(روزنامه مردم سالاري – 1396/03/29 – شماره 4343 – صفحه 7)
* در راستای ارائه اساسنامه جدید حماس برخی از تحلیلها ناظر بر تاثیرگذاری عواملی غیر از فلسطینیان بر آن بوده است از فشارهای ترکیه و قطر تا سرنوشت اخوان المسلمین بواسطه اینکه احتمال دارد در لیست گروههای تروریستی آمریکا قرار بگیرد تا تاثیرگذاری کشورهایی مانند امارات، عربستان و مصر. اما از دید شما کدام یک از این دلایل و سناریوها را در تغییر و ارائه اساسنامه جدید حماس موثر میدانید؟
** در خصوص این سوال شما قبلا هم اشاره داشته ام تصمیمات ما تصمیماتی سازمانی است یعنی اینکه کلیه اقدامات ما نهادینه و فکر شده است و این گونه تصمیمات قطعا از دل یک چارچوب و موسسه شورایی خارج میشود و چیزی به نام فشار، خواسته، توصیه یا سناریوهایی که شما به آن اشاره کردید وجود ندارد اما در مقابل هم نمیتوان این نکته را انکار کرد که حماس در بستر و محیطی به حیات سیاسی _ اجتماعی خود ادامه میدهد که این عوامل و بازیگرانی که شما نام بردید در صحنه بینالملل و منطقه خاورمیانه وجود دارد.
به هر حال این بستری که حماس در آن حضور دارد و از این عوامل هم امکان دارد تاثیر بگیرد اما این تاثیرگذاری در حدی نیست که بتوان از آن به عنوان فشار بر حماس یاد کرد؛ چرا که در حماس مسئله ای به نام عقلانیت و اعتدال وجود دارد و بر این اساس تصمیمات و اقدامات خود را پیش میبرد، اما با توجه به این نکات سندی که از آن رونمایی شد اصول و مفاد بسیار مهمی در آن وجود دارد که جزء اصول بسیار مهم در روابط بین الملل است، بنابراین در این سند کشورها و سایر بازیگران میتوانند روابط خود را با حماس یا بالعکس تنظیم کنند و همین طور هم که اشاره شد حماس معتقد به داشتن روابط متعادل در بستر روابط عربی-اسلامیو بین المللی است.
* اما در راستای گفتههای شما هر گاه این سوال پرسیده شود که چرا در چنین زمانی حماس دست به چنین تغییری در اساسنامه خود زده است حتما در جواب گفته خواهد شد که حماس هر زمان دیگری چنین اقدامیانجام دهد باز این سوال پرسیده خواهد شد اما جدای از این نکته اقتضائات زمانی امروز چه شرایطی داشته است که حماس در بستر آن اقتضائات اقدام به تغییر و ارائه اساسنامه جدید برای خود کرده است؟
** نه این مسئله را که بگوییم حماس در یک حرکت آنی و سریع دست به تغییر اساسنامه زده نادرست است بلکه این اساسنامه ثمره 5 سال کار و تلاش و تحقیق است و این مطلب هم از سوی خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس در همان جلسه ارائه اساسنامه جدید مطرح شد، پس میبینید که این اساسنامه نتیجه 5 ساله یک گروه کاری است و این اساسنامه بواسطه چنین تلاشهایی تدوین شده است.
* اما تغییر کادر رهبری از خالد مشعل به اسماعیل هنیه در 6 میبعد از تدوین هم، آیا در راستای همان تغییرات در حماس بود یا بدلیل رسیدن موعد انتخاباتی این تغییرات صورت گرفته است؟
** چنین تغییراتی فقط و فقط بدلیل رسیدن موعد انتخابات بوده است.
* اما برخی از تحلیلها ناظر بر این بود که خالد مشعل تا قبل از پایان دوره ماموریتی خود تدوین و ارائه اساسنامه جدید حماس را به عنوان وظیفه و نوعی مسئولیت برای خود دانسته بود؟
** خیر چنین مسئله ای صحت ندارد. من این تحلیلها را بدور از واقعیت میبینم چرا که هیچ گاه آقای خالد مشعل به چنین ماموریتی برای خود اشاره نکرده، باز هم تاکید دارم اساسنامه یک کار 5 ساله مشورتی است و مضافا این سند بیانگر و نمایانگر حرکت جنبش اسلامیحماس است، بدین معنا که این اساسنامه نه بیانگر حرکت یک فرد بلکه بیانگر تلاشهای جمعی کل حماس است و همچنین در جلسه ارائه این سند تمام رهبران حماس در هر دو شاخه چه سیاسی و چه نظامیحضور داشتند.
* شما به شاخه نظامی(گردان عزالدین قسام) حماس اشاره کردید برخی از رسانهها از وجود اختلاف بعد از ارائه این سند میان شاخه نظامیو شاخه سیاسی حماس خبر دادند شما به عنوان نماینده حماس در ایران چگونه این مسئله را تحلیل میکنید؟
** ببینید شایعات در حوزه رسانهها بسیار زیاد است، از همان بدو تاسیس حماس تا کنون و در مراسم رونمایی از سند اساسنامه، آقای یحیی السنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه و همچنین قائم مقام شاخه نظامیحماس (گردان عزالدین قسام) حضور داشتند، اما این سند جدید در قیاس با سند پیشین چهارم ژوئن 1988 بسیار مشی اعتدالی را برای خود در نظر گرفته است.
* آیا این به معنای معتدل شدن حماس در دوره پس از این اساسنامه اول می2017 است؟
** این سوال بسیار مهم است نکته اساسی اینجاست که چگونه ما حرکت حماس را ببینیم و چه قرائتی از آن داشته باشیم. حرکت حماس از همان بدو تشکیل تاکنون پوسته خود را تغییر نداده و همچنان به اصول و ارزشهای خود پایبند است و همچنان به کل سرزمین فلسطین از بحر تا نهر اعتقاد دارد و همچنان اصرار و پایبندی دارد به بازگشت آوارگان و پناهندگانی که از سرزمین خود بیرون رانده شده اند و همچنان بر پایتخت بودن قدس و بیت المقدس اصرار دارد و همچنان این 4 اصلی که از همان ابتدا وجود داشته امروز هم به آن پایبند است، در بستر چنین شرایطی حالا قرائت متفاوت دیگران در این میان وجود دارد که بر اساس دیدگاهها و اندیشههای خود نسبت به حماس این دیدگاهها وجود دارد، اما فارغ از تمام این آراء سلیقه ای متفاوت حماس بدون تغییر همان حرکت مقاومتی است که بوده.
اما مسئله تازه ای که در سند حماس وجود دارد نشانه رشد و بالندگی حماس است. نشانه پختگی و کارآمدی سیاسی حماس است. ببینید این اساسنامه یک مانوری بوده برای تغییر در تاکتیکها نه در اصول، ارزشها، آرمانها و استراتژیک و همان طور که گفتم این سند اصول و مبانی است برای روابط بینالملل که متناسب با شرایط و اقتضائات منطقه که در آن تنش و تشنج وجود دارد تنظیم شده است. بنابراین این سند یک صفحه و فصل جدید است که تلاش دارد راه حل اساسی برای مسئله فلسطین در بازپسگیری حقوق مردم فلسطین داشته باشد و این که از جانبداری یک سویه از رژیم صهیونیستی دست بکشد. به هر حال ملت فلسطین هم مانند تمام ملتهای جهان دوست دارد که در آرامش، امنیت و ثبات به زندگی خود ادامه دهد، اما این مسئله نباید به ضرر اصول و حقوق حقه فلسطینیان باشد و این اساسنامه در همین راستا یک زبان بینالمللی به روز را در دل خود دارد.
* اما در نگاهی به اساسنامه 42 بندی حماس مسئله اساسی به بند بیستم آن که اشاره به مرزهای 1967 دارد مورد مناقشه، تفسیر و تحلیلهای فراوان قرار گرفته و حاشیههایی را برای این سند و اساسنامه جدید حماس بوجود آورده است. نظر شما در این باره چیست؟
** ببینید من مثل دیگران مشکلی در بند بیستم نمیبینم، منتهی مناقشه در این است که دیگران چه برداشتی از این بند دارند و از چه زاویهای به آن نگاه میکنند نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که حتی قرآن مورد تفسیرهای متفاوت و گوناگونی قرار گرفته که متاسفانه برخی از آنها نادرست است. قطعا هم سند اساسنامه جدید حماس از این تفاسیر متفاوت و گوناگون در امان نبوده و از این قاعده مستثنی نیست. در اصل بیستم از یک شاخصهایی صحبت شده که به مرزهای 1967 اشاره دارد. در این خصوص ما طرحی را ارائه نداده ایم.
در این بند مورد اشاره نه دیروز نه امروز و نه در آینده حماس هیچ مشروعیتی برای اسرائیل قائل نیست و این جزئی از ماهیت وجودی مقاومت است. آن روز که مقاومت اسرائیل را به رسمیت بشناسد از هویت وجودی خود و از مشروعیت مقاومت دست کشیده است. شاخص سوم مرزهای 1967 قائل به یک بسته است و این بسته از این قرار است که یک کشور با حاکمیت و تمامیت ارضی به پایتختی قدس، بازگشت آوارگان و پناهندگان بدون اعتراف به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و این یک بسته کامل و به روزی است که هر کدام از بندهای آن تحقق نیابد سایر بندهای آن تحقق نمییابد و شاخص چهارم که در این بسته عنوان شده که سه شاخص قبل باید از درون یک توافق ملی که همه گروهها و احزاب و جریانهای ملت فلسطین در آن حضور داشته باشند صورت بگیرد. این مسئله به گونهای نیست که فقط به تنهایی فتح یا حماس یا هر گروه فلسطینی دیگر بتواند آن را انجام دهد یا یک مشروعیتی به رژیم صهیونیستی بدهد، قطعا این گونه نیست.
* اما اشاره مستقیم و صریح به مرزهای 1967 به نوعی اعتراف به آن است و به گونه ای مرزهای 1948 در اولویت بعدی قرار میگیرد. در این رابطه دو دیدگاه وجود دارد اول اینکه بیان صریح مرزهای 1967 در بند 20 به نحوی اعتراف و التزام حماس به آن مرزهاست و دیدگاه دوم که حماس این مسئله را در اساسنامه بعنوان برنامه ای گام به گام و پله به پله میداند یعنی ابتدا با حضور در مرزهای 1967 و استقرار و استحکام در آن به مرزهای 1948 نگاه دارد، آیا اساسا حماس چنین برنامه ای دارد؟
** ببینید مفهوم گام به گام در رسیدن به هدف غایی یعنی آرمان و آزادی فلسطین هیچ گونه مشکلی ندارد و شاهد این مدعا اینکه مقاومت چگونه موفق شد هزینههای سنگینی را به رژیم اشغالگر فلسطینی در دو حوزه امنیتی و مادی تحمیل کند که وادار شد در 2005 از غزه خارج شود. وقتی چنین اتفاقی افتد همه از کشور حماس و دولت حماس و حمازستان و... در رسانهها سخن گفتند، ولی میبینید که در مقابل این حرکتهای تند و گاهی نابخردانه، حماس از طریق دموکراسی و انتخابات در سال 2006 اکثریت پارلمان را از آن خود کرد.
بعد از آن هم از بنیه و نیروی نظامیخود غافل نبود که دلیل آن هم ورود در سه جنگ علیه رژیم صهیونیستی بود و اگر چه در هر سه جنگ رژیم صهیونیستی آغازگر جنگ بود، اما مقاومت و حماس به دفاع از مردم غزه پرداختند و این نشان میدهد که حماس در بازسازی و استحکام نیروی مقاومتی خود تلاشهای بسیاری داشته است و توانست ارتش آزادی بخش قدس را هم تشکیل دهد. در نتیجه فکر و ایده تدریجی و گام به گام بسیار عقلانی است و عامل کنترلکنندهای که همچنان حماس پایبند به این امور باشد و اینکه به راه خود تا هدف غایی رسیدن به آزادی کل فلسطین است ادامه دهد. این چهار عامل مترقی چهار فاکتوری است که در بند 20 مشخص شده و در راس این شاخصهها و پارامترها این است که ما رژیم صهیونیستی را هیچ گاه به رسمیت نشناخته و نخواهیم شناخت. این به معنای آن است که حماس در پی بازپس گیری کل فلسطین از یوغ اشغالگری اسرائیل است.
