(روزنامه شرق – 1395/05/26 – شماره 2657 – صفحه 10)
دستاویز اصلی آنها، محققنشدن شعارهای انتخاباتی حسن روحانی است؛ محافل و رسانههای پرتعداد مخالف رئیسجمهور همچنان امیدوارند طراحی چندلایه آنان بالاخره به نتیجه برسد و دراینمیان، وعدههای روحانی را هدف گرفتهاند؛ همان شعارهایی که در ٢٤ خرداد ٩٢، یک جین نامزد اصولگرا را در موضع انفعال قرار داد و آرای ١٩میلیون ایرانی را به حساب مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران در دوران اصلاحات ریخت؛ شعارهایی که تنهبهتنه آرمانهای اصلاحات برای بهبود شرایط کشور، تغییر روندهای نادرست و «حکمرانی خوب» میزد تا «سانتریفیوژها بچرخند، اما چرخ زندگی مردم هم بچرخد».
حالا مخالفان او میگویند نه چرخ سانتریفیوژها میچرخد و نه چرخ زندگی مردم. این را رقیب ناکام انتخاباتی روحانی که بخش عمده جریان اصولگرا بسیج شد تا او رئیسجمهور یازدهم شود، میگوید: «امروز باید این افراد شفاف به مردم بگویند که نگاه ما و توقع ما در اینباره اشتباه بوده است. برخی دیگر در ابتدا گفتند باید بهگونهای عمل کرد که چرخ کارخانهها بچرخد، امروز میگویند برجام انجام شد تا چرخ تانکها نچرخد و جنگ نشود! البته باید همان زمان نیز مشخص میشد که نچرخیدن چرخ برخی کارخانهها چقدر با چرخش سانتریفیوژهای ما ارتباط داشت، اما امروز باید شفافسازی شود که بعد از برجام، آیا چرخ کارخانهها بهتر میچرخد یا نه؟» سعید جلیلی هرچند اخیرا مانند دیگر نامزد بالقوه اصولگرا- بخوانید محمدباقر قالیباف- تلاشهای خود برای حمله به دولت در هر فرصت و از هر تریبونی را دوچندان کرده است، اما اولی، یکبار ناکامی و دومی، دوبار ناکامی در انتخابات را در کارنامه دارند.
افزونبراین، ذهن جامعه به مدیریت اصولگرایی در همه این سالها، با تصویر بدترشدن وضعیت خود در دوران حضور آنان در دولت و مجلس گره خورده است حتی اگر بهای طلای سیاه در پیشانی تاریخ حک شده باشد و نفت بشکهای ١٤٧ دلار به خزانه واریز شود. نگرش این جریان به آزادیهای اجتماعی و حوزه فرهنگ نیز معمولا با واکنشهای منفی جامعه مواجه شده است. این همان نکتهای است که علی مطهری، نایبرئیس دوم این روزهای مجلس، بارها در نقد جریان اصولگرایی بر زبان رانده است: «اصولگراها به مسئله حقوق شهروندی و آزادی بیان و بهطورکلی آزادیهای سیاسی توجه کافی ندارند و آسیبهایی به کشور زدهاند. اصولگرایان تندرو دوست دارند دولت آقای روحانی شکست بخورد و راهی که باز شده است به نتیجه نرسد.
در همین انتخابات مجلس دهم، اصولگرایان خیال آسودهای داشتند از اینکه یک کاندیدای قوی اصلاحطلب یا مستقل وجود ندارد و فکر میکردند رقابت بین خودشان است؛ همچنین به ردصلاحیتهای شورای نگهبان دل بسته بودند». این روزها تحلیلگران سیاسی با توجه به همین ذهنیت جامعه و کارنامه اصولگرایان معتقدند حداقل در انتخابات سال آینده، جریان اصولگرایی شانسی نخواهد داشت. حتی این مسئله از زبان محمدرضا باهنر هم بارها شنیده شده است، اما دراینمیان اصولگرایان یک حسن بزرگ هم دارند؛ آنان به معنای واقعی کلمه تشکیلاتی عمل کرده و در استفاده از ظرفیت همه نیروهای خود در هر نهادی که حاضر هستند، قابلمقایسه با اصلاحطلبانی نیستند که در این حوزه، دستبهعصا راه ميروند، اما حاضرند مدیری ٧٠ساله را به سطوح عالی بفرستند، اما از نیروهای توانمند جوان خود، هیچ بهرهای نبرند؛ مسئلهای که نارضایتی جدی در بدنه کارکنان دولت و البته تعداد قابلتوجهی از نیروهای توانمند و جوان متخصص پدید آورده، اما احتمالا همچنان مورد توجه دولت قرار نخواهد گرفت.
اصولگرایان شعار جوانگرایی سر نمیدهند، اما در عمل، از این ظرفیت استفاده ویژه میکنند؛ درست برخلاف شعاری که در دوران انتخابات سال ٩٢ از سوی روحانی سر داده شد که از مدیران جوانی که به دلایل سیاسی در دوران اصولگرایان از ایفای نقش محروم ماندهاند استفاده خواهد کرد.
بازگشت به استراتژی دوران اصلاحات
این روزها اصولگرایان با شعار معیشت و اشتغال، باز هم به مقابله با دولت برخاستهاند با این تفاوت که اینبار نه سال ٨٣ که سال ٩٥ است و آنان یک دوره هشتساله در همه نهادها و قواها به صورت یکدست، مقدرات کشور را در دست داشتند و شاخصهایی منفی بر جای گذاشتند. احمدینژاد در روزهای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری نهم، این رویکرد اصولگرایان را به شکل جهشیافتهای پیش برد. «به قول آقای بیادی، یک نخ را که بکشی، از ٥٠ جا صدا درمیآید، از ٥٠ جا»! این بخشی از فیلم تبلیغاتی محمود احمدینژاد بود که بهصورت زیرنویس پایین تصویر «در جمع دانشجویان» درج شده بود. آنها بعد از این جمله که با همان صدا و حالت صورت خاص شهردار وقت تهران، بیان شد، جملگی خندیدند و این آغاز جملات مشهور احمدینژاد در آن دوره از انتخابات بود.
او در دوران شهرداری نیز با همین روش پیش آمده بود؛ تأکید بر تحویلگرفتن ساختاری فاسد از ادوار گذشته – بخوانید دولتهای سازندگی و اصلاحات- و مبارزه با ثروتاندوزان و فربهشدن خاندانهای خاص که نتیجه آن شکلگیری طبقهای در کشور است که زندگی اعیانی میخواهد، هرچند روزگاری در انقلاب نقش داشته است، اما اکنون رفاهطلبی بر آنان مسلط شده است! مقابله با آنهایی که او «باندهای قدرت – ثروت» مینامید، از جمله شعارهای او و البته بسیاری از فعالان سیاسی جناح راست بود.
بعدها مشخص شد، نوع تبلیغات جهتدار تخریبی در این حوزه، برای القای ذهنیت خاص به برخی اقشار جامعه است. این در حالی است که در پایان همین دولت دستپاکان، ارقام نجومی تخلفات مالی و هدررفت منابع، شبیه یک تراژدی باورنکردنی رخ نمود. بااینحال در آن مقطع، یعنی سال ٨٤، شیوه تبلیغات و حتی نوع پوشش نامزد تحمیلشده اصولگرایان، در کنار شعار شکستن حلقه مدیران تجملگرا، مبارزه با مافیای نفت، حذف رانت آقازادهها، کوتاهکردن دست مفسدان از بیتالمال و از همه مهمتر ناشناختهبودن وی و همراهانش برای مردم سبب شد بخشهایی از جامعه تصور کنند قرار است شرایط آنان خیلی بهتر از دوران اصلاحات شود. اما کم نبودند جریانهای سیاسی و حتی چهرههای باسابقه کشور که با اشاره به فقدان عقبه سیاسی و عملکرد مشخص این گروه، این سخنان را دارای ابهامات بسیار و محل تأمل میدانستند.
بعدها سناریوی انتخابات سال ۸۴ اصولگرایان این بود که قرار است وضع اقشار محروم که آنان را در تبلیغات خود بهعنوان «فراموششده» معرفی میکردند، سامان داده شود. آنان این مسیر را در انتخابات شوراهای دوم و مجلس هفتم نیز دنبال کردند و در انجام کارهای پوپولیستی و هیجانی که نشانی از کار کارشناسی در آن دیده نمیشد، از یکدیگر سبقت میگرفتند. طرح تثبیت قیمتها را برای زمینگیرکردن دولت اصلاحات تصویب کردند و روند رشد ١٠درصدی قیمتها را که شیب ملایم برای واقعیشدن آن بدون واردشدن شوک به جامعه بود متوقف کردند. وقتی که مشاهده کردند منابع کشور برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نیست، لایحه پرابهام و مشکلآفرین حذف یارانههای احمدینژاد را چشمبسته پذیرفتند و شوک قیمتی به زندگی مردم وارد کردند. زمان زیادی لازم نبود تا بهتدریج فاصله میان شعارها و عملکردها خود را نشان دهد.
شعار مبارزه با مافیای نفتی، نگرانیهایی را درباره شیوه تعامل دولت جدید با مهمترین بخش درآمدزای کشور پدید آورد. اما سه گزینه معرفیشده به مجلس همفکر احمدینژاد برای تصدی وزارت نفت و طرحشدن برخی موضوعات پیرامون تابعیت و ثروت آنها، یکی از اصلیترین شعارها را با چالش مواجه کرد. وزیریهامانه به عنوان چهرهای توانمند از بدنه نفت، راهی این وزارتخانه شد اما پس از عزل زودهنگام از این سمت و وداع با ساختمان خیابان طالقانی بود که از دشواریهای کار و برآوردهکردن درخواستهای رئیس دولت پرده برداشت؛ از اینکه باید در این وزارتخانه از شرافت کارکنان پرتعداد آن دفاع میکرد و یادآور میشد که مافیای نفت، موجودی خیالی و خلقشده برای حمله به دولت اصلاحات است.
احمدینژاد در یکی از سفرهای استانی خود، افشاگری دیگری را کلید زد و با انتقاد از دانشگاه آزاد یادآور شد که اگر جاسبی به تغییرات تن در ندهد، «تصمیم انقلابی» خواهد گرفت. طرفه اینکه این روند اتهامزنی بهوسیله جریان اطراف دولت علیه این دانشگاه، تا بعد از سال ٨٨ ادامه یافت و پس از اعمال تغییرات در اساسنامه آن در شورایعالی انقلاب فرهنگی، گزینهای دیگر بر کرسی ریاست این دانشگاه نشست که از قضا، رئیس دانشگاه تربیت مدرس در دولت نهم و مورد علاقه رئیس دولت به شمار میرفت و برادرانش نیز در زمره حامیان وی طبقهبندی میشدند. اما یک سال نگذشت که زمزمههای مخالفبودن احمدینژاد با این تغییر نیز به تیتر صفحه نخست روزنامه ارگان دولت تبدیل شد و اتهاماتی به رئیس وقت دانشگاه آزاد زده شد.
رئیس قوه مجریه همچنین از فهرستی در جیب خود سخن گفت که از مفسدان اقتصادی هستند و اگر نبود توصیه «دوستان مشفق»، او آن فهرست ٢٥٠نفره را از کیسه برون میآورد و... . او در مقطعی نیز تأکید داشت: «اگر به دولت پنج دقیقه تریبون بدهند، قیمت سوراخ موش افزایش پیدا خواهد کرد». او در مقطعی دیگر گفت «از ما خواستند در موضوع دانشگاه آزاد فشار را کم کنیم چون باعث تحرک برخی در داخل میشود و در موضوع هستهای، به ما فشار خواهند آورد»؛ اما در دور جدید مذاکرات، ارگان دولت بارها از اینکه رئیس دولت در جریان مسائل هستهای نیست، توپ را در زمین جلیلی انداختند که روزگاری تز نامهنگاری احمدینژاد با سران جهان با الهام از نامهنگاری پیامبر گرامی اسلام را به او پیشنهاد کرده بود و بعد از عزل لاریجانی، به دبیری شورای امنیت ملی رسیده بود. نقطه اوج استفاده از روش این روزهای هجمه به دولت روحانی یعنی محورقراردادن اتهام بیتوجهی به معیشت مردم و ثروتاندوزی در مناظرههای انتخاباتی سال ٨٨ دیده شد. در آن مقطع چهرههایی مورد اتهام قرار گرفتند که گاهی در اردوگاه اصلاحطلبان و منتقدان روشهای رئیس دولت طبقهبندی نمیشدند بلکه در مجموعه راست سنتی جای داشتند.
سکوت جریان اصولگرا در مقابل همه این روشهای خاص رئیس دولت و نفی تلاشهای دولتهای گذشته، حتی در مقطع مناظرهها نیز ادامه یافت و سبب شد علیاکبر ناطقنوری برای همیشه قید رفتن به جلسات جامعه روحانیت مبارز را بزند چه اینکه هیچیک از اعضای این تشکل وسایل تشکلهای جناح محافظهکار حاضر نشدند به رئیس دولت یادآور شوند که این اتهامات، نیازمند اثبات در مراجع قانونی است. محمد تقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس هشتم که این روزها امامجمعه اصفهان است، چهار سال بعد از این واقعه درباره مناظرات انتخاباتی، نگاه قابل تأملی دارد: «همین دولت در دور دوم و در چهار سال اخیر چالشهایی را به وجود آورد که از اول این چالشها کلید خورد. آن سخنانی که در سال ٨٨ احمدینژاد انجام داد تخم کینه را در دلها پاشید. هنوز هم آن تخم کینهها در دلها هست. مصاحبههایی که درباره آقایان ناطق و هاشمی انجام گرفت و این در حالی بود که این افراد اساسا طرف قضیه نبودند. این مصاحبهها بود که اختلافات را تشدید کرد».
نتیجه محتوم این موضعگیریهای یک بام و دو هوا، تشدید بیاعتمادی جامعه به جریانی است که در سالهای اخیر حاضر نشد، روشهای نادرست رئیس دولت را مورد نقد قرار دهد و به سبب آنکه روش او را سبب حذف رقبای سالهای دور و نزدیک خودشان میدیدند، مهر سکوت بر لب نهادند و ایجاد فضای اتهام زنیهای غیرمستند در کشور در کلام مسئولان ارشد دولت و البته سایتهای پرشمار جریان آنها به نظاره نشستند. درعینحال این انتظار نیز وجود داشت که اتهامزنی بیسند از سوی هرچهرهای در هر مقامی، درصورتیکه سندی درخصوص آن به دستگاه قضائی ارائه نشود با پیگرد لازم مواجه شود. اما گویا اخلاق برای یک محفل خاص، مفهومی نسبی یافته است که براساس مقتضیات فضای سیاسی، تقسیمبندی میشود.
این روزها که احمدینژاد باز هم به سفر میرود و همان اصولگرایان، آن را سفری با مقاصد دیگر ارزیابی میکنند، باز هم یادآوری این نکته صادق زیباکلام خالی از لطف نیست که در آن هشت سال حکمرانی اصولگرایان «نه فساد ریشهکن شد، نه سوءاستفاده از بیتالمال متوقف شد، نه اختلاس سه هزار میلیارد تومانی اتفاق نیفتاد، نه رانتخواری و ویژهخواری تعطیل شد، نه شکاف طبقاتی کاهش یافت و نه چتر عدالت اجتماعی چندان بر سر محرومان و اقشار کمدرآمد سایهگستر شد و بالاخره باید به وضعیت شخصی هاشمیرفسنجانی اشاره داشت.
بسیاری از ۱۷ میلیون نفری که نسبت به هاشمیرفسنجانی دچار تردید شده بودند و تبلیغات گفتمان «سوم تیر» را علیه ایشان باور کرده بودند، به تدریج ظرف این هشت سال متوجه شدند که نه احمدینژاد و جبهه پایداری خیلی آن نور حقیقت مطلق و فرشتهای که ادعا میکردند، هستند و نه متقابلا هاشمیرفسنجانی آن سیاهی و ظلمتی است که جبهه پایداریها سعی کرده بودند در انتخابات سال ۸۴ از وی بسازند». حالا اصولگرایان باید درباره هشت سالی به مردم توضیح دهند که گزارشها از عملکرد آن حتی درباره مسائلی که بهعنوان «افشاگری» به دیگران نسبت داده، با علامت سؤال جدی مواجه است.
امکانات نامحدود رسانهای
وقتی ستاد «پیوندهای آسمانی» برای تسهیل در دادن وام به ٤٠ هزار زوج تهرانی فعال شد و وام ازدواج ١٠روزه داده میشد، رسانه عمومی و تریبونهای اصولگرایان برای شهردار وقت تهران، یعنی احمدینژاد حامی مستضعفان، سنگ تمام گذاشتند بیاینکه پرسیده شود، چرا شهرداری باید در چنین حوزههایی دخالت کند؟ شاید اگر او در این حوزهها هم دخالت نمیکرد، همه جریان اصولگرا با تمام قدرت و استفاده از ظرفیتهای پیدا و پنهان خود پشت سر او بودند و حتی اقدامات عادی و ساده او را بزرگ میکردند، بهویژه صداوسیما که با دولت اصلاحات هم زاویههای تندی داشت. حتی برخی معتقدند برنامه خبری ٢٠:٣٠ بهنوعی با چنین هدفی؛ یعنی تخریب دولت اصلاحات و بزرگنمایی اقدامات شهرداری تهران و در برابر هم گذاشتن این دو به شکلی غیرمستقیم، راهاندازی شد. شیوهای که امروز هم به اشکال مختلف برای بزرگنمایی کاستیهای دولت در این رسانه و سایر رسانهها دنبال میشود. عبدالله رمضانزاده، سخنگوی وقت دولت، بعدا درباره شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال ٨٤ گفت ما از صداوسیما شکست خوردیم.
مثال معروفی هم در مقایسه رفتار جناحی صداوسیما داشت: «یک روز آقای دکتر عارف برای افتتاح کارخانه توربینسازی نیروگاهی رفتند. این اتفاق جزء کارهای بزرگی بود که در دولت اصلاحات انجام شد و توربینسازی در ایران، بومی شد. ما درحالحاضر جزء ١٠ کشوری هستیم که توربینهای نیروگاهی میسازیم. همان روز آقای احمدینژاد پل هوایی میدان هفت تیر را افتتاح کردند. هزینه این پل حدود ٤٠٠ میلیون به نرخ آن روز بود. برای توربینهای نیروگاه حدود ٢٠٠ میلیارد به نرخ آن روز هزینه شده بود. صداوسیما چه رویکردی نسبت به این دو خبر داشت؟ در همان روز در هفت برنامه، خبر افتتاح پل بهعنوان دومین خبر پخش شد. درحالیکه در آن شب، دهمین خبر در ساعت ١٢ شب، خبر افتتاح توربینسازی بود. شما این پیامرسانی را چگونه میبینید؟». شاید اگر تیمی مسئول رصد برنامههای صداوسیما در آن دو سال بود، میتوانست دهها مورد دیگر هم به این مثال اضافه کند و نقش زیرپوستی صداوسیما در برجستهسازی اقدامات اصولگرایان در مجلس یا شهرداری و... را بهخوبی تحلیل کند.
پروپاگاندای رسانههای اصولگرا در خدوم نشاندادن خود و ناکام جلوهدادن دولت اصلاحات بهگونهای بود که نهتنها انتقادی از عملکرد غیرکارشناسی مجلس هفتم یا شهرداری در کار نبود که هیچ، در برابر نقدها هم به دفاع از احمدینژاد برمیخاستند. مثلا حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی مؤتلفه، در جواب مطلبی که سایت آفتابنیوز منتشر کرده بود، نوشته بود: «موضع ما و مؤتلفه نسبت به شهردار موفق و رجاییگونه تهران مشخص است و اینگونه برداشتهای مغرضانه رقبا از ارادت طرفین نمیکاهد».
وقتی هم که احمد پورنجاتی، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، در مقام دفاع از عملکرد ١٠ سال گذشته شهرداری تهران نامهای خطاب به احمدینژاد نوشت و از نبود دید کلان و ملی در نگاه شهرداری انتقاد کرد، کیهان بود که به مدد شهردار آمد و با زیرسؤالبردن اقدامات شهرداری در دوران قبل مانند احداث خانه هنرمندان، اهدای ملک به انجمن مجسمهسازان و همینطور حاتمبخشی توصیفکردن احداث موزه تناولی، نوشته بود: «همان بهتر که شهردار فعلی دید کلان و ملی نداشته باشد و اصولا چرا مردم تهران باید متقبل هزینههایی شوند که برعهده آنها نیست و براساس کدام منطق قابل فهم باید از شهردار یک شهر دید کلان و ملی توقع داشت، درحالی که آن شهر درگیر هزاران مشکل است و دولت هم کمترین احساس مسئولیتی نمیکند». کیهان در ادامه همچنان به تمجید از شهرداری ادامه میدهد و مینویسد: «شهرداری از محل صرفهجویی و یافتن منابع جدید کسب درآمد، توانسته خدمات ارزشمند و قابلتوجهی در مدت کوتاه پنجماه انجام دهد و طرحهای مهمی با ادامه ساخت بزرگراهها و پلها و آسفالتهای خیابانها انجام دهد».
کیهان در ادامه روی سخن خود را به احمدینژاد میکند و مینویسد: «شما و همکارانتان باید راهی را که شروع کردهاید با جدیت ادامه دهید و مردم را دستکم نگیرید، مردم با وجود دروغپردازیهایی که علیه شهرداری و دستاندرکاران آن صورت میگیرد آنچه را حق است از باطل تمییز میدهند، به این جوسازیهای کاذب بیتوجه باشید و سمتوسوی حرکت خود را گم نکنید».
شعارهایی که محقق شد
در ٣٥ ماه گذشته، دولت یازدهم با تمرکز بر مسئله اقتصاد و حل مشکلات معیشتی مردم در حالی فعالیت خود را در کشور آغاز کرد که در دولت گذشته قطعنامهها و تحریمهایی که به گفته رئیس دولت پیشین کاغذپارهای بیش نبود، اقتصاد را زمینگیر کرد و تورم، بیکاری و رکود که به ادعای آمارهای دولتهای نهم و دهم بهخوبی کنترل شده بود، چنان رشد روزافزون و افسارگسیختهای یافت که به وضعیتی بیسابقه رسید. در این میان رفع تدریجی تحریمهای هستهای در کنار مدیریت کارآمد اقتصادی دولت یازدهم بهتدریج شاخصهای اقتصادی را در مسیر بهبود قرار داد. هرچند هنوز با شاخصهای مطلوب فاصله داریم؛ اما امروز دیگر از تورم نزدیک به ٤٠ درصد خبری نیست، رشد اقتصادی نیز مثبت شده و نمودار رکود نزولی شده است.
بهطوریکه با لغو تحریمها و اجرائیشدن برجام در پایان دیماه، در سال ١٣٩٤ شاخص کل بورس که در روزهای نخست دی در کانال ٦١ هزار واحد قرار داشت، بهسرعت رشد کرد و در آخرین روز کاری اسفند به بیش از ٨٠ هزار واحد رسید. صادرات نفت ایران نیز که در دوران تحریم حدود 3/1 میلیون بشکه در روز بود، با افزایشی کمسابقه و دور از انتظار بیشتر کارشناسان خارجی به بیش از 3/2 میلیون بشکه در روز افزایش یافته که این رشد در کنار بهبود نسبی قیمت نفت، امید به تأثیر مثبت بخش نفت را بر رشد اقتصادی سالهای ١٣٩٤ و ١٣٩٥ دوچندان کرده است. در زمینه کنترل نرخ تورم، عملکرد دولت در این زمینه همچنان مثبت است بهطوریکه روند نزولی تورم در تمام سال ادامه داشته است. تورم نقطهبهنقطه از 16/5 درصد در فروردین ١٣٩٤، به 4/7 درصد در فروردین ١٣٩٥ رسیده و برای کل سال ١٣٩٤، رقم 9/11 درصد ثبت شده است.
در حوزه پولی نیز نقدینگی در پایان بهمن به ٩٧٦ هزار میلیارد تومان رسید که در مقایسه با رقم ٧٨٢ هزار میلیاردی پایان ١٣٩٣، رشدی در حدود ٢٥ درصد را نشان میدهد.
در این میان برخی از کارشناس اقتصادی با حمایت از سیاستهای اقتصادی دولت معتقدند عملکرد دولت فعلی موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور شده است، بهطوریکه درحالحاضر این دولت توانسته است ٨٥ درصد از خواستههای فعالان اقتصادی را برآورده کند. در حوزه سیاست خارجی نیز موفقترین جنبه عملکرد دولت در سه سال فعالیت آن بوده؛ دستاوردی مانند توافق هستهای تا حدی بزرگ است که بهتنهایی میتواند باعث مثبتشدن کل کارنامه دولت یازدهم در سه سال گذشته شود. تلاش دولت پس از برجام در حوزه روابط دوجانبه و روابط منطقهای نیز سبب فعالشدن ایران و رفع موانع و تهدیدهای جهانی از طریق ایران شده است.
در حوزههای فرهنگی و سیاست داخلی نیز شعارهای رئیسجمهور تا حدی محقق شده است. کار سیاسی و فعالیت مطبوعات و رسانهها با محدودیتهای کمتری صورت میگیرد، خانه احزاب و خانه سینما مشغول فعالیت هستند و امید در میان اهالی فرهنگ و هنر افزایش یافته است. به نظر میرسد وظیفه بخشهای مختلف دولت، سیاههکردن اقدامات و بیان صادقانه موفقیتها و عدم موفقیتها برای مردم است تا بدانند دولتی که ١٩ میلیون رأی آنان را در کیسه دارد، چه قدمهایی برای زندگی بهتر ایرانیان برداشته و چه برنامههایی برای پنج سال آینده دارد.
http://www.sharghdaily.ir/News/100438
ش.د9501641