* پیش از هر بحث درباره جوانان، شاید بهتر باشد ابتدا «مرز» جوانی و پیری را به تعریف بنشینیم، برخی تحلیلگران معتقدند آنگاه که نگاه فرد از «آیندهنگری» معطوف به «گذشتهنگری» شود اینجا مرز بین پیری و جوانی است. نظر شما چیست؟
** دکتر محمود شهابی: آنچه که تجربه جوانی نامیده میشود نسبی، متنوع و متغیر بر حسب زمان و مکان است؛ نه فقط در مقیاس ملی و نگاهی تاریخی بلکه به صورت ایستا هم نمیتوان از یک تجربه واحد جوانی در جامعهای مثل جامعه ایران صحبت کرد؛ قومیتها، استانها و طبقات اجتماعی مختلف، همگی تجربیات متنوعی را ایجاد میکنند به همین دلیل ما از یک سنخ واحد جوانان نمیتوانیم صحبت کنیم، ولی به هر حال براساس تجربیات جوامع مختلف و تعاریفی که مطرح شده، برخی سن بین 15 تا 29 سال و برخی سن 18 تا 40 سال را مؤلفه سنی جوانی در نظر گرفتهاند، واقعیت این است که در تعریف جوانی نمیتوانیم مؤلفه سن را نادیده بگیریم.
چرخه زندگی یک انسان همزمان با فعال شدن یکسری تواناییهاست و این تواناییها در یک دوره از زندگی تقلیل مییابد، چه تواناییهای روانشناختی همچون «هیجان» و «شور» و چه تواناییهای فیزیکی. بنابراین یکی از نگاهها در تعریف جوانی نگاه بیولوژیک است؛ چراکه با شکلگیری یکسری اتفاقات بیولوژیک همراه است.
از دیگر مؤلفههایی که تجربه جوانی را شکل میدهند، زمینههای فرهنگی و اجتماعی است. البته بخشی از تعریف جوانی سازهگرایانه است؛ جوامع مختلف بهطور متفاوتی به جوانان خود نگاه میکنند بعضی از جوامع تجربه جوانی را با خامی و جهل و جاهلی یکی میدانند یعنی دورانی که پر از تقصیر و قصور است و نسل بزرگسال باید این خطاها را بر جوانان ببخشد و به آنها امکان تجربه کردن بدهد.
تجربه دوره گذار از دوران کودکی به بزرگسالی و شکاف میان این دو، در واقع، فاصلهای بین مورد حمایت واقع شدن و رسیدن به استقلال است و هر جامعه سعی میکند این دوره را به نظم و نسق و سامان خاصی درآورد به همین دلیل جوامع مختلف در میزان به رسمیت شناختن ماجراجوییها و سعی و خطاهای جوانان با یکدیگر متفاوتند؛ در برخی جوامع از جوانان انتظار میرود خیلی زود از دنیای کودکی وارد دنیای بزرگسالی شوند و در برخی جوامع تأکید بر ارزشهای جوانپسند افراد را حتی تا دهه پنجم زندگیشان دنباله رو دلمشغولیهای دنیای جوانی نگه میدارند.
بنابراین، جوانی معانی متفاوتی دارد و تجربیات متفاوتی را شامل میشود. شاید بتوان اینگونه نیز به ماجرا نگاه کرد که زمانی که آدمها دیگر هیچ سؤالی نداشته باشند، به دوره پیریشان نزدیک شدهاند ولی تا زمانی که سؤال و شوق پاسخگویی به آن وجود دارد، جوانی هم هست.
** دکتر محمدسعید ذکایی: من نیز همچون دکتر شهابی، در تعریف جوانی از یکسری ویژگیهای تیپیک و مثالی وام میگیرم. برای توضیح و فهم سادهتر جوانی شاید بهتر باشد به این بپردازیم که جوانان بیشتر از چه ویژگی برخوردار هستند و از چه ویژگی کمتر بهرهمندند. واقعیت این است که این تفاوتها و ویژگیها در موقعیت و جایگاه وجودی مفهوم جوانی تأثیرگذار است. برخی از این تفاوتها مربوط به برخورداریها و دسترسیها است، طبیعتاً ما میدانیم برای جوانها و نوجوانها دسترسی به استقلال اقتصادی به تعویق افتاده است و خیلی از تصمیماتشان باید از چرخه فضای خانوادگی و اجازه جامعه بزرگتر عبور کند؛ برای مثال برای ورودشان به سیاست و شهروند شدن با تأخیر مواجه هستند و اساساً میتوانیم بگوییم هنوز شهروند کامل نشدند.
جوانی موقعیت و فرصتی است که باید برایش سرمایهگذاری کرد؛ به تعبیری، جوانی بسان حساب و ذخیرهای بانکی است که باید در آن مهارت، تجربه، دانش و خاطره ذخیره کرد تا بعدها هم این اندوختهها را بازتولید و مصرف کرد و هم از مرور خاطرات، فرآیندها و تجربیاتش لذت برد. معتقدم، موقعیت وجودی جوان از یک متن اجتماعی به متن دیگر و از یک دوره به دوره دیگری متفاوت است. دغدغهای که جوانان امروز ما دارند در قیاس با آنچه که در سالهای دهه 60 در کشور وجود داشتند، کاملاً متفاوت است.
فارغ از زمان، در تعریف جوانی، تغییرپذیری مکانی هم دخیل است، قطعاً جوانی کردن در تهران یک فرصت، موقعیت و جنس متفاوتی از جوانی کردن در میدانهای دیگر دارد و حتماً جوانی کردن باز درون گروههای جوان با تناسب و ویژگیهای جنسیتی، قومیتی و حتی زبانی متفاوت است. بنابراین به صورت یک قرارداد شاید بتوان از سن بلوغ تا دهه سوم زندگی را جوانی در نظر گرفت که البته باز بر سر همین دوره زمانی اتفاقنظر کامل وجود ندارد.
واقعیت این است که در تعریف جوانی ما با یک «واژه لغزان» و یک «فضای مفهومی پیچیده و درهم تنیده» مواجهیم که حتماً مخرج مشترکی دارد اما در عین حال، نباید از تفاوتها و ناهمگونیهایش هم غافل بود یا از آن واهمه داشت.
* از نظر شما مطالبه اصلی جوان امروزی چیست؛ برخی بر این باورند که جوانان دهه 40 و 50 بیشتر مطالباتی «آرمانگرایانه» داشتند و امروز، مطالبات جوانان، وجهی «روزمره» یافته است؟
** شهابی: مطالبات «آرمانگرایانه» جوانان دهه 40 و 50 و مطالبات «روزمره- محور» جوانان امروز را میتوان با دو اصطلاح «سیاست رهاییبخش» و «سیاست سبکزندگی» توضیح داد. آنچه امروز شاهد آن هستیم غلبه «سیاست زندگیروزمره» بر «سیاست رهاییبخش» در زندگی جوانان است.
در اینجا «سیاست» به معنای پیروزیهای موقت و دلخوشیهای کوچکی است که در زندگی روزمره نصیب جوانان میشود. البته این وضعیت مختص جوانان ایرانی نیست. امروز از شکلگیری جوانی جهانی سخن گفته میشود؛ جستوجوی سرگرمی، پیگیری ارضای آنی به جای به تعویق انداختن آن، ماجراجویی، لذتطلبی، مصرفگرایی و... اینها چیزهایی هستند که در بین جوانان و در اکثر جوامع دیده میشود.
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که دلمشغولی جوانان به «سیاست سبکزندگی» به معنای پایان قطعی گرایش جوانان به «سیاست رهاییبخش» نیست. غلبه یافتن «سیاست سبکزندگی» در دنیای اسلام یا در دنیای در حال توسعه به این معنا نیست که ما از این به بعد فقط سیاست سبکزندگی را شاهد خواهیم بود بلکه سیاست سبکزندگی ممکن است در برهههای خاصی خود را در اشکال اصلاحطلبانه یا رادیکال هم نشان دهد. مثلاً سیاست سبک زندگی میتواند در رفتار رأیدهی و شرکت جوانان در انتخابات نیز اثرگذار باشد. افراد به کاندیدایی رأی میدهند که احساس کنند به نفعشان است. درجه نزدیکی شعارهای انتخاباتی کاندیداها به مطالبات جوانان میتواند به پیروزی یا شکست آن کاندیدا منتهی شود.
* دکتر شهابی از سلطه الگوی سبک زندگی در مطالبات جوانان امروز سخن گفتند؛ اما با این حال بر این باورند این الگو، ثابت نیست و رفتار مشارکت سیاسی میتواند تغییر کند و چه بسا از دل همین الگوی سبک زندگی بتوان مطالبات زیادی را به لحاظ سیاسی داشت. چقدر با وی همدل هستید؟
** ذکایی: این الگو بازتاب تعامل یا تلاقی «ساختار» و «فرهنگ» است؛ به این معنا که وزنه کدام یک سنگینتر باشد یا اینکه مسیر تحولات کلان جامعه به کدام جهت بیشتر میل کند و حتماً این تعامل یا تلاقی بر آرایش سلیقه سیاسی جوانها مؤثر خواهد بود.
واقعیت این است که شرایطی در جامعه جدید ایجاد شده است که قدرت انتخابگری، عاملیت، سلیقهورزی و حق انتخاب به شکلی برای جوانها، حداقل در عرصههایی بیشتر شده است به طوری که میتوان از انقلاب در روابط انسانی، موقعیت نسلها و اصلاً ماهیت سیاست سخن گفت و هسته سیاستورزی را با عاطفهورزی تودهای توضیح داد؛ عواطفی که پیچیدگی، گستردگی و تغییرات بیشتری یافتهاند. یکباره با یک خبر، کاریکاتور، عکس، ویدئو، کامنت یا توییت جدی و نیمهجدی موجی از هیجانات تولید و بازتولید میشوند. این میدان و محملهای جدید عاطفهورزی زمینهساز بروز تغییراتی جدی در سبک زندگی شدهاند. این فضا در یک وجه، امکانی دموکراتیک میدهد برای مشارکت جوانان، زنان و گروههایی که در شرایط دیگر ممکن است علاقه یا امکان کمتری برای مشارکت داشته باشند. در کنار این حجم فرهنگی تغییریافته، ساختارها نیز منعطفتر شدهاند.
در مجموع، نگاه سیاسی جدید جوانان را باید امتزاجی از شرایط و نیازهای مربوط به زیست و دوره زندگی آنان، نگاه و درک آنها از خود مقوله سیاست و فرصتها و میدانهای موجود برای مشارکتورزی آنان دید. در مورد نیازها و مشارکت و فهم جوانان از سیاست همیشه سوءتعبیرهایی وجود دارد. اما اگر از دریچه جهانبینی آنان به سیاست و مشارکت بنگریم، فهم بهتری از آن مییابیم. مثلاً توجه به اینکه نیازهای مشارکتی و نیز شیوهها و اشکال سیاستورزی مورد علاقه آنها با گروههای بزرگسال تفاوت دارد؛ اینکه نیازهای فرهنگی و فراغتی و آیندهنگرانه برای آنها در اولویت قرار میگیرد، اینکه سیاست با نیازهای آموزشی و مهارتی آنها لاجرم باید پیوند یابد و اینکه برای گذار به بزرگسالی به محیطی امن، شاد و پیشبینیپذیر نیاز دارند.
به همان سان نوع ارتباط جوانان با سیاست نیز بواسطه تکنولوژیهای جدید و تفاوت ذائقههای ارتباطی آنها با دیگر گروهها تغییر کرده است. این نسل، علاقهمند به توجه گزینشی و مقطعی به سیاست است. از سیاست انتظار پاسخ سریع دارد. سیاست را برای سبک زندگی میخواهد و انتخابگری و آزادی اجتماعی برایش ارجحیت دارد. بدیهی است این ویژگیها جوانان را به ارتباطی متفاوت با سیاست میکشاند. در این مسیر اهمیت زیادی را باید برای رسانه قائل شد. «رسانهای شدن سیاست» و «سیاسی شدن رسانه» میتواند بخش زیادی از انرژی عاطفی جوانان ایرانی را انباشته کند و به شیوه بالقوه جهت دهد و به تعبیری، سیاست را واکنشیتر و بازتابیتر نماید.
معتقدم، انتخابات برای برخی از جوانان فرصتی است هم برای «دیده شدن» و هم برای «دیدن انتخابی». کارزار و صحنه انتخابات، میدان فرهنگی برای ساختن روزمرگی بسیاری از جوانان ایرانی است. البته این فضا برای قشر متوسط و دانشگاهی بواسطه دسترسیها و از آن طرف کنجکاویها و ماجراجوییهایی که دارند، بیشتر است.
رسانه توانسته فرصتهای بالقوه بیشتری را برای مشارکت ایجاد کند و اساساً جنس مشارکت را به سمت گونههای نمایشی، دیجیتال و خود اظهارگونهای هدایت کرده است. البته این نقش گاهی دوگانه است؛ هم مشارکت سیاسی را در دسترس میکند به معنایی که شما با ذائقهها و دستور کارهای سیاسی آشنا میشوید و هم اینکه در عین حال، شما را از سیاست واقعی دور میکند. پس در کل، تکنولوژیها معنای وسیعتری را به رسانهها بخشیدند و جوانها را به زوایا و افقهای تازهای برای نگاه به سیاست آشنا کردند که برای بعضی از جوانان یک مسکن و یک جایگزین میتواند باشد. البته بخش اندکی از جوانان هنوز به این فضاهای رسانهای دسترسی ندارند و بهعنوان یک مصرفکننده درجه دو محسوب میشوند و اقلیتی هم ممکن است باشند که به اندازه کافی این فضاهای رسانهای را جدی ندانند یا جدی نگیرند و بیشتر در سیاستورزی، اصل را بر مشارکتهای واقعی قرار دهند.
** شهابی: واقعیت این است که برخی از مکانیزمهایی که در فضاهای واقعی وجود دارد، مشوق مشارکت سیاسی نیستند؛ بهعنوان مثال هنوز بعد از چند دهه وقتی شما فرمهای مربوط به استخدام را پر میکنید در آن از سابقه عضویت شما یا یکی از اعضای خانوادهتان در تشکلها، احزاب یا گروههای سیاسی سؤال میشود و در صورت عضویت از شما توضیح خواسته میشود.
در شعار، همه ما از مشارکت سیاسی جوانان استقبال میکنیم اما باید این را بپذیریم که همه جوانها مطابق با سلیقه ما به میدان نمیآیند و سلیقههای سیاسی خود را دارند. به علاوه، در جامعه ما، مکانیزمهایی وجود دارد که رفتار سیاسی شفاف و علنی را پرهزینه میکند و این باعث شکلگیری «کارناوالیزم» در حوزه عمومی فیزیکی و مجازی شده است به نحوی که با دور شدن ما از شفافیت، صدای مورب و زبان نمادین و سرشار از کنایه و استعاره رواج یافته است و تمامی آن آسیبهایی که در عرصههای واقعی وجود دارند، در شبکههای اجتماعی و مجازی نیز انعکاس پیدا کرده است. بهعنوان مثال، ما در مورد واکنش ایرانیها به همگروه شدن تیم ملی ایران و آرژانتین در مسابقات جام جهانی برزیل و حملاتی که به لیونل مسی شد مطالعهای انجام دادیم و 80هزار کامنت را تحلیل مضمون کردیم و دیدیم که حرفهای ناگفتهای وجود دارد که چون جوانان منفذ امنی برای بیان آنها نمییابند، از چنین منفذهایی برای مطرح کردن آنها استفاده میکنند.
میخواهم بگویم ما با بحران گفتوگو در فضای واقعی مواجه هستیم و این بحران به فضای مجازی نیز منتقل شده است. باید به این نکته توجه داشته باشیم که این کاربران جوان هستند که اکثر این اتفاقات را در فضاهای مجازی رقم میزنند. بنابراین، پیش از دعوت جوانان به مشارکت سیاسی از سوی مدیران و مسئولان، باید شرایط و لوازم چنین حضوری را تدارک دید.
* در شعارها و کلیدواژههایی که کاندیداها استفاده میکنند چقدر جوانها را مخاطب قرار میدهند؟ فکر میکنید در قالب «الگوی سبک زندگی» مطالبات جوانان چیست؟
** ذکایی: تا حدی فاصله میان سیاستگذاران و جوانان قابل انتظار است چون هنوز میان نگاه، تربیت و خواستههای سیاستمداران و ویژگیهای نسلی جوانان فاصله هست و تازه اضافه بر آن ملاحظات و منطق کار کردن یا عمل سیاسی در ایران را هم میتوان افزود.
در هر میدان اجتماعی و هر حوزه سیاسی و فرهنگی باید پراگماتیسمی غالب باشد که با ارزشها و رویههای متعارف سیاست و فرهنگ انطباق داشته باشد و آنجا قرار نیست که یک طرح نو و کاملاً رادیکالی در انداخته شود، چراکه در آن صورت کاملاً جنبه نمایشی پیدا میکند و به سبک پوپولیستی یا کاملاً آرمانی یا ایدهآلیستی شعارهایی برای جلب توجه و جذب آرای مخاطبان جوان داده میشود.
بنابراین، شعارهای کاندیداها و سیاستمداران باید با ملاحظه و رعایت همه این موارد باشد. نیازی که نوجوانها و جوانهای ایرانی دارند به تناسب گروهبندیهای اجتماعی فرق میکند؛ برای خیلی از جوانها دسترسی محلهشان به امکانات ورزشی و فرهنگی دغدغه است و برای برخی که سواد فرهنگی بیشتری دارند، ممکن است آموزش مدنی و کاربردش جاذب باشد یا دریافت مهارتهایی که بعد از پایان تحصیلات دانشگاهیشان فرصتی برای اشتغال داشته باشند.
برای برخی دیگر، مبادلات فرهنگی در جامعه جهانی و پیوند با ارزشهای جهانی مسأله است و میخواهند عضوی از جامعه جهانی باشند. این فاصلهها هم «ساختاری» و هم «فرهنگی» است. بیشتر سیاستمدارهای ما هم اغلب میدانند نیاز فرهنگی جوانها و جامعه چه هست منتها انتخاب بین مهم و مهمتر یا واجب و واجبتر است. اینکه به اشتغال، کیفیت آموزش و رفع محرومیت، مسکن، جاده، بهداشت و سلامت بیشتر بیندیشند و بعد به میدان فراغتی، روابط فرهنگی، مهاجرت، گردشگری و توریسم و تمهیداتی که با ذائقه و سلیقههای سبک زندگی سازگار است.
** شهابی: من هم از دو زاویه به این موضوع میپردازم؛ جنبه «سلبی» و «ایجابی». جنبه سلبی این است که برخی افراد از جمله کاندیداها نمیتوانند با فضا و دنیای جوانی ارتباط برقرار کنند به همین دلیل ممکن است نتوانند دغدغههای جوانان را تشخیص دهند و از موضوعاتی صحبت کنند که جوانها از آن عبور کردهاند یا مسأله امروزشان نیست؛ موقعیتشناسی، زمانشناسی، مکانشناسی، مخاطبشناسی از چیزهایی است که کاندیداها باید به آن توجه کنند.
نکته دوم اینکه دغدغهها و مطالبات جوانان یکسان نیست و اگر کاندیدایی بخواهد به جوانها نزدیک شود باید ببیند کدام یک از ارزشهای مطرح برای جوانان در اولویت قرار دارد. جوانها در زمانهای خاصی، نیازهایی دارند که باید در همان زمان پاسخ داده شود. طبیعتاً اگر سیاستمداران بخواهند رأی جوانان را کسب کنند، بخشی از شعارهایشان که البته باید معطوف به عمل باشد باید به سمت تأمین این نیازها حرکت کند. بخشی از جوانان ما هم که در طبقه متوسط به بالا هستند، دغدغهشان آزادی بیشتر در حوزه سبک زندگی است. آنها خواهان این هستند که سبکهای زندگیشان به رسمیت شناخته شود و مورد سوء بازنمایی واقع نشوند.
** ذکایی: سیر تحولات به سمت جوان شدن سیاست است؛ هم در تکنیک و هم در ارائه دستور کارها. عرصه جوانسازی سیاست یا جوان شدن سیاست مسیر محتومی است که در ایران اجباراً باید طی شود.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/182318
ش.د9600661