تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۰۶۳۳۶
بررسی آخرین تحولات قطر در گفتگوی آفتاب‌یزد با صمد قائم‌پناه، کارشناس روابط بین‌الملل

هدف از ایجاد بحران قطر ایران بود که موفق نشدند

مقدمه: قطر این روزها عرصه تُرکتازی امارات، بحرین، مصر و عربستان است(!) تُرکتازی یعنی عرصه‌ای برای هجوم تهدیدها، اولتیماتوم‌ها و خلاصه انواع و اقسام بازی با اصطلاحات رایج دیپلماتیک که شاید برخی نمونه‌هایی از آن را از زمان جنگ سرد به خاطر داشته باشند.شروع مناقشه هر چه بود در نهایت به صدور شروطی سیزده‌گانه انجامید، شروطی که بخشی از آن ورود به حوزه‌های حاکمیتی نیز معنا شد و اما بعد از ضرب‌الاجل ده روزه و نیز تمدید 48 ساعته آنچه دیده نشد، عجز و لابه از سوی دوحه و توجه نشان دادن به محتوای آن شروط و تهدیدهای حاشیه‌ای آن بود.دیپلماسی هوشمندانه ایران یکی از بزرگ‌ترین اهداف ابتدایی این مناقشه را ابتر گذاشت و حال با بی‌توجهی قطر به شروط کودکانه و تهدیدهای تند، شاید ریاض دست به دعاست تا کشوری برای پایان این مناقشه عجیب و غریب، پا درمیانی کند. عربستانی‌ها که بعد از روی کار آمدن ترامپ سطح روابط خود را با ایالات متحده آمریکا ارتقا داده بودند، برخلاف انتظاری که داشتند شاهد همراهی چشمگیر واشنگتن با مواضع عربستان در قبال دوحه نبودند و این یعنی عربستان نباید انتظار داشته باشد که آمریکا قطر را رها و جانب عربستان را بگیرد که با این فرض نیز انتهای ماجرا مشخص است. با آنکه قرار است وزیر امور خارجه آمریکا برای برخی گفتگوها عازم کویت شود، اما چندان بعید نیست که این سفر نقطه پایانی این مناقشه همراه با برخی شاخ و شانه کشیدن‌ها ـ که تقریبا عادی است ـ باشد. هر چند پس از پایان مهلت کشورهای عربی به قطر آنان طی بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند اقدامات تنبیهی علیه دوحه را تداوم خواهند داد. مصر اولین گام را برداشته و مقرر کرده کشتی‌های قطری تنها می‌توانند از کانال سوئز عبور کنند و حق توقف و استفاده از بنادر مصر را ندارند. آفتاب‌یزد برای بررسی بیشتر این تحولات با صمد قائم‌پناه، کارشناس روابط بین الملل به گفتگو پرداخته است که در ادامه خواهید خواند.
پایگاه بصیرت / رضا بردستانی

(روزنامه آفتاب‌‌يزد- 1396/04/18 - شماره 4936 - صفحه 12)

* قطر با وجود تمدید 48 ساعته مهلت ده روزه اعطایی به آن، زیر بار قبول شروط سیزده‌گانه عربستان نرفت. این مسئله تا چه اندازه می‌تواند در منطقه حائز اهمیت باشد؟ آیا این داستان ادامه خواهد داشت یا به معنای پایان راه‌های مسالمت‌آمیز است؟

** این بحران در چارچوب شورای همکاری خلیج‌فارس(GCC) اتفاق افتاده است و اعضای این شورا در قبال مسائل مختلف تعهداتی نسبت به یکدیگر دارند. از بدو تشکیل این شورا، رهبری آن را عربستان برعهده داشته است. همچنین مصر و سوریه گاها در مذاکرات حضور داشتند. از این شورا در دوران جنگ سرد به‌عنوان 2+6 نیز یاد می‌کردند. مهم‌ترین بحث شورای همکاری خلیج‌فارس تا دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مسائل و نگرانی آنها نسبت به ایران بود و همینطور انقلاب‌اسلامی، جنگ تحمیلی و ساختار جدید نظام که در ایران تشکیل شده بود. بین این کشورها یک پیمان دفاعی و طبق ماده 51 منشور علیه ایران شکل گرفته بود.

بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تغییراتی که در ماهیت نظام بین‌الملل شکل گرفت، یعنی تغییر از حالت امنیتی و سیاسی به سمت ماهیت اقتصادی، در یک مقطع زمانی، اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس سعی کردند در چارچوب این مناسبات بین‌المللی، روابط خود، همکاری‌های اقتصادی در حوزه‌های بانکی، بیمه و... را گسترش و توسعه دهند. بعد از حادثه 11 سپتامبر شاهد این امر هستیم که ماهیت نظام بین‌الملل در کنار مسائل اقتصادی دوباره چهره امنیتی نیز به خود گرفته است و به‌دنبال آن در روابط بین دولت‌ها هم تاثیر می‌گذارد. این حادثه تبعات سنگینی برای منطقه خاورمیانه و به‌طور مشخص منطقه خاورمیانه داشته است. جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق و به‌دنبال آن، حوادث دیگری مانند بیداری اسلامی و... فضای منطقه را سیاسی و امنیتی کرده است.

نگرانی‌های اعراب و شورای همکاری خلیج‌فارس نسبت به ایران کمتر شد، اما در رابطه با بحث مسائل ارضی و اختلافاتی که ایران با امارات داشت، همیشه شاهد مطرح شدن این مسائل در بیانیه‌های این شورا بودیم و همه کشورها حداقل به‌صورت صوری این موضوع را مورد تایید قرار می‌دادند. هماهنگی و همکاری بین کشورهای اعضای GCC تا حوادث سال‌های 2011 و تحولات بهار عربی، چندان چالش‌برانگیز نبود و سعی می‌کردند نسبت به مسائل منطقه موضع‌گیری‌های مشترکی داشته باشند، اما بعد از تحولات بهار عربی شاهد شکاف‌هایی در روابط بین کشورهای عربی این شورا و به‌طور مشخص قطر، عربستان و... بودیم.

این شکاف به مرور علنی‌تر شد. اتفاقاتی که در مصر، بحرین و عربستان افتاد، همچنین مسائل هسته‌ای ایران و کودتا و انتقال قدرتی که در قطر اتفاق افتاد و به پشتوانه قدرت اقتصادی که به دست آورده بود، سیاست بین‌المللی جدیدی خارج از چارچوب GCC شروع کرد. این عوامل باعث شد تا شکاف بین اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس به‌طور مشخص قطر با بقیه اعضا پررنگ‌تر شود. این ماهیت نظام بین‌الملل در شرایط امروز است و اختلافی که بین کشورهای عربی شورای همکاری خلیج‌فارس با قطر آغاز شده است یک اختلاف کودکانه، غیرمتعارف و در چارچوب رویه‌های بین‌المللی و خارج از عرف بین‌الملل است. به همین دلیل قطر نیز در طول این مدت متحدان خود مانند ایران، ترکیه، کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا، روسیه و... را در سطح نظام بین‌الملل پیدا کرده است.

این امر که عربستان بخواهد سیاست‌های خود را به یک کشور دیگر که عضو یک پیمان منطقه‌ای است، تحمیل کند و از این موضوع به‌عنوان بحران یاد شود و روابط خود را قطع کند و این کشور را به حالت منزوی در بیاورد، در شرایط امروز نظام بین‌الملل، کار بیهوده‌ای است. قطر نیز این شرایط را به‌خوبی درک کرده است و به این دلیل اعتنای چندانی به شروطی که عربستان و بقیه اعضا برای آن تعیین کرده‌اند، ندارد و به این مسئله پاسخ منفی داده است. به نظر من این اختلافات چندان جدی نیست که بخواهیم آینده‌ای متشنج برای آن در نظر بگیریم، آینده‌ای که منجر به حملات نظامی به قطر شود. البته ممکن است این فرضیات در دستورکار عربستان و بقیه اعضا وجود داشته باشد و صحبت‌هایی در این موارد نیز مطرح شده است.

اما بعید می‌دانم چنین تحرکاتی را رقم بزنند. یکی از عواملی که باعث ایجاد این بحران شده بحث فروپاشی داعش است. پرونده داعش همچنان باز است. در بحث مسائل تحقیقاتی، گزارشات و سیاست‌گذاری‌ها به نوعی عربستان قصد دارد فراری رو به جلو داشته باشد و تمام اتفاقاتی که در طول این مدت در منطقه رخ داده است را گردن کشوری دیگر از جمله قطر بیندازد و از خود سلب مسئولیت کند و توجه دولت‌ها و نهادهای مدنی جامعه بین‌المللی را معطوف به این موضوع کند، در صورتی که خود او در این مسئله متهم اصلی است. در طول اتفاقاتی که در منطقه رخ داده است نقش عربستان در تقویت گروه‌های تروریستی و مسائل افراط‌گرایی کاملا مشخص و روشن است.

بحث دیگری که باعث ایجاد بحران شده، مسئله ایران است. کشورهای عربی و به‌طور مشخص عربستان سناریویی را طراحی کرده‌اند که قصد داشتند از طریق قطر آن را عملیاتی کنند و شرایطی به‌وجود بیاورند که ایران در مظان اتهام قراربگیرد و عامل اصلی این حوادث و اتفاقاتی که در کشورهای عربی رخ داده است را به گردن ایران بیندازند پس یک ائتلاف تصنعی برای منزوی‌کردن و تحت فشار قراردادن ایران در سطح منطقه ایجاد کرده‌اند. قصد دارند بعد از شکست داعش و پیروزی دولت بشار اسد در سوریه، تا جایی که شرایط برای آنها فراهم باشد ایران را در منطقه منزوی‌تر کنند و بتوانند به لحاظ تبلیغاتی، جنگ روانی و از طریق نهادها و مجامع بین‌المللی و منطقه‌ای برای ایران مشکلاتی ایجاد کنند.

به‌نظر من دولت ایران وارد بازی آنها نشده و آنها را به آرامش، خویشتنداری، مذاکره و گفتگو دعوت کرده است و سعی کرده خود را از این بحران تصنعی دور نگه دارد و با تدبیر و عقلانیت، کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس را به حال خود واگذارد تا آنها بتوانند مشکلات خود را حل و فصل کنند. پس ایران سعی کرد با مداخله‌نکردن در این مسئله، در این بحران برای خود سهمی قائل نشود. این امر نشان‌دهنده هوشمندی دولت ایران و شناسایی شرایط منطقه در نظام بین‌الملل است و درکی که دولت از این روابط دارد. نهایتا این بحران به هدف خود نرسیده است. بعید می‌دانم بعد از این مرحله نیز اتفاق خاصی رخ دهد و چندی دیگر شاهد اخباری مبنی بر این خواهیم بود که طرفین مذاکره طی تعهداتی فیمابین مشکلات خود را حل و فصل کرده‌اند، زیرا در واقع اتفاق خاصی رخ نداده و شرط‌ها نیز شرط‌های قابل دفاعی نیست. به عقیده من بسیاری از این بحث‌ها به این دلیل بود که پای ایران نیز به این بحران کشیده شود و نقشی به‌عهده بگیرد، اما این طرح با شکست مواجه شد و حوادث احتمالی نیز این فرضیه را تایید خواهد کرد و در همین سطح باقی خواهد ماند.

* عربستان را در جایگاهی نمی‌بینید که بتواند کشوری را تحریم کند، اینکه اتحادیه اروپا یا آمریکا تحریم‌هایی را علیه روسیه داشته‌اند، شاید در ادبیات سیاسی بین‌الملل جایگاهی داشته باشد، ولی اینکه دو کشور عربی همسایه، آن هم با یک قدرت کاملا مشخص و برابر این اقدام را انجام دهند قابل قبول نیست. شما قائل به این موضوع هستید که عربستان در حدی نیست که دست به تحریم کشوری بزند یا مواجهه‌اش را جدی‌تر کند، با توجه به اینکه شما هرگونه رویارویی عربستان و قطر و دیگر کشورها را تقریبا منتفی دانسته‌اید.

** این کشورها به‌دلیل قرارگرفتن در یک منطقه جغرافیایی دادوستد و تعاملاتی دارند و در قالب شورای همکاری خلیج‌فارس جدا از موافقتنامه امنیتی، اینها موافقت‌های سیاسی و تجاری امضا کرده‌اند. این موارد ممکن است به‌صورت کوتاه‌مدت، محدودیت‌ها و تنگناهایی را برای دولت قطر ایجاد کند و اگر این مشکلات نباشد روابط قطر با هزینه کمتری خواهد بود، اما اصل موضوع مسئله حاکمیتی است، بعید می‌دانم دولت قطر به‌عنوان یک دولت بخواهد از حاکمیتش صرفنظر کند و تسلیم شرایطی شود که در حقوق بین‌الملل به آن نقض حاکمیت یا تضعیف حاکمیت ملی گفته می‌شود. راه‌های زیادی برای خروج قطر از این شرایط وجود دارد و به همین دلیل شاهد هستیم که این دولت نگاه ملتمسانه تحت هر شرایطی و به هر قیمتی نسبت به این بحران نداشته است.

همه اینها را ریشه در یکسری سوءتفاهم‌ها و بدبینی‌هایی می‌داند که حاضر است برای رفع آنها گفتگو کند. هنوز یارگیری در سطح منطقه و نظام بین‌الملل نیز به مفهوم واقعی انجام نداده است. به عقیده من، از نظر قطر نیز این بحران خیلی جدی و تاثیرگذار نیست که بخواهد مشکل اساسی برای او ایجاد کند و ضمن اینکه عربستان نیز از شرایطی برخوردار نیست که در مناسبات نظام بین‌الملل تاثیر زیادی داشته باشد که به واسطه آن شورای امنیت بخواهد بر علیه قطر قطعنامه‌ای صادر کند و تحریم‌هایی را در سطح بین‌الملل برای این دولت ایجاد کند.

* آخرین خبرها مبنی بر این است که تیلرسون قرار است از طریق کویت پادرمیانی کند. به عقیده شما نقش آمریکا در این اختلاف می‌تواند تعیین‌کننده باشد؟

** بد نیست این بحران تاحدی مدیریت شود تا انتفاع اقتصادی از آن برده شود. در دنیای امروز در نظام بین‌الملل عمده رفتارها و واکنش دولت‌ها در چارچوب نظام بین‌الملل بر پایه منافع ملی کشورهاست و آمریکا نیز رفتارهایش می‌تواند در همین قالب انجام شود. منافع کشورها چهره‌های مختلفی دارد و بسته به شرایط، فرصت‌ها و تهدیدهای پیش آمده برای آنها متفاوت است.

* در گفتمان دیپلماتیک چیزی با عنوان کری‌خوانی نداریم، قائل به این موضوع هستید که دعوای میان عربستان و قطر، بیشتر بازی با اصطلاحات دیپلماتیک است تا رویارویی جدی؟

** نمی‌توان گفت جدی نیست. من قائل به بحث تئوری توطئه نیز نیستم. به هر حال عربستان پتانسیل‌های زیادی دارد.

* اگر در نظر بگیریم آمریکا به هر حال در قطر پایگاه نظامی دارد و ده هزار آمریکایی در آن ساکن هستند، پس حمله به قطر برای او گزینه راحتی نخواهد بود؟

** عربستان در شرایط فعلی رابطه خود را با آمریکا در سطح بالاتری تعریف کرده است. البته به‌زعم سیاستمداران عربستان، آمریکا هیچ‌گاه قطر را به عربستان ترجیح نخواهد داد، اما عربستان می‌تواند از پتانسیل‌ها و اهرم‌های قدرتی که در دست دارد و اینکه در سطح منطقه مصر، اردن و بحرین را پشت او هستند، برای خود در سطح منطقه یک هژمونی منطقه‌ای ایجاد کند و این امر بسیار عالی است که در روابط بین‌المللی بتوان برای پیگیری اهداف خود - با یک بزرگتر- اراده خود را دنبال کرد تا اینکه در این راه تنها باشی. پس این موارد برای عربستان بسیار تاثیرگذار است و حرکت قطر نیز برای او قابل هضم نیست.

برای مثال، اگر قطر همان روز اول تسلیم می‌شد و تمام خواسته‌های آنها را می‌پذیرفت و می‌گفت اینها برادران بزرگ‌تر ما هستند و هیچ مشکلی با هم نداریم، همه چیز به خوبی حل می‌شد و عربستان نیز در موقعیت جدید قرار می‌گرفت، اما در حال حاضر این اتفاق رخ نداده است. در شرایط امروز شرایط نظام بین‌الملل به دولت‌هایی مثل عربستان اجازه بازی‌کردن به‌عنوان نقش حریف قدر را نمی‌دهد. شرایط قطر خاص است و در این مورد عربستان نمی‌تواند اهداف خود را پیش ببرد.

* گاهی شاهد مواضع تند امارات علیه قطر هستیم، ادبیاتی که حتی از مقامات عربستانی نیز تندتر است(!) به عقیده شما دلیل این امر چیست؟

** نخستین دلیل این امر همان بحث حمایت از برادر بزرگتر است. به عقیده من، ایران و اختلافاتی که ایران با امارات بر سر جزایر سه‌گانه دارد، قطر تمایل چندانی به پیروی از سیاست‌های امارات نداشته است، همچنین نگرانی‌هایی نسبت به روابط قطر با بقیه کشورهای منطقه مثل ایران، ترکیه یا ایالات متحده آمریکا، شرایطی فراهم کرده است که نقش قطر پررنگ‌تر شود. امارات در این قضایا آنچنان نقش مستقلی نمی‌تواند داشته باشد و سیاست‌هایش بیشتر با عربستان هماهنگ است و هویتی وابسته در سطح خارجی برای خود ایجاد کرده است که به‌راحتی نمی‌تواند از زیر چتر آن خارج شود، اما قطر در عرصه سیاست خارجی به هویتی مستقل دست یافته است و به عقیده من اکثر مشکلات آنها ریشه در این مسئله دارد.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=77391

ش.د9602509

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات