اسلام مدعی است که استعدادها و قابلیت های فطری و استفاده از زمینه های سرشتی انسان به طرز مطلوبی موجب رشد و سعادت انسان خواهد شد و با استفاده از آن ها می توان کودک را در مسیر مناسبی جهت داد و آن ها که این جنبه را در نظر ندارند، کودک را از شرایط سعادت محروم می نمایند.
انسان موجودی تأثیرپذیر و تأثیرگذار است و از شرایط و موقعیّتهای وراثتی، زیستی، جغرافیایی و طبیعی، خانواده و مدرسه، دوست و همنشین، وسایل ارتباط جمعی و همچنین از موقعیّت شغلی، صنفی و اجتماعی تأثیر میپذیرد و از مجموعۀ این عوامل، شخصّیت و شاکلۀ او ساخته و پرداخته میشود. از سوی دیگر، بر فرد، جامعه و شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تأثیر میگذارد و موقعیّتهای فردی و اجتماعی را دگرگون میسازد.
روند تأثیر و تأثّر، ظاهر و باطن انسان را نیز در بر میگیرد. مقصود از باطن، افکار، نیّت ها، انگیزه ها، آرمانها و باورهاست و منظور از ظاهر، اعمال و رفتار ظاهری است که از آدمی سر میزند. ظاهر و باطن انسان پیوسته و مدام در تأثیر و تأثّر متقابل اند و محصول این ارتباط متقابل، پیدایش طبایع ثانوی و خلق و خویها و ملکات است که در اعماق باطن آدمی راسخ میشود و به سختی میتوان آنها را تغییر داد. با این همه انسان از قابلیتی برخوردار است که میتواند اخلاق، سجایا و ملکاتی را که تا به حال نداشته، به دست آورد و طبایع، صفات و عادات خویش را تغییر دهد و صفاتی را جایگزین صفات پیشین کند.
انواع صفات انسان
انسان دارای سه گونه صفات و ویژگی هاست:
۱ ـ صفات ذاتی که ناشی از زمینۀ خلقت و وراثت اوست و او در برابر آنها مسئول نیست.
۲ ـ صفات و ویژگیهایی را که خود او از روی اختیار یا با زمینه سازیهایی به دست آورده و در برابر آنها مسئول است.
۳ ـ صفات و ویژگیهایی که ناخودآگاه از محیط کسب شده و او ناگزیر به پیراستن خود از آلودگیها وآراستن خود به جنبههای مثبت است. (قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ۱۴)
طبقه بندی عوامل مؤّثر در تربیت
به طور کلّی میتوان این عوامل را به دو گروه وسیع وراثت و محیط تقسیم کرد. در عامل محیط، میتوان دو عامل انسانی و غیرانسانی را دخیل دانست. شخصیت هر فرد، ترکیب جامعی از ویژگیهای بدنی و روانی و مجموعۀ نمودهای خارجی آن هاست. عوامل شکل دهندۀ این ترکیب پیچیده، در دو گروه فطری و اکتسابی، در دو بحث وراثت و محیط مطرح میشوند. موروث شامل مجموعۀ ویژگیهایی است که آدمی از اسلاف خود به ارث میبرد که این ویژگیها از بدو تولد در انسان ظاهر میشوند، از ثبات و استحکام نسبی بهره مندند و بعضی از آنها تا پایان عمر شکل و حالت اولیه را حفظ میکنند. ویژگیهای اکتسابی به مرور زمان و تحت تأثیر عوامل خارجی محیط پدید میآیند و گاهی در پی ریزی شخصیت نقش مؤثّرتری دارند. وراثت و محیط دو عامل تعیین کننده اند که گاهی مشترک و گاهی به طور متقابل عمل میکنند. (معیّری، بچههای خوب پرورش بد، ۲۵)
۱- عامل وراثت
در قلمرو حیوانات و نباتات، قوانین وراثت حاکمیت دارد، در حالی که در نوع انسانی این حاکمیت وجود ندارد. به این معنا که عوامل ارثی مانند یک علّت تامّه، نمیتواند سرنوشت قطعی فرزندان را تعیین کند. آن چه که هست اینست که عوامل ارثی، اوصاف و خصوصیاتی را در پدیدههای جسمانی و روانی به فرزندان منتقل میکند. ولی این انتقال ارثی، در اوصاف و مختصات روانی که غیرقابل تغییر نباشد، دیده نمیشود. (علامه جعفری، تعلیم و تربیت اسلامی، ۱۴۷) در روایات شیعی در مورد وراثت این طور آمده است: امام رضا (ع) از پدران خود روایت میکنند که پیامبر (ص) به مردی فرمود فرزندت به چه کسی شباهت دارد؟ او پاسخ داد فرزند یا شبیه مادر است و یا پدر. پیامبر فرمودند چنین نگو، هنگامی که نطفه در رحم قرار میگیرد، خداوند کل نسب بین آن و بین آدم را حاضر میکند. مگر این آیه را نخوانده ای؛ فی أَیّ صوُرَه ما شاءَ رَکَّبَک. به نظر میرسد که در کلام حضرت به مسألۀ تشابه ژنتیکی بین افراد اشاره شده است و بر این اساس نباید انتظار داشت که فرزند تنها به پدر و مادر خود شبیه شود. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۷، ۹۴)
در روایت دیگر از امام باقر (ع) که از پیامبر (ص) روایت کرده اند هیچ انسانی وجود ندارد مگر این که بین او و آدم ۹۹ عِرق وجود دارد که در ایجاد نسب فعالیّت دارند. وقتی نطفهای در رحم قرار میگیرد، عِرقها به جنبش درآمده و از خداوند میخواهند که فرزند شبیه آنها شود. (کلینی، الکافی، ج ۵، ۵۶۱، ۲۳)
مسألۀ وراثت را در سه بخش وراثت نوعی، نژادی ـ خانوادگی، فردی باید بررسی کرد که از وراثت نوعی، یک گونگی انسانها حاصل میشود و ویژگیهایی مطرح میشوند که وجه امتیاز بین انسان و دیگر جانورانند و دو نوع وراثت دیگر منشأ بروز گوناگونی هاست. وراثت نژادی ـ خانوادگی مرزهای بین نژادها و گروههای متمایز جامعۀ انسانی را مشخص میکند، در حالی که بحث از وراثت فردی، به آن خصوصیات فطری محدود است که منحصراً به هر فرد معیّن اختصاص دارند و وسیلۀ تمیز او از دیگر افراد هم نوع اند. (معیّری، بچههای خوب پرورش بد، ۲۶)
رابطۀ وراثت و محیط
موجود زنده تحت تأثیر هر دو عامل محیط و وراثت است و بسیار مشکل است سهم هر یک از محیط و وراثت را از لحاظ تأثیر اندازه گیری کنیم. حالات افراد در هر مرحله از زندگی، معلول و بازده هر دو عامل محیط و وراثت است و به عبارت دیگر خصوصیات ارثی و نیز مقدار رشد این خصوصیات و توقف آن، تا حد زیادی متوقف بر محیط و عوامل تربیتی است که بر فرد تأثیر دارند. میتوان گفت وراثت، فرد را با استعداد و تمایلات خاصی مجهز میسازد و محیط به این استعدادها مجال رشد داده یا آن را متوقف میسازد. ممکن نیست محیط - ولو بسیار خوب و عالی باشد- از حدودی که وراثت تعیین کرده، تجاوز نماید. بلکه میتواند به پیشروی خصوصیات تا اقصی درجۀ آن کمک نماید. چنان که محیط بد میتواند به اهمال و توقف خصوصیات موروثی کمک کند.
در آیات قرآن نیز مطالبی که مؤیّد این مطلب است، در سرگذشت فرزند حضرت نوح میخوانیم که در هنگام نزول عذاب، فرزند حضرت نوح (ع) حاضر به همراهی با پدر نشد و آنچه بر سر معاندان آمد، برای او هم اتفاق افتاد و گرفتار طوفان شده و غرق شد. در مکالمۀ بین حضرت نوح (ع) و خداوند متعال، وقتی حضرت میفرمایند که پسرم از اهل من بود، پس چطور غرق شد؟ خداوند میفرماید او از اهل تو نبود، چون عمل ناشایست انجام میداد. (سورۀ هود، آیات ۴۲ ـ ۴۶)
این امر نشانۀ آن است که وراثت به تنهایی برای انتقال صفات نیکو کافی نیست و صفات انسانی تحت تأثیر محیط، قابلیّت دگرگونی دارند. در نظام تربیتی اسلام به نقش وراثت و محیط توأماً توجه شده است. در تعالیم اسلام از یک سو توجه به انتخاب همسر و شرایط آن را میبینیم که تلاش به پیراستن فرزند از آلودگیهای ناشی از وراثت است و از سوی دیگر توجه به نقش محیط به معنای عام کلمه که شامل محیط غذایی، آب و هوایی، معاشرتی، سیاسی و فرهنگی است. (قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ۱۱)
اگرچه تأثیر وراثت در دوران اولیه زندگی، شدیدتر میباشد، ولی با رشد انسان و بالا رفتن درجۀ آگاهی او، از شدت تأثیر آن کاسته میشود. به عنوان مثال هوشمندی از مشخصات موروثی انسان است. اگر محیط فاقد جنبههای تربیتی و آموزشی باشد، استعداد غنی و برجسته هم، چنان که باید، بروز نمیکند و چه بسا که هدر میرود. (معیّری، بچههای خوب پرورش بد، ۸۵ ـ ۸۶)
در تربیت اسلامی، تربیت بر مبنای فطرت است و منظور از آن شرایطی است که انسان بر اساس آن آفریده شده و یا صفتی که ذات فرد به آن متّصف است. اسلام مدعی است که استعدادها و قابلیتهای فطری و استفاده از زمینههای سرشتی انسان به طرز مطلوبی موجب رشد و سعادت انسان خواهد شد و با استفاده از آنها میتوان کودک را در مسیر مناسبی جهت داد و آنها که این جنبه را در نظر ندارند، کودک را از شرایط سعادت محروم مینمایند. (قائمی، زمینۀ تربیت، ۶۴)
در قرآن لغت فطرت در آیۀ ۳۰/روم آمده و مفهوم این کلمه، ابداع و خلق به معنای آفرینش بدون سابقه میباشد. فطرت انسان یعنی ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان. منظور از فطرت و خلقت ابتدایی، خلقت غیر تقلیدی است. فطرت با طبیعت و غریزه فرق دارد. معمولاً در مورد اشیاء و بی جانها کلمۀ طبیعت به کار برده میشود (به معنای نوعی ویژگی که منشأ اثر خاصی باشد). غریزه که معمولاً در مورد حیوانات و افعال حیوانی انسان به کار میرود، یک حالت نیمه آگاهانهای است که حیوانات و انسان، چیزی را تشخیص میدهند. اکتسابی نیست، سرشتی است. فطرت مانند طبیعت و غریزه یک امر تکوینی و جزء سرشت انسان است. از غریزه آگاهانهتر است و برخلاف غریزه که مربوط به مسائل مادی زندگی حیوان است، به مسائلی که انسانی میدانیم، ارتباط دارد. امروزه این مسائل را به نام انسانیت مطرح میکنند. اصالت انسان و انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است. (مطهری، فطرت، ۱۸ ـ ۳۸)
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: کُلُّ مولودٍ یولِدُ علی الفِطرَه حَتّی یَکوُنُ أبَواهُ یُهَوِّدانِهِ وَ یُنَصِّرانِه وَ یُمَجِّسانِهِ. هر کودکی بر فطرت (الهی) به دنیا میآید تا زمانی که پدر و مادرش او را یهودی، مسیحی و یا مجوس میکنند. از این حدیث استفاده میشود، فطرت توحیدی و الهی کودک تحت تأثیر محیط تربیتی خانواده شکل و فرم مییابد. محیط تربیتی میتواند او را فردی معتقد به دین یهود یا مسیحیت تحویل اجتماع دهد. (رشیدپور، آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی با تأکید بر روش ها، ۱۳)
بنابراین محیط و وراثت هر دو در تربیت انسان مؤثرند. در اوایل رشد تأثیر وراثت بیشتر بوده و کم کم به اثر محیط افزوده میگردد. تا جایی که میتواند وراثت را نیز تحت تأثیر خود قرار داده و در جهت مثبت و یا منفی دگرگون سازد.
برخی صفات مانند خلق و خو، رنگ پوست، بلندی و کوتاهی قد با شدت و ضعفشان بیشتر به عوامل ارثی ارتباط دارند، اگرچه تأثیر محیط نیز در آن ها، مطلقاً نفی نمیشود. وراثت در برخی ویژگیهای انسان، نقش زمینه سازی و تأمین ظرفیتها و استعدادها را برعهده دارد و عوامل محیطی آنها را به فعلیت میرسانند؛ مانند هوش، یادگیری، تربیت اجتماعی و رشد معنوی. البته اگر مایههای ذاتی وجود نداشته باشند عوامل محیطی به تنهایی کاری از پیش نمیبرند. با وجود کنش متقابل بین عوامل محیطی و جنبههای ارثی، این عوامل همیشه تعیین کننده نیستند، بلکه در قلمرو رفتارهای اختیاری انسان، تعامل وراثت و محیط نقش زمینه ساز دارد و عامل تعیین کننده اراده و انتخاب شخص است. (آذربایجانی، سالاری فرد، روان شناسی عمومی، ۷۲)
ادامه دارد...