تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۹۷۹۰۹
افتتاحيه گروه جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران با سخنراني الهه كولايي، محمدامين قانعي‌راد، حسين سراج‌زاده و خليل ميرزايي برگزار شد

جامعه‌شناسي و صلح

مقدمه: نشست افتتاحيه گروه علمي-تخصصي جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران با سخنراني محمدامين قانعي راد رييس پيشين انجمن جامعه‌شناسي، حسين سراج‌زاده رييس كنوني انجمن، خليل ميرزايي مدير گروه جامعه‌شناسي صلح، محمدجواد حق‌شناس عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي، الهه كولايي استاد علوم سياسي، مجتبي مقصودي رييس هيات‌مديره انجمن مطالعات صلح و نعمت‌الله فاضلي جامعه شناس، طي روزهاي اخير در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار شد. در بخشي از اين مراسم، از قانعي راد، رييس پيشين انجمن جامعه‌شناسي، به دليل اينكه در دوره مديريت خود بنيان‌هايي را براي ايجاد گروه‌هاي مختلف براي مطالعات جامعه‌شناختي و جلب همكاري استادان، دانشجويان و ساير انجمن‌ها از دانشگاه‌هاي مختلف، فراهم كرده و تشكيل اين گروه نيز به نوعي مرهون تلاش‌هاي او است، تقدير به عمل آمد. همچنين قانعي‌راد در فرصتي كه در اختيار داشت، پيام شهيندخت مولاوردي، معاون رييس‌جمهور در امور زنان و خانواده را به مناسبت افتتاح اين گروه قرائت كرد. در پايان اين افتتاحيه، حسن اميدوار، موسس گروه جامعه‌شناسي صلح نيز دستنوشته‌اي را براي انتشار در اختيار رسانه‌ها گذاشت كه متن آن در پايان اين گزارش آمده است. به دليل كثرت مباحث مطرح شده در اين همايش، لاجرم گزيده‌اي از اين مباحث را در اين شماره منتشر كرده‌ايم كه از نظر مي‌گذرد.
پایگاه بصیرت / عاطفه شمس
(روزنامه اعتماد - 1395/10/01 - شماره 3699 - صفحه 7)

شناسايي روندهاي مهار تعارض

الهه كولايي / استاد علوم سياسي دانشگاه تهران

قرن‌ها است كه موضوع صلح و سطوح مختلف بهبود بخشيدن به رابطه انسان‌ها به گونه‌اي كه با آرامش و احترام به حقوق ذاتي و حفظ كرامت انسان‌ها، اين ارتباط شكل بگيرد، ذهن بشر را به خود مشغول كرده است. از نفي خشونت، تبعيض و اشكال مختلف بي‌حرمتي به ذات انساني، هميشه خيرانديشاني چه از ميان پيامبران الهي، چه از ميان فلاسفه و چه كساني كه به‌طور مشخص بر مسائل سياسي متمركز بوده‌اند، وجود داشته و همواره اين دغدغه بوده كه راه جلوگيري از منازعه ميان انسان‌ها، ترويج رفتارهاي مبتني بر احترام و در واقع، رعايت حقوق همه انسان‌ها براي اينكه اين تعارض مهار شود تا جايي كه از ميان برود، چيست و چه ابزاري در اين زمينه مي‌تواند موثرتر باشد.

در طول تاريخ، نظريه‌هاي متعددي ارايه شده و جست‌وجوي كوتاهي در منابع، نشان مي‌دهد كه صلح و فراهم آوردن شرايط آن، همواره يك دغدغه طولاني مدت در تاريخ روابط بين انسان‌ها چه در سطح جامعه داخلي و چه از ١٦٤٨م. كه نظام وستفاليايي در روابط بين‌الملل شكل مي‌گيرد - و روابط بين كشورها در يك مسير نسبتا تعريف شده‌تري قرار مي‌گيرد- وجود داشته و پاسخ‌هاي مختلفي نيز به علل و عوامل اين پرسش كه چرا انسان‌ها به اين‌گونه رفتارها متوسل مي‌شوند و چرا گروه‌ها و جمع‌هاي متشكل از آحادهاي انساني و به‌طور مشخص گروه‌هاي سياسي، به اين‌گونه رفتارها روي مي‌آورند، وجود داشته است. منطقه ما با يك شرايط بسيار نگران‌كننده به‌طور مثال در حلب، مواجه است و هر كسي به نحوي با سلاخي كردن انسان‌ها به دنبال منافع خود است. اما چرا با وجود انبوه تلاش‌ها، پيشرفت‌ها و ادبيات بسيار قوي و متن‌هاي بسيار زيبايي كه نگاشته شده، جامعه بشري با چنين وضعيتي رو به رو است.

به نظر مي‌رسد ما با يك شكاف بسيار اساسي همچنان بين جريان آرمان‌گرا در روابط بين‌الملل و جرياني كه سازه‌هاي قدرت را مبناي تحليل روابط خود قرار مي‌دهد، مواجه هستيم كه همچنان به قوت خود باقي است و با همان استحكامي كه در طول قرون متمادي وجود داشته، امروز نيز با زشتي و با به وجود آوردن يك وضعيت ناهنجار براي جامعه و انسان قرن بيست و‌يكم، به حيات خود ادامه مي‌دهد.

كارآمدي جامعه‌شناسي در سياستگذاري‌هاي صلح

در كشور ما كه جامعه‌شناسي و مطالعه جامعه و گروه‌هاي انساني بايد از اهميت و اعتبار ويژه‌اي در سياستگذاري‌ها برخوردار باشد، به خصوص جامعه‌اي كه بيش از دويست سال است كه علوم به اين حوزه راه پيدا نكرده‌اند و همچنان علم بودن و قابل بهره‌برداري بودن و شناخت ويژگي‌هاي اين رشته از علوم در جامعه ما مورد ترديدهاي جدي است، اين حوزه از مطالعات و اين رشته از مباحث مي‌تواند بسيار كارآمدي داشته باشد و در جامعه ما بايد بيش از گذشته به آن پرداخته شود.

مكاتب متعددي در بيان علل تعارض و شكل‌گيري ستيزه و منازعه در بين جوامع بشري شكل گرفته است. من مي‌خواهم بحث را روي شرايط موجود متمركز كنم زيرا برخلاف جرياني كه تحول در جامعه جهاني را از مباني شكل گرفتن قدرت مورد تحليل قرار مي‌داده است، جريان‌هايي نيز بسيار پرقدرت، به ويژه در طول دويست سال اخير اين موضوع را از منظر سازوكارهاي اقتصادي مورد بررسي قرار داده‌اند.

بنابراين، امروز ما شاهد نظريه‌هايي هستيم كه ساختارهاي اقتصادي را تنش‌زا مي‌دانند و در واقع، نابرابري‌هاي توليد شده در فرآيند تحركات اقتصادي را عامل اين تعارضات معرفي مي‌كنند، چيزي كه در پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم تحولات بسيار اساسي را در جهان ايجاد كرد تا جايي كه به شكل‌گيري نظام‌هاي سياسي- اقتصادي رقيب و جنگ سرد منجر شد.

اما پايان اين دوره، يعني آنچه در پايان اتحاد شوروي مطرح مي‌شود اين است كه يك نگاه خاص به نهادسازي بين‌المللي توجه و تمركز پيدا مي‌كند، آنچه خود اتحاد شوروي نيز بر آن متمركز مي‌شود كه از طريق نهادسازي در سطح جهان مثل تمركز بر فعاليت‌هاي سازمان ملل، مي‌توان اين منازعات را كنترل كرد. هم در روسيه و هم در امريكاي دهه ٨٠ تصور مي‌شد جهان وارد يك محيط و تعامل‌هاي جديد مي‌شود و مي‌توان با تمركز بر منافع بشري و دغدغه‌هاي عمومي نوع بشر، مثل بحث‌هايي كه امروز نيز خيلي داغ است مثل مسائل زيست محيطي، اين جنگ سرد را پايان داد و از طريق سازمان‌هاي بين‌المللي منازعات را كنترل كرد. اين تصوير بسيار خوشبينانه بود اما در فضاي جديد، برخلاف تمام پيشرفت‌هايي كه جامعه بشري در نهادهاي بين‌المللي دارد، مشكل نوظهوري مطرح مي‌شود و آن مساله تروريسم است. اينجا ديگر بحث دولت‌ها نيست بلكه كنترل گره‌هايي است كه به اعتقاد برخي، پاسخي است به نابرابري‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايجاد شده در روند جهاني شدن و تحولاتي كه انقلاب ارتباطات پديد آورده است.

