* در حال حاضر جنگ سوريه وارد مرحله سرنوشتسازي شده است و نيروهاي مقاومت و تروريستها در حلب به شدت درگير هستند و تلاش تكفيريها براي شكستن حصر حلب بينتيجه مانده است. اهميت حلب چيست كه دو طرف تمركز خود را براي حفظ آن گذاشتهاند و پيروزي ارتش سوريه در اين نبرد چه تأثيري بر آينده بحران اين كشور خواهد گذاشت؟
** اهميت حلب اين است كه دومين شهر بزرگ سوريه و دومين مركز اقتصادي اين كشور است. فعاليتهاي اقتصادي زيادي در حلب وجود داشت كه ثمرات آن هم به داخل سوريه و هم به بيرون از كشور صادر ميشد. حلب از لحاظ موقعيت ژئواستراتژي هم مرز تركيه است و قبل از شروع عمليات اخير كاملاً در كنترل گروههاي تروريستي داعش، جبهه النصره و ساير گروههاي افراطي قرار داشت. از لحاظ باستاني و تاريخي هم اهميت زيادي دارد و به همين دليل دشمنان تصميم گرفتهاند با اشغال دومين شهر سوريه در مذاكرات صلح امتياز بگيرند و فشارهاي خودشان را بر دولت سوريه افزايش دهند. لذا ميبينيم كه غربيها، اعراب و تركيه بيشترين سرمايهگذاري را در حلب انجام دادهاند و بر اين شهر متمركز شدهاند و حتي بيشترين و تندروترين گروهها هم در حلب حضور دارند.
بنابراين، دولت سوريه و متحدانش به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد فشارها در حلب را افزايش دهند و عمليات نهايي براي آزادي آن شروع و محاصره كامل انجام شده و الان غرب و متحدان منطقهاي آنها اهميت حلب را درك ميكنند و از اينكه حلب به دست نيروهاي مقاومت آزاد ميشود عصباني هستند، چراكه اكنون حلقه محاصره كامل شده و تروريستها يا بايد تسليم شوند يا اينكه با ضربات سخت و محكم از بين بروند و از اينرو حاميان تكفيريها سعي دارند با افزايش حمايتهاي خود از آزادي آن به دست ارتش سوريه جلوگيري كنند.
احتمالاً در روزهاي آينده مذاكرات سوري- سوري در ژنو سوئيس از سرگرفته ميشود و در اين مدت اگر حلب به دست نيروهاي مقاومت آزاد شود وضعيت دولت سوريه در مذاكرات بهتر خواهد شد. اگر تروريستها بتوانند محاصره را بشكنند وضعيت به گونه ديگري رقم خواهد خورد. به نظر من بعيد است كه تروريستها بتوانند محاصره حلب را بشكنند اما پاكسازي اين شهر از وجود تروريستها زمانبر خواهد بود اما آنچه مسلم است اينكه تصميم حزبالله و سوريه اين است كه حلب بايد به زودي آزاد شود.
* باتوجه به اينكه همه گروههاي حاضر در حلب تروريستي هستند، چرا آمريكا باز هم از اين گروهها حمايت ميكند و سعي دارد محاصره حلب را با كمك تكفيريها بشكند؟ حتي اخباري منتشر شده است كه ناوهاي آمريكايي به تروريستها در حلب كمكهاي اطلاعاتي ميدهند؟
** آمريكا بازي دوگانهاي را در سوريه به نمايش ميگذارد. در بعد سياسي، آمريكاييها ميگويند كه ائتلاف بينالمللي ضد داعش را تشكيل داده و قطعنامه ضد تروريستي از شوراي امنيت سازمان ملل گرفتهاند و بنابراين خود را متولي مبارزه با گروههاي افراطي ميدانند ولي از طرفي حمايت خود را از گروههاي به زعم خود «معارضان ميانهرو» توجيه كرده و براي جلوگيري از بمباران اين گروهها توسط روسيه تلاش ميكنند.
آمريكا در ظاهر ميگويد كه مذاكرات سوريه از طريق نمايندگان سوريه با معارضان داخلي و خارجي باشد و تعدادي از گروههاي مسلح ميانهرو هم در آن حضور داشته باشند اما در باطن، بيشترين كمكهاي آموزشي، اطلاعاتي، مديريت جنگ و ارتباطات در دست آمريكاست و اتاق جنگ گروههاي مسلح سوريه در تركيه قرار دارد و آمريكا آنها را مديريت ميكند و چهره حقيقي آمريكا اين است. آمريكا معتقد است جنگ يا بايد منجر به پيروزي شود يا اينكه به حدي فرسايشي شود كه غالب و مغلوب در اين جنگ نباشد. من تصور ميكنم اگر تروريستها نتوانند حلب را بگيرند غربيها اجازه نميدهند حداقل پيروز كامل و شكست خورده كامل از اين جنگ بيرون بيايد.
* در صورتي كه تروريستها در حلب شكست بخورند آيا ممكن است آمريكا و متحدانش طرحهاي جايگزين براي مقابله با دولت سوريه داشته باشند؟ چراكه مقامات آمريكايي بارها از طرحهاي جايگزين واشنگتن براي جبران شكستهاي حلب سخن گفتهاند؟
** بله احتمال دارد، چراكه در اظهارات مقامات آمريكايي شنيديم كه ممكن است جبهه جنوب در «درعا» را فعال كنند اما بعيد است كه در شرايط كنوني منطقهاي به اندازه حلب مهم و استراتژيك باشد.
* در هفتههاي اخير موضع تركيه در مقابل دولت سوريه تغيير كرده و حتي برخي مقامات آنكارا اعلام كردهاند كه ممكن است تركيه مرزهاي خود با سوريه را ببندد تا مانع ورود تكفيريها به سوريه شود. به نظرتان دليل تغيير موضع تركيه در سوريه چيست؟
** به نظر من تغييري در موضع تركيه به وجود نيامده است.
* شما به چرخش تركيه اعتقادي نداريد اما اخيراً روابط تركيه با روسيه هم عادي شده است و حتي رجب طيب اردوغان، رئيسجمهور تركيه به روسيه سفر و با ولاديمير پوتين، رئيسجمهور اين كشور گفتوگو كرد. آيا اينها پيامهاي مثبت براي تغيير موضع تركيه نيست؟
** بله مقامات تركيه در ظاهر پيامها و سيگنالهايي ارسال ميكنند اما مگر تركيه جرئت دارد از بحران سوريه دست بكشد، در اين صورت از درون تركيه را منفجر ميكنند. ميدانيم كه 90 درصد تروريستها از مرز تركيه وارد سوريه ميشوند و تسليحات از اين طريق به تروريستها ارسال ميشود. مرزهاي لبنان و اردن بسته شده و تركيه تنها راه كمكرساني به گروههاي تروريستي است. ممكن است در نشست اردوغان و پوتين بحثها و دادوستدهايي در اين مورد انجام شود و در اين ميان اردوغان سعي خواهد كرد از روسيه امتيازاتي بگيرد تا در مرحله بعد امتيازات خود را بدهد.
* كودتاي نافرجام تركيه چه تأثيري در نزديكي آنكارا به روسيه و سوريه دارد؟ باتوجه به اينكه اختلافات تركيه و غرب بر سر كودتا در اين كشور تنش آلود شده است؟
** اين گمانهزني وجود دارد اما بايد روي زمين ببينيم چه تحولي رخ ميدهد. يكي از وحشتهاي عربستان و امارات كه گفته ميشود در كودتاي تركيه دست داشتند و حتي آنكارا اعلام كرد كه تعدادي از اتباع خارجي را كه در كودتا دست داشتهاند بازداشت كرده است كه اين افراد ممكن است از اتباع عربي و غرب باشند. به نظرم ممكن است يك چرخش با شيب ملايمي به سمت روسيه انجام شود.
