روزنامه کیهان **
چهل سال انقلاب؛ چندگزارش مستند
نسخه انقلاب در کفایت و بنبستشکنی، معجزه میکند. پیروزی انقلاب، معجزه نمایان است، همچنان که بقا و گسترش نفوذ آن به رغم نقشههای دشمن، هر کدام معجزهای قابل مشاهده است. اگر در موضوع اقتصاد و عدالت اجتماعی هنوز لنگ میزنیم، علت در عمل نکردن به این نسخه است. درباره هویت و کارکرد انقلاب، چند گزارش مستند از میان هزاران روایت مشابه، سزاوار بازخوانی است.
1- ایران یا آمریکا؛ کدام طرف به قول مایک پمپئو «چهل سال است شکست میخورد»؟ طبق گزارشهای متعدد محافل غربی، ایران به هشتمین قدرت نظامی، سیزدهمین قدرت سیاسی و هجدهمین قدرت اقتصادی دنیا تبدیل شده است. روزنامه واشنگتن تایمز آبان 94 نوشت «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران رو به نابودی است». شاول شای معاون پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی دی ماه 96 در اسرائیل هیوم نوشت «سال 2016 به واسطه پیروزیهای چشمگیر ایران و متحدانش در عراق و سوریه و یمن و لبنان، یکی از پرموفقیتترین سالها در تاریخ حکومت اسلامی بود». مدتی بعد، امریکن اینترست گزارش داد «ایران در سال 2016 میلادی، به عنوان هفتمین قدرت برتر دنیا در زمره 8 قدرت بزرگ قرار گرفت».
2- دقیقا در همین دوره پرتلاطم بود که «هرتسل هالوی» فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل به مدیران مجموعه خود گفت «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد علمی و فنی ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین امروز جریان دارد. برداشتن فاصله 30 سال پیش ایران با ما، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند». در نظرسنجی از 21 هزار نفر از سیاستمداران، مدیران و نخبگان آمریکایی که هرسال توسط US News انجام میشود، ایران سال گذشته در رتبه 13 قدرتمندترین کشورها قرار گرفت.
3- همین پمپئوی لافزن، سال گذشته هنگام ریاست سازمان سیا به MSNBC گفت «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷ سال گذشته بسیار بیشتر شده و امروز، نفوذی بسیار فراتر از هفت سال گذشته دارد». چند هفته قبل بود که روزنامه گاردین نوشت «سال 2018، سال پیروزی ایران و شکست عربستان است. عربستان در لبنان، سوریه و یمن با شکست تمام روبرو بود و در مقابل، ایران توانست پیروزیهای متعدد کسب کند». روزنامه تاگساشپیگل نیز اخیرا نوشت «ایران پس از 40 سال به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است».
4- این اقتدار از کدام سرچشمه میجوشد؟ ریچارد نیکسون رئیسجمهور اسبق آمریکا در کتاب «1999، پیروزی بدون جنگ» تاکید میکند؛ «انقلاب ایران در ظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع انقلابی علیه تجدد [غربزده] و ارزشهای غربی بود. همان قدر که از سرمایهداری تنفر داشت، از کمونیسم متنفّر بود. آنها را دو روی سکه مادیگرایی میدید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند؛ چیزی را میخواستند تا بیش از مادیگرایی معتقد باشند. مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود. جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارائه داد و مردم با عشق و ایمان پذیرفتند».
5- ریچارد کاتم از ماموران سابق سیا و استاد دانشگاه پیتسبورگ است. جان والر رئیس شبکه سیا در ایران میگوید «کاتم از افسران ویژه من بود.» کاتم در کتاب «ایالات متحده، ایران و جنگ سرد»، ضمن رد از سر هیجان بودن انقلاب اسلامی مینویسد: «نهضت [امام]خمینی بهطور ناگهانی و سحرآمیز در ظرف چند ماه به وجود نیامد و سر بلند نکرد؛ ریشههایش عمیقاً در گذشته ایران قرار دارد و به گذشتهای دور باز میگردد. واضحتر بگوییم: این جنبش، تداوم نهضتی برای دگرگونی بنیادین بود که بیشتر از یک قرن قبل نضج گرفته بود».
6- مکتب امام خمینی(ره)، سنجه اصلی انقلاب است. کریم سنجابی رهبر جبهه ملی، در دولت مصدق وزیر فرهنگ بود و در دولت موقت انقلاب، وزیر خارجه بازرگان شد. سایت ضدانقلابی گویانیوز 18 بهمن 1390 درباره علت انفعال احزاب غیر اسلامی در مقابل امام، خاطره جالبی نقل میکند: «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی گلهمند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی با پوزخند جواب میدهد که ما نه تنها هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابانها آن هم کمتر از 50 نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیتالله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود میکشاند. این، واقعیتی تلخ است». فرخ نگهدار رئیس گروهک فدائیان خلق (همکار فعلی شبکه بیبیسی) نیز 14 بهمن 1390 در گفتوگو با سایت میهن اذعان کرد «من از وقایع 15 خرداد 42 فهمیدم آیتالله خمینی نفوذ فوقالعاده دارد و تکیه او بر تودههای تهیدست است؛ در مقابل شاه که تکیهگاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود... من کاملاً عنوان «امام» را انتظار داشتم. او سد شکستناپذیر شاه را شکست. این ایجاب میکرد نامی مانند رهبر و امام برای او انتخاب شود. ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد».
7- شخصیتی چنان بزرگ که دشمنانش در برابر عظمت او احساس کوچکی میکنند، در آخرین ماههای عمر دنیوی خویش (۲ فروردین ۱۳۶۸) پیامی راهگشا صادر کرد؛ پیامی که باید مدیران مدعی ارادت اما تحریفگر مرام امام را واداشت بارها بخوانند. این پیام، نسخه پیروزی تضمینشده میباشد و جالب اینکه خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی است: «... همه میدانند که تحمل هشت سال فشار و سختی فقط برای اسلام عزیز بوده، لذا مسئولین باید در دفاع از اسلام محکمتر از همیشه با تمام توان در مقابل جهانخواران بایستند... آنها اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام نشد، ایادی خودفروخته خود از منافقین و لیبرالها و بیدینها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است، در مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند. و نفوذیها بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجّه میزنند.
من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزبالله، اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. ما باید مدافع افرادی باشیم که منافقین سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان در سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند. ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد... مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند...
امروز با جمود و سکون و سکوت باید مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پابرجا داشت. همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان - به خیال خام خودشان - بیرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند. البته ما از زحمات وزارت امور خارجه قدردانی میکنیم و آنها باید با جدیت به کار خود ادامه دهند که ان شاء الله در انجام وظیفه بزرگ الهی و سیاسی خود موفق خواهند بود». (صحيفه امام، ج۲۱، صفحات 326 تا ۳۲۹)
8- نمیشود سالی سه چهار بار حرم امام رفت اما خلاف نسخه امام و رهبری عمل کرد. آنها که از نام انقلاب و امام برای معتبر کردن خود بهره میجویند اما با عمل خود میگویند نباید به نسخه امام و انقلاب عمل کرد چون خسارتآمیز است، مصداق این حکم الهی هستند که؛ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ الله عَلي حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَهًْ انْقَلَبَ عَلي وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَهًْ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ. و از مردم کسی است که خدا را به زبان عبادت میکند؛ پس اگر خیری به او رسید، بدان دلگرم شود و چون آزمونی (ضرری) به او رسید، برگردد. او در دنیا و آخرت زیان کرده؛ این همان خُسران آشکار است».
9- حل مشکلات اقتصادی و عبور از تحریمها شدنی است مشروط بر اینکه مسئولان به نسخه انقلاب برگردند. برخی طیفها، کرامت متبلور در انقلاب را به اقتصاد محض فروکاستند. به نام معیشت، باورهای انقلابی را زدند، اما هم به آخرت برخی از مردم خسارت زدند و هم معیشت عمومی را در تنگنا گذاشتند؛ امتیازاتی که به دشمن دادند، بماند. آخرش هم ناجوانمردانه، قصور و تقصیر و جفای خود را پای انقلاب و نظام نوشتند و گفتند باید نظام را تعدیل و غربپذیر کنیم تا هزینه ندهیم! خلاف انقلاب، اشرافیت و امتیازطلبی پیشه کردند، بیماری خود را به جامعه سرایت دادند، از رانتخواران حمایت کردند، و نسخه انفعال در برابر دشمن پیچیدند، حالا نیز به سراب اروپا و FATF و INSTEX امیدوار میکنند و مجال توهین و تحقیر دشمن حقیر نسبت به ملت بزرگ ما را فراهم میکنند.
10- دوگانه «موشک و پوشک» یا «موشک و خودرو» که محافل طعنهزن روی آن انگشت میگذارند، اتفاق دوگانه درسآموزی است. هر وقت همت و روحیه انقلابی وارد حوزه مدیریت اقتصادی شد و رانتطلبی و زراندوزی رخت بربست، بساط ناکارآمدی و ناراضیتراشی نیز جمع میشود. هر مدیریتی که مانند حوزه موشکی شهید داد یا زیست انقلابی را تمرین کرد، میتواند طعم پیشرفت و خودکفایی را بچشاند. هر وقت مدیران اقتصادی ما، شهیدانه زیستن را برنامه خود کردند، پیشرفت حاصل خواهد شد. اگر وزارت خارجه و اقتصاد و ارشاد و ارتباطات و صمت و نفت ما، روحیه امثال شهید مزرجی را به جان خریدند، حتما خط دشمن میشکند.
11- آقای رحیمپور ازغدی از شب عملیات والفجر 8 نقل میکند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت «امشب اگر عراقیها ما را نزنند، کوسهها میزنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب نمیتوانیم از آب رد بشویم. من امشب وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچهها به عشق تو زدند به خط. دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آناش با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد». این روحیه ما را پیروز کرد و کمر صدام و آمریکا و اسرائیل را شکست؛ نه گردن کج کردن سمت دشمن. با حقوق نجومی و لکسوسسواری و ویلانشینی فقط میشود سربار بود، نه نوکر مردم و سرباز انقلاب. برخی مدیران اگر روحیه انقلابی داشتند، امضای وزیر خارجه شیطان بزرگ را تضمین نمیدانستند تا بعدا مجبور شوند بگویند «هر توافقی با آمریکا حتی ارزش جوهر خودکار را هم ندارد» اما همزمان، به شیاطین اروپایی اعتماد کنند!
محمد ایمانی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
پیامدهای تقابل روسیه و آمریکا
بسمالله الرحمن الرحیم
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در یک اقدام تلافی جویانه اعلام کرد روسیه پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای میان برد (INF) را تعلیق میکند. این اقدام کرملین، واکنشی در قبال تصمیم ترامپ به خروج یکجانبه از این پیمان است. مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در یک موضع گیری غیرمعمول، روسیه را به «رفتاری بیشرمانه» متهم کرد که مفاد پیمان را زیر پا گذاشته و ششماه فرصت دارد که رفتارش را اصلاح کند و به پیمان باز گردد و به آن عمل کند.
دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هم ضمن تایید اینکه مسکو به تعهداتش عمل نکرده و از پیمان با آمریکا تخطی نموده است طرفین را به خویشتنداری و بازگشت به تعهدات خود دعوت کرد. نکته قابل توجه این است که تمامی اعضای ناتو در قبال تصمیم ترامپ در موقعیت یکسانی قرار ندارند بلکه این کشورهای اروپائی هستند که در معرض تهدید مستقیم روسیه قرار دارند و لغو یا تعلیق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای میان برد به نگرانی عمدهای برای آنها تبدیل شده است. با این حال، مواضع تهاجمی ترامپ حتی در آمریکا هم با مخالفتهای جدی مواجه گردیده است. نیویورک تایمز در این زمینه ترامپ را آغازگر عصر جدید ناامنی در جهان توسط قدرتهای هستهای معرفی کردهاند که فرصت تازهای برای مسابقه تسلیحاتی و برقراری « موازنه وحشت» به وجود آورده است.
این، حرکت جدیدی به کام جنگ افروزان و به نفع کمپانیهای اسلحه سازی آمریکا است که سرگرم تلاش برای متقاعد کردن دولت ترامپ در جهت شروع ساخت سلاحهای جدیدی هستند که از یکطرف مراکز کنترل و هدایت سلاحهای هستهای دشمن را نابود کند و از سوی دیگر با تولید بمبهای هستهای کوچکتر، آنرا کاربردی و «قابل استفاده» معرفی نمایند که نشانگر آغاز عصر جدید بیثباتی و ناامنی جهان است و قطعاً با تصمیمات متقابل روسیه و سایرین مواجه خواهد شد.
روسیه آمریکا را به نادیده گرفتن تعهداتش متهم کرده که با استقرار موشکهای هدایت شونده که قابلیت حمل کلاهکهای هستهای دارند، در پشت مرزهای روسیه ناامنی ایجاد کرده است. بعلاوه ناتو اعلام کرده که روسیه با تولید موشکهای «نواتور» عملاً پیمان را زیر پا گذاشته است. جالب اینکه واشنگتن از چین بیشتر از روسیه میترسد و نگران است که چین با شتاب فزایندهای سرگرم تولید انواع سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهکهای هستهای است ولی هیچ پیمانی را هم امضا نکرده است. پیمان فعلی 39 سال پیش بین گورباچف و ریگان به امضا رسید و میتوانست در مسیر مناسبی در معرض تجدیدنظر قرار گیرد و با جامعیت بیشتری عملیاتی شود ولی رفتار خلاف عرف ترامپ همه چیز را از اساس به زیر سئوال برد. مهمترین ابهام توافقات جدید و احتمالی هم هر لحظه ممکن است به سرنوشت پیمان فعلی دچار و به صورت یکجانبه از سوی آمریکا لغو شوند یا به حال تعلیق در آیند. ترامپ نه تنها در مورد پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای میان برد اینگونه عمل کرده، بلکه پیش از این درباره برجام، پیمان ترانس پاسیفیک، پیمان آب و هوائی پاریس و پیمان نفتا هم دقیقاً همین رفتار را داشته است. بعلاوه تهدید به خروج از پیمان ناتو، خروج از یونسکو، خروج از دادگاه بینالمللی کیفری و... چهره مخدوش و غیرقابل اعتمادی از آمریکا به نمایش گذاشته است و بنیان اعتماد جهانی در قبال تعهدات آمریکا را از اساس متزلزل کرده است.
واکنش سریع پوتین، پیام روشنی برای ترامپ نیز بود و نشان داد هر کاری که آمریکا انجام دهد، روسیه هم فوراً میتواند انجام دهد. دقیقاً از همین دیدگاه است که مسکو آغاز بررسی برای تولید سلاحهای کوتاه برد و میان برد زمین به هوا را اعلام کرده و در عین حال، کار بر روی موشک مافوق صوت میان برد را هم رسماً اعلام نموده است. به نظر میرسد دارودسته ترامپ خواهان همین رفتار کرملین هستند و ترجیح میدهند که پس از اقدام روسیه، فرصتی برای قبولاندن تولید سلاحهای جدید موشکی و هستهای به مراکز تصمیم گیرنده نظیر کنگره فشار بیاورند.
اتحادیه اروپا نیز با درک همین اوضاع است که با نگرانی روزافزونی، مسئله را پیگیری میکند و پیشاپیش مخالفت جدی و قطعی خود را با استقرار هرگونه سامانه موشکی جدید یا سلاحهای هستهای جدید در اروپا توسط آمریکا و ناتو اعلام کرده است. این بدان معنی است که اروپا از تکرویهای ترامپ به ستوه آمده و مایل نیست از پیامدهای تصمیمات و اقدامات یکجانبه آمریکا استقبال کند به ویژه آنکه هرگز طرف مشورت و تصمیم گیری نبوده و حتی نمیداند که قدم بعدی چیست و چرا؟
رفتار ترامپ سرآغاز بدعتی نامیمون در معاهدات بینالمللی محسوب میشود و ممکن است سایر کشورها را هم به ایفای نقش مشابهی وسوسه کند.
آمریکا تصور نکند که این پدیده برای همیشه به سود واشنگتن خواهد بود بلکه به عکس، ابعاد آسیب پذیری آمریکا به دلیل گستردگی دامنه حضور و عملیاتش در مقیاس جهانی، مطلقاً قابل مقایسه با سایر کشورها و حتی روسیه و چین نیست. خروج یکجانبه آمریکای ترامپ از پیمانها در عین حال نشانگر ناتوانی ترامپ برای رایزنی و پیشبرد اهداف آنها از طریق مذاکره در شرایط مساوی است و ثابت میکند که آنها پیشاپیش خود را طرف بازنده در هر مذاکره میدانند و به همین دلیل برای درهم ریختن میز مذاکره پیشقدم هستند، پدیدهای که وزن آمریکا را از این هم کمتر میکند.
***************************************
روزنامه خراسان**
تل آویو و نشانه های جنگی جدید؟
نویسنده : امیر مسروری
همان طور که سید حسن نصر ا...، دبیر کل حزب ا... لبنان اشاره کرد، تل آویو بر خلاف ادعای رسانه ای در قبال پایان دادن به عملیات سپر شمال بیان کرده، هنوز دست به اقداماتی می زند که به تعبیر دبیر کل حزب ا...، فاقد اثر بخشی امنیتی برای اشغالگران است.اگر به محیط پیرامونی رژیم صهیونیستی نگاهی داشته باشیم خواهیم فهمید از شمال، صهیونیست ها با نیرویی مواجه هستند که به تعبیر دبیر کل آن، دارای موشک های نقطه زن، دقیق و با برد بلند است که می تواند تمام دستاوردهای رژیم صهیونیستی را در منطقه هدف قرار دهد.در جنوب وضع برای صهیونیست ها بدتر از آن چیزی است که نخست وزیر و وزیر دفاع آن پیش بینی می کردند، جنوب آبستن اتفاقات جدید است و گروه های مقاومت در نوار غزه نشان دادند بدون توجه به محاصره کامل قادرند ظرف دو روز 500 راکت، موشک و خمپاره را به سمت سرزمین های اشغالی شلیک کنند.در شرق هم مقاومت اسلامی به القنیطره رسید و در یک عملیات تاکتیکی نشان داد می تواند دست روی اهداف ویژه و مهمی در سرزمین های اشغالی بگذارد. در واقع رژیم صهیونیستی از هر سه طرف تحت فشار است و نمی داند باید چه تدبیری بیندیشد که از این فشار خارج شود.در تحلیل های راهبردی سیاستی وجود دارد که تل آویو بر پایه آن تا به امروز عمل کرده است. «مقابله با تهدید»، سیاست رسمی رژیم صهیونیستی است و تل آویو بر پایه این راهبرد امنیتی – نظامی، هر جا که احساس کند نیاز به عملیات نظامی است، دست به اقدام نظامی می زند. اکنون صهیونیست ها همچون بادکنکی هستند که ظرفیت بیش از حدی را در خود نگه داشته اند و هر لحظه امکان انفجار وجود دارد. محاصره رژیم صهیونیستی در منطقه توسط مقاومت، به انباشت این نیرو کمک کرده و امکان عمل و طرح ریزی را از صهیونیست ها گرفته است. به عملیات های محدود در سوریه اگر توجه کنیم، درخواهیم یافت که تل آویو بدون سناریوی مشخص و صرفا بر پایه تحلیل واکنش احتمالی، عملیات نظامی محدود هوایی دارد. پیش از این صهیونیست ها در چند مرحله پایگاه های نظامی مقاومت از جمله حزب ا...، مستشاران نظامی ایران و نیروهای مقاومت حاضر در سوریه را زدند که با واکنش مواجه شد. اکنون عملیات های میدانی رژیم صهیونیستی صرفا کسب برآورد از میدان سوریه برای اقدام بزرگ تر است.تل آویو ترس آن دارد که در صورت حمله به سوریه یا تهاجم محدود به منطقه ای در نوار مرزی شرق سوریه و غرب عراق، رسما وارد جنگ فراگیر و از سه محور درگیر یک جنگ ناخواسته شود، بر همین اساس طرح عملیات شناسایی برای واکنش احتمالی را در دستور کار قرار داده است. اما سوال این جاست که هدف رژیم صهیونیستی از این عملیات چیست؟
الف) هدف اول رژیم صهیونیستی در سوریه، باز کردن یک جبهه از سه جبهه محدود ساز و عقب راندن نیروهای مقاومت از نوار مرزی خود است. گزارش های میدانی نشان می دهد صهیونیست ها از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل خواسته اند به القنیطره و جولان برگردند و در این منطقه برای جلوگیری از افزایش تنش، حفاظت کنند. پیش از این تل آویو در تصمیمی یک طرفه تمام نیروهای صلح بان را تخلیه و ارتش خود را در جولان مستقر کرد. در شمال سیم کشی را تقویت کردند و روی دیوارهای بتنی، فنس های بزرگ گذاشتند.
ب) دور ساختن تهدید از تل آویو، هدف دیگر رژیم صهیونیستی در مواجهه با محور مقاومت است. صهیونیست ها برای دفع تهدید در سرزمین های اشغالی همیشه پیشگام بودند و سیاست دفاع فرامرزی یا دفاع پیش دستانه را به عنوان دکترین، در دستور کار خود قرار می دادند. استقرار سامانه گنبد آهنین در تل آویو و طراحی سیستم جدید پدافندی گواه این مدعاست که صهیونیست ها از تهدید تل آویو نگرانند و بیش از همه تمایل دارند این تهدید رفع شود. تل آویو قلب رژیم صهیونیستی و مرکز تصمیم گیری های این رژیم در موضوعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی است و هدف قرار دادن این قلب، برای اشغالگران گران تمام خواهد شد.
ج) مسئله حشدالشعبی برای رژیم صهیونیستی بسیار نگران کننده است؛ گروهی که آموزش دیده، ایدئولوژیک و معتقد به آرمان های محور مقاومت از جمله جنگ با صهیونیست ها هستند. پیش از این در زمان صدام، رژیم صهیونیستی در چند حمله به عراق، برآن شد تا صدام را در مواجهه با تل آویو مهار کند و تا حدودی نیز موفق بود. اما با فروپاشی دولت صدام و تشکیل دولت همسو با محور مقاومت، این خطر به یک بحران برای سیاست های منطقه ای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. صهیونیست ها با نیرویی مواجه هستند که در صورت تهدید بخشی از محور مقاومت، قادر خواهند بود در سریع ترین زمان از زمین به ویژه نوار مرزی سوریه با عراق، به مرزهای جولان برسند و در جنگ احتمالی آینده شرکت کنند. نیروهایی که از منظر ایدئولوژیک و حمایت، محور مقاومت را پشت سر خود دارند. در کنار آن نوار مرزی عراق و سوریه، تنها نوار سرزمینی محور مقاومت از مسیر زمینی برای حمایت از عقبه حزب ا... لبنان و نوار غزه است. قطع این نوار مرزی و راهگذر حمل و نقلی برای صهیونیست ها اولویت دارد. کما این که برای آمریکایی ها نیز اولویت داشت اما طراحی عملیات آزاد سازی البوکمال، آن را ناکام گذاشت و ارتش دو کشور عراق و سوریه را بعد از چند دهه به هم ملحق کرد. صهیونیست ها تمایل جدی دارند تا با اعلام خط قرمز بودن تردد عراقی ها در نوار سوریه، همانند بخش هایی از القنیطره برای نیروهای محور مقاومت، این منطقه را به طور آزمایشی زیر حملات هوایی خود قرار دهند تا بازخوردهای لازم برای یک جنگ احتمالی در خاک عراق را به دست آورند.
در واقع صهیونیست ها خیال نبرد مستقیم با محور مقاومت را دارند. از یک سو انرژی متراکم درونی را نمی توانند کنترل کنند، از سوی دیگر هر چقدر هم تلاش می کنند ،نتیجه به دست آمده حاکی از حصر صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی است و تل آویو مجبور است برای جنگ احتمالی که آن را جدی می داند، پیش دستانه به کشورهای عضو محور مقاومت حمله کند تا به زعم خود، از قدرت یابی بیشتر آن ها جلوگیری کند. اما یک مشکل در این سیاست وجود دارد که صهیونیست ها را در آغاز جنگ، مردد کرده است. نتیجه جنگ و واکنش محور مقاومت چقدر گسترده خواهد بود؟
***************************************
روزنامه ایران**
به کجا چنین شتابان؟
ظاهراً گاوآهن برخی گروهها به زمین سفت خورده است و عدهای از آنان چنان نگران شدهاند که تصمیم دارند هرچه زودتر حساب خود را از آنچه که پیش از این کاشتهاند، جدا کنند. عدهای دیگر خیلی سادهانگارانه بوی کباب به مشامشان خورده است، در حالی که بوی چیز دیگری است. ولی هر دو گروه در این راه دچار تناقضات جدی هستند. کسی که برای یک دهه مدیریت رسانهای را داشته و مسئولیت یکی از بدترین دورانهای رسانهای کشور را عهدهدار بوده و به یک باره فیلش یاد 1400 کرده و حاضر شده که برای قدردانی از هنرمند مورد علاقهشان یعنی امیرحسین تتلو! و دادن تصویرش به او، بالای سکو برود!! و چنان شیفته آزادی و تسامح و مدارا میشود که گویی روح ژان ژاک روسو در کالبد او حلول کرده است! ولی به یک باره چنان به اصل خویش باز میگردد که سخنان رئیس جمهوری درباره فضای مجازی را تاب نمیآورد و از خود بیخود! و عنان اختیار کلام را از دست میدهد به طوری که دوستانش نیز او را محکوم و شماتت میکنند. کسان دیگری که برای مخالفت با دولت به هر رطب و یابسی متوسل میشوند و گزارشهای دروغ علیه مسئولین را در مجمع تشخیص میخوانند و هنگامی که دروغ بودن آن گزارش در همان جا ثابت میشود، حتی عذرخواهی کوچکی هم نمیکنند. کسانی که سازماندهی میکنند و «فشار پیامکی» را جایگزین «پیام منطقی» مینمایند و برخی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت را تهدید میکنند و هیچگاه نیز خودشان را آشکار نمیکنند. کسانی که تریبونهای دینی را تبدیل به ابزار مبارزه علیه دولت و سایر مسئولین کردهاند. مسئولینی که تنها گناهشان این است که مثل آنان نمیاندیشند. کسانی که تهدید میکنند و مراسم 22 بهمن را که باید مظهر وحدت و همدلی باشد، میخواهند به برنامهای جناحی و تفرقهافکن تبدیل نمایند.
هیچ دولت و حکومتی به دلیل وجود برخی مخالفتها و حتی اعتراضات محدود بهحق یا ناحق دچار مشکل اساسی نخواهد شد. بنابراین از این نظر مسألهای نیست. آنچه که مورد نظر است، دو نکته دیگر است.
اولین نکته، طرح این پرسش است که اگر کسانی در دولت پیش چنین رفتاری را در نقد آن دولت میداشتند با چه عواقبی مواجه میشدند؟ آیا کسی جرأت میکرد چنین رفتارهایی را بدون پرداخت هزینه و عواقب سنگین انجام دهد؟ در واقع این مصونیتی که برای مخالفان دولت و سایرین پیش آمده است، بدتر از هر اقدام مخالفتآمیز دیگر است.
نکته دوم این است که از این افراد که بیمحابا و حتی با خشونت تمام در حال حمله و تخریب هستند، باید پرسید که «به کجا چنین شتابان؟» حتماً خواهند گفت: «به هر آن کجا که باشد، بجز این سرا سرایم» چون این نحوه مواجهه با دولت جز این پاسخ دیگری را برنمیتابد. اینها اگرچه در حرف خود را انقلابی و حتی پاسدار ارزشهای انقلابی معرفی میکنند ولی کمتر کسی از آنان درکی از انقلاب و ارزشهای آن دارد که اگر داشتند، چنین برخوردهایی را پیشه نمیکردند.
علیرغم همه اینها یکی از آخرین رفتارهای ضدیت با دیگران، اتفاقی است که در نماز جمعه کرج رخ داد و نتیجه آن شد که آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس از حضور در آنجا برای ایراد سخنرانی در روز 22 بهمن سال جاری استنکاف کرد و برای حفظ وحدت عطای این حضور را به لقایش ببخشد. مسأله این است که چگونه کسانی به خود جرأت میدهند که به نام اسلام و جمهوری اسلامی و انقلاب، تا این حد علیه مسئولین کشور تبلیغات کنند؟ واقعیت این است که وضعیت امروز ما، مشابه آن داستانی است که دو زن بر سر کودکی نزاع کردند و هرکدام گفتند کودک از آن اوست، هنگامی که حکم شد کودک دو نیم شود، مادر واقعی از قید دو نیم شدن گذشت و کودک را بخشید. ولی کیست که نداند چنان زنی که مدعی مادری کودک شده بود و به دو نیم شدن کودک رضایت داده بود، مادر واقعی نیست، سهل است که صلاحیت هیچ چیز دیگری را هم ندارد.
اگر کمی ارتفاع بگیریم و واقعیت جاری در جامعه ایران را از بالا ببینیم، تعجب خواهیم کرد که در این جامعه و در حالی که تحت تحریم است و دشمنان مترصد یک خطای آن هستند، تا ضربه خود را بزنند چگونه عدهای به خود حق میدهند که برای رسیدن به قدرت، دست به تخریب هر چیزی بزنند؟
***************************************
روزنامه وطن امروز**
خط تولید سینمای استراتژیک را جدی بگیریم
حیرت در شبی که ماه کامل شد
محمدرضا کردلو: «واقعیت، منبع لایزال درام است»؛ بگذارید بحث درباره «شبی که ماه کامل شد» را با تشریح این گزاره کاملا درست، آغاز کنیم. «واقعیت، منبع لایزال درام است». تجربه صدوبیست و چند ساله سینما، شاهدی بر این مدعاست. سینمای هالیوود، بهرغم بهره بردن از سینماگرانی که قدرت تخیل بالا و توان ساختن فضاهای تجربهنشده و تازه را دارند، نسبت به واقعیتهای سیاسی و تحولات اجتماعی بیتوجه نیستند. کارگردانان مطرح تاریخ سینما با بهرهگیری از واقعیت و بعضا سوژههای خاص سیاسی در مقاطع خاص، آثار ماندگاری در ژانر سینمای سیاسی خلق کردهاند. از رکود اقتصادی دهههای 20 و 30 آمریکا تا ترور جاناف کندی، رسوایی واترگیت، جنگ ویتنام و خیلی اتفاقات دیگر منبع الهام فیلمهای مهمی در سینما شدهاند. ژانر سینمای سیاسی در ایران اما مهجور است و «بشدت» از آن غفلت شده است. اما چرا درباره این غفلت صحبت میکنیم؟ حداقل در 50 سال گذشته و با نگاهی وسیعتر در نزدیک به یکصد سال اخیر، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران مشحون تحولات فراوان و حوادث عجیب و غریب و محیرالعقول بوده است که بشدت قابلیت دراماتیزه و سینمایی شدن دارند. بارها و بارها درباره اینکه این موضوعات اهمیت دارند و باید درباره آنها فیلم ساخته شود، صحبت شده است. آنقدر حرف زده شده که زمان به سرعت گذشته و ناگهان متوجه شدهایم 40 سال است فیلم قابل توجهی ناظر به انقلاب اسلامی سال 57، نساختهایم، درباره تحولات پیش و پس از آن، درباره مادرهای فرزند از دست داده و شهدای انقلاب، درباره تکتک وقایعی که فقط در روزهای تقویم جا خوش کردهاند و سینمایی نشدهاند یا اگر اثری درباره آنها ساخته شده، آنچنان نبوده که موهبتی به حساب بیاید. زمان گذشته و همین گذر زمان است که فضا را برای تحریف تاریخ مهیا میکند. تحریف تاریخ توسط کسانی که پررو پررو، از یک خان خودکامه و یک شاه آدمکش اسطورههایی میسازند که کسی اگر نداند فکر میکند مردم در سال 57 (بلانسبت) دیوانههایی بودند که یک آدم عاقل و یک رژیم درست و درمان را فراری دادهاند. حال آنکه انقلاب دلیل دارد. اصلا مگر میشود بزرگترین انقلاب قرن بیدلیل
اتفاق بیفتد؟ حال آنکه اگر سینما، بموقع ورود کند، در مقابل بسیاری از تحلیلهای غلط میایستد و حُسن کار «نرگس آبیار» در «شبی که ماه کامل شد» همین است. اینکه بموقع و پیش از اینکه دیر شود دست به کار شده و یکی از مردانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را کارگردانی کرده است.
«شبی که ماه کامل شد» اگر چه بر اساس یک داستان واقعی (که در اینترنت قابل دسترس است) ساخته شده و اول، وسط و آخرش معلوم است اما آنقدر «سینما» است که مخاطب ناخودآگاه، «آگاهی»اش را نسبت به همه واقعیتهایی که میداند، از دست میدهد و مسحور فیلم میشود. آخرش چه میشود؟ ما «پایان» را قبلا خواندهایم، میدانیم، نسبت به آن آگاهی داریم، اخباری که از «عبدالمالک ریگی» شنیدهایم، به قدری فراگیر بوده که جمعیت زیادی از ایرانیان از آن مطلعند. با همه اینها با شروع فیلم، اتفاق محیرالعقولی برای مخاطب میافتد. سفت سرجایش پای قصهای که آبیار تعریف میکند مینشیند.
سینما یعنی همین اصلا؛ شخصیت را باید ساخت. عبدالمالک ریگی ساخته میشود، عبدالحمید ریگی ساخته میشود، فائزه و برادرش، مادرش، مادر ریگی و شخصیتهای دیگر، ساخته میشوند و اتفاقا چون در فضای قصه ساخته میشوند، تو همه آنچه از واقعیت اینها میدانی را فراموش میکنی! در نهایت فیلم اما آنها تفاوتی با واقعیتی که تو از آنها میدانی ندارد. نتیجه و برداشت نهایی از فیلم، با واقعیت یکی است و همین تفکیک ظریف میان قصه و واقعیت و وحدت نهایی میان این دو، شاهکار نرگس آبیار در «شبی که ماه کامل شد» است.
درباره شبی که ماه کامل شد، خیلی بیشتر از اینها میشود ـ و بایدـ حرف زد. فیلم نرگس آبیار و کارگردانیاش، نهتنها برای خود او که برای سینمای ایران یک پیشرفت محسوس محسوب میشود. بازسازیهای کمنظیر، تصویربرداری فوقالعاده، طراحی صحنه و گریم، موسیقی و جزء به جزء فیلم در خدمت قصهاند و سکانس اضافیای در فیلم نمیبینیم.
در این بین بیایید به یک سوال هم پاسخ دهیم: ارمغان «شبی که ماه کامل شد»، سری «ماجرای نیمروز»، «23 نفر» و «تختی» برای سینمای ایران چیست و چرا باید فیلمهایی از این دست را مهم دانست و برایشان حسابی کف و سوت زد؟
سینمای ایران (جز استثناهایی) حداقل در چند سال گذشته با عمده فیلمهایی که در جشنواره و گیشه به نمایش درآورده، نشان داده سینمای خیالپردازی نیست. انگار تخیل فیلمسازان (نمیدانم به چه دلیلی) ته کشیده است. قصههای تکراری با موتیفهای تکراری، الگوهایی تکراری، در چرخهای از تکرار. در این بین الهام گرفتن از واقعیت شاید تنها راه نجات سینما از این تکرار باشد. جریانی که چند سال است با پرداختی سینمایی به وقایع مهم سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران، پا گرفته و به نقطه عطف امروز رسیده است. باز شدن مسیر سوژههای واقعی، آن هم در کشوری که پر است از این سوژهها، بشدت ما را نسبت به سینمای آینده امیدوار میکند. در سالهای اخیر هم، اتفاقات مهمی در این گونه از سینما افتاده است. از «چ» و «به وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا تا سری «ماجرای نیمروز»، «تختی» و اثر تحسینبرانگیز «شبی که ماه کامل شد»، همه با تکیه بر این جنس از سوژهها تولید شده و مورد استقبال قرار گرفته است. «خط تولید سینمای استراتژیک» که سالها حرفش را میزدیم، حالا راه افتاده است؛ وقت الگو گرفتن، الهام گرفتن و فیلم ساختن است.
***************************************