سالهای زیادی از روزهای دفاع گذشته است، نسل هایی که در روزگار دفاع مقدس نبوده اند و در آن هوا تنفس نکردهاند پا در رکاب انقلاب اسلامی گذاشتند و روزگار دفاع مقدس را با چشم و گوش ظاهر درک نکردند ولی هنوز معجزه دفاع مقدس وجود دارد، هنوز برخی مردان آن نسل هستند که در میان ما زندگی میکنند، که برخی از آنها وابستهی ویلچر، عصا و پای مصنوعی شدند. برخی تخت نشیناند و سکوت اختیارکرده اند، برخی هنوز میجنگند برخی جبهه جنگ را از سخت به نرم و فرهنگی تغییر داده اند، اما معجزه ها هنوز نفس دارند میکشند و انقلاب را به دوش خود یدک میکشند.
برخی ها وقتی هواپیماهایشان بعد از 68 فرود آمد قرار گذاشتند اسم ها هم تغییر کند اسم انقلاب از آن روزگار به بعد بشود قانون و اسم دفاع بشود دوره ای که دیگر گذشته است. آنها مسئولیت ها را به عنوان غنائم میدیدند، سر سفره آماده انقلاب آمدند، در حالی که حتی گرد وغباری به تن نداشتند، اما سفره را رو سیاه کردند. اما مردمی که از اول صاحبان اصلی بودند سهم کمی از سفره داشتند. آنها نشان دادند همیشه هستند، بر آن عهد که بستند همیشه پای آرمان فلسطین هستند، همیشه برای جشن 22 بهمن آمادهاند، همیشه در صحنه انتخابات حضور دارند، همیشه در غم و شادی کشورشان پا در رکاب هستند. مردمی که میدانستند دفاع مقدس گذشته است اما دشمن دست از دشمنی برنداشته است. آنها در تمام دوران حمله دشمن به عراق و افغانستان و سوریه و یمن و لبنان میدانستند هدف اصلی ایران است و اینها قدم های آغازین برای سست کردن مردمیست که 8 سال با دستان خالی ایستادگی کردند. مردم به خوبی میدانستند که قصد دشمن همواره این بوده که بنای اعتقاد بر انقلاب را در دلها نابود کند و کاری کنند که مردم روزگار دفاع را فراموش کنند. آنها در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکردند، از تمام توانشان استفاده کردند دست به ترور زدند، بزرگانی مثل صیاد را از انقلاب گرفتند، هدفشان ایران بود. هر کس برای ایران گام برمیداشت را هدف قرار میدادند قصدشان این بود پایهها را بزنند. در جنگ و بعد از جنگ جوخه های ترور به راه بود اما جواب نگرفتند. به قول خمینی کبیر بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشود، خواستند ایستادگی ملت را هدف قرار دهند، تحریم کردند، تهدید کردند، به همسایگان ایران حمله کردند، نوک تخریب رسانههایشان را سمت ایران گرفتند و خواستند اندیشه جوانان ایران را به لجن اندیشه های خود نزدیک کنند. پول خرج کردند سینما، موسیقی، هنر، کتاب و ماهواره، همه و همه را به میدان جنگ نرم آوردند. جوانان را مشکل خود برای نابودی انقلاب میدانستند، پس ریزش هایی انجام شد اما رویش ها آن چنان زیاد بود که هر گوشه ایرانِ روزگار دفاع ثمر میداد. از متولدان جنگ ندیده مردانی برخاستند که عاشقان انقلاب را امیدوار و دشمنان انقلاب را ناامیدتر میکرد. هر روز داشت نشانههای دفاع مقدس فراگیرتر میشد، هر روز داشت ایثار بیشتر به چشم میآمد، غصه ریزشها تلخ بود اما قصه رویشها شیرین تر ازعسل! و این قصه، شیرینتر هم میشود، اگر به فصل دلربای شهادت برسد که هنوز هم «در باغ شهادت، باز باز است!».
صد البته روزگار تلخ و شیرین بعد از دفاع مقدس کم نبود اما هرجا عقلانیت انقلابی خمینی را سرلوحه قرار دادیم مرد پیروز میدان بودیم و هر کجا خواستیم بر مبنای عقل ناقص خودمان پیش برویم، شکستی خوردیم که زخم هایش ماندگار شد بر تن این وطن که هر روز، روزِ ابتلا بود و روز امتحان گرفتن از کشوری که دفاع مقدس را داشت اما برخی مواقع خواست به داشته هایش پشت کند. هر روز روز سنجش میزان پایبندی به ارزش ها بود، خمینی بت شکن از میان ما رفته بود به سوی بسیجیانی که آرزو داشت با آنها محشور شود. و در این سوی عالم هستی ما مانده بودیم و سیل شعارها که برخی ها حال و حوصله تکرار آنها را هم نداشتند. هر روز میخواستند به نحوی کار انقلاب را تمام کنند و سر دفاع مقدس را زیر تاریخ ذبح کنند تا دیگر کسی نپرسد خط امام چه شد؟ را ه امام چه شد؟ امام کجاست؟ هر روز بار بر دوش مردم بود، چه در مشکلات و بحران های اقتصادی، چه در بحران های سیاسی و چه ناتو و شبیخون و تهاجم فرهنگی و چه ترور و کشتار و چه حمله به اندیشه ها، اما هر روز مردم بیشتر با حسین و خاندان حسین (ع) انس و الفت انقلابی پیدا میکردند. هر روز فتنه ها و اختلاس ها وخستگی ها میخواست مردم را از جاده انقلاب دور کند اما مردم میایستادند و با جانهایشان و با جان فرزندانشان و با گام هایشان و با مشت های گره کرده شان، هنوز به خمینی و راهش پایبند بودند. در فتنه ها تمام حواسشان به نائب خمینی بود، بصیرت نگاهشان از نگاه نائب خمینی بود، نگاهشان به کسی بود که داشت انقلاب را حرکت میداد تا برسیم به نقطه اوج بندگی، شاید برخی ها فکر میکردند شعارهای خمینی به موزه رفته است، آنها تفکرات امام را میراث فرهنگی می پنداشتند. و فکر میکردند باید انقلابیگری را در رمانهای کهنهای خواند که آخرش افتاده است.
اما مردی که ایستاد و همه طوفانها را به زانو درآورد، زمانی که مسئولین از تشر و اخم شیطان بزرگ داوطلبانه دستورات را میپذیرفتند، او ایستاد همراه مردمش، زمانی که دلها به قولهای پوچ شیطان بزرگ خوش بود و چشمانشان منتظر حسن نیت آمریکا، او ایستاد همراه مردمش. وقتی که دستهای مخملی که درونش دستان چدنی شیطان پنهان بود به سمت برخی مسئولین دائم اللبخند دراز شده بود، او ایستاد با مردمش. روزگاری که آتش فته آسمان ایران را تیره و تار کرده بود، او ایستاد با مردمش. روزگاری که شعار رحمانیت شده بود حربه تسلیم در مقابل مستکبرین، او ایستاد با مردمش، وقتی به فرزندان موشکی ایران حمله شد او ایستاد بامردمش، روزگاری که حتی کسی برای جنازههای منا اشک نمیریخت او ایستاد با مردمش، روزگاری که غواص ها برگشتند او ایستاده بود، روزگاری که خواص سکوت مرگ داشتند او میغرید، روزگاری که میگفت: «من دارم می بینم صحنه رو... می بینم تجهیز رو... می بینم صف آرایی ها رو... می بینم دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ به هم فشرده شده رو علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه این آرمانها و همه اون کسانی که به این حرکت دل بسته اند...» روزگار این عمار بود، روزگار این مالک، روزگار این سلمان، روزگار این ابوذر و روزگار تنهایی علی با تمام روزها وشبهایی که موریانه ها میخواستند پایه های این انقلاب را بخورند، او ایستاد تا خدا نصرت کند، تا خدا دوباره نگاه لطفش را به ایران بیندازد و از میان نسلهای انقلاب، تا دوباره فهمیدهها و باقریها برخیزند، تا دوباره درب باغ شهادت باز شود و داستان ما به سر برسد، سِّر نهفته در سر سربداران روزگاری که فرشته ها نگاهشان به خاک باشد و حسرت افلاک را بخورند، روزگاری که غرش ایران همه چیز را متحیر کند، روزگاری که فلسطین غریب و تنها نباشد، روزگاری که ایران بخواهد مقدمه ظهور را فراهم کند، روزگاری که عزت در نگاه ها باشد، روزگاری که سربازان دشمن از مرزهای ایران بترسند و با التماس جانهایشان را پس انداز کنند.
امروز به برکت خون شهدای دفاع مقدس و به برکت ایستادگی مردم و به برکت نگاه سراسر لطف خداوند متعال، ایران در قله عزت است، قله ای که تمام عظمتش از دفاع مقدس ناشی میشود. از روزگاری که یادش به خیر، از روزگاری که مردان زمان را سراسیمه کردند، امروز روزگاری سپری میشود که دیگر شهدای مدافع حرم را بی سر و صدا دفن نمیکنند. امروز خدا دارد به تک تک شهر ها و کوچه ها نگاه شهادت میکند. امروز خدا دارد عزت را سرخ مینویسد، امروز حسین دوباره در جلوی چشممان معنا میشود این راه همان خط امام است، اینجا همان امتداد ولایت علیست، امروز اسلام از همیشه درخشان تر است، امروز خدا از همیشه بخشنده تر است، امروز خدا دارد جانها را میخرد، دارد فضل و منت خود را نصیب ایرانیانی میکند که به عهد و پیمانشان پایبند بودند. این راه به مقصد میرسد، به او ادنی میرسد، به سدره المنتهی میرسد، این راه همان راه ظهور است که از سر شروع میشود و با خروش دلها برای سر تا همیشه تاریخ ادامه دارد.