پرونده برنامه تلویزیونی "ملک سلیمان" با حضور سردار محمد حجازی جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه بسته شد؛ او ابعاد ناگفتهای از ترور سردار سلیمانی و جنگ با داعش را مطرح کرد که قابل توجه است.
مشروح آن را در ادامه میخوانید:
رمز تمام شکستهای آمریکا در منطقه نام سردار سلیمانی بود
سردار حجازی در ابتدای صحبتهای خود با اشاره به ترور سردار سلیمانی توسط آمریکا گفت: تصور من این است دلیل این که آمریکا در این مقطع دست به چنین جنایتی زد این بود که از یک طرف مشاهده میکرد شکستهای مختلفی را از جبهه مقاومت خورده است و رمز تمام این شکستها کسی به نام سردار سلیمانی است.
در سوریه میخواستند حکومت را سرنگون کنند نتوانستند، در عراق قصد توطئه داشتند و با ایجاد و تقویت داعش نتوانستند. در لبنان به دنبال ایجاد فتنه بود نتوانستند. همه این شکستها به خاطر وجود جبهه مقاومت و فرمانده آن کسی به نام سردار سلیمانی است.
ماجرای چند حمله نافرجام آمریکاییها برای ترور سردار سلیمانی/ آیا پای ترور بیولوژیک در میان بود؟
وی ادامه داد: آمریکاییها مدتها بود که قصد داشتند سردار سلیمانی را بزنند؛ تحلیل ما این است که از یک سال و اندی پیش قصد داشتند ایشان را بزنند. چند بار اقدام کردند؛ برای مثال در حسینیهای که قرار بود ایشان سخنرانی کند میخواستند تونل بزنند و مواد منفجره بگذارند و حسینیه را همراه با تمام مردم بزنند.
این اتفاق قرار بود در کرمان باشد که البته تونلزده نشد و عواملش دستگیر شدند. قبل از این اتفاق نیز در مراسمی که ایشان در روستای خود داشتند، عناصر مشکوکی مشاهده شدند که موفق به دستگیری نشدیم اما کشف شد که توطئهای در راه است. بنابراین آمریکاییها چند بار اقدام کردند که حاج قاسم را بزنند اما ردپایی از خود باقی نگذاشتند.
جالب است بدانید که حاج قاسم تعریف میکرد که به واسطه سوالهایی را از وضعیت جسمی من پرسیدند. تحلیل ایشان این بود که کار بیولوژیک روی من انجام دادند و منتظر نتیجه آنند؛ بنابراین کارهایی انجام شد اما به نتیجه نرسید. در نهایت به نقطهای رسیدیم که رئیس جمهور آمریکا با مسئله استیضاح دست و پنجه نرم میکند و هیچ دستاوردی در سیاست خارجی خود ندارد.
او برای تحکیم موقعیت خود در انتخابات آینده محتاج اقدامی است و دست به چنین کاری زد تا موقعیت خود را بهتر کند. بنابراین میتوان گفت که اولویت آمریکا این نبود که حاج قاسم را مستقیم بزند اما بعدا شاید در موقعیتی قرار گرفتند که ایشان را زدند.
شکست ترامپ در روابط بینالملل او را به ترور سردار تشویق میکرد
او در پاسخ به سؤالی مبنی بر این که چرا آمریکا سردار سلیمانی را ترور کرد گفت: دقت داشته باشید که هماکنون در آمریکا ترامپ را دشمن مردم آن کشور میدانند و میگویند که به خطراندازنده منافع آمریکا او است. علاوه بر این دقت داشته باشید که در چند ماه اخیر اتفاقاتی رخ داده بود که بسیاری از همپیمانان آمریکا در منطقه به یأس و ناامیدی رسیده بودند.
برای مثال وقتی که ما پهپاد آمریکایی را زدیم خیلی از کشورهای منطقه گفتند آمریکایی که نمیتواند از خود دفاع کند چگونه میخواهد از ما دفاع کند؟ وقتی که یمنیها مراکز سعودی را زدند، تکنولوژی آمریکایی زیر سؤال رفت و پرسیدند این ضدهوایی که برای ما درست کردید و کلی پول بابت آن از ما گرفتید چه کارکردی داشت؟ این به معنای شکست آمریکا در منطقه است. بنا بود کاری انجام دهند که این آب رفته را به جوی بازگردانند. رئیس جمهور آمریکا رسما گفت که ما این کار را انجام دادیم. به نظرم آنان با آگاهی کامل این اقدام را انجام دادند اگر چه نباید تاثیر رژیم صهیونیستی در این اقدام را نادیده گرفت.
سفر سردار سلیمانی به عراق مخفی نبود/ هیچ کس باور نمیکرد آمریکا چنین غلطی کند
حجازی در پاسخ به سؤالی مبنی بر این که آیا سفر سردار سلیمانی به عراق پنهان شده بود یا خیر، گفت: اساساً سفر سردار سلیمانی به عراق یک سفر رسمی و با دعوت نخستوزیر عراق صورت گرفته است. ایشان با پاسپورت سیاسی خود به این کشور رفتند و در حقیقت مساله مخفی نیست و همه میدانستند. حتی یک هیئت رسمی به استقبال ایشان آمده است و بنا نبوده است که سفر ایشان مخفی باشد. در مورد این که میگویند ملاحظات امنیتی رعایت نشده است نیز باید بگویم سردار سلیمانی یک شخصیت مهم و معروف است و همه مسئولیت ایشان را میدانند. دقت داشته باشید که این برای اولین بار نبوده است که ایشان به عراق سفر میکرده است و ایشان هر 15 روز یکبار سفری به این منطقه داشتند. حتی جالب است بدانید که وقتی ایشان ملاقاتی با یک مقام عراقی داشته است، آمریکاییها بلافاصله پس از این دیدار به سراغ آن شخصیت میرفتند تا از کم و کیف دیدار باخبر شوند. در حقیقت خیلی از سفرهای ایشان به عراق علنی بوده است و خیلیها خبر داشتند. هیچ کس باور نمیکرد که آمریکا دست به چنین کاری بزند و حتی خیلی از تحلیلگران آمریکایی این کار را عبور از خط قرمزها میدانستند. این کار هم نقض حاکمیت عراق و سیادت آن است و هم تخلف از قوانین بینالمللی به شمار میرود و هم یک کار غیرانسانی است.
آمریکا فکر میکرد مردم هیچ واکنشی به ترور سردار نشان نمیدهند
او بیان داشت: البته تصور آنان این بود که با زدن حاج قاسم همه چیز تمام میشود. حتی تعبیر آنان برای حاج قاسم شخص بیجایگزین است و اگر او را بزنیم هیچ کسی نیست که چنین نقشی را برعهده بگیرد و حذف او باعث ایجاد خسارت بزرگی در جبهه مقاومت میشود. موضوع مهم دیگر نیز این بود که به واسطه اطلاعاتی که به آنها داده میشد احساس میکردند به دلیل اختلافنظرهایی که در داخل وجود دارد اگر حاج قاسم را بزنند مردم واکنشی نشان نمیدهند. وقتی این هجوم مردمی را در مراسم تشییع ایشان دیدند به آنها ثابت شد که اینطور نیست.
هدف داعش خراسان بود نه سامرا و دمشق/ همه کشورها 2 درصد بودجه دفاعی دارند ما 1.2 درصد
او در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر این که چرا ما باید در عراق و سوریه حضور داشته باشیم گفت: اگر بخواهم یک پاسخ کوتاه به این سوال بدهم باید بگویم که آیا شما اجازه میدهید که دشمن به شما نزدیک شود و داخل کشورتان بیاید و آن موقع با او درگیر شوید؟ یک زمانی است که قبل از این که به مرزهای شما نزدیک شود او را مورد هدف قرار میدهید و از بین میبرید. یکی از فرماندهان معروف داعش که در سوریه بود در مراسمی خطاب به نیروهای خود میگوید میدانید چرا اینجا مراسم خود را برگزار میکنیم؟ این جا کاخ یکی از سلاطین بنیامیه است. ما میخواهیم همه کسانی که در برابر بنیامیه ایستادند را بکشیم و به ایران و خراسان برسیم. این تعبیر خودشان است و کاری بود که میخواستند انجام دهند. دقت داشته باشید که خیلی از کشورها بخشی از منابع مالی خود را برای دفاع در برابر دشمنانشان قرار میدهند. این رقم حدود 2 درصد است، البته در کشوری مثل عربستان 4 درصد است و در کشوری مثل پاکستان که خیلی هم ثروتمند نیست بیش از 2 درصد است. این موضوع در حالی است که در جمهوری اسلامی پولی که به دفاع اختصاص داده میشود از 1.2 درصد هیچگاه بالاتر نرفته است؛ هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور. آیا بهتر نیست که به خارج از کشور خودمان برویم و با دشمن بجنگیم به جای این که دشمن به داخل بیاید و با هزینه چند برابر با او بجنگیم. اکنون اروپا میلیاردها دلار پول هزینه میکند تا اجازه ندهد که داعش به کشورشان وارد شود.
جانشین فرمانده نیروی قدس در مورد آشنایی خود با سردار سلیمانی گفت: نمیدانم ابتدای آشنایی ما در چه سالی بوده است اما فکر میکنم که اولین آشنایی ما به سالهای 1361 و 1362 برگردد. وقتی که در جبهه بودیم و فرماندهان مختلف در قرارگاه شرکت میکردند، آرام آرام با همدیگر آشنا میشدیم. بنده در آن زمان در قرارگاه کربلا بودم و حاج قاسم را در جلسات قرارگاهی میدیدم. علاوه بر این، ما بازدیدهایی از لشکرهای مختلف داشتیم و ایشان را در لشکر ثارالله نیز میدیدیