(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/09/22 ـ شماره 5062 ـ صفحه 3)
* وضعیت دانشگاههای ما تراژیک و دردآور شده است. فلسفه دانشگاه زیرسوال رفته است. دانشگاه شده شبیه فیل در نمایشنامه شهر قصه اثر بیژن مفید. هرکس یک نسخه برایش میپیچد. بعضی میخواهند آن را شخم بزنند. برخی آن را مثل بنگاه اقتصادی میبینند. برخی دنبال مدرک سازیاند. برخی آن را با پادگان اشتباه گرفتهاند بعضیها فکر میکنند دانشگاه باید یک دبیرستانی باشد که والدین صبحها فرزندشان را بیاورند و غروب بیایند دنبالشان و آنها را با خود ببرند.
* کدام نهاد در کشور به این اندازه زیر ضرب پتک و تیغ جراحی رفته است؟! بر کدام دستگاه این همه کمیته و مرکز و کنترلی، دارند نظارت میکنند؟ کدام گروه یا صنف این همه دائما در حال تصفیه و ممیزی بوده است؟ کدام گروه اجتماعی به اندازه جنبش دانشجویی در طول عمرش این همه هزینه متحمل شده است؟ دانشجویانی که از طرف نهادهای انضباطی داخل و خارج دانشگاه بارها احضار شده و غیرخودی شمرده شدهاند. خب در این شرایط لابد انتظار دارید دانشجویان مانند گذشته فعال و بانشاط باشند؟ هزینه فعالیت سیاسی را بسیار بالا بردهاند. با این حال من به شما میگویم ماه زیر ابر پنهان نمیماند. دانشگاه و جنبش دانشجویی در آینده باز نقشآفرینی خواهد کرد. زمانی میرسد که آیندگان به وضعیت فعلی ما خواهند خندید. مگر ندیدید با روی کارآمدن باند احمدینژاد، پروژه انقلاب فرهنگی دوم کلید خورد و دانشگاهها به بهانه تداوم انقلاب فرهنگی شخم زده شد؟ مگر وزیر علوم دولت احمدینژاد اعلام نکرد که قرار است دانشگاهها را تفکیک جنسیتی کند؟ مگر قرار نبود کلاس درس و حتی مواد درسی را زنانه، مردانه کند. همان زمان که دفتر تحکیم و انجمنهای اسلامی منحل شده بودند باز دانشجویان سراسر کشور با این سیاست مخالفت کردند و پروژه تفکیک و تسطیح دانشگاه را متوقف ساختند. جنبش دانشجویی داشت زیر آن همه فشار نفس میکشید.
* دانشجویان که خودخواسته ساکت و کرخت نشدهاند این وضعیت به آنها تحمیل شده است. در همان انتخابات 96 این شبکه گسترده دانشجویی بود که نقش بسیجگری پیدا کرد و مردم را پای صندوق رای کشاند. در انتخابات 92 کاندیدای الگوی احمدینژادی که طرفدار تفکیک جنسیتی بود تنها چهار میلیون رای آورد و روحانی که حذف فضای امنیتی در همه حوزهها شعارش بود پیروز میدان شد. دانشجویان هنوز پیروزی روحانی را در سال 92 و 96 دستاورد تلاش خود میدانند و کوشیدهاند تاکنون بدون هیچ چشمداشتی از این دستاورد در برابر جریانهای اقتدارگرا حفظ و حراست کنند. چقدر دانشجویان را ستارهدار کردند و چقدر اساتید منتقد را بازنشسته کردند، ولی باز دیدید دانشگاه زنده است و حیات سیاسی دارد. جنبش دانشجویی با وجود آنکه بایستی از اصلاحات رادیکال حمایت کند میبینید که از ائتلاف میان اصلاحطلبان و میانهروها حمایت کرد، دانشجویان فرزندان عصر خویشاند. تصور من این است بنیان حرکتهای دانشجویی در هر دورهای بهرغم داشتن ذاتی رادیکال بر خرد جمعی و عقلانیت گذاشته شده است.
* اشخاصی در همان سالهای آغازین نهضت سعی کردند از امام خمینی فتوایی برای ترور و قتل مخالفان بگیرند، لیکن امام زیربار چنین تقاضایی نرفت. امام دقیقا چهار سال پس از پیروزی؛ در تاریخ 24 آذر 1361 خطاب به دستگاه قضایی و نیروهای انقلابی که به بهانه دفاع از انقلاب دست به کنترل تلفن، شنود گذاری و ورود به حریم خصوصی و منازل متهمان میکردند فرمانی 8 مادهای منتشر کردند و نسبت به چنین رفتارهایی واکنش شدید نشان دادند. خطاب این فرمان مارکسیستها یا ملیگراها و مخالفان حکومت نبود بلکه متوجه اقدامات خودسرانه خودیها برای مقابله با خشونت سمبلیک، فیزیکی و تندرویهایی از این قبیل بود.
* یکی از مصادیق مخالفت امام با بنیادگرایی، ماجرایی است که سال 64 رخ داد؛ یک شب آقای انصاری از بیت امام تماس گرفتند و گفتند به امام گزارش رسیده که در تالارهای درس دانشکده ادبیات دانشگاه تهران میان دختران و پسران دیوار کشیده شده است. امام ناراحت شده و فرموده بودند اگر همین امشب این دیوار تخریب نشود فردا من علیه دانشگاه سخنرانی خواهم کرد. ما شبانه تلاش کردیم آیتالله محفوظی را که ظاهرا با نظر ایشان تالارها جداسازی شده بود پیدا کنیم میسر نشد از مرحوم دادمان و دوستان انجمن دانشگاه تهران خواستیم سریعا دیوارها را برچینند که شبانه تخریب شد.
* بخش عمده جنبش دانشجویی در ماجرای انقلاب فرهنگی دخیل نبود. خود ما بهعنوان دانشجویان خط امام با تعطیلی و انقلاب فرهنگی به مفهوم پاکسازی دانشگاه از وجود منتقدان بهشدت مخالف بودیم و حتی ساعتها در این مورد با دانشجویانی که دنبال پروژه انقلاب فرهنگی بودند بحث کردیم. آنها مهمترین بحران مملکت و دانشگاه را تحرکات جریانات چپ مارکسیست و گروههای مسلح فدایی در وهله نخست و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در مرحله بعد میدیدند. البته قابل انکار هم نیست که این گروهها در بعضی دانشگاهها از کلاسهای درس برای دپوی ساز و برگ و تجهیزات نظامی استفاده میکردند. اسفندماه سال 58 زمانی که ما در سفارت حضور داشتیم همان دوستان از ما خواستند تا از حضرت امام پیرامون تعطیل کردن دانشگاهها سوال کنیم. ما از حاج احمدآقا پرسیدیم که نظر امام پیرامون تقاضای دانشجویان چیست که ایشان گفت امام با تعطیلی دانشگاهها مخالف هستند اینجا برای ما پرونده تعطیلی بسته شده بود. اما اینکه بعدا چه اتفاقی افتاد که امام مجوز تعطیلی را دادند من در جریان جزئیاتش نیستم.
* هرکسی از ظن خود یار دانشگاه شد. برخی انتظار دارند دانشگاه سربازان فنی و مطیع برای کشور تربیت کند برخی میخواهند فارغالتحصیلان انباری از اطلاعات دپو شده باشند. گروهی هم میخواهند دانشگاه طلبه تربیت کند. بنیادگرایانی نیز یافت میشوند که میگویند اگر دانشگاه امثال احمدینژاد را تولید کرد، میتوان از آنها اطاعت کرد. به نظر من دیدگاه امام این بود که دانشگاه در خدمت انقلاب و اسلام باشد در عین حال استقلالش از قدرت حفظ شود. امام مخالف این بود که دانشگاه حوزه علمیه بشود.
* به نظر شما کسی که فرمان 8 مادهای میدهد و دستور انشعاب در جامعه روحانیت صادر میکند یا اولین مدیران انقلابش تحصیلکردگان دانشگاهی هستند، میتواند طرفدار رشد بنیادگرایی باشد؟! ایشان(امام خمینی) پایه اداره کشور را در میزان رای ملت است، میدانست. به رقابت سیاسی و تنوع دیدگاهها باور داشت. آرای سیاسی حضرت امام بین آرمانگرایی و واقعگرایی رفت و آمد داشت.
* کدام بنیادگرا این چنین میتواند پایبند به نهادسازی آن هم از نوع مدرن که در تاسیس دولت و مجلس شاهد بودیم، باشد؟ رهبری کاریزما و فسادناپذیر با آن پشتوانه مردمی میتوانست مسیر دیگری را رقم بزند، ولی ایشان (امام خمینی) معتقد بود هر نوع دیکتاتوری به اسقاط ولایت خواهد انجامید.
* جنبش دانشجویی ایران در مقاطع مختلف تاثیر مثبت و سازنده خود را گذاشته است. متاسفانه در شرایط فعلی دانشگاههای ما با فساد و آفت کالاسازی روابط آموزشی و خرید و فروش پایاننامه و مدرکسازی مواجهاند.
* دموکراسی فقط کشاندن مردم پای صندوق رای نیست بلکه از طریق رای، تغییر ایجاد کردن است. بنیادگراها اما آرای مردم را تزئینی دانسته و آن را تا بیعت با وضع موجود تقلیل میدهند. محیط دانشگاه باید سالم و پاک بماند و دانشجویان در امور صنفی و آموزشی خود مشارکت کنند. آرمانهای مغفول مانده انقلاب نظیر دفاع از حقوق شهروندی، صلح و دوستی بایستی در اندیشه دانشجویان محوریت پیدا کند. اتفاقی که در کرمانشاه رخ داد، زلزله سیاسی بود و نشان داد مردمی که به دستگاههای امدادرسانی و خدمات دولتی بیاعتمادند به همان میزان به تشکلهای مدنی غیردولتی و چهرههای سالم ورزشی، هنری و سیاسی اعتماد دارند.
* جنبش دانشجویی چون دست از مطلق باوری برداشت و به نسبیگرایی رسید حسن روحانی را انتخاب کرد. فکر میکنم جنبش دانشجویی در وضعیت فعلی تکالیف و برنامههای متفاوتی را میتواند دنبال کند. در زمان حاضر، عقلانیت باید بهجای عاطفه و احساس بر جنبش دانشجویی غلبه داشته باشد.
* کرختی و رکودی که اکنون در فضای دانشگاهی شاهد آن هستیم تا حدود زیادی به محیط عمل میانهروها بازمیگردد. دولت آقای روحانی که روی شانه دانشجویان بالا آمد اکنون آنها را نادیده میگیرد. او اولویتهایش را روی مسائل دیگری نظیر به سرانجام رساندن برجام گذاشت از این رو دانشجویان سرخورده شدند و انجمنهای اسلامی دیگر توان فعالیت ندارند. در حالی که موفقیت در خارج نیازمند پشتیبانی و پیشبرد سیاستهای داخلی است. مهمترین شعار آقای روحانی، کاهش فضای امنیتی دانشگاهها بود که در عمل اتفاق مهمی نیفتاد.
* درست است که گشایشهایی ایجاد شد، اما کافی نیست در داستان ستارهدار شدن دانشجویان و احضار به کمیته انضباطی، در بر همان پاشنه سابق میچرخد. مهمترین کاری که آقای روحانی میتوانست انجام دهد این بود که دانشجویان، دانشگاهیان و اساتید دانشگاه را لااقل در معرفی و انتخاب وزیر مشارکت دهد، اما آقای روحانی با همه گروهها، اصناف و طبقات مشورت کرد جز امر مربوط به دانشگاهیان یعنی انتخاب وزیرعلوم، در مبارزات انتخابی 96 آقای روحانی سخن از مبارزه با اقتصاد زیرزمینی و ممانعت از دستاندازیهای دولت کرد، ولی عملا تاکنون بیلان روشنی از شفافیتسازی آن نداده است؛ نام این دولت را بهجای اعتدالی، باید دولت خنثی نامید.
http://aftabeyazd.ir/?newsid *92446
ش.د9604049