(روزنامه وقايع اتفاقيه ـ 1396/02/21 ـ شماره 402 ـ صفحه 5)
** جريان، موضع و جايگاه آقاي گلبدين حکمتيار از همان دوران پيوستن به نيروي مجاهدين آقاي برهانالدين رباني و حتي قبلتر از آن، به گونهاي بوده است که هميشه در تحليلها، او را يک انسان اسلحه به دست معرفي کرده و از همان ابتدا جزء انديشههاي بسيار تندروی افغانستان بوده است. بههميندليل بعد از فروپاشي حکومت مجاهدين و به قدرت رسيدن طالبان و ازسويديگر، حضور آمريکاييها، آقاي حکمتيار از جريان اصلي انشقاق پيدا کرد و بهواسطه تندرويای که داشت به دامان طالبان رفت. او چند صباحي با طالبان بود و در راستاي گفتههاي شما بيش از دو دهه زندگي مخفي و جنگ، به يکي از عوامل تشديدکننده نابسامانيهاي افغانستان تبديل شد اما به هر شکل، حکمتيار در ميان تمام فرماندهاني که در افغانستان دست به سلاح بردند تقريبا فرمانده باسوادتري نسبت به ساير فرماندهان، هم جهادي و هم طالبان بود؛ بنابراين دولت مرکزي افغانستان از همان زمان حامد کرزي، طرح مذاکره با حکمتيار را کليد زد و با ارتباطاتي که توانست برقرار کند، طي چند سال مذاکره بالاخره اين طرح سياسي به نتيجه رسيد و در نهايت هم موجب حضور آقاي حکمتيار در کابل و کاخ رياستجمهوري شد اما به عقيده من نکتهاي که در اين ميان نبايد فراموش کرد اين است که حزب اسلامي حکمتيار، ديگر اکنون يکدست نيست زيرا بخشي از بدنه اين حزب از آن جدا شده و هنوز در جريانات تندروی طالبان حضور دارند اما از ديگر سو، شرايطي که اکنون در افغانستان در جريان است سبب شده تا اين مسئله (بازگشت حکمتيار) چندان در بهبود شرايط نابسامان امروز افغانستان تأثيرگذار نباشد زيرا اگر شما فقط به شرايط يک سال اخير افغانستان نگاه کنيد، لحظه به لحظه هجوم طالبان همراه با شکلگيري دوباره القاعده و حضور فعال داعش يا ساير گروههاي افراطي ديگر که در پي ناکامي در خاک عراق و سوريه بهدنبال مأمن جديدي هستند، شرايط اين کشور را بسيار پيچيده و درعينحال اسفبار کرده است.
بنابراین حضور و بازگشت حکمتيار، چندان تأثيري بر شرايط امروز افغانستان ندارد و نميتواند آرامشي را به اين کشور بازگرداند؛ بنابراين فعاليت داعشيها، القاعده و طالبان از يکسو و از سوي ديگر، سرمايهگذاري پاکستان و عربستانسعودي براي دستيابي به اهداف خود و مضاف بر آن، هجمههاي بسيار زياد و بيسابقه از سوي گروههاي تندرو و راديکال به دولت کابل، به گونهاي که هماکنون هم دولت مرکزي افغانستان در بخشهايي از اين کشور قدرت و اقتدار خود را نتوانسته استقرار دهد و در سايه آن نتوانسته هيمنه خود را بر اين گروههاي راديکال هم داشته باشد، سبب شده است تا خوشبيني چنداني در تغيير معادلات اساسي افغانستان بهواسطه بازگشت حکمتيار بهوجود نيايد؛ اگرچه اين امر، خود يک گام رو به جلو محسوب ميشود و بخشي از نيروهاي معارض، زاويهشان را با دولت مرکزي از ميان ميبرند، اما مشکل اساسي اينجاست که گروههاي معارضي که امروز مبارزه مسلحانه را با دولت مرکزي پيش گرفتهاند، گروههايي هستند که هم از نظر فکري بسيار واپسگرا هستند و هم از نظر پراتيک و عملي، نيروهايی قسمخورده براي نابودي دولت مرکزي کابل محسوب ميشوند.
ما در بسياري از موارد شاهد بودهايم که در برخي از ولايات افغانستان بهويژه در جنوب و جنوبشرق و حتي شمال، اين گروهها هر لحظه که تصميم گرفتهاند در همان لحظه، آن را عملياتي کردهاند که نمونه بارز آن همين حادثه تروريستي مزار شريف است و نکته اينجاست. تاکنون در حوادث تروريستي اين کشور سابقه نداشته است که ده نفر از نيروهاي تروريستي با لباس پليس وارد يک مکان نظامي شوند و حدود 200 پليس را به گلوله ببندند. اين حاکي از آن است که اقتدار دولت مرکزي افغانستان، امروز سخت مورد لطمه قرار گرفته است و نميتواند به نيروهاي نظامي خود چندان تکيه و اکتفا کند. حادثه مزار شريف فقط يک مورد نيست. ما هرازگاهي مانند اين اتفاقات تروريستي را شاهد هستيم و اين نشان از آن است که طالبان در ميان نيروهاي پليس و اردوي ملي نفوذ پيدا کرده است. پس ميبينيد که شرايط امروز افغانستان چندان مثبت نيست و باز تکرار ميکنم در سايه چنين شرايطي، بازگشت و حضور حکمتيار، يک گام روبه جلو است اما چندان تأثيرگذار و سرنوشتساز نيست.
* اما اگر بخواهيم شرايط را بدبينانهتر از اين هم ببينيم بايد تشتت آراي حکمتيار را هم مورد توجه قرار دهيم. حکمتيار در دوراني با نيروي مجاهدين همراه بوده و سپس با انشقاق، حزب خود را تشکيل داده است. در دورهاي با طالبان همراه بوده و امروز نيروهاي ميانهروي طالبان را به صلح و دوستي و فعاليتهاي سياسي دعوت ميکند. اين بيثباتي آشکار را چگونه ميتوان تحليل کرد؟ در سايه اين بيثباتي چه تضميني وجود دارد که به همين طرح صلح با دولت آقاي اشرف غني احمد زي پايبند بماند؟
** من با رويکرد شما در سؤال موافقم
اما بگذاريد که من از يک جهت و بعد ديگر آن را مورد بررسي قرار دهم. ببينيد آقاي
حکمتيار به جز حزب (حزب اسلامي حکمتيار) خود که در آن نفوذ دارد در ساير گروههاي
معارض با دولت مرکزي افغانستان چندان نفوذ اساسيای ندارد؛ يعني شخصيت حکمتيار يک
شخصيت کاريزماتيک نيست که بتوان ساير گروهها را حول آن گرد آورد و روي آن (شخصيت
حکمتيار) قسم خورد. ازسويديگر، نکته بسيار مهم اين است که خود آقاي حکمتيار
اکنون از سوي نيروهاي تندرو مورد تهديد جدي است و با حضور در کابل احتمال ترور
آقاي حکمتيار هم از سوي اين گروهها بيشتر و جديتر شده است اما همانطور که گفتم
دولت مرکزي از زمان آقاي کرزي، حزب حکمتيار جزء نيروهاي معارض و شايد بتوان گفت
تنها حزبي بود که توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند.
مسئله اينجاست که خود آقاي حکمتيار هم بهدنبال قدرت است زيرا هميشه او سوداي قدرت را داشته و اين زندگي جنگسالارانه او گواه اين مسئله است اما از آنجايي که نيروهاي او در نبردهاي فرسايشي چندساله رو به افول و اضمحلال بوده ايشان در يک حرکت حسابشده در اين شرايط نابسامان افغانستان در پي يک جايگاه مناسب يا حداقل بهدنبال يک محيط و پايگاه ايمن براي خود است که بتواند چند صباح آخر عمر خود را در آنجا بگذراند؛ بنابراين اگر حکمتيار بهدنبال برهمزدن طرح سازش هم باشد، با توجه به مطالبي که گفتم، ايشان در جايگاهي نيست که بتواند دست به چنين کاري بزند؛ يعني حکمتيار در موضعي نيست که بتواند ساير نيروهاي معارض را که در حال مبارزه با دولت مرکزي هستند آرام کند و به آنها خطدهي داشته باشد. همچنين بايد گفت اکنون نيروهاي طالبان در تقابل صريح با آقاي حکمتيار هستند.
* اما خود حکمتيار را چگونه ميتوان تحليل کرد؟ با توجه به اقتضائات گلبدين حکمتيار (تشتت آرا) پايبندي خود او فارغ از تأثيرگذاري يا عدم تأثيرگذاري بر ساير گروهها در پايبندي به معاهده سازش چگونه است؟
** گلبدين حکمتيار تا زماني که به خود کابل و کاخ رياستجمهوري وارد نميشد، بله، اين امکان وجود داشت اما اکنون که در کابل و ميان نيروهاي دولت استقرار يافته، بعيد است دست به چنين اقداماتي بزند، مگر اينکه وضعيت امنيتي و همچنين وضعيت دولت مرکزي بدتر از دولت قبل شود که آن وقت بتواند در بستر اين ناامني و عدم ثبات دولت، دوباره دست به اقدامات ناسازشکارانه بزند و در مقابل دولت، قد علم کند ولي عرض کردم مهمتر از اين مسئله، اين است که حکمتيار در معادلهاي که صلح را به افغانستان بازگرداند، چندان جايگاه پررنگي ندارد، چون که بخشي از بدنه حزب به نيروهاي راديکال طالبان پيوسته و بخش ديگري از اين حزب وارد معاهده صلح شده است. پس همه حزب حکمتيار در اين طرح سازش حضور ندارند، ازسويديگر، از همان زماني که اين طرح در دولت آقاي کرزي کليد خورد، آقاي حکمتيار حتي آن امنيت گذشته را ديگر براي خود متصور نبود و دليل آن هم، چنانکه عرض کردم، تهديد به ترور او از سوي گروههاي تروريستي بهواسطه پذيرش چنين مسئلهاي است پس درواقع حضور آقاي حکمتيار در اين طرح سازش بهنحوي نجات شخصيت خود او است.
* پس با وجود چنين شرايطي آيا امکان تکرار سناريوي 30 سپتامبر 2011 ترور برهانالدين رباني از سوي جريان تندروي حقاني(هرچند که از سوي اين گروه رد شد) وجود دارد؟ زيرا علاوه بر طالباني که شما مطرح کرديد، حزب حقاني هم او را بارها و با لحن شديدي مورد تهديد قرار داده است؟
** بله، احتمال تکرار سناريوي ترور برهانالدين رباني بسيار محتمل است؛ ضمن اينکه برهانالدين رباني سالها بود که از بدنه آن جريان جدا شده بود و در جريان دولت مرکزي حل شده بود اما حرکت حکمتيار بيشتر به يک خيانت به اين گروههاي تندرو مانند جريان حقاني شبيه است زيرا حکمتيار با دولت مرکزي سازش کرده و اين درحالي است که اين جريانات تندرو اساسا با موجوديت دولت مرکزي افغانستان مخالف بوده و هرگز آن را به رسميت نشناختهاند و هيچگاه به موجوديت دولت کابل باور نداشتند؛ بنابراين تهديدات ترور آقاي حکمتيار از سوي اين گروهها بسيار پررنگتر از ترور آقاي رباني است و البته اين احتمال بستگي به اين دارد که ايشان چقدر در ايجاد صلح در افغانستان نقش سازنده و مفيد داشته باشد.
* اما به خود حزب اسلامي حکمتيار فارغ از بدنهاي که به جريانات تندروي طالبان پيوسته نگاه کنيم، بخش ديگر اين حزب هم در رويکردي کاملا متفاوت و حتي متقابل در يک قالب سياسي وارد بدنه دولت شده است. از خود عبدالهادي ارغنديوال که در انتخابات سال 2008 از عبدالله عبدالله حمايت کرد، محمدخان که اکنون معاون اول رئيس اجرايي دولت مرکزي افغانستان، آقاي عبدالله عبدالله است و برخي ديگر هم تحت عنوان حزب «اتحاد شوراي اسلامي» در انتخابات سال 2014 از اشرف غني احمد زي حمايت کردند. آيا اين ساختار سياسي جدا شده از حزب حکمتيار پس از بازگشت او به عرصه افغانستان، باز به حکمتيار وفادار هستند؟
** تمام افراد و جرياناتي که شما نام برديد و همگي هم از حزب آقاي حکمتيار جدا شدهاند اکنون هيچ اعتقادي به او ندارند و هيچگاه نميتوانند دوباره او را پذيرا باشند زيرا اکنون خود آنها در قالب حکومت و قدرت قرار گرفتهاند؛ بنابراين حکمتيار بر اين جريان هم همچون بخش جدا شده تندرويي که به طالبان پيوسته، نفوذي ندارد. بنابراین جريانات جدا شده از حکمتيار همچناني که قبلا هم گفتم ديگر يک جريان يکدستي نيست که اکنون با حضور و بازگشت آقاي حکمتيار در يک راستا به هم پيوند و گره بخورند تا هم بتوانند بهعنوان يک قدرت واقعي در مرکز ثقل دولت و حکومت ايفاي نقش کنند. او حتي نميتواند با نمايش و شعار ساير گروهها را با خود همراه کند يا حداقل آنان را تعديل کند، اصلا چنين شرايطي در صحنه سياسي افغانستان براي حزب و خود شخصيت حکمتيار وجود ندارد.
* پس با اين تفاسير و نکات مطرحشده آيا واقعا در آينده سياسي گلبدين حکمتيار جذب و بهکارگيري در دولت و حکومت مرکزي افغانستان وجود دارد؟ آيا اساسا اين احتمال وجود دارد که در انتخابات آينده پارلماني و رياستجمهوري شرکت کند؟ آيا در رويندادن چنين مسئلهاي و نپذيرفتن در قالب حاکميت، حکمتيار به انزواي سياسي کشيده ميشود؟
** تصورم اين است که دولت مرکزي، آقاي حکمتيار را براي خود حفظ خواهد کرد تا بتواند بخشي از معارضان هر چند کوچک را تعديل کند. هرچند خود آقاي حکمتيار هم از پذيرفتهشدن و ورود به حاکميت چندان بدش نميآيد اما در آن وضعيت، شرايط براي او شرايط يک «ميدان مين» خواهد بود؛ يعني اگر حکمتيار در ملاءعام براي نقشآفريني در قدرت حضور پيدا کند، تهديد ترور او که قبلا هم به آن اشاره کرديم بسيار پررنگتر از قبل خواهد شد؛ بنابراين از هر دو منظر (دولت مرکزي و نيروهاي تندرو) حکمتيار يک مهره سوخته است و نميتواند نقش چندان مهمي را نه براي دولت و نه براي جريانات تندرو ايفا کند.
* اما مضاف بر اين مسائل، برخورد کشورها و سازمانهاي بينالمللي هم يک برخورد دوگانه بود؛ از نماينده سازمان ملل در افغانستان يوناما (UNAMA) که در برخي از اظهارات مانند بيانيه دوم می از طرح سازش و بازگشت آقاي حکمتيار ابراز خوشحالي و اميدواري کرده اما ازسويديگر، اين سازمان در کنار شوراي حقوق بشر در موازات اين اظهارنظر، تقاضاي رسيدگي به جنايات جنگي گلبدين حکمتيار را داشتند و معتقدند او بهقدري در کشتار مردم کابل نقش داشته است که او را «قصاب کابل» ناميدهاند اما شما اين برخورد دوگانه را چگونه تحليل ميکنيد؟
** اين مسئلهاي که شما مطرح کرديد در مورد آقاي حکمتيار بسيار جدي است. کساني که بهعنوان تمديدکننده در طرح سازش نقش دارند چندان به حکمتيار باور ندارند و ازآنسو، به او اعتمادي هم ندارند. در اين رابطه نکتهاي که بايد بگويم اين است که در اينباره دو ديدگاه کلي وجود دارد. ديدگاه اول، معتقد است که گلبدين حکمتيار بايد بهخاطر ارتکاب جنايات جنگي در دادگاههاي بينالمللي محاکمه شود و ديدگاه دوم که يک ديدگاه سياسي است تمايل دارد گلبدين حکمتيار را براي در اختيار گرفتن و تعديل بخشي از نيروهاي معارض در اختيار داشته باشد اما در مجموع، ديدگاه دوم هم اعتمادي به حکمتيار ندارد.
* اما در اين ميان، يک نکته متناقض وجود دارد. همانطور که حزب اسلامي حکمتيار حدود 80 درصد حمايتهاي مالي از کشورهايي مانند آمريکا را در زمان مبارزه با حکومت استعماري شوروي سابق به خود اختصاص داد، امروز هم اتحاديه اروپا در يک اعلام موضع رسمي به حمايت مالي از گلبدين حکمتيار بعد از رسيدن به سازش پرداخته است. در اولين فقره از حمايت مالي خود، مبلغي بين 2 تا 5 ميليون دلار را به ايشان اختصاص داده است؛ هرچند فرانس مايکل ميلبن، نماينده ارشد اتحاديه اروپا در افغانستان اعلام کرده که حکمتيار بهصورت مستقيم و شخصي، حق دخالت در اين پول را ندارد، شما اينگونه رفتارها را چگونه بررسي ميکنيد؟
** من بعيد ميدانم که نيروهاي خارجي و بينالمللي حمايتهاي مطرح شده را عملي کنند. آنها بيش از شعار پيش نخواهند رفت چون اين بازيگران به اهداف خود در سايه طرح سازش دسترسي يافته و همچنين عدم اعتماد و اعتقاد به حکمتيار و حزبش و از همه مهمتر نداشتن وزن لازمه حزب و خود شخص حکمتيار در بازيگرداني صحنه افغانستان سبب شده تا عرصه بينالملل وقع چنداني به او ننهد. بنابراین جامعه بينالملل، لزومي نميبيند که روي او سرمايهگذاري کند. پروسه صلح بهدنبال اين بود که بخشي از بدنه گروههاي معارض را جدا کند و فقط گروهي که توانستند اين برنامه را بر رويش پياده کنند، گروه حکمتيار بوده است. او بهدليل اينکه از بدنه خارج شده و مضافا بهدليل محبوبيتي که ندارد موجب خواهد شد که در صحنه سياسي افغانستان به نيرويي منفعل تبديل شود. مگر اينکه تهديدات طالبان به اندازهاي جدي شود که براي بهبود اوضاع، دولت سراغ او را بگيرد.
* با تمام نکاتي که شما در طول مصاحبه فرموديد، سؤالي که اينجا پيش ميآيد اين است که چرا دولت مرکزي کابل از زمان حامد کرزي تا به اکنون، انرژي و هزينه زيادي را براي اين طرح سازش و پيوستن حکمتيار صرف کردهاند درحاليکه با توجه به شرايط مطرحشده در طول گفتوگو، حکمتيار مهره چندان مهم و وزنداري در صحنهگرداني مسائل افغانستان نيست؟
** اين سؤال مهم شما درست است. آقاي کرزي اعتقاد داشت برخي از گروههاي معارض، نه همه آنها «برادران مخالف» ما هستند؛ حکمتيار را هم با همين ديد بهعنوان يک برادر پذيرفتند. در راستاي مذاکرات، مخالفتها را تعديل بخشيدند اما اين ديد مخصوص و مختص به برههاي از دولت کرزي بود. زماني که حکمتيار در دامان دولت کابل قرار گرفت آنقدر معادلات بعد از اين مسئله، تغييرات راديکالي پيدا کرد که خود کرزي در آن زمان هم به ستوه آمد و کار به جايي رسيد که خود کرزي بهطور رسمي اعلام کرد که گروههاي مسلح «طالب»، ديگر برادران مخالف نيستند بلکه دشمنان قسمخورده افغانستان هستند. اکنون معادلات در افغانستان فرق کرده است. الان ديگر زمان 6 سال پيش طرح صلح کرزي نيست. جريان تحولاتي که در افغانستان اتفاق افتاده امروز کاملا متفاوت است. من قبلا هم گفتم امروز گروههاي تندرو به جايي رسيدهاند که هرازگاهي، منطقه و شهري را اشغال ميکنند؛ اين يعني اينکه دولت نسبت به چهار سال پيش، بسيار متزلزلتر شده است. بنابراين در چنين شرايطي، آن ديدگاهي که به صلح و سازش با حکمتيار نظر داشت و پيش رفت با ديدگاههاي استراتژيک داخلي، منطقهاي و بينالمللي بسيار متفاوت است. باز تکرار ميکنم حکمتيار نه در معادله صلح با ساير گروههاي معارض و نه حتي در موازنه تمام افراد و اعضاي خود، نميتواند مؤثر باشد.
* در اين خصوص نقش روسيه را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ از يکسو مسکو از بهنتيجهرسيدن طرح سازش ابراز اميدواري و خشنودي کرده اما ازسويديگر، در مواردي مانند نشستهاي سهجانبه امنيتي درباره افغانستان با حضور اسلامآباد، پکن و خود مسکو بدون دعوت از بازيگران مهم ديگر، مانند تهران، واشنگتن و حتي خود افغانستان که موجب اعتراض شديد دولتمردان کابل شد، در جهتي کاملا متفاوت و درعينحال متشتت عمل ميکند. علاوه بر اين، بارها از سوي واشنگتن، مسکو متهم به هدايت تروريسم در افغانستان شده است. با توجه به اين شرايط داستان امروز نابسامانيهاي افغانستان، داستان نبرد ابرقدرتهاي جهان است يا اين مسئله حاصل اختلافات دروني افغانستان است؟
** جريان روسها فقط بهدنبال تقابل با
آمريکاييهاست و لا غير. روسها بعد از ساقطکردن دولت طالبان حداقل 10 سال در
افغانستان حضور نداشتند. در طول اين 10 سال از معادلات قدرت در افغانستان از
واشنگتن عقب افتادند و بنابراین براي جبران آن، ابتدا با حضور ديپلماتيک شروع
کردند و بعد گرايش به سمت گروههاي معارض پيدا کردند تا به دولت مرکزي افغانستان
نشان دهند که هنوز روسيه، يک پاي قدرت است. ازسويديگر، مسکو با اين رفتار به
آمريکا نشان داد که هر لحظه اراده کند، توان بازگشت به عرصه قدرت در افغانستان را
دارد. در نتيجه اعتقاد من اين است که اين مسئله يک نبرد بين اين دو ابر قدرت است.
بنابراین روسها بهدنبال ايجاد و بازگشت تمام يا بخشي از هيمنه سابق خود در اين
کشور هستند؛ البته نميتوانند چون قبلا خيلي قدرتمند ظاهر شدند. زيرا اگرچه
آمريکاييها در بخشي از خاورميانه از روسها عقب ماندهاند اما درباره افغانستان
حداقل به اندازه 10 سال جلو هستند.
نکته مهمتر این است که با وجود اينکه روسها افغانستان را در گذشته اشغال کردهاند و چندين سال در اين کشور حاکم بودهاند اما بهواسطه عملکرد شوروي سابق، مردم افغانستان هيچ نگرش مثبتي به آنها ندارند و بهدليل همين نبود پايگاه مردمي، روسها نميتوانند بهصورت شفاف در عرصه سياسي افغانستان عمل کنند، چون محبوبيتي ندارند و در طول حضورشان در افغانستان، هيچ کار مثبتي براي مردم اين کشور انجام ندادند اما در طرف مقابل اگرچه آمريکا در طول ساليان متوالي، جنگها و پايگاههاي نظامي فراواني ايجاد کرده اما در اين کشور و در برخي از نقاط، دست به عمران و آبادانيهايي هم زده است؛ درحاليکه در سراسر خاک افغانستان، يک بنا که متعلق به روسها باشد وجود ندارد. به اين دليل مسکو بعيد است بتواند معادله قدرت را در افغانستان چندان تغيير دهد.
* اما مسئله مهمي که در تحليل شخصيت حکمتيار بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که در برخي از تحليلها شرايط ناظر بر آن است که گلبدين حکمتيار ميتواند جايگاه خالي برهانالدين رباني را پر کند. رفتارهايي مانند همين دعوت اخير حکمتيار از گروههاي معارض ميانهرو براي حضور در پروسه سياسي و کنارگذاشتن سلاح، دال بر درستي اين تحليل است، با توجه به چنين مسائلي، اولا آيا ميتوان جايگاه پدرگونه سياسي برهانالدين رباني را براي حکمتيار متصور بود؟ ثانيا آيا حکمتيار در سايه چنين رفتارهايي، گوشه چشم طمعي به پرکردن جايگاه رباني در «لويي جرگه» دارد؟
** خود آقاي حکمتيار معتقد است ميتواند پرکننده نقش رباني در افغانستان باشد و دراينراستا ميتواند در ميان رهبران لويي جرگه قرار گيرد و در قالب جايگاه معنوي به مقام رباني دست يابد اما حکمتيار هم از نظر شخصيتي و هم از نظر عملکردي، تفاوت بسيار زيادي را با برهانالدين رباني دارد. آقاي رباني در دوراني در مقابل شوروي سابق براي افغانستان جنگيد اما حکمتيار در برابر دولت مجاهدين جنگيد و بايد گفت که وجهه حضور در حکومت مجاهدين بسيار مهم است امروز کساني چون حامد کرزي و عبدالله عبدالله، خود از فرماندهان مجاهدين بودهاند و امروز در رأس قدرت قرار داشته و دارند. بنابراین هيچ شباهتي بين رباني و حکمتيار وجود ندارد و اتفاقا نقطه مقابل يکديگر هستند. درهمينراستا اين را هم بگويم که حکمتيار از بدنه گروههاي مسلحي که 10 سال با حکومت مرکزي جنگيدهاند، جدا شده و در معاهده سازش و صلح به دولت پيوسته است اما آقاي رباني از ابتداي دولت جديدي که در زمان کرزي شکل گرفته، حضور داشت؛ حضوري که هم خودش و هم پسرش را در جايگاه وزير امورخارجه در معادله قدرت افغانستان قرار داد و همين قدرت سبب شد تا بهعنوان پدر معنوي افغانستان و رهبر لويي جرگه در تمامي جريانات و اتفاقات همواره در پي تقويت دولت کرزي باشد و از آنسو، هم به گروههاي ديگر همسو با دولت مرکزي افغانستان ياري رساند اما تنها تشابه اين دو شخصيت اين است که هر دو از دل انديشههاي «الازهر» بيرون آمدهاند ولي رباني بعدا در مبارزه با روسها قرار گرفت و تا آخرين لحظه زندگياش بر همين انديشه باقي ماند اما حکمتيار در يک رويه متفاوت، هزينههاي فراواني را براي افغانستان به جا گذاشت.
* به بعد ديگري از مسئله حکمتيار بپردازيم. حکمتيار در برههاي از زندگي جنگافروزانه به تهران گريخت و مدتي را در ايران سپري کرد اما پس از گذشت اين زمان اکنون حکمتيار در اظهارنظرهایی عليه ايران، اتهاماتی گوناگون و واهي را متوجه تهران کرد. با چنين پيشينه و حضور دوباره در دولت افغانستان، آيا در آينده حکمتيار به افزايش زاويه با تهران ميانديشد يا اينکه بهدنبال ترميم رابطه خود با تهران خواهد بود؟
** حکمتيار بههيچوجه قابل اعتماد نيست و دستگاه ديپلماسي کشور ما اين مطلب را بخوبي درک کرده است زيرا حکمتيار بهراحتي ميتواند تغيير موضعي عجيب داشته باشد. من بر اين باورم او هر جايگاه و پايگاهي داشته باشد، مطمئنا دوست ايران نخواهد بود.
* پس با اين تفاسير، اين تحليل را ميتوان درست دانست که با برگشت حکمتيار و حضور در صحنه افغانستان احتمال گسترش تروريسم و کشيدهشدن آن به مرزهاي شرقي کشور وجود دارد؟
** از سوي حکمتيار چنين مسئله و تهديدي وجود ندارد چون هيچ پتانسيلي را براي انجام اين کار ندارد اما گروههايي شبيه به انديشههاي حکمتيار وجود دارند که خواهان کشيدهشدن تروريسم به مرزهاي ايران هستند؛ اگرچه اين مسئله هم از سوي آنان محقق نخواهد شد.
* اما بُعد ديگر شخصيت حکمتيار، تنفر بيش از اندازه او از رسانههاست. در همين سخنرانيهاي اخير، او رسانهها را ياران شيطان، شرير و لعين دانست، دليل چنين موضع تند او در مقابل رسانهها چيست؟
** به دليل همان انديشه افراطي طالبان که در تفکرات حکمتيار هم موج ميزند. بههمينخاطر است که من معتقدم حکمتيار جايگاهي در جامعه افغانستان ندارد و اينکه من ميگويم حکمتيار هيچ وجهه و جايگاهي ندارد ناظر بر اين است که کسي که به پروسه صلح ميپيوندد، نميتواند نقش رسانهها را ناديده بگيرد و انکار کند. وقتي ميگويم حکمتيار قابل اعتماد نيست، بههميندليل است چون وقتي پاي در عرصه معامله و مذاکره ميگذارد، رسانهها بدون شک هر دو سر يا چند سر طرح سازش و صلح، مواضع آنها، چيزهايي که گرفتهاند، چيزهايي که دادهاند، محور مذاکرات، اظهارنظرهاي طرفين و... را بهخوبي روشن ميکنند. بههميندليل است که حکمتيار رسانهها را ابزار شيطان مينامد، چون دست او در مقابل افکار عمومي رو ميشود.
* در آخر، آينده افغانستان و خود شخص گلبدين حکمتيار با بازگشت به اين کشور چه سمت و سويي پيدا ميکند؟
** من متأسفم که اين را ميگويم اما به آينده افغانستان خوشبين نيستم مگر اينکه دو قدرت، مسئله خود را در افغانستان به سامان برسانند؛ يعني دو کشور پاکستان و عربستان. با کمرنگشدن مسئله پاکستان و حل مناقشات مرزي با افغانستان، دخالتهاي اسلامآباد از بين ميرود. مسئله بعد، عربستان است که به هيچ عنوان، تمايل ندارد اقتدار مذهبي خود را در افغانستان از دست بدهد. رياض به اين منظور دست به دو اقدام در افغانستان زده، اول اينکه اقدام به تجهيز و حمايت از گروههاي راديکال و تکفيري پرداخته و دوم، رياض اعمالي را مانند احداث مراکز علمي براي تنوير اين تفکرات راديکال انجام داده است. اگر اين دو کشور مسئله خود را با دولت مرکزي افغانستان حل کنند، نابسامانيهاي کنونی افغانستان تا حد چشمگيري کاخش خواهد يافت. دومين مسئله رقابت بين ابرقدرتهاست که اگر اين رقابت در افغانستان از ميان برود، ميتوان آينده روشنی براي اين کشور متصور شد اما درحالحاضر، من آينده اين کشور را چندان روشن نميبينم زيرا اين مسائلي که مطرح کردم، امروز گويا ساماني نخواهد پذيرفت.
http://www.vaghayedaily.ir/fa/News/64434
ش.د9600117