(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/07/15 ـ شماره 4728 ـ صفحه 15)
** قبل از هر چیز بگویم من سخنگوی احمدینژاد نیستم . اما بنا به شناختی که از دکتر احمدینژاد دارم عرض میکنم، ایشان یکسری مبانی دارند که اساسا او را از اینگونه تعاملات دور میکند. احمدینژاد به دنبال قدرت نیست که اگر به تمام آن نرسید بخواهد با حمایت از شخص یا جناحی به بخشی از آن برسد. منطق دکتر احمدینژاد منطق متفاوت با برخی افراد است که به دنبال قدرت برای رسیدن به اهدافشان هستند؛ افرادی که اگر به تمام قدرت نرسیدند، به بخشی از آن از طریق تعامل با کسانی که غیرهمسو با آنها هستند بیندیشند.
منظور من این نیست که احمدینژاد از قدرت متنفر است اما او در فکر کسب قدرت نیست، چون دکتر احمدینژاد راه رسیدن به اهداف خودش را بصیرت و ارتقای شعور عمومی میداند. یعنی میگوید هر چه قدر فهم و شعور و بصیرت افزایش پیدا کند من به هدفم نزدیکتر میشوم. بنابراین اگر این ارتقا و بصیرت در سطح جامعه افزایش بیابد، او به هدفش رسیده است.
* یعنی اکنون او سیاست را رها خواهد کرد؟
** اکنون که او بنا به توصیهای از ریاست جمهوری 96 کنار رفته، از وی نخواهید دید که با جریان دیگری چه اصولگرا چه اصلاحطلب برای اینکه بخواهد ذیل آن جریان به بخشی از قدرت برسد، تعامل کند.
در بحبوحه انتخابات 92 وقتی حمایت جریان اصلاحات ازهاشمی رفسنجانی را دیدم با خیلی از اصلاحطلبان گفتگو و مناظره کردم و گفتم جریان اصلاحات در سال 76 به میدان آمد تا مشکلات و مفاسدی که دولت سازندگی در کشور به وجود آورده بود را برطرف کند و اساسا در تعارض با دولت سازندگی، دولت اصلاحات ساخته شد و گفتم چگونه اکنون این جریان بههاشمی رفسنجانی روی آورده است؟ دکتر اعلمی (فعال اصلاح طلب) به من پاسخ داد، جریان اصلاحات همفکر باهاشمی نیست اما برای تضمین حیات خودش ناچار به این است که در کنارهاشمی قرار بگیرد. جواب دکتر اعلمی قانع کننده بود، خیلی از جریانات سیاسی دنیا اینگونه تعاملاتی دارند اما من آن را نمیپسندم. می خواهم بگویم منطق احمدینژاد با این منطق متفاوت است، احمدینژاد حتی برای بقای خودش هرگز به فکر تعامل با جریانات متفاوت نمیافتد، چه برسد به اینکه برای کسب بخشی از قدرت بخواهد از نامزد مورد تایید اصولگرا یا اصلاح طلب در سال 96 حمایت کند.
* یعنی او هم اصلاح طلب و هم اصولگرا را متفاوت با خودش می داند؟
** احمدینژاد قدر مشترکهایی هم با اصلاحطلبان و هم با اصولگرایان دارد. اما کلیات مبانی فکری احمدینژاد متمایز با جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی است و چون متمایز است گرایش به سمت هیچ یک از جناحها پیدا نمیکند. او دنبال تصاحب قدرت هم نیست که بخواهد با تعامل، به آن برسد. نتیجه اینکه شما هرگز نخواهید دید که احمدینژاد از کاندیدایی حمایت کند.
* در سال 84 و 88 جریان اصولگرا از احمدینژاد حمایت کرد. اینکه در حال حاضر جریان اصولگرا را به طور کلی از احمدینژاد منفک بدانیم غیرقابل هضم است، چگونه است که شما به رابطه متناقض اصلاحطلبان باهاشمی نقد وارد میکنید ولی به رابطه متناقض احمدینژاد و اصولگرایان اشاره ای نمی کنید؟
** ببینید! نخست اینکه این اصولگرایان بودند که از احمدینژاد حمایت کردند، این مسئله با حمایت آقای احمدینژاد از کاندیداهای اصولگرایان متفاوت است. آقای احمدینژاد از حمایت هیچ جریانی از خودش استنکاف نکرده است. چون استنکاف از حمایت غیرعقلانی است. مثل این میماند که یک طرف به من بگوید من طرفدار توام، من بگویم «بیخود کردی طرفدار منی!» معقول نیست اگر کسی از احمدینژاد حمایت کرد، احمدینژاد بگوید حق نداری از من حمایت کنی.
ولی حمایت جریان اصولگرا از احمدینژاد به معنای تعامل احمدینژاد با آن جریان نیست. آیا اگر همه جریانها بنا به صلاحدیدی از من حمایت کردند، به این معنی است که من با همه آن جریانها هم فکرم؟ در انقلاب، همه جریانها پشت امام (ره) ایستادند، آیا این به معنای آن بود که امام (ره) با همه آن جریانها همسوست.
* الان امام (ره) را با احمدینژاد مقایسه کردید؟
** به نکته اصلی حرف من توجه کنید! من میگویم حمایت جریانی از احمدینژاد با حمایت احمدینژاد از کاندیدای یک جریان فرق میکند. احمدینژاد بارها گفت من بدهکار کسی نیستم! این یعنی من آمدم! اگر اصولگرا می خواهد از من حمایت کند بکند! اصلاحطلب هم همینطور.
احمدینژاد اگر از کاندیدای یک جریان حمایت میکرد میتوانستیم بگوییم به معنای حمایت او از آن جریان است اما اینکه اصولگرایان از احمدینژاد حمایت کردند به معنی تایید احمدینژاد از سوی اصولگرایان است نه تایید اصولگرایان از سوی احمدینژاد. همه قبول دارند که جریان اصولگرایی از احمدینژاد در سال 84 حمایت کرد. البته این را هم بگویم که اصولگرایان در دور اول انتخابات 84 از او حمایت کردند اما در دور دوم (که آقایهاشمی رفسنجانی حضور داشت) خواستند تا احمدینژاد کنار برود.
* یعنی اصولگرایان خواستند تا وی به نفعهاشمیکنار برود؟
** کاری به نام شخصی ندارم اما ما در جریان بودیم که می خواستند او در دور دوم انتخابات 84 کنار برود.
* نتیجه گیری؟
** میخواهم بگویم اینکه امروز احمدینژاد از اصولگرایان حمایت نمیکند به این معنا نیست که موضع وی با سال 84 یا 88 تغییر کرده است. آن موقع اصولگرایان بودند که از احمدینژاد حمایت کردند نه احمدینژاد از آنها .
* پس شما به جریان سومی به نام احمدینژادیها معتقدید که جدای از اصولگرایان و اصلاح طلبان هستند؟
** من اسم جریان روی آن نمیگذارم ولی میگویم، یک مبانی فکری و استراتژی مبتنی بر این مبنای فکری داریم که مشترکاتی با اصلاحطلبان و اصولگرایان دارند. اما وجه تمایز این استراتژی با جریانهای کشور وجوه قابل توجهی است. چون این وجوه متمایز، قابلتوجه است، تفکر احمدینژاد را نیز ممتاز میکند. اما اینکه آیا می توان روی این تفکر و استراتژی نام جریان بگذاریم قابل بحث است. فکر میکنم این تفکر شباهت زیادی به همان مبانی فکری و استراتژیک امام(ره) دارد.
* الان این مقایسه احمدینژاد با امام (ره) را یکبار دیگر هم انجام دادید.
** ما نیزمثل جریانهای دیگر، طرز تفکر خود را در تقارب با این تفکر "تفکر امام (ره)" میدانیم و اینکه چرا خود را بیشتر به این طرز تفکر شبیه میدانیم را در گفتگویی دیگر میتوانم به تشریح بیان کنم.
* آقای شریف زاده، اشاره داشتید که شخص احمدینژاد در انتخابات 96 موضع گیری نخواهد کرد. اما به نظرتان احمدینژادیها در انتخابات 96 به کدام سمت و سو (اصولگرایان یا اصلاحطلبان) متمایل میشوند؟
** هواداران احمدینژاد هم تا اندازه قابل قبولی با مبانی فکری دکتر (احمدینژاد) آشنا هستند. بنابراین بدنه اصلی احمدینژاد به هیچ سمتی میل نمیکند. البته احمدینژادیها رای میدهند ولی خودشان داوری میکنند که کدام کاندیدا با مواضع فکریشان جوردرمیآید و اصلا نمیتوان گفت که بیشتر به کدام سمت تمایل دارند.
اما آنها به هر کس که رای بدهند به این معنا نیست که باورهای آن کاندیدا را قبول دارند.
* اینکه بخشی از حامیان احمدینژاد با انتخابات 96 قهر می کنند تا چه میزانی محتمل است؟
** نمی دانم! ممکن است کسی آنقدر عواطفش جریحهدار شده باشد که در انتخابات شرکت نکند ولی منطق، اقتضای آن دارد که در انتخابات شرکت کنند.
* حتما میدانید که اخیرا آقای سلیمی نمین گفتهاند که احمدینژاد تمایل دارد تا حسن روحانی برنده شود و نه یک اصولگرا، تا به اصولگرایان نشان دهد که آنها بدون او هیچ هستند. حتی در زمانی که لیست 30 نفره اصولگرایان در انتخابات مجلس 94 بسته شد، نقل قولی از احمدینژاد داشتیم که گفته بود، با این لیست، اصلاح طلبان درجه 3 هم بیشتر از مشهورترین اصولگرایان لیست تهران رای میآورند.
** آقای سلیمینمین یا هر کس دیگری که به داوری میپردازند باید به مبانی داوریشان دقت کرد. اگر مبانی داوری آنها طبق مستندات عقلی است آن موقع میشود با استدلال آنها وارد مباحثه شد. آنچه از ایشان گفته شده، نیتخوانی و نسبتهای احساسی به احمدینژاد است. اینکه بخواهیم بگوییم احمدینژاد چون به اصولگرایان میخواهد بگوید بدون من هیچ هستید...» استدلالهای خیلی سخیفی است و سطح یک رجل سیاسی را البته اگر بشود اسم این آقا (سلیمی نمین) را رجل سیاسی گذاشت، پایین میآورد؛ بهتر است استدلالهای قویتری بیاورند.
* به نظر میآید که اصولگرایان تمایل زیادی دارند تا از ظرفیت احمدینژاد و حامیان او به سود خودشان استفاده کنند، اینکه تا پیش از توصیه رهبری او را در لیست کاندیداهای محتمل اصولگرایان قرار داده بودند و یا بارها گفتند ما به طرفداران احمدینژاد نیاز داریم، نشان از تلاش آنها برای جذب آرای احمدینژاد به سمت خودشان داشت، آیا موفق خواهند شد؟ اصولگرایان برای استفاده از ظرفیت احمدینژاد باید چه کنند؟
** استفاده اصولگرایان از ظرفیت احمدینژاد خیال باطل و نادرستی است. احمدینژاد هیچ وقت به سود جریانی به خدمت مشغول نمیشود. مبانی فکری احمدینژاد، مردم است. اگر فضایی برای خدمت به مردم پیدا شود احمدینژاد از همه ظرفیتهای کشور استفاده میکند و به تقابل با هیچکس نمیپردازد بلکه به تعامل با همه برای منافع کشور میپردازد. یکی از این ظرفیتهای کشور هم ظرفیت احمدینژاد است که باید دید چگونه به آن نگاه میشود .
* بعد از کنار رفتن احمدینژاد از حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خیلیها گفتند که احمدینژاد به فکر بازگشت به شهرداری است.
** شایعه ای خندهدار است. بارها گفتم منطق احمدینژاد منطق کسب قدرت نیست که اگر ریاست جمهوری نشد به فکر جای دیگر باشد.
* حالا احمدینژاد چه خواهد کرد، نگویید تداوم تبیین راه امام(ره)!!
** احمدینژاد این را بارها اعلام کرده و دنبال اهداف فرهنگی و تحکیم مبانی فکری خودش است. مگر اینکه از احمدینژاد بخواهند وارد یک عرصه شود.
* یعنی اگر از او بخواهند شهردار بشود شهردار میشود.
** این را خود آقای احمدینژاد باید تصمیم بگیرند که آیا این مطالبه صورت میگیرد و اگر بگیرد به چه نحوی بوده است . اما بدون اینکه از او بخواهند وارد عرصهای شود، او به چیزی نمیاندیشد و به فکر تبیین مبانی فکری است.
* یعنی دیگران از او خواسته بودند تا برای انتخابات 96 بیاید؟
** ایشان در هیچ یک از سفرهایش صحبتی از انتخابات 96 نمیکرد. این مردم بودند که او را در شعارهایشان مکلف میکردند که وارد عرصه شود.
* آقای شریفزاده! در نامه احمدینژاد به رهبری آمده بود که ایشان در نهم شهریور به دیدار رهبری رفته و توصیه شدند که به انتخابات نیایند، درحالی که دو هفته بعد از آن تاریخ، ایشان سفر استانی شان به گرگان را ادامه دادند . این موضوع جای اما و اگر دارد.
