شرایط کنونی و برخی مشکلات به وجود آمده در اقتصاد و بازار، علاوه بر تهدیدات متصور، فرصت هایی را هم پیش روی ما قرار می دهد که با نگاه به آن ها، نسبت به تغییر شرایط در آینده می توانیم اقدام کنیم. یکی از مباحثی که امروزه مورد بحث و بررسی طیف های گوناگون قرار می گیرد، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم است که در شرایط کنونی می توان به شکل بهتر به واکاوی جریانات مربوط به این دوره انتخاباتی برای متمرکز شدن بر جریانات آینده پرداخت.
در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم دو تفکر عمده خود را به صحنه اجتماع آورد؛ تفکری که رویکرد آن نیازمندان، محرومان و طبقه ضعیف جامعه بود و با شعار اقتصادی و مبارزه با طبقات مرفه بی درد (4 درصدی ها) پای به عرصه انتخابات گذاشته بود؛ این دیدگاه شعار اقتصادی را برای خود انتخاب کرده و به دنبال کسب آرای مردم از طریق این شعار بود. در مقابل این دیدگاه، دیدگاهی قرار داشت که با اعتراف به شکست های اقتصادی در دوره قبل، مشکلات عدیده مردم را فرهنگی و اجتماعی قلمداد می کرد و با نگاهی دو قطبی، شرایط کنونی را بهتر از شرایط بعدی که احتمال بروز جنگ در آن است، بیان می کرد.
بر اساس مناظرات صورت گرفته، تفکر اول پایه مباحث خود را در دو رویکرد قرار داده بود؛ اول این که می توان برای رسیدن به درد محرومان و مستضعفان جامعه، مبارزه با فساد اقتصادی را در سرلوحه کارهای دولت قرار داد و با یک تیر دو نشان زد؛ یکی خارج کردن اقتصاد از دست 4 درصدی ها؛ دیگری سرازیر کردن توجه جریان های اقتصادی به سمت مردم. در رویکرد دوم هم می توان با تکیه بر افزایش یارانه طبقات آسیب پذیر، بر افزایش سطح رفاه اجتماعی همت گماشت و سطح اجرای عدالت در جامعه را بالاتر برد.
اما تفکر دوم بر دو رویکرد اقدامات خود را متمرکز کرده بود؛ یکی اینکه امروز شریان اقتصادی کشور به تعامل و توجه به دنیای خارج از مرزها و پیوستن به سازمان های عریض و طویل بین المللی گره خورده است و تبلیغ می شد که طرف رقیب توان چنین مذاکره و تعاملی با دنیای خارج از مرزها را ندارد و بلد نیست و در رویکرد دوم هم نگاه فرهنگی و توجه به عناصر فرهنگی و زیر سوال بردن دیدگاه های فرهنگی طرف رقیب، نیاز دیگر جامعه ایران را فضای باز فرهنگی و شکل گیری مولفه های آن در جامعه عنوان می کرد.
اکنون از آن مناظرات بیش از یک سال می گذرد و این دو دیدگاه در بوته آزمایش افکار عمومی قرار دارد؛ کدام یک از دو دیدگاه (جدای از توان اجرایی و عملیاتی سازی) قدرت رسیدن به یک اقصاد پویا را داشت؟ آیا دیدگاه اول می توانست با تکیه بر مبارزه اقصادی با فساد 4 درصدی ها و یارانه، یک اقتصاد پویا را رقم بزند؟ آیا دیدگاه دوم می توانست از ظرفیت تعامل با کشورهای دیگر حتی با خروج آمریکا از برجام و استفاده از فضای باز فرهنگی، مشکلات اقتصادی را پشت سر بگذارد؟ یا نیازمند دیدگاه سومی هستیم که فضای کنونی را با تأکید بر اندیشه های خود کنار بزند و آرامش اقتصادی در جامعه را به فراهم کند. در انتخابات سال 86 هر دو دیدگاه در مقابل همدیگر در موضوعات اقتصادی صف آرایی کردند و در این میان دیدگاه سومی نیز وجود داشت که نادیده گرفته شد. دیدگاه سومی که می تواند آب حیات را به جریان شریان اقتصادی بازگرداند؛ توجه به اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی بدون شک یک غفلت اساسی و اصلی مناظرات انتخاباتی بود؛ یا در مناظرات به آن توجه جدی نشد؛ یا اینکه جریان ها نتوانستند نسبت به تشریح و توجیه آن با برنامه های خودشان اقدام نمایند؛ یا تطبیق ضمنی برنامه های اقتصادی کاندیداها با آن ملموس نبود. به هر حال اکنون در فضایی قرار گرفته ایم که مظلومیت دیدگاه جریان اقتصاد مقاومتی بیش از پیش خود را نشان می دهد. در شرایط کنونی بازار، تأثیرپذیری اقتصاد کشور از ارزهای رایج جهانی بخصوص دلار و از سازمان های خارجی و تحریم ها خود را نشان می دهد و این یعنی هنوز پایه های اولیه اقتصاد مقاومتی محکم نشده است و هنوز توان مقابله با جریان های خارجی تاثیرگذار را به دست نیاورده ایم. توجه به ظرفیت و توان داخلی، ما را از نیازهای اولیه و اساسی بی نیاز خواهد کرد و اولین قدم مبارزه در جنگ اقتصادی را رقم خواهد زد. اکنون که ایران وارد جنگ اقتصادی با شیطان بزرگ شده است، بر مجریان اقتصادی و سیاسی کشور لازم است با بهره گیری از توان داخلی و اعتقاد و اعتماد به آن، کشور را به کم ترین هزینه از گردنه اقتصادی عبور دهند.
بنابراین بزرگترین مغفول جریان انتخابات دوازدهم توجه جدی به اقتصاد مقاومتی در برنامه ها و شعارهای کاندیداهای ریاست جمهوری بود. می توان گفت مطالبه اصلی بر زمین مانده مردمی هم همان اقتصاد مقاومتی است که در مقطع انتخابات سال گذشته شاهد عدم ارائه برنامه برای آن از سوی یک جریان، و انحراف از اصول آن از سوی جریان دیگر مواجه شد.