گروه سياست: «در دفاع مقدس بعد از آزادی خرمشهر میتوانستیم وقفه شش، هفتماهه بدهیم و وارد خاک عراق نشویم». این سخنان «محسن رضایی»، فرمانده اسبق سپاه پاسداران، است که درباره ورود به خاک عراق پس از فتح خرمشهر، بیان کرده؛ البته در پاسخ به این سؤال: «اگر بار دیگر فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس میشدید، همان راهبرد و مسیر را طی میکردید؟». از موضوع ورود به خاک عراق مانند پایان جنگ، پذیرش قطعنامه و دهها موضوع دیگر دوران دفاع مقدس، بهوفور سؤال شده است و بیشتر از سؤالات، درباره این موضوع از سوی فرماندهان جنگ اظهارنظر شده است.
«رضایی» که در برنامهای تلویزیونی صحبت میکرد، در بیان دلیل چرایی این گفتهاش، افزود: «آن زمان اعلام میکردیم اگر دولت عراق به خواستههای ما عمل نکند، ما وارد عراق میشویم. حتما او (صدام) به ما پاسخ نمیداد؛ اما خود ما بدون اینکه چنین سند تاریخی ایجاد کنیم، سرمان را انداختیم پایین و از مرز عبور کردیم». او با بیان اینکه «این از بیتجربگی ما بود»، ادامه داد: «اگر دوباره آن فرصت تکرار میشد، حتما سر مرز جنگ را متوقف میکردیم و خواستههای خودمان را از قرارداد الجزایر و خساراتمان مطرح میکردیم. این شاید تأثیری از نظر عملی نداشت؛ اما از نظر سیاسی و سندی، به درد امروز ما میخورد؛ یا در بحثهای فرماندهان و دوستان سیاسی، شاید بهتر میتوانستیم یکدیگر را قانع کنیم».
او همچنین در بخش دیگری از پاسخش به آن سؤال، گفت: «بعضا در فرماندهی، اصلاحات جدی میدادیم. در عملیاتها رعایت میکردیم. در بُعد غافلگیری بیشتر رعایت میکردیم. در بعضی عملیاتها با احتیاط بیشتری عمل میکردیم. در کربلای٤ بهجای ٣٠ گردان میتوانستیم با ١٥ گردان بفهمیم دشمن در کجا ضعیف است و در کجا قوی. کربلای ٤ در حقیقت مقدمهای شد برای کربلای ٥. این ٣٠ گردان از بین نرفتند ولی قطعا گردانهای کمتر تلفات کمتری میدادند».
مرحوم سیداحمد خمینی چه گفته بود؟
حجتالاسلام «سیداحمد خمینی»، فرزند امام(ره)، درباره نظر ایشان در زمینه استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر گفته بود: «درباره مسائل خرمشهر، امام معتقد بودند بهتر است جنگ تمام شود؛ اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند ما بايد تا كنار شطالعرب (اروندرود) برويم تا بتوانيم غرامت خودمان را از عراق بگيريم».
در این مصاحبه که در سال ١٣٨٧ از سوی «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» منتشر شد و سایت «عصر ایران» آن را بازنشر داد، مرحوم «سیداحمد خمینی» گفته: «امام اصلا با اين كار موافق نبودند و ميگفتند اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهيد، بدانيد اگر اين جنگ با اين وضعي كه شما داريد، ادامه يابد و شما موفق نشويد، ديگر اين جنگ تمامشدني نيست و ما باید اين جنگ را تا نقطهاي خاص ادامه بدهيم و الان هم كه قضيه فتح خرمشهر پيش آمده، بهترين موقع براي پايان جنگ است».
امام(ره) اجازه ورود را به شهرها ندادند
در ارتباط با ورود به شهرهای عراق، آنگونه که «هاشمیرفسنجانی» روایت میکند، امام خمینی(ره) مخالف آن بودند: «پس از فتح خرمشهر، امام راحل به ما میگفتند مردم عراق را برادران خود بدانید و اجازه ورود را به شهرهای عراق ندادند و پس از شنیدن منطق نظامیان، گفتند به مناطقی وارد شوید که مردم نباشند و برای مقابلهبهمثل هم ٤٨ ساعت قبل اعلام کنید، تا مردم فرصت داشته باشند شهر را ترک کنند و خود را نجات دهند». حالا محسن رضایی که خود جزء همان نظامیان ردهبالا بود، اذعان ميكند ایران نباید وارد خاک عراق میشد. هاشمی در سخنانش به شنیدن منطق نظامیان از سوی امام خمینی(ره) اشاره دارد که منظورش تشکیل جلسه شورای عالی دفاع در حضور امام است.
در جلسه شورای عالی دفاع چه گذشت؟
آنچه در جلسه مذکور گذشته را «اکبر هاشمیرفسنجانی» در یک مصاحبه به صورت مفصل توضیح داده است. او که آنزمان رئیس مجلس و عضو شورای عالی دفاع بوده است، میگوید: «فکر میکنم استراتژی مهم قضیه، بعد از فتح خرمشهر از طرف امام(ره) ارائه شد که یک راهنمایی برای بعد از آن بود که چه سیاستی را در پیش بگیریم. از لحاظ تاریخی، در آن مقطع مباحثی داشتیم که کاملا بین امام(ره) و نیروهای نظامی بود».
او گفته که «فرماندهان ارتش و سپاه چند روز پس از فتح خرمشهر، در جلسهای که بهعنوان جلسه شورای عالی دفاع بود، خدمت امام(ره) رسیده بودند. من و آیتالله خامنهای هم بودیم. آن موقع من سخنگوی شورای عالی دفاع بودم. خرمشهر فتح شده بود و نیروهای ما خیلی شاداب بودند. نیروهای زیادی هم عازم جبههها میشدند. عراقیها هم خیلی سرخورده بودند. طبیعی این بود در تعقیب نیروهای فرارکرده بعثی وارد خاک عراق شویم و آنها را در خاک خودشان منهدم کنیم. جلسه هم برای این تشکیل شده بود که چه کار کنیم».
هاشمیرفسنجانی میگوید: «امام (ره) در قدم اول، هم با ورود به خاک عراق مخالفت کردند و هم با ختم جنگ که برای نظامیها یک مشکلی پیش آمده بود و با منطق آنها سازگار نبود. آنها میگفتند اگر عراق بفهمد ما پشت مرز میایستیم و داخل خاک نمیشویم، با خیال راحت قوای خود را بازسازی میکند.
به علاوه مقدار زیادی هم از ارتفاعات سرشکن ما را در غرب در اختیار دارد و ممکن است بار دیگر با تجربه بیشتر و حمایت دیگران به شکل دیگری حملهاش را آغاز کند».
او گفته «با اینکه شخصیت امام(ره) زبان نظامیها را مقداری کُند میکرد، ولی انصافا کارشناسانه حرف زدند و گفتند: اینکه ما دشمن منهزم را تعقیب نکنیم و به آنها فرصت تجدید قوا بدهیم، با منطق نظامی نمیخواند. اگر ما بخواهیم جنگ را ادامه دهیم، نمیتوانیم بگوییم که ما تا مرز میآییم. بعد از این دیگر دشمن چه مشکلی دارد؟».
هاشمیرفسنجانی ادامه داد: «امام هم با آن روحیهای که داشتند، در مقابل منطق خاضع بودند و با همه قاطعیتی که داشتند، منطق اینها را پذیرفتند و گفتند که راه دیگری انتخاب کنید. چند دلیل آوردند که نباید وارد خاک عراق شویم که قبلا هم گفته بودند. یکی این بود که با ورود ما به خاک عراق، مردم عراق هم آن گونه که الان روحیه آنها با ماست،(چون مردم عراق در جنگ بیشتر طرفدار ما بودند و علاقهای به صدام نداشتند) آن موقع حس وطنخواهی آنها باعث میشود پشت سر دولت و ارتش عراق بایستند، دوم اینکه دنیای عرب هم احساس خطر میکند و روحیه ناسیونالیسم عربی گُل میکند و برای عراق نیروی زیادی میگذارند، سوم هم اینکه جهان حاضر نیست اینگونه ببیند که ما عراق را تصرف کردیم.
همه اینها باعث میشود که کار ما در جنگ مشکل شود. بعد هم یک دلیل انسانی و دینی را اضافه کردند و گفتند که مردم عراق دوستان ما هستند و ما در آینده با مردم عراق باید کار کنیم و آنها هم به ما تکیه خواهند کرد. ما نباید به مردم عراق صدمه بزنیم؛ چراکه یکی از اهداف ما در ادامه نجات مردم عراق از دست بعثیان خونآشام بود .تا حالا آنها به کشور ما آمده بودند و ما با آنها به عنوان متجاوزین میجنگیدیم. وقتی که به آنجا رفتیم مردم آسیب میبینند.
این به قسمت بعدی هم که میخواهم بگویم، مربوط میشود از این جهت همه اینها در جنگ برای ما یک راهنما شد». او درباره نتیجه جلسه هم گفت: «با پیشنهاد امام، راهحلی انتخاب شد و دیگران هم قبول کردند و آن این بود که اگر میخواهید وارد خاک عراق شوید و ضرورت دارد وارد شویم در جایی وارد شویم که مردم نباشند یا خیلی کم باشند. شما چنین جایی را پیدا کنید و وارد خاک عراق شوید تا هم قدرتتان را نشان بدهید و هم خاطر دشمن راحت نشود. این استراتژی شد که امام به ما دادند. در آن جلسه من و آیتالله خامنهای بحثی نکردیم. چون ما نظامی نبودیم، آنها بحث میکردند. با این جمعبندی از خدمت امام بیرون آمدیم».
ولایتی: نمیخواستیم خاک عراق را ضمیمه خودمان کنیم
علیاکبر ولایتی، عضو شورای عالی دفاع در کتاب «اسرار مکتوم» در پاسخ به این سؤال که «منتقدین میگویند که در آن مقطع (پس از فتح خرمشهر)، خصوصا نظامیها، امام را مجبور کردند و در شرایطی قرار دادند که ایشان مجبور شدند ادامه جنگ را بپذیرند، آیا صحیح است؟»، میگوید: «ادامه جنگ را؟ نه، اینطور نیست. دریافت من این است که امام از اول مخالف ورود به خاک عراق بودند و این درست است. ولی بعد، استدلالهایی شد و اینطور نبود که این استدلالها را تنها نظامیها کرده باشند. همه کسانی که مشورتها را میدادند، اعم از نظامی، سیاسی و غیره، نظرشان این بود که نمیشود بخشی از خاک ما اشغال باشد و ما در آنجا برای خودمان خط قرمز داشته باشیم و وارد نشویم». او درعینحال میگوید: «استراتژی ما واقعا دفاعی بود، یعنی غرضی نبود که ما برویم خاک عراق را بگیریم و ضمیمه خودمان بکنیم. چنین چیزی نه در سیاستهای ما بود و نه تاریخ جنگ این را نشان میدهد».
ناکامی «رمضان»، پس از فتح خرمشهر
پیش از فتح خرمشهر، ایران ضربات بیشتری به عراق وارد کرده بود. حد فاصل مهر ١٣٦٠ تا خرداد ١٣٦١، چهار عملیات از سوی ایران انجام شد که پیروزیهای بزرگی را نصیب ایران کرد؛ عملیات «ثامنالائمه» در مهر ماه ١٣٦٠ که منجر به شکست حصر آبادان شد، طریق القدس در آذر ماه ١٣٦٠، «فتحالمبین» در فروردین ١٣٦١ و نهایتا «بیتالمقدس» که از اردیبهشت تا خرداد ١٣٦١ ادامه داشت. بسیاری بر این عقیدهاند که این چهار عملیات بزرگ، ضربات مهلکی بر پیکره ارتش عراق وارد کرد.
پس از فتح خرمشهر، بحثهای زیادی بین مقامات ارشد نظامی و سیاسی انجام شد که موضوع بحثها هم مشخص بود؛ چگونگی ادامه جنگ و استراتژی ایران پس از سوم خرداد ١٣٦١. این بحثها هم نهایتا منجر به عملیات «رمضان» شد؛ عملیاتی که هدف از آن ورود و فتح منطقهای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی برای پایاندادن به جنگ اعلام شده بود.
عملیات رمضان گرچه برای ورود به خاک عراق بود، اما عملیات موفقی نبود. در همین رابطه سردار «احمد غلامپور»، از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس و فرمانده قرارگاه کربلا در آن دوران به «شرق» گفت: «از سوم خرداد سال ٦١ که بیتالمقدس انجام میشود تا دوم اسفند ٦٢ اراده دشمن این بود که اجازه ندهد ما وارد خاکش بشویم...ما در عملیات رمضان، با وجودی که در یک بخش موفق بودیم، در بخشهای دیگر به موانع عراق برخورد کردیم و ناچار شدیم سرجایمان برگردیم». در همین ارتباط، سردار «محسن رشید»، از راویان دوران دفاع مقدس هم به «شرق» گفته بود: «از عملیات رمضان تا آستانه عملیات خیبر، بلکه تا عملیات بدر که آنجا هم عملیات با قرارگاه مشترک فرماندهی اجرا شد، کارها با ناکامی توأم بود». اما پس از حدود ١٨ ماه تلاش برای ورود به خاک عراق، نهایتا در عملیات «خیبر» ایران توانست به قسمتی از طرح خود در این عملیات مبنی بر ورود به خاک عراق دست پیدا کند و جزایر مجنون را بگیرد.
راهبرد جنگ پس از خرمشهر
سردار «حسین علایی»، از فرماندهان سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در کتاب «روند جنگ ایران و عراق» درباره راهبرد ایران پس از فتح خرمشهر نوشته: «اگرچه امام خمینی انتظار داشتند نتیجه جنگ کناررفتن صدام از قدرت باشد، ولی عملا راهبرد ایران پس از فتح خرمشهر، اجرای یک عملیات بزرگ و موفق و تعیینکننده برای رسیدن به صلح از موضع قدرت بود. پیش از آغاز عملیات خیبر(در سال ١٣٦٢) در جلسات رؤسای قوا که با حضور فرزند امام در تهران برگزار میشد، این بحث مطرح بود که چگونه میتوان جنگ را پیروزمندانه به پایان رساند».
