روزنامه کیهان **
جمهوری اسلامی همان «مردم ایران» است/ سعدالله زارعی
آمریکاییها در تبلیغات سیاسی وانمود میکنند که در حال مدیریت «تحول بنیادی» در ایران هستند از آن طرف نخستوزیر رژیم صهیونیستی این طرف و آن طرف میگوید که مشغول رهبری تنشهای سیاسی اخیر میان واشنگتن و تهران است و این اسرائیل بود که آمریکا را از برجام خارج کرد. در این بین منافقین نیز مدعی هستند سرگرم مدیریت اعتراضات در ایران بوده و مقدمات جایگزینی را فراهم مینمایند در کشاکش این ادعاها، سلطنتطلبها بطور ضمنی میگویند که آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی هستند و به منافقین یادآور میشوند که مردم ایران بین جمهوری اسلامی و منافقین، آنان را انتخاب نمیکنند. کم مانده است که رژیم سعودی هم مدعی تغییر در اصل یا بنیانهای نظام جمهوری اسلامی شود! اما وقتی ما از درون به جمهوری اسلامی ایران نگاه میکنیم فقط میتوانیم به این همه «بلاهت» بخندیم. در این خصوص توجه به نکتههای زیر اهمیت دارد:
1- آمریکاییها و بخصوص مدیران دولتهای اوباما و ترامپ مدعیاند «پاشنه آشیل» جمهوری اسلامی اقتصاد و ناکارآمدیهای اقتصادی است و به همین دلیل آنان به پارهای از گرانیهای اخیر دل بسته و آن را نشان فروپاشی اقتصاد جمهوری اسلامی معرفی میکنند. این در حالی است که هر چند گرانیهای اخیر و بخصوص لجام گسیختگی ارز، فشار سنگینی متوجه مردم کرده است ولی واقعاً اینطور نیست که توانسته باشد خدشهای به صلاحیت نظام در اداره جامعه وارد نماید از این روست که ما در لابهلای حرفهای آمریکاییها (از جمله ریچارد نفیو معمار تحریمهای اقتصادی علیه ایران) این را نیز میشنویم که «گرچه تحریمها و ناکارآمدیهای بعضی دولتمردان ایرانی سبب بروز سطحی از نارضایتی شده، اما از میزان مقبولیت نظام سیاسی بین مردم نکاسته است.»
این درست است که دونالد ترامپ امید زیادی به نتیجه بخش بودن تحریمها دارد و آن را کلید حل مسئله ایران میخواند اما با توجه به تخصص وی در حوزه تجارت، بعید است نداند که هیچ گاه- حتی در دشوارترین سالها یعنی 1366 و 1390 - تحریمها نتوانستهاند چرخشی در مواضع نظام یا محبوبیت آن بین مردم به وجود آورد. بر همین اساس «رودی جولیانی» وکیل شخصی ترامپ، که افراطیترین رفتار یک آمریکایی در مواجهه با ایران را در روزهای اخیر بروز داده است- بنا به گزارش 9 تیر 97 بلومبرگ- گفت: «ترامپ فکر نمیکند شانسی برای تغییر رفتار ایران وجود داشته باشد مگر اینکه در مردم و فلسفه آنان تغییری ایجاد شود.»
2- بعضی از چهرههای سیاسی به بحث راجع به استراتژی آمریکا درباره ایران پرداخته و به سه رویه اشاره کردهاند؛ «تغییر نظام»، «مهار» و «تضعیف ایران» و در این میان بعضی از آنان مدعی شدهاند که مهار ایران بهتر از تغییر نظام ایران است! در این رابطه باید گفت این هر سه یک معنا میدهند و جدای از یکدیگر نیستند. چرا که نظام ضعیف مهارپذیر میشود و سرنوشتی جز تغییر ندارد.
در عین حال طرح این بحث که مهار بهتر از براندازی است و اینکه میتوان برای حفظ نظام به مهار آن تن داد، که بعضاً از سوی دستگاههای حساس مطرح میشود به این معنا است که دشمن توانسته «ضرورت مهار جمهوری اسلامی»! را در ذهن پارهای از کارشناسان رسمی کشور به یک موضوع قابل درک و قابل پذیرش تبدیل کند. علاوه بر آن وقتی ما نشانههایی از شعارهای مبتنی بر تغییر را در حوادث 10 سال اخیر مشاهده میکنیم و همانها را در بعضی تجمعات محدود امروزی هم میشنویم- نظیر شعار سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن- و عین همین موضوع در «تجزیه و تحلیلهایی» که با ظاهر کارشناسی به مقامات مسئول و دستگاههای حساس ارائه میگردد، متوجه میشویم که مسئله اعتراضات اجتماعی و یا به اصطلاح «جنبشهای اعتراضی» نیست کما اینکه جولیانی از قول ترامپ، مستقلاً آن را محدود و غیرمؤثر دانست.
