صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۲  ، 
کد خبر : ۳۱۱۰۳۶

یادداشت روزنامه‌ها 10 خرداد

روزنامه کیهان **

درس صلح و عبرت تسلیم / محمدهادی صحرایی

ماه رمضان چون ابر می‌گذرد و فرصت‌هایش از دست می‌رود و تنها بندگان خدایند که حسرت این رفتن می‌خورند. آه اگر این ماه رمضان آخرمان باشد و روی ماهش را نبینیم، چه کنیم رفیقان؟ آنها که به امر خدای خود سحر بیدارند و روزی می‌خورند و نور می‌نوشند و در روز، برای خدا از هرچه که صفحه دل تاریک می‌کند و لوح جان مخدوش می‌کند و روزه می‌شکند، چشم و گوش و دهان می‌بندند و هنگام افطار، به نام خدا کام خود را از حلالش باز می‌کنند می‌دانند که ماه رمضان چه هوای بهشتی دارد. تنها بندگان خدا می‌دانند لذت اطاعت و بندگی را. آنها که بنده خدایند نه آنها که بنده هوا و هوسند. رفیقان خدا می‌دانند چه لذتی است در این سختی و چه شکوهی است در این بندگی. چون بنده خدایند، از قید هرچه غیرِ اوست آزادند و آنها که گرفتار شکم و شهوتند، اسیرند و دربند. خیال می‌کنند آزادند و نمی‌دانند که اسیرتر از آنان نیست. بندگی خدای مهربان و عزیز را برنمی تابند و به جای او بَرده هرکس و ناکس می‌شوند. خداجان ببخشایمان که نمی‌شناسیمت.

ماه مبارک که به نیمه می‌رسد، وقتی هلالش کامل و حُسنش تمام می‌شود که چشمش به روی حسن روشن شود. جای ملامت نیست که حُسن حَسن هر نیمه جانی را زنده می‌کند و رمق به روزه داران می‌دهد. از سال سوم هجری که نام حسن به جرگه خوبان اضافه شد و خدا اولین فرزند را به علی و فاطمه هدیه داد، مؤمنین هم عزیزتر شدند با حسن. شبیه پیغمبر بود و خلق و خویش به او برده بود. در ادب سرآمد بود و در اخلاق الگو و سرور جوانان بهشت است. در هفت سالگی عزادار جدش شد و مؤمنین با دیدن او به یاد رسول خدا می‌افتادند. او شاهد داستان کوچه بنی هاشم بود و سپر جان مادر شد. اگرچه کوچک بود ولی مردانه برای دفاع از فاطمه قامت بلندکرد. جانم به پای حسن، که چون نبی و ولیّ، غیرتی است و حرمت خانواده می‌شناسد و چشم در چشم دشمن، نمی‌هراسد. کودک بود ولی همان زمان در شجاعت، تنه به مردان گنده و دل مرده مدینه زد و طعنه به مدعیان. به این جهت مغضوب و مبغوض دشمنان است که مدافع حرم آل‌الله است و بلاگردان فاطمه. خون جگری که در آن زمان با دیدن مظلومیت پدر و مادر خود خورده بود تا شهادت همراهش بود. بماند.

از دنیا و زخارفش‌گریزان بود. سه بار نیمِ دارایی‌اش را با صدقه، به خدا هدیه داد و دوبار کل مالش را در راه خدا داد. حتی نعلینش را. اهل تواضع بود و خوی نرمش، مخاطبان را حیرت‌زده می‌کرد. روزی فقیرانی نان بر زمین نهاده و لقمه می‌گرفتند. چشمشان که به حسن افتاد گفتند یابن رسول‌الله با ما نان نمی‌خوری؟ حسن از مرکب پیاده شد و برزمین نشست و با آنان هم لقمه شد و بعدها سیرشان کرد و لباسشان پوشاند. کنیزکی به او شاخه گلی هدیه داد، گل را گرفت و او را از صاحبش خرید و آزادش کرد. به همین راحتی. بنده خداست، نمی‌خواهد مردمان را بنده دیگران ببیند. کریم بود و طبعش بلند و همتش عالی. مهمانخانه‌ای در مدینه داشت و سفره دار بود و خانه‌اش خانه امید ناامیدان و درراه ماندگان. گرچه آنان کز سفره‌اش نان و نمک برداشتند، روز تشییع‌اش تیر وکمان برداشتند.... این نیز بماند، که غصه گلوگیرمان است.

به گفته دشمنانش، گذشت و حِلمش از بزرگی به کوه می‌مانست و این در دوره ما به شدت کیمیاست. روزی در مدینه، مردی از اهل شام که متأثر از فضای مسموم معاویه بود، تا او را دید و شناخت شروع به فحاشی و هتاکی کرد. امام آرام شنید و شمرده گفت، گویا غریبی؟ اگر پیش ما بیایی تورا سیر کنیم و جامه بپوشانیم و... مرد شامی که تاکنون چنین ندیده بود،‌اشکش بر گونه لغزید و به حقانیت امام شهادت داد. دلاور و جنگاوری جگردار بود که پناه لشکر بود و علی با او خیالش آسوده بود. زمانی که فتنه گران به دنبال خلیفه‌کشان و کشته‌سازی بودند، تنها حسن می‌توانست امر علی را اطاعت کند و به عثمان در محاصره نقاب‌پوشانِ برهنه شمشیر، آب برساند. قهرمان جنگ جمل حسن است. بت شکن دوران فتنه‌ها حسن است و شترِ همان فتنه گرانِ خلیفه کش که چون گوساله سامری، مسلمین را مشرک کرده بود و نادانان با پشگلش خود را معطر می‌کردند، به دست او کشته و سوزانده شد. در صفین و نهروان هم حسن بازوی علی است. او وارث ذوالفقار و افتخارات آن است و به گفته پیغمبر، او و برادرش امامند، چه به حکمتی، نشسته باشند و چه به مصلحتی قیام کنند. حسن شاگرد علی و برادر بزرگ و استادِ رزم حسین و عباس و صبر زینب است.

آن زمان که معرکه مهیا بود، حسن السابقون السابقون بود و آن زمان که مسلمین به زمین می‌چسبیدند و سنگینی می‌کردند، حسن چون علی خون دل می‌خورد. اصرار عجیبی است در تاریخ، که دشمنان هراسان از قیام حسینی یا مسلمینِ‌گریزانِ از جهاد و دفاع، می‌خواهند، حسن را الگوی اعتدال و صلح بنمایانند که تا سایه شمشیر عدالتخواه و ظلم ستیزِحسینیون را از سر خود بردارند یا طعن منتقدان را از قصور و تقصیر و ترسشان از خویش برگیرند. این دو گروه اگر می‌توانستند امام سجادِعزیز که به مصلحت الهی، از جهاد کربلا معاف شدند را الگو و تبلیغ می‌کردند تا برای همیشه خود را از شمشیر بران و زبان غران آسوده کرده باشند. گروه اول مسلمین را خفته و گروه دوم آنها را خفه می‌خواهد. تا هر چه بر سرش بیاورند نه انقلابی کنند و نه اقدامی. این دو گروه با عیسای مسیح هم همین کار را کردند و او را صلح محض معرفی کردند و بعد از آنکه انقلابیون و روشنفکران آگاه را اخته کردند، کشتی کشتی برده و نفت و الماس و... را به آمریکا و اروپا بردند.

جفای به مجتبی از آنجا شروع شد که صلح معاویه با او را به صلح امام با معاویه نام گذاردند. امام حسن، ابن ملجم را گردن زد و جاسوسان معاویه را نیز. و حاکمانی که پدر گمارده بود را یا تثبیت کرد و یا تغییر داد و امور را اداره کرد و خواست کار نیمه تمام علی را تمام کند که مثل همیشه تاریخ، گروهی سست عنصران کم بنیه و دنیاپرست، کارشکنی کردند و یوسف فروختند. خواص دنیازده‌ای که اطراف امام بودند با رشوه‌های معاویه، خود را به شیطان فروختند و پشت امام را خالی کردند. گروه دیگر با قرارهای مخفی و قولهای پنهانی با عوامل معاویه، برای شکست امام همت گماشتند و گروه دیگر مردم را مأیوس کردند و شایعه ساختند و... منافقی از تبار تبهکاران امام را به شدت مجروح کرد و عجیب نیست که بزرگان نوشته اند: مظلومیت روز ساباط امام حسن از روز عاشورای امام حسین بیشتر است. معاویه که مراتبی از شیطان است، صلح را در این حالت ضعف مفرط مسلمین، به امام حسن به اصرار، پیشنهاد داد و در اصل تحمیل کرد.

امام که برای حفظ اسلام و خواص شیعه، چاره‌ای جز پذیرفتن نداشت و جامعه را رو به زوال می‌دید، با شرایطی تاریخی صلح را پذیرفت و به قول شفاهی معاویه اکتفا نکرد، تأییدش را گرفت و محکمش کرد. هرچند که معاویه همچون همه مستکبران، به قول و عهدش وفادار نماند ولی صلح او با امام مجتبی مثال آشکاری شد برای آیندگان که بدانند خواص دنیاپرست و بی‌بصیرت و مردم تابع شایعه و افترا و رزمندگان بی‌ایمانی که اسلحه می‌فروشند و تفرقه، اگر در یکجا جمع شوند، از حسن بن علی هم کاری برنمی آید. گروه اول که دشمنند و توقعی جز ناراستی از آنها نیست ولی گروه دوم اگر فقط جاهلند باید بدانند که مسئله این نیست که امامی صلح‌طلب است و امام دیگر اهل جهاد. مسئله این است که امام در هر حال، مراعات حال امت می‌کند و برای حفظ دین خدا و مؤمنین، دل می‌سوزاند و هزینه می‌پردازد. حتماً و یقیناً اگر امام حسن جای امام حسین بود همان کاری را می‌کرد که سیدالشهداء کرد و به عکس. اگر زمانی دین خدا جز با کشته شدن امام استوار نگردد، پس چاره‌ای جز تن دادن به شمشیر نیست و اگر دین خدا با صلح می‌ماند، از صلح نیز‌گریزی نیست.

گروه دوم باید بداند که امام حسن در ضعف مفرط جامعه مسلمین، ناگریز، تن به مذاکره و صلحی تحمیلی داد تا حداقلها را حفظ کند و معاویه ناشناخته را به مسلمین بشناساند. این بسیار تفاوت و تنافر دارد با آن مذاکره و صلحی که در دوران قوت مسلمین صورت گیرد و حداکثرها را از جامعه بگیرد و آزموده را بیازماید. که در اصل معامله است. و صلح نیست، تسلیم است. این ذلت و دادن داشته‌ها کجا و آن عزت برای برگرداندن رفته‌ها کجا. بازی مسخره برد برد با دشمن کجا و تلاش برای برد مسلمین و نبردن دشمن کجا. در بند بند صلح نامه امام مجتبی، بی‌اعتمادی به معاویه موج می‌زند. نرمش قهرمانانه مدبرانه است، نه کرنش منفعلانه و خوش باورانه. فرصت سازی برای ترمیم جامعه است نه فرصت سوزی برای تحمیل برجامعه. شفاف است و روشن و صادقانه و با حضور مردم در مسجد، نه پرابهام و محرمانه و پرپیچ و پوشش و در خانه دشمن. حماسه حسن مجتبی منحصر به فرد است و افتخارآمیز نه تکرار‌اشتباهات مکرر تاریخی و تحسرانگیز. و در یک کلام صلح امام مجتبی درسی است برای تاریخ نه عبرتی تاریخی.

***************************************

روزنامه رسالت **

پمپئو، هريتيج و رويارويي شکننده/دکتر حامد حاجي‌ حيدري

سخنراني مايک پمپئو در بنياد هريتيج، ضمن تهديدها شامل اين جمله نااميد کننده براي هواداران سياست‌هاي راديکال وي بود: «تغييراتي که ما در رفتار ايران به دنبالش هستيم، شايد غير واقع بينانه به نظر برسند، اما بايد به ياد بياوريم چيزي که ما دنبال مي‌کنيم اجماعي جهاني است که قبل از برجام وجود داشت». او همچون رسم و سنتي که پس از انقضاي بوش پسر جريان داشت و بر اساس آن، سياستمداران آمريکايي ملهم از روشنفکران چپ و اصلاح‌طلب پساهشتادوهشتي که هم اکنون در واشنگتن مشغول ارائه مشاوره هستند، مردم ايران را مورد خطاب قرار داد، و با بياني بسيار نارساتر از پرزيدنت اوباما، کوشيد تا خود را هم‌داستان با مردم ايران نشان دهند. ريطوريقا و زبان‌بازي اي که مطلقاً ماهرانه ادا نشد.

نام اين موضع‌گيري به مثابه سخنگوي ناصح ملت ايران را «اشتباه محاسباتي» بگذاريم يا هر چيز ديگر، واقع آن است که آمريکا همواره در برآورد سطح پيچيدگي عظيم فرهنگي قلمرو فرهنگي فلات ايران در کنار حوزه فرهنگي بين‌النهرين با خطا مواجه بوده است، و مدام در اين منطقه با دشواري‌هاي لاينحل مواجه گرديده، طوري که بي‌گمان، تصميم دارد تا رفته رفته محترمانه «خاورميانه/MiddleEast» را از اولويت سياست خارجي خود خارج کند. بگذريم که در اين مستطيل فرهنگي بزرگ که قديمي‌ترين بستر تمدن‌هاي مولد بشري بوده است، بي‌ترديد، پيچيده‌ترين کامپلکس هويتي و فرهنگي، متعلق به ايران است و کشف چم و خم‌هاي غامض آن، نه تنها با کپي‌برداري از اوضاع سر و ساده همسايگان عربي، بلکه حتي با جاسوسي‌هاي روشنفکران اصلاح‌طلب پساهشتادوهشتي نيز، قابل کشف نيست. مطلقاً قابل کشف نيست؛ اين را مي‌توان از هزيمت فاحش اين روشنفکران در جريان زورورزي طولاني خود با حکماي قم و نجف ملاحظه کرد. اين روشنفکران، نتوانستند در اين هماوردي پيروز شوند و از اين روست که اکنون در واشنگتن به سر مي‌برند!

اين فرهنگ، از جمله پر تجربه‌ترين فرهنگ‌هاي دنياي امروز است. فيلسوف مشرقي، داريوش شايگان که اخيراً در تهران و نه در واشنگتن درگذشت، از متن هويت و فرهنگ ايراني به عنوان «چهل‌تکه» و چهل‌دوخته ياد مي‌کند، که در اين تعبير، «چهل»، مطلقاً به معناي «فقط چهل» نيست، بلکه مطابق رسم و آيين مشرقي اشاره به کثرت بسيار بسيار دارد. با اين وصف، برآورد حرکت بعدي اين فرهنگ، براي اهالي همين فرهنگ هم دشوار است، چه رسد به وزير آمريکايي يا مشاوران اصلاح‌طلب وي که از متن اصلي اين فرهنگ به دور افتاده‌اند. برآورد آن‌ها ابداً دقيق نيست.

خوب است آقاي پمپئو و رفقاي هريتيج به رغم اطلاعات جاسوسي روشنفکران اصلاح‌طلب پساهشتادوهشتي بدانند که هر چند ظهور وسايل ارتباطي جديد از دهه 1990 تا کنون، مدام اين توهم را در برخي ناظران مسائل ايران معارض با حرکت اسلامي ايجاد کرده است که اين فرهنگ، «ملتهب» است، و مي‌تواند سيلاب خوبي براي ماهيگيري غريبه‌ها باشد، ولي واقع آن است که اين فرهنگ هيچ‌گاه بدون «التهاب» نبوده است، و رمز پيچيدگي عظيم آن نيز در همين است. کساني که گمان مي‌برند با اين قلمرو فرهنگي، آن هم با مقدورات توسعه امروزين آن مي‌توان رويارو شد، ديناميسم حيرت‌آور آن را در رويارويي‌هاي نهايي ناديده مي‌گيرند. آن‌ها نمي‌دانند که وقتي در موضوعي مانند انقلاب اسلامي، دفاع مقدس، پيمان اتمي، چالش تلگرام، يا مسئله حجاب، يا هر موضوع ديگر، بنا بر يک رويارويي کامل عيار باشد، و وقتي تمام ظرفيت‌هاي فرهنگي ملت، از مراجع عظام قم و نجف گرفته تا زعماي مشهد، از تنوع فعالان حوزه فرهنگ عامه گرفته تا مردان آکادميک، همه و همه به ميدان بيايند، صحنه به شکل ديگري درخواهد آمد که از تصوير فعلي روشنفکران جاسوس پساهشتادوهشتي مقيم واشينگتن، به مراتب چندوجهي‌تر است. في‌الحال مواضع، دکتر علي مطهري نيز گاه و بي‌گاه نزد اصلاح‌طلبان سانسور مي‌شود، ولي هر گاه اين التهاب از يک موازنه پر گفتگو خارج شود و بخواهد به ابزار بهره‌برداري اجنبي تبديل شود، آن‌گاه هر غريبه‌اي خواهد فهميد که اسير چه «اشتباه محاسباتي» شده است؛ پس، طرف مردم ايران را گرفتن کار هر کس نيست!

نکته آخر اين که، عرض و طول جامعه شبکه‌اي ايراني نيز بر اين پيچيدگي تاريخي افزوده است. بالاترين تراکم مهندس جهان در تهران، از همان دهه 1990، از اعضاي فعال اين ميدان شبکه‌اي بوده‌اند و هستند. دشوار بتوان از خاک آمريكا و حتي با در دست داشتن بيگ‌ديتاهاي اين حضور فعال، برآورد کرد که آن‌ها در يک تلفيق بزرگ محلي به چه سمتي خواهند رفت، ولي تجربه‌هاي متعدد در اين دوره نشان داده است که وزن و ثقل تاريخي اين ملت، عملکردهاي پيچيده را ميسر ساخته است که فراتر از خوب يا بد، منجر به مدل‌هاي غامض رفتاري شده است. الگوهاي رفتاري پيچيده‌اي که نهايتاً کفه فرهنگ بومي و اسلامي و مقاوم را سنگين مي‌کنند. ضرب اين حضور پيچيده در اجتماع شبکه‌اي، با هويت غامض بومي و اسلامي، ترکيبي را ساخته است که در مقاطع مختلف، مقاومت خلاق مندرج در جمهوري اسلامي را تقويت کرده است، و گمان آن که اين تلفيق بزرگ، به سمت منافع دشمناني همچون آمريكا و بريتانيا ميل کند، که با خاطرات فراموشي‌ناپذير «شيطان بزرگ» نشان‌دار شده‌اند، فارغ از واقع‌نگري و پشيمان‌کننده خواهد بود.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

تحلیل سیاسی هفته

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ماه مبارک رمضان به نیمه رسید و بدر تمام آن هویدا گشت. دو هفته از ماه ضیافت الهی سپری شد تا قمر منیر آن جلوه‌گری کند. امروز همه جا با درخشش طلعت بی‌مثال جمال کبریایی و صاحب خلق الهی، کریم اهل بیت عصمت و طهارت حضرت امام حسن مجتبی نورانی است. سبط اکبر پیامبر اکرم امروز آسمان رحمت الهی را نورافشانی می‌کند و جهان را به قدوم مبارکش مزین می‌نماید. به همین مناسبت از گذشته ایام همیشه به مناسبت فرا رسیدن این مولود کریم و سفره‌دار بزرگ الهی، رسم بر این بود که سفره‌های احسان بسیاری به نام این باب رحمت یزدان گسترده می‌شد و اغنیا به یاری مستمندان شتافته و دست افتادگان را می‌گرفتند و قطرات اشک را از گونه‌های ایتام و مستمندان پاک می‌کردند. خوشا به حال کسانی که این روزها به تاسی از این سنت حسنه، چنین توفیقاتی را می‌یابند و همچون دست خدا در میان خلق عمل می‌کنند.

این هفته همچنان موضوع برجام و مذاکرات ایران و دیگر طرف‌های توافق جامع هسته‌ای در مرکز توجهات قرار داشت. پس از خروج یکجانبه ترامپ از برجام که نقض آشکار قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل محسوب می‌شود،‌ رهبری ایران تهدید کرد درصورتی که اروپا به عنوان یکی از طرف‌های برجام تضمین عملی به اجرای مفاد این توافق ندهد، الزامی به ماندن در آن وجود نخواهد داشت.

هفته جاری نخستین نشست طرف‌های برجام بدون آمریکا در وین برگزار شد که به گفته طرف ایرانی نشانه‌هایی از عزم اروپا برای حفظ آن وجود داشت. به نظر می‌رسد با خروج آمریکا از برجام، مقامات کشورهای اروپایی که در سه سال گذشته قراردادهای تجاری و اقتصادی مهمی را با ایران امضا کرده اند، اکنون برای حفظ منافع خود به تکاپو افتاده و تلاش می‌کنند به هر روش ممکن از ضررهای مالی قطع رابطه اقتصادی با ایران جلوگیری کنند. از این جهت رهبران اتحادیه اروپا در دو هفته گذشته بارها بر وفاداری خود به برجام اصرار ورزیده و اعلام کرده‌اند به هر قیمتی توافق هسته‌ای با ایران را زنده نگاه خواهند داشت و لذا در نشست جمعه گذشته رهبران اروپایی در بلغارستان، کمیسیون اروپایی اعلام کرد راهکارهای دور زدن تحریم آمریکا در تجارت با ایران را بکار می‌بندد.

واقعیت این است که اروپایی‌ها از اینکه می‌بینند آمریکا برای آنها تعیین تکلیف می‌کند و نحوه مراودات اقتصادی و رفتارهای آنها را جهت می‌دهد، احساس خوبی ندارند لذا در تازه‌ترین واکنش به تهدیدهای آمریکا علیه اروپا اعلام کرده‌اند هزینه احتمالی تحریم‌های ثانویه واشنگتن علیه تهران که گریبانگیر شرکت‌های اروپایی طرف قرارداد با ایران می‌شود را تامین می‌کنند.

اما از سوی دیگر در این سوی مرزها و در داخل کشور به جای آنکه وحدت و همزبانی درباره برجام ایجاد شده و به آن نگاهی ملی انجام شود، همچنان شاهد برخی از نگاه‌ها و کینه توزی‌های جناحی در بعضی سطوح هستیم. متاسفانه طی چند هفته اخیر برخی که لباس منتقد را به تن کرده‌اند در تاختن به دولت، زبان کنایه و سرزنش را به سمت انتقام برده و عملکرد دولت و گروه مذاکره‌کننده هسته‌ای را زیر سوال برده بدون آنکه نگاهی به واقعیت‌ها و وضعیت کشور داشته باشند، در این میان بیشترین حجم عقده‌گشایی از سوی برخی جریان‌های سیاسی و تریبون‌های رسمی و غیررسمی متوجه دولت بوده و این درحالی است که بارها گفته و نوشته شده که دستگاه اجرایی و در راس آن مردان دیپلماسی، مجریان تصمیم نظام در مذاکره بوده‌اند.

باید به این واقعیت توجه داشت که علیرغم برخی کاستی‌ها، برجام توافقی است که حقانیت ایران در دستیابی به چرخه هسته‌ای را به جهان ثابت کرد، سایه جنگ را از مرزهای ایران دور نمود و اتهام جنگ طلب بودن ایران را کم رنگ‌تر از همیشه در محافل سیاسی و رسانه‌ای بین‌المللی ساخت. انکار چنین دستاوردهایی نمی‌تواند نگاه منصفانه و حتی عاقلانه به این توافق باشد. برجام قطعنامه‌هایی را علیه ایران از دستور کار خارج کرد که تقریباً تمامی کشورهایی که روزی با چنین قطعنامه‌هایی مواجه بودند، سرنوشت غمباری یافته‌اند.

در بررسی رخدادهای خارجی هفته، نگاهی می‌اندازیم به تازه‌ترین تحولات فلسطین، عراق و یمن که بیشترین حجم خبرها و گزارش‌ها را به خود اختصاص دادند.

فلسطین اشغالی این روزها در سایه تداوم اعتراضات سراسری تحت عنوان «تظاهرات بازگشت» و همچنین نزدیک شدن به روز جهانی قدس، حال و هوای خاصی پیدا کرده و روحیه ضداشغالگری و تهوّر در میان فلسطینی‌ها به طور کم سابقه‌ای افزایش یافته است.

صهیونیست‌ها و حامیان آمریکایی آنها از اوضاع عصبانی هستند و در برابر چگونگی برخورد با فلسطینی‌ها مستاصل مانده‌اند. سردمداران رژیم صهیونیستی که تصور می‌کردند پس از توطئه انتقال سفارت آمریکا به قدس، شرایط برای این رژیم در داخل و خارج بهبود خواهد یافت، ولی در عمل نه تنها چنین چیزی اتفاق نیفتاده، بلکه معضلات این رژیم هم در داخل فلسطین اشغالی و هم خارج تشدید شده است. رژیم صهیونیستی، به خصوص پس از جنایات وحشیانه‌اش در کشتار تظاهر کنندگان فلسطینی نزد جهان منفورتر از قبل و منزوی‌تر گشته است. این وضعیت، برای آمریکای تحت فرمان ترامپ نیز آبروریزی به بار آورده به گونه‌ای که روز به روز بر مخالفان سیاست‌های احمقانه ترامپ در داخل آمریکا افزوده می‌شود و سیاستمداران و نخبگان آمریکا به دلیل سرسپردگی «بی چون و چرای وی به صهیونیست‌ها»، ترامپ را به باد انتقاد می‌گیرند.

این واقعیت که پس از نمایش انتقال سفارت، هیچ کشوری حاضر نشد با وجود تهدیدها و تطمیع‌ها، از واشنگتن دنباله روی کند و به حمایت از رژیم صهیونیستی برخیزد، یک افتضاح تاریخی برای دولت و سرافکندگی بزرگ برای مردم آمریکا می‌باشد.

این روزها، عراق در کشمکش تشکیل دولت به سر می‌برد و بازار دیدارها و رایزنی‌های سیاسی بین گروه‌ها هر روز داغ‌تر می‌شود. در چنین شرایطی برخی از لزوم لغو انتخابات اخیر توسط مجلس سخن به میان آورده‌اند. این جریان‌های سیاسی مدعی وجود تقلب در انتخابات هستند و از سوی دیگر تاکید دارند که مشارکت پایین مردم موجب مشروعیت ضعیف انتخابات شده است.

در واکنش به این موضوع، روز گذشته حیدرالعبادی هشدار داد لغو انتخابات، جنگ داخلی در عراق در پی خواهد داشت. وی همچنین هشدار داد برخی کشورهای «مشخص» در مسائل سیاسی پس از انتخابات و تشکیل دولت مداخله می‌کنند. از سوی دیگر کسب نتایج نزدیک به هم توسط جناح‌های سیاسی مطرح عراق شرایط خاصی را به وجود آورده و روند تشکیل دولت را پیچیده ساخته است.

این هفته یمن شاهد تحولات تازه‌ای بود و نیروهای ائتلاف سعودی و اماراتی، حملات گسترده‌ای را در اطراف بندر «الحدیده» آغاز کردند. بندر «الحدیده» از معدود گذرگاه‌هایی است که پس از تجاوز گسترده ائتلاف عربستان در اختیار مردم یمن قرار دارد و این بندر محل عبور کالاهای مورد نیاز بخشی از مردم یمن است. سعودی‌ها حمله به این بندر را با هدف تصرف و یا دست کم محاصره آن آغاز کرده‌اند تا بلکه از این راه بتوانند آنرا از یک سو به عنوان یک دستاورد نظامی برای خود، پس از شکست‌های پی در پی طی سه سال گذشته، ارائه دهند و آبروی رفته خود و روحیه باخته نظامیانشان را ترمیم کنند و از سوی دیگر از آن به عنوان یک برگ برنده در مذاکرات آتی بهره ببرند.ورد

گزارش‌های رسیده حاکی است که جنگ شدیدی در اطراف این منطقه در جریان است و نیروهای مردمی یمن ضربات شدیدی را به متجاوزان وارد ساخته‌اند. در گذشته نیز سعودی‌ها بارها کوشیدند این منطقه را تصرف کنند ولی همواره با دادن تلفات سنگین از آنجا عقب نشینی کردند. ناظران مسایل یمن معتقدند بعید است که این بار نیز سعودی‌ها و اماراتی‌ها بتوانند کاری از پیش ببرند. در این ارتباط، عبدالملک حوثی دبیرکل جنبش انصارالله تاکید کرد جای هیچگونه نگرانی نیست و ملت یمن اکنون در بهترین وضع دفاعی هستند.

***************************************

روزنامه خراسان**

سلبریتی هایی بدون فرش قرمز/مجید فکری

همذات پنداری همواره نقش دو روی یک سکه را داشته است. برخی آن را فرصت و برخی هم در هیاهوهای این روزها تهدید می دانند اما واقعیت آن است که همذات پنداری در ارتباطات اجتماعی به عنوان یک فرصت تلقی می شود و نه تهدید. باور کنی یا نه در دنیای امروز سلبریتی ها خیلی مورد توجه هستند. دنیای کسانی که با "کت واک" روی فرش قرمز هزاران چشم را به سمت خود هدایت می کنند. در واقع ویترینی مملو از ارزش های نو و زیبا شده ای که ما را اغوا می کند و بی آن که خود بدانیم بازتابش در جامعه خود را نشان می دهد و بر رفتارهایمان تاثیر می گذارد. باید از خود این سوال را بپرسیم که سلبریتی ها، با لایک ها و فالوئرهای میلیونی شان، چه تاثیری بر ارزش های جامعه دارند و چه چیزی به مخاطب خود عرضه می کنند که این همه طرفدار در اطراف خود جمع کرده اند. ولی سوال مهم تر باید این باشد که حضور آن ها در شرایط حاد کنونی، با شکاف های اجتماعی چه می کند؟ آن ها را می پوشاند و مخفی می کند یا این شکاف ها را پر می کند؟

نمی خواهیم و بنا هم نداشتیم نقش یک پاپارتزی را بازی کنیم و وارد زندگی خصوصی و روابط پیچیده و گاه پر از ابهام سلبریتی ها بشویم تا ثابت کنیم بسیاری از آن ها که برایشان یقه چاک می دهیم، اگر ارزش شهرت را یدک نمی کشیدند حتی حاضر نبودیم در کنارشان قدم بزنیم.

می خواهیم از نوع دیگری از سلبریتی ها بگوییم که در میان ما هستند و گاه دیده نمی شوند. نه کت واک بلدند و نه فرش قرمزی برایشان گسترده اند. نه لوکیشن های فانتزی و اعجاب انگیز برایشان تدارک دیده اند و نه چندین دوربین از زوایای گوناگون قهرمان بازیشان را به تصویر می کشند تا سرانجام بر پرده نقره ای ظاهر شوند و همه برایشان کف و سوت بزنند. آن ها هرگز به فکر شهرت نبودند و نیستند، یا به فکر قهرمان شدن. آن ها فقط خودشان بودند و خودشان هستند و تاثیر گذاری عمیق شان نیز به همین دلیل است.

حتما شما هم خبرش را شنیده اید؛ "هوشیاری یک چوپان، اهالی روستای پسوه پیرانشهر را از مرگ حتمی نجات داد." «کامل» مرد جوان پیرانشهری وقتی دید که سیل به طرف روستا درحرکت است، با اطلاع‌رسانی به موقع باعث شد تا همه اهالی خانه‌هایشان را تخلیه کنند و در جای امنی پناه بگیرند. مسئولیت پذیری، هوشیاری و خبررسانی به موقع او باعث شد که در این حادثه فقط یک کودک دو ماهه جانش را از دست بدهد، درحالی‌که به گفته ساکنان این منطقه اگر سیل بی‌خبر وارد روستای پسوه می‌شد، حداقل ٢٠٠ تا ٣٠٠ نفر جانشان را از دست می‌دادند.

از سوی دیگر کمتر از شش ماه پس از مرگ " ازبرعلی حاجوی" یا همان ریزعلی خواجوی که همه او را به نام «دهقان فداکار» می‌شناختند، این بار دهقان 61ساله‌ای اهل زنجان با فداکاری توانست جان ده‌ها مسافر قطاری را که از تبریز راهی تهران بود، نجات دهد."حسین علیمردانی" وقتی متوجه شد خاک زیر ریل‌ آهن به‌خاطر باران فرو ریخته و درصورت عبور قطار ممکن است فاجعه‌ای رخ دهد، تصمیم گرفت هر طور شده مسافران قطار را نجات دهد. این جا بود که او نیز مثل ریزعلی خواجوی روی ریل شروع به دویدن کرد و ... یکی دیگر از این سلبریتی های گمنام، بعد از زلزله 7.3 ریشتری سرپل ذهاب در حالی که می توانست خود و خانواده اش را در محیطی مناسب ساکن کند و به زندگی اش بپردازد بی هیچ انتقادی، در میان زلزله زدگان ماند و دو ماه، با زن و بچه، درون چادر و همانند همه زلزله زدگان دیگر رنج بی سرپناهی و کمبود را تحمل کرد تا آن که پس از دو ماه با اصرار شورای تامین و به زور راضی به سکونت در کانکس شد.

اما سلبریتی مد نظر ما باز هم صحنه واقعی زندگی را ترک نکرد و در میان همذات پندارانش ماند. در روزهای دشوار بارندگی های شدید مناطق زلزله زده با لباس مبدل به میان مردم می رفت و در گل و لای، به آن ها که چادرشان در معرض تهدید آب گرفتگی بود کمک می کرد و خیلی رفتارها و کارهای دیگر که نیازی به جلوه های ویژه برای بزرگ نمایی و قهرمان سازی نداشت. پس از آن حجت الاسلام "فاطمی نسب"، امام جمعه سرپل ذهاب، سلبریتی خیلی ها شد. پیش از آن نیز سلبریتی نوظهور دیگری با یک اقدام عجیب خود را به شهرت رساند. اگر خاطرتان باشد با دستور مستقیم حجت‌الاسلام "سید محمدعلی آل‌هاشم" امام جمعه تبریز، نرده‌هایی که صف مسئولان را از مردم در نماز جمعه جدا می‌کرد برداشته شد تا دیگر هیچ دیواری بین خدمت گزاران نظام و ملت قرار نگیرد. این دستور قالب شکنانه وی باعث شد تا ناخواسته نظر خیلی ها را به خود جلب کند و به زودی آوازه‌ اقدامات نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی زبانزد خاص و عام شد و در طول مدت کوتاهی میزان محبوبیت وی بین مردم به‌صورت چشمگیری افزایش یافت.

او پیشتر نیز با تماس‌های غافلگیرانه خود با مردم عادی، حضور در مجامع عمومی بی هیچ تشریفاتی،سوار شدن به اتوبوس و تردد با تاکسی در داخل شهر خبرساز شده بود. اما حالا دیگر قهرمانی شده است برای خودش بین پیر و جوان و خیلی ها دوست دارند مثل او باشند و مثل او زندگی کنند. فراموش نکنیم که این ها افراد موثر و بزرگی هستند که در میان ما و در همین جامعه به سادگی زندگی می کنند وگرنه ما قهرمانان بسیار بزرگی نیز داشته و داریم که دیگر میان ما نیستند؛ ما از جمله شهید کاوه ها، شهید جهان آراها، شهید فهمیده ها و حججی ها کم نداشته و نداریم اما الگوهای حی و حاضری نیز داریم که وجودشان می تواند از مشکلات موجود و آسیب های اجتماعی بکاهد.

ما طرفدار آن چیزی هستیم که نداریم و دوست داریم روزی به دست بیاوریم. ما جذب سبک زندگی، زیبایی، ثروت، شهرت و نوع دوستی سلبریتی ها می شویم، چون پکیج کاملی از همه آن چیزهایی هستند که در زندگی انتظارش را می کشیم. اما سلبریتی هایی هم هستند که نه تصنعی بلکه خیلی واقعی ارزش های مبتذل را دگرگون می کنند، پالایش می کنند و جایش ارزش های اخلاقی انسانی می نشانند، بدون هزینه های گزاف و تبلیغات رنگارنگ.

آن ها سلبریتی هایی هستند که خودشانند، خود واقعی شان که می توانند الگوهای واقعی ما نیز باشند بی واسطه، بی رویا پردازی و در دسترس. آن ها منتظر نمی مانند تا کسی که همواره در سایه است داد بزند، دوربین، صدا، حرکت. آن ها خیلی پیش از این با توکل به او، حرکت کرده اند، بی دوربین و بی صدا.

***************************************

روزنامه ایران**

پیام انتخابات هیأت رئیسه مجلس/محمدرضا تابش

انتخابات هیأت رئیسه مجلس را نمی‌توان فارغ از کلیت حاکم بر موضوع انتخابات تفسیر و تأویل کرد. انتخابات تجلی اراده و خواست مردم است و بسترساز استقرار مردمسالاری در کشور. مردم با حضور در انتخابات خواست خودشان را با انتخاب افرادی که شعارهایشان را متناسب با خواسته‌های خود می‌بینند، اعلام می‌کنند. پس از آن مسئولیت افراد منتخب چه در کسوت رئیس جمهوری و چه در جایگاه نمایندگان مجلس و شوراهای اسلامی است که با اجرای شعارها و برنامه‌ها به خواست‌های مردم پاسخ دهند. این الگویی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده چرا که ما معمولاً از حضور و مشارکت مردم در جهت حفظ وحدت، ارتقای منافع ملی و نشانه ارتباط وثیق بین حاکمیت و مردم استفاده کرده‌ایم اگرچه بعد از هر انتخابات، گاه یا وعده‌ها فراموش شده یا ساختار حاکم بر ارکان حاکمیت توان اجرای وعده‌ها را نداشته و کسانی که به اتکای رأی مردم صاحب منصب شدند نیز آن موانع را برای مردم تشریح نکرده‌اند. در چنین شرایطی وقتی مردم از انتخاب و تأثیرگذاری‌‌شان در فرآیند انتخابات ناراضی می‌شوند به حرکات رادیکالی روی می‌آورند مانند آنچه در اعتراضات دی ماه و چند اعتصاب صنفی اخیر شاهد بوده‌ایم.

در انتخابات هیأت رئیسه مجلس نیز همین مختصات حاکم است. مردم به نمایندگان‌شان رأی داده‌اند و از آنها خواسته‌هایی دارند.

آنها تأثیر مجلس را در تغییر وضعیت حاکم بر کشور و مشکلات موجود در مسائل مختلف از محیط زیست و اقتصاد تا سیاست خارجی و مسائل زنان و... از طریق اصلاح قوانین و بهره‌گیری از ساختار نظارتی‌اش خواستار بودند. متأسفانه این خواست‌ها در دو سال گذشته چنان که باید برآورده نشد. همین انتظارات را ما به عنوان نمایندگان مردم از هیأت رئیسه مجلس داشته‌ایم. انتظار داشتیم در مجلس مدیریت مشارکتی ساماندهی شود، از تخصص نمایندگان بیشتر و بهتر استفاده شود، مجلس وجه در رأس امور بودن خود را بروز دهد و با تدبیر و خردمندی مسائل را حلاجی کند و برای حل مشکلات به کمک قوای دیگر بیاید و از اهرم‌های قانونگذاری و نظارتی خودش به نحو مطلوب‌تری استفاده کند. اما متأسفانه این انتظارات چنان که باید برآورده نشد. این در حالی است که این خواست‌ها تنها خواست نمایندگان فراکسیون امید نبود بلکه بخش قابل توجهی از اصولگرایان نیز خواست‌های منطقی داشتند که پاسخ داده نشد.

بنابر این انتخابات هیأت رئیسه که روز گذشته برگزار شد، تجلی همین تمایل به تغییر و پاسخ به خواسته‌های برآورده نشده بود و تحرکی از سوی هر سه فراکسیون که در سه هفته گذشته رایزنی‌های بسیاری داشتند تا در سایه تعامل مشکلات حل شود. اما در نهایت کار به روز انتخابات رسید. پیام انتخابات روز گذشته تغییر بود؛ نه صرفاً تغییر افراد بلکه تغییر در روش‌ها و رویه‌ها برای کارآمدتر کردن مجلس و پاسخ به مطالبات و خواسته‌های مردم. همچنین این انتخابات حاوی این پیام بود که فراکسیون‌ها به اندازه وزنی که در مجلس دارند باید در مدیریت آن دخالت داشته باشند و تقریباً این امر محقق شد.

همچنین باید گفت، به دلیل تغییرات متعددی که در آیین‌نامه داخلی اتفاق افتاده است، رئیس مجلس دارای قدرت قابل توجهی برای هدایت مجلس است و دیگر تنها یک سخنگو نیست. ما قدردان زحمات آقای لاریجانی هستیم و از ایشان انتظار داریم شرایطی را فراهم کنند که فراکسیون‌ها به تناسب وزن‌شان در اداره امور مجلس مشارکت داشته باشند و قدم‌های مثبتی برداشته شود که حرکت مبتنی بر وحدت و مشارکت جمعی در مجلس تقویت شود تا مجلس بتواند وجه در رأس امور بودنش را با اصلاح و تصویب قوانین و حرکت بر مدار خواسته‌های مردم نشان دهد.

***************************************

روزنامه جام جم**

امام حسن (ع) و صبر انقلابی/ دکتر حسین سوزنچی

بی‌تردید یکی از مهمترین محورهای دعوت انبیاء، دعوت به برقراری عدالت است:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (سوره حدید، آیه25)

این امر بقدری مهم بوده که وعده برقراری حکومت عدل جهانی، از همان ابتدای آمدن انبیای الهی مطرح شده، و همه پیامبران مژده به ظهور منجی‌ای داده‌اند که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و انسان‌ها را به آمادگی برای این مسیر فراخوانده‌اند.

از طرف دیگر، شاید مهمترین واقعه اجتماعی در زندگی امام‌حسن(ع) ، صلح ایشان است با معاویه؛ معاویه‌ای که همان زمان هم بر آگاهان مخفی نبود که نه‌تنها در مسیر عدالت گام نخواهد برداشت؛ بلکه تمام تلاش خود را در مسیر انحراف اسلام از مسیر اصلی خود در پیش خواهد گرفت.

طبیعتا این واقعه سوالی را در اذهان همگان بویژه شیعیان پدید آورد:

آیا امام حسن)ع( با این صلح، از آرمان‌های عدالت‌خواهانه اسلام دست برداشت؟

امام حسن)ع( به نص پیامبر اکرم (ص) امام بود: «حسن (ع) و حسین (ع) امام‌اند، بنشینند یا قیام کنند.» (علل الشرائع، ج1، ص211) ؛ و امام کسی است که حتما راهی را که پیامبران آغاز کرده‌اند ادامه می‌دهد.

اما چگونه این صلح، که در نتیجه آن، دست معاویه در ظلم کردن باز شد، با حرکت در مسیر آرمان‌ عدالت‌خواهی سازگار است؟

انسان در درون خود نمی‌تواند از فهم جامعه‌شناختیِ وقایع اجتماعی خودداری کند؛ و شیعیانی که نتوانستند فهم صحیحی از این اقدام امام حسن (ع) داشته باشند، کم‌کم یا در دام جریان زیدیه افتادند - که ائمه‌ای را که قیام نمی‌کردند، تخطئه، و امامت آنان را انکار می‌نمودند - یا دچار نوعی بی‌عملی و رخوت و بی‌مسئولیتی شدند و رخوت خود را با کنار کشیدن امام (ع) توجیه می‌کردند!

کلیدواژه «صبر انقلابی» می‌تواند تبیینی جامعه‌شناختی از این اقدام به دست دهد:

تا پیش از گسترش نهایی حکومت عدل مهدوی، همواره در جهان، ظلم و ستم و موانعی در پیش روی انسانها و جوامع وجود داشته است؛ و انسان عدالت‌خواه و پیرو انبیاء نمی‌تواند در مقابل ظلم و ستم ساکت بماند؛ و این است که «روحیه انقلابی» را برای «مومن واقعی» به یک ضرورت تبدیل می‌کند.

اما رفع ظلم و ستم از عالم، نه یک اقدام فوری، بلکه نیازمند تلاشی مستمر و درازمدت است که انسان «مومن انقلابی» باید خود را برای پیمودن چنین مسیری آماده کرده باشد.

و واضح است که این مسیر، مسیری نیست که همواره با موفقیت‌ها و پیروزی‌های ظاهری همراه باشد؛ بلکه گاه ناچار است به شکست‌های ظاهری و عقب‌نشینی‌های تاکتیکی تن دهد:

شکست‌هایی که حتی در درون پیامبران و یاران ایشان اضطرابی پدید می‌آورد که: «پس وعده نصرت خدا چه شد؟» (وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللَّه؛ سوره بقره، آیه 214)؛

و عقب‌نشینی‌هایی که گاه دهها سال طول می‌کشید: فاصله پذیرش صلح امام حسن (ع) تا قیام امام حسین (ع) حدود 20 سال بود؛ یعنی 20 سال ظلم و ستم علنی معاویه، و صبر امام (ع).

و مهم برای یک انسان مومن انقلابی این است که بین «دست روی دست گذاشتن» و «عقب‌نشینی تاکتیکی» تمایز بگذارد؛ و بفهمد که این «دندان روی جگر گذاشتن‌ها» و «عقب‌نشینی‌ها» هیچ‌گاه از باب دست برداشتن از آن آرمان متعالی نبوده است.

صبر انقلابی یکی از لوازم روحیه انقلابی واقع‌بین است؛ یعنی آرمانگراییِ نهفته در روحیه انقلابی - و به تعبیر دیگر، «خشم انقلابی» - ما را از واقع‌بینی باز ندارد: در حالی که ذره‌ای از آرمان‌های اصیل خود دست برنداشته‌ایم، آرمان‌های خود را با ملاحظه واقعیت‌های موجود پیگیری کنیم؛ و باری بر دوش جامعه نگذاریم که از همراهی در اصل مسیر صرف‌نظر کند.

اگر لحظه‌ای ظلم و ستم‌هایی را که بعد از کنار کشیدن امام حسن (ع) توسط معاویه و کارگزاران او در جامعه اسلامی واقع شد از نظر بگذرانیم و به گرفتاری‌های شدیدی که بعد از این صلح، هم توده‌های مسلمان را فراگرفت و هم نخبگان دلسوز را به حاشیه برد و از دم تیغ گذراند توجه کنیم، درمی‌یابیم صبر انقلابی داشتن چه اندازه دشوار است.

در آیه‌ 11 سوره هود، به جای ترکیب پرکاربرد «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، ترکیب «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات» آمده ، و «صبر» به «جای «ایمان» گذاشته شده است.

شاید می‌خواهد به ما تذکر دهد که در جهانی که تحقق عدالت با فراز و نشیب‌های فراوان همراه است، «صبر انقلابی» و «ایمان» دو روی یک سکه‌اند؛ و بدون «صبر انقلابی» نمی‌توان از ایمان به آرمان‌های پیامبران دم زد و برای «صبر انقلابی داشتن» حتی اگر پیامبر اولوالعزم هم باشد، باید از خداوند درخواست «شرح صدر» کند. (سوره طه، آیه 25)

***************************************

روزنامه وطن امروز**

تاریخچه بدعهدی و رمز پیروزی/امید رامز

1- یکی از کتاب‌‌‌هایی که بخوبی تاریخچه روابط ایران و آمریکا را از حدود 100 سال قبل تا پیش از روی کار آمدن حسن روحانی روایت می‌کند، کتاب «ایران و آمریکا، گذشته شکست‌خورده و مسیر آشتی» نوشته سیدحسین موسویان، عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در سال‌‌های 82 تا 84 است. هرچند نویسنده به عنوان یکی از اعضای نزدیک به رئیس‌جمهور در دولت‌‌های مرحوم هاشمی و خاتمی، حامی روابط نزدیک ایران و آمریکا و تنش‌زدایی و آشتی 2 کشور است اما روایت‌‌های او از تاریخچه بدعهدی‌‌های آمریکا، قابل توجه و عبرت‌آموز است. نکته قابل توجه، خوشبین نبودن رهبر معظم انقلاب و هشدارهای جدی به دولت‌ها مبنی بر غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، در برهه‌‌های مختلف زمانی، از زمان دولت آقای رفسنجانی- به عنوان طلیعه‌دار تنش‌زدایی بین 2 کشور- تا اواخر دهه 80 است.

از سال 68 و با روی کار آمدن مرحوم هاشمی به عنوان شخصیتی پراگماتیک، آن مرحوم همواره به دنبال «تنش‌زدایی» با آمریکا بود و البته هر بار نیز با خباثت طرف مقابل مواجه می‌شد. نمونه بارز آن استراتژی «حسن‌نیت در مقابل حسن‌نیت» جرج بوش پدر و پیشنهاد واسطه‌گری به ایران برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان در ازای حسن‌نیت آمریکا و بازگرداندن پول‌های بلوکه ایران بود که رفسنجانی تمرکز بسیار زیادی روی آن داشت و در نهایت هم پس از آزادسازی گروگان‌ها و دادن امتیازهای نقد(همانند آنچه در برجام شاهد بودیم) آمریکا بدعهدی کرد.

در دوره اصلاحات نیز تلاش‌ها برای تنش‌زدایی از روابط ایران و آمریکا ادامه می‌یابد و این بار مسأله افغانستان بهانه مذاکره و همکاری می‌شود تا از قِبَل آن، سایر موضوعات فی‌مابین نیز به صورت محرمانه برطرف شود. همکاری ایران با آمریکا برای مقابله با طالبان و القاعده با تمام امکانات ممکن اجرا می‌شود و شهریور سال 80 تشکیلات طالبان و القاعده در شمال افغانستان متلاشی می‌شود اما کمتر از 4 ماه بعد در دی‌ماه 80، جرج بوش پسر، ایران را به عنوان «محور شرارت» معرفی می‌کند و همه رشته‌‌های دولت وقت در ایجاد روابط حسنه با دولت آمریکا، پنبه می‌شود. اما آنچه قابل توجه است، اظهارات حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی درباره پیش‌بینی رهبری درباره نداشتن حسن‌نیت و بدعهدی آمریکا در واقعه مذکور است. نویسنده کتاب نقل می‌کند: «حسن روحانی به من گفت: آمریکایی‌ها مرتکب اشتباه بزرگی شده‌اند؛ افغانستان می‌توانست مدل مناسبی برای همکاری ایران و آمریکا برای مدیریت بحران در تمام منطقه شود. او ادامه داد آیت‌الله خامنه‌ای در شروع این همکاری به او گفته است دعوت آمریکا به همکاری [درباره افغانستان] تاکتیکی است؛ ایشان از ضرب‌المثل فارسی «خرشان از پل بگذرد» در تحلیل خود در جهت توضیح رفتار آمریکا نیز استفاده کردند و اینکه سپس آنها به موضع خصمانه گذشته باز خواهند گشت».

تعابیری از این دست در ماجرای برجام نیز بارها و بارها توسط رهبری به کار برده شد؛ اینکه «به این مذاکرات خوشبین نیستند» و اینکه «به طرف مقابل اعتماد نکنید، زیرا خرشان از پل بگذرد، به ریش‌تان می‌خندند».

2- تاریخ اتحاد جماهیر شوروی که پس از فروپاشی به روسیه تبدیل شد نیز در قرن بیستم میلادی، 5 برهه زمانی یا به عبارتی 5 نقطه عطف مهم را در نحوه مواجهه با آمریکا تجربه کرد. لنین و استالین که در نیمه اول قرن بیستم، انقلاب روسیه را تجربه کرده بودند و در جنگ‌‌های جهانی، شوروی را رهبری می‌کردند، رهبران ایدئولوژیک این کشور بودند و در نحوه مواجهه مارکسیسم/کمونیسم با لیبرالیسم/کاپیتالیسم موضع ایدئولوژیک داشتند، لذا همواره با غرب در تنازع بودند. از نیمه دوم قرن بیستم و با روی کار آمدن «نیکیتا خورشچف» یک تغییر معنادار در نحوه کنش شوروی با غرب به وجود آمد. خورشچف معتقد بود زیست شوروی و آمریکا در این کره خاکی در کنار یکدیگر، اجتناب‌ناپذیر است و هیچ یک قادر به حذف دیگری نخواهد بود، بنابراین در یک تنزل معنادار در مواضع رهبران شوروی در قبال آمریکا، نبرد و تنازع کمونیسم و لیبرالیسم را برای غلبه بر یکدیگر بی‌معنا و بی‌فایده و در واقع «همزیستی مسالمت‌آمیز» شوروی و آمریکا را لازم و ناگزیر دانست. «کلود دلماس» نویسنده فرانسوی در کتاب «همزیستی مسالمت‌آمیز» می‌نویسد: آمریکا و غرب موفق شدند شوروی را از یک تقابل ایدئولوژیک به یک تقابل در سطح استراتژیک تنزل دهند. این نویسنده آغاز فروپاشی شوروی را نه دهه 1980، بلکه دهه 1950 و طرح همزیستی مسالمت‌آمیز خورشچف می‌داند.

برهه سوم مهم در تاریخ این کشور، روی کار آمدن «میخاییل گورباچف» در دهه 80 میلادی است. پیش از رهبری گورباچف، 3 رهبر دیگر با نام‌‌های «برژنف»، «آندرپف» و «چرننکو» خط‌مشی خورشچف را در مقابل با آمریکا دنبال می‌کردند اما گورباچف نسبت به خورشچف نیز پا را فراتر نهاد و در سیاست خارجی، به امید گشایش اقتصادی، گزاره «تنش‌زدایی» را در پیش گرفت. در سیاست داخلی نیز با «پروستریکا» و «گلاسنوست» دست به اصلاحات سیاسی و ایجاد فضای باز سیاسی زد که تا آن برهه مردم شوروی تجربه نکرده بودند. مواضع و سیاست‌‌های او بشدت مورد استقبال «رونالد ریگان» رئیس‌جمهور آمریکا، «مارگارت تاچر» نخست‌وزیر بریتانیا و «فرانسوا میتران» رئیس‌جمهور فرانسه قرار گرفت اما تحقق وعده‌‌های اقتصادی آمریکا، هر بار بنا به دلایلی از جمله سلاح‌های هسته‌ای و حقوق بشر به تعویق افتاد. تا آنجا که گورباچف با وجود دادن امتیازهای فراوان به غرب، دستاوردش «تقریبا هیچ» است و در نهایت مجبور به استعفا می‌شود.

برهه چهارم، فروپاشی شوروی و روی کار آمدن «بوریس یلتسین» به عنوان نخستین رئیس‌جمهور روسیه پس از فروپاشی در سال 1991 است. یلتسین پا را حتی از گورباچف نیز فراتر نهاد و هدایت اقتصاد روسیه را به آمریکا واگذار کرد به طوری که حدود 50 مشاور اقتصادی آمریکایی تا سال 1999 که یلتسین بر سر کار بود، به او مشاوره می‌دادند اما این دوره بدترین دوره اقتصادی این کشور از انقلاب سال 1917 تا انتهای قرن بیستم بود. بیش از 7 هزار کارخانه تعطیل شد و طبق گزارش بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، رشد اقتصادی این کشور در طول این 8 سال، همواره منفی بود که گاه به منفی 15 درصد هم ‌رسید.

نقطه عطف پنجم تاریخ معاصر روسیه، روزهای پایانی سال 1999 میلادی و روی کار آمدن «ولادیمیر پوتین» است. پوتین با انتخاب به مقام ریاست‌جمهوری روسیه، به‌رغم اینکه توانسته این کشور را تا حدودی به دوران قدرت بازگرداند و با وجود اینکه به نوعی همواره با آمریکا در چالش و نوع جدید و خفیفی از جنگ سرد بوده اما همزمان توانسته اقتصاد این کشور را به طرز خیر‌ه‌کننده‌ای رشد دهد به طوری که تولید ناخالص داخلی روسیه که با شروع دوره پوتین در سال 2000 حدود 500 میلیارد دلار بوده، در سال 2014 چهار برابر شد و رقم 2000 میلیارد دلار را تجربه کرد. به‌رغم اینکه در سال‌های اخیر حجم GDP این کشور کاهش یافته ولی پوتین همچنان محبوب‌ترین شخصیت این کشور است به طوری که پس از پایان دوره 8 ساله ریاست‌جمهوری او در سال 2008، «دیمیتری مدودف» به عنوان کسی که از طرف پوتین معرفی شده بود رای آورد و در سال 2012 پوتین مجددا به قدرت بازگشت و در سال 2018 نیز با کسب اکثریت قاطع آرا، رئیس‌جمهور ماند. در مدت ریاست‌جمهوری پوتین، روسیه علاوه بر بازگشت به قدرت در چالش با غرب و خروج از موقعیت انفعالی دهه 80 و 90 میلادی، از «فعالیت‌های منطقه‌ای» خود هم دست برنداشت. هم بر کریمه اوکراین و آبخازیا و اوستیای جنوبی مسلط شد و هم در سوریه بر سر حرف و عهد خود با ایران ماند. در این سال‌ها، روسیه پوتین با روسیه گورباچف و یلتسین هرگز قابل قیاس نبوده است. مردم روسیه نیز این موضوع را بخوبی درک می‌کنند. آنها بخوبی از تجربیات دهه 80 و 90 خود درس گرفته‌اند؛ پوتین برای آنها هم نماد قدرت کلاسیک قرن بیستم شوروی است و هم چرخش مجدد چرخ زندگی‌شان را مدیون او هستند. پوتین و مردمش یاد گرفته‌‌اند قید کدخدا را بزنند و روی پای خود بایستند.

3- اکتبر 2017 بنیاد دفاع از دموکراسی(FDD) آمریکا که چندی پیش با هک شدن ایمیل سفیر امارات در آمریکا، همکاری‌‌‌‌اش با برخی گروه‌های اپوزیسیون ایرانی برای تحریم‌های بیشتر و فشار بر ایران آشکار شد، راه پیروزی بر ایران را صراحتا همان راه پیروزی بر شوروی معرفی می‌کند و با توصیه به دونالد ترامپ به پیروی از طرح رونالد ریگان در مقابله با شوروی، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا را به جنگ اقتصادی با ایران و همچنین کمک‌رسانی مالی و قدرت‌بخشی به گروه‌های اپوزیسیون ایران دعوت می‌کند.

4- در حالی که تجربه تاریخی 4 دهه گذشته ایران و روسیه در مقابل دولتمردان و مردم ایران است اما فرافکنی درباره تجربه تلخ برجام و عدم پذیرش اشتباهات گذشته از سوی دولت حسن روحانی و حامیان او و اصرار بر ادامه راه گذشته محل نگرانی و تاسف است. اصرار بر ادامه برجام با اروپا و توهم شکست اتحاد اروپا و آمریکا، نشان از ساده‌لوحی و عدم درک صحیح مناسبات بین‌المللی و تقسیم وظایف آنها در قبال ایران دارد. دولت باید به 2 سوال اساسی پاسخ دهد؛ اینکه دولت‌ها، شرکت‌ها و بانک‌هایی که در زمان حضور آمریکا در برجام حاضر به همکاری مناسب با ایران نبوده‌اند، آیا در دوره خروج آمریکا و بدون ترس از تحریم‌ها حاضر به همکاری با ایران خواهند بود؟ و اینکه آیا آنها تبادل تجاری چندده میلیارد دلاری با ایران را به تبادل تجاری هزار میلیاردی با آمریکا ترجیح خواهند داد؟ پاسخ این 2 سوال واضح‌‌‌‌‌‌تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد؛ دولت بر مزاری می‌گرید که مرده‌ای در آن نیست!

روندی که دولت در پیش گرفته، نشان می‌دهد برای عبرت از تجربیات گذشته، نمی‌توان امیدی به آن بست اما بر مردم است که از تجربیات تاریخی در انتخاب مسؤولان درس بگیرند.

***************************************


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات