(روزنامه شرق ـ 1396/03/08 ـ شماره 2876 ـ صفحه 3)
بهروز شجاعی اولین کسی است که گزارشی مفصل از تجربه کمپینهای مختلف در دورههای متعدد انتخاباتی میدهد. او انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری را سختترین، حساسترین و پیچیدهترین انتخابات تاریخ معاصر ایران میخواند که یک طرف دولت مستقر قرار گرفته بود که باید دست برتری داشت؛ اما اینگونه نبود و طرف دیگر تلاش و اتحاد گسترده علیه دولت بود. شجاعی معتقد است: «در شروع ایام تبلیغات، سه بر هیچ دولت از رقیب عقب بود و این ضعف تیم رسانهای دولت مستقر بود که نتوانسته بود در سهسالونیم گذشته کارنامه دولت را به مردم معرفی کند». او میگوید: «در اواخر سال ١٣٩٣، گفته شد که ٦٠ درصد مدیران کل روابطعمومی سازمانها و وزارتخانه، بازمانده از دولت گذشته هستند و ما در آن زمان یکی از دلایل ضعف تیم رسانهای دولت را بیشتر متوجه شدیم».
تبلیغات رسمی ترک خورد
او در ادامه آرای روستاییان به روحانی را معنادار میخواند و تصریح میکند: «در تمامی دورهها این آرا معنادار بود؛ اما در این دوره روستاییان به دلیل حضور رسانهها و شبکههای مجازی به غیر از تبلیغات رسمی با تبلیغ دیگری هم مواجه شدند». به گفته شجاعی بیستم اسفند ١٣٩٥ بود که محمود واعظی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، اعلام کرد که ٢٧٧ هزار روستا به اینترنت پرسرعت متصل شده است؛ در ١٣٩٢ هیچ روستایی از اینترنت پرسرعت بهرهمند نبود و این باعث ترکخوردن تبلیغات رسمی شده است.
گلبهخودی اصولگرایان
اگر در انتخابات اخیر تحریمیها و سرخوردگان از انتخابات گروه هدف اصلاحطلبان بودند؛ اما در این میان کار تبلیغ بسیار سخت بود و دشوار؛ برای اینکه گروه رسانهای رقیب هم از فضای مجازی استفاده میکرد و این خلاف رویههای سابق بود. منسجمترین کمپینها متعلق به اصولگراها بود و آنها اینبار بابرنامهتر عمل کردند. آنها از کمکاری دولت در فضای رسانهای استفاده کردند تا فضای مجازی را به فضای واقعی علیه روحانی تبدیل کنند. هشتگ روحانی برو یا انجمن حمایت از طرفداران مدرک دکترا که از طرف اصولگرایان دنبال میشد، همه فضای مجازی را پر کرده بود؛ اگرچه آنها با زبان فضای مجازی آشنایی نداشتند و گاه گلبهخودی میزدند و پخش ویدئوی دیدار امیرحسین مقصودلو «تتلو» با ابراهیم رئیسی یکی از این گلبهخودیهاي اصولگرایان در فضای مجازی بود؛ اما درنهایت کار اصلی در انتخابات اخیر را توییتر، کانالهای تلگرامی و اینستاگرام و اینستالایو انجام داد، نه ستادهای رسمی و رسانههای رسمی.
فضای مجازی تبدیل به فضای واقعی شد.
بعد از آن نوبت به نوید رجاییپور، پژوهشگر فضای مجازی، میرسد که درباره محتوای پیامهای فضای مجازی میگوید و از تأثیر اینفوگرافیها و موشنگرفیها بر مردم. او مهمترین دستاورد این دوره را استفاده از نتایج نظرسنجیها در فضای مجازی میداند. «در این دوره کارگزاران نزدیک به روحانی از دادههای فضای مجازی استفاده رسمی میکردند. روی اینها کار مهندسی انجام شد. هوش مصنوعی و نظرسنجیها که نتایج دیتای تلگرام بود در تحلیلها استفاده میشد و دادههای تجزیه و تحلیلشده بهرهبرداری شد».
فضای مجازی رسمی شد
علی پیرحسینلو، فعال دیگر کمپینهای انتخاباتی، از تفاوت فضای مجازی با فضای رسمی میگوید. او معتقد است در این دوره استفاده از فضای مجازی، رسمی شد؛ تا چندوقت پیش اصلا در فضای رسمی، کانالهای خبری را به رسمیت نمیشناختند، اما در این دوره، فضای مجازی برنامهریزیشدهتر عمل کرد». او معتقد است: «در انتخابات اخیر، برای فضای مجازی پول جدی خرج شد؛ فضای مجازی برای اولینبار برگرفته از دو اتفاق؛ یعنی وجه تعاملی و زیرساخت دسترسی به آن، باعث شد واکنش سریعی دربر داشته و پرمخاطب باشد». او مزیت دیگر فضای مجازی را کارکرد ارتباطی آن میداند، نه اطلاعرسانی و معتقد است بعد از این احزاب سیاسی میتوانند از این امکانات برای ارتباط با مناطق مختلف بهره بگیرند.
چرا اصولگرایان نتوانستند اعتماد مردم را داشته باشند؟
حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس، سخنران بعدی این مراسم بود. او از نقش فضای مجازی در پیروزی قطعی حسن روحانی گفت: «اصولگرایان و اصلاحطلبان هر دو از فضای مجازی استفاده میکردند، ولی چرا اصولگرایان نتوانستند اعتماد عمومی را داشته باشند، ولی روحانی پیروز قطعی انتخابات شد؟» جلاییپور برای روشنترشدن بحث به چند پیشفرض اشاره میکند: اول اینکه روحانی پیروز قاطع انتخابات شد، نه پیروز انتخابات؟ از طرف دیگر اصولگرایان میخواستند انتخابات به دور دوم کشیده شود که در همه دنیا این دوره پرریسک است، ولی درنهایت اینگونه نشد. رقبای روحانی او را برای یک دوره میخواستند و حتی در صداوسیما هم من این را شنیدهام؛ اما خلاف این اتفاق افتاد. البته در سال ١٣٩٢ هم قرار نبود حسن روحانی رئیسجمهور شود، آنها هزینه ردصلاحیت آیتالله هاشمیرفسنجانی را پذیرفته بودند و میخواستند خودشان قدرت را در دست بگیرند، اما اینگونه نشد؛ در دوره اخیر هم در شکست روحانی اجماع داشتند. آنها برای رسیدن به این هدف میخواستند هر کاری را با چک سفید و با حمایت رسمی انجام دهند. البته این تلاش آنها به دلیل نگرانی بزرگتر اينها در آینده است؛ ایده تشکیل جمنا و آمدن رئیسی هم برگرفته از این نگرانی است. البته آنها پایگاه اجتماعی هفتمیلیونی هم دارند که برای دادن وعدههای پوپولیستی مورد حمایت بودند و از هیچ وعده ساختارشکنانهای نمیترسیدند. آنها حتی به تخریب علیه دولت با سند ٢٠٣٠ توسل جستند. وقتی مسئله تتلو مطرح شد و بعد موج سنگین توبه، همه نشان از عزم جدی آنها برای پیروزی بود، ولی شکست خوردند.
اصولگرایان و جامعه متکثر ایرانی
جلاییپور علت شکست اصولگرایان را در یک نکته جستوجو میکند: «علت بنیادی این شکست نداشتن پاسخ درخور به جامعه متکثر ایرانی است که مطالبات متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارند؛ اصولگرایان در اقتصاد جا زدهاند، اما اصلاحطلبان برای جامعه متکثر حرفهای بهتری دارند». او معتقد است: «مسئله دیگر یکصدایی اصلاحطلبان در دورههای اخیر است که با هم یک هدف را پیگیری میکنند و از طرفی نهادهای مدنی در این پیروزی نقش جدی دارند. با همافزایی همه اینها پوپولیسم در این انتخابات شکست خورد».
جامعه پیشبینیپذیر ایران
هادی خانیکی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات ایران، آخرین سخنرانی است که از اهمیت فضای مجازی در انتخابات میگوید. او معتقد است: «در این انتخابات و با حضور گسترده مردم و حجم زیادی از رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی اتفاق شگفتانگیزی رخ داده است که نشان از پیشبینیپذیری جامعه ایران است؛ باوجود اینکه عوامل پیشبینیناپذیری هم در آن دخالت دارد. مثلا این حجم از رسانههای مجازی یا اخبار جعلی در انتخاب مردم ایران تأثیرگذار نبود». او خطاب به مخاطبان این نشست ميگويد: «چه اتفاقی در جامعه رخ داده است؟ آیا اين توفيق مدنیت است و معیاری در جامعه وجود دارد که آن معیار در ناخودآگاه جامعه ایرانی سبب میشود مردم رفتارهای مدنی از خود بروز دهند؟ در برخورد مدنی جامعه، سنجیدگی، عقلانیت، شکیبایی و حرکت گامبهگام از مؤلفههای ورود به مدنیت است که در جامعه دیده میشود». او این نکته را با ارجاع به چند انتخابات پشتسرهم میگوید: «دانیل لنر در فرایند مدرنشدن، یکی از شاخصهای ارزیابی جامعه را درنظرگرفتن سه انتخابات متوالی میداند؛ وقتی روند سه انتخابات با هم همخوانی دارد، معیاری برای سنجش تغییرات جامعه است. در انتخابات خرداد ١٣٩٢، اسفند ١٣٩٤ و اردیبهشت ١٣٩٦ میتوان این روندها را در ایران نشان داد». به گفته خانیکی، این پیشبینیپذیری در فضای مجازی هم قابلارزیابی بود. همه انتخابات را یکمرحلهای و برنده نهایی را روحانی اعلام میکردند که خوشبختانه در حافظه ارتباطی مردم ثبت و ضبط است که میشود بعدها مورد ارجاع قرار داد. اگر مدنیت و پیشبینیپذیری را جزء ویژگی جامعه امروز بدانیم، میتوانیم تئوریها را بازخوانی کنیم. اینها همان راه رسیدن به توسعه سیاسی است که در این میانه پیروزی رسانههای کوچک در برابر رسانههای بزرگ است.
رسانههای کوچک و توسعه در ایران
بعد از آن خانیکی میگوید: «در رسانههای کوچک، عاملیت انسان و ایستادگی در برابر ادارهشوندگی دیده میشود. رسانههای کوچک نمیتوانند بهصورت متمرکز اداره شوند. متمرکز ادارهشدن میتواند به وسیله پول یا محدودیت فرهنگی باشد. رسانههای کوچک بهنحوی شالودهها را مورد چالش قرار میدهند. این رسانههای کوچک هرچه باشند، هم عاملیت انسانی در آن دخیل است و هم اعتماد به آنها. به نظر با این موارد، باید به چند عامل توجه کرد که فهمید اینها جزء ظرفیتهای جدیدی است که در ایران وجود دارد و میتواند در خدمت توسعه سیاسی کشور باشد». او به تقویت زیرساختهای ارتباطی که از موفقیتهای دولت روحانی بود اشاره میکند: «زیرساختهای ارتباطی در ارتباطات توسعه مهم است. یکی از دغدغههای افرادی مثل دکتر مجید تهرانیان این بود که نقض را در ایران، فقدان زیرساخت ارتباطی برای عبور به جامعه اطلاعاتی و عبور از جامعه فردی- شفاهی به ارتباط جمعی میدانست».
مردم و دولت مخالف فیلترینگ
به گفته خانیکی، دومین عامل مهم عامل فرهنگی و سیاسی است. مقاومت در برابر فیلترینگ خواست عمومی بود که به خواسته دولت هم تبدیل شد. دولت در کنار جامعه بود و فیلترینگ را به سود جامعه نمیدانست. نکته سوم توجه به تحول در ساختار روابط عمومی بود؛ خانیکی میگوید: «در دوره انتخابات روابط عمومی منفعل به روابط عمومی فعال تبدیل شد. اگر اینها در سهسالونیم اینگونه فعال بودند همزبانی دولت و مردم بیشتر میشد». خانیکی به همسویی رأی روستاها و شهرهای بزرگ هم اشاره میکند و میگوید: «روستاها به جای اینکه از تبلیغات رسمی پیامها را بشنوند، اینبار هم از طریق رسانههای مجازی و هم از طریق درک آثار تغییر، بهتر توانستند عملکرد دولت را تحلیل کنند و انتخاب متفاوتی داشته باشند؛ این يك پیام ارتباطی دارد و آن این است كه روستاهای ایران در راه توسعه سیاسی-اجتماعی با شهرهای مدرن همقدم شدهاند. او چهارمین نکته را کنشگری جامعه میداند.«اوج ارتباطات و کنشگری جامعه وقتی است که فعالان ارتباطی و کنشگران، شهروندان جامعه هستند. ابتکار عمل با سرمایهگذاری و پول نبود. از طرف دیگر کنشگران خود را در فضای مجازی محبوس نکردهاند و جامعه تازه شد. البته مانوئل کاستلز فضای مجازی را نقد میکند که از فضای مجازی، کنشگران سستکوشی بیرون میآید، اما اینبار در ایران کنشگران مجازی، سستکوش نبودند و شکاف فضای مجازی با فضای واقعی کمتر شد».
خانیکی این پیشبینیپذیری ایران در انتخابات سال ٩٦ را محصول مجموعه تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میداند که تحول در جامعه ایران محدود به سیاست نیست. در بسیاری از جاها کنشگران غیرسیاسی مانند هنرمندان و شهروندان معمولی که نفع شخصی در انتخابات نداشتند، کنشگری کردند که باید به این مجموعه توجه شود که این حماسه بزرگ در خود عناصر عقلانی دارد؛ یعنی جامعه ایرانی عقلایی شده است. حالا بهدنبال تلاش کنشگران سیاسی در عرصه مجاز و واقعیت، حسن روحانی رئیسجمهور ایران است؛ اما در پرتو این الگوی رقابت و دوگانه روحانی-رئیسی او دیگر روحانی سابق نیست. خواسته یا ناخواسته نماینده طبقه و گروههای اجتماعیاي است که دو دهه برای حفظ فرصتهای خود برای زندگی، برای دفاع از الگوی متفاوت حیات سیاسی برای زندگی در یک جامعه آزادتر و عادلانهتر ایستادگی کردهاند. روحانی پیشترها در سایه بزرگترها در عرصه سیاسی ایران حضور داشت، اینک او فرصتی یافته تا از زیر سایهها بیرون رود و خود مرجعیتی در عرصه سیاسی پیدا کند. رأی به روحانی به جد، معنایی سرنوشتساز پیدا کرده است. باید گفت سیاست چنین شخصیتهایی را به قواره خود میپرورد؛ حتی اگر خود نخواهند یا ندانند. در اين «برساخت»، نقش فضاي مجازي در كنار واقعيتهاي سياسي مهم است.
http://www.sharghdaily.ir/News/132511
ش.د9600484