9 دی نباید فراموش شودمحمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:از گذشتهها تاکنون کسانی تاریخ را مینویسند تا فراموش نشود و آیندگان
بتوانند وقایع را بدانند و عبرت گیرند تا مبادا راه رفته دوباره رفته شود و
آزمودهای دوباره آزموده گردد و واقعیتی فراموش شود و حیلهگرانی آن را
بفراموشانند. 9 دی از آن روزهای تاریخ است که نباید فراموش شود.
سال
1388 است و انتخابات ریاست جمهوری دهم به عنوان آوردگاه مهم اراده مردم با
خواست جبهه استکبار و «نه» گفتن بلند به دخالتهای غریبهها و غربیان
برگزار شده است. با نصابی بیش از آنچه که باور میشد و انتظار میرفت. هر
چند که در نظرسنجیها و تحلیلهای انتخاباتی مشخص بود که پیروز میدان،
شعارهای انقلابی و طیف مردم کوچه و بازاری است که پیش از این در دولتهای
گذشته کمتر دیده شده بودند. مردم از میان شعارهای رنگارنگ و پرطمطراق و
وعدههای جورواجور و بعضاً سطحی، آن را پسندیدند که به ارزشها و
آرمانهاشان نزدیک بود و به واقعیت شبیهتر. اگرچه در ماههای گذشته،
دشمنان هرچه و هر که را که در مشت و مَشک داشتند، رو کردند و هزینه نمودند
تا مقابل اراده مردم بایستند و از استقرار نظر مردم جلو گیرند، ولی آنچه شد
همان بود که مردم خواستند و مخالفتی بود که اکثریت جمهور با سفارش شدههای
دشمن و اقلیت اشرافی و خانوادههای هزار فامیل قدرت و حلقه بسته و موروثی
مسئولین انجام دادند.
روند انتخابات دهم آن قدر سریع بود که مردم
توانستند با توجه به هزینه گزاف دشمنان، بر آنان پیشی گیرند و آنان را
ناکام بگذارند و همین امر بود که کینهای شتری را در دل دشمنان از مردم به
ودیعه گذارد و آنان را برای جبران این شکست بزرگشان مصممتر کرد. این مطلب
را تحرکات خارج از عرف و روال جبهه دشمنان انقلاب اسلامی تأیید میکرد.
دشمنان ریز و درشت مردم ایران که در انتخابات قهرمانانه ایران سرشکسته شده
بودند در پی تلخ کردن کام مردم برآمدند و نقشه کودتای مخملی که از قبل
برنامهریزی کرده بودند را اجرا کردند. اوباما که اواخر سال 87 به خباثت
پیشینیانش در کودتای 28 مرداد 32، اعتراف کرد و از مردم بزرگ و عزتمند
ایران عذر خواست، در همین سال و با امیدی که از وطنفروشان آقازاده و
آشوبگران اشرافزاده و اغتشاشگرانی که نور چشم نتانیاهو در دلش افتاده بود،
لحن «غلط کردیم» خود را تغییر داد و از حمله اتمی سخن گفت و درشت گفت و
دوباره خوی یانکی خود را عیان نمود و دست چدنی خود را از دستکش مخملینش
بیرون انداخت.
اوباما و وزیر خارجهاش به همراه سایر دشمنان قسم خورده
مردم ایران، مثل مشرکان احزاب جمع شدند و نقشههای شوم خود را یکی یکی روی
میز چیدند. برای «دروغ» بودجه میلیاردی گذاشتند، کشتهسازی کردند و
تحریمها را در دفاع از خواص مردود و سران مطرود فتنه بیشتر و بیسابقه
کردند. گویی خیانت جریان افراطی مدعی اصلاحطلبی و دگراندیشانی که سالها
کمر همت به نهضت ترجمه براندازانه بسته بودند و مدیران کهنهکار و
زیادهخواری که دنیاپرستیشان آنها را ذخیره روز مبادای دشمن کرده بود و
سکوت مسئولین فرصتطلب و کاسبکار و مواضع بیرمق نخودیها، خونی تازه در
رگهای پوسیده و چروکیده دشمنان انداخته بود و سخنرانیها و امثال نامههای
بیسلام و والسلام توانسته بود به دشمن درمانده و پشت در مانده، اینگونه
بنماید که کلاهی از این نمد میتوان گرفت و زهر سیساله را به انقلاب خمینی
بتشکن میتوان ریخت و کار ناتمام صدام را میتوان تمام کرد و ضربت اساسی
را میتوان فرو آورد و... زهی خیال خام و خواب پریشان.
دشمنان خواستند
تا در پیروزی بزرگ مردم که یک جشن واقعی و یک حماسه ملی بود خللی وارد
کنند. آنها در خواب هم نمیدیدند که ایرانیان در تاریخ معاصر بتوانند
مشارکت بالای 40 میلیونی را به نام خود ثبت کنند و در دورانی که رئیس جمهور
آمریکا با زور و زار و بدبختی و رأی دادگاه به ریاست مینشیند، انتخابات
ایران اعتماد بیش از 80 درصد مردم اهل رأی را جلب کند. لذا از مطرب و رقاص و
شامورتیباز گرفته تا فراری و نظریهپرداز و از ضد انقلاب و منافق
وطنفروش تا ریگی شرففروش و فتنهگر خودفروش، همگی را دور خود جمع کردند و
شورش اقلیت اشرافیت بر قاطبه جمهوریت را به راه انداختند و همه به یک صدا
دروغ تقلب را فریاد زدند و کشور را به آشوب کشاندند و گفتند که رأی مردم
ایران را نمیپذیرند. که مهم هم نبود. بعدها هم برخی خوابزدههای مقام از
دست داده آن زمان، گفتند که هرگز نتوانستند منتخب 88 را منتخب مردم بدانند و
دل خود را با او صاف کنند. که مهم هم نیست.
دشمنان به دنبال شکستن
مقاومت انقلابی و تاریخساز ایران بودند که به نماد ضد امپریالیستی و
لیبرالیستی در جهان تبدیل شده بود. استقامتی که دو سه سال بعد از پیروزی
غرورآفرین مردم در فتنه تحمیلی هشت ماهه 88 و در یومالله میلیونی 9 دی، به
عنوان الگوی موفقی برای انقلابات اسلامی کشورهای عربی تبدیل گردید. دشمنان
انقلاب اسلامی و در رأس تمام فتنهها، کدخدای حیلهگر و روباه پیر و رژیم
معطل صهیونی، هشت ماه تمام با تمام توان بر صخره اراده مردم سرکوبیدند و
دندان به سنگ ساییدند و خاک بر سر ریختند ولی به قول آن مقام آمریکایی همگی
در اینکه هیچ غلطی نتوانستند بکنند، با حضرت امام خمینی نَوَّرَاللهُ قبره
همعقیده شدند. نظام مقتدرمان با مدیریت بینظیر رهبر حکیمش توانست از آن
امواج سهمگین به سلامت بگذرد و سالها برنامهریزی دشمنان و گزینههای روی
میز مانده و فریبخوردگان وامانده را به زبالهدان تاریخ بیندازد و برگ
زرینی بر افتخارات ایران و مردم افتخارآفرینش بیفزاید و تا ابد مردم را به
غرب و غربزدگان بدبین نماید. جوانان مسلمان کشورهای مظلوم مسلمان منطقه با
فهمیدن پوشالی بودن قدرت قلدرها، به فکر انقلاب اسلامی افتادند و با شعار
اللهاکبر به جنگ شیطان اکبر رفتند.
آشوبها و اغتشاشات 88 اگرچه
هزینهبر بود و دردناک و تحریمهای مکرر و متنوع را علیه مردم نجیب ایران
به بار آورد ولینعماتی داشت که به یاد سپردن و عبرت گرفتن از آنها
میتواند نظام را از تمام آسیبهای مشابه در امان بدارد و این حقیقت را
افزود که دشمن هرگز از نفوذ و رسوخ در ارادهها و آدمهای دورافتاده از اصل
و اصول نا امید نمیشود و هر روز به رنگی درمیآید تا سادهلوحان و
خوشخیالان را فریب دهد که نمیتوان به خواص بیبصیرت امید و به وعده
مدعیان فحاش، دل بست. نمیتوان از مدیران پرخوار و کمکار که تار و پود
زندگی اشرافیشان را با حقوق مردم محروم بافتهاند انتظار تحول و خدمت داشت.
نمیتوان از آنها که نه اهل بصیرتاند و نه اهل عبرت توقعی جز سوزاندن
فرصتها و آسمان ریسمان کردن داشت.
نیمه پنهان فتنه
حمیدرضا مقدمفر در وطن امروز نوشت: رویه همیشگی نظام سلطه و استکبار جهانی بویژه آمریکا و
انگلیس، پنهان کردن حضور و نقش خود در توطئههای براندازی، کودتا و نفوذ
عناصر خود در کشورهای مورد هدفشان بوده است و معمولا اسناد خباثتهای آنان
پس از چند دهه توسط خود آنان افشا و منتشر میشود اما جالب اینجاست که
اسناد خاص خود درباره ایران را تاکنون منتشر نکردهاند. آنها هنوز پس از
گذشت 63 سال از وقوع کودتای 28 مرداد حاضر نیستند اسناد اصلی دخالت و
فرماندهی و عاملیت خود و جاسوسانشان را در کودتای 28 مرداد سال 32 منتشر
کنند. با اینکه وزیر اسبق خارجه آمریکا و برخی مسؤولان امنیتی آنها دخالت و
حضورشان در این کودتای ضدملی را اعلام کردهاند اما جزئیات خاص مربوط به
آن را تاکنون منتشر نکردهاند.
واقعیت آن است که ما در طول نزدیک به 4دهه پس از پیروزی انقلاب، فتنههایی
را پشت سرگذاشتهایم که عموما توسط نظام سلطه و در راس آن آمریکا با
همکاری برخی همپیمانانشان مانند انگلیس و رژیم صهیونیستی طراحی شده است.
در حالی که قرائن و شواهد نشان میدهد این فتنهها کاملا با هدایت و مدیریت
و عاملیت عوامل سرسپرده آنان صورت گرفته است اما تلاش میکنند نقش خود را
در این فتنهها پنهان کنند. فتنههایی همچون ایجاد اختلاف و درگیری بین
قومیتها در ایران، ترور شخصیتهای موثر نظام توسط منافقین از جمله 7 تیر و
8 شهریور با نفوذ دادن عناصری مانند کشمیری و کلاهی که منجر به شهادت
مسؤولان ارشد 2 قوه اجرایی، قضایی و تعدادی از نمایندگان مردم در قوه مقننه
شد و همچنین فتنه جنگ تحمیلی و فتنه قتلهای زنجیرهای برای ترور شخصیت و
اعتبار نظام اسلامی و فتنه کوی دانشگاه در 18 تیر78 و از همه مهمتر فتنه
عظیم سال 88 که بهرغم سرمایهگذاری همهجانبه آمریکا و متحدان آن در
کشورهای غربی، تلاش کردند موضوع را داخلی جلوه داده و نقش خود را در مدیریت
و هدایت این شبهکودتا پنهان کنند، در حالی که شواهد، قرائن و نشانههای
مسلم و مستندات فراوانی وجود دارد که صحنهگردانی عملیات فتنه و طراحی آن
از مدتها پیش از آن در دستور کار آنها قرار گرفته بود.
دکتر «پلکریگ رابرتز» از مسؤولان وزارت خزانهداری در دوران ریگان و
اقتصاددان و ستوننویس سابق والاستریت ژورنال از این حقیقت پرده برداشته و
در اظهار نظری در این باره میگوید: «اعتراضات تهران نشانههای روشنی از
نوع اعتراضات هدایت شده توسط سازمان سیا در گرجستان و اوکراین دارد و انسان
باید نابینا باشد که چنین چیزی را نبیند».
آنها بدون تردید برای وقوع یک انقلاب رنگین - کودتای مخملی با طراحی پروژه
جنگ نرم - برنامهریزی کرده بودند اما باید توجه داشت تیمهای براندازی
نرم با براندازی سخت و نیمهسخت تفاوتهایی در ابزار، تکنیک و تاکتیکها
دارد؛ در براندازی نرم آتش و سلاح جای خود را به رسانه و عملیات روانی و
فریب افکار عمومی میدهد. در اینجا میدان مبارزه سرزمین افکار و اندیشهها،
عواطف و احساسات و ادراکات است. در براندازی نرم کار زمانبر و نیازمند
برنامهریزی میانمدت و طولانیمدت است، چرا که براندازی نرم نیاز به زمان
دارد.
بر این اساس فتنه 88 را باید جنگ تحمیلی نرم آمریکا علیه ملت ایران قلمداد کرد.
آمریکا در این فتنه با 3 بازو عمل کرد:
1- بازوی فکری: بهکارگیری بنیادها، موسسات و اتاقهای فکر برای طراحی و
برنامهریزی عملیات نرم که میتوان از بنیاد سوروس، بنیاد راکفلر، بنیاد
فورد، خانه آزادی، بنیاد کارنگی، بنیاد نت (صندوق حمایت از دموکراسی)،
شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین انجمن سیاست خارجی آلمان و مرکز مطالعات
دموکراسی انگلیس نام برد. این مراکز از دوران دولت اصلاحات برای طراحی
چنین الگویی فعال شده بودند و 10 سال قبل از فتنه یعنی سال 78، نخستین تست
خود را با فتنه 18 تیر زدند. اگر چه این تست ناموفق بود اما آنان در طول10
سال تلاش کردند با مطالعه و بررسی طرح خود و برطرف کردن نقاط ضعف سال 78
فتنه دیگری را به قصد براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی تدارک ببینند.
2- بازوی اجرایی و عملیاتی: نخستین بازوی اجرایی آنها غربگرایانی بودند که
در ایران نقش سربازی و مزدوری را برای آمریکاییها ایفا میکردند. در این
رابطه اعترافات «کیان تاجبخش»، نماینده بنیاد سوروس در ایران قابل توجه
است: «طراحی آمریکا برای آمادهسازی مبلغان تفکری خاص در ایران که در بطن
آن غربگرایی و ترویج الگوهای آمریکایی وجود دارد از طریق افراد ایرانی مثل
عبدالکریم سروش و دکتر سریعالقلم همینطور برخی از عناصری که خانم آلبرایت،
وزیر اسبق خارجه آمریکا به عنوان شاگردان خوب خود در ایران نام میبرد،
دنبال شده است». همچنین او میگوید: «در اسرائیل به من گفتند چه کسانی در
ایران کار تبلیغ و کار فکری را انجام میدهند و باید از آنها حمایت کرد».
دومین بازوی اجرایی آمریکاییها انجیاوهایی بودند که در راستای خواست
آنها فعالیت و نقشآفرینی میکردند. سومین بازوی اجرایی شاخه قومیتها بود
که ماموریت داشتند مسائل ناسیونالیستی و قومیتگرایی را دنبال کنند اما
آنها در غیاب سفارت آمریکا به قرارگاههای عملیاتی به عنوان یک بازوی مهم
اجرایی نیز نیاز داشتند که این نیاز را سفارتخانههای کشورهای غربی از جمله
سفارت انگلیس، ایتالیا و... تامین میکرد. در حقیقت سفارت انگلیس در فتنه
88 قرارگاه مرکزی عملیاتی فتنه بود. بازوی اجرایی دیگر، نفوذیهایی بودند
که باید در درون سیستمها، ساختارها و ستادهای انتخاباتی آقای کروبی و آقای
میرحسین موسوی نفوذ و ایفای نقش میکردند. شاخه دیگر از بازوی اجرایی
فتنه، شبکه اطلاعاتی متصل به آمریکا و انگلیس بود، همچنین بخشهایی از
نخبگانی که توانسته بودند در سالهای متمادی به صورت شبکهای به
سفارتخانهها یا بنیادها و موسسات به ظاهر علمی در خارج از کشور متصل شوند.
3- بازوی رسانهای: در فتنه 88 میتوان گفت تمام رسانههای پرقدرت نظام
سلطه اعم از آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی حضور داشتند اما از میان آنها دو
طیف از رسانهها نقش کلیدی و محوری داشتند. بیبیسی فارسی که قرار بود یک
سال دیرتر راهاندازی شود 6 ماه قبل از انتخابات به صورت تعجیلی
راهاندازی شد و با نزدیک شدن به زمان انتخابات برنامههای خود را 24 ساعته
کرد. نقش بیبیسی فارسی، نقشی بسیار تعیینکننده و موثر بود. طیف دوم از
رسانههای بیگانه که در فتنه نقش محوری داشتند، رسانههای اجتماعی
آمریکایی بودند. فیسبوک و توئیتر که تازه پای خود را به ایران باز کرده
بودند، در فتنه 88 به بیسیم و رسانه جنگی فتنهگران برای عملیات میدانی و
دامن زدن به آشوبهای خیابانی بدل شدند. هیلاری کلینتون در مصاحبهای
اعتراف کرد تعطیلی توئیتر [جهت تعمیرات] را به دلیل تاثیرگذاری در آشوبهای
ایران به تعویق انداخته است. موضوع نقش و تاثیر رسانهها در فتنه 88 موضوع
مفصلی است که خوشبختانه تاکنون چندین جلد کتاب درباره آن به رشته تحریر در
آمده است.
در اینجا بیمناسبت نیست به چند مورد از اقدامات پیشینی آمریکاییها در طراحی و برنامهریزی برای ایجاد فتنه اشاره شود.
1- سند راهبردی مرکز سابان وابسته به بنیاد بروکینگز که ژوئن 2009 با
عنوان «کدام راه به سوی ایران، گزینههایی برای یک راهبرد جدید آمریکایی در
قبال ایران» در 164 صفحه توسط «کنت پولاک» کارشناس سابان، همچنین «سوزان
مالونی»، «مارتین ایندایک»، «بروسی ریبل» و دیگران منتشر شد. این سند
راهبردی مدت کوتاهی قبل از انتخابات به عنوان یک دستورالعمل عملیاتی برای
براندازی نرم و انقلاب مخملی و رنگین منتشر شد.
2- ترجمه و انتشار کتاب جین شارپ در ایران تحت عنوان «از دیکتاتوری به دموکراسی»
3- کارگاههای مبارزه نرم برای فعالان ایرانی که توسط پیتر اکرمن (رئیس
مرکز بینالمللی درگیریهای غیرخشونتآمیز در دوبی) و رامین احمدی (رئیس
مرکز بینالمللی درگیریهای غیرخشونتآمیز در هامبورگ) برگزار شد.
4- اعتراف جان بولتون 2 سال قبل از فتنه در 16 مه 2007: «اکنون شاهد
تلاشهای آمریکا در تهران برای دامن زدن به یک انقلاب رنگین و هدایت شده از
سوی سازمان سیا هستیم».
5- تصویب بودجه 15 میلیون دلاری دولت آمریکا در قالب پروژه پلورالیسم
رسانهای ایران توسط موسسه صهیونیستی هیفوس که وظیفه پشتیبانی مالی از
روزنامهنگاران و رسانههای مکتوب و دیجیتالی در ایران را برعهده دارد.
6- سال 2007 دیلیتلگراف از امضای یک سند رسمی به عنوان طرح مصوب سازمان
سیا برای اجرای عملیات تبلیغی و فریب اطلاعاتی به منظور بیثبات کردن
جمهوری اسلامی و در نهایت سرنگونی حکومت روحانیون در ایران توسط بوش خبر
داد.
6- اعترافات حسین رسام، تحلیلگر ارشد بخش سیاسی سفارت انگلیس در ایران در
جریان برگزاری دادگاه فتنه 88. او هفتم تیر سال 88 دستگیر میشود و در
دادگاه فتنه اعتراف میکند130 نفر از نخبگان ایرانی را طی چند سال به سفارت
انگلیس جذب کرده و به صورت شبکهای متصل درآورده است. او میگوید با
این130 نفر مرتب در رستورانها و کافیشاپها و مکانهای عمومی با هزینه
سفارت قرار میگذاشته و اطلاعات آنها را به سفارت منعکس میکرده است.
همچنین او اضافه میکند بیشتر این ارتباطات با افراد روشنفکر و دارای زاویه
با نظام بویژه از جریان اصلاحات بوده است. او نام چند نفر از اصلاحطلبان
معروف را نیز در اعترافات خود میآورد. همچنین وی اعتراف میکند با همکاری
بخش VIP در کنسولگری انگلیس که کار صدور ویزا برای ایرانیان متقاضی سفر به
انگلیس را برعهده داشت این فرصت فراهم شد تا مقامات سفارت انگلیس با این
افراد ملاقات داشته باشند و بانک اطلاعاتی خود را کامل کنند.
حسین رسام در جریان فتنه از جانب سفیر انگلیس ماموریت پیدا میکند تمام
ظرفیت شبکه خود را در خدمت آشوبها و بر هم زدن اوضاع در ایران به کار
گیرد. جالب است پس از دستگیری رسام، وزیر وقت خارجه انگلیس گفت محاکمه و
محکومیت رسام در ایران به منزله حمله به تمام جامعه دیپلماتیک انگلیس و
ایشان یکی از اولویتهای وزارت خارجه انگلیس است. همچنین رئیس دورهای
اتحادیه اروپایی پس از صدور حکم قضایی برای رسام اعتراض کرده و سفیر ایران
را در سوئد احضار میکند. جالب است رسام 7 تیر 88 بازداشت و 28 تیر با
وثیقه 100 میلیونی موقتا آزاد میشود و بلافاصله پس از آزادی از فرودگاه
امام خیلی معمولی با هواپیما به لندن میرود و از آن زمان تاکنون به مثابه
یک بلندگو علیه نظام مشغول به فعالیت است (این مساله که چطور قبل از اجرای
حکم قضایی آن هم به صورت آزادانه بدون ممنوعالخروجی میتواند به انگلیس
برود جای سوال و تامل دارد).
7- افزایش قابل توجه و معنادار مسافرت فعالان انگلیسی در آستانه انتخابات
88 با اهداف خاص به ایران از جمله 55 خبرنگار؛ تا جایی که پروازهای کوچک و
معمولی لندن به تهران کفاف این حجم از مسافران را نمیدهد و هواپیمای
بوئینگ 747 در این خط هوایی به کار گرفته میشود. مرکز فرماندهی و هدایت
این افراد سفارت انگلیس بود و اقداماتی مثل برگزاری جلسات منظم سیاسی،
ارتباطگیری ویژه با رابطان در تهران و استانها، تلاش برای نفوذ دادن
عناصر خود به ستادهای انتخاباتی و تبلیغاتی نامزدها بویژه ستاد میرحسین
موسوی، حضور فعال در تجمعات غیرقانونی (2 نفر از فعالترین این افراد که از
طرف سفارت انگلیس این ماموریتها را دنبال میکردند به نامهای «برن» و
«پل فلمی» شناسایی و از ایران اخراج شدند)، تماس مستمر با نامزدهای معترض و
انتقال فوری اطلاعات از سفارت انگلیس به دولتمردان آمریکایی از جمله
فعالیتهای آنان بود.
8- نفوذ عناصری مثل اردشیر امیرارجمند که برادرش یکی از اعضای ارشد سازمان
منافقین و خود نیز از عناصر آموزش دیده و مزدوران فعال آن سازمان است، در
ستاد آقای میرحسین موسوی به عنوان مسؤول کمیته حقوقی ستاد که چندین بیانیه
از بیانیههای میرحسین موسوی به قلم وی نگاشته شده است.
همچنین رضا خادمی که جزو اعضای منافقین در اردوگاه اشرف بوده و در ستاد
آقای کروبی فعالیت موثر داشت و شخص دیگری به نام هراتی که اکنون متواری است
و به عنوان مشاور آقای هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و دفتر
ریاست آن نفوذ کرده بود که نشاندهنده عمق جریان و خط نفوذ در فتنه 88 و پس
از آن است.
اینها و دهها نشانه و قرینه دیگر از برنامهریزی و هدایت عملیاتی جریان و
سران فتنه توسط دشمنان قسمخورده این ملت حکایت میکند که با حمایتهای
مادی، دیپلماتیک، اطلاعاتی و رسانهای خود و سرمایهگذاریهای فراوان در
صدد برآمدند با بهکارگیری عواملی در داخل، یکی از خطرناکترین توطئهها
برای براندازی جمهوری اسلامی و خاموشسازی مشعل فروزان انقلاب اسلامی را
طراحی کرده و به مورد اجرا بگذارند.
توطئهای که اگر نبود تدبیر و مدیریت الهی و حکیمانه رهبر معظم انقلاب
اسلامی و بصیرت انقلابی مردم سلحشور و ولایتمدار ایران که با خلق حماسه 9
دی، تومار فتنه را در هم پیچیدند، معلوم نبود چه بر سر اسلام و انقلاب
میآمد که رشحاتی از آن را هماینک در کینهورزی جبهه معارضان و معاندان
انقلاب اسلامی لمیده در آغوش بیگانگان میتوان مشاهده کرد که نه تنها امام
خمینی(ره) و مکتب حیاتبخش او بلکه ارزشهای انقلابی و اسلامی را مورد هتک و
توهین قرار داده، به انکار وحی و مسلمات اعتقادی رسیدهاند.
اکنون بیمناسبت نیست وضعیت حال حاضر و آرایش سیاسی جامعه را برای صیانت
این نظام الهی و دستاورد خون پاک شهیدان مورد مطالعه قرار دهیم.
امروز در جمهوری اسلامی شاهد صفبندی تمام عیار 2 جریان فکری هستیم که
امکان همزیستی مسالمتآمیز آنها با هم وجود ندارد، زیرا اختلاف آنها بر سر
مبانی است و لذا تنها یک جریان میتواند با حذف و حاشیهنشین کردن دیگری به
حیات و حرکت پیشرونده خود ادامه دهد. جریان مقاومت انقلابی معتقد به مکتب
امام و مقام معظم رهبری و جریان غربگرا معتقد به سازش با غرب است. به نظر
میرسد سرنوشت آینده انقلاب اسلامی در گرو تعیین تکلیف طرف پیروز و غالب در
این رویارویی است. این رویارویی امروز بسیار آشکار شده و صفبندیها و
خطکشیها پیوسته پررنگتر و شفافتر میشود. این صفبندی و دوقطبی را
نباید به دوقطبی اصلاحطلب و اصولگرا فروکاست، زیرا بسیاری از اصلاحطلبان
در جرگه تعریف انقلاب (با لحاظ کردن مفهوم مشکک آن) میگنجند و اختلاف آنها
بر سر برخی فرعیات و سلایق است. تنها دوقطبی اصیل همان انقلابی و ضد
انقلاب است که تعارضات بنیادین ایدئولوژیک با هم دارند. حوادث ماههای اخیر
کشور محک مناسبی برای میزان موفقیت هر دو جریان بود؛ ناکامیهای جریان
غربگرا در رابطه با برجام و توفیقات جریان مقاومت در رابطه با مسائل منطقه و
پیروزیهای نمایان در موصل و حلب.
باید اذعان کرد قدرت فکری مردم و مسؤولان که به تعبیر مقام معظم رهبری
شاکله اصلی نظام اسلامی را تشکیل میدهد یعنی همان تفکری که به مردم
استکبارستیزی، ظلمستیزی، دفاع از مظلومان، دینگرایی، خدامحوری، اعتماد به
نفس و مستقل بودن را میآموزد و در باورهای آنها جای میدهد و به آنها عزم
و انگیزه برای انواع جهاد - جهاد اصغر، جهاد کبیر و جهاد اکبر - میدهد
خمیرمایه اصلی بقا و دوام نظام اسلامی است و این هم محقق نمیشود الا با
ولایتمداری. اگر امت بدون امام باشد حیات ندارد. اگر امام بدون امت باشد
اقتدار ندارد و اگر امت متصل به امام خود باشد و بایستد شکستناپذیر خواهد
بود و همه فتنهها خنثی خواهد شد.
ریشه های فتنه 88 و عوامل پدید آیی حماسه 9 دیدكتر يدالله جواني در جوان نوشت: 9دي
را بايد گرامي داشت و از فراموش شدنش جلوگيري كرد زيرا حماسه بزرگ و
تاريخي خلق شده در چنين روزي، نمايش قدرت فكري ملت ايران و قدرت نظام
جمهوري اسلامي است. 9 دي، يك حماسه بينظير تاريخي و تجلي «وحدت ملي» حول
محور «ولايت فقيه» و رهبري حضرت امام خامنهاي (مدظلهالعالي) است. مردم
مؤمن و انقلابي ايران با خلق حماسه ماندگار و اعجاببرانگيز 9دي، ديانت،
بصيرت، ولايتمداري، دشمنشناسي، وفاداري و تكليفگرايي خود براساس اسلام
ناب محمدي (ص) را به نمايش گذاشتند. به طور قطع روز 9 دي، يومالله است
چراكه در اين روز، ملت ايران تحت هدايتهاي الهي و عنايات ائمه اطهار و
خصوصاً حضرت اباعبداللهالحسين (ع)، بزرگترين توطئه خارجي و فتنه داخلي
عليه انقلاب اسلامي و نظام ولايي را در هم شكست. بنابراين 9دي را ميتوان
از نقاط عطف تاريخي در فرآيند و عرصه تقابل راهبردي و مبارزه مستمر و دائمي
ميان انقلاب اسلامي و ملت ايران، با نظام سلطه و شبكه استكبار دانست. تأمل
در اين نقطه عطف تاريخي نشان ميدهد خودجوشي و مردمي بودن از ويژگيهاي
اصلي و برجسته اين حماسه تاريخي است.
اين خروش
مردمي به صورت گسترده و فراگير در سراسر كشور با حضور دهها ميليوني مردم
نشئت گرفته از روحيه عاشورايي و انقلابي ملت ايران است. اين خروش و حركت
خودجوش، تجلي و تبلور همزمان تولي و تبري يك ملت مؤمن و انقلابي است. ملت
ايران با خلق حماسه 9دي، خشم مقدس و انزجار خود را از دشمنان و استكبار از
يك طرف، و ميثاق، وفاداري و نصرت ولي فقيه را از طرف ديگر، به نمايش گذاشت.
ملت ايران با اين كار خود كه كاري بود كارستان، تمامي دوستان و
علاقهمندان به انقلاب اسلامي در سراسر جهان را خوشحال كرد و عصبانيت
استكبار و مزدورانش را برانگيخت. جبهه استكبار در 9 دي سال 88 با مشاهده
حماسه ملت ايران به شدت عصباني شد و به همين دليل و با هدف كمك به
فتنهگران و مجازات مردم حماسهآفرين، وضع و تشديد تحريمهاي ظالمانه عليه
جمهوري اسلامي را در دستور كار خود قرار داد. شكست دادن فتنهاي كه غربيها
براي پديد آوردن آن در ايران بيش از 20 سال كار كرده بودند، كار بزرگ ملت
ايران در 9 دي بود. امريكاييها و همپيمانانشان، هرگز تصور نميكردند ملت
ايران بتواند بزرگترين تهديد و توطئه عليه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري
اسلامي را به يك فرصت تبديل كند. اما ملت ايران اين كار بزرگ را انجام داد و
با افشاي جريان نفاق جديد در جامعه اسلامي و جراحي غدههاي سرطاني، انقلاب
و نظام را براي چندين دهه بيمه كرد و زمينههاي فتنه بعدي را از بين برد.
با نگاهي تيزبين و بصيرتي نافذ، ميتوان دريافت كه آن حادثه بينظير در 9
دي، انقلاب را تداوم بخشيد و عوامل ماندگاري اين انقلاب توحيدي را تقويت
كرد.
در يك كلام اگر بخواهيم عظمت حماسه 9 دي را
فهم و درك نماييم، بايد به ريشهيابي فتنه 88 بپردازيم و ماهيت و ابعاد
اين توطئه بزرگ و پيچيده را مورد توجه قرار دهيم. با كشف ماهيت فتنه و
اهداف براندازانه آن، خيانت جريان فتنه و سران آن آشكارتر ميشود. فتنه 88
از آنجا كه بيگانگان طراح اصلي آن از سالها قبل بودند، يك فتنه امريكايي ـ
صهيونيستي است. عدهاي تصور ميكنند حوادث سال 88 در مقطع انتخابات و پس
از آن، نزاع بين دو رقيب بود كه با اشتباهات مسئولان نظام و دستگاههاي
اطلاعاتي و امنيتي همراه و خسارتبار شد. كساني كه چنين تحليلي را از حوادث
آن سال ارائه ميكنند و براساس چنين تحليلهايي به دنبال رفع حصر برخي
سران داخلي فتنه ميباشند، يا ناآگاه و بيبصيرت هستند و يا خود به نوعي به
اردوگاه فتنهگران تعلق خاطر دارند. واقعيت اين است كه حوادث سال 88، نه
ريشه در مناظرهها و سوءتفاهمها دارد، نه ريشه در مسائلي چون واژههاي
مطرح شده از سوي رئيسجمهور وقت مانند كلمه «خس و خاشاك» دارد بلكه اين
حوادث بر اساس يك نقشه طراحي شده از قبل پديد آمد. نقشهاي كه بيگانگان و
خصوصاً امريكاييها، صهيونيستها و برخي از كشورهاي اروپايي براساس
تجاربشان در انقلابهاي رنگي ايجاد و در كشورهايي چون اوكراين و گرجستان
براي ايران هم طراحي كرده بودند. غربيهاي ناكام در شكست دادن انقلاب
اسلامي و براندازي جمهوري اسلامي در دهه اول با توطئههايي چون كودتا، ترور
رهبران انقلاب، غائلههاي تجزيهطلبي و تحميل يك جنگ هشتساله، به اين
جمعبندي رسيدند كه تنها راه شكست انقلاب و تضعيف و براندازي جمهوري
اسلامي، قرار دادن مردم در برابر انقلاب و نظام اسلامي است.
آنان
براساس چنين نظريه و راهبردي مجموعهاي از اقدامات را از دهه دوم انقلاب
به بعد براي زمينهسازي جهت فروپاشي از درون انجام دادند. در دوره اصلاحات،
غربيها نيروهاي داخلي مستعد را براي انجام تغييرات اساسي در ايران
شناسايي و با آنان ارتباط برقرار كردند. اجلاس برلين در سال 1379، يكي از
نمونههاي اين ارتباط است. مؤسسات، سرويسهاي جاسوسي و سفارتخانههاي غربي
در گذر زمان با شناسايي، ارتباطگيري و زمينهسازي پس از 20 سال كار و
سرمايهگذاري و ايجاد شبكههاي ماهوارهاي، به اين جمعبندي رسيدند كه
انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري زمان مناسبي براي اجراي يك انقلاب رنگي
در ايران است.
جريان اشرافيت قدرتگرا و
تماميتخواه، با استخدام جريانهاي روشنفكري غربگرا و عناصري از نيروهاي با
سابقه انقلابي كه دچار دگرديسي معرفتي شده بودند، بازيگري در داخل كشور
براي اجراي انقلاب رنگي و انجام يك كودتاي مخملي در ايران را بر عهده گرفت.
رفتارشناسي جريان فتنه و عوامل اصلي آن نشان ميدهد كه آنان از سال 1387 و
چندين ماه مانده به انتخابات در 22 خرداد 1388 طبق نقشه انقلاب رنگي، به
مقدمهسازي براي ايجاد ترديد در مردم نسبت به سلامت انتخابات روي آوردند.
تشكيل كميته صيانت از آرا براي اولين بار در تاريخ انقلاب اسلامي در اواخر
سال 1387 در فضاي القاي شبهه نسبت به سلامت انتخابات و امانتداري نظام از
رأي مردم يك نمونه از اين اقدامات است.
شبكهسازي
اجتماعي در فضاي مجازي، انتخاب يك رنگ شبيه انقلابهاي رنگي در ديگر
كشورها، تحريك هواداران و تمرين به صحنه آوردن آنان با شعارهايي چون «اگر
تقلب نشه، ميرحسين رئيسجمهور ميشه» و «اگر تقلب بشه، ايران قيامت
ميشه»، همگي در روزهاي منتهي به انتخابات، حكايت از متفاوت بودن انتخابات
سال 1388 با تمامي انتخابات پيشين مينمود. نظرسازيها مبتني بر پيروزي
قطعي آقاي موسوي و انتشار گسترده آن در رسانههاي داخلي و شبكههاي
ماهوارهاي و فضاي مجازي، اعلام پيروزي از سوي موسوي قبل از شمارش آرا، بخش
ديگري از اين سناريوي خطرناك بود. ادعاي تقلب و درخواست ابطال انتخابات از
سوي موسوي، كروبي و افراد و گروههاي همسو با آنان، بخش اصلي اين سناريو
بود. كليدواژه «تقلب» در انتخابات دروغ بزرگي بود كه جريان فتنه با تمركز
بر آن، تصور ميكرد با شعار دفاع از حقوق و رأي مردم آنان را به خيابانها
كشانده، با لشكركشيهاي مستمر خياباني، انجام تحصنها و گسترش نافرماني
مدني، ميتواند نظام اسلامي را تسليم خود و حاميان خارجياش نمايد. اين
تصور كه فريب مردم در نقطه كانوني آن قرار داشت و جريان فتنه متكي به
شعارها و سابقهاي كه در انقلاب داشت معتقد بود نتيجه خواهد داد، سبب شد
فتنهگران بيرحمانه و نانجيبانه، تمامي ارزشها، امام، رهبري، اسلام و
جمهوريت نظام را مورد هجوم قرار دهند. آنان به چيزي جز پيروز شدن در اين
مسير خائنانه نميانديشيدند، فلذا تمامي پلهاي پشت سر را براي بازگشت به
دامان نظام و ملت به دست خود خراب كردند. حرمتشكني روز عاشورا، نقطه اوج
خراب كردن اين پلهاي پشت سر است اما برخلاف تصور آنان، ملت ايران پس از
حرمتشكني روز عاشورا از سوي جريان فتنه، به صحنه آمد و با خلق حماسه 9 دي،
شعلههاي فتنه را فرو نشاند و بدين صورت بزرگترين و خطرناكترين توطئه
عليه انقلاب اسلامي را در هم شكست.
تخریب دولت با اهداف انتخابات
فاطمه راکعی در ایران نوشت:آنچه این روزها بسیار محسوس است، هجمه اساسی به دولتی است که با ائتلافی
ملی از جریانهای اصلاحطلب، اعتدالگرا و حتی برخی چهرههای جریان اصولگرا
رویکار آمد. دولتی که با وجود همه مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و
بینالمللی برجای مانده از سلف خود؛ با بهرهگیری از توانمندی مدیران
امتحان پس داده کار طاقتفرسای شبانهروزی را برای ترمیم شرایط و خروج
کشور از وضعیت برآمده از انسداد سیاسی، بحران اقتصادی، واپسگرایی شدید
فرهنگی و لطمات بزرگ بینالمللی آغاز کرد و توانست با تأیید و نظر رهبر
معظم انقلاب و با تلاش یک تیم بسیار مجرب و آشنا به مسائل بینالمللی و
البته حمایتهای مردمی، برجام را به بار نشاند و از ایران احقاق حق کند.
چنانکه بازگشت پولهای بلوکه شده در کشورهای مختلف و بازگرداندن سهم ایران
از بازار جهانی نفت، از جمله دستاوردهای مهم حاصل از توافق هستهای بود.
در کنار این موارد، دولت یازدهم توانسته آرامش اقتصادی را در کشور حاکم
کند، تورم را مهار و کاهش دهد و رشد اقتصادی را نیز به رقم قابل دفاع 7
درصد برساند.
با وجود این موفقیتها، رسانههای وابسته به جناح سیاسی- که با دولتهای
برآمده از هر جریان سیاسی غیر از خودش با تمام توان مقابله میکند- آنگاه
که احساس کردند دولت یازدهم در برابر فشارها و مطالبات غیرقانونی آنها
مقاومت کرده
و بر انجام برنامههای وعده داده شده خود اصرار دارد، شمشیرهای تخریب را
از رو بستند و آن را به سوی دولت و بدنه آن و بویژه نهادهای مهمی همچون
وزارت خارجه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشانهگیری کردند. بیخبر از
آنکه آگاهی بالای سیاسی مردم، ریشههای این تخریبها را بخوبی شناسایی
میکند و میداند این تخریبها و فشارهایی که در حوزههای مختلف مطرح است،
در واقع بروز اقلیتی است که قرائت خاص خود را از دین، قانون و منافع ملی
تنها قرائت درست میداند و این در حالی است که برداشتهای آنها مغایرت
اصولی با قرائت امام(ره) و همه علمایی دارد که به فقه پویا و اجتهاد نوین
به عنوان تضمین کننده آینده نظام اسلامی اعتقاد داشتند. نگاهی به این
رسانهها بیان کننده آن است که آنها در جهت تأمین اهداف جناحی و گروهی خود
ابایی از آن ندارند که امید و سرمایه اجتماعی نظام را نیز قربانی کنند.
بیجهت نیست که دستاوردهای یادشده هیچگاه در تریبونهای این جریان سیاسی
انعکاس برجستهای نمییابد. این جریان اقلیت که البته به لحاظ تریبون و
رسانه دست بالایی دارد، به خود اجازه میدهد با تمسک به شیوههای غیراخلاقی
که تا مرز افشای گفتوگوهای محرمانه هم پیش میروند، گویی یک حاشیه امنی
نیز برای خود متصور است. روشن است که بخش مهم این رویکردهای رسانهای معطوف
به انتخابات پیش روست و در حقیقت آنها تاکتیکهای انتخاباتی خود را در
راستای استراتژی تعریف شده زودهنگام شروع کردهاند. قابل پیشبینی است که
این تخریبها با نزدیکتر شدن به انتخابات سال 96، بیشتر و چه سازماندهی
شدهتر هم تداوم یابد. با توجه به پیامدهای منفی این شیوهها و بخصوص
مطالبه مردمی، توقع میرود نهادهای قانونی و نظارتی کشور مانند وزارت
اطلاعات با رصد همه رفتارهای غیرقانونی و گزارش آنها به قوه قضائیه و
نهادهایی که وظیفهشان رسیدگی مستقل به این تخلفات است، مانع تکرار آن
شوند.
کاش موسوی مثل هیلاری رفتار میکرد
محمدسعید احدیان در خراسان نوشت:
ایالات متحده آمریکا- 8 نوامبر 2016رقابت بین ترامپ و کلینتون میلیمتری پیش میرود، این قدر رقابت نزدیک است
که حتی با ضریب خطایاندک، دقیقترین نظرسنجیها هم از توان پیش بینی
عاجزند. تقریبا همه چهرههای محبوب هنری از بازیگر و کارگردان گرفته تا
خوانندههایی با مخاطبان چند ده میلیونی، هرچه داشتند رو کردند تا هیلاری
رئیس جمهور شود؛ نه اینکه خیلی از او خوششان بیاید بلکه چون از ترامپ بدشان
میآید . آمریکا تا به حال چنین رقابتی را تجربه نکرده است
چون
فضای اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا دوقطبی شده است. دو قطبی نه به معنای دو
قطبی انتخاباتی، بلکه به معنای دوقطبی ناشی از فعال شدن شکاف اجتماعی. هرطرف حذف طرف دیگر را میخواهد. رقابت در حال پایان یافتن است و کم کم اطلاعات مربوط به نتیجه آرا اعلام میشود.
ایران - 22خرداد 1388
رقابت بین موسوی و احمدی نژاد لحظه به لحظه داغتر میشود، حتی امروز هم
که روز رای گیری است رقابت ادامه دارد. کمترین کاری که میشود کرد، استفاده
از پیامک برای رقابت است. موسسات نظرسنجی معتبر، نظرسنجیهای خود را اعلام
عمومی نمیکنند اما نتایج به دست آمده خبر از پیشتاز بودن احمدی نژاد
میدهند که به دلیل معلوم نبودن رای درصدی از کسانی که تصمیمشان را
نگرفتهاند یا رای شان را اعلام نکردهاند، مشخص نمیشود آیا انتخابات به
مرحله دوم میرود یا در مرحله اول احمدی نژاد رئیس جمهور میشود. رقابت
انتخاباتی همراه با تندی و گاه با توهینهای یک نامزد به رئیس جمهور وقت و
گاه ادبیات نامناسب رئیس جمهور وقت به نامزد دیگر همراه میشود. فضای اجتماعی و سیاسی به شدت دوقطبی شده است، نه دو قطبی ناشی از رقابت انتخاباتی بلکه دوقطبی ناشی از فعال شدن شکاف اجتماعی.
چند هفتهای است که حامیان موسوی و احمدی نژاد چنان با شور و انگیزه و
نشاط به تبلیغ میپردازند که خیابانهای شهر شرایط عادی خود را از دست داده
است اما هیچ تعرض و درگیری جدی بین طرفداران ایجاد نمیشود. این قدر این
رقابت داغ و جذاب شده است که برخی برای سرگرمی و دیدن این رقابتها به
خیابانها میآیند. بی اخلاقی آقای احمدی نژاد در پربینندهترین مناظره
تلویزیونی با دهها میلیون بیننده، طرفداران آقای موسوی را به شدت تحریک
کرده و به فضای دوقطبی دامن زده است. برخی اقدامات شبهه زا توسط ناظران
انتخابات نگرانی از تقلب را نزد طرفداران موسوی تشدید کرده است. با همه این
احوالات زمان رای گیری رو به پایان است و کم کم شمارش آرا آغاز خواهد شد.
ایالات متحده آمریکا - ستاد انتخاباتی کلینتون
کم کم خبرهای مربوط به آرای ایالتهای مختلف به ستاد میرسد. همه در مورد
نتایج نگران هستند و هرچه میگذرد نگرانتر میشوند اما خبری میرسد که هضم
آن چندان ساده نیست. خبر این است: در برخی ایالتهایی که به طور سنتی
همیشه دموکراتها رای دارند، ترامپ رای آورده است؛ شاید همه اول تعجب
میکنند و عدهای میگویند «نکند تقلب شده است». هیلاری نگران است اما وقتی
خبر قطعی این اتفاق عجیب میرسد نگرانی اش به عصبانیت تبدیل میشود و با
خود میگوید: «چه پشت پرده و ساخت و پاختی صورت گرفت که درست موقعی که
داشتم از ترامپ فاصله میگرفتم، اف بی آی پرونده بسته شدهایمیلهای من را
دوباره باز کرد و باعث عکس شدن شیب محبوبیت و در نتیجه شکست من شد.»
خبر نهایی انتخابات به هیلاری داده میشود، اکثریت مردم آمریکا به او رای
دادهاند اما بر اساس سیستم الکترال در آمریکا، با اختلافیاندک او
انتخابات را باخته است. حالا باید کسی را تحمل کند که بیشترین تخریبها و
بدترین توهینها را جلوی چشم صدها میلیون بیننده نثار او کرده است اما چاره
چیست، باید پذیرفت که ترامپ دیگر رئیس جمهور شده است.
ایران - ستاد انتخاباتی مهندس موسوی
شمارش آرا شروع شده است. موسوی از نشست خبری برگشته است. او در نشست خبری
اعلام کرد که پیروز انتخابات است البته اگر شمارش آرا درست صورت گیرد. در
برخی شهرستانها که به دلیل کمی جمعیت انتخابات زودتر به پایان رسیده است و
شمارش آرا نیز پایان یافته، اخبار خوبی به گوش موسوی نمیرسد. هنوز
انتخابات تهران به دلیل گستردگی استقبال تمام نشده است اما هرجا موسوی و
اعضای ستادش رفتهاند، حمایتهای جدی مردمی را دیدهاند. هنوز آرا تجمیع
نشده اما آنچه مسلم است مشارکت بی نظیر بوده است و بر اساس ذهنیتهای پیشین
مفهوم این حرف این است که آنها حتما رای میآورند. نوع اعلام آرا توسط
وزارت کشور نگرانیها از تقلب را بیشتر میکند. چند ساعت در بیم و امید در
فضای اخبار رسیده از ستادهای مختلف استانها میگذرد و سرانجام نتیجههای
رسمی اعلام شده توسط وزارت کشور حاکی از پیروزی او در تهران و شکست قاطعش
در شهرستانها است.
«حتما تقلب شده است» این حرفی است که مرتب بین اعضای ستاد مطرح میشود.
برخی از اعضای ستاد با مسئولین ستادهای استانی صحبت میکنند. حال وقت آن
رسیده است که حدود 40 هزار نفر از افرادی که به عنوان اعضای کمیته صیانت از
آرا از طرف ستادهای انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی سرصندوق ها، ناظر
بودند گزارشهای تقلب را ارائه کنند اما گزارش مهمی از تقلب در شمارش داده
نمیشود.
ایالات متحده آمریکا- ساعاتی بعد از اعلام پیروزی ترامپ
خواننده مشهور آمریکایی با شنیدن خبر پیروزی ترامپ، پست اینستاگرامی
اعتراضی میگذارد و مقابل برج ترامپ دست به اعتراض علنی میزند. فضای شدید
دو قطبی ایجاد شده و عصبانیت مخالفان ترامپ بی اخلاق به گونهای است که
مردم به خیابانها ریختهاند و به نتیجه انتخابات اعتراض میکنند این
اعتراضها نه تنها از سوی دموکراتها و ستاد هیلاری حمایت نمیشود بلکه از
آنها خواسته میشود که طبق قانون نتیجه انتخابات را بپذیرند اما معترضان
به قدری عصبانیاند که چند روز در خیابانها میمانند. با این که کسی آنها
را دعوت به خیابان کشی نکرده است این جمعیت عصبانی روز و شب جمع میشوند
اگر دموکراتها یا هیلاری بخواهند بر موج اجتماعی که از دل بیش از 50 درصد
شرکت کنندگان در انتخابات بیرون آمدهاند سوار شوند، هیچ کس نمیتواند آن
را کنترل کند. احتمالا کسی تلاش نمیکند با هیلاری صحبت کند که مبادا یک
وقت معترضان عصبانی و نگران از روی کار آمدن ترامپ را تحریک کند چون هیلاری
همان شب نتیجه را پذیرفته است. آنها خوب میدانند هر قدر هم در رقابتهای
انتخاباتی بدترین الفاظ و سیاستها را علیه هم به کار ببرند یا با لابی و
سوء استفاده از قدرت یکدیگر را تخریب و طرفدارانشان را تحریک کنند ، همه
چیز باید با پایان یافتن روز رای گیری ، پایان یابد لذا هیلاری در اولین
اظهارنظرش نتیجه انتخابات را میپذیرد و اف بی آی را عامل شکست خودش در
انتخابات معرفی میکند. ستاد هیلاری، رسانههای حامی او و چهرهها و
شخصیتهای مشهور دشمن ترامپ کوچکترین همراهی با معترضان نمیکنند به همین
جهت آرام آرام اعتراضات خیابانی فروکش میکند و به اعتراض از طریق روندهای
قانونی مانند صدور بیانیه برای رای ندادن الکترالها یا بازشماری آرای
برخی ایالتها تبدیل میشود. جامعه قطبی شده و ملتهب آمریکا در نتیجه رقابت و مناظرههای جنجالی، بعد از چند روز آرام میشود.
ایران - روزهای بعد از اعلام پیروزی احمدی نژاد
طرفداران احمدی نژاد خوشحال و طرفداران موسوی عصبانی هستند. قریب به
اتفاق کسانی که در نظرسنجیها گفته بودند به رضایی رای میدهند برای
اینکه رایشان نشکند به احمدی نژاد رای دادند و خیلی از کسانی که حتی
نمیخواستند رای بدهند بعد از مناظره تصمیم گرفتند به احمدی نژاد رای دهند
لذا او در مرحله اول با فاصله 11 و نیم میلیون نسبت به 13 میلیون رای
میرحسین موسوی پیروز شد. رهبری مطابق روال همیشه پیام دادهاند و از مردم
به دلیل مشارکت بالایشان در انتخابات تشکر کردهاند و از طرفداران نامزد
بازنده و نامزد پیروز خواستند که دست به اقدامات تحریک آمیز نزنند. یک روز
بعد از اعلام نتایج جشن پیروزی احمدی نژاد برگزار میشود. صدا و سیما این
برنامه و سخنرانی احمدی نژاد را به صورت زنده با همه شعارهای تحریک کننده
حامیان نامزد پیروز پخش میکند؛ لذا بازهم معترضان عصبانیتر میشوند.
موسوی همچنان از تقلب در انتخابات حرف میزند و رایزنیها آغاز شده است.
آخوندی که مسئول ستاد انتخاباتی موسوی است، در جلسه با رهبری از روند
برگزاری انتخابات به شدت انتقاد میکند اما تصریح میکند که قبول دارد در
شمارش آرا تقلب نشده است. او با اینکه خیلی سیاسی است اما باتجربه است و
میداند تقلب در این تعداد رای امکان پذیر نیست ضمن آنکه از طرف حدود 40
هزار ناظر خودشان در شهرستانها هیچ خبر جدی مبنی بر تقلب نرسیده است. اما
عدهای دیگر همچنان موسوی را ترغیب به پافشاری بر سر وجود تقلب میکنند.
ظاهرا حلقه اول ستاد آقای موسوی کم کم به حاشیه میرود و گروهی از حزب
مشارکت که قرار بود فقط برای رای جمع کردن در ستاد او باشند، تبدیل به حلقه
اول ستادش شدهاند. موسوی و کروبی مردم را برای اعتراض به خیابانها فرا
میخوانند. چند صدهزار نفر از حامیان موسوی با شعار «رای من کو» به خیابان
میروند. موسوی در جمع آنها شرکت میکند و با شور و هیجان خاصی از صیانت
از رای آنان سخن میگوید. معترضان که نشان میدهند در پایتخت پایگاه
اجتماعی گستردهای دارند، بیشتر تهییج میشوند و تصمیم میگیرند تا
انتخابات را باطل نکردهاند به اعتراض ادامه دهند. عدهای از فضا
سوءاستفاده و اعتراضات خیابانی را به آتش زدن و اغتشاش تبدیل میکنند.
از طرف دیگر رایزنیها ادامه دارد، پیشنهادهای مختلف توسط افراد مختلف
برای حل و فصل مسئله بدون خیابان کشی داده میشود، گاه مهندس موسوی
میانجیگریها را میپذیرد و شروطی میگذارد اما بعد از پذیرش شروط او توسط
رهبری یا شورای نگهبان پشیمان میشود. او دیگر فقط با ابطال انتخابات راضی
میشود. دیگر میانجیگران نیز ناامید شدهاند. بسیاری از نزدیکانش از او
حمایت نمیکنند اما حاضر هم نمیشوند نظرشان مبنی بر تقلب نشدن را به صورت
علنی اعلام کنند تا طرفداران موسوی از ابهام تقلب بیرون بیایند. بیانیه پشت
بیانیه توسط مهندس موسوی صادر میشود حالا دیگر چند ماه از انتخابات گذشته است و معترضان همراه با آشوبهای خیابانی همچنان خیابانهای پایتخت را ناامن کردهاند و دشمنان مردم به فشار بیشتر بر ایران ضعیف شده طمع ورزیدهاند.
***
کاش مهندس موسوی مثل هیلاری رفتار میکرد.
برخورد فرصتطلبانه
مخالفان دولت
فرشاد مؤمنی در شرق نوشت:
طرز
برخورد اجزای گوناگون ساختار رسمی کشورمان با مسائل متعدد و بهغایت
پیچیده کشور، گاه مایه حیرت و شگفتی میشود. ایران بیش از هر دوره تاریخی
دیگری نیازمند بسیج ظرفیتهای فکری و همترازکردن همه تواناییها برای
حلوفصل معضلات است. اما عملا مشاهده میکنیم که مسیری دقیقا معکوس طی
میشود. کاستیهایی که اگر با انواع مشابه خود در حوزههای دیگر گره بخورد،
میتواند امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور را تحت تأثیر قرار دهد كه دستمایه
رقابتهای مخرب و ضدتوسعهای در میان جویندگان قدرت شده است. واقعیت این
است که باید تا اوضاع از شرایط کنونی نابسامانتر نشده، در سطوح بالای کشور
فکری به حال آن شود. نگرانی اصلی آنجاست که انباشت معضلات اجتماعی،
اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به نقطهای برسد که حلوفصل درصد قابلقبولی از
آنها ناممکن شود و پیچیده و گستردهترشدن مسائل، مسیرهای اصلاح و بهبود را
حتی از سطوح کنونی پرهزینهتر كند. یک مسئله بنیادی در این زمینه، به طرز
نگرش مسلط در برخوردهای سیاستزده کنونی مربوط میشود، جایی که همه کسانی
که به گونهای در شکلگیری و پیچیدهترشدن این مشکلات سهم درخوراعتنایی
دارند، همگی نوک پیکان را متوجه قوه مجریه میکنند. این در زمره بدیهیات
اولیه حکومتداری است که وقتی کشوری با مشکل روبهروست، بههیچوجه
نمیتوان آن را صرفا و منحصرا با یک عامل توضیح داد یا با یک ابزار از عهده
حلوفصل آن برآمد. نکته دوم آن است که تفکیک وجوه گوناگون حیات جمعی، یک
تفکیک اعتباری و قراردادی است و در واقع، همه وجوه حیات جمعی انسان با
درهمتنیدگی کامل، با یکدیگر پیوند دارند. برای مثال هنگامی که یک مسئله
اقتصادی یا اجتماعی برملا میشود، این دقیقا به معنای آن است که کل سیستم
از کارکردهای مناسب فاصله گرفته است؛ بنابراین در طرز نگرش و طرز
قاعدهگذاری و تمهید امکانات اجرائی برای حلوفصل آن نیز باید این وجه روشن
را در نظر گرفت. آنچه در چند روز گذشته در زمینه برملاشدن بخشهای
فاجعهآمیز و رقتبرانگیز گسترش و تعمیق فقر، نابرابری و آسیبهای اجتماعی
در حاشیه تهران در رسانهها انعکاس یافته است، علیالاصول باید
برانگیزاننده کل نظام تصمیمگیری و تخصیص منابع ملی باشد؛ بهگونهای که از
یک سو نقش کوتاهی و سهلانگاریهای پیشین در این مسئله مشخص شود و از سوی
دیگر چگونگی هماهنگسازی همه تواناییها و ظرفیتهای فکری و اجرائی برای
حلوفصل آن در دستور کار قرار گیرد. اما آنچه عملا مشاهده میشود آن است که
به قاعده منطق رفتاری مسلط در یک رفتار رانتیر، نوعی مسابقه فرار به جلو و
فرافکنی و مطالبهگری به جای پاسخگویی در بین برخی مخالفان دولت مشاهده
میشود. آنهایی که امروز به ناحق همه گرفتاریهای کشور را از قوه مجریه
مطالبه میکنند، لابد میدانند که تنها در فاصله سالهای ١٣٨٥ تا ١٣٩٠،
یعنی زمانی که از یک سو کشور در قله درآمدهای نفتی تجربهشده در تاریخ
اقتصادی ایران قرار داشت و از سوی دیگر هنوز تحریمها شدت پیدا نکرده بود،
براساس گزارشهای رسمی منتشرشده در دولت احمدینژاد، کسری بودجه خانوارهای
ایرانی چهارونیم برابر افزایش یافته بود. همچنین به گواه اسناد رسمی دیگري
شاخص فلاکت در ماههای پایانی دولت قبلی معادل دو برابر مقدار این شاخص در
ماههای پایانی دولت اصلاحات بوده است.
بنابراین مسئله فقر گسترده و نابرابریهای تحملناشدنی کنونی نه مسئلهای
است که یکشبه ایجاد شده یا متعلق به سه سال دولت یازدهم باشد و نه مسئلهای
است که فقط به وسیله قوه مجریه ایجاد شده باشد. اگر برخوردهای
سهلانگارانه نهادهای نظارت و همفکران سیاسی در دولتهای نهم و دهم
نمیبود، مجریان هرگز نمیتوانستند آن سطوح بیسابقه از فساد و ناکارآمدی
را به نمایش بگذارند. درعینحال هیچیک از این عبارات به معنای بیقصور و
تقصیربودن و مسلوبالاختیاربودن دولت روحانی نیست. نگارنده به سهم خود در
سه سال اخیر بارها به شخص رئيسجمهور و همکاران ایشان در دولت هشدار داده
بودم رویههایی که از منظر جهتگیریهای سیاستی در دستور کار قرار دارد،
گرچه در مقایسه با دولت قبل، خسارتهای کمتری به کشور وارد میکند اما
بههیچوجه قادر به برطرفکردن چالشهای بزرگ بهجامانده از دوران گذشته
نیست. نابخشودنیترین خطای دولت یازدهم، برخورد سهلانگارانه با تدوین
برنامه ششم توسعه است. اگر آنها در اسناد پشتیبان برنامه به صورت روشمند و
با تکیه بر آمارها و گزارشهای رسمی نشان میدادند کشور در چه شرایطی
تحویل آنها شده و اگر با استفاده از ظرفیتهای دانایی موجود در کشور،
تحلیلی عالمانه از چرایی و چگونگی شکلگیری آن شرایط ارائه میدادند و اگر
صادقانه و منصفانه دست کمک به سوی دانشگاهیان و اصحاب اندیشه دراز
میکردند، در آن صورت امکان استفادههای فرصتطلبانه از گرفتاریها و
مشکلات ریشهدار گذشته به حداقل میرسید. سطوح عالی کشور میتوانند برای
برنامه ششم چارهای عاجل بیندیشند. اما فارغ از این مسئله، نکته
حیرتانگیزتر آن است که دقیقا کسانی که نقش بیشتری در ایجاد این
گرفتاریها داشتهاند و برخی نامزدهای ناکام انتخابات گذشته که در مواضع
سیاسی، مصداق «باری به هر جهت» هستند، امروز مدعیترند و به جای آنکه
صادقانه و منصفانه پاسخگوی این شرایط باشند، اندک توان فکری و اجرائی
موجود در دولت را نیز مصروف واکنشهای انفعالی به حملات غیرکارشناسی و
غیرمنصفانه خود میکنند. باید به گونهای اصولی از عناصر اصلی ساختار اداره
کشور بخواهیم که به تبعیت از سیره امام (ره) همه اجزا را به سمت تمرکز بر
منافع ملی و مصالح معطوف به بقا و بالندگی نظام و کشور فرا بخوانند و از
ادامه این برخوردهای بیمنطق و فرصتطلبانه که ریشه در بهمشامرسیدن بوی
انتخابات ریاستجمهوری دارد، جلوگیری کنند. استمرار این وضعیت یعنی
بهجانهمافتادنها و فرافکنیها فقط و فقط مردم را با چالشها و
دشواریهای بیشتر روبهرو کرده و توان مقاومت باقیمانده در نظام ملی را
مستهلک خواهد کرد.
مقابله با فساد اقتصادي نيازمند شفافيت
جمشید پژوهان در آرمان نوشت:فساد
اقتصادي يكي ازچالشهاي عمده كشورهايي است كه به دنبال توسعه اقتصادي
هستند. اما نكته حائز اهمیت اينكه در اين كشورها هميشه يك طرف فساد و رانت
اقتصادي دولتها هستند. چرا كه اگر دو طرف يك معامله اقتصادي شركتهايي از
بخش خصوصي باشند اين واحدها فساد اقتصادي ايجاد نمیكنند، چون حافظ منافع
خود وكسب سود از تبادلات تجاري هستند. بنابراين زمينه يك فساد اقتصادي يا
بهطور كامل دولت است يا دولت در يك طرف فساد قرار دارد. در پرونده بابك
زنجاني به عنوان يكي از بزرگترين فسادهاي اقتصادي هم اين نكته به خوبي
قابل مشاهده است. در واقع از اين فرد براي دور زدن تحريم فروش نفت استفاده
شد و انتخاب او براي اين مسئوليت از سوي دولت وقت صورت گرفت. نخستين سوالي
كه درباره فساد اقتصادي بابك زنجاني مطرح ميشود اين است كه او برچه اساسي
و با چه شاخصهايي انتخاب شده است؟ به نظر ميرسد نقش ارتباطي او با
افرادي در داخل عامل اين انتخاب بوده و اينكه اينگونه قلمداد كنيم كه اين
شخص به دليل روابط ارتباطي خود در سطح جهاني انتخاب شده، چندان صحيح به نظر
نميرسد. عدم بازگشت سه ميليارد دلار پول نفت كه رقم بسيار بالايي هم
محسوب ميشود جالب توجه است. سوال ديگر اينكه اگر اين درآمدهاي حاصل از
فروش نفت در اختيار اوست چطور نميتوان آن را پس گرفت؟ چه افرادي از او
حمايت ميكنند؟ در واقع زماني كه لايههاي اين پرونده بررسي ميشود نشان
ميدهد همهچيز در هالهاي از ابهام قرار دارد و در كنار آن مشكل اساسي عدم
وجود شفافيت است. در واقع تا زماني كه شفافيت در تمام قوا از طريق
رسانههاي آزاد و سالم پيگيري نشود، چنين مشكلاتي تكرار خواهند شد. نقش
رسانههاي آزاد و نه رسانههايي كه خود وابسته هستند در افزايش شفافيت و
ارائه اطلاعاتي شفاف بسيار مهم است. براي مثال نقش واشنگتن پست در
شفافسازي تخلفاتي كه در آمريكا رخ ميدهد درخور توجه است. در چنين شرايطي
وقتي رسانهها اطلاعات شفاف را به گوش مردم ميرسانند مردم خواهان حق خود
ميشوند. بنابراين قوا نبايد و نميتوانند مقاومت كنند. بايد به اين نكته
هم توجه كرد که اينچنين فسادها و رانتهايي در درجه اول موجب ياس و
نااميدي كارآفرينان و فعالان اقتصادي ميشود كه آسيب اين اتفاق از آن مبلغي
كه از بين ميرود بيشتر و عميقتر است. زماني كه يك فعال اقتصادي يك بازار
را به دليل آنكه رانت در آن وجود دارد پرريسك قلمداد كند تمايلي به
سرمايهگذاري و كارآفريني در آن نخواهد داشت. چرا كه تامين منافع براي
فعالان اقتصادي در چنين محيطي كه برخي با داشتن رانت و ارتباطات با افراد
يا نهادهاي قدرتمند سود را كسب ميكنند، دشوار خواهد شد. اما اگر اينگونه
پروندهها به نتيجه واقعي منتهي شود و با شفافيت به سرانجام برسد موجب
ميشود اين نوع فساد و تداخلها در اقتصاد كمتر مشاهده شود و انگيزه لازم
براي سرمايهگذاران و فعالان اقتصادي فراهم شود.
چرا دولت روحاني را
موفق ميدانم؟
علي شكوهی در اعتماد نوشت:
هنوز تا
انتخابات رياستجمهوري فرصت داريم و درباره ميزان موفقيت يا عدمموفقيت
دولت دكتر روحاني مجال نوشتن هست اما بر آنم كه در اين باره نظرم را
بنگارم تا باب ورود گستردهتر در اين موضوع باز شود. بر اين اساس در چند
روز آينده به اين موضوع خواهم پرداخت.
در ارزيابي عملكرد هر دولت بايد به چند نكته توجه كرد. اول، وضعيتي كه دولت
جديد كشور را تحويل گرفت. دوم، امكاناتي كه در اختيارش بود. سوم، موانعي
كه بر سر راه آن ايجاد شد.
با ملاك اول بايد گفت كشورمان در بدترين وضعيت اقتصادي و سياسي تحويل دولت
روحاني شد. دولت قبل كشور را بعد از ٨ سال و با رشد منفي حدود ٦ درصد تحويل
روحاني داد. بر حجم دولت افزوده شده بود و ميزان تعهدات دولت به مردم با
توجه به پرداخت يارانه بسيار بالا رفت. دهها هزار ميليارد بدهي به
پيمانكاران پرداخت نشده بود و ذخيره اقلام ضروري در كشور ناچيز بود. بدترين
وضعيت اقتصادي يعني «ركود تورمي» بر كشور حاكم شده بود يعني نه ميشد با
تزريق پول، ركود را از ميان برداشت و نه بدون جمعآوري پول ميشد تورم را
كنترل كرد.
از نظر سياست داخلي هم شكاف ميان جريانهاي سياسي در اوج بود و بياعتمادي
به مسوولان هم افزايش جدي پيدا كرده بود. ناكارآمدي سيستم مديريتي كشور
خودش را به رخ ميكشيد و وضعيتي ايجاد شده بود كه بايد آن را حاكميت فضاي
امنيتي بر كشور قلمداد كرد. آزادي رسانهها و مطبوعات و احزاب و تشكلهاي
سياسي و صنفي در معرض تهديد جدي قرار داشت و نارضايتي افزايش يافته بود.
در حوزه سياست خارجي هم تحريم سياسي و اقتصادي ايران به شكل جدي موثر واقع
شده بود و كشورهاي مختلف از همكاري با ايران پرهيز ميكردند و هر روز هم
مخالفت با سياستهاي جمهوري اسلامي در نهادهاي سازمان ملل شكل قانونيتري
به خود ميگرفت و دولتهاي زيادي به روند تحريم امريكا و سازمان ملل ملحق
ميشدند. بنبست مناسبات ميان ايران و بسياري از سازمانها و كشورها موجب
تشديد فشارهاي داخلي شده و انجام كارهاي اقتصادي در داخل را هم با مشكل
مواجه كرده بود.
از نظر ملاك دوم هم با روي كار آمدن دولت روحاني، قيمت نفت كاهش يافت و
درآمد دولت كفاف مشكلات موجود را نكرد. پيامدهاي تصميمات دولت قبل از جمله
در حوزه ركود به تدريج خودش را در دولت دكتر روحاني نشان داد. حجم بزرگ
مطالبات تلنبارشده مردم در حوزههاي مختلف يكباره سراغ دولت آمد و اين همه
كار دولت را بسيار سخت كرد يعني بايد با امكانات محدودتر از گذشته،
مطالبات بيشتري را جواب بدهد.
از منظر ملاك سوم هم بايد گفت كه از همان ابتداي راي آوردن دولت روحاني،
مخالفان دولت جديد تلاش كردند تا شكست دولت در برنامههايش را دامن بزنند و
كارشكني آغاز شد. مخالفان دولت انتظارات از دولت را بالا بردند و مسائل
معيشتي را برجسته كردند. آنان تلاش كردند از برخي سخنان رياستجمهوري
سوءاستفاده كنند و در مردم اين انتظار را ايجاد كنند كه دولت بايد ١٠٠ روزه
مشكلات را سامان دهد. صدها سايت و خبرگزاري و وبلاگ و شبكههاي اجتماعي را
سازمان دادند تا ضعفهاي دولت را بزرگ جلوه دهند و كارهاي انجام شده از
سوي دولت را كوچك كنند.
با توجه به همه موارد فوق، دولت روحاني موفق بوده است. دلايل اين ادعا را در چند حوزه ميتوان برشمرد:
در حوزه اقتصادي دولت توانست تورم را كنترل كند و نرخ رشد تورم را از بالاي
٣٠ درصد به زير ١٠ درصد برساند. بخشي از اين امر با كنترل نقدينگي صورت
گرفت كه منجر به ركود ميشود اما واقعيت اين است كه با كاهش درآمد دولت،
اساسا براي دولت ممكن نبود كه بتواند همزمان هم با ركود مبارزه كند و هم با
تورم و به صورت منطقي بايد مبارزه با تورم را مقدم بدارد. از آن مهمتر
ثبات و آرامشي است كه بر اقتصاد كشور حاكم شد و از آن نوسانات تند قيمت
كالاها و ارز و نقدينگي و... خبري نيست. همچنين دولت رشد اقتصادي را نيز به
صورت نسبي سامان داد و از رشد منفي ٦ درصد به رشد مثبت ٥ درصد رساند و اين
عدد ١١ درصدي رشد با وجود نداشتن امكانات اقتصادي مناسب، كاري بسيار بزرگ
است. در حوزه نفت هم از نظر توليد و هم از جهت فروش و صادرات كاركرد دولت
قابل دفاع است، زيرا موفق شدند اين شاخص را به حد قبل از تحريم برسانند.
در برخي از حوزهها مثل توليد گندم مجددا به خودكفايي رسيديم در حالي كه
در دولت قبل وضعيت بسيار بد بود و در روزهاي تحويل گرفتن دولت، ذخاير گندم
كشور در برخي از استانها بيش از چند روز هم نبود.
با اجراي طرح سلامت هم گام بزرگي به سوي عدالت برداشته شد و همه مردم با تمام وجود كاهش چشمگير هزينه درمان را لمس كردند.
در حوزه سياست خارجي كار بزرگ «برجام» انجام شد كه دستاورد سياسي و
ديپلماتيك بسيار بزرگي است. در اين مذاكرات براي نخستينبار يك دولت از
طريق ديپلماتيك توانست از چنبره تسلط شوراي امنيت و ذيل اصل ٧ منشور سازمان
ملل متحد خارج شود. با تاييد برجام از سوي سازمان ملل، فضاي بينالمللي با
وجود كارشكني امريكا و اسراييل به روي ما باز شد. اين توافق در حالي به
نتيجه رسيد كه جمهوري اسلامي ايران توانست حق هستهاي خود را حفظ كند و
شرايط را براي رشد اقتصادي و همكاري با جهان هموار سازد و حتي در مقوله
هستهاي هم سازمانهاي جهاني و كشورهاي بزرگ را به همكاري با ايران ملزم
سازد. ميزان دستاوردهاي برجام بزرگتر از آن است كه با كارشكني صورت گرفته
از سوي امريكا بتوان آن را ناديده گرفت. اكنون ميزان مقبوليت برجام به حدي
است كه هر كشور آن را نقض كند خود را در دنيا منزوي كرده است.
در اين باره باز هم خواهم نوشت.