* كمي هم به تحولات عراق برگرديم. نيروهاي عراقي در هفتههاي اخير حلقه محاصره تكفيريها در موصل را تنگتر كردهاند و منتظر شروع عمليات آزادسازي اين شهر هستند. مقامات عراقي گفتهاند كه تا پايان 2016 كار داعش در اين كشور تمام خواهد شد. به نظر شما آيا احتمال نابودي داعش در عراق در ماههاي آينده وجود دارد؟
** در حال حاضر در عراق دو مسئله مهم است؛ يكي مسئله سياسي است كه داستان تظاهرات مقتدا صدر و اجراي اصلاحات سياسي است كه فضاي عراق را متشنج كرده است. مقتدا صدر بدون توجه به شرايط جبهههاي جنگ با داعش ميگويد كه ميخواهد با فساد در عراق مبارزه كند اين درحالي است كه مقتدا صدر خودش در كابينه عراق وزير و در پارلمان هم نماينده دارد و اگر قرار باشد با فساد مبارزه شود، وزراي خودش هم بايد دستگير و بازخواست شوند. صدر بدون اينكه به وزراي خود اشاره كند ساير احزاب را متهم به فساد ميكند. از طرفي، نمايندگان پارلمان هم سليم الجبوري رئيس پارلمان و خالد العبيدي، وزير دفاع را اخيراً استيضاح كردهاند و اينها چالشهاي سياسي است كه در داخل عراق وجود دارد.
در كنار چالشهاي سياسي، وضعيت جبهههاي نبرد با تكفيريها آرام است و تنها عمليات محدودي براي پاكسازي برخي مناطق مثل «الخالديه» در استان الانبار در جريان است اما بحث اصلي، عمليات آزادسازي موصل از دست داعش است و اينكه چه كساني بايد در عمليات حضور داشته باشند و تكليف و نقش كردها، ارتش، آمريكا و نيروهاي حشدالشعبي تا حدي مشخص شده است. اينها وضعيت ميداني است تا ببينيم كه عمليات چه زماني شروع ميشود و نقش آمريكاييها چه خواهد بود. مهمتر از مسئله آزادسازي موصل، دوره پس از داعش است و اينكه تكليف اقليمهاي شيعه و سني و اقليم كردستان چه خواهد شد و اينكه آيا ايران و مراجع عراق قبول ميكنند كه عراق چند تكه شود كه بعيد به نظر ميرسد.
* الان آمريكاييها تلاش ميكنند در عمليات آزادسازي موصل مشاركت داشته باشند و حتي قرارداد 2 ميليارد دلاري را با دولت عراق براي كمك به عمليات موصل امضا كردهاند، به نظر شما نقش و هدف آمريكا در عمليات موصل چه خواهدبود؟
** آمريكا به دنبال اين است با حضور در عمليات موصل سهمي از پيروزي نيروهاي عراقي در مقابل داعش داشته باشد. واشنگتن با برخي عشاير متمايل به عربستان ديدارهايي داشته است تا پس از نابودي داعش برنامههاي خود را عملي كند و 4هزار و 500 نيروي آمريكايي در عراق هم براي توطئه در عراق مستقر شدهاند تا سناريوهاي خود را در اين كشور به مرحله اجرا دربياورند. حتي فيلمهايي منتشر شده كه نشان ميدهد هواپيماهاي آمريكايي با چتر تسليحات به داعش ارسال ميكنند.
* آمريكا مخالف حضور نيروهاي حشدالشعبي در عمليات موصل است ولي حيدر العبادي، نخستوزير عراق و فرماندهان اين گروه اعلام كردهاند كه حشدالشعبي در عمليات مشاركت خواهد كرد. با اين اوصاف، آيا آمريكا حاضر به همكاري با نيروهاي بسيج مردمي خواهد بود؟
** به هيچ وجه آمريكا با حشدالشعبي همكاري نخواهد كرد. حشدالشعبي گفته است اگر نيروهاي آمريكايي در عمليات زميني موصل مشاركت داشته باشند با اين نيروها مبارزه خواهد كرد و اين مسئله را مقتدا صدر و گروه عصائب الحق گفتهاند. حيدرالعبادي، ابراهيم جعفري و خالدالعبيدي وزراي خارجه و دفاع عراق هم بارها گفتهاند كه نيازي به حضور نيروهاي خارجي نيست و خود عراقيها با انسجام خود ميتوانند موصل را آزاد كنند. آمريكا معتقد است كه ايران توانسته است سپاهي به نام حشدالشعبي در عراق ايجاد كند درحالي كه اصلاً حشدالشعبي ارتباطي با ايران ندارد و با حمايت مردم و فتواي آيتالله سيستاني، مرجع عاليقدر شيعيان عراق تشكيل شده و ايران تنها نقش حمايتي و مستشاري از اين گروه دارد.
* چرا با وجود اينكه نيروهاي حشدالشعبي موفقيتهاي زيادي در آزادسازي شهرها از دست داعش داشتهاند اما تبليغات خارجي عليه اين گروه گسترده است. اين هجمههاي رسانهاي با چه هدفي انجام ميشود و آينده اين نيروها پس از نابودي داعش در عراق چه خواهد بود؟
** امروز رسانههاي وابسته به سعوديها مثل العربيه و الجزيره اينگونه وانمود ميكنند كه حشدالشعبي يك نيروي شيعي است كه توسط سردار قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس ايران مديريت ميشود و فرزندان اهل سنت را قتل عام ميكند و اين دروغ بزرگي است كه توسط رسانههاي معاند تبليغ ميشود. اولاً، سردار سليماني يك مستشار نظامي است كه به دعوت رسمي دولت عراق به اين كشور وارد شده است ولي حدود 4هزار و500 نيروي آمريكايي بدون ميل و رغبت دولت عراق در اين كشور حضور دارند و هدفشان معلوم و مشخص نيست به چه كساني آموزش ميدهند و با چه هدفي دنبال تأسيس گروه «حشدالوطني» در مقابل حشدالشعبي هستند.
آنها ميخواهند حشدالشعبي را به چالش بكشند و اين گروه را تضعيف و وانمود كنند كه اين جنگ شيعه و سني است و جنگ ايران عليه مردم عراق است تا بدين ترتيب احساسات عراقيها را عليه ايران تحريك كنند. خوشبختانه اين مسئله با حمايت عشاير اهل سنت و قدرداني آنها از ايران و سردار سليماني، نيروي حشدالشعبي به كار خودش ادامه ميدهد.
بحث ديگر اينكه آينده نيروهاي مردمي پس از نابودي داعش چگونه خواهد شد. حشدالشعبي مثل بسيج ايران يك نيروي مردمي است. زماني كه جنگ باشد براي دفاع از وطن سلاح به دست ميگيرد. حشدالشعبي هنوز تشكيلات آيندهاش معلوم نيست ولي تجربه ايران ميتواند به اين گروه كمك كند. اينكه اين همه جوان با غيرت از ميهن خود در مقابل دشمنان دفاع كردند عاقلانه نيست كه آنها سلاح خود را زمين گذاشته و به خانههاي خود برگردند، چراكه خطر اصلي همچنان وجود دارد و تروريسم اين كشور را تهديد ميكند و بعثيها و تكفيريها ممكن است با نام ديگري برگردند و تهديدات جديدي ايجاد كنند.
* رهبران اقليم كردستان براي دوره پسا داعش برنامهريزي كردهاند و در هفتههاي اخير گفتهاند كه در اين دوره حكومت مستقل كردستان بايد تشكيل شود. به نظرتان پس از نابودي داعش در عراق، اقليم كردستان مستقل خواهد شد يا همچنان در حاكميت عراق باقي خواهد ماند؟
** شايد آمريكا تمام تلاش خود را براي استقلال كردها به كار گيرد اما بعد از اين پيروزيها و نقش حشدالشعبي و انسجام بيشتر اين گروه و شكست داعش در عراق احتمال استقلال اقليم كردستان از عراق خيلي ضعيف است. آمريكاييها شايد پس از نابودي داعش خيلي در اين مورد اصرار نكنند و تنها مشوقهاي بينالمللي مسعود بارزاني، رئيس اقليم كردستان براي استقلال از عراق، رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي هستند كه از استقلال كردها حمايت ميكنند.
* اخيراً در پي تعليق مذاكرات صلح، گروههاي يمني شوراي عالي سياسي براي اداره اين كشور تشكيل دادهاند ولي عربستان و دولت مستعفي يمن با اين شورا مخالف هستند و به همين خاطر عربستان و متحدانش حملات خود به مردم يمن را تشديد كردهاند. باتوجه به تعليق مذاكرات صلح در كويت، شما چشمانداز سياسي يمن را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
** در حال حاضر وضعيت انصارالله بعد از تشكيل شوراي عالي سياسي بهتر شده است. كشور يمن در خلأ حاكميتي و قانونگذاري به سر ميبرد و دولتي روي كار نبود و به همين منظور اين شورا تشكيل شد. هرچند ممكن است نظام بينالملل اين شوراي سياسي را به رسميت نشناسد و تا زماني كه سهم غرب و سعوديها در يمن مشخص نشود بعيد است كه آن را به رسميت بشناسند. ميتوان گفت اقدام يمنيها براي تشكيل شوراي سياسي نوعي دهن كجي به عربستان بود كه اجازه نداد مذاكرات صلح در كويت به سرانجام برسد و اين پاسخي به كارشكني عربستان سعودي در كويت بود كه واكنش سعوديها را در پي داشت.
اسماعيل ولد الشيخ احمد، نماينده سازمان ملل در امور يمن به طور جانبدارانه طرحي را از سوي عربستان و دولت مستعفي يمن به شوراي امنيت برد تا با حمايت سعوديها و آمريكاييها قطعنامهاي عليه انصارالله صادر كنند تا اين جنبش را خلع سلاح كرده و از شهرها بيرون كنند اما روسيه احساس خطر كرد كه موازنه در يمن به نفع آمريكا رقم خواهد خورد و روسيه كه به قطعنامه 2216 شوراي امنيت كه عربستان با استفاده از آن به يمن حمله كرد، رأي ممتنع داده بود اين بار به جاي اينكه به قطعنامه رأي ممتنع دهد آنرا وتو كرد و متوجه شد كه هدف غرب از صدور اين قطعنامه چيست. چون اگر اين قطعنامه صادر ميشد هر كشوري به خود اجازه ميداد تا بدون هيچ واكنشي انصارالله را بمباران كند و هيچ مذاكراتي انجام نميشد. سعوديها ميخواستند در مذاكرات به اين اهداف (خلع سلاح انصارالله و تخليه شهرها و خروج از صنعا) دست پيدا كنند اما وقتي نتوانستند، به شوراي امنيت پناه بردند تا به طور قانوني اهداف خود را عملي كنند.
در قطعنامه 2216 خلع سلاح انصارالله مطرح نشده بود و خلع سلاح ساير گروهها بود ولي در اين مرحله و قبل از راهحل ديپلماتيك و تأسيس حكومت وحدت ملي آنها اصرار داشتند كه انصارالله بايد خلع سلاح شود. انصارالله و حزب كنگره ملي به رهبري علي عبدالله صالح، رئيسجمهور سابق يمن گفتند كه ما حاضر به دادن سلاح هستيم اما بايد كسي در اين زمينه متولي باشد. انصارالله معتقدند كه بايد يك طرح كامل سياسي، امنيتي و نظامي مشخص شود و همه به آن پايبند باشند. عربستان سعودي چيزي را كه نميتواند در عرصه نظامي كسب كند سعي دارد پاي ميز مذاكره به دست آورد و با لابيهاي گسترده ميخواهد به اهدافش برسد كه اين مسئله قطعاً محقق نخواهد شد. زيرا الان انصارالله خيلي قوي شده و به خصوص پس از همكاري با عشاير و ارتش يمن وارد جيزان و نجران شدند و در خاك عربستان حضور دارند.
* با توجه به اينكه علي عبدالله صالح در گذشته يكي از مخالفان انصارالله بود و اقدامات زيادي عليه اين گروه انجام داده بود اما با شروع جنگ عربستان عليه يمن موضع خود را تغيير داد و در يك جبهه مشترك با انصارالله قرار گرفت و الان هم در شوراي سياسي يمن مشاركت دارد. دليل اين تغيير موضع عبدالله صالح چيست؟
** عبدالله صالح فرد زرنگي است و 32 سال رئيسجمهور يمن بوده و از لحاظ شخصيتي پيچيده است اما فعلاً راهي جز همراهي و همسويي با انصارالله ندارد و جنبش انصارالله هم به حزب علي عبدالله صالح نياز دارد. عبدالله صالح 60 ميليارد دلار در خارج از كشور دارايي دارد و در بدنه ارتش هم صاحب نفوذ است و يكي از بزرگترين احزاب يمن را رهبري ميكند. در حال حاضر دو طرف به يكديگر نياز دارند اما جنبش انصارالله بايد در اين زمينه جانب احتياط را حفظ كند تا اينكه صالح در معادلات آينده انصارالله را به عربستان سعودي و امارات نفروشد.
به نظرم، رهبران انصارالله هرچند جوان هستند و نياز به تجربه و كمك مستشاري دارند ولي حواسشان جمع است و تاكنون هم به غير از امضاي توافقنامه امنيت مرزي با عربستان موفق عمل كردهاند. محمد عبدالسلام، سخنگوي انصارالله نبايد اين توافقنامه را قبول ميكرد، چراكه بر اساس توافقنامه مرزي نيروهاي يمني نميتوانند وارد خاك عربستان شوند. انصارالله براي حسن نيت اين كار را كرد ولي اين موافقتنامه به دليل كارشكنيهاي عربستان به هم ريخت.
* در ماههاي اخير كشورهاي عربي به دنبال عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي هستند و مقامات سعودي به سرزمينهاي اشغالي سفر كردهاند و مذاكراتي در اين زمينه انجام شده است. هدف اعراب از عاديسازي روابط با اسرائيل چيست؟
** هر دو طرف به يكديگر نياز دارند. اعراب و اسرائيل براي مقابله با نفوذ معنوي، انقلابي، استراتژيك و نفوذ نهضتي ايران در منطقه با يكديگر همكاري ميكنند اما در اين مورد ناتوان هستند. سعوديها فكر ميكنند اگر با اسرائيل همكاري كنند ميتوانند جلوي نفوذ ايران در منطقه را بگيرند اما اگر رژيم صهيونيستي توانايي داشت امنيت خود را تأمين ميكرد. اكنون اين رژيم در مقابل چاقوي جوانان فلسطيني به ستوه آمده است. بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسرائيل گفته است عصاي جادويي ندارد تا جلوي انتفاضه چاقوي فلسطينيان را بگيرد. اين اسرائيل مفلوك كه براي تأمين امنيت خودش ديوار ميكشد، آن وقت عربستان سعودي از آن هم مفلوكتر است كه به دامان اسرائيل پناه برده و از آن درخواست ميكند سعوديها را نجات دهد.
دليل ديگر به جنگ قدرت بين محمد بن نايف، وليعهد و محمد بن سلمان، جانشين وليعهد و وزيردفاع عربستان مربوط ميشود. بن سلمان با صهيونيستها لابي ميكند و سفرهايي را هم به سرزمينهاي اشغالي داشته است و حتي انور عشقي، ژنرال سابق سعودي و تركي الفيصل، رئيس سابق دستگاه اطلاعاتي عربستان و همچنين عادل الجبير، وزير خارجه را به اراضي اشغالي ميفرستد تا اعتماد صهيونيستها را جلب كنند. همچنين سعي دارد تا لابي صهيونيستي در داخل آمريكا تحريك شوند كه محمد بن سلمان گزينه بهتري براي پادشاهي عربستان است. امارات هم در اين ميان بيكار ننشسته است و نقش دلالي برعهده دارد و اين عاديسازي روابط هم براي مقابله با ايران و محور مقاومت است و هم مربوط به پادشاهي آينده بن سلمان و رقابت با محمد بن نايف است.
http://javanonline.ir/fa/news/804252
ش.د9501712