شهید بهشتی، مصلحی سیاسی- اقتصادی
در ابتدای این نشست علیرضا بهشتی فرزند آیتا... شهید بهشتی با ارائه توضيحاتي راجع به اندیشهها و دیدگاههای شهید بهشتی در ابعاد مختلف، برخی از تجربیات زندگی ایشان را روايت كرد. بهشتی در سخنان ابتدایی خود محیط تولد شهید بهشتی را اینگونه ترسیم کرد: او در خانوادهای متولد شد که پدرش، سید فضلا...، مردی روحانی و از مدرسان حوزه علمیه اصفهان بود و گاهی برای برپایی نماز جماعت به روستاهای پیرامون میرفت. معصومه بیگم خاتونآبادی دختر آیتا...العظمی مير محمدصادق خاتونآبادی نیز مادر شهید بهشتی بود و قرار گرفتن در چنین محیطی از همان ابتدا از او یک مصلح ساخت. در واقع شهید بهشتی از همان دوران نوجوانی دغدغه اصلاحگری داشت و از آنجا كه وضعيت موجود را نامناسب میديد به دنبال تبيين وضعيت مطلوب بود.
استاد دانشگاه تربیت مدرس افزود: از همین رو شهید بهشتی از سن چهار سالگی به مکتب رفت و به تحصیل علم پرداخت. سپس به دبستان دولتی ثروت که بعدها دهخدا نامیده شد، وارد شد. او دو سال دبیرستان خود را در دبیرستان سعدی (دانشکده سوره کنونی) به اتمام رساند. پس از شهریور ۱۳۲۰، در سال دوم دبیرستان، همکاریاش با شاگردان مدرسههای دینی بیشتر شد و به طلبه شدن علاقه پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۳۲۱ و در سن ۱۴ سالگی دبیرستان را رها کرد و به مدرسه صدر بازار رفت. بهشتی اضافه کرد: پدر در سال ۱۳۲۱ وارد مدرسه صدر شد و پس از آموختن ادبیات عرب، منطق، کلام و سطوح فقه و اصول، در سال ۱۳۲۵ راهی قم شد و به مدرسه حجتیه رفت. در قم خارج فقه و اصول را نزد سید محمد محقق داماد و امام خمینی فرا گرفت و در درس آیات بروجردی، سید محمد تقی خوانساری و حجت کوه کمرهای نیز حاضر میشد.
بخشی از کفایه را نزد مرتضی حایری یزدی و بخش دیگر آن را به همراه مکاسب نزد محقق داماد خواند. درس منظومه منطق و کلام که در اصفهان نیمهکاره مانده بود، به دلیل کم بودن استاد فلسفه در قم ادامه نیافت و بیشتر به فقه و اصول میپرداخت. در کنار تحصیلاتش در قم، همانند اصفهان، تدریس نیز میکرد و درآمد زندگیاش را از این راه برآورده میکرد. یک سال بعد به توصیه آیتا... العظمی بروجردی به همراه آقایان مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری سفری تبلیغی به دورترین روستاهای کشور را آغاز کردند. یک سال از شروع این سفرها نگذشته بود که مباحثه و آشنايي ایشان با آقایان محمد مفتح، موسي شبيری زنجانی، امام موسی صدر، ناصر مكارم شيرازی، احمد آذری قمی، سيد مهدی روحانی، علی مشكيني اردبيلي و عبدالرحيم ربانی شيرازی صورت گرفت.
فرزند شهید بهشتی در ادامه گفت: فعالیتهای دکتر بهشتی با شرکت در جلسات «گفتار ماه» و انتشار مقالات آن جلسهها در كتابهای «گفتار ماه» و «گفتار عاشورا» ادامه پیدا کرد. انتشار این مقالات با دریافت دیپلم ادبی ایشان با شرکت در آزمون متفرقه همزمان شد. آزمونی که در نهایت ورود شهید بهشتی به دانشکده الهیات و علوم اسلامی را منتج و باعث شد پدر با کسب درجه عالی از عنوان پایاننامه خود، یعنی «بساطت یا ترکب جسم» با هدایت محمود شهابی خراسانی تحصیلاتش را به پایان برساند. بهشتی در رابطه با مبارزات و اندیشههای سیاسی آیتا... بهشتی اینگونه بیان کرد: هر چند که او در گردهماییها و نشستهای سیاسی نهضت ملی شدن صنعت نفت شرکت میکرد، اما با تشکیل کانون دین و دانش در قم به همراه آقای مفتح و به رهبری امام خمینی مبارزات اصلی خود را شروع کرد و پس از سخنرانی او در دانشگاه تهران، هستهای پژوهشی برای پژوهش پیرامون حکومت اسلامی شکل گرفت.
در همان زمان بود که ساواک او را از قم به تهران منتقل کرد. او اظهار داشت: در ابتدای سال ۵۴ بود که شهید بهشتی در ادامه فعالیتها و سفرهای خود به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شد و چند روزی را در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری گذراند. اما او هیچگاه دست از تلاش برنداشت و یک سال پس از دستگیری تلاشهایی برای ایجاد هستههای تشکیلاتی انجام داد که به ایجاد جامعه روحانیت مبارز انجامید. در بهار ۱۳۵۷ و در اوج نارضایتیهای مردم از حکومت وقت، سفری به اروپا و آمریکا داشت. هدف او در این سفر دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه و هماهنگی حرکتهای سیاسی گروههای باورمند به رهبری امام خمینی بود. پس از سفر امام به فرانسه نیز برای دیدار با او به پاریس رفت. در عاشورای ۱۳۵۷ پس از سخنرانی بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان اوین و کمیته مرکزی نگهداری شد.
در واقع او در جریان انقلاب رابط میان سفارت آمریکا و انقلابیون مذهبی به رهبری امام خمینی بود که با اشغال سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان موسوم به خط امام جزئیات بیشتری برای اثبات آن درز کرد، اما از انتشار جزئیات دقیق خودداری کردند. به هر حال انقلاب اسلامی پیروز و ایشان به عنوان دبیر شورای انقلاب انتخاب شدند. علیرضا بهشتی همچنین اشاره داشت: روش و منش شهيد بهشتي نشان میدهد که ایشان هیچگاه در انجام كارهای جمعی از مبانی انسان شناختی غافل نمیشد. این موضوع را نه تنها در زندگی شخصی، بلکه در فعالیتهای سیاسی ایشان هم میتوان به وفور یافت. شهید بهشتی حتی در دیدگاه اقتصادی خود بر مشارکت با رویکرد اقتصادی تاکید داشتند و ایجاد تعاونیها از نکات مورد توجه ایشان بود. به هر حال همه تلاشها به اين منظور است كه انسان جايي براي رشد داشته باشد و بتواند ظرفيتهای نهفته درون خود را شكوفا كند.
محرومان تاوان ثروت سرمایهداران را میدهند
حسین راغفر نیز در این جلسه بر بینش اقتصادی با رویکرد عدالت اجتماعی پرداخت و گفت: شهید بهشتی یکی از اندیشمندانی بودند که در حوزه اقتصاد هم به ارائه نظرات و دیدگاههای خود میپرداختند و در این زمینه میتوان بین ایشان و دیگر اندیشمندان تفاوت قائل شد. نظام بانکداری بدون ربا یکی از مواردی است که ایشان بر آن تاکید و بارها به نقش بانکها اشاره داشتهاند. دغدغه دیگر ایشان در حوزه اقتصاد مربوط به برابری فرصتهاست. مساله عدالت اجتماعی اصولا به چند محور توجه دارد. ما زمانی که از عدالت اجتماعی سخن به میان میآوریم، در واقع قصد داریم از عدالت توزیعی صحبت کنیم. یعنی منابع محدودی وجود دارد و باید در رابطه با توزیع آن تصمیمگیری شود. قلمروی بحث عمدتا به قلمروی توزیع درآمد، ثروت، منزلت و قدرت ارتباط پیدا میکند.
بنابراین توجه به این چند حوزه و منافع اجتماعی موضوع اصلی عدالت اجتماعی است. البته این موضوع در بین اصحاب اندیشه تاریخ طولانی دارد که آثار مکتوب آن از زمان سقراط تا به امروز را میتوان یافت. کتاب جمهوریت افلاطون نیز دیدگاههای سقراط است که در مباحثات مطرح میشود و این آرا و اندیشهها تا دورههای بعد ادامه داشت، به ویژه در قرون وسطی و در دوره جدید بعد از ورود به عصر روشنگری که حاکمیت عقل مطرح میشود مورد اهمیت قرار میگیرد. موضوع عدالت اجتماعی همواره با فراز و فرودهایی همراه بوده است، چراکه بیشتر نظریات مختص به زمان خود هستند و نمیتوان آن را به تمام دورهها تعمیم داد.
این اقتصاددان ادامه داد: نابرابری به هیچ وجه در هیچ زمانی مجاز نیست و این یکی از بدعتهایی است که لیبرالیسم حاکم بر اقتصاد جهان در دنیای امروز به وجود آورده است. دولتها میتوانند از سرمایهداران مالیات بگیرند و آن را در اختیار نیازمندان قرار دهند، اما سوال این است که تا چه اندازه دولتها باید چنین کاری کنند؟ در پاسخ باید گفت تا جایی که در واقع محرومترین گروه جامعه هم از حداقل شرایط برای زندگی بهرهمند شوند. این حداقلها را کالاهای اجتماعی اولیه مینامند. از جمله آنها میتوان به دسترسی فرصتها اشاره داشت. فرصتها باید حدی از ثروت و درآمد را برای افراد به وجود آورند. امکان دسترسی به مناصب عمومی از دیگر حداقلهاست که باید بین تمام افراد جامعه همسان باشد. تامین نیازهای اساسی افراد از دیگر موارد است. در نهایت همه اینها باید کالای دیگری را تامین کنند. به نظر میرسد این تعریفی از خط فقر است که در نهایت عزت نفس افراد را تامین میسازد.
راغفر افزود: بنابراین هیچگاه نباید نابرابری را پذیرفت. باید از منابع ثروتمندان گرفت و به محرومان داد تا این حداقلها برای همه جامعه تامین شود. امروز به نظر میرسد ما در کشور خود از آرمانها فاصله گرفتهایم. عدالت، اصليترين هدف انقلاب بود، اما در حال حاضر از اين هدف دور شدهايم و امروز فقر و بيعدالتي اجتماعي به پديدهای خطرناك برای كشور تبديل شده است. بيعدالتي روال خود را داشته است و علت اصلی اين امر نيز تغيير ديدگاههايی است كه بعد از هشت سال جنگ تحميلي به وجود آمد و به طور عملی و عينی شاهد تاثيرات اين امر در حوزههای ديگر هستيم كه موجب وارد آمدن آسيب جدی به فرهنگ عمومي شده است و از سوي ديگر شاهد فرسايش فرهنگ بومی در جامعه هستيم. اين وضعيت محصول بیتوجهی به عدالت اجتماعی است. باید توجه داشت که نابرابریهای اقتصادی ریشه تمام آسیبهای اجتماعی است.
يكي از خروجیهای عدالت اجتماعی ايجاد جامعه بسامان يا همان برقراری نظم و انضباط در جامعه است. عدالت اجتماعی با ايجاد همكاری اجتماعي محقق میشود و محصول همكاری اجتماعی نيز انسجام اجتماعي و محصول انسجام اجتماعی نيز عدالت اجتماعی است. با عدالت اجتماعی، هزينه زندگی كاهش پيدا میكند و از سوی ديگر در جامعه شاهد امنيت و اطمينان و همچنين تخصيص بهينه منابع خواهيم بود. عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا افزود: گاهی اوقات شاهد تقسيمبندی بين عدالت و كارايی هستيم كه چنين اقدامي اشتباه است و اين دو بايد با يكديگر اتفاق بيفتد، زيرا عدالت و كارايي بدون هم فايدهای ندارد. با وجود تعاريف بسيار زياد از عدالت، برابری عنصر مشترك اين تعاريف است؛ برابری در توزيع درآمد و رفاه و دسترسي عادلانه به فرصتها كه امروزه هر كدام از اين موارد از يك طرز فكر خاص تغذيه ميشوند.