منتظر دستور ورود
باوجوداین، برخی اظهارات حاکی از این است که در عملیات «بیتالمقدس» که منجر به آزادی خرمشهر شد، طرح ورود به خاک عراق گنجانده شده بود. امیر سرتیپ «عبدالحسین مفید»، از افسران ارشد اطلاعاتی قرارگاه کربلا و از افراد مؤثر در عملیات «بیتالمقدس»، در گفتوگو با «شرق» درباره اهداف «بیتالمقدس» گفته بود: «بنا بر طرح موجود، مرحله دوم، رفتن به سمت خط مرز و رسیدن به خط مرزی بود و پس از آن مرحله سوم، ورود به خاک عراق و رسیدن به اروندرود از القرنه تا بصره و مرحله چهارم دفاع در همان منطقه. این طرح عملیات بیتالمقدس بود».
تیرماه ١٣٩٤ هم سردار «غلامعلی رشید»، از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس، در کتاب «اسرار مکتوم» میگوید: «ما تصورمان بر این بود که بعد از فتح خرمشهر وقتی که شهر آزاد شد، یک مرحلهای باید داشته باشیم برای تأمین بیشتر این سرزمینی که از چنگ دشمن درآوردیم. نه به معنای «جای پا» که بعدا مفهوم پیدا کرد که مثلا این جای پا را بگیریم و بر دشمن فشار بیاوریم برای اتمام جنگ؛ نه به این معنا نبوده؛ یعنی به این قصد و انگیزه و به این منظور نبوده. دقت داشته باشید زمین این منطقه بهلحاظ جغرافیایی بهگونهای است که هیچ عارضهای سر مرز نیست و انگار که یک دیوار شیشهای است. وسط بیابان یک خطی کشیدهاند و گفتهاند آن طرفش عراق و این طرفش ایران. اینجا هیچ عوارضی مثل کوه، رودخانه، باتلاق و... نداریم. هیچی نداریم، حتی یک خاکریز مثلا مستحکمی که بگوییم وقتی آنجا رسیدیم یک اطمینانی هست برای اینکه ما این خاک را حفظ کنیم».
او در ادامه درباره عملیات «بیتالمقدس» گفته: «در مأموریت قرارگاه فتح نوشتهاند: مرز بینالمللی را در این منطقه تأمین کنید و آماده باشید تا بنا به دستور، بلافاصله حرکت را برای مسدودکردن مسیر بصره به شلمچه ادامه داده و در کنار رود دجله پدافند کنید.
ببینید اینجا که گفته، «نشوه» است. این پل است که عقبه دشمن است. ما وقتی میگوییم که بروید شرق دجله را تأمین کنید، یعنی این تکه را؛ اینجا یک شاخهای از فرات میآید».
او افزود: «از بُعد نظامی، ما باید توانایی این را داشته باشیم که تک را ادامه بدهیم به سمت شرق بصره و برویم این را تأمین کنیم. ما باید ساحل شرق دجله و مسائل شطالعرب را تأمین کنیم تا بشود درباره تأمین خرمشهر، سرزمینهای غرب رودخانه کارون، جنوبغرب اهواز و این منطقه اطمینانی پیدا کرد. هر شخص نظامی- فارغ از اینکه بخواهد اصلا وارد خاک عراق بشود یا بهاصطلاح، یک تغییر استراتژی بدهد- بهلحاظ عملیاتی و نظامی، باید چنین کاری را بکند. فرماندهی که در این سرزمین میجنگد، باید تا حاشیه شرق دجله را تأمین کند. در مرحله آخر، اینطور نوشتیم: بنا به دستور. این نکته بنا به دستور، یعنی هر کسی نمیتواند دستور بدهد، اگر یگانی آنجا رسید نباید خودش سرخود وارد خاک عراق شود، باید دستور بگیرد».
حالا بیش از ٣٤ سال از آن روزها و تصمیم ورود به خاک عراق از طریق عملیات رمضان و دیگر عملیاتها میگذرد؛ اما سخنان «محسن رضایی» مبنیبر اینکه ورود به خاک عراق، از بیتجربگی بود، میتواند فتحبابی باشد برای بررسی بسیاری از اتفاقات و تصمیمات هشت سال دفاع مقدس؛ تصمیمات و اتفاقاتی که بسیاری از آنها همچنان جزء «جعبه سیاه» جنگ هستند؛ مانند ٣٠ هزار نوار موجود منتشرنشده از آن دوران که «محسن رضایی» شنبهشب در تلویزیون از آن صحبت کرد و از آنها بهعنوان «جعبه سیاه» نام برد.
http://www.sharghdaily.ir/News/103771
ش.د9501981