** پاسخ شما کاملا روشن است. سفرهای ایشان برای تبیین مبانی فکری و راه امام (ره) است. یک جمله در صحبتهایشان نمیبینید که به انتخابات اشاره کرده باشند. سفر به گرگان هم از این قاعده مستثنی نیست.
* پس چرا میگویند سفر احمدینژاد به گرگان آخرین سفر استانیاش بود، با این اوصاف باید سفرهای او ادامه داشته باشد.
** بله! ایشان بنا دارند تا سفرهایشان را ادامه بدهند چون ایشان به کاری که میکنند معتقد است. ایشان از 3سال پیش تبیین گفتمان راه امام (ره) را از جلساتی که با هم در آن شرکت داشتیم اعلام میکردند.
* حرفتان را درک نمیکنم؛ ایشان به سفرهای استانی میروند تا تبیین راه امام (ره) کنند؟
** سفرها به خاطر دعوتهایی بوده که از ایشان میشده است اما موضوع بحث آقای احمدینژاد تبیین گفتمان راه امام (ره) بوده است.
* یعنی الان اگر از استانی از او دعوت شود خواهند رفت؟
** بله! سفرها در جواب دعوتهای زیادی بوده که از ایشان شده است و میخواهند تا او برای مردم سخنرانی کند.
* پس گرگان آخری نیست؟
** شما اگر به دفتر ایشان مراجعه کنید صدها نامه درخواست با امضاهای فراوان را میبینید که از او خواستهاند تا به شهرها و استانهایشان بروند.
* بنابراین سفرهای استانی ایشان ادامه دارد؟
** بنای آقای احمدینژاد این نیست تا به دعوتهای مردم لبیک نگوید. مثل هر سخنرانی او نیز سخنرانی میکند و موضوع صحبتهایش هم تبیین گفتمان راه امام (ره) است، هیچ صحبتانتخاباتی نه پیش از این کرده بود و نه پس ازاین خواهد کرد. اما اگر منظورتان شعارهای مردمی است بله! این را هیچکس انکار نمیکند که در استانها از ایشان مطالبه میکردند تا به انتخابات بیاید ولی پاسخ احمدینژاد این بود که «من عزمی برای آمدن ندارم.»
* الان هم همان شعارهای مردمی داده خواهد شد .
** بعید میدانم! با انصراف ایشان دیگر کسی بگوید «به جون هر چی مرده احمدی برمیگرده.» اگر گفتند هم، ایشان خود مردم را از این شعارها برحذر میدارد.
* هزینههای این سفرها از کجا میآید؟
** سفرها هزینهای نداشت. آقای احمدینژاد از اتومبیل خودشان استفاده میکردند ومثلا به زنجان یا گلستان میرفتند و بعداز سخنرانی هم با ماشین برمیگشتند. او که با هواپیما نمیرفت.
* آن بروشورها و تبلیغات و اسکورت چه طور؟
** هرکسی خودش. مثلا فرض کنید من یک رسانه احمدینژادی هستم، خودم میرفتم زنجان خبر تهیه میکردم. هزینه آن چنانی وجود نداشت. دعوتکنندگان نیز خودشان هزینهها را مثل هرجای دیگری که از کسی دعوت میکنند از پذیرایی و سیستم صوتی و ... بگیرید تامین میکنند. اساسا هر استان، محل سخنرانی را پیش از سفر مشخص میکند؛ در غیر این صورت احمدینژاد به آن مراسم و استان نمیرود.
* یعنی هزینه آقای احمدینژاد فقط پول بنزین اتومبیلشان بوده است؟
** (باخنده) بله دیگر! کار خاصی در آن سفرها صورت نمیگیرد. دکتر حتی یک لقمه ناهار هم نمیخورند و سریع بعد از سخنرانی برمیگردند .
* به نظرتان اینکه توصیه به احمدینژاد از پشت بلندگو اعلام شد، باعث شد تا احمدینژاد برنده باشد یا بازنده؟
** رهبری گفتند که من توصیهای به برادر مومن خودم کردم؛ این یعنی من ایشان را باور دارم. ایشان هیچگاه احمدینژاد را تقبیح نکردند. برای همین از محبوبیت احمدینژاد کاسته نشد. بعدتر در نامه احمدینژاد به رهبری حتی محبوبیتشان بالاتر هم رفت. احمدینژاد به همه نشان داد که دلبستگی به قدرت ندارد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=51972
ش.د9502214