اکنون در سطوح مختلف سياسی، اقتصادی و اجتماعی ترس از مطرحكردن عدالت اجتماعی وجود دارد، زيرا برخی فكر میكنند عدالت اجتماعی يعنی پول را از صاحبان قدرت گرفتن و آن را در قالب وجه نقد و يارانه به فقرا و افراد بيكار و تنبل دادن. در اواخر دهه ۳۰ شمسی تعدادی از مشاوران اقتصادی آمریکا که عمدتا از دانشگاههاروارد بودند برای تحلیل وضعیت ایران عازم کشور ما شدند. مسائلی که آنها بیش از ۶۰ سال گذشته به آن دست پیدا کردند اکنون هم در ایران مشاهده میشود و به جرات میتوان گفت که شرایط تغییر چندانی نکردهاند. الگوهای انباشت سرمایه در کشور ما در آن دههها به همان شکلی بود که اکنون ملاحظه میکنیم. این خود نشانه یک سبقه و عقبه تاریخی است. شواهد تاریخی نشان میدهد که ما از زمان قاجار تا کنون دچار یک نوع آسیب بودهایم.
جاذبه رباخواری برای سرمایهگذاری
او در ادامه اظهار داشت: عجیب است که سرمایهگذاری در حوزه مستغلات و زمین در مقایسه با سرمایهگذاری صنعتی از بیثباتی سیاسی و اقتصادی آسیب به مراتب کمتری خورده است. در نتیجه رباخواری از اصلیترین جاذبههای سرمایهگذاری در ایران است. تا زمانی که سوداگری مستغلات و سفته بازی سودهای بزرگ ایجاد میکند، محال است که در ایران تولید صنعتی اتفاق افتد و کسی خود را درگیر دردسرهای تولید کند. این اقتصاددان بیان کرد: وضعیت کنونی کشور ما به همین شکلی است که توصیف شد. در ظرف یک قرن گذشته اقتصاد ایران تحت سلطه سرمایههای تجاری و مالی بوده است. یعنی صاحبان سرمایههای تجاری و مالی برندههای اصلی سیاستگذاریهای بخش عمومی در ایران بودهاند و حضور مستقیم و غیرمستقیم این گروه است که سیاستهای بخش عمومی را رقم میزند. امروز اگر بخش خصوصي هم در کشور وجود دارد با رانت و زد و بند است.
بنابراین يكي از دلايل حضور نداشتن بخش خصوصی در اقتصاد ايران تبعيض است. باید توجه داشت اگر بخش خصوصی در یک اقتصاد، فعال نباشد، اشتغال و اقتصاد هم از بین میرود. متاسفانه بخش خصوصي براي ورود بايد تاوان مناسبات نادرست كنوني را پرداخت كند. امروز بخش خصوصي ميگويد با دلار ۳۵۰۰ تومان نمیتوان در صادرات موفق بود، بنابراين ۸۰ ميليون نفر ايراني بايد تاوان يارانه به صادرات اين بخش را پرداخت كنند تا چنين افرادي بتوانند پسته، محصول معدنی و... صادر كنند. به دنبال اين امر مردم بايد ارز گرانتر خريداري كنند تا مشكلي براي اين افراد رخ ندهد و از سوي ديگر هزينه زندگي مردم به دليل خريد ارز گرانتر، افزايش پيدا ميكند. در چنين فضايي برخي افراد نگران بخش اختصاصیشان هستند نه بخش خصوصي و از سوي ديگر هيچ برنامه و فكري براي ورود بخش خصوصي به اقتصاد صورت نگرفته است.
او همچنین به تاسیس بانکهای خصوصی در کشور اشاره و عنوان کرد: بانكهاي خصوصي در ايران با زد و بند و درآمد نفتی شكل گرفتهاند كه همين امر فسادآميز است. در برنامه چهارم توسعه حكمي وجود دارد كه دولت نميتواند به بانك خصوصي بگويد كه منابعش را چگونه اختصاص دهد، بنابراين در چنين شرايطي نميتوان حتي ماليات گرفت. در سال ۱۳۷۸ تصویب شد که ما میتوانیم در کشور بانک خصوصی ایجاد کنیم و بعد از آن تصویب میشود که دستگاههای دولتی و عمومی میتوانند از بانکهای غیردولتی منابع خود را تامین کنند. حال اتفاقی که رخ میدهد این است که منابع نفت وارد بانکهای خصوصی میشوند. به همین دلیل هم در این چند سال همه برای تاسیس بانک خصوصی اشتیاق نشان دادهاند.
ما اگر بخواهيم در عرصه تحقق عدالت اجتماعي موفق عمل كنيم، اصليترين سیاستگذاري عدالت بايد سیاستگذاري روي منابع عمومي يعني نفت و گاز باشد، زيرا اين سرمايه بيننسلی است. اما اعطای این منابع به بانک یا هر نهادی دیگری خیانت است. او همچنین خاطر نشان ساخت: یکی از چالشهای بزرگ اقتصاد ایران نظام تصمیمگیری است که صرفا منافع قدرت و ثروت را حفظ میکند. متاسفانه بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ اقتصاد ما شرایطی را پشت سر گذاشت که دستیابی به توسعه را سختتر و دشوارتر از گذشته کرد. در این مدت تمام شاخصها دچار نوساناتی بیسابقه شدند و شکاف اجتماعی بیش از هر زمانی نمایان شد. در آن زمان با تورمی که شکل گرفت داراییهای سرمایهداران سه برابر شد و افراد محروم جامعه هم برای تامین نیاز خود باید سه برابر تلاش میکردند! تورم فقط بخشی از مشکلات به وجود آمده در دولت گذشته بود.
در بین اقتصاددانان جملهای معروف است که میگویند:«بزرگترین مالیاتی که دولتها از مردم میگیرند تورم است.» راغفر در پاسخ به سوال خبرنگار «آرمان امروز» در رابطه با اینکه چرا با وجود اجرای برنامههای توسعه در ایران، اقتصاد ما هنوز با دوران قاجار مقایسه میشود، گفت: مشکلات اصلی اقتصاد ایران ناشی از چهار ابرچالش است که همگی آنها راهبردیاند؛ نظام تصمیمگیری، بحران انرژی و آب، نظام فناوری و نوآوری و ابرچالش جمعیت که تمامی این موارد را میتوان زیرشاخهای از نظام تصمیمگیری دانست که توسعه ما را غیرممکن ساختهاند و تا زمانی که این چالشها رفع نشوند ما نمیتوانیم به توسعه دست پیدا کنیم.
بازگشت به اندیشه شهید بهشتی، نجاتبخش اقتصاد ایران
همچنین یک اقتصاددان دیگر با حضور در نشست «راهی دوباره» پیرامون رویکرد اقتصادی شهید بهشتی سخنان خود را با الهام از ایده توماس کوهن در کتاب ساختارهای انقلابهای علمی شروع کرد و گفت: وقتی ما در هر عرصه اندیشهای به بحران بر میخوریم، راه حل اصولی این است که برگردیم و بنیانها را مورد بازنگری قرار دهیم. واقعیت این است که مدیران اجرایی در ایران تا امروز قادر به این نبودهاند که بخش بزرگی از وعدههای خود را محقق کنند. فرشاد مومنی در ادامه اظهار داشت: ابتدا باید این سوال را از خود بپرسیم که ما بر اساس اصول و موازین برخورد کردهایم و اکنون دچار این مشکلات شدهایم؟ یا کانون اصلی گرفتاری ما این است که از اصول و موازین فاصله گرفتهایم؟
او حیاتیترین مساله را بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی دانست و بیان داشت: همگان روی این موضوع اذعان دارند که معمار اصلی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دکتر بهشتی بوده است. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به اینکه بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی در عرصههای گوناگون نجاتبخش ماست، تصریح کرد: با کمال تاسف چنین به نظر میرسد مدیریت توسعه ملی در ایران به واسطه آشفتگی فکری غیرمتعارفی که دارد، در حال حاضر قادر به مرتبهبندی مسائل خود نیست و قادر به مواجهه با مصالح خود هم نیست.
ضربه شدید بد دفاع کردن از اسلام، در مقایسه با خوب ضربه زدن
مومنی با بیان اینکه در حال حاضر منطقه خاورمیانه یکی از بیسابقهترین شیوههای بد دفاعکردن از اسلام را پیش گرفته است، اضافه کرد: پدیدههایی مانند طالبان، داعش، القاعده و... بسیار مخربتر از دشمنان قسم خورده اسلام علیه اسلام عمل میکنند. به این دلیل که ضربات بددفاع کردن به مراتب بیشتر از خوب حمله کردن است و اگر ما اسلوب روششناختی شهید بهشتی را خوب متوجه شویم، هیچ ابزاری کارآمدتر از دامنزدن به اسلوب اندیشهای شهید بهشتی برای مواجهه بنیادی با چنین پدیدههایی به نام اسلام و تشیع وجود ندارد.
مولف کتاب اقتصاد سیاسی توسعه در ایران با شاره به اینکه امروز باتوجه به اینکه نظریهپردازان در یک دوره ۱۰ ساله از تمدن بشری سخنان حکمتآمیزی استخراج کردهاند گفت: رقابت بین کشورها و بنگاهها شکل تجسدیافته رقابت بین اندیشههاست. بنابراین اگر اوضاع و احوال ایران بسامان نیست یک کانون اصلی برای ریشهیابی موضوع این است که به چگونگی اسلوب اندیشهورزیمان بازگردیم و از خود بپرسیم که با چه اصولی قاعدهگذاری میکنیم؟
اسلوب اندیشه بهشتی، بالاترین ظرفیت برای توسعه پایدار
فرشاد مومنی با اشاره به کلید بحث اسلامشناسان درباره ریشههای توسعهنیافتگی مسلمانان اظهار داشت: ما از یک طرف ادعا میکنیم دین اسلام نسبت به دیگر نظامهای باور اجل و اولی است، اما از طرف دیگر وقتی چشم میاندازیم به جوامع اسلامی، میبینیم اوضاع و احوال بسامانی ندارند. آنچه که انحطاط مسلمانان تلقی میشد، امروز با عنوان توسعهنیافتگی صورتبندی شده که ما میتوانیم از کانال اندیشههای دینی، ریشهیابی اصولی انجام دهیم. این اقتصاددان نهادگرا خاطرنشان کرد: بسیاری از تبیینهایی که در ریشهیابی تحولهای توسعهای در مغرب زمین شده را هم در تحولات اندیشهای جستوجو میکنند. بنابراین این موضوع بسیار قابل دفاع و ضروری است. مومنی ادامه داد: اسلوب اندیشهای شهید بهشتی بالاترین سطح و ظرفیت برای عینیت بخشیدن به یک توسعه پایدار بر اساس دین اسلام را دارد.
نقش تعیینکننده دین در توسعه همهجانبه کشورها
این اقصاددان با اشاره به اینکه ما بیشتر از هر زمان دیگر به افرادی که مانند شهید بهشتی فکر کرده و عمل کنند نیاز داریم، گفت: درباره مباحثی که راجع به دین و توسعه شده یک وجه مشترک حیرتانگیز مشاهده میشود. همه نظریهپردازان توسعهای به نقش تعیینکننده دین در توسعه اذعان دارند و بر حسب اینکه چه قرائتی از دین صورت بگیرد، ما میتوانیم کارنامههای اقتصادی زیادی را شاهد باشیم. به عنوان مثال، وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری این ایده را مطرح میکند که کل ماجرای تحول در غرب را از کانال گذار از رویکرد کاتولیکی به آیین مسیحیت، به رویکرد پروتستانی توضیح میدهد. شبیه به این مساله که نوع قرارگرفتن دین در مشرق زمین مورد تاکید قرار گرفته است، ادیان میتوانند با اقتضائات جدید هماهنگ شوند.
محدودیت اساسی در این زمینه خرد مردمانی است که به آن آیین باور دارند. به معنای دیگر بر حسب اینکه پیروان ادیان چه باوری از دین داشته باشند کارنامهای متفاوت رقم میخورد. حتی از این زاویه میتوانیم به خطبه ۱۲۵ نهجالبلاغه مراجعه کنیم که میگوید: قرآن خطی است که در میان دو پاره جلد نوشته شده است که به زبان سخن نمیگوید و ناچار مترجمی برای آن لازم است و این مردمان هستند که از جانب آن سخن میگویند. بنابراین به وضوح میبینیم شناسایی قرائت درست از دین چقدر میتواند تاثیرگذار باشد. وقتی کتابهای دکتر بهشتی را ورق میزنیم از مسلمان بودن خود مفتخر میشویم، در حالی که با کمال تاسف امروز وقتی کسانی درباره دین و اسلام سخن میگویند ما از مسلمان بودنمان خجالت میکشیم.
دلالت روش شناختی شهید بهشتی چست؟
یار نزدیک شهید بهشتی با اشاره به منطقهای بنیادین شهید بهشتی اظهار داشت: ادعای اسلام این است که این دین یک آیین جهانی است. در تمام نقاط دنیا تاریخ اکثریت قاطع جمعیت جهان را غیرمسلمانان تشکیل میدهند. بنابراین اگر مخاطب قرآن افراد غیرمسلمان نیز هستند، دلالت روش شناختی این مساله این است که ما باید در فرایند فهم قرآن و عرضه آن اسلام را به گونهای بشناسیم و بشناسانیم که وقتی منطقهای آن عرضه میشود، هر انسان منصف غیرمسلمانی که آن را شنید بپذیرد. بنابراین ما در فرایند فهمی از قرآن باید با تقدم عقل نسبت به نقل قرآن را بفهمیم و بفهمانیم.
فرشاد مومنی منطق اصلی در مواجهه با غیرمسلمانان را عقل دانست و گفت: عقل محوری در فرایند فهم و عرضه دین برای دکتر بهشتی گشایشهای منحصر به فردی ایجاد کرد که از بعضی جهات از تمام اسلام شناسان متمایز کرده است. در سال ۲۰۰۸ یکی از بیسابقهترین اتفاقات در بازارهای مالی جهانی شده اتفاق افتاد. جمعبندیهایی با چند تن از دانشجویان انجام دادم، مشاهده کردیم که تنها با اسلوب روش شناختی شهید بهشتی درباره مساله ربا میتوانیم چگونگی بروز چنین اتفاقی را بررسی کنیم و مشکلات به وجود آمده در اقتصاد جهانی هم از این قاعده مستثنی نیست. در نتیجه رکن اصلی نجات بخش اقتصاد ایران نیز اندیشه شهید بهشتی است.
تجارت پول، ریشه گرفتاری اقتصاد ایران
«بنیادیترین ریشه گرفتاری اجتماع و اقتصاد ایران این است که تجارت پول، امروز موتور اصلی خلق ارزش افزوده شده و تجارت پول نیز در مناسبات اقتصادی ایران بیان محترمانه شدهای برای سلطه رباست؛ نامی که برای اندیشههای دکتر بهشتی درباره ربا گذاشتهام نظریه تعمیمیافته رباست.» مومنی با بیان این مطالب، ادامه داد: شهید بهشتی بر باور است که هر نوع برخورداری بیضابطه در هر عرصهای از حیات جمعی انسانها حکم ربا دارد. بر اساس آثار وضعیهای که در قرآن از شرایط سلطه ربا مطرح میکند، میتوان ماجرای گرفتاری اقتصاد ایران را توضیح داد و اگر این فهم از نظریه ایجاد شود شاهد آن خواهیم بود که برونرفت از این معضل هم آسوده میشود.
در اقتصاد ایران اسلوب اندیشهورزی شهید بهشتی و مبانی روش شناختی ایشان میتواند به طرز معجزه آسایی کمک کار ما باشد که از این بحران خارج شویم. اصول اقتصادی در قانون اساسی ایران قابل دفاعترین اصول هستند و مشکل اساسی نه در عمل نکردن به این اصول، بلکه در دور زدن آن قابل توضیح است. مساله جهتگیریهایی که در اصول اقتصادی قانون اساسی بیان شده چقدر واقع بینانه مسائل اقتصادی ایران را با یک رویکرد فرا رشتهای مورد توجه قرار داده است. بزرگترین نقدی که به اصول اقتصادی قانون اساسی وارد میشود این است که میگویند اقتصاد دولتی در آن فربه دیده شده و بخش خصوصی بسیار لاغر در نظر گرفته شده است.
اقتصاد زمان جنگ به سمت توسعه حرکت میکرد خالق کتاب اقتصاد ایران در دوره تعدیل ساختاری در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: تا زمانی که به طور نسبی پایبندی عملی بیشتری به اصول اقتصادی قانون اساسی وجود داشته، با وجود شرایط جنگی در اقتصاد ایران، روند به سمت تنزل نسبی توسعهگرای جایگاه دولت در اقتصاد و رشد نسبی بخش خصوصی مولد منجر میشده است و دقیقا از زمانی که اصول اقتصادی ایران دور زده شد و در چارچوب برنامه تعدیل ساختاری به سمت آزادسازیها و خصوصیسازیهای بیضابطه حرکت کردیم، نتیجه آن میشود که شاخص کلی دولت در اقتصاد ایران دو برابر شاخص مشابه در دوره سالهای جنگ شده است.
اینکه میبینیم مسالهای به این عظمت با بیاعتنایی رو به رو میشود بیش از آنکه دلیل داشته باشد، علت دارد. به عبارت دیگر این مناسبات به منافعی گره میخورد. به عنوان مثال، یک اقتصاد با نسبت هزینههای عمومی به GDP در سال ۱۳۵۶ معادل ۶۳ درصد بوده که در سال ۱۳۶۷ و پایان جنگ، این شاخص به ۴۰ درصد رسیده است. بنابراین میتوانید به خوبی ببینید دولت زمان جنگ با وجود مداخلات، توسعهگرایی در اقتصاد را افزایش داده و مداخلات غیرتوسعهگرا را به حداقل رسانده بنا بر عللی و نه دلایلی باید به دولتی متمایل به سوسیالیسم معرفی شود، بعد آنهایی که در شرایط صلح میزان دخالت دولت در اقتصاد را دو برابر زمان جنگ کردهاند به خودشان میگویند ما در عرصه اقتصاد آزادیخواهیم. همه این موارد را میتوان در کادر اقتصاد رانتی فهمید.
۸۴ درصد ایرانیان برای آموزش عالی پول پرداخت میکنند
به گفته استاد دانشگاه علامه طباطبایی تا زمانی که به اصول اقتصادی قانون اساسی و اندیشههای شهید بهشتی توجه میشد، روند مداخلههای توسعهگرای دولت در اقتصاد رو به افزایش و روند مداخلههای ضدتوسعهگرای دولت رو به کاهش بوده است. نویسنده کتاب کالبدشناسی یک برنامه توسعه در ادامه گفت: از ۱۳۶۸ تا امروز این روند دقیقا برعکس شده است، به این معنا که مرتبا مداخلههای تصدیگرایانه دولت که منجر به از میدان به در کردن بخش خصوصی مولد میشود، افزایش چشمگیر پیدا کرده و در مداخلههای حاکمیتی دولت- یعنی دولت در زمینه آموزش، سلامت، زیرساختهای فیزیکی و از این قبیل مسئولیت بر عهده بگیرد- مرتبا کاهش مشاهده کردهایم. برای مثال، اگر به اقتصاد سیاسی خصوصی سازی آموزش عالی در ایران بنگریم، میبینیم از آموزش عالی دولتی امروز تنها یک شبح یا صورتک وجود دارد.
از کل دانشجویان آموزش عالی در ایران ۸۴ درصد پول پرداخت میکنند و تنها ۱۶ درصد آنها به رایگان علم میآموزند. نکته شگفتآور این است که نسبت ۸۴ درصدی برای ایران، برای اقتصاد آمریکا که یکی از آزادترین اقتصادهای دنیاست، ۴۷ درصد است. بنابراین پس از تمام تعابیری که درباره آمریکا مطرح میشود، ۵۳ درصد دانشجویان بدون پرداخت وجه تحصیل میکنند که در ایران فقط ۱۶ درصد اینطور هستند. در نتیجه کسانی که سند برنامه ششم توسعه را تنظیم کردهاند میدانند که قرار است چه چیزی را خصوصی کنند. بنابراین یک رکن از روش شناسی شهید بهشتی این است که ما باید اسلام را به گونهای بفهمیم و بفهمانیم که هر انسان منصف غیرمسلمانی این منطق را شنید، بپذیرد. متاسفانه امروز در کشورمان به اسم دین مطالب دیگری عنوان میشود. دکتر بهشتی در چارچوب نظریه عدالت هیچ چیز را ظالمانهتر از حاکمیت مناسبات ربوی در اقتصاد نمیدانند، اما امروز از زبان برخی افراد بیرون بودن دوتارموی خانمها از حاکمیت مناسبات ربوی هم بیشتر است.
قانون ۹۰ درصدی عمل در اسلوب روششناختی بهشتی
فرشاد مومنی ادامه داد: رکن دیگر در اسلوب روششناختی شهید بهشتی جایگاه و منزلتی است که ایشان برای دانش ضمنی قائل هستند. دکتر بهشتی به شکل مبسوط تری عنوان میکند که انتظاری که خداوند از مسلمانان دارد این است که به اندازه وسع خود برای برپایی جامعه آرمانی مورد نظر اسلام تلاش کنند. اگر مسلمانها بخواهند به دنبال تحقق این خواسته خداوند بروند، علاوه بر دانش آشکار به دانش ضمنی یا دانش چگونگی هم نیاز دارند. اسلوب آموزشی مسلط در حوزه علمیه قم اسلوبی است که روی دانش چیستی know what، دانش چرایی know why و کیستی know who تمرکز دارد. در حالی که با اسلوب اندیشه ورزی شهید بهشتی کلید اصلی فهم اصلی ماانزلا... دانش چگونگی است.
به نظر میرسد رمز آنکه بعد از انقلاب شهید بهشتی نسبت به تمام اسلامشناسان دیگر برجستهتر شدهاند، پاسخ به سوال «چگونه باید مناسبات اسلام را پیاده کنیم؟» است. به این دلیل که اکثر اسلامشناسان ما خود را از این زاویه آماده نکرده بودند، مراجعه شگفتانگیز به شهید بهشتی به طرز اجتناب ناپذیر اتفاق افتاد. به گفته فرشاد مومنی تعبیری که یکی از اقتصاددانان برنده جایزه نوبل اقتصاد درباره تفاوت دانش ضمنی و آشکار مطرح میکند این است که اگر تمام ذخیره دانایی بشر را به مثابه یک کوه یخ در نظر بگیریم، دانش آشکار یعنی دانشی که در دانشگاهها و حوزهها آموزش داده میشود، نوک کوه یخ است که از آب بیرون است و بقیه پیکره دانایی بشر دانش ضمنی است که در آب قرار دارد.
از این زاویه اگر از ما بپرسند چرا کسی نمیتواند اسلام را به درستی پیاده کند؟ پاسخ این است که ذخیره دانایی به واسطه دانش ضمنی ما به هیچ وجه کفایت نمیکند. اسلوب امر به معروف و نهی از منکر میگوید ۱۰ درصد به حرف و ۹۰ درصد به عمل مربوط میشود. این اسلوب را در دنیای امروز بگذارید و ببینید که به طرز وحشتناکی فاصله وجود دارد و چقدر وضع کنونی ناکارآمد است.
دانش ضمنی باید به تدریج انباشته شود
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در نشستی که به بررسی آرای شهید بهشتی از منظر اقتصادی و مدیریتی میپرداخت، همچنین عنوان کرد: ما دوست داریم مخاطبانمان در استانداردهای ابوذر و سلمان و مقداد باشند، اما خودمان تبصرههای دیگر بزنیم و آن کار دیگر کنیم. برداشت شهید بهشتی این است که چنین رفتارهایی با خواست خداوند مغایرت دارد. اگر قرار است جامعهای از اقتصاد غیرربوی بسازیم باید تمریناتی انجام دهیم. امروز چه در آموزش حوزوی و چه در آموزش دانشگاهی ما بزرگترین نقص و محوری ترین عامل کم دستاوردی این است که درصد عمل نزدیک به صفر است. به این اعتبار کارآمدترین رشته دانشگاهی ما پزشکی است. کشوری که میخواهد به توسعه دست پیدا کند، باید دانش ضمنی را به تدریج انباشت کند؛ به این معنا که در دانش ضمنی میانبر وجود ندارد و باید عمل کرد. ویژگی دوم دانش ضمنی این است که واردکردنی نیست.
به گفته او هر کشوری که توسعه میخواهد باید روی انباشت تدریجی دانش ضمنی تمرکز کند. به این اعتبار میتوانیم تمام مشکلات مربوط به اشتغال اقتصاد ایران را از وارونه فهمی مفاهیم در دورهای کوتاه عنوان کنیم. به عنوان مثال از سال ۸۴ تا سال ۹۱ ایران بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد کسب میکند و بیسابقهترین سطح انحطاط را هم در همان دوره تجربه میکند. اگر گزارش سرشماری سال ۸۵ را با سال ۹۰ مقایسه کنید، در حالی که نزدیک به ۷۰۰ میلیارد دلار در اقتصاد ترزیق شده خالص فرصتهای ایجاد شده در بخش صنعت منفی ۴۱۵ هزار نفر است. خالص فرصتهای شغلی ایجاد شده، جمع فرصتهای ایجاد شده و از بین رفته است.
ما ۷۰۰ میلیارد دلار پول تزریق کردیم و ۴۱۵هزار شغل از دست دادهایم؟ در ازای این پول فرصتهای شغلی در مشاغل غیرقابل طبقهبندی مانند مشاغلی که نمیتوان آنها را به زبان آورد ایجاد شده است. در یک دوره کوتاه دانش ضمنی به این شکل تخلیه شده است. به عبارت دیگر بیسابقهترین دوره صنعتزدایی تاریخ را دقیقا در بیشترین زمان کسب درآمدهای ارزی داشتهایم. جدی گرفتن اسلوب روش شناختی شهید بهشتی به فهم بهتر دین و نجات بخشیدن به اقتصاد کشورمان کمک میکند. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به سوال خبرنگار «آرمان امروز» مبنی بر آنکه چرا برخلاف اندیشههای اقتصاد تعاونی شهید بهشتی در برنامههای توسعهای ایران هیچ توجهی به مشارکت و رقابت نشده است، گفت: پایههای خارقالعادهای در زمینه اقتصاد تعاونی به وجود آمده که ما از واکاوی آن مبانی نظری و اقتصاد سیاسی ایران میتوانیم حکمتهای مورد نظر شهید بهشتی برای جدی گرفتن تعاونی را در بیابیم.
فرشاد مومنی اظهار داشت: آنچه که هم اکنون با عنوان اقتصاد تعاونی دنبال میشود، پوستین وارونهای است که بر تن این مفهوم در کادری که شهید بهشتی بیان داشتند، کردند. دکتر بهشتی وقتی میخواستند روح قانون را بدمند سه گروه از داناییها را در عالیترین شکل با یکدیگر تلفیق کردند. این سه گروه به تمام دستاوردهای دستوری دانش توسعه تا آن زمان اشراف داشتند. به علاوه یک فهم بسیار عمیق از ریشههای توسعهنیافتگی ایران و اسلوب فهم اقتصاد ایران از اسلام مورد نظر قرار گرفت. او در ادامه تصریح کرد: یکی از تجلیگاهها بحث تعاونیهاست.
علم؛ مهمترین دستاورد عقل
در این نشست همچنین مجتبي اميری، عضو هيات علمي دانشگاه تهران حضور داشت و از دیدگاه شهید بهشتی موضوع مدیریت و رهبری همراه با کار دسته جمعی را مورد بررسی قرار داد. به گفته او شواهد عقلی و نقلی دلالت بر آن دارد که کارکرد علم به عنوان مهمترین دستاورد عقل و کارکرد دین به عنوان مهمترین رهاورد پیامبران برای بشر چیزی جز آزاد ساختن او از قید و بندهای این جهان و اعتلا بخشیدن به او نیست. انقلاب اسلامی، انقلابیون و رهبران انقلاب نیز در آغاز با چنین برداشتی از عقلانیت و دین که مهمترین ویژگی آنها رهایی بخشی بود به پا خاسته و به تاسیس نظامی مبادرت ورزیدند که رسالت خود را آزادسازی مستضعفان جهان از بند مستکبران میدانستند.
او در رابطه با گفتمان انقلاب اظهار داشت: ادبیات انقلاب، در جوهر خود چند چیز را که پس از انقلاب مشروطیت بیش از هر چیز تمامی جنبشهای اجتماعی را حول خود سامان داده بود، پروراند و آن را در منظر همگان قرار داد و آنها را به عنوان محورهای گفتمان انقلاب قرار داد. استقلال، آزادی، دینداری، عدالت خواهی و پیشرفت همه ارزشهایی بود که تمامی گروهها و جنبشهای اجتماعی مختلف دوران معاصر هر یک به یکی از آنها دل بسته بودند و انقلاب اسلامی با جمع آنها، همگی گروهها و جنبشهای اجتماعی را حول خود جمع کرد و با اتحادی که ایجاد کرد به استمرار سلسله پادشاهی در کشور پایان داد. باید اشاره داشت که انقلاب اسلامی نتیجه تلاش برای تحقق بخشیدن به مولفههای مطلوب جریانهای اجتماعی پس از مشروطه بر پایه به کارگیری مهمترین مولفه پیش برنده سه فرهنگ متعامل ایرانی، اسلامی و جهانی یعنی عقلانیت و خردگرایی بود.
این استاد دانشگاه افزود: کسانی که در جامعه ما نقشی اساسی و ماندگار بر جا نهاده و جامعه را به سوی کمال و تعالی به پیش بردهاند جوهره خردگرایی و به دنبال آن دینداری، در میانشان بیش از هر چیز دیگری جلوه گری میکند. این خردگرایی و دینداری با ماهیت رهایی بخشی خود، آنان را به سوی آزادگی، استقلالطلبی و دادگری سوق میدهد که توسعه و پیشرفت را در رابطه با آنان معنی دار و پایدار میسازد. در واقع آزادی و آزادگی در فرهنگ خردگرای ایرانی، همانند فرهنگ اسلامی جایگاهی بس رفیع و پایدار دارد. پیوند آزادی و آزادگی با فرهنگ ایرانی تا آنجاست که ایران و ایرانی با این نام نامیده و شناخته میشده است.
او همچنین در رابطه با سیر جریانهای فکری حاکم در غرب بیان داشت: به طور کلی میتوان در سیر جریانهای فکری حاکم در غرب چهار نوع عقلانیت را مشاهده کرد که به غیر از نوع اول آن یعنی عقلانیت جوهری که ماهیت فردی دارد، سه نوع دیگر یعنی عقلانیت ابزاری، تفاهمی و انتقادی، ماهیت جمعی دارند، اما وجه اشتراک همه آنها این است که با جامعه و امور اجتماعی پیوند داشته و دارند. سقراط نوع اول عقلانیت را به کار گرفت تا به سخن سیسرون فلسفه را از آسمان به زمین آورده و آن را به خانههای مردم و زندگی اجتماعی آنان وارد کند تا درباره چیزها بیندیشند. او خود را به خرمگسی مانند میکرد که دیگران را وا میداشت تا برای کشف حقیقت بیندیشند. عقلانیت ابزاری نیز تمامی عرصههای اجتماعی در دنیای مدرن را جولانگاه خود قرار داد و حاکمیت خود را در همه عرصهها گستراند تا آنکه چند و چونهایی را به همراه آورد که در نتیجه انواع دیگر عقلانیت مطرح شد که همان عقلانیت انتقادی و عقلانیت تفاهمی است.
او اضافه کرد: کارکرد این نوع از عقلانیت در دوران معاصر رهایی بخشیدن آدمی از هر آن چیزی است که میخواهد او را در خود نگه داشته و از فراتر رفتن از او باز دارد. با وجود همه اینها رهاورد تمدن غرب در دوران معاصر برای دیگر کشورها و مشرق زمین به جای این عقلانیتها و کارکردهای آنها چیزی جز استعمار و سلطه جویی و سلطهگری به صورت مرئی و نامرئی نبوده و هر آنچه این کشورها نصیب بردهاند در ذیل سلطه غرب بوده است.
حق انتخاب، مهمترین خصیصه انسان
همچنین معاون پژوهشی بنیاد نشرآثار شهید بهشتی در این نشست در رابطه با دینشناسی، چگونگی شناخت و معرفی اسلام گفت: زمانی که سخن از اسلامشناسی به میان میآید، مقصود اصلی نظریات اسلام است که در اینجا نظریات دینشناختی و نگاه دینی شهید بهشتی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. ایشان در نظریات خود به دین یک نگاه همه جانبه دارند؛ نگاهی برای یافتن پاسخهایی برای پرسشهای زندگی. حال جالب است که خود شهید بهشتی اعتقاد دارند که اسلام تنها یک آیین برای پرستش نیست، بلکه ایجاد بستری مناسب برای زندگی را در اسلام باید یافت. در واقع در جهانبینی شهید بهشتی در اسلام، انسان«شدنی» است مستمر و«پویشی» است«خودآگاه»، «انتخابگر» و«خودساز».
در نهاد و نهانش کششها و خواستها و انگیزهها آفریده شده که او را به حرکت و پویشِ خودساز وامیدارد و او بر اساس آگاهیهایی که در فطرتش زمینه دارد و در پرتو تجربه و عمل بارور میشود و با قدرت گزینش آزاد که به او داده شده، جهت این پویشِ سازنده را آگاهانه و آزادانه برمیگزیند و در جهتی که خود انتخاب و اختیار کرده است رشد میکند، جلو میرود و ساخته میشود. در اصل ویژگی اساسی انسان همین خودسازی آگاهانه و آزادانه اوست. میثم محمدی افزود: شهید بهشتی در اندیشههای خود حتی به اختیار کودکان هم اشاره دارد و افراد خردسال را هم مستحق انتخاب و استقلال میداند. مشخص است کسی که دغدغه آزادی کودکان را دارد، برای افراد بزرگسال و مکتبهای فکری مختلف حق بیشتری قائل میشود.
آزادی و حق انتخاب تا حدی برای ایشان اهمیت دارد که در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان میخوانیم: «آقا و خانم! به بچه فرصت اظهارنظر بدهید! بگذارید یک حرف پرت بزند؛ بگذارید یک استدلال غلط بکند، یک نتیجه غلط هم بگیرد، و حتی تا آنجا که خسارت شکننده ندارد دنبال این نتیجه غلط برود و خودش یک تجربه به دست بیاورد. تجربههای تلخی که این بچهها خودشان با اِعمال حق اختیار به دست میآورند از یک کتاب نصیحت سعدی و فردوسی و لقمان بالاتر است، از یک مجموعه حدیث امامان و پیامبران بالاتر است و حتی میتواند از همه قرآن برای او ارزندهتر باشد. خود قرآن میگوید من کتاب نصیحت و هدایت هستم؛ اما برای چه کسانی؟ برای انسان انتخابگر. تو با این کار زمینه نقش قرآن را از بین میبری.
زمینه نقش حدیث را از بین میبری. بگذاریم بچهها تجربه تلخ داشته باشند. میگویم به عنوان و به منظور جلوگیری از بیبندو باری، و به عنوان و به منظور رهایی دادن و رهایی بخشیدن جگرگوشههایمان از خطرات شکننده و سهمگین، بچههایِ قالبیِ پژمرده در خود فرو رفته فاقد قدرت انتخاب آزاد برای آینده نسازیم، که این هم خیانت به حال است و هم خیانت به آینده و هم به جای ایفای مسئولیت فرار از مسئولیت است.» او اضافه کرد: ویژگی اساسی انسان همین خودسازی آگاهانه و آزادانه اوست. یعنی اگر این دو را از انسان سلب کنیم در واقع انسانیت او از بین رفته است. به تعبیر شهید بهشتی انسان اسلام باید انتخابگر به دنیا آید، انتخابگر بزرگ شود، انتخابگر زندگی کند، انتخابگر به راه فساد یا صلاح برود و تا لحظه مرگ بر این انتخابگری بماند.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/167100
ش.د9503007