3- در این موضوع فشار و تبلیغات روانی آمریکاییها بیش از تودههای مردم روی مسئولین و دستاندرکاران وارد میشود تا آنان به رهبری نظام و نهادهای انقلابی فشار آورده و به پذیرش عقبنشینی وادار نمایند. از منظر آمریکاییها تأثیر «الیت حاکم» در صورتی که از خود ضعف نشان دهد از تأثیر فشار اجتماعی بر نظام بیشتر است چرا که اگر مردم برای اصلاح شرایط معیشتی و اقتصادی خود به نظام فشار وارد نمایند و مسئولین پا به رکابی در نظام وجود داشته باشند، به حل مسئله میپردازند و عملاً فشار دشمن بر جامعه و فشار جامعه بر حکومت از بین میرود. به همین دلیل ریچاد نفیو
(Richard nephew) در صفحه 57 کتاب «هنر تحریمها» که اواخر سال گذشته شمسی به چاپ رسید و در اوائل امسال در ایران ترجمه شد، نوشت: «ایران با حمایت از گروههای همفکر منطقهای و ارتباط منظم با بانکهای خارجی و با دیپلماسی فعال میتوانست آمریکا را در صحنه نظام تحریم تنها بگذارد و هزینه آمریکا در فشار به ایران را بالا ببرد اما ایران فقط از بخشی از این راهبرد سود جست.»
بنابراین میتوان گفت شکار مسئولین و نهادهای مسئول و رساندن آنان به مرز ناامیدی از راهحلی غیر از آنچه دشمن پیشنهاد میکند، مهمترین استراتژی کنونی آمریکا در مواجهه با نظام اسلامی است. آمریکایی ها در طول دوران 60 سال اخیر تجربههای مهمی در این خصوص دارند و با این روش بسیاری از دولتها را برانداختهاند اما در عین حال آنان درباره جمهوری اسلامی ایران دچار یک خطای استراتژیک هستند خطای آنان این است که اولا در کنار موج نارضایتی از بعضی عملکردهای مسئولین، موج بزرگتر مدافعان انقلاب اسلامی در ایران وجود دارد، حوادث دیماه سال گذشته و مقایسه مشارکین تجمعات محدود هفتم تا نهم دیماه با تظاهرات میلیونی روزهای دهم تا پانزدهم دیماه یک مثال مهم از این مسئله است ثانیا به فرض که آمریکا و عوامل یاسپراکن او توانسته باشند بعضی از دستاندرکاران کشور را شکار کرده و با خود همراه نمایند اما جدای از اینکه در ایران نهادهای منسجم و بصیر انقلابی وجود دارند در خود آن دستگاههایی که طی هفتههای اخیر زیر نورافکنهای قوی دشمن قرار گرفتهاند نیز صدها مسئول دیگر وجود دارد که به توطئه همراهسازی مسئولان با پروژه براندازی دست رد میزنند. از این حیث ایران با شیلی دوره سالوادر آلنده (1349-1352) و نیز با نمونه اخیر آن، عراق دوره صدام حسین تفاوت بنیادی دارد. آمریکا در جریان اشغال عراق در سال 2003 بسیاری از فرماندهان ارتش و از جمله جمع زیادی از خلبانهای عراقی را جذب کرده بود و از این رو توانست به سهولت راه میان بصره تا بغداد را طی کند اما در ایران به برکت تدبیر استراتژیک حضرت امام خمینی- رضوانالله تعالی علیه- در دل این سیستم گوهرتابناک ولایت فقیه وجود دارد و در کنار سیستم اجرایی قوه مجریه نیروهای اجرایی دیگری وجود دارند که اگر خدای نخواسته در نقطهای نقصی پیدا شود، با کمال شفقت و با حفظ همان افراد مسئول سیستم اجرایی، رفع و جبران مینمایند. چه کوتاه فکرند کسانی که با مشاهده بعضی سر و صداها گمان کردهاند نظام با تکانههایی ضعیف و البته اگراندیسمان شده، از میدان خارج میشود. همین ریچارد نفیو در کتاب خود از سه کشور روسیه، ایران و کره که هدف تحریمهای سالهای اخیر بودهاند، نام میبرد و خود نتیجه میگیرد که آمریکا ناگزیر بوده برای واداشتن نظام به همراهی با تحریمها، فشارها را مستقیما متوجه مردم کند چرا که برخلاف دو مورد دیگر، در ایران، مردم همان جمهوری اسلامی هستند.
4- آمریکاییها به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی را با قطع صادرات نفت و یا با منع بانکهای بزرگ دنیا از همکاری با ایران، نمیتوان فقیر کرد. آمریکاییها میدانند که ایران در شرایط ریاضت اقتصادی (حداکثر) سالانه به 30 میلیارد دلار و در شرایط عادی برای رفع نیازهای ضروری وارداتی خود به (حداکثر) 50 میلیارد دلار در سال احتیاج دارد و این مبلغی نیست که ایران نتواند با رفع بعضی از محدودیتهای داخلی و فعال کردن چرخ بازرگانی خارجی خود، از طریق (مثلا) ده کشور همسایه و مرتبط با خود این مبلغ را به دست آورد بدون آنکه یک قطره نفت فروخته باشد و یا یک متر مکعب گاز صادر کرده باشد. هر چند سختترین تحریم آمریکا هم نمیتواند مانع فروش گاز ما به کشورهای همسایه شود. بنابراین واضح است که آمریکا اگر از اقتصاد و تحریم حرف میزند به آن به عنوان یک «مقوم» و «مکمل» مینگرد. آمریکا در حال عملیات روانی روی موضوع صادرات نفت و فعالیت شبکه بانکی ایران است و هدف آن از این عملیات روانی، مرتبط کردن این موضوع با همه چرخه زندگی مردم است و حال آنکه اگر رقم تولید ناخالص داخلی ایران را در کنار رقم ارز ناشی از فروش کالای ایرانی قرار دهیم، درمییابیم که بخش نسبتا کمی از اقتصاد ایران در چرخه بانکهای بزرگ جهانی شکل گرفته است. مشکل اقتصادی ایران اگرچه مهم است اما به هیچوجه یک کلاف سردرگم نیست دنیا نیز در این خصوص دهها مورد تجربه دارد. تاثیر رشد بیرویه نقدینگی بر اقتصاد و راههای مهار آن برای دنیا شناخته شده و تجربه شده است و این میتواند از سوی مسئولین ایرانی نیز مورد استفاده قرار گیرد به شرط آنکه بعضی نگویند آمریکا اجازه نمیدهد از تجربه موفق دیگران استفاده کنیم.
نکته آخر این است که آن کلافی که آمریکا آن را سردرگم میداند، شرایط اقتصاد ایران نیست چه اینکه خود غربیها همین الان هم هنوز از آثار بحران اقتصادی سالهای 2003 به این طرف خارج نشدهاند. آن کلاف سردرگم ایران برای آمریکا، «نفوذ عمیق منطقهای» ایران است که از نظر آمریکا راهحلی ندارد و از این روست که در همه آنچه در درون مرزهای جمهوری اسلامی، کام مردم را تلخ میکند، نشانی از این موضوع دیده میشود. ارز کشور را سیستم بانکی ایران با ناکارآمدی به عدهای سوداگر خاص داده است، اما آشوبگران در شعارهای خود، نفوذ منطقهای ایران را نشانه میروند.
***************************************
روزنامه رسالت **
نظارت عمومي، قضاوت و عدالت/محسن پيرهادي
عمل به قوانين و مقررات در جامعه نيازمند به ضمانت اجرايي است و اين ضمانت اجرايي گاه دروني و گاه بيروني است. ضمانت اجرايي دروني قوانين و مقررات، همانا ايمان به خدا و قيامت است. اما بايد توجه داشت که تنها ضمانت اجراي دروني در همه شرايط و براي همه انسان ها کارايي ندارد از اين رو بايد ضمانت اجرايي بيروني نيز وجود داشته باشد لذا در نظام هاي دنيا از نيروي انتظامي و قوه قضائيه به عنوان ناظر و ضامن اجراي قوانين اجتماعي ياد مي کنند اما در اسلام علاوه بر ضمانت اجراي دروني و ضمانت اجراي بيروني، همه آحاد جامعه مأمور به نظارت و ضامن اجراي قوانين هستند. نه تنها همگان موظف به اجراي وظايف اند بلکه همگان ناظر بر اجراي مقررات نيز هستند. زيرا همگان را مسئول مي داند تا در پرتو اين نظارت همگاني به فلاح و رستگاري برسند.
قرآن کريم فرمود: «ولتکن منکم امة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ بايد از شما امتي باشد که به خير دعوت کرده و امر به معروف و نهي از منکر کنند و آنان همان رستگارانند.»
وجوب امر به معروف و نهي از منکر در کنار واجباتي مثل نماز و روزه و چه بسا مهمتر از آنان يعني اجازه بي تفاوتي در مشي اسلام وجود ندارد. وظيفه داريم با نظارت دقيق و درست، امور نادرست را مورد انکار و نهي قرار داده و انجام دهنده اش را به واقعيت آشنا و از آن برحذر داريم و بر کارهاي خوب تأکيد کنيم. اين امر يک نفع عمومي براي جامعه دارد و يک نفع شخصي براي آمر به معروف و ناهي از منکر؛ اعضاي جامعه اي که مرتکب منکر مي شوند پس از نهي امتي که مأمور به اين کار شدند، با احتياط بيشتري عمل مي کنند و آنان که دچار فراموشي شدند هم متذکر مي شوند و در نهايت، زندگي شخصي فرد آمر و ناهي هم بالطبع در آرامش بيشتري رقم خواهد خورد.
بازي برد - برد در عمل به اين واجب فراموش شده اتفاق مي افتد؛ البته به شرايطي که ذکر خواهد شد.
1. در حين نظارت و امر به معروف و نهي از منکر، علم به واجب يا مستحب يا حرام بودن امور از شروط لازم است؛ يعني شناخت معروف يا منکر به دور از شبهه، بنابراين در امور متشابه امر به معروف و نهي از منکر واجب نيست. فلذا نظارت بايد عالمانه باشد يعني به زير و بم مسئله واقف باشد تا در مراحل بعدي که قضاوت و رسيدن به عدالت است، نتيجه اشتباه گرفته نشود.
2. احتمال تأثير بدهد؛ بنابراين اگر بداند يا احتمال قوي بدهد که اقدامش تأثير ندارد، واجب و مستحب نيست چون بي فايده است.
در اين فقره بايد با نگاه معتدل گام برداشت چرا که بعضي اساسا اميدي به اثر ندارند و برخي بلااستثنا مؤثر مي دانند. اما راه ميانه و در نظر گرفتن اقتضائات، تکليف را معين مي کند.
3. شخص مخاطب امر به معروف و نهي از منکر بر ادامه عمل خود اصرار داشته باشد. اما اگر نشانه اي باشد که آن کار را ترک کرده است، تکليف ساقط مي شود. چون ديگر امر به معروف و نهي از منکر بيهوده است.
4. مفسده اي در پي نداشته باشد. اما اگر احتمال ضرر براي خود يا فردي از مسلمانان را بدهد تکليف ساقط مي شود. زيرا ضرر و اضرار در دين روا نيست.هرگاه اين شرايط جمع شد، امر به معروف و نهي از منکر بر او واجب مي شود.
امام باقر(ع) فرمود: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمرالارض و تنتصف من الاعداء و يستقيم الامر؛امر به معروف و نهي از منکر مسئوليت بزرگي است که با آن همه فرائض و واجبات برپا مي شود، راه ها با آن امن مي گردد. کسب و کار مردم حلال مي شود. حقوق افراد تأمين مي گردد. در پرتو آن زمين آباد مي شود، از دشمن انتقام گرفته مي شود و همه کارها روبه راه مي گردد.»
شرايط و آثار اين نظارت ذکر شد؛ حال مي خواهيم براي نيل به مقصود که اصلاح امر است نتيجه نظارت را با عموم در ميان بگذاريم پس ناگزيريم از قضاوت پيرامون نظارت. قضاوت هم آداب و شرايط و مراحلي دارد. به عنوان مثال قاضي بايد هنگام دادرسي، با علما، مشورت کند تا در صدور حکم دچار لغزش نگردد يا مثلا در آغاز، اظهارات مدعي را گوش کند و اگر مدعي عليه اظهارات مدعي را با بياني ادعايي قطع کند، نبايد به ادعاي او توجه کند، مگر اين که مدعي عليه جواب مدعي را بدهد و پاسخ او منتهي به صدور حکم شود.اگر قضاوت ما مبتني بر آداب واجب و مستحب قضاوت نباشد چه بسا به ورطه هلاکت در قضاوت برسيم و عدالت محقق نشود.گلايه و هشداري که رهبر معظم انقلاب در چندين نوبت متذکر شدند نسبت به همين ادا نکردن آداب بود که در فضاي مجازي و رسانه اي رنگ بيشتري دارد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
جناحهای سیاسی و صداقت در عمل
بسمالله الرحمن الرحیم
رئیس جمهور آمریکا و اطرافیانش مرتباً به ملت ایران چنگ و دندان نشان میدهند و تلاش میکنند انواع دشمنیها و شرارتها علیه ایران را آزمایش کنند. تحریم، تهدید به تغییر نظام، فشار بر شرکای اقتصادی ایران، تهدید علیه خریداران نفت ایران، تحریک همسایگان، رایزنی با کشورهائی که به رفتار خصمانه ترامپ علیه ایران بیاعتنا هستند و حاضر نیستند با دارودسته ترامپ همصدا و همراه شوند، تنها بخشی از مسائلی است که پیرامون ما شکل گرفته و میگیرد.
چنین شرارتهائی تازگی ندارد و ما از روز پیروزی انقلاب هم شاهد انواع دشمنیها علیه ملت بودهایم ولی به برکت انسجام و یکپارچگی مردم در تمامی دوران 40 ساله انقلاب، مشمول الطاف الهی شده و از عقبههای سخت و سرنوشت ساز با حفظ عزت و اقتدار عبور کرده ایم.
اکنون مردم با کوله باری از تجربههای ارزشمندی که در طول این دوران پرفراز و نشیب آموخته اند، میتوانند شیطنتهای دشمن را خنثی کنند و راه پرافتخار خود را با همبستگی و انسجام هرچه تمامتر هموار کردهاند. نکته مهم و حیاتی در هر مقطع زمانی این است که دریابیم دشمن چه اهداف و برنامههائی دارد و بر روی چه مسائلی حساسیت نشان داده و برای بیاثر ساختن توطئهها چه باید کرد. واقعیت این است که امروز دشمن بر چند نکته متمرکز است و سعی دارد با توسل به سیاه نمائی، بزرگ نمائی مسائل، ایجاد نومیدی و انفعال و دامن زدن به مشکلات، در میان مردم و ساختار نظام ایجاد فاصله و تقابل نماید.
با مروری بر عملکرد رسانههای استکباری و شبکههای معاند، بهتر میتوان دریافت که بخش اعظم سیاستهای تبلیغاتی دشمن، بر روی سوءاستفاده از خوراک تبلیغاتی برخی عناصر داخلی استوار است که شاید خودشان را مدافع سینه چاک انقلاب و نظام هم بدانند ولی دانسته یا ندانسته، آب به آسیاب دشمن میریزند.
نیروهای وفادار به انقلاب و نظام لازم است در این باره به قطعیت برسند که تضعیف هر یک از اجزاء نظام به زیان کشور تمام خواهد شد و از این طریق قطعاً سودی عاید هیچکس نمیشود. در بعضی موارد به وضوح، تلاش عناصری که نه تنها عنادی با اصل نظام ندارند بلکه حتی از دلسوزان انقلاب هم شمرده میشوند، به خوبی قابل رصد کردن است که در سیاه نمائی، ایجاد یاس و تردید نزد مردم و نیروهای انقلاب، از دشمنان قسم خورده هم سبقت گرفتهاند و بهترین خوراک تبلیغاتی دشمن پسند را به آنها پیشکش کردهاند. تخریب دولت و نادیده گرفتن خدمات مسئولین کشور، بزرگترین خیانتی است که میتوان در هر زمان و به ویژه در مقطع حساس کنونی انجام داد. اینکه چرا تاکنون ترفندهای دشمن برای ایجاد شکاف و تقابل میان ملت و مسئولین نظام به جائی نرسیده، عمدتاً به یکپارچگی جامعه باز میگردد که دشمن را در راه تحقق اهداف ناپاکش وادار به شکست و سرخوردگی کرده است. با رصد کردن رسانههای بیگانه کاملاً آشکار است که دشمنان به استناد اظهارات و مواضع برخی نیروهای انقلاب، ادعا میکنند نظام جمهوری اسلامی دچار بحران ناکارآمدی و ناکامی در حل مسائل و مشکلات جامعه است. همین رسانههای معاند با سوءاستفاده از همین دیدگاههای دشمن پسند، قصد دارند ارکان نظام را درمانده و منفعل جلوه دهند تا ثابت کنند امیدی به آینده نیست و گرهی از مشکلات مردم گشوده نمیشود. ناگفته پیداست که مشکلاتی هم وجود دارد ولی باید پرسید آیا کشوری را میشناسید که مشکل نداشته باشد و همه چیز بر وفق مراد به پیش رود؟ علاوه بر این، انصافاً کارنامه کسانی که اکنون ژست اپوزیسیون گرفتهاند و با مخالف خوانی و سیاه نمائی سعی دارند چهره مخدوشی از کشور را به نمایش بگذارند، تا چه اندازه متفاوت بوده است؟ به ویژه آنکه اساساً ریشه بسیاری از مسائل، مصائب و مشکلات اصلی امروز به عملکرد ضعیف آنها در گذشته نه چندان دور باز میگردد که به دیدگاه کارشناسان و عناصر کاردان و کارآمد بیاعتنا بودند و تمامی خطاهای جدی و آشکار خود را به سادگی توجیه میکردند.
هنوز هم ترامپ، جان بولتون، مایک پمپئو و نتانیاهو به حوادث دیماه استناد میکنند و تلاش دارند از آن حوادث تلخ به سود خود و در جهت مطامع شرورانه خود سوءاستفاده کنند ولی باید پرسید که جرقه اولیه چنان حوادثی از کجا و توسط چه کسی زده شد؟ اجماع ضربات ناشی از عملکرد دوستان نادان و دشمنان دانا، برای انقلاب و نظام، شاید به یک اندازه هزینه در بردارد و کشور را دچار خسران بزرگی میکند. چرا ما فقط نسبت به دشمن حساس هستیم ولی از خنجر دوستان نادان غافل مانده ایم؟ تکرار این صحنهها و استمرار چنین وضعیتی است که دشمن را برای سوءاستفاده بیشتر وسوسه میکند تا به دروغ، وجود یک «بحران ساختاری» را در اذهان دوست و دشمن جا بیندازد. اکنون ترامپ در جلب نظر سایر کشورها برای همدستی و همراهی علیه ایران به بن بست رسیده و هرچه بیشتر تلاش میکند، کمتر نتیجه میگیرد و درست در همین زمان است که فعالان و جناحهای سیاسی باید به فکر منافع کشور باشند و در عمل، نه فقط در شعار، با دولتمردان که مسئولیت رویاروئی با دشمن را برعهده دارند همراهی کنند. اینکه این روزها بعضی از این حضرات سخنانی در جهت لزوم همراهی با دولت گفتهاند خوبست ولی کافی نیست. آنها باید وارد میدان عمل شوند، از کارشکنی بپرهیزند و با کارشکنان برخورد نمایند. فقط در میدان عمل است که جناحهای سیاسی میتوانند نشان دهند در ادعاهایشان صادقند و منافع ملی را در برابر منافع جناحی قربانی نمیکنند.
***************************************
روزنامه خراسان**
گمشده ای فربه تر از ارز و سکه /سید صادق غفوریان
این روزها از همه سو می بارد؛ ای کاش نم نم باران بود که باران نیست. ای کاش تیم ملی ایران در جام جهانی به مراحل بعد صعود می کرد تا نشاط و هیجان مردم همچنان ادامه می یافت. ای کاش حداقلی همچون سریال «پایتخت» پس از نوروز تمام نمی شد که گاهی مردم بخندند و...
اما...
اما این روزها از همه سو حجمی از اخبار و اطلاعات وتحلیل های درست و غلط درباره ارز، سکه، آب و... روی سر مردم هوار شده است. در این میان برخی سوءاستفاده کنندگان نیز در فضای مجازی با بی رحمی تمام بر طبل یاس و ناامیدی می کوبند و از این که موج نگرانی مردم را به تماشا بنشینند، لذت می برند. برخی مسئولان هم که به طور کامل با مقوله ای به نام «موقعیت شناسی» بیگانه اند، به اظهارنظرهای عجیب و غریب می پردازند و گاهی با یک حرف یا عمل نابه جا موجی از اضطراب را به جامعه تزریق می کنند.
مرور و تحلیل محتوای آن چه این روزها در فضای رسانه ای و اخبار برخی رسانه های خارجی نیز می گذرد از تقویت موج ناامیدی توسط این رسانه ها حکایت می کند.
اما در نقطه مقابل این موج، در ایجاد فضای نشاط و شادابی، تقویت همبستگی و حمیت اجتماعی، تلاش چندانی صورت نمی پذیرد.
هنوز برخی تریبون ها و افراد مسئول، غرق در مچ گیری های سیاسی از یکدیگرند و خودشان و حوزه مسئولیتی شان را مصون از هر خطا و اشتباه می دانند. برخی از مسئولان ما هنوز «عشق همایش» اند و از سخن راندن در این جا و آن جا سیر نمی شوند. برخی هم که از مسائل جامعه و دغدغه های مردم دورند، حرف ها و سخنرانی های تکراری شان را به خورد جامعه می دهند.
اما این که روح و روان جامعه در چه حال و روزی است، انگار برای برخی چندان هم مهم نیست. قصد آن ندارم که به آمار وزارت بهداشت درخصوص میزان مشکلات روان شناختی جامعه ورود کنم اما همه ما با آن چه پیرامون ما می گذرد بیگانه نیستیم. هر یک از ما هم اگر خودمان را در ترازوی نشاط و شادابی بسنجیم ، نتیجه احتمالا چنگی به دل نمی زند.
وقتی وعده صریح رئیس جمهور درباره نرخ ارز محقق نمی شود، کمی نگران می شویم. وقتی اخبار تلخ و عبوس بحران آب را می شنویم، مضطرب می شویم، وقتی برق جیره بندی می شود، حالمان گرفته می شود، وقتی قیمت ها سر نامهربانی می گذارد، توی خودمان فرو می رویم و ...
اما در همه این شرایط، کمتر نهاد و مسئولی است که برای این همه «نگرانی» و «اضطراب» تدبیری کند. در مجلس شورای اسلامی هر موضوعی به بحث گذاشته می شود جز نیاز مردم به نشاط و شادابی. دیگر تریبون ها و تصمیم سازان نیز چندان طرحی برای آسایش روح و روان جامعه ندارند. جامعه و مردم هنوز نیاموخته اند در کنار مشکلات چگونه می توان، گاهی «شاد» بود.
حتما می پرسید با این همه مشکل که برشمردید شاد هم می توان بود؟ به نظرم باید پرسش را تغییر داد ، باید پرسید اصلا زندگی بدون شادی میسر است ؟ شادی برای زندگی مثل غذا برای زنده ماندن است می توان کمتر خورد اما نمی توان حذفش کرد .ما تجربه هشت سال جنگ را در این کشور داشته ایم .مگر دراین سال ها مردم شادی را تعطیل کرده بودند.جهان هم تجربه دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته اما در خلال این جنگ های خانمان سوز و در قلب اروپای بحران زده صحنه های بسیاری از شادی مردم در کنار جنگ ثبت شده است . اصلا چراراه دور برویم شوخی های رزمندگان خودمان و خاطرات این شوخی ها و خنده ها هم به عنوان بخشی از فرهنگ دفاع مقدس برای ما به یادگار مانده است .
آیا نباید در بودجه های کشور، ردیف ثابت تولید برنامه های طنز و نشاط آور تعریف شود؟ چه منعی میان دین و ارزش ها با خندیدن و خنداندن وجود دارد که برخی از ما با «شاد» بودن مخالفیم؟ در حالی که در دین مان به آن تاکید هم شده است.
به طور قطع نقش رسانه های تصویری و صدا و سیما در عرصه فرح بخشی به جامعه بیش از هر ابزار دیگری است. به تاسف باید اذعان کرد که صدا و سیما نتوانسته است آن طور که باید در این موضوع گام های جدی بردارد. پخش برنامه های ترکیبی نه چندان جذاب فصلی و تولید فقط یک سریال طنز قابل توجه در سال، به طور قطع نمی تواند کارنامه موفقی برای این رسانه پرمخاطب باشد.
چرا مدیریت شهری در ایجاد فضاهای پرنشاط دریغ می کند؟ آیا ورود شهرداری ها به برنامه ریزی برای شادابی شهروندان به اندازه ساختن پل و آسفالت اهمیت ندارد؟گاه فکر می کنم شاید این نیاز در شرایط فعلی از تب وتاب پایان ناپذیر ارز و سکه ونفت برای جامعه مهم تر باشد .گاهی به این نتیجه می رسم دلیل این که مسئولان و برنامه ریزان ما نمی توانند در «شاد بودن» جامعه قدم بردارند، جز «بلد نبودن» نیست. چون آن ها هم در همین جامعه رشد و نمو یافته اند و لذا طبیعی است که با چنین موضوعاتی بیگانه باشند. دین اسلام و هیچ دین و آیین دیگری با «شاد بودن» مخالف نیست؛ پس مشکل کجاست؟
***************************************
روزنامه ایران**
پیامهای سفر روحانی به اروپا/علی اکبر فرازی
رئیس جمهوری ایران در حالی از روز گذشته راهی دو کشور سوئیس و اتریش شده است که این نخستین سفر اروپایی او پس از تحولات اخیر و کنارهگیری امریکا از توافق هستهای است و از این رو مورد توجه ویژه محافل و رسانههای خارجی و داخلی قرار گرفته است. این دیدارهای مهم در مقطع حساس کنونی در حالی رقم میخورد که ادعای امریکاییها مبنی بر تحریم و انزوای کامل ایران مطرح میشود و هیأتهای امریکایی در پایتختهای مختلف اروپایی به استنباط خود مشغول تنگتر کردن حلقه تحریمها علیه جمهوری اسلامی هستند، اما روحانی از سوی عالیترین مقامات دو کشور سوئیس و اتریش، به این کشورها دعوت میشود. دعوتی که عملاً دست ردی است که کشورهای اروپایی به سینه امریکا میزنند.
وجه مهم سفر آقای روحانی به موضوع برجام بازمیگردد که اینک به مسأله اصلی کشورهای اروپایی تبدیل شده است. اروپاییها عزم خود را در گام نخست با تصمیم به حفظ این توافق بدون حضور امریکا نشان دادند و در حال تدوین و بررسی راهکارهای عملیاتی کردن این تصمیم هستند. مقامهای ایرانی، طرفهای اروپایی خود را متوجه این نکته کردهاند که اکنون زمان گفتاردرمانی نیست و تنها ارائه راهکارهای اجرایی اتحادیه اروپا میتواند مانع از فروپاشی این توافق شود. طبیعی است که ایران خواهان دورهای است که کماکان اصل
برد- برد در روابط ایران و اتحادیه اروپا حاکم باشد و منافع این اصل شامل همه باشد. حفظ برجام نه فقط از منظر منافع ایران، بلکه از منظر منافع سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه منافع امنیتی اتحادیه اروپا اهمیت زیادی دارد. زیرا امریکاییها به دلیل بعد مسافت چندان نگران ناامنیهایی که به خاطر دخالتهای خودشان در منطقه خاورمیانه ایجاد کردند، نیستند اما اروپاییها مستقیماً از این ناامنیهای ایجاد شده تأثیر میپذیرند. بنابراین ایران به عنوان کشور قدرتمند منطقه میتواند همکاری تنگاتنگی در زمینههای امنیتی با اتحادیه اروپا داشته باشد، چنانچه آنها از منافع حاصل از تضعیف داعش بهرهمند شدهاند. لذا نیاز است که هم اتحادیه اروپا و هم ایران در کنار فعال کردن برجام و زنده نگه داشتن اهداف تجاری اقتصادی آن به مسائل امنیتی توجه ویژهای بکنند و همکاریهای خودشان را در این زمینه گسترش دهند. در چنین شرایطی دعوت از مقام بلندپایه ایرانی و تعمیق رایزنیها با اروپا نشان از جدیت طرفین و کوشش برای پیدا کردن راهکارهای مبتکرانه جهت حفظ توافق است.
تلاش برای حفظ برجام در حالی است که به نظر میرسد بتدریج، شکاف میان امریکا و اروپا ابعاد جدیدتری به خود میگیرد و برجام فقط صحنه متجلی شدن این شکاف است. در جنگ تعرفهها و جنگ تجاری میان اتحادیه اروپا و امریکا و نیز نادیده گرفتن همه حقوق بینالملل و نهادهای بینالمللی که از جنگ جهانی دوم دستاورد خوب بشری برای حفظ ثبات و امنیت جهانی است و امریکاییها درصدد نابود کردن آنها هستند، طبیعی است که اروپا چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ سیاسی و امنیتی از نرمهای حقوق بینالملل دفاع کند. اینکه اتحادیه اروپا امروز اعلام میکند که در شرایط ایجاد و تشکیل ارتش واحد اروپایی است، در واقع به این دلیل است که احساس میکند باید امنیت خود را مستقلاً به دست بگیرد. معتقدم این شرایط باعث میشود که اروپاییها در بحث برجام محکمتر از قبل بایستند و برای حل مشکلات خودشان پرچم این توافق را بالاتر نگه دارند، زیرا منافع حاصل از برجام اگر برای جمهوری اسلامی ایران تجاری است، برای اروپا منافع تجاری امنیتی و حیثیتی است.
در چنین شرایطی سوئیس و اتریش دو مقصد اروپایی رئیس جمهوری است که همواره روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری خوبی با جمهوری اسلامی داشتهاند. همکاریهای خوبی در زمینه صنایع زیرساختی، صنایع دارویی، ریلی و از همه مهمتر سرمایهگذاری مالی بین ایران و این کشورها بوده است. لذا این انتظار میرود که این دو کشور اروپایی با حل کردن مشکلات بانکی و بیمهای به توسعه مناسبات پروژههایی که از گذشته در کشورمان شروع کردهاند، کمکرسان باشند و با از بین رفتن موانع شاهد گسترش روابط این دو کشور با جمهوری اسلامی ایران باشیم.
***************************************
روزنامه جام جم**
داری اشتباه میکنی کاپیتان! / محمدصادق علیزاده
قاعده معمولا بر آن است بازیکنی که از ابتدا در ترکیب تیم ملی است، کاپیتان تیم باشد. در اولین بازی در جام جهانی همین اتفاق میافتد. عملکرد آقای کاپیتان اما رضایتبخش نیست. خیلیها زبان به انتقاد باز میکنند. اینکه دلیل افت بازی آقای کاپیتان چه بوده بر کسی معلوم نیست اما کیروش ترجیح میدهد در بازیهای بعدی از او استفاده نکند. همین هم میشود که شجاعی، بازیهای بعدی را از روی نیمکت دنبال کند. سرمربی تیم ملی نه فقط در بازی دوم که در بازی سوم هم او را از ابتدا به میدان مسابقه نمیفرستد. پرونده ایران بعد از سه بازی در جام جهانی با کارنامه آبرومندانه بسته میشود. آقای کاپیتان بعد از اتمام بازیها چهار پست در صفحه شخصی خودش در اینستاگرام منتشر میکند.
یک مورد درباره پایان کار تیم ملی در جام، یک مورد برای خداحافظی رضا قوچاننژاد از بازیهای ملی و یک مورد هم برای خداحافظی سردارآزمون از تیم ملی. چهارمین پست اما خبرساز میشود. آقای کاپیتان اعتراضات مردم آبادان و خرمشهر را دستمایه قرار میدهد تا عملکرد بعضی مسئولان اجرایی را نقد کند. مسئولانی که قرار بود بعد از اتمام جنگ، خرمشهر را دوباره خرم بسازند و آبادان را آباد. اتفاقی که نیفتاده بود تا حالا و در این روزهای گرم و کشدار تابستانی، مردم این دو شهر معترض کیفیت آب آشامیدنیشان باشند؛ در کنار قطعی گاه و بیگاهی که برق هم دارد. آقای کاپیتان احساس مسئولیت اجتماعی کرده و بار مسئولیت روی دوشهای او سنگینی میکند. چیزهایی که فینفسه بد نیست. پستی در صفحه شخصی خودش در اینستاگرام منتشر میکند و ضمن آن تعریضاتی میزند به کمکها و ارادتی که مردم برای کمک به همنوعان خود در کشور همسایه و بازسازی عتبات عالیات دارند.
آقای کاپیتان مردم را متهم میکند که در کنار اعتاب مقدسه، خوزستان و آبادان و خرمشهر را هم ببینند و در ادامه عتاب و نصیحت که بد هم نیست بخشی از کمکهای مالی و نقدی به سمت شلمچه و خرمشهر و آبادان هم سرریز شود. آقای کاپیتان برای نقد عملکرد مسئولان اجرایی قدم به قیاس معالفارق گذاشته بود. شاید برای آقای کاپیتان و خیلیهایی که حرفهای آقای کاپیتان را دستمایه وهن و کنایه به اعتقادات دینی و مذهبی مردم قرار دادند جالب باشد که استان خوزستان در چهار سال متوالی از 1393 تا 1396 رتبه اول بین استانهای کشور را در مشارکت داوطلبانه برای بازسازی عتبات عالیات نه فقط در عراق بلکه در سوریه هم به خود اختصاص دادهاند.
آقای کاپیتان خواسته یا ناخواسته، سهوی یا عمدی، قصد زیر سوال بردن منطقی را دارد که واقعیتهای نه فقط مردم ایران بلکه حتی مردم خوزستان در جهت عکس آن است؛ مردمی که همین روزها به عملکرد بعضی مسئولان نقد دارند و آقای کاپیتان در حمایت از آنها پست گذاشته است. اینها همه به معنای توجیه کمکاری در خدماترسانی به هموطنان شریف و نجیبمان در خوزستان نیست؛ به معنای نفی وضعیت نابسامان موجود در این استان زرخیز هم نیست اما ای کاش آقای کاپیتان برای نیل به هدف بحق خود، نیمنگاهی هم به ساختارهای فرهنگ عمومی مردم داشت و از زبان و بیان دیگری استفاده میکرد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
منافقین در میانه میدان!/حسن روزیطلب*
التهابات سیاسی- امنیتی در کشور بالا گرفته است و روی مطالبات مردمی برنامهریزیهای گستردهای برای اغتشاش شده است. در یک تحلیل کوتاه و چندبندی تلاش میکنم فهم خود را درباره ریشه درگیریهای خشونتآمیز 6 ماه گذشته که به # سازمان_مجاهدین_خلق منسوب میشود، بیان کنم.
1- سازمان تا سال 88 اعتقاد داشت اول باید ارتش آزادیبخش و چریکها وارد عمل شوند و بعد قیام و جنبش به وجود آید. بعد از اینکه دید سال 88 اول جنبش بهوجود آمد و سازمان در ابتدای کار نقشی نداشت، نظریهاش را عوض کرد و تقدم جنبش بر ارتش را مطرح و تصویب کرد.
2- سازمان اعتقاد دارد 2 مسأله میتواند سبب ایجاد جنبش علیه نظام شود:
الف- دعوای جناحی داخل حاکمیت مثل سال 88
ب- اعتراضات اقتصادی
3- سازمان متخصصترین گروه در دنیا در تخلیه تلفنی است و از سال 90-89 تخلیه تلفنهایش را به سمت فعالان اجتماعی و سیاسی کف برده و مشغول جمعآوری اطلاعات است. 400 نفر مستقر در آلمان این کار را انجام میدهند.
4- سازمان از بدو روی شبکههای اجتماعی سوار است و البته بدون اسم؛ سازمان فعالان سیاسی اپوزیسیون در کف و مردم عادی را تور میکند و آنها به منابع سازمان تبدیل میشوند، بدون اینکه بدانند طرف آنها سازمانی تروریستی است.
5- بیش از 70 درصد فراخوانهای اعتراض و فیلمهای اغتشاش که در #آمدنیوز منتشر میشود، از کانالهای مربوط به سازمان است. مسعود رجوی از دیماه تاکنون 5 پیام برای این اغتشاشات و درگیریها فرستاده که در این سالها بینظیر است. او میخواهد این اعتراضات را گران به عربستان و آمریکا بفروشد.
6- نفرات سازمان شهرها را بین خودشان تقسیم کردهاند و در یک فرآیند چند ساله نخبگان و معترضان کف را در گروههای تلگرامی سازماندهی کردهاند و مثلا در یک شهر کوچک بیش از 5 هزار عضو در گروههای مختلف هستند که زمینه هماهنگی درباره مکان و ساعت تجمع را آنجا اعلام میکنند.
7- خشونت، نحوه رفتار و شعارها همه مربوط به سازمان است. مثلا شعار اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا، فقط در دانشگاه تهران یا مرگ بر روحانی فقط در مشهد سر داده شد ولی شعارهای مستقیم مربوط به براندازی، در همه جا بود و مرتبا تکرار میشد.
8- سرمایهگذاری هنگفت عربستان
روی سازمان مجاهدین خلق غیرقابل انکار است.
*پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی
***************************************