(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1396/01/21 ـ شماره 10843 ـ صفحه 10)
الف) حوزه داخلی:
1-آخرین وضعیت حکومت وحدت ملی:
سومین مرحله انتخابات ریاست جمهوری
افغانستان در سال 1393 به دور دوم کشیده شد. در این دور سلامت انتخابات در رقابت
میان محمداشرف غنی و عبدالله عبدالله ازسوی کاندیدای حزب جمعیت اسلامی شدیداً
زیرسوال رفت و درنتیجه پروسه انتخابات در ایستگاه آخر در بن بست قرار گرفت. با
مداخله جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، دو گروه انتخاباتی بر تاسیس حکومت
وحدت ملی و تقسیم برابر مناصب حکومتی به توافق رسیدند. اکنون نزدیک به سه سال از
عمر این حکومت میگذرد؛ اما در طی این مدت، حکومت وحدت ملی در چند پیچ خطرناک، خطر
سقوط را از سرگذرانده است. باور عموم تحلیلگران مسائل افغانستان این است که تداوم
اختلافات جاری در حکومت وحدت ملی میتواند در نهایت به شکل گیری بحرانهای سیاسی و
اجتماعی در افغانستان بیانجامـد. همزمانی بروز این اختلافات و تاثیر آنها بر روحیه
نیروهای نظامی دولتی از یک طرف و اوج گیری تحرکات نظامی طالبان و نمایش قدرت از
سوی آنها در قالب تلاش برای سقوط یک یا چندولایت از طرف دیگر قابل توجه است. ضمن
اینکه برطرف نشدن اختلافات باعث شده است تا اعتماد مردم به دولت وحدت ملی
افغانستان کاهش یابد. براساس آخرین نظرسنجیها، تنها 37 درصد از مردم افغانستان
معتقدند که کشور در مسیر درستی در حرکت است. دراین چارچوب از میان مشکلات عدیدهای
که افغانستان با آن مواجه است ناامنی و بیکاری بزرگترین چالشهای فراروی دولت
وحدت ملی ارزیابی شده است.
در کنار این موضوع برخی محافل داخلی افغانستان نیز براین باورند که خروج میزان قابل توجهی از نیروهای بینالمللی در سال 2014 از این کشور، نیروهای ملی امنیتی افغانستان را با مشکلات فراوانی روبرو ساخت که دراین میان تشدید حملات طالبان و افزایش روز افزون فعالیت گروههای تروریستی خارجی مانند جنبش اسلامی ازبکستان و گروه داعش در افغانستان از آن جملهاند. میتوان نام برد. هم زمان با شک و تردیدی که در باره ثبات سیاسی افغانستان پس از انتخابات ریاست جمهوری سال1393 ایجاد شد، افغانستان شاهد خروج بخش عظیمی از سرمایه مالی و انسانی از این کشور بود. هزاران جوان افغان امید شان را برای آینده از دست داده و کشور را ترک کردند. همچنین ساختار فعلی دولت وحدت ملی مبتنی بر تقسیم مساوی قدرت، کارآیی حکومت را به مشکل مواجه ساخته و مانع عملکرد موثر و منسجم آن گردیده است. اختلافات سیاسی و عدم وجود اتفاق نظر میان رئیس جمهور، رئیس اجرایی و پارلمان در تعیین وزیر دفاع و تاخیر در این خصوص، تضعیف عمل کرد نیروهای نظامی را سبب شد. بگونهای که فقدان رهبری منسجم نظامی به تضعیف روحیه سربازان انجامید.
متاسفانه افغانستان با تهدیدها و چالشهای سنگین روبرو بوده و این امر میتواند تهدیدی برای آینده ثبات سیاسی افغانستان باشد. به شکلی که بخش عمدهای از توان و انرژی دولت وحدت ملی بجای تمرکز بر اصلاحات بنیادین در حوزههای مختلف داخلی بر محور چهرهها و تصمیم گیریها یا جناحهای مشخص متمرکز بود که همین ساختار باعث ایجاد مشکلات دست و پا گیر برای روند اصلاحات بنیادین شده و تاثیرات منفی را بر اقتصاد و امنیت افغانستان تاکنون به همراه داشته است. درشرایطی که انتظار میرفت دولت برنامهها و اقدامات خود را اولویت بندی کند، فرآیند طولانی تصمیم گیری درنظام اداری پرپیچ و خم که درنهایت باید با تصمیمات بروکراتیک ارگ ریاست جمهوری تعیین تکلیف شود، باعث شد تا خیلی از پستهای کلیدی در مرکز و ولایات تا مدتهای طولانی خالی بماند. بررسی رویکردها و جهت گیریهای دولت وحدت ملی نیز نشان میدهد که این دولت از یک سو بدنبال اجرای برنامههای اصلاحی دراز مدت و حصول دستاوردهای سریع و فوری بوده تا در کوتاه مدت باعث تامین امنیت، بهبود ارائه خدمات و ایجاد شغل شود و از سوی دیگر این دولت بدنبال برنامههای بلند مدت اقتصادی با رویکرد تجارت در سطح منطقه و ایجاد نقطه اتصال ترانزیت منطقه ای، افزایش درآمد کشور از طریق استخراج منابع طبیعی، و آغاز پروژههای زیربنایی میباشد. روشن است که این برنامهها منوط به پیگیری جدی سیاستهای کلان ملی و مناسبات اقتصادی منطقهای است و سالها نیاز است تا این برنامهها به ثمر برسند. موضوعی که با شرایط عمومی دولت وحدت ملی بخصوص نظام دیوانسالاری اداری آن در تناقض و تضاد آشکار میباشد.
ب) حوزه خارجی:
1-نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در افغانستان:
پاکستان:
پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی، رئیس جمهور اشرف غنی برای تامین فضای اعتماد و ایجاد فصل نو در روابط با پاکستان و تامین صلح به اسلام آباد و متعاقبآ به راولپندی مقر فرماندهی ارتش پاکستان سفر کرد تا مگر بتواند گرهی از مشکل صلح افغانستان بگشاید. مقام عالی رتبه افغانی برای ساعاتی پشت درهای بسته با نظامیان پاکستانی نیز به مذاکره نشست و انتقادهای فراوانی را از این بابت به جان خرید. جریانهای سیاسی مخالف رئیس جمهوری بیباکانه به او تاختند و رفتن او به پایگاه نظامیان پاکستانی را نکوهش کردند. محاسبات اولیه اشرف غنی از معادله صلح عمدتآ استوار بر عین فهمی بود که تمامیت سیاست خارجی زمامداری حامد کرزی در قبال پاکستان را شکل میداد: مسیر صلح افغانستان از اسلام آباد میگذرد و طالبان نیروی نیابتی پاکستاناند. از این رو بسیاری از مقامات ارشد افغانی بخصوص اشرف غنی به این باور رسیدهاند که افغانستان در یک «جنگ اعلان نشده» با پاکستان قرار دارد و جهان باید پاکستان را وادارد تا طالبان را به میز مذاکره بفرستد. شناخت رئیس جمهوری افغانستان از پویایی مناسبات قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی که اکثراً به دست نظامیان پاکستانی است، سبب شد حکومت وحدت ملی تلاش ورزد با رسیدگی به نگرانیهای عمده نظامیان به شکافهای دیرینه در روابط افغانستان و پاکستان نقطه پایان بگذارد و راه را برای همکاریهای مشترک اقتصادی و همگرایی منطقهای فراهم سازد. اشرف غنی با برگشت از راولپندی عملآ دست به کار شد. او از تعیین افراد وابسته به جبهه متحد شمال ـ گروه سیاسی که پاکستانیها آن را ائتلاف شمال میخوانند ـ درمناصب مهم امنیتی کابینه سرباز زد و با تمام توان مانع نفوذ چهرههای ضد پاکستانی و متمایل به هند در کابینه شد.
در گامهای بعدی او شماری از افسران ارتش را برای آموزش نظامی به اکادمی ملی نظامی پاکستان فرستاد و حتی شماری قراردادهای نظامی که قرار بود توسط هندیها عملی شود را به حالت تعلیق درآورد. در اقدام دیگر و برای پایان دادن به اتهامات بیاساس نظامیان پاکستان مبنی بر خورد دوگانه کابل با طالبان پاکستانی در کنر و نورستان، دولت افغانستان برای سرکوب شورشیان یک سری عملیات نظامی در مناطق شرقی راه اندازی کرد.غنی برای دادن امتیازات بیشتر جهت جلب همکاری اسلام آباد در مبحث صلح پا از این هم فراتر نهاد و از نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا خواست تا در صورتی که ردپای سران طالبان پاکستانی را در مناطق شرقی افغانستان مییابند، آنها را هدف قرار دهند و از میان بردارند. همزمان دولت افغانستان برای اعتمادسازی در روابط میان کابل و اسلام آباد تفاهمنامه همکاریهای میان سرویسهای امنیتی دوکشور را امضاء کرد که بر اساس آن نهادهای امنیتی افغانستان و پاکستان در مبحث مبارزه با تروریسم ملزم به همکاری دوجانبه میشدند. از سوی دیگر، در چندین ماه نخست حکومت وحدت ملی، کابل با دلگرمی فراوانی از راحیل شریف رئیس پیشین ستاد ارتش پاکستان میزبانی کرد تا مگر بتواند کلیت سیاست پاکستان نسبت به طالبان را عوض کند.
هند:
هند تلاش دارد تا وانمود نماید در افغانستان نقش سازندهای ایفا نماید. اما گسترش حضور و فعالیتهای هند درافغانستان برای کشورهای پاکستان و چین، حساسیتهایی را ایجاد کرده است. هند سعی دارد تا تحرکات خود را با کشورهای غربی دریک مسیر قرار دهد. درعین حال این کشور از طریق پیگیری موضوع توافقنامه ترانزیتی چابهار(مشارکت سه جانبه با ایران و افغانستان) بدنبال خنثی ساختن پیامدهای ایجاد راهرو ترانزیتی اقتصادی میان چین و پاکستان موسوم به CPEC میباشد. همچنین بنا به ادعای منابع پاکستانی، هند از اتباع افغانی ساکن پاکستان برای ضربه زدن به امنیت عمومی در پاکستان بویژه در بلوچستان این کشور سوء استفاده میکند.
روسیه:
روسها نسبت به روند تحولات در افغانستان هم نگران و هم دچار سوء ظن میباشند. دراین راستا روسها حتی به هندیها نیز به دلیل هم مسیر بودن تحرکات آنها با کشورهای غربی مظنون و نگران هستند. درعین حال توجه روسها به عناصر غیردولتی در داخل افغانستان طی ماههای گذشته قابل توجه بوده است. سال گذشته، ضمیر کابلوف، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه برای افغانستان اعلام کردکه کشورش برای مبارزه با گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) در افغانستان با گروه طالبان در تماس است. از آن زمان تاکنون مقامات روسیه چندین بار به ارتباط این کشور با طالبان اذعان کرد هاند.حتی مقامات سفارت آن کشور در کابل اعلام کردند روسیه برای حفاظت از شهروندان خود، کمک به روند صلح افغانستان و جلوگیری از گسترش نفوذ داعش در افغانستان و آسیای میانه با طالبان در تماس است. این مواضع دیپلماتهای روسیه در مورد گروه طالبان که در گذشته از شدیدترین دشمنان منطقهای این کشوربه شمار میرفت،موجب حیرت ونگرانی افغانها شدو واکنشهای منفی پارلمان افغانستان و مقامات آمریکایی و ناتو را در پی داشت. حتی برخی خبرگزاریها به نقل از منابعی از دولت افغانستان و گروه طالبان گزارش دادند که چندین نشست میان نمایندگان طالبان و مقامهای روسی در مسکو و تاجیکستان صورت گرفته است.این اقدامات باعث شد تا مقامات غربی بخصوص آمریکاییها مسکو را به تلاش در راستای مشروعیت بخشیدن به طالبان متهم کنند. مشروعیتی که به زعم برخی مقامات وقت آمریکایی مبنای واقعی نداشته و با هدف تضعیف دولت افغانستان و تحت شعاع قرار دادن تلاشهای ناتو در این کشور صورت گرفته است. درکنار ایــن مــوضع گیــریها، تحلیلــیهای مختلفی از سوی ناظران منطقهای در ارتباط با نقش آفرینیهای جدید مسکو در افغانستان مطرح شده است.
برخی تحلیل گران منطقهای معتقدند که برقراری تماس روسیه با طالبان تلاشی بوده از جانب روسیه برای شناخت بیشتر این گروه و اینکه آیا ایدئولوژی طالبان همچنان مثل دهه نود میلادی در فکر گسترش تسلط به آسیای میانه است. روشن است که برای روسیه ثبات آسیای میانه و توسعه اقتصادی منطقه اوراسیا در اولویت قرار دارد. از این رو به نظر نمیرسد روسیه قصد رقابت را با کشورهای غربی در افغانستان داشته باشد. دراین راستا روسیه میداند که افغانستان اکنون دولت خود را دارد و ممکن است این دولت یک مقدار گرایش به غرب داشته باشد اما بنظر میرسد روسیه به هیچ صورت طرفدار تضعیف این دولت و ایجاد هرج و مرج درافغانستان نیست. درعین حال درکنار این دیدگاههای خوش بینانه، تحلیلها و ارزیابیهای بدبینانه دیگری مطرح شده است.
چین:
بنظر میرسد چین بدنبال تکمیل حوزه امنیتی خود در افغانستان بوده و در واقع بدنبال ممانعت از فعالیت ایغورهای جدایی طلب در پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی و برخورد با آنها حتی درسوریه میباشند. تحلیل گران، اقدام چین در ارتباط گیری با طالبان را نیز به نوعی همسویی با مسکو برای مدیریت دیگرجریانهای افراطی درافغانستان به منظور عدم تاثیرپذیری مناطق مسلمان نشین سین کیانگ درغرب این کشور ارزیابی کردهاند.
کشورهای عربی:
طی دهههای گذشته هسته مرکزی فعالیت کشورهای عربی گسترش سلفی گری و مآلاً توسعه تفکر و فرهنگ افراطی گری بوده و در شرایط جدید منطقهای تشدید اینگونه فعالیتها در پاکستان،افغانستان، آسیای مــرکزی و حتی چین از جملــه اهداف بلندمدت کشورهای عربی بخصوص عربستان سعودی بوده که نمود بیشتری یافته است.
آمریکا:
با وجود تحرکات نظامی علیه افراطیون و حمایت از دولت مرکزی افغانستان، به نظر میرسد این کشور درتلاش است تا از طریق تعاملات خود با آنها از جمله طالبان، ناامنیها را مدیریت نماید. این موضوعی است که تحلیل گران مستقل نسبت به آن تاکید داشته و تشدید ناامنیها در افغانستان را جزو اهداف دور آمریکاییها برای توجیه حضور بلندمدت در این کشور ارزیابی کردهاند. در همین حال اکنون که در آمریکا بار دیگر جمهوری خواهان قدرت را به دست گرفته اند، به نظر میرسد تاکتیک این کشور نسبت به افغانستان و حکومت وحدت ملی این کشور دست خوش تغییر شود. پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا، اشرف غنی در زمره نخستین رهبرانی بود که به او تبریک گفت. اکنون که کمتر از دو ماه از ریاست جمهوری دونالد ترامپ میگذرد، وی در دومین مکالمه تلفنی با آقای غنی از سیاست کاهش سربازان آمریکا توسط دولت اوباما انتقاد کرده و وعده داده است که استراتژی دموکراتها در رابطه با افغانستان را اصلاح کند. چنین به نظر میرسد که سیاست جمهوری خواهان نسبت به افغانستان در آینده دست خوش تغییر خواهد شد؛ اما روشن نیست که اولاً دولت جدید آمریکا نسبت به موجودیت حکومت وحدت ملی افغانستان چه دیدگاهی دارد و آیا تیلرسون وزیر امورخارجه جدید همانند سلفش جان کری نسبت به بقای این حکومت متعهد است؟ آیا انتقاد ترامپ از سیاست گذشته اوباما در کاهش حضور سربازان آمریکایی در افغانستان، به منزله آن است که جمهوری خواهان درنظر دارند بار دیگر بر شمار نیروهایشان در افغانستان افزوده و در حقیقت مدیریت جنگ علیه مخالفان به ویژه ستیزه جویان طالبان را به عهده بگیرند؟ اینها مهمترین سوالاتی است که نیازمند تامل است.
ترکیه:
ترکیه مدتی است که فعالیتهای خود را در افغانستان افزایش داده است. آنها به طور عمده بدنبال نفوذ سیاسی و فرهنگی مورد نظر خودشان در این کشورهستند. بنا به ادعای برخی منابع رسانهای افغانی، این کشور حتی در بعضی از سیاستهای خود به دلیل شرایط خاص منطقه، به کشورهای عربی نیز نزدیک شدهاند. درعین حال با توجه به قریب الوقوع بودن ورود گلبدین حکمتیار به کابل و ارتباطات سنتی که وی با مقامات کنونی ترکیه (بویژه رئیسجمهور این کشور در دهههای گذشته داشته است) امکان ظرفیت سازی به منظور نقش آفرینی درصحنه داخلی افغانستان بیش از گذشته برای ترکیه فراهم خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران:
راهبرد اصولی جمهوری اسلامی ایران درافغانستان، تحکیم صلح، ثبات و امنیت دراین کشور و حمایت از دولت مرکزی آن میباشد. حتی توسعه مناسبات اقتصادی با این کشور و نیز تلاش برای گسترش خطوط ترانزیت از شرق به غرب را در راستای همین راهبرد اصولی خود میداند. درواقع حفظ صلح،ثبات و امنیت درافغانستان برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت فراوان داشته و اساساً با هرگونه اقدامی که به این اصل مهم آسیب برساند، مخالف است. جمهوری اسلامی ایران بیثباتی سیاسی و بروز شکافهای سیاسی دراین کشور را در راستای مصالح ملی و منطقهای خود نمیداند. از این رو از دولت وحدت ملی افغانستان حمایت کرده و اعتقاد دارد تشدید شکافها در این دولت، زمینه و بستر مناسبی را برای گسترش ناامنیها در سطح این کشور فراهم خواهد کرد که در راستای اصل ثابت راهبردی تداوم ثبات و امنیت در افغانستان نخواهد بود.
2- دورنمای مذاکرات صلح افغانستان:
واقعیت این است که بسیاری از دشواریهای مربوط به حصول صلح درافغانستان معلول وضعیت و موقعیت این کشور در نمودار پیچیده و چندلایه صلح و جنگ در سطوح منطقهای و بینالمللی است. بدلیل این که اساساً مساله تروریزم و جنگ و صلح در افغانستان، با معادلات چندمجهولی در منطقه و فرامنطقه پیوند دارد. اشرف غنی رئیسجمهور افغانستان براین باوراست که در نقشه صلح باید شرایط ملی، منطقهای و بینالمللی در نظر گرفته شود و این مهم نیازمند فکری منسجم و همه جانبه خواهد بود. از سوی دیگر در نشستهای صلح افغانستان همان گونه که پاکستان نقش دارد و باید در نشستهای مربوط به آن حضور داشته باشد، هند نیز کشوری است که کمکهای فراوانی به افغانستان نموده و منافع زیاد اقتصادی و سیاسی برای همکاری با افغانستان دارد و باید در مذاکرات صلح در افغانستان نقش داشته باشد.بازیگر موثر دیگر جمهوری اسلامی ایران است که نقش تعیینکنندهای در تحولات سیاسی افغانستان دارد و از سویی هم خواهان ثبات و امنیت در افغانستان است. بدون تردید جای خالی ایران ثبات آفرین در هرگونه مذاکرات صلح اثر منفی بر روند مذاکرات خواهد داشت. روسیه نیزکشور اثرگذار منطقهای و جهانی است و نقش تعیینکننده در تحولات جهانی دارد. بدون شک روسها از ادامه جنگ در افغانستان و قاچاق مواد مخدر و همچنان ورود ستیزه جویان خشونت طلب به کشورهای آسیای مرکزی، متضرر خواهد شد. حضور داعش در مرزهای جنوبی روسیه زنگی خطری است که از سوی روسها جدی گرفته میشود.
شواهد موجود از رفتار روسها حاکی از این است که آنها علاقه مندند در افغانستان همکاریهای اقتصادی و سیاسی داشته باشند و برای آوردن ثبات و امنیت تلاش نموده و در مورد ساخت زیربناها مشارکت نمایند؛ علاقمندی که درچند سال گذشته به وضوح مورد بیاعتنایی قرار گرفت. بنابراین بنظر میرسد حضور روسها در نشستهای مربوط به صلح افغانستان و منطقه، میتواند مذاکرات صلح را تضمین و ثبات را تقویت بخشد. درهمین چارچوب قرار است در 14 آوریل 2017 (25 فروردین ماه 1396) نشستی در رابطه با روند صلح و توقف جنگ درافغانستان، با حضور پاکستان، ایران، هند، افغانستان، آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی در روسیه برگزار شود. واقعیت این است که ناکامی غرب و امریکا در افغانستان و تشدید فعالیتهای گروههای مخالف به ویژه طالبان، به خصوص در ولایت شمالی هم مرز با کشورهای آسیای میانه و جدال درونی حکومت وحدت ملی، بسیاری از کشورهای منطقه از جمله روسیه را به این نتیجه رسانده است که آینده افغانستان در هالهای از ابهام قرار داشته و آنان برای رفع نگرانیهای خود میتوانند و باید نقش بیشتری داشته باشند. به همین دلیل نرمش روسیه در قبال گروه طالبان که سالها با آن مبارزه کرده بود، یک تغییر مهم و غیرقابل انتظار در سیاستهای مسکو دانسته میشد.