بنابراين، براي ما در ايران به خصوص در اين منطقه‌اي كه زندگي مي‌كنيم و امواج خشونت و اشكال جديد آن، از همه طرف چه داخلي و چه محيط‌هاي پيراموني، مي‌تواند زندگي روزمره ما را نيز تحت تاثير قرار دهد، شناخت اين روندها، سازوكارها و اين شيوه‌هاي جديد بسيار حايز اهميت است.

به نظر مي‌رسد همه تلاش‌هايي كه در طول دهه‌هاي گذشته در سطح جامعه جهاني براي كنترل روابط بين كشورها و منازعات بين آنها صورت گرفته از يازده سپتامبر به بعد، با شكل جديدي از منازعه در شكل گروه‌هاي ستيزه‌جو رو به رو شده است. اين يك فرصت جديد است كه با نگاه جامعه‌شناسي به روابط بين‌الملل بيشتر پرداخته شود.

نگاهي به تجربه ديگران و به ويژه يك نگاه عميق، علمي و همه‌جانبه به آنچه ما را دربرگرفته و منطقه‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم، ضرورت شناخت اين سازوكارها و گسترش اين نوع رفتارها را براي ما روشن مي‌كند و اميد مي‌رود كه بتوانيم آثار اين تحولات را بر جامعه خود بهتر مورد مطالعه قرار دهيم.

رفع خلأ مفهومي در زمينه مطالعات صلح

محمدامين قانعي‌راد / عضو هيات علمي مركز تحقيقات سياست علمي

قصد ما از برگزاري چنين مراسمي بيشتر اين بود كه شبكه همكاري‌هاي ميان رشته‌اي در اينجا شكل بگيرد و همكاري‌هايي كه احتمالا مي‌تواند با جامعه مدني اتفاق بيفتد. همچنين در نهايت، قصد داريم كه اين گروه را با انجمن مطالعات صلح ايران پيوند بزنيم. اينجا بيشتر بحث جامعه‌شناسي صلح است و ما بر آن تاكيد زيادي داريم زيرا بعضي از دوستان واژه مطالعات صلح را به كار مي‌بردند با اين استدلال كه مگر قرار نيست ما ميان رشته‌اي كار كنيم. بله، اما ما بايد اول جاي خود را مشخص كنيم و بعد از ساير رشته‌ها دعوت كنيم تا حرف ما را بشنوند و ما نيز حرف آنها را بشنويم. به اعتقاد من، رشته‌هاي انسان‌شناسي، مطالعات فرهنگي و رشته‌هاي نزديك به ما، بحث‌هايي را در خود دارند كه مي‌توانند مفيد باشند و به ويژه كمك كنند تا خلأ مفهومي را كه در زمينه مطالعات صلح در كشور ما وجود دارد، برطرف كنيم. پيامي را دفتر خانم مولاوردي، معاون رييس‌جمهور ايران در امور زنان و خانواده، براي اين مراسم ارسال كرده‌اند كه خدمت شما مي‌خوانم.

« در عصر حاضر، صلح با چالش‌هايي از قبيل فقر، گرسنگي، كاهش منابع طبيعي، كمبود آب، نابرابري اجتماعي، بيماري‌هاي نژادپرستي و بيگانه ستيزي رو‌در رو است كه زمينه ساز انواع درگيري‌ها، منازعات و مخاصمات مي‌شود. اين در حالي است كه اهداف توسعه پايدار در تحقق صلح پايدار تاثيرگذار بوده و از سوي ديگر، صلح پايدار شرايط را براي توسعه پايدار مهيا مي‌سازد. بر اين اساس، مراتب تشكر و امتنان خود را از تاسيس گروه علمي-تخصصي جامعه‌شناسي صلح در انجمن جامعه‌شناسي ايران ابراز مي‌كنم.

اميد است با شناخت علمي و جامعه‌شناسي صلح و با توجه به الزامات و مقدمات آن كه امروزه يكي از چالش‌هاي جدي منطقه و جامعه جهاني است و با تلاش و همت اساتيد و دانش پژوهان عزيز كشور عزيزمان، جهت كاهش و نفي هر سطحي از خشونت در خانواده و جامعه و ترويج تاب‌آوري فرهنگ صلح و دوستي و مدارا بين اقوام مذاهب، زبان‌ها و گروه‌ها گام‌هاي موثري برداشته شود و طبق آموزه‌هاي فرهنگ ايراني- اسلامي‌مان، بتوانيم شاهد خودنمايي صلح و تحقق توسعه پايدار و متوازن در جهان و كشور عزيزمان باشيم. در اين ميان توجه و شناخت نقش زنان كه معماران و آموزگاران اوليه صلح در خانواده و جامعه هستند، حايز اهميتي دو چندان است.

من بحثي را با عنوان «زمينه‌هاي فرهنگي گسترش فرهنگ خشونت در ايران با نگاهي تاريخي» آماده كرده بودم كه به نوعي جامعه‌شناسي تاريخي- فرهنگي صلح است. اما ترجيح مي‌دهم در فرصت باقيمانده حضار را به مشاركت دعوت كنم تا ايده‌هاي خود را در آغاز كار اين گروه با ما در ميان بگذارند. نكته ديگر اينكه دوستان به من لطف داشتند اما لازم است يادآوري كنم اگر كاري در انجمن انجام شده ناشي از ظرفيت اين رشته و اين دانش و همچنين اهالي علوم اجتماعي است و من فكر مي‌كنم كه ما هنوز بيش از ١٠،٢٠ درصد ظرفيت علوم اجتماعي در كشور استفاده نكرده‌ايم و هنوز جاي كار زيادي دارد و اميدوار هستيم كه فرصت‌هاي بيشتر و بهتري براي ما فراهم شود تا بتوانيم اين زمينه‌ها را متحقق كنيم البته در جاهايي اين زمينه‌ها را اجبارا تحقق داده و ظرفيت‌سازي كرديم.

به‌طور مثال، من در هيات تحريريه يكي از نشريات معروف علوم اجتماعي كشور حضور داشتم و مقاله‌اي با عنوان «جامعه‌شناسي تغييرات آب و هوايي» به دفتر نشريه رسيد. اين مقاله توسط اعضاي هيات تحريريه رد شد، با اين استدلال كه اخيرا هر چيزي را به جامعه‌شناسي مي‌چسبانند و اين يك حركت نمايشي است و معنا ندارد. وقتي اين بحث‌ها مطرح شد من آنجا بودم و به‌شدت اعتراض كردم و گفتم كه عنوان آخرين كتاب گيدنز «جامعه‌شناسي تغييرات آب و هوايي» است و در شرايطي كه ما جامعه شناسان نسبت به مسائل محيط زيست كم توجهي كرده و مي‌كنيم، نويسنده اين مقاله در اين زمينه كار كرده است و ما مي‌خواهيم آن را رد كنيم.

بعد از آن نيز ما در انجمن، چهارده نشست با موضوع آب و همچنين يك همايش ملي با عنوان «جامعه، منابع طبيعي، آب و محيط زيست»برگزار كرديم كه بسيار تاثيرگذار بود در حالي كه وزارت نيرو حمايت چنداني از ما نكرد. به هر حال، ما در جامعه‌شناسي صلح قصد داريم ظرفيت ايجاد كرده و البته ظرفيت‌هايي كه از گذشته وجود داشته‌اند را نيز فعال كنيم و خوشحال هستيم كه اين شبكه همكاري‌هاي ميان رشته‌اي و همكاري بين انجمن و جامعه مدني، به نوعي شكل پيدا كند.

صلح به مثابه آرماني اخلاقي

حسين سراج‌زاده / رييس انجمن جامعه‌شناسي ايران

موضوع صلح براي جامعه‌شناسان از دو جنبه مطرح است. يكي، صلح به عنوان يك موضوع مطالعه علمي كه قرار است به تبيين موضوع جنگ، صلح و ستيزه‌هاي گروهي بپردازد و دوم اينكه صلح براي جامعه‌شناسان يك آرمان انساني- اخلاقي است و همه مي‌دانيم كه جامعه‌شناسي از جمله علومي است كه تكوين آن، مبتني بر نوعي تعهد براي بهبود زندگي اجتماعي است. هم در سنت جامعه‌شناسي، در كلاسيك‌ها و در جامعه‌شناسان بنام معاصر و حتي در كشور ما، سنت جامعه‌شناسي هميشه با دغدغه‌هاي روشنفكرانه و تعهد اخلاقي براي حل مشكلات مردم همراه بوده است.

در نتيجه، موضوع صلح فقط يك موضوع مطالعه علمي براي شناخت علت‌ها، ريشه‌ها و پيامدهاي پديده‌هايي مثل جنگ و صلح نيست. صلح يك آرمان اخلاقي است و از اين منظر علاقه جامعه‌شناسي و جامعه‌شناسان به صلح، مطرح مي‌شود. به اين معني كه مي‌دانيم جنگ همواره منشا بسياري از مسائل و مشكلات اجتماعي مثل فقر، مهاجرت‌هاي اجباري، ويراني منابع انساني و اقتصادي و... بوده و در نتيجه پرهيز از آن و حركت به سمت صلح، همواره بايد به عنوان يك ارزش اخلاقي و آرمان بايد در نظر گرفته شود.

به عنوان يك واقعيت اجتماعي مي‌دانيم و دانش جامعه‌شناسي نيز اين را به ما آموخته كه جامعه از تضادهاي متعدد و ستيزها لبريز و مبتني بر تعارض منافع گروه‌هاي مختلف اجتماعي است. تضادهايي كه مي‌تواند منشا ستيزه‌هاي ويرانگر باشد. در نتيجه وقتي صحبت از آرمان صلح مي‌شود نبايد ساده انديشانه فكر كنيم. صلح يعني رفتن به سمتي كه همه بدون هيچ تضاد منافعي با يكديگر زندگي كنند بلكه جهت مطالعات جامعه‌شناسي صلح بايد به اين سمت باشد كه ريشه‌هاي واقعي يا ساختاري بروز جنگ يا مبناهاي ساختاري‌اي كه مي‌تواند به صلح كمك كند را بشناسد. آن چيزي كه مي‌تواند به عنوان يك آرمان واقع‌بينانه تلقي شود اين است كه تضادهايي كه واقعي، غيرقابل اجتناب و بخشي از ماهيت جامعه است چگونه مي‌تواند به سمتي حركت كند كه به صورت مسالمت‌آميز حل و فصل شود. بنابراين، مطالعات جامعه‌شناسي بايد دانش و بصيرت ما را براي فهم زمينه‌هاي رسيدن به چنين شرايطي افزايش دهد.

نيل به غايت برد - برد به جاي تعارض

خليل ميرزايي / مدير گروه جامعه‌شناسي صلح

افتادن يك سيب از درخت، باعث كشف قانون گرانش مركزي شد اما افتادن و به خاك و خون كشيده شدن ميليون‌ها انسان، موجب كشف ارزش صلح و گفت‌وگو نشد. شايد انسان‌ها پي به ارزش انسانيت و صلح بردند اما سود حاصل از جنگ و خونريزي و طمع ثروت و قدرت برآمده از جنگ‌افروزي آنقدر زياد بوده است كه انسانيت را نيز به قربانگاه برده است. طي تمام دوران زندگي بشري، كشمكش‌ها همواره وجود داشته است اما طي سال‌هاي اخير، نه تنها اين كشمكش‌ها شكل نويني به خود گرفته‌اند بلكه نوين‌گري و ابزارهاي آن، موجب شده است اين كشمكش‌ها به جدال‌هاي آسيب‌زاتري بدل شده‌اند و قربانگاه‌هايي آفريده شدند كه قربانيان آن به مراتب بيشتر از آن چيزي بوده است كه تاريخ به خود ديده است و بنابراين، بسياري از حاميان حقوق بشر و نخبگان انسانيت‌گرا را دلمشغول خود كرده است.

اين قاعده در ايران نيز بسيار تشديد شده و از اين رو، به مساله‌اي تبديل شده است كه پاره‌اي از بشردوستان انساني و ايراني، از جمله اعضاي گروه جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران را به تكاپو انداخته تا شايد بتوانند در راستاي پيشگيري، كاهش و احتمالا حذف اين فاجعه‌ بشري، گام‌هايي اساسي را بردارند. جامعه‌شناسي صلح، به صورت اساسي به مطالعه جامعه‌شناختي صلح، جنگ و كشمكش‌هاي اجتماعي از جمله استفاده از نظريه‌ها و روش‌هاي جامعه‌شناختي براي تحليل تعارض‌هاي گروهي يا درون و بين كشوري، به ويژه خشونت جمعي و ارايه جايگزين‌هاي غيرخشونت‌آميز، جهت حل تعارض مي‌پردازد. به اين منظور، لازم است از نظريه‌ها و روش‌هاي جامعه‌شناختي، جهت درك و مطالعه پويش‌هاي تعارض‌هاي جمعي و پيشگيري يا حل و فصل آنها استفاده شود.

طي سال‌هاي اخير، تعارض‌هاي جمعي بين برخي از كشورها و گروه‌ها در حوزه‌هاي قومي، سياسي و مذهبي افزايش چشمگيري يافته و لازم است به صورت جدي به آنها پرداخته شود. در اين خصوص بايد توجه شود كه چه عواملي موجب تعارض مي‌شود و چگونه مي‌توان آنها را در راستاي يك صلح ماندگار و زندگي مسالمت‌آميز حل و فصل كرد. به نظر مي‌رسد آنچه كه بيش از همه بر بروز تعارض و در نتيجه جنگ تاثير مي‌گذارد، خشونت ساختاري و نظام‌مندي است كه مي‌تواند برآيندي از ساختار اجتماعي بر مناسبات و روابط اجتماعي متشكل در جمع و انگاره‌اي باشد كه اين ساختارها و مناسبات، مبتني بر آنها شكل گرفته يا توسط آنها پشتيباني مي‌شود. اين قالب‌ها و انگاره‌هاي ساختاري و پاداشي كه از طريق تعارض و جنگ حاصل شده، موجب مي‌شود كه يك فرهنگ جنگ‌طلبي شكل بگيرد و تقويت شود كه دامنه آن از تعارض‌هاي درون انساني تا بين انساني گسترده شده و موجب درگيري‌هاي مداوم و نظام‌مند فرد با خود، با ديگران و در قالب گروه‌هاي جمعي شود.

بنابراين، لازم است انگاره و ساختار خشونت و تعارض خشونت‌آميز، جاي خود را به انگاره و ساختار صلح و تعارض رقابتي قابل بررسي از طريق يك گفتمان مشاركتي و حل مساله در راستاي نيل به يك غايت برد- برد بدهد و انسانيتي تقويت شود كه در ذات خود، حل مساله از راه‌هاي صلح‌آميز و احترام به حقوق ديگران را فرهنگ كند. گروه جامعه‌شناسي صلح انجمن جامعه‌شناسي ايران، در راستاي مطالعه و تحليل تعارض‌هاي خشونت آميز يا خشونت‌گرا، ارايه راه‌حل‌هايي جهت پيشگيري يا حل و فصل آنها، ماندگاري و تداوم صلح بر اساس ايجاد و تقويت فرهنگ صلح و تاكيد بر نقش شهروندي در حل تعارض‌ها و شكل‌گيري روزمره و به ويژه قالب‌بندي انگاره و ساختاري از روابط و مناسبات صلح محور و در نهايت، تلاش جهت گشتار حل تعارض به انتقال و حذف تعارض شكل گرفته و اميدوار است در اين خصوص بتواند از طريق مباحث و سخنراني‌هاي تخصصي، طراحي و انجام پژوهش‌هاي متناسب و انتشار برون‌دادهاي مناسب و به ويژه رايزني‌هاي تخصصي با گروه‌هاي ذي‌نفوذ يا هم‌سود و در نهايت، طراحي و تحقق فرهنگ صلح، گام‌هاي اساسي بردارد.

سهيم شدن در شناخت علمي صلح

حسن اميدوار / موسس گروه علمي تخصصي صلح

دستيابي به صلح، يكي از چالش‌هاي جدي جامعه جهاني در آغاز هزاره سوم است چرا كه به نظر مي‌رسد صلح نبض حيات اجتماعي در دوران جديد است. به همين دليل، براي ترسيم هندسه صلح ابتدا بايد باور آن و سپس دغدغه و نياز به آن ايجاد شود. دلايل آكادميك جهت تاسيس گروه علمي-تخصصي جامعه‌شناسي صلح، حول سهيم شدن در شناخت علمي صلح است:

يك) ايفاي سهم جامعه‌شناسي در معرفت پديده صلح با تاسيس گروه علمي- تخصصي صلح، دو) جست‌وجوي پاسخ‌هايي براي معماي شكنندگي صلح، ٣) مشاركت در مباحث علمي در راستاي استقرار صلح، ٤) رشد و توسعه نظريه اجتماعي صلح، ٥) ايفاي نقش در تهيه تئوري‌هاي صلح و شناسايي رابطه قدرت و صلح (جامعه‌شناسي سياسي صلح)، ٦) اشاعه و گسترش فرهنگ صلح و ترويج موهبت صلح و زيبايي‌هاي صلح (جامعه‌شناسي ديني صلح)، ٧) انسان‌شناسي صلح (شناخت عناصر جنگ يا صلح طلبانه در انسان)، ٨) جامعه‌شناسي فرهنگي صلح (شناخت عناصر فرهنگي موثر برجنگ يا صلح طلبي)، ٩) با تكيه بر خزائن نظريه‌هاي جامعه‌شناختي فهم كامل‌تري از شناخت پديده‌هاي جنگ و صلح حاصل شود، ١٠) فهم تعارض‌هاي پنهان اجتماعي جهت تحقق صلح مدني بين اقوام - مذاهب گروه‌ها - زبان‌ها و در پايان، همانطور كه دور كيم گفته است هدف علوم اجتماعي بهبود امور اجتماعي انسان‌ها است كه اميد است گروه علمي تخصص جامعه‌شناسي صلح نيز به ايفاي نقش و سهم خود در اين امر مهم نايل شود.

جايگاه جامعه‌شناسي صلح در فضاي آكادميك و روابط بين‌الملل

به همان ميزاني كه انسان برتري خود را بر ساير گونه‌هاي جانداران و طبيعت اثبات كرده است نقش سلطه گرانه و منهدم‌كننده‌اش نيز نسبت به همنوعانش تحول يافته است. هيچ چيز ترسناك‌تر از اين موضوع نيست كه شاهد هستيم شرايط دهشتناك و محنت بار جنگ، منطقه خاورميانه و مخصوصا همسايگان ما را در گير كرده است و ترسناك‌تر اينكه ثروت و جنگ افزارها در اختيار كشورهايي است كه داراي تفكرات افراطي و تجاوزگرانه هستند. اگر بپذيريم كه تجميع اين همه تسليحات، غرايز جنگ طلبانه را تشديد مي‌كند و با در نظر گرفتن انبوه منازعات و جنگ‌هاي گسترده در منطقه، با بحث انباشتگي بحران‌هاي مختلف در منطقه خاورميانه مواجه مي‌شويم، بحث انباشتگي داراي اهميت است چراكه حالت موجود را تشديد مي‌كند.

جنگ و صلح از جمله پديده‌هايي هستند كه ريشه‌هايي دارند كه ديده نمي‌شوند پس دليل مطالعات جامعه‌شناختي صلح تلاشي است كه بتوانيم زايده‌ها و لايه‌هاي ظاهري را كنار بزنيم و بتوانيم ريشه‌هاي واقعيت اجتماعي آن را مطالعه كنيم. در اين فضا‌ها واقعيت اجتماعي پوشيده است و ما واقعيت‌ها را نمي‌بينيم، چرا واقعيت اجتماعي جنگ و صلح را نمي‌توان ديد؟ چون واقعيت اجتماعي جنگ، فضايي است كشمكشي كه با لايه‌هايي پوشيده مي‌شوند كه ديده نمي‌شوند، فضاي كشمكش از بحث‌هاي زيمل آغاز مي‌شود و به دنبال آن، در فضاي انتقادي ديدگاه‌هاي ماركس ادامه مي‌يابد. بنابراين، ما براي شناخت علمي واقعيت اجتماعي پديده صلح نياز‌مند تاسيس جامعه‌شناسي صلح و بهره‌مندي از اين دانش اجتماعي هستيم تا با مطالعه و شناخت علمي آن و سرمايه‌گذاري در اين حوزه، بهتر به نتيجه برسيم و كار علمي انجام دهيم.

صلح منفي

طبق نظريه‌هاي جديد نيز البته صلح منفي، آبستن جنگ است و تعريف صلح منفي يعني اينكه صلح با انصاف و عدالت لحاظ نشده باشد. نظرياتي كه ما در جامعه‌شناسي صلح بيشتر به آن توجه داريم اين است كه شرايط طبيعي جامعه جنگ نيست، شرايط طبيعي جامعه صلح است و جنگ را به مثابه يك بيماري و تهاجم در نظر مي‌گيريم كه ما بدون اينكه آسيبي به كل ارگانيسم بزنيم مي‌توانيم پديده جنگ را از بين ببريم و از اين زاويه پديده جنگ در حيطه دانش آسيب‌شناسي اجتماعي قرار مي‌گيرد و در شروع، من لازم مي‌دانم كه توضيحي پيرامون تفاوت مفهوم صلح طلبي و مطالعه علمي پديده صلح بدهم. بين اين دو مفهوم تفاوت عمده وجود دارد.

جامعه‌شناسي صلح با نهضت‌هاي صلح طلب متفاوت است و تفاوت آن در اين است كه نهضت‌هايي كه دنبال صلح طلبي هستند كلا از جهان آرزوها نشأت مي‌گيرند و كاري كه مي‌توانند انجام دهند نقش‌شان ياري‌دهنده و تسكين‌دهنده و تقويت‌كننده است اما نمي‌تواند درمان‌كننده باشد. به همين دليل، ما به دنبال علم صلح هستيم كه به اميد خدا راه‌اندازي شود. علم صلح كه برگرفته از جهان شناخت است و به دنبال آن هستيم كه چون صلح پديده‌اي اجتماعي است و فقط با ابزارهاي جامعه‌شناسي قابل شناخت است را با ابزارهاي جامعه‌شناختي بتوانيم مطالعه كنيم، ريشه‌ها و علل و اشكال و پيامدهاي صلح كه باعث جنگ مي‌شود را شناسايي كنيم.

همانطور كه دوركيم مي‌گويد جامعه‌شناسي به دنبال بهبود سرنوشت انسان‌ها است و ما تلاش مي‌كنيم كه بتوانيم با آشكارسازي چهره كريه جنگ و شناخت تاثيرات مخرب آن بر حيات و تمدن جامعه بشري، ريشه‌هاي صلح را درهمه جا پراكنده كنيم و آن هم با تقويت فرهنگ صلح، ترويج و اشاعه آن ممكن است. البته صلح مشكلاتي دارد و پيچيده‌تر از پديده جنگ است و همانطور كه گاستون بوتول مي‌فرمايد: براي شروع جنگ، اراده يك نفر كافي است و ليكن براي برقراري صلح اراده همگان لازم است. پس اين استدلال مبين آن است كه صلح مركز گريز است و براي رسيدن به آن مستلزم پژوهش علمي و شناخت همه‌جانبه هستيم.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=63096

ش.د9503054

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات