روزنامه کیهان **
شاگرد آخرِ کلاس ماکیاولی
به تازگی روزنامه وال استریت ژورنال از قول مقامات ناشناس در دولت آمریکا نوشت پس از حملات خمپارهای شهریور ماه به کنسولگری آمریکا در شهر بصره، جان بولتون مشاور امنیت ملی دولت ترامپ از پنتاگون خواسته است طرحهایی را برای حمله تلافیجویانه به مواضع نظامی ایران در عراق و سوریه آماده کند. این خبر که مشخص است کاملاً حساب شده و با برنامه منتشر شده، بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و تحلیلگران غربی با آب و تاب فراوان به آن پرداختند و نسبت به افزایش احتمال تنش و درگیری میان آمریکا و ایران هشدار دادند. دو روز پیش نشریه پولیتیکو در مقالهای مفصل نوشت جان بولتون ایران را تهدید میکند و این چیز خوبی است چون باعث میشود ایران جا بزند!
انتشار چنین خبری در این زمان خاص، اتفاقی و بدون هدف نیست. جان بولتون پیش از انتخاب به این سمت، در نشست گروهک منافقین در پاریس گفته بود انقلاب اسلامی ایران نباید 40 سالگی خود را ببیند و وعده داده بود جشن کریسمس 2019 را در تهران برگزار خواهیم کرد. کریسمس 2019 آمد و رفت و وعده مضحک بولتون به مشتی اراذل و جانی تحت حمایت پاریس، برای او و مهمانان اجارهای آن نشست چیزی جز خفت به بار نیاورد. خبر هدفمند والاستریت ژورنال تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر آن خفت و نشان دادن چهرهای مصمم و خطرناک از او به عنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید است.
البته اینگونه تصویرسازیها از مردان دولت فعلی آمریکا جدید و عجیب نیست و باید آنها را از منظر یک استراتژی بزرگتر دید و تحلیل کرد. بولتون راهی را میرود که سردمدار آن ترامپ است. بسیاری از رفتارها و مواضع رئیسجمهور آمریکا را میتوان از زاویه «تئوری مرد دیوانه» تحلیل کرد. دونالد ترامپ علاقه خاصی به پیشبینی ناپذیری دارد. این علاقه ترامپ در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک برگ برنده بود. اغلب رسانهها شیفته چنین سیاستمدارانی هستند. مردانی که هر روز و یا شاید هر لحظه برای مخاطبان، شگفتی تازهای دارند. آوریل 2016 او در یکی از سخنرانیهای تبلیغاتی خود گفت؛ «ما باید غیرقابل پیشبینی باشیم و آن را از همین حالا باید شروع کنیم.»
ریشه این تئوری به پنج قرن پیش بازمیگردد. نیکولو ماکیاولی در این مورد میگوید؛ گاهی اوقات اینکه دیوانه به نظر برسید، بسیار عاقلانه است! در سال 1962 و در کوران جنگ سرد، «هرمان کان» یکی از دانشمندان علوم نظامی آمریکا و از نظریهپردازان «نظریه سیستمها» در کتاب خود با عنوان «خردمندیِ بیخردی» درباره این تئوری میگوید؛ «شاید، بهترین راه برای تحمیل سیاستهایمان این باشد که خود را قدری عصبی و احساساتی جلوه دهیم. در این بازی بازدارنده طرفی که به نظر میآید عزماش را جزم کرده و راه بازگشتی برای خود نگذاشته، شانس بهتری برای کسب امتیاز از طرف مقابل دارد که با رفتاری متین به میدان آمده است. این همان جایی است که خردمندی بیخردانه جایز است. تظاهر به اینکه کورکورانه به یک سیاست بیخردانه پایبند هستید، ممکن است بهترین استراتژی یک بحران باشد.»
این تئوری به مذاق ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا در آن دوران خوش آمد و آن را سرلوحه سیاست خود ساخت. نیکسون درباره ویتنام گفته بود: «من آن را تئوری مرد دیوانه مینامم...من میخواهم ویتنام شمالی به این درک برسد که من میتوانم هرکاری برای متوقف کردن جنگ انجام دهم. ما فقط این حرف را به آنها میزنیم که بهخاطر خدا بدانید که نیکسون نسبت به کمونیسم وسواس دارد. وقتی او عصبانی است کسی نمیتواند جلودارش باشد و دستش را روی دکمه بمب هستهای میگذارد. آن وقت هوشی مینه دو روز بعد برای صلح به پاریس خواهد رفت!»
سیاستمداری با این تئوری را میتوان اینگونه توصیف کرد؛ دو خودرو را تصور کنید که از روبرو به سمت یکدیگر میآیند. کسی که جا بزند و مسیر را برای دیگری باز کند، بازنده بازی است. هرچه سرعت بیشتر و فاصله کمتر میشود، هیجان و احتمال برخورد بالاتر میرود. حالا تصور کنید یکی از رانندهها فرمان ماشین خود را از جا کنده و از پنجره به بیرون پرتاب کند. او با این کار این پیام را به راننده مقابل میفرستد که ترسی از برخورد ندارد و اساساً دیگر راهی برای تغییر مسیر و جازدن برای وی نیست. این راننده در این وضعیت فرضی، از تئوری «مرد دیوانه» تبعیت میکند.
نیکی هیلی نماینده مستعفی دولت آمریکا در سازمان ملل، حدود سه ماه پیش افشاگری قابل توجهی کرد. او در کنفرانس شارلوت گفت: «من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیشبینی به تصویر میکشیدم تا باعث ترس طرف دیگر شوم.» هیلی در ادامه سخنان خود تاکید میکند، این خواسته ترامپ و ماموریت وی بوده است.
دیوانهنمایی ترامپ در برخی موارد و موضوعات شاید چندان بد هم نباشد و به نتیجه دلخواه این تاجر و برجساز آمریکایی منجر شود اما در مورد تقابل با ایران، در پیش گرفتن این استراتژی کارساز نیست و اشکالاتی اساسی دارد. اولیناشکال بنیادی این تئوری، محدودیتهای آمریکاست. این تئوری وقتی جواب میدهد که شما چماق بزرگ و استفاده نشدهای برای تهدید طرف مقابل داشته باشید. اما آمریکا در مقابله با ایران همه برگهای خود را بازی کرده و چماق دیگری برای رو کردن ندارد؛ از ترور و اقدام به کودتا گرفته تا تست انقلاب رنگی(فتنه 88) و شدیدترین تحریمها در قالب جنگ اقتصادی تمامعیار. شاید بگویید چماق جنگ نظامی! اما آمریکا این چماق را مدتها پیش آزموده است. کافی است مقاله بروس ریدل را در این مورد بخوانید. ریدل در این مقاله با عنوان «درسهای اولین جنگ آمریکا با ایران» که 5 سال پیش در پایگاه اندیشکده بروکینگز منتشر شد مینویسد اگر آمریکا وارد جنگ با ایران شود در واقع دومین جنگ خود را با ایران آغاز کرده است. وی به درستی، جنگ هشت ساله تحمیلی را رویارویی ایران و آمریکا مینامد. یکی از مهمترین درسهای این جنگ از نظر ریدل آن است که ایران مرعوب آمریکا نشد و نخواهد شد. پس اولین و بزرگترین مشکل «مرد دیوانه» کاخ سفید، دستان خالی اوست.
مشکل دوم ترامپ، نداشتن شناخت لازم از جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران است. مایکل پریجنت، کارشناس موسسه هادسون در نشست دو سال پیش این موسسه درباره برجام و ترامپ گفت: «در سخنانم درباره معرفی ترامپ (به عنوان نامزد ریاست جمهوری آمریکا) گفتم که اگر قاسم سلیمانی را نشناسید نمیتوانید درباره توافق هستهای ایران حرفی بزنید. در آن زمان، ترامپ نمیدانست قاسم سلیمانی کیست. او فکر میکرد که درباره منطقه سلیمانیه در عراق صحبت میکنم!» از کسی که تا دو سه سال پیش نام فرمانده نیروی قدس سپاه را با شهری در عراق اشتباه میگرفته، نمیتوان و نباید انتظار داشت چیز چندانی درباره جزئیات و پیچیدگیهای نظام و ملت ایران بداند و تصور نکند که با چند توپ و تشر میتواند حریف را مرعوب و از صحنه به در کند. از همین روست که ترامپ پس از خروج از برجام، بارها با اطمینان و غروری ابلهانه گفته ایرانیها برای مذاکره به سراغ من خواهند آمد.
آمریکاییها به تحقیر دیگران عادت کردهاند؛ حتی در مورد متحدان نزدیک خود. برای نمونه چندی پیش خطاب به همتای فرانسوی خود گفت: «اگر آمریکا وارد جنگ جهانی اول و دوم نمیشد، آنها باید در پاریس شروع به یادگیری زبان آلمانی میکردند. پول ناتو را بدهید.» پادشاهیهای مفلوک حاشیه خلیجفارس که دیگر جای خود دارند. مشکل آمریکا و ترامپ این است که انقلاب اسلامی آنها را تا سرحد جنون تحقیر کرده است. بهقول مکس فیشر تحلیلگر نیویورک تایمز؛ ایران تبدیل به چالشی جهانی برای ماهیت آمریکا شده است. چالشی که صرف وجود آن، زیر سؤال برنده هژمونی آمریکاست و واشنگتن را دیوانه میکند!
محمد صرفی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تحلیل سیاسی هفته
بسمالله الرحمن الرحیم
این هفته با نزول برف و باران و بارش رحمت الهی در سراسر کشور آغاز شد که نوید زمستانی پربار در جهت جبران سالهای خشک گذشته را میدهد. همچنین در آستانه ورود به ماه بهمن، نسیم روزهای پیروزی انقلاب و ایستادگی ملت ایران در چهلمین سال پیروزی خون بر شمشیر به مشام میرسد. میلاد خجسته اسوه صبر و عفاف، عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلامالله علیها نیز در طلیعه هفته قرار داشت و موجب گردید تا درباره جایگاه زنان در جامعه و اهمیت ویژه حرفه پرستاری مطالبی بیان شود.
در عرصه رویدادهای داخلی باید به افتتاح چند طرح بزرگ ملی و صنعتی در کشور اشاره کرد که در جریان سفر رئیسجمهور به استان گلستان و معاون اول رئیسجمهور به کاشان انجام شد. انجام این حرکت اقتصادی و سازندگی در چنین شرایطی علیرغم همه مشکلات ناشی از تحریمهای شدید و همه جانبه دشمنان و فشارهای اقتصادی، نشانگر عزم و تلاش نظام برای حرکت رو به جلو و پشت سر گذاشتن موانع است.
موضوع سقوط هواپیمای باری ارتش در صفا دشت کرج و جان باختن 15 تن از پرسنل آن در روزهای میانی هفته بار دیگر قلوب مردم ایران و خانوادههای آنان را جریحهدار کرد و این عقده بزرگ را همچنان ناگشوده گذاشت که تا کی باید شاهد وقوع چنین صحنههایی در کشورمان باشیم.
هفته جاری لایحه بودجه سال 1398 پس از تصویب کلیات در کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی، سومین گام قانونی را پشت سر گذاشت که در ادامه پس از تصویب جزییات، وارد صحن علنی مجلس شورای اسلامی خواهد شد.
لایحه بودجه 98 که 14 جلد دارد، همچون سالهای تصدی دولت یازدهم و دوازدهم، در زمان تعیین شده (15 آذرماه) آماده شد اما به دلیل مرخصی نمایندگان، ارایه آن به 25 آذرماه موکول شد. در همین بحبوحه، رئیس جمهوری 21 آذرماه بعد از جلسه مشترک سران قوا اعلام کرد طبق جمع بندیها قرار بر این شده است لایحه بودجه 1398 بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب اصلاح شود.
سرانجام نخستین بودجه دهه پنجم انقلاب اسلامی، چهارم دی ماه با 20 روز تاخیر و پس از اعمال برخی اصلاحات توسط رئیس جمهوری به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد. نمایندگان مجلس طبق روال پس از تصویب کلیات لایحه بودجه، جزییات لایحه را در روزهای آینده بررسی میکنند که شامل بخشهای هزینهای و درآمدی این لایحه میشود.
پس از تصویب جزییات لایحه بودجه در صحن علنی، این لایحه در صورتی قانونی و لازم الاجرا میشود که شورای نگهبان آن را بررسی و تصویب کرده باشد. در صورت تصویب لایحه بودجه توسط شورای نگهبان، این لایحه بهعنوان قانون بودجه سال آینده کل کشور لازم الاجرا بوده و توسط رئیس مجلس به دولت ابلاغ میشود.
مرحله پایانی، ابلاغ بودجه از سوی رئیس جمهوری به دستگاهها و بخشهای مختلف است که این قانون باید از ابتدای سال آینده اجرا شود و از این قابلیت برخوردار باشد که کشور را در گذار از شرایط تحریم و دشواریهای اقتصادی یاری دهد.
در این هفته اقدامات ستیزه جویانه آمریکا علیه ایران وارد فاز جدیدی شد و اعلام برگزاری نشستی در این راستا در لهستان به عنوان عضوی از اتحادیه اروپا، باعث گردید تا دولت لهستان به عنوان زایده سیاستهای آمریکا در مرکز انتقادات قرار گیرد. ماجرا از این قرار بود که «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا در گفت وگو با شبکه «فاکس نیوز» از برنامه این کشور برای برگزاری یک نشست بینالمللی پرده برداشت؛ نشستی دو روزه که قرار است روزهای 24 و 25 بهمن ماه در لهستان برگزار شود.
هر چند آن طور که گفته میشود در این نشست بر مسائل خاورمیانه و به ظاهر برای ارتقای ثبات، امنیت و آزادی در این منطقه تمرکز خواهد شد اما به باور کارشناسان، بخش اعظم آن متوجه ایران و نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه است؛ قدرت و نفوذی که اشغالگری و حضور مستقیم نیروهای آمریکا نیز نتوانسته از آن بکاهد.
در ارتباط با اهداف آمریکا از برگزاری اجلاس علیه ایران میتوان به تاکتیک فشار اشاره کرد که کاخ سفید در ماههای گذشته همزمان با فشاراقتصادی، نیم نگاهی نیز به ابزارهای سیاسی داشته است تا بلکه با ایجاد ائتلاف علیه ایران، دیگر بازیگران بینالمللی را در اجرای تحریمها با خود همگام سازد.
در همین ارتباط «علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی در واکنش به برگزاری اجلاس ضد ایرانی توسط آمریکا، اظهار کرد: تبدیل «تحریم با حداکثر فشار» به «سمینار و کنگره» به معنای باختن قافیه است؛ چراکه آدمی که میگوید تحریم با حداکثر فشار، وقتی به سمینار و کنگره میرسد مفهومش این است که قافیه را باخته است.
همچنین دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در توئیتی نوشت: «این ننگ برای دولت لهستان پاک شدنی نیست در حالی که ایران لهستانیها را در جنگ جهانی دوم نجات داد، اکنون لهستان میزبان سیرک مذبوحانه ضد ایرانی است.»
اما در ارتباط با اینکه چرا لهستان برای میزبانی اجلاس انتخاب شده لازم به تاکید است که این کشور اروپایی پیشتر نیز سابقه میزبانی سیاستهای آمریکا را در پرونده خود داشته است. به عنوان نمونه پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر مقامات این کشور برای نمایش حس همدردی خود با آمریکا، کنفرانس امنیتی ضد تروریستی در ورشو برگزار کردند. علاوه بر آن، روابط گرم ورشو و واشنگتن این روزها بر کسی پوشیده نیست و همکاریهای آن دو در زمینههای گوناگون به ویژه در بخش نظامی به نزدیکی بیشتر آنها دامن زده است. آمریکا و لهستان در پیمان ناتو که با هدف تقابل با روسیه شکل گرفت، همکاری میکنند. همچنین اکنون با روی کار آمدن یک دولت راستگرای پوپولیست در ورشو، آمریکا درصدد ایجاد دژی برای خود در این کشور میباشد.
هفته جاری سخنان آیتالله جوادی آملی در دیدار با استاندار قم، محور توجه رسانهها قرار گرفت و با این تیتر که «مشکل اصلی کشور بیعرضگی و عدم مدیریت است»، آنرا منعکس کردند. ایشان در این دیدار به مدیران کشور نهیب زد که چگونه در مقابل چشم آنها و تحت مدیریت و زعامت آنان، صحنههایی اسفبار از فساد و اختلاس نجومی شکل می گیرد؟ ایشان لزوم توجه و حساسیت مدیران به معیشت مردم و صیانت از بیتالمال را از اجزاء لازم مدیریت کارآمد خوانده و مدیران کلان را به ایفای مسئولیتشان فرا خواندند.
رخدادهای خارجی هفته را با شکست طرح «برگزیت» دولت انگلیس در مجلس آن کشور آغاز میکنیم که بازتاب گستردهای در انگلیس و در سطح بینالمللی داشت. شامگاه سه شنبه نمایندگان مجلس عوام انگلیس پس از یک هفته بحث و جدلهای فشرده با طرح مورد نظر «ترزامی» نخستوزیر انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا مخالفت کردند. در این رایگیری 432 نماینده به طرح مورد نظر نخستوزیر رای مخالف دادند درحالی که تنها 202 نماینده موافقت کردند. یک سوم مخالفان وابسته به حزب نخستوزیر بودند.
مخالفت مجلس انگلیس با توافقنامه مورد نظر «ترزامی»، علاوه بر تضعیف جناح طرفدار خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، موقعیت نخستوزیر را نیز متزلزل کرد و احتمال اینکه مجلس به دولت ترزامی رای عدم اعتماد بدهد قوت گرفته است.
قرار است انگلیس تا 9 فروردین از اتحادیه اروپا خارج شود که با اتفاق جدید، و مخالفت مجلس با طرح مورد نظر «می»، نحوه این خروج در هاله ابهام قرار گرفته است. اگر دولت بر خروج بدون دستیابی به توافق با مجلس اصرار ورزد در آن صورت، هزینه سنگینی برای نخستوزیر به همراه خواهد داشت و نخستوزیر بر اثر فشارهای موجود مجبور به استعفا خواهد بود. اکنون، بیش از هر زمانی، لزوم برگزاری مجدد همه پرسی موسوم به «برگزیت» قوت گرفته است که آن گزینه نیز دشواریها و پیامدهای مربوط به خود را دارد.
این هفته، اظهارات تهدیدآمیز ترامپ علیه ترکیه، رویداد خبری دیگری بود که بازتاب زیادی در رسانهها داشت. ترامپ، روز دوشنبه در پیامی، ترکیه را تهدید کرد که اگر کردهای مورد حمایت آمریکا را هدف قرار دهد آمریکا اقتصاد ترکیه را نابود خواهد کرد.
بحث بر سر این موضوع پس از آن بالا گرفت که رئیسجمهور آمریکا روز 28 آذر اعلام کرد نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج میکند و در پی آن، منابع خبری از قصد ترکیه برای حمله به شبه نظامیان کرد در شمال سوریه خبر دادند.
ترکیه در واکنش به این تهدید، اعلام کرد که آنکارا دشمن کردها نیست بلکه با گروههایی که ترکیه آنها را تروریست نامیده در جنگ است.
لفاظیهای ترکیه و آمریکا را باید در چارچوب جنگ قدرت طرفین بر سر دستیابی به امتیازات در سوریه دانست. این درحالی است که دولت سوریه هم آمریکا و ترکیه را نیروهای اشغالگر دانسته و خواستار خروج نیروهای آنها شده است.
این هفته، اظهارات برخی مقامهای عراقی در ارتباط با رژیم صهیونیستی نیز بازتاب داشت. پس از آنکه وزیر خارجه عراق در یک کنفرانس خبری بر ایده «دوکشوری» در فلسطین اشغالی تاکید کرد، یک سیاستمدارعراقی نیز از دولت خواست روابطش با رژیم صهیونیستی را عادی سازد چرا که به ادعای این سیاستمدار، که نماینده سابق مجلس نیز بوده است، ادامه این روند (دشمنی با رژیم صهیونیستی) برای عراق تبعات منفی دارد.
این اظهارات، درحالی مطرح میشود که انتشار خبر دیدار چند مقام عراقی در قالب سه هیات، از فلسطین اشغالی و دیدار با مقامهای صهیونیست، صحنه سیاسی عراق را تحت تاثیر قرار داده است. هر چند مقامهای عراقی این دیدار را رد کرده و ادعای منابع اسرائیلی را نادرست خواندهاند ولی این رویدادها یک واقعیت را گوشزد میکند و آن تشدید تحرکات رژیم صهیونیستی برای نفوذ در کشورهای منطقه، از جمله عراق میباشد که بر لزوم هشیاری در برابر توطئههای صهیونیستها تاکید میگذارد.
***************************************
روزنامه خراسان**
دیپلماسی راهبردی برای توسعه روابط با عراق
دکترناصر بهزاد
تشکیل دولت و پارلمان جدید عراق همسو با اراده آحاد مردم برای ایجاد شرایط تثبیت کننده و استفاده از ظرفیت های موجود -افق اثربخشی را در اتکا به رونق تولید و تجارت و بسط گستره های اقتصادی ایجاد کرده است که از منظر سیاسی بر پایه استقلال و هویت بخشی ملی و با نگاه به توسعه روابط با همسایگان دنبال می شود.
ازسویی سال 2019 به نوعی آغاز فعالیت های بنیادین و اساسی کشور عراق برای توسعه اقتصادی است چراکه پیش بینی می شود عراق با ضریب 6.5 درصد بیشترین رشد تولید ناخالص داخلی را در خاورمیانه خواهد داشت .
بسترسازی ها،ارتباطات عمیق بخش خصوصی دو کشور ،ریشه های فرهنگی و علاقه عمیق ایران و عراق به ویژه در شرایط جدید استقرار سیاسی دولت عراق موجب شده هم اکنون با صادرات حدود 10 میلیارد دلار کالای غیرنفتی و برق و گاز طی 10 ماه امسال از ایران به عراق نسبت به مدت مشابه سال قبل رشدی بیش از 60 درصد ایجاد کند .برای اولین بار عراق به عنوان مقصد نخست هدف صادراتی ایران،جایگاه ویژه ای را درروابط تجاری بازرگانی برخوردار شده که در خور توجه است .
این تصویر هدف گذاری شده براساس توافقات بالادستی دو دولت ایران و عراق که برپایه منافع برد-برد دنبال می شود بر پنج محور متمرکز است: توانمندسازی، واقع گرایی، سازندگی، رقابت مندی، حفظ عزت .
در این زمینه سفر پنج روزه دکتر ظریف وزیر امورخارجه کشورمان در راس هیئت بلندپایه سیاسی اقتصادی و استقبال گسترده عراقی ها نشان دهنده عزم و اراده ملی برای پیاده سازی اهداف مشترک دو کشور است هرچند امروز نظام جمهوری اسلامی ایران با تحریم های ظالمانه آمریکا با شرایط نابرابری مواجه است اما به نظر می رسد اجرای صحیح دیپلماسی راهبردی در منطقه با نگاه درست به روابط فیمابین، نقطه عطفی در عرصه بین المللی خواهد بود.
دراین سفر مهم، برنامه ریزی برای «برجام موفق متناسب سازی شده با اوضاع عراق» در دستور کار قرار گرفت که از سه منظر باید دنبال شود:
1-بازتعریف اهداف،اولویت ها،خط مشی ها با نگاه فضاسازی برای فعالیت بخش خصوصی
2-تبیین سیاست های عمل گرایانه در شرایط پیش رو و اتخاذ استراتژی های متناسب
3-طراحی محتوای مناسب برای ارتقای قدرت اقتصادی ایران در عراق با تمرکز به انجام سرمایه گذاری ،اجماع و ظرفیت سازی
بنابراین بارزترین پیام این سفر،توسعه روابط عالی اقتصادی ایران و عراق است که نکاتی دراین مجال قابل تقریر است:
مذاکرات سنگین و فشرده وزیر خارجه ایران با مقامات بلند پایه و گروه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عراق تحکیم روابط گذشته و استمرار روابط آینده دو کشور برای توسعه است و قطعا هیچ مانع و بن بستی در توسعه روابط با همسایگان به ویژه عراق نخواهد بود .
امکانات فراوان و منابع سرشار دو کشور به عنوان ثروت زمینی در کنار ثروت انسانی برای بالندگی اقتصادی مورد توجه است .
حضور قوی منطقه ای در عراق در صورتی محقق خواهد شد که دو کشور امنیت خود را در گرو یکدیگر بدانند و بخش خصوصی به عنوان موتور محرکه ارتباطات عمل کند و گفت وگو و همکاری اساس آن باشد .
بهره برداری از فرصت پروژه های عمرانی و آبادانی عراق و حضور شرکت های ایرانی در انجام اقدامات فنی و مهندسی نقش تاثیرگذاری برروابط فیمابین خواهدداشت هم اکنون برآورد می شود 500 میلیارد دلار خسارت حاصل از گروه های تکفیری باشد که در همه مناطق عراق به ویژه با اولویت استان های شمالی و غربی قابل توجه است .
انجام تلاش های حرفه ای در حوزه همکاری، ایجاد و توسعه میادین مشترک نفتی،ارسال تجهیزات ،مطالعات فنی و ...فصل جدیدی در ایجاد رویه های توسعه ای است.
استفاده از مدل های مشترک همکاری دو کشور برای امکان تولید با بخش دولتی و غیر دولتی عراق
احصای روش های نوین تامین مالی و تشکیل کارگروه های ترکیبی به منظور امکان تبادلات پولی با تاکید بر استفاده از پول های ملی دو کشور .
توسعه شبکه برق سراسری و توجه به راه اندازی زیرساخت های عراق از اولویت های مهم است.
تشکیل کنسرسیوم های منطقه ای و بین المللی در عراق
توجه به رویکرد سرمایه گذاری شرکت های ایرانی برای حضور ماندگار در عراق
ایجاد هلدینگ های اقتصادی با اولویت غذا،دارو،صنایع دانش پایه
حضور شرکت های ایرانی در بستر مرکز دایم نمایشگاه های تخصصی ایران در عراق برای بازاریابی مستقیم ،تنظیم عقود تجاری و ارتباط مستمر با مصرف کنندگان و خریداران عمده
اجتماع بزرگ اقتصادی ایران و عراق در بغداد با حضور نزدیک به 1000 فعال بازرگانی عراقی و مشارکت شرکت های ایرانی، همچنین برگزاری همایش های مشابه دراین سفر با حضور وزیر خارجه ایران و مقامات عراقی در سلیمانیه ،اربیل و کربلا پیام مهمی برای استمرار و تعمیق بنیان های همکاری اقتصادی دو کشور است.
ایجاد مناطق صنعتی مشترک ، برندسازی و معتبرسازی انواع کالا و خدمات در قالب زنجیره سازی های تامین شبکه های پخش و توزیع کالا برای کاهش تعرفه های گمرکی و کسر هزینه های تمام شده محصول اقدامی بزرگ و تحول بخش در افزایش تعاملات خواهد بود .
***************************************
روزنامه ایران**
افق فرهنگی فناوری
محمد فاضلی
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، صنایع هستهای و موشکی را با دوچرخهسازی مقایسه کرده و گفته بود «ای کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه یا دوچرخه هند رقابت کند.» دو نوع مواجهه با این گفته میتوان داشت؛ اول، بحثی از منظر سیاستگذاری علم و فناوری و مقایسه کردن مزیتهای هر یک از انواع دانش و فناوری و ارائه آمار و ارقام درباره اینکه آیا واقعاً دوچرخههای ایرانی در بازار جهانی رقابتپذیر هستند یا نیستند. این بحث تخصصی را میتوان با این سؤال پی گرفت که آیا اساساً میشود صنعتی مرتبط با امنیت (نظیر ساخت موشک) را با دوچرخهسازی مقایسه کرد یا این کار نادرست است؟ این نوع مواجهه تخصص من نیست و به آن ورود نمیکنم. دوم، گفتار صادق زیباکلام چه معنای اجتماعی و فرهنگیای دارد و بر چه چیز دلالت میکند؟ این سؤال تلویحاً بدان معناست که آنچه بر زبان یک نفر فرد برجسته اجتماعی جاری میشود، صرفاً سخن او نیست، بلکه بروز و ظهور نوعی از نگرش و گفتمان خاصی است و باید پرسید معنای این نگرش و گفتمان چیست و تحت چه شرایطی بروز کرده است. طرح سؤال از این منظر، یعنی مهم نیست که موشک یا صنعت هستهای از دوچرخهسازی باکیفیت مهمتر هست یا نیست، بلکه چرایی بروز پرسشی در نسبت موشک و دوچرخه اهمیت دارد، پرسشی که روشنفکر فقط آن را به شکل واضحی طرح میکند ولی نشان از بروز اجتماعی این پرسش نیز هست.
من، هجده سال پیش، وقتی سالهای اولیه ورودم به عرصه علوم اجتماعی را طی میکردم، کتابی را با عنوان «راهبردهای عملی توسعه فرهنگی» (1379) از مجموعه متون یونسکو درباره دهه جهانی توسعه فرهنگی، ترجمه کردم که دفتر چهارم آن عنوان «افق فرهنگی طرحهای توسعه» را بر خود داشت و عنوان دومین بخش از این فصل بود: «شاخصهای توسعهای که از لحاظ فرهنگی مناسب است» (ص. 300-291). نویسنده درباره طرحهای توسعهای که تناسب فرهنگی دارند آورده است «طرح باید دارای چنان ماهیتی باشد که مردم بتوانند برایش جشن بگیرند، بتوانند اجزایش را به هم مربوط سازند، بتوانند دربارهاش آواز بخوانند، نمایشنامه بنویسند، شعر بسرایند و موسیقیای بسازند که لذت و شادیشان را از پیشرفت طرح نشان دهد.» (ص. 294) و در ادامه شش سؤال درباره نسبت طرحهای توسعه و فرهنگ طرح شده بود که چهار سؤال آن برای بحث حاضر اهمیت دارد:
- چه کسانی خالق و اجراکننده موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی و صنایع دستی محلی هستند؟
- آیا آوازهای جدید و شیوههای هنری نو ابداع میشوند؟
- درباره چه چیزهایی آواز میخوانند؟ درباره چه چیزی حکاکی و نقاشی میکنند؟
- آیا طرح به همان اندازه که در خدمت افراد تحلیلگر، عقلانی و منطقی است در خدمت افراد معمولی، دارای علائق شهودی و اشخاص خلاق هم هست؟
در آن دهه در جهان توسعه فرهنگی به معنای تلاش برای توسعه صنایع فرهنگی نبود، بلکه منظور ترویج شکلی از توسعه بود که فرهنگها (به معنای شیوه زیست، الگوهای ترجیحات و ادراکات و معناها و نمادهای زندگی مردم) در آن مشارکت عمیق داشته باشند و توسعهای با مشارکت همه اقشار و گروهها باشد. چهار پرسش فوق در اصل میپرسند آیا همه مردم طرح توسعه را بخشی از زندگی خود تلقی میکنند و از آن به گونهای لذت میبرند که برایش شعر و موسیقی بسازند؟ و آیا همه اقشار، آنها که مردم خوانده میشوند، در این فرآیند آفرینش جمعی درباره توسعه مشارکت میکنند؟
این پرسشها ما را به جایی میبرند که از خود بپرسیم اگر جامعه به نقطهای رسیده است که یک نگاه و رویکرد غیرقابل انکار و دارای معنا و اثر اجتماعی، دوچرخه را با موشک و صنعت هستهای مقایسه میکند، چه معنایی دارد. آیا همه یا اکثریتی از جامعه، چنان به این شکل از توسعه دلبسته است و اثر آن بر کیفیت زندگی خود را درک میکند که این شور و اشتیاق سبب آفرینش هنری بر محور توسعه محققشده شود؟ آیا جامعه به وجه مثبت درگیری عاطفی خود با موضوع توسعه را بروز میدهد؟ یا بخشی از جامعه نیروی عاطفی و خلاقیت خود را صرف میکند تا آنچه را توسعه خوانده میشود بیمعنا و بیاثر جلوه دهد؟
بد نیست سری به تاریخ بزنیم و مصداقی از رویکرد تحلیلی این نوشتار را بازخوانی کنیم. تولید خودروی پیکان در سال 1346 آغاز شد و سه سال بعد در 1349 مراسمی در ورزشگاه آزادی برگزار شد و آهنگ «تولدت مبارک» که به سفارش شرکت ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) توسط انوشیروان روحانی ساخته شده بود، رونمایی شد. شعر خیلی ساده بود: «مبارک، مبارک، تولدت مبارک/ لبت شاد و دلت خوش، چو گل پرخنده باشی/ بیا شمعها رو فوت کن، که صد سال زنده باشی/ مبارک، مبارک، تولدت مبارک.» آهنگ ماندگار شد و شاید اکثریت ایرانیان امروز اصلاً نمیدانند این آهنگ چگونه و چرا ساخته شده است، اما فراگیری و فرانسلی شدن آن نشان میدهد پیکان در عمق وجود فرهنگی ایرانیان رسوخ کرده بود و امروز نیز بخشی از خاطره جمعی است. پیکان اگر اهمیتی نداشت و با مقاومت فرهنگی ایرانیان مواجه شده بود، آهنگ تولدت مبارک نیز جایی در میان ایرانیان نمییافت و به احتمال قوی آهنگسازی نظیر انوشیروان روحانی نیز به ساختن آهنگی چنین ماندگار برای آن تن نمیداد.
فناوری، چیزی فراتر از انتخابی راهبردی، ابزاری برای قدرت یا تأمینکننده کیفیت زندگی است؛ همه اینها هست و از همه آنها فراتر میرود. اگر مردم، خودجوش و از همه اقشار، برای چیزی شعر نمیسرایند، آهنگ نمیسازند و پرسشهایی میپرسند که استراتژیستها یا تحلیلگران را خوش نمیآید، مسأله فراتر از نفهمیدن یا تحت تأثیر بیگانه بودن است. چیزی در نظام اقتصادی و سیاسی هست که از پیوند اجتماعی و فرهنگی میان مردم و فناوری، جلوگیری میکند.
یونسکو. (1379) راهبردهای عملی توسعه فرهنگی. ترجمه محمد فاضلی. مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
سعودی- قطر نمایی ازجنگ قبیلهای در میدان مدرن
شروین طاهری: بارها این عبارت را شنیدهایم که فوتبال، ورزشی تیمی است اما امشب میتوانیم موقتا این تعریف کلیشهای را به فراموشی بسپاریم، چرا که در دیدار 2 تیم قطر و عربستانسعودی از چارچوب گروه E جام ملتهای آسیای 2019 امارات، این قبایل هستند که با هم رو در رو میشوند نه تیمها؛ آلسعود در نبرد با بنیتمیم! بدویتی که از متن بازی مدرن بیرون میزند.
حتی انگار تاریخ بازی روز پنجشنبه 17 ژانویه در ورزشگاه زاید در ابوظبی نیز کارکردی جز یادآوری سال آغازین خصومت رسمی 2 شیخنشین خرد و کلان عربی به هواداران فوتبال ندارد. اوایل تابستان 2017 بود که همزمان با نخستین سفر رئیسجمهور جدید ایالات متحده به عربستان و در حاشیه نمایش کمدی ترامپ و سلمان با آن گوی کذایی - که واقعا هم مثل ماشین زمان عمل کرد، اگرچه به جای پیش بردن آمریکا و سعودی در تاریخ، هر دو را به عصر توحش بازگرداند- رژیم ریاض به همراه 3 متحدش مصر، بحرین و امارات، دوحه را به جرم خیانت طرد کرده و جدا از تحریم سیاسی و اقتصادی شبهجزیره کوچک جنوب خلیجفارس، آن را تهدید به برخورد نظامی کردند. شبهجزیرهای که حالا با طرح جدی بنسلمان برای تبدیل مرز پرتنش «سلوی» میان 2 کشور به آبراههای 60 کیلومتری، در حال تغییر ماهیت جغرافیایی به یک جزیره است. بدین ترتیب به نظر میرسد با مسدود و سپس محو شدن این مرز زمینی، تا زمان یک برخورد محتمل نظامی بین شیخنشین بزرگ جزیرهالعرب با جزیره متخاصم جدید، میدان فوتبال مهمترین آوردگاه رویارویی فیزیکی مستقیم بین دو طرف خواهد بود، بویژه که امیر قطر و ولیعهد سعودی، حاکمانی جوان و سودازده ماجراجوییهای بزرگ ورزشی و فوتبالی هستند. یکی به لطف تلاشهای پدرش امتیاز میزبانی نامتعارفترین جامجهانی فوتبال را با تطمیع میلیاردی سران فاسد پیشین فیفا گرفته و دیگری تلاش دارد با همین روش نظر اینفانتینو، رئیس فدراسیون جهانی فوتبال را برای راهاندازی یک جامجهانی باشگاهی جلب کند، اگرچه سر بریده جمال خاشقجی بد موقعی وارد دروازه کنسولگری سعودی در استانبول شد و گل به خودی خونین بنسلمان ژست قلابی او در قامت یک «جنتلمن» طرفدار «بازی زیبا» را خراب کرد. البته نباید نادیده گرفت که در هر حال جنون قدرت بیحد و مرز بنسلمان بر میل او به فوتبال که دارای قواعد و ضوابط خاص خود است میچربد. همان رویکرد بدوی و کینهتوزانهای که مالکالرقاب مجنون آلسعود ابتدا در قبال رقبای همقبیلهایاش چون «بننایف»، «مقرن بنعبدالعزیز» و «بنطلال» داشت و بعد به شکل وحشیانهتری در قطعه قطعه کردن خاشقجی نگونبخت که روزنامهنگار منتقد فامیل بود نمود پیدا کرد، در چالش با قبیله رقیب هم دیده میشود. «آلثانی» و «بنیتمیم» 2 قبیلهای هستند که تا قرن هفدهم میلادی هنوز از شهر «اشیقر» بر شمال نجد و جنوب عراق حکومت میکردند و از دیرباز تا امروز سلطه آلسعود را بر مسقط الراس تاریخیاش در مرکز شبه جزیره عربی به چالش کشیدهاند. این دو در قالب یک قبیله واحد، 2 قرن پس از اشغال قطر و بحرین توسط اقوام دورشان همچنان در خاستگاه خود، سرزمین نجد، دومین قبیله صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی محسوب میشوند.
پاییز سال گذشته در نخستین روزهای اعلان جنگ رسمی سعودی و شرکایش به قطر، تارنمای مرآه الجزیره از احیای کینهتوزیهای ضد قبایل عربستانی علیه قطریها به سبک دوران جاهلیت خبر داد. به دعوت «شیخ فهد بنفلاح آلحثلین» دایی بنسلمان، بیش از 120 هزار تن از قبایل یام و آلحثلین در دره عجمان در بیابانهای نعیریه در نزدیک مرز با قطر زیر یک چادر مدرن و عظیم گرد آمدند تا 21 سال پس از سلب تابعیت بیش از 5 هزار تن از اعضای قبیله المره توسط دولت وقت دوحه، به هواخواهی از آنان برای حمله به قطر اعلام آمادگی کنند.
این تنها یکی از صدها مورد کریخوانیها و کینهتوزیهای بدوی میان سعودیها و قطریهاست.
همچنین رژیم ریاض همواره امیران قطر را متهم کرده که به واسطه نفوذ تاریخی قبیله «بنیتمیم» در بخش مهمی از مناطق مرکزی عربستان، قصد براندازی آلسعود را دارند.
اواسط سال 2017 وقتی منابع خبری نزدیک به دوحه ادعا کردند امیر قطر دعوت رسمی پادشاه سعودی از او برای حضور در اجلاس سران شورای همکاری خلیجفارس را بهخاطر کشف توطئه بنسلمان برای ترور هوایی تمیم بنحمد در آسمان عربستان رد کرده است، رسانههای بینالمللی این موضوع را چندان جدی نگرفتند اما پس از آنکه ولیعهد سعودی، نخستوزیر لبنان را به گروگان گرفت و سپس نقش او در قتل فجیع روزنامهنگار عربستانی واشنگتنپست کشف شد، میتوان انتظار هر حرکت جنونآمیز دیگری را از سوی همهکاره رژیم ریاض داشت. بیدلیل نیست که امیر قطر ماه گذشته میلادی برای دومین سال متوالی دعوت رسمی ریاض را رد کرد و به جای خود یک نماینده فرستاد. قطر که عملا از ائتلافهای نظامی عربی به رهبری سعودی و حتی شورای همکاریهای خلیجفارس کناره گرفته، 2 ماه پیش با این بهانه که قطبی گازی است و نه نفتی، از اوپک هم خارج شد تا به طور مطلق از هر گونه اشتراک منافع با سعودیها دوری کرده و خود را بیش از پیش به رقبای آنها نزدیک سازد.
با این پسزمینه و تصویر کلی که رسانهها تاکنون از شخصیت زودجوش و مالیخولیایی محمد بنسلمان عیان کردهاند، تصورش سخت نیست که هر بار او نام «تمیم بنحمد آلثانی» امیر جوان قطر را میشنود یا گذرش به «حوطه بنی تمیم» سرسبزترین شهر نجد در جنوب ریاض میافتد، چنان دچار حمله عصبی میشود که عزمش برای تار و مار کردن مقر جدید قبیله رقیب در حاشیه خلیجفارس جزمتر میشود.
برای او چه فرصتی بهتر از یک رقابت قارهای فوتبال به میزبانی متحد اماراتیاش تا عقدهاش را مقابل چشم همه بر سر قطریها خالی کند؟
به همین دلیل قطعا هیچکس هنگام قرعهکشی جام ملتهای 2019 بیش از ولیعهد مجنون سعودی از همگروهی تیمملی کشورش با عنابیهای قطری خوشحال نشده است. اماراتیها نیز مشخصا به اشاره ریاض تمام پروتکلهای مرسوم میزبانی و رسانهای در یک تورنمنت معتبر بینالمللی را نقض کردهاند و بستر برای کشیده شدن خصومت سعودی- قطری به مستطیل سبز کاملا آماده شده است.
وقتی الجزیره، رسانه بینالمللی پرنفوذ جزیره گازی ثروتمند که پیش از آغاز رقابتها به میزبانی امارات عربی متحده - که خصومتش با قطر دستکمی از خود سعودیها ندارد - تلاش کرده بود تا شرایط را کمی برای کاروان فوتبالیستهای عشیره آلثانی که باید برای مسابقات به محدوده استحفاظی قبیله آلنهیان سفر میکردند تسهیل کند، در تارنمایش در مقالهای به قلم «صبا عزیز»، جلوگیری از ورود «سعود المحمدی» نایبرئیس فدراسیون فوتبال قطر به امارات را در آستانه آغاز رقابتها سوءتفاهمی نهچندان مهم خوانده و در کمال خونسردی همگان را به عدم اختلاط فوتبال و سیاست فراخواند، این لحن بیطرفانه بیشتر از چند ساعت دوام نیاورد و وقتی تیم خبرنگاران شبکه قطری برای پوشش مسابقات توسط پلیس امارات از فرودگاه دیپورت شدند، الجزیره که چند روز جلوتر حتی با خوشبینی به پیشواز پیشنهاد یک مقام ورزشی اماراتی درباره میزبانی مشترک 2 کشور در جامجهانی 2022 رفته بود، ناگهان حملاتش را متوجه میزبان جام ملتهای 2019 کرد و به بایکوت رسانهای تیمملی قطر و گزارشهایی از منع حضور عمده هواداران و خبرنگاران این کشور در میادین اشاره کرد. همچنین الجزیره در کنار بازوی رسانهای ورزشی خود یعنی شبکه « بیاین اسپورتس» که پوششدهنده انحصاری جامجهانی فوتبال و شماری از بزرگترین رویدادهای ورزشی جهان است، شروع به تاختن به سعودیها کردند. در روزهای اخیر که مقامات سعودی و اماراتی با غنیمت دانستن حضور «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا در منطقه و اظهارات ضد ایرانیاش، شروع به فضاسازیهای جدید علیه قطر کردهاند، رسانههای بینالمللی قطر فوتبال را موثرترین عرصه برای پاسخ به دشمن تشخیص دادهاند. الجزیره به نقض قانون کپیرایت توسط «بی اوت کیو» یک شبکه عربستانی پوششدهنده جام ملتها و شکایت کنفدراسیون فوتبال آسیا پرداخته و آن را «دزد دریایی» خطاب کرد. بیاین اسپورتس نیز با حمله به «بی اوت کیو» از مقامات فوتبال ایتالیا خواسته بود دیدار دیشب سوپرجام ایتالیا بین یوونتوس و میلان را که در ورزشگاه ملک عبدالله جده برگزار میشد علاوه بر موضوع سرقت کپیرایت توسط شبکه عربستانی، بهخاطر متهم بودن حکومت سعودی در قتل جمال خاشقجی متوقف سازد.
در چنین فضای پرتنشی، دنیل اسکافیلد، ستوننویس روزنامه انگلیسی تلگراف، دیدار امشب سعودی - قطر را دنباله جنگ تبلیغاتی 2 طرف میداند که به زمین فوتبال کشیده شده است.
سایمون چادویک، ورزشینویس انگلیسی هم نبرد 17 ژانویه در ورزشگاه زاید ابوظبی را فراتر از فوتبال میخواند. او تقابل عمر هوساوی، بازیکن النصر و حسن الهیدوس، بازیکن السد به عنوان کاپیتانهای تیمهای ملی عربستان و قطر را در بازی امشب تقابلی نمادین از اختلافات بنسلمان و تمیم بنحمد، رهبران 2 کشور میداند که واجد بسیاری از چالشهای سعودیها با قطریهاست. او همچنین مساله حضور تماشاگران قطری روی سکوهای ورزشگاه زاید را با توجه به تحریمهای امارات میزبان علیه این کشور، یکی دیگر از موضوعات جنجالی بازی امشب میداند. چادویک مینویسد: «بازی سعودی با قطر بهخاطر مسائل ژئوپلیتیک خارج از زمین مسابقه فراتر از یک برخورد فرهنگهای فوتبال است»؛ تقابلی که بهخاطر صدرنشینی غیرمنتظره قطر به دلیل تفاضل گل بهتر در گروه E رقابتها در حضور عربستان مدعی پرتنشتر هم شده است. تصور بنسلمان این است که روباههای صحرا (لقب تیمملی عربستان) در این جام که امارات، میزبانش هم مدعی مهمی محسوب نمیشود، بخت اول قهرمانی است؛ قهرمانی به هر قیمت همانطور که او قدرت را به هر قیمت طلب میکند. از لحن رسانههای سعودی نیز چنین برمیآید که آنها میخواهند تیم ملیشان 23 سال پس از قهرمانی 1996 در امارات بار دیگر جام آسیایی را در جایی مانند خانه بالا ببرد. این وضعیت بازی امشب را بغرنجتر میکند، چرا که اگر شاگردان «خوان آنتونیو پیتزی» نتوانند رقیب حیثیتی سیاسی عربستان را در زمین فوتبال شکست دهند، در گروهشان دوم میشوند که مایه شرمساری سعودیها خواهد شد. این میتواند چشمانداز قهرمانی را تهدید کند و در فضای پساخاشقجی بار دیگر خشم جنونآسای بنسلمان را باعث شود. همین حالا هم نگرانیها از دخالتهای فاجعهآمیز میزبان اماراتی و شریک سعودیاش در داوری و روند مسابقات کم نیستند. میگویند «فوتبال مسالهای فراتر از مرگ و زندگی است» اما این بار در سایه یک جنگ بدوی قبیلهای، فوتبال با همه ابعاد مدرنش به شکلی شرمآور به ناچیزترین مساله مسابقه سعودی-قطر تقلیل یافته است.
***************************************