نکته مهمتری که روسیه را به سوی این تغییر موضع کشاند ظهور دشمن مشترکی به نام «داعش» بود که طالبان و روسیه را به طور مشترک مورد تهدید جدی قرار داده است.از سوی دیگر طالبان افزون بر نگرانی از تهدید جدیدی به نام «داعش» در پی آن برآمدند که موقعیت و دامنه حمایت خود از پایگاه حمایتی سنتی خویش یعنی پاکستان را گسترش دهند؛ طالبان خواستند که با تقویت موقعیت منطقهای و افزودن بر تحرک دیپلماتیک خود افزون بر برآورده ساختن دیگر منویات خود، برای تایید «مشروعیت مبارزه» خود نیز تلاش ورزیده و خود را از گوشه انزوا به عنوان یک گروه تروریست رهایی بخشند. از منظر برخی تحلیل گران مسائل افغانستان، سیاست حکومت این کشور به خصوص در سالهای اخیر بطور کلی نامتوازن بوده است. به همین دلیل در آغاز ارتباط روسیه و طالبان، مقامهای این کشور در کنار موضع گیری مقامهای امریکایی نسبت به آن اظهار نگرانی نمودند.آنان براین باور بودندکه نتیجه این ارتباط حمایت مالی و نظامی روسیه از طالبان خواهد بود. به زعم آنان ادعای روسیه در توجیه این ارتباط با طالبان برای تشویق به روند گفت وگو و صلح بیشتر سیاسی خواهد بود. اما در تداوم نامتوازن بودن سیاست حکومت افغانستان، مقامهای وزارت خارجه کشور از ارتباط روسیه و طالبان به امید تشویق آنان به گفت وگو و تقویت روند صلح و تحکیم مناسبات منطقهای حکومت افغانستان از آن استقبال کردند. حال این که روند به هدف مورد نظر منجر خواهد شد آینده نشان خواهد داد. بدین جهت با توجه به ضعفهای اساسی و ساختاری در حکومت وحدت ملی، این نگرانی جدی در میان افکار عمومی داخل افغانستان وجود دارد که مبادا زیان جبران ناپذیری بر این کشور و مردم آن تحمیل شود.
جمع بندی:
با وجود تلاشهای صورت گرفته طی سالیان گذشته در افغانستان که درسایه حمایت 150 هزار نیروی بینالمللی انجام شد، با این حال وضعیت امنیتی در سال پیش رو در افغانستان خیلی بدتر از آن چیزی است که در سالهای گذشته این کشور شاهد آن بوده است. براساس واقعیتهای موجود افراطی گرایی خشن، فساد وحمایتهای سازمان یافته دولتی ازتروریستها و همچنین تلاش برخی کشورها برای تعیین افغانستان به محلی برای تسویه حساب با رقبا، چهار بعد خشونت است که باعث خواهد شد تا ثبات و امنیت در افغانستان را به چالش کشیده و این کشور را به محل امنی برای تروریستهای بینالمللی تبدیل سازد. مقامات افغانی معتقدند طالبان حمایت شده از سوی پاکستان حالا خود به گروههای مانند «لشکر طیبه» و «جیش محمد» که هند را تهدید میکنند و به جنبش ترکستان شرقی که چین را تهدید میکند، پناه دادهاند. بر همین اساس بنظر بسیاری از تحلیل گران مسائل راهبردی منطقه جنوب آسیا معتقدند نقش کشورهای منطقه در تداوم جنگ و همچنان ایجاد ثبات و امنیت از اهمیت ویژهای برخوردار است. واقعیتهای موجود در منطقه نیز موید این حقیقت است که بدون همکاریهای کشورهای منطقه در افغانستان صلح و ثبات پایدار، ممکن نیست. افغانستان کشوری آسیپ پذیر است، بنابراین چگونگی تعامل میان افغانستان و کشورهای همسایه و منطقه میتواند تاثیر مثبت و یا منفی را در چشم انداز صلح کشور داشته باشد. اما یک نکته بنیادین را نباید نادیده گرفت: مجموع این تحولات و فرازونشیبهای سیاسی جاری در چارچوب «بازی بزرگ» در نظام جدید بینالمللی و منطقهای جریان دارد.
منبع: دیپلماسی ایرانی
http://jomhourieslami.net/?newsid=129685
ش.د9600064