محمد صرفی/ رهبر معظم انقلاب اسلامی سهشنبه هفته گذشته در دیدار هزاران نفر از مردم انقلابی قم به مناسبت سالروز قیام 19 دی در بیاناتی مبسوط به ابعاد مختلف قضایای اخیر پرداختند. با پایان یافتن آشوبها و فرونشستن دود و غبار ناشی از آن، فضا برای ارزیابی دقیق صحنه و تصمیمگیری و برنامهریزی درباره آینده مهیاست. در این نوشتار به نکاتی که در دوره پساآشوب باید مورد توجه قرار گرفته و تبدیل به دستورالعملهای اجرایی شود، اشاره میشود. گفتنی است، نکات مطروحه در حوزه مسائل داخلی کشور است؛ چرا که به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی اگر زخمها درمان شوند، مگسها ـ دشمنان خارجی ـ نمیتوانند کاری کنند.
مردم؛ قهرمان بلامنازع قضایای اخیر
بیشک قهرمان و نقش اول قضایای اخیر را باید مردم دانست. مردم در این ماجرا در دو بزنگاه مهم و حساس هوشیارانه و با کیاست عمل کردند و یک بار دیگر هوشمندی و بصیرت خود را به رخ دشمنان کشیدند. بزنگاه اول آنجا بود که وقتی دیدند عدهای نفوذی مسیر اعتراضات اقتصادی را تغییر داده و شعارهای ساختارشکنانه و ضد اسلام، انقلاب و نظام مطرح کرده و دست به اقدامات تخریبی و ضد امنیتی میزنند، به سرعت از آنان جدا شدند و با این حرکت خود نشان دادند که آشوبگران و شورشیان عدهای بسیار معدود و اندک هستند که راهشان از راه و خواست ملت جداست.
بزنگاه دوم آنجا بود که پس از چند روز جولان آشوبگران و اصرار آنها بر آتشافروزی و جنایت، وارد میدان شدند و با برگزاری راهپیماییهای مداوم، منظم، منسجم و باصلابت تقریباً در تمام شهرهای کشور، بساط آشوبگران را جمع کردند. این بصیرت و اقدام بموقع در حالی بود که همین مردم با مشکلات اقتصادی و معیشتی روبهرو بوده و بعضاً اعتراضات بحقی نیز دارند، اما در این دو بزنگاه حساس دریافتند که آنچه در این مقطع و برهه اهمیت و فوریت دارد، دفاع از امنیت و منافع ملی است که مورد تهدید و هجمه واقع شده است. این مسئله دو نکته و پیام در بطن خود دارد؛ نکته نخست آنکه نشان داد اصلیترین مشکل دشمنان ایران پس از چهار دهه، عدم شناخت ملت ایران است که همین مسئله سبب شکستهای پیدرپی آنان شده و خواهد شد. نکته دوم که پیامی داخلی است آنکه پس از این ماجرا، مسئولان در هر سمت و جایگاهی باید به طور جدی در نوع نگاه خود به این ملت تجدیدنظر کنند و بدانند که مسئولیت و میز خود را مدیون بصیرت آنان هستند. نتیجه عملی چنین تجدیدنظری باید خدمتگزاری بیشتر به مردم در سطوح مختلف باشد.
لزوم تفکیک میان مردم و آشوبگران
اگرچه اغلب تحلیلگران و شخصیتهای داخلی میان معترضانی که مطالبات بحقی داشتند، با کسانی که اقدام به آتش زدن پرچم کشور و تخریب اموال و اماکن عمومی و سر دادن شعارهای دشمنپسند کردند، تفاوت قائل شده و حق اعتراض مردمی را به رسمیت شناختند، اما عدهای نیز در این میان موضعی متناقض اتخاذ کردند؛ از سویی حق اعتراض را به رسمیت شناختند و از سوی دیگر مدعی شدند سرنخ اعتراضات به مخالفان دولت بازمیگردد! بر فرض صحت این فرضیه که تاکنون هیچ سند و مدرکی نیز برای اثبات آن ارائه نشده است، این عده توضیح نمیدهند این برچسب چه سنخیتی با حق اعتراض دارد؟
آنچه در این موضوع اهمیت دارد نخست آن است که هر حرکت، اقدام و موضعی از سوی هر گروه و جناحی باید در چارچوب قانون باشد و آنچه میتواند شاخص و شاقول ارزیابی و قضاوت باشد، صرفاً قانون است. مسئولان و دستاندرکاران با در نظر گرفتن جوانب مختلف، باید مسیر را برای بیان مطالبات و گلایههای مختلف باز کنند. طرح مطالبات در فضایی قانونی و آرام، از ایجاد آشوب و اغتشاش جلوگیری میکند. البته این قضیه به فرهنگسازی عمومی نیز نیاز دارد. سعه صدر مسئولان رده بالای کشور در برخورد با انتقادات، نقشی مهم و آموزنده در این فرهنگسازی عمومی دارد.
رعایت منافع و امنیت ملی در برخورد با فضای مجازی
کمتر کسی میتواند منکر نقش مخرب فضای مجازی در قضایای اخیر باشد. این فضا با پمپاژ و بمباران دروغ و شایعات، در ایجاد التهاب و تردید در جامعه و همچنین سازماندهی آشوبگران نقشی بلامنازع داشت. تحلیلگران معتقدند یکی از ویژگیهای آشوبهای اخیر بدون رهبر بودن آن بود، اما در عین حال در غیاب رهبر یا رهبران، این شبکههای اجتماعی بودند که وظیفه تهییج و سازماندهی را برعهده داشتند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان از تشکیل «قرارگاه فرماندهی عملیّات برای فضای مجازی» در اطراف ایران خبر دادند.
نکته مهم در این ماجرا آن است که تقریباً همه تحلیلگران غربی روی یک موضوع اتفاقنظر دارند و آن هم اینکه بزرگترین کمک واقعی و عملی که آمریکا و غرب باید به آشوبگران در ایران کند، تضمین دسترسی به شبکههای اجتماعی است. تنها در یک نمونه از دهها مطلب و گزارش منتشر شده در این زمینه، نشریه آمریکایی آتلانتیک مینویسد:
«در سال 2009 زمانی که حدود دو تا سه میلیون ایرانی در تظاهرات در تهران شرکت کردند، کمتر از یک میلیون تهرانی تلفنهای همراه هوشمند داشتند و کمتر از یک میلیون ایرانی هم در خارج از تهران چنین امکاناتی را در اختیار داشتند. امروزه گفته میشود که حدود 48 میلیون ایرانی تلفنهای همراه هوشمند در اختیار دارند که همه آنها هم مجهز به شبکههای اجتماعی و ابزارهای ارتباطی هستند... .
آنچه از بیانیهها و مواضع علنی دشمنان انقلاب به ویژه دونالد ترامپ اهمیت بیشتری دارد بخشی از سیاستهای آمریکا است که میتواند تواناییهای ایران را برای قطع شبکههای اجتماعی محدود کنند. یک اقدام عینی این است که شرکتها و کشورهایی که در سراسر جهان فناوریهای نظارت و محدودیت اینترنت را در اختیار ایران قرار میدهند باید از سوی آمریکا مجازات شوند.»
در چنین وضعیتی و با وجود این همه اسناد و قرائن انکارناپذیر، متأسفانه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در کشورمان به عرصهای برای منازعات سیاسی و جناحی تبدیل شده است. یکی از نتایج این نوع نگاه و برخورد را میتوان از ضعف در ارائه شبکههای اجتماعی بومی و امن به شهروندان دید. محصول این ضعف و نقصان نیز دسترسی دشمن به بیگ دیتایی است که از منظر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قابل ارزشگذاری نیست، اما متأسفانه مفت و آسان در اختیار دشمن قرار گرفته است.
جای خالی رسانههای فراگیر
رسانههای کشور به طور کلی و صداوسیما به طور خاص در قالب فراگیرترین و اصلیترین رسانه کشور رسالت مهمی بر دوش دارند. با ظهور و گسترش فضای مجازی، همه کشورهای جهان ـ حتی آمریکا ـ با معضل اخبار جعلی و شایعات مواجه هستند. برخی کشورها با هوشمندی سازوکاری را برای مواجهه با این تهدید طراحی کردهاند. این سیستم عبارت است از راهاندازی و تقویت برخی رسانههای اختصاصی به عنوان مراجعی معتبر و مطمئن برای مراجعه مخاطبان و اطلاع از جعلی یا درست بودن یک خبر. وبگاه معتبر «اسنوپز» در آمریکا یکی از این مراجع معتبر و مورد مراجعه مردم است. جای خالی وجود چنین رسانههایی به شدت در کشورمان حس میشود و این موضوع در حالی است که حجم و پیچیدگی بمباران اخبار و تحلیلهای جعلی و هدفدار در رابطه با ایران به نسبت دیگر کشورها بسیار بیشتر است و به طور منطقی رسانههای شفافیتساز باید بیشتر و قویتر عمل کنند.
صداوسیما به منزله رسانه صوتی و تصویری انحصاری کشور که تمام نقاط کشور را تحت پوشش خود دارد به راحتی میتواند چنین مأموریتی را برعهده گرفته و در این عرصه بدرخشد. رسیدن به چنین جایگاهی به جسارت، خلاقیت و سرعت عمل بالا نیاز دارد که با روحیه و وضعیت کارمندی متضاد است. بیتحرکی و احتیاطهای نابجا در این عرصه، میدان را برای گسترش شایعات و اخبار جعلی و سوق دادن مردم به سوی رسانههای بیگانه فراهم میسازد.
فرقگذاری میان فریبخوردگان و مزدوران دشمن
اخبار منتشر شده حاکی از دستگیری بیش از سه هزار نفر در اغتشاشات اخیر است. مطلعان میگویند بسیاری از این افراد جوانانی هستند که سابقه کیفری و امنیتی نیز نداشته و تحت تأثیر هیجانات و القائات فضای مجازی به خیابانها آمده و دست به اغتشاش زدهاند. بیشک نوع برخورد با این افراد فریبخورده و البته مجرم، با کسانی که از ابتدا میدانستند در حال ورود به چه معرکهای هستند و چه هدفی را دنبال میکنند، نباید یکسان باشد. هرچند همین قضیه نیز به موضوعی برای کاسبی سیاسی برخی افراد جریانات تبدیل شده و در این شرایط تمام همّ و غمّ خود را به تلاش برای آزادی این افراد به بهانههای مختلف ـ مانند دانشجو بودن ـ معطوف کردهاند.
نکته حساس و مهم دیگر آنکه افراد فریبخورده را پس از طی مراحل قانونی و آزادی، نباید به حال خود رها کرد. واقعیت آن است که همه ما به نحوی در این ماجرا مقصریم؛ چرا که نتوانستیم از منظر فکری و پرورشی این افراد عمدتاً جوان را در برابر هجمه فرهنگی و رسانهای دشمن واکسینه کنیم. رهاسازی بدون برنامه و پیوست فرهنگی، پرورشی و نظارتی به آن معناست که صدها نفر به صورت بالقوه آمادگی فریب خوردن و پیوستن به بازی پیچیده دشمن را در آینده دارند.
درمان زخمها برای رفع مزاحمت مگسها
یکی از نکات بسیار مهم و تعیینکنندهای که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان به آن اشاره داشتند این بود که اگر چه دست داشتن دشمن در قضایای اخیر خبر قطعی است، اما این مسئله نباید ما را از ضعفهای درونی خود غافل کند. معظمله در این باره تشبیهی بدیع و جالب به کار بردند و تأکید کردند: «اینجوری نیست که ما هیچ اشکالی نداریم، هیچ مشکلی در کار ماها نیست، فقط دشمن خارجی است که دارد [مشکل ایجاد میکند]؛ نه، مگس روی زخم مینشیند؛ زخم را خوب کنید، زخم را نگذارید به وجود بیاید. ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، نه این شبکهها میتوانند اثر بگذارند، نه آمریکا میتواند هیچ غلطی بکند. ما مشکلاتمان را باید خودمان حل کنیم؛ مشکلات داخلی را باید حل کنیم، ضعفهایمان را باید حل کنیم.»
درمان زخمها معجزه نیست که با چوب جادویی و بلافاصله اتفاق بیفتد. زخمها را باید شناسایی و درمان آنها را اولویتبندی کرد. برای نمونه وضعیت سپردهگذاران یکی از زخمهای دارای اولویت است که روند درمان آن باید سرعت و شفافیت بیشتری پیدا کند،که قوه قضائیه در این روند درمانی نقشی مهم و تعیینکننده دارد. در همین مورد باید پرسید مؤسسات مالی غیرمجاز و ورشکسته، چرا تاکنون مشخص نشده چه کسانی صاحب آنها بودهاند؟ چرا مردم مالباخته، دولت و به طور کلی نظام باید هزینه دزدی و طمعکاری این افراد معدود را بپردازند؟! چه دلیل یا دلایلی برای پنهان ماندن این افراد و عدم برخورد با آنان وجود دارد؟
نکته مهم دیگری که در موضوع درمان زخمها وجود دارد آن است که متأسفانه عدهای سعی دارند برخی مسائل دیگر را به عنوان زخم معرفی کرده و جا بزنند. علت ماجرا نیز در دو مسئله نهفته است؛ اول آنکه شانه خود را از زیر بار درمان زخمهای اصلی خالی کنند. دوم هم اینکه با طرح مسائل فرعی و دست چندم، رضایت برخی گروهها را کسب کرده و برای خود محبوبیت سیاسی دست و پا کنند.
حمله به قلب تبعیض با برافراشتن پرچم عدالتخواهی
یکی از نکات قابل توجه در اتفاقات اخیر که در برخی از رسانههای معتبر غربی نیز انعکاس داشت، نقش اشرافیگری و سبک زندگی تجملاتی یک طبقه خاص در نارضایتیهای اخیر است. در حالی که اغلب مردم با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکنند، عدهای با ثروتهای نجومی و اغلب بادآورده خود در تشدید حس منفی و ناامیدی عموم جامعه نقشی مهم بازی میکنند. این طبقه با ابزار فضای مجازی سبک زندگی خود را به نمایش گذاشته و نسبت به آن تفاخر میکنند.
متأسفانه این روحیه اشرافیگری و تجملاتی در میان برخی از مسئولان کشور نیز قابل مشاهده است. این موضوع سبب افزایش فاصله میان آنان و مردم شده که خود عوارض منفی فراوانی را به دنبال دارد. بیشک در سامان دادن امور و ایجاد حس امید در جامعه جلوگیری از جولان این قشر نقشی اساسی دارد. البته نباید فراموش کرد که عدالتخواهی موضوعی ظریف و حساس است و پرچم آن باید در دست افراد باتقوا و مخلص باشد، نه عدالتخواهان قلابی یا انحرافی که سعی دارند از نمد عدالت، کلاه قدرت خود را بسازند. روحانیت متعهد و انقلابی، دانشجویان آرمانگرا و شجاع و رسانههای آزاده در تحقق این هدف میتوانند نقش کلیدی داشته باشند. قوه قضائیه نیز به عنوان نهادی حاکمیتی در این ماجرا نقشی محوری و انکارناپذیر دارد.