* اما تغییراتی مانند حذف یهود و تفکیک میان صهیونیست و یهودیت نشانه ای بارز از گرایش به مشی اعتدال در اساسنامه جدید است. خالد مشعل هم در مراسم رونمایی از سند بر مسئله اعتدال بسیار تاکید داشت. اما آیا چنین رویکردی میتواند در رقابت حماس (نه به معنای منفی و سلبی آن) با جنبش جهاد اسلامیتاثیر سوئی هر چند کم داشته باشد؟ این مسئله باعث کاریزماتیک تر شدن شخصیت رمضان عبدالله نمیشود؟ هر چند که بسیاری معترفند که اساسنامه جدید یک اساسنامه مترقی و حتی با در نظر گرفتن بند 20 چنین اساسنامه ای برای حماس یک گام رو به جلو است؟
** اعتدال یک ویژگی جدی و اساسی در مشی و منهج حماس است. حماس نماینده و بیانگر اسلام ناب محمدی است که همان اسلام میانه روست. در عین حال یک جنبش رهایی بخش ملی است و در این خصوص هم من قبلا گفتم مشکل قرائتهای متفاوت و بازخوانیهای گوناگون از این اساسنامه وجود دارد. در اینجا مسئله تروریسم و اندیشههای تندروانه مطرح میشود و در میان رژیم صهیونیستی و غربیها تلقی آنها از اسلام این است که هیچ فرقی میان مسلمانان قائل نمیشوند و کل مسلمانان را تروریست میدانند از ایران و ترکیه و قطر تا فلسطین و لبنان و عربستان و ...، و مطمئن باشید آنها هیچ گونه تفاوتی میان مسلمانان قائل نیستند.
اما در رابطه با خود جنبش حماس هم بگویم که رابطه ما با جنبش جهاد اسلامیو شخص رمضان عبدالله بسیار متین و حسنه است و رابطه رقابتی به معنای منفی نیست بلکه به معنای رابطه رقابتی در موازات تکاملی و مشارکتی است. در مورد پروژه آزادسازی نیز میان ما هیچ گونه اختلافی وجود ندارد. در عین حال انتقاداتی هم درباره جزئیات رفتاری هر حزب و جریانی مطرح میشود؛ این حق مسلم هر کسی است و ما هم به آن احترام میگذاریم. در عین حال از آن استقبال کرده و ارج مینهیم. ما تمام انتقاداتی که نخبگان جهان عرب و اسلام از ما میکنند را پاس میداریم و هر جا که بشود از این انتقادات به عنوان شاخصههای رشد برای حماس استفاده میکنیم و به سمت هدف نهایی که برای خود پیش بینی کرده ایم پیش میرویم.
پس مسئله اینکه با ارائه چنین سندی جایگاه حماس پایین بیاید یا جایگاه جنبش جهاد اسلامیبالاتر برود یا اینکه تاثیری در کاریزمای رمضان عبدالله داشته باشد ندارد، بلکه مسئله این است که ما اصول و مبانی را در سایه این اساسنامه تثبیت و تحکیم کنیم، برای مثال به مسئله تفکیک یهود و صهیونیسمیکه شما اشاره کردید باید بگویم که حتما و مطمئنا حماس با دین یهودیت مشکلی ندارد و در اساسنامه قدیم باز هم آنهایی که به فلسطینیان تعدی و تجاوز کردند یهودی بودند، بنابراین یهود در مقابل صهیونیسم یا در کنار آن معنا شد حتی امروز هم اگر به مسئله نگاه کنیم کسی که به ما تجاوز میکند باز هم یهودی است و ما هم در مخالفت و ضدیت با آن هستیم یعنی در مقابل آن یهودی هستیم که به اشغال سرزمین ما دست زده است و اگر این مسئله از دین و آئین دیگری سر میزد باز هم چنین رویکردی داشتیم، لذا مسئله ما ضدیت با دین یهود نیست چه بسیار یهودیانی که در جهان و در خارج فلسطین مخالف جدی و شدید رژیم صهیونیستی هستند. از عقلانیت هم به دور است که به مخالفت با دین یهود برآییم، ولی باز هم میگویم آن کسی که به قتل و غارت و تجاوز به سرزمین فلسطین دست زده به دین و آئین یهود اعتقاد دارد و زبانی که حماس در اساسنامه جدید در مخالفت با صهیونیسم و نه یهودیت به کار برده به گونه ای مخالفت با تجاوز گری است و این هم از قوانین و حقوق اولیه بین المللی است.
* آیا این مشی جدید اعتدالی حماس در سایه اساسنامه جدید، باز ناظر بر دیدگاه سابق خود در خصوص ساف و فتح و سایر جریانات در کرانه باختری است یا اینکه با تغییر اساسنامه در ارتباط با این احزاب و جریانها هم دگرگونی ایجاد میشود؟
** ببینید استفاده از لفظ خائن چندان مناسب با زبان پروژه ملی حماس نیست. به هر حال این کلمه در ادبیات وطنی ما جایی ندارد. ما اعتقادی به برنامه سیاسی فتح و ساف نداریم. ما معتقدیم که این برنامه سیاسی موجود از سوی آنان موجب تباهی و به هدر رفتن فلسطین شده و متاسفانه موجب کم رنگ شدن آرمان فلسطین شده است. یکی از فاکتورهای مقاومت این است که توانست آرمان فلسطین را دوباره احیا کند. اما در عین حال اصطلاحی وجود دارد که فتح و سایر گروههای فلسطینی مبارز در مسئله فلسطین همرزم هستند و معتقدند که رژیم صهیونیستی دشمن است.
بنابراین ما در سال 2007 یک سند سیاسی را با توافق همه گروهها و احزاب فلسطینی از خود فتح تا جنبش جهاد اسلامیرا امضا کردیم اگر چه معتقدیم فتح در مسئله سازش راه را به اشتباه رفته است اما باز معتقدیم که آنها برادران و همسنگران ما هستند و در چنین بستری ما هیچگونه پیش شرطی با سایر گروههای ملی بر اساس آن قاعده اساسی مبتنی بر زوال رژیم صهیونیستی نداریم. دیدگاه ما دیدگاه مثبت و سازندهای است و حتما هم باید این گونه تلقی شود که حماس دست یاری و وحدت خود را به سمت سایر گروههای فلسطینی دراز میکند.
* با توجه به این که برخی از تحلیلهای رادیکال، جریان فتح و ساف را به نوعی خائن به آرمان فلسطین میداند، تحرکات سیاسی محمود عباس بویژه بعد از آغاز به کار ترامپ را چگونه تحلیل میکنید؟ چرا که در سفر اخیرش به واشنگتن دیداری با آقای ترامپ داشت و ترامپ هم در سفرش به اسرائیل با او دیدار کرد، آیا از دید شما این حرکتها در تضاد با آرمان فلسطین نیست؟
** ببینید ما یک مفهوم فراگیری را برای مقاومت قائلیم از مقاومت سیاسی تا مقاومت دیپلماتیک و در راس آن مقاومت نظامیتا مقاومتهای اجتماعی و اقتصادی و در بستر این شرایط ما تحرکات محمود عباس را در برخی از موارد مانند تلاش برای محکومیت اسراییل در دیوان بینالمللی و دادگاه جنایت ملی را تایید میکنیم. قطعا از چنین فعالیتهایی حمایت میکنیم. تلاش برای به رسمیت شناختن فلسطین اگر چه در برخی از موارد روی نداده است؛ ولی ما باز هم از این مسئله استقبال میکنیم. نکته مهم این است که تکامل سیاسی یک نیاز است و دقیقا آن چیزی است که حماس در سایه مشی اعتدال به آن اعتقاد دارد. این اساس و پایگاهی است برای اینکه گروهها و احزاب مختلف فلسطینی حتی مانند فتح در رسیدن به آرمان فلسطین باید یک رابطه تکاملی داشته باشند.
* اما بعد سوم این اساسنامه به رژیم صهیونیستی باز میگردد. بسیاری از کارشناسان معتقدند با افزایش عقلانیت در سایه اساسنامه جدید ضربه بسیار مهلکی به رژیم صهیونیستی زده شد چرا که با توجه به گفتههای قبلی شما اسرائیل از طریق مطرح کردن اسلام هراسی و تروریستی دانستن تمام مسلمانان توجهات و توجیهات جهانی را برای تمام جنایاتش در جهت پیشبرد اهدافش بدست میآورد اما با ارائه اساسنامه جدید این بهانهها از نتانیاهو و تل آویو گرفته شده است. برداشت شما در این باره چگونه است؟
** دقیقا چنین است این سند تمام مسائل انسانی و اخلاقی در حقوق بینالمللی را با نگرش دمکوکراتیک در سطح جهانی به چالش کشیده است، چرا که حماس با این اساسنامه به اصول و این ارزشهای اخلاقی خود را پایبند نشان داده است. سوال اینجاست که آیا با چنین سندی باز شاهد پیامهای منفی و تخریبی برای ملت فلسطین و مقاومت ارسال خواهیم کرد. قطعا چنین چیزی نیست. اتفاقا مورد استقبال جهانی است و این همان چالش جدی است. احتمالا دیگر جانبداری یک طرفه از اسرائیل را شاهد نخواهیم بود. دیدیم در نتیجه چنین شرایطی بود که نتانیاهو در برخورد با این سند تا چه اندازه متشنج و منفعل عمل کرد. همین مسئله باعث ناراحتی او و سران رژیم صهیونیستی شد. از همین رو میانه روی و عقلانیت و پایداری و ثبات در اصول و ارزشها بستر بسیار مناسبی است برای دستیابی به حقوق مردم فلسطین.
* بسیاری معتقدند که حماس از دل اندیشهای اخوان المسلمین بیرون آمده و به گونهای نماینده این جنبش است اما در اساسنامه جدید بر خلاف اساسنامه 1988 دیگر اسمیاز اخوان المسلمین برده نشده است آیا در بستر چنین نکتهای حماس در آینده فکری خود با ذات و درون مایه اخوان المسلمین زاویه را بیشتر خواهد کرد یا اینکه همچنان خود را نماینده ای از آن معرفی خواهد کرد؟
** ببینید اینجا هم باز قربانی آن تفسیرات غلط و نابجا شدهایم. ما بارها عنوان کردهایم که هیچ گونه ارتباط ساختاری و تشکیلاتی با اخوان المسلمین مصر نداشته و نداریم، اما در عین حال حماس اخوان المسلمین فلسطین است، ببینید اندیشه سیاسی ما همان اندیشه سیاسی اسلامی میانهروی است که منطبق با اخوان المسلمین است، حال برخی حتی همین اندیشه را اندیشههای تروریستی و تندروانه میدانند و ما مسئول چنین تفسیرات غلطی نیستیم. من صراحتا عرض میکنم که جنبش جهادی حماس یک جنبش رهایی بخش ملی است که اسلام را خاستگاه مشروع خودش میداند، میانه روی و تدبیر و حکمت را سرلوحه کاری خود قرار میدهد و پراگماتیسم عقلانی و منطقی را که منطبق با واقعیت امروز است در برنامه خود دارد.
* اما سفر ترامپ به سرزمینهای اشغالی که در حد یک دیدار سران به اسرائیل بود را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ترامپ در 4 سال پیش روی خود در مقام سکانداری سیاست خارجی ایالات متحده، برنامه جدی برای حل مسئله فلسطین دارد؟ یا در راستای گفتههای شما این رئیس جمهور تندرو آمریکایی هم فقط دیدگاهی اسلام ستیز و فلسطین ستیز را در پیش میگیرد؟
** همان طور که گفته شد این سفر در حد همان دیدار سران بود. مقامات واشنگتن قبل از سفر به تل آویو هم صراحتا آن را اعلام کردند اما در عمل شاهد بودیم که در این چند ماه از دولت ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از عرف دیپلماتیک تجاوز کرد و در مسئله فلسطین خشک و تر را با هم سوزاند. میبینید که حماس را همسو با گروههای تروریستی داعش و النصره و القاعده قرار داد و از همه بدتر اینکه این مسئله را در کنفرانس سران کشورهای اسلامیدر ریاض مطرح کرد. ما در جنبش جهاد اسلامیو حماس این حرکت و اظهارات ترامپ را به شدت محکوم کردیم. همچنین او در مسئله دیانت یهود هم دچار اشتباهاتی است یعنی مسئله یهود را به قدس گره زده و این مسئله بسیار خطرناک است چرا که این تلقی را بوجود میآورد که ترامپ صهیونیسم و یهودیت را در کنار هم میبیند و به حمایت قاطع از هر دو میپردازد.
این قطعا یک پیام منفی و تهدید برای ملت فلسطین است. اما مسئله مضحکتر این است که ترامپ در جمع سران کشورهای اسلامییک وضع و خطابه اسلامیداشت آن هم برای ترامپی که اساسا اسلام و مسلمانان را تروریسم میداند و هیچ اعتقادی به اسلام میانه رو ندارد. ببینید باز هم تاکید میکنم اقداماتی که او در قالب فرمانهای منع روادید مسلمانان برخی از کشورها به آمریکا داشت نشانه ای از اندیشههای اسلام ستیزانه و عدم تفکیک میان مسلمانان تندرو و میانه رو دارد و این چه پیامیمیتواند داشته باشد؟ اینجاست که ما با تفسیرهای جدیدی از جانب ترامپ در قبال اسلام روبه رو هستیم.
در این راستا باید این سوالی که برای جامعه مسلمان و نخبگان مسلمان بوجود آمده است جواب داده شود که قرائت واقعی ترامپ از اسلام چیست؟ ما به همه جهانیان اعلام میکنیم ملت فلسطین بسان همه ملتهای جهان خواهان زندگی در صلح و آرامش است و این مسئله اول ماست. نکته دوم اینکه مقاومت ما یک مقاومت مشروع، عادلانه و یک حرکت غیر تروریستی و مقاومتی است که حقوق بین الملل آن را در مقابل اشغالگری مشروع میداند. این مشروعیت در دو بعد نظامیو سیاسی است و این حق مشروع ملت فلسطین است.
اما مسئله سوم اینکه دولت جدید آمریکا با این گونه رفتارها با تقلید از اسلاف خود به جانبداری از اسرائیل میپردازد. مسئله چهارم این است که ما در جهان اسلام و دنیای عرب از جانب ملت فلسطین این گونه جانبداری آشکار را جانبداری از تروریسم میدانیم؛ چرا که نماد تروریسم واقعی اسرائیل است، اسرائیل کودک کش است، جنایتکار واقعی رژیم صهیونیستی است که به جنایات علیه بشریت دست زده، آنها هستند که جنایات جنگی را مرتکب شدهاند. با نگاهی به رفتار آنها زیاد به تفکر نیازی هم ندارد تا به این نتیجه برسید که طرفداری از اسرائیل یعنی طرفداری از تروریسم و این یک معادله بسیار ساده است و نشان میدهد هر کس چنین جانبداری از خود نشان دهد طرفدار ثبات و امنیت برای فلسطین نیست. این یک چالش بسیار مهمیاست که فراروی دولتهای اسلامیو عربی است که بتوانند در مقابل چنین افراط گرایی بایستند.
* شما از رژیم کودک کش حرف زدید آیا با مشی جدید اعتدالی، حماس بیشتر به سمت اقداماتی پیش میرود که در قالب واکنشهای سیاسی، رسانهای و دیپلماتیک وجدان جهانی را بیدار کند؟
** من برای این سوال باز این نکته را تاکید میکنم که مفهوم مقاومت یک مسئله فراگیر است. مقاومت در عمل اولویتهای خود را براساس تحولات متناسب با مسئله فلسطین تعیین کرده و پیش میبرد. چنان که به اهمیت وجودی موشک هم معتقد است به تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک و رفتارهای مردمیو فعالیتهای ملی رسانه ای هم اعتقاد دارد. ما این فاکتورها را به عنوان سلاحهایی از جنس مقاومت میدانیم که هر کدام از این سلاحها میتواند حقوق حقه فلسطین را باز ستاند، البته باید این مسائل به صورت فراگیر و یکپارچه دیده شود.
http://www.mardomsalari.net/4343/page/7/15539
ش.د9600871