشیم؟

** نمی توان گفت که این دور هم نشستن‌ها به طور کلی بی‌فایده است. این طور نیست. اما آن فایده‌ای که ما دنبال آن هستیم، یعنی ائتلاف برای منافع ملی، این هدف مهم، با نشست هایی که حالا در جامعه شاهد آن هستیم، حاصل نمی‌شود، همچنان که در 35 سال گذشته این اتفاق نیفتاده است. همین حالا، می‌بینید که دو جریان سیاسی مطرح کشور، در مسائل بسیار بسیار مهمی که مربوط به منافع ملی است، نمی‌توانند با هم ائتلاف کنند.

به عنوان مثال، درباره مسأله بزرگی به نام برجام که شاید ملی ترین مسأله‌ای بود که در 100 ساله اخیر ایران با آن رو به رو بودیم، شاهد رفتارهای کاملاً متفاوت و مغایری از سوی جریان‌های سیاسی بودیم. جناح‌های کشور درباره مسأله برجام، همنظری و همفکری حتی اندکی با هم نداشتند و درباره برخی موضوعات حداقلی نیز به یک اجماع نرسیدند. این عدم اجماع، نشان می‌دهد که مرزهای عدم ائتلاف میان جریان‌های سیاسی کشور، متصلب و محکم است. دلیل این امر این است که در نهادهای قانونی کشور، مانند دولت و مجلس، هیچ راهکار قانونی برای ائتلاف وجود ندارد. به همین دلیل، ما برای همفکری، کنار هم نشستن و به منافع ملی اندیشیدن، تمرین نکرده‌ایم.

* بنابراین به این تجربه هم نمی‌توان چندان امیدوار بود؟

** نمی توان گفت که این نشست‌ها بی‌تأثیر است. می‌توان این نشست‌ها را تقویت کرد و شاید این نشست ها، راهی را برای کشور ما باز کند. اما درعین این امیدواری، باید به خاطر داشت که نشست‌هایی از جنس آنچه در مجالس ختم یا عروسی شاهد آن هستیم – همچنان که می‌بینیم بسیاری از افراد از جریان‌های سیاسی متفاوت، تنها در مجالس ختم کنار هم دیده می‌شوند - برای یک ائتلاف بر سر منافع ملی کفایت نمی‌کند. این‌که ائتلاف برای منافع ملی نیست.

* اما این جریان‌های سیاسی، در دوره‌های گذشته حتی حاضر نمی‌شدند تا این حد هم کنار هم بنشینند و فهرست مشترک ارائه کنند. چنانکه در سال 84، اصلاح طلبان شاهد تعدد نامزدها بودند یا اصولگرایان در سال 92 نتوانستند با هم ائتلاف کنند. پس چه چیزی باعث شد که آنان در سال 94 حداقل حاضر شوند کنار هم بنشینند.

** در این دوره از انتخابات، عمدتاً هر دو جناح سیاسی کشور، نگرانی بسیاری را احساس می‌کردند، نگرانی از اینکه اگر درون جناح خود با هم ائتلاف نکنند، امکان حضور در قدرت را به طور کامل از دست خواهند داد. در سال 92 اصولگرایان دیدند که به دلیل عدم ائتلاف، دولت را از دست دادند. به همین دلیل، امروز اندیشیدند که اگر در انتخابات پیش‌رو هم به ائتلاف دست نیابند، امکان دارد مجلس را هم از دست بدهند. اصلاح‌طلبان نیز گرچه دولت را در اختیار داشتند، اما تلاش کردند مجلس را هم در اختیار داشته باشند تا تیم قدرت خود در داخل نظام که عبارت است از مجلس یا دولت را تکمیل کنند. این احساس ضرورت‌ها در نهایت توانست جریان‌های سیاسی کشور را در این دوره تا این حد کنار هم جمع کند. تا این جای کار خوب است و نمی‌توان آن را کاملاً یک نقص دانست.

به عبارت دیگر، همین که جناح‌ها تا اینجای کار توانستند طیف‌های مختلف خود را قانع کنند، دور هم بنشینند و یک فهرست ارائه کنند، اتفاق بسیار مثبتی است. اما این قدم ها، شکننده است. یعنی اگر هر کدام از جریان‌ها در درون ائتلاف‌های فعلی، باز هم احساس قدرت کنند که می‌توانند بدون حضور دیگران فعالیت کنند، ممکن است بار دیگر کنار هم جمع نشوند. این اتفاق درباره اصولگرایان، در سال 92 و انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی افتاد. از آنجا که اصولگرایان خود را پیروز قطعی میدان رقابت می‌دانستند، ائتلاف آنان بسیار شکننده شد و عملاً هم دیدیم که بسیاری علیه ائتلاف خروج کردند. به عبارت دیگر، اصولگرایان از احساس قدرت کردن برخی جریان‌ها در درون خود تجربه تلخی دارند اما در این دوره، همه طیف‌های درون این جریان احساس کردند که در صورت عدم ائتلاف‌، شکست خواهند خورد و برای همین کنار هم نشستند که تا اینجای کار اتفاق خوب و مثبتی است.

اما باید توجه داشت که این انگیزه‌ها برای یک حرکت جدی در مسیر تحقق منافع ملی، کافی نیست. زیرا باید میان مسأله‌ای به نام ورود به مجلس و مسأله 4 سال کنار هم بودن و کار کردن در مجلس را با هم تفکیک کرد. به عبارت دیگر، در شرایط فعلی، هرکدام از جناح‌های سیاسی کشور، سعی کردند طیف‌های مختلف را راضی کنند تاحدی کوتاه بیایند تا بتوان چنین فهرستی را تدوین کرد اما به محض اینکه این افراد از فهرست‌ها وارد مجلس شوند، اتئلاف هایی که بسختی به هم چسبیده شد، احتمال اینکه دوباره از هم باز شوند، بسیار زیاد است.

بنابراین، سؤال مهم‌تر باید این باشد که آیا اصولگرایان یا اصلاح‌طلبان می‌توانند اتحاد خود را برای 4 سال آینده در مجلس هم حفظ کنند؟ من احتمال این امر را کم می‌دانم. زیرا این ائتلاف‌ها و تجمیع فهرست ها، با انگیزه دیگری به وجود آمده است، انگیزه اینکه به هر نحوی وارد مجلس شوند، اما معلوم نیست که پس از ورود به مجلس هم بتوانند این هماهنگی را از خود بروز دهند و در قانون نویسی، نظارت یا دیگر وظایف مجلس، شاهد وحدت رویه این جریان‌ها در درون خود باشیم.

* با توجه به مسائلی که برشمردید، چه باید کرد تا این ائتلاف ها، حداقل نقطه آغازی برای وحدت‌های آتی باشد؟

** یکی از نیازهای زیربنایی، تقویت احزاب است. باید به این سمت برویم که احزاب – ولو غیر قدرتمند – جایگزین سیستم انتخاباتی فعلی شوند. باید این باور عمومی در همه دست اندرکاران کشور به وجود بیاید ‌که حزب، می‌تواند یک راهکار مفید برای شکل‌گیری مجلس قوی باشد. مسأله بعدی هم اینکه ما باید نهادهای خارج از ساختار رسمی را تقویت کنیم، نهادهایی مانند سمن‌های سیاسی تا افراد و طیف‌های مختلف بتوانند در آنها، درباره موضوعات مختلف با هم همفکری و هم نظری کنند. همه اینها نیاز به زمان و وقت بیشتری دارد و باید همچنان صبور بود تا به این نقطه برسیم. از سوی دیگر، نیاز دیگر، تقویت کار تشکیلاتی است. ما ایرانیان در کار تشکیلاتی ضعیف هستیم. باید این کارهای جمعی را تقویت کنیم.

ببینید! اکنون فراکسیون‌های حاضر در مجلس شورای اسلامی، فراکسیون‌های ضعیفی هستند، اعم از اینکه اصولگرا باشد یا اصلاح طلب. در همین مجلس فعلی، عملکرد فراکسیون اصولگرا قابل نقد جدی است، عملکرد فراکسیون اقلیت هم به همین ترتیب. هر دو فراکسیون اعم از اصولگرا یا اصلاح طلب مجلس نهم، در 4 سال گذشته، عملکرد بسیار قابل نقدی داشتند. این فراکسیون‌ها در بسیاری از تصمیم ها، در تنظیم طرح‌ها، رأی گیری‌ها و نظارت ها، بسیار ضعیف و ناهماهنگ عمل کردند. چرا این اتفاق افتاد؟ به این دلیل که کار تشکیلاتی ما دارای ضعف‌های بسیار زیادی است. در 4 سال گذشته یا مجالس قبلی شاهد بودیم که بعد از تشکیل یک جلسه فراکسیون، افراد حاضر در این جلسه، در جلسات فراکسیون‌های دیگر نیز حاضر می‌شدند. این یعنی برخی نمایندگان اساساً به هیچ فراکسیونی پایبند نبودند.

وقتی این طور باشد، نمی‌شود کار جمعی کرد و اگر هم کار جمعی نشود، دستاوردهای مجلس شورای اسلامی که کار جمعی از الزامات جدی این نهاد است، زیر سؤال می‌رود. بنابراین، علاوه بر ضعف در کار حزبی، ‌در فکر کردن به منافع ملی در میان جناح‌ها و کار تشکیلاتی، دچار ضعف‌های اساسی هستیم. فرهنگ این موارد به مرور زمان باید به وجود بیاید، در غیر این صورت وضعیت به همین صورت باقی خواهد ماند. چنان که اکنون هر 4 سال یک بار یک انتخابات مجلس برگزار می‌شود و از یک هفته تا دو هفته قبل، یک ائتلاف‌هایی فقط انتخاباتی شکل می‌گیرد و افرادی بدون هیچ ضابطه مشخصی کنار هم قرار می‌گیرند و وقتی هم که به مجلس راه می‌یابند، دچار مشکل می‌شوند.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6159/10/118752/0

ش.د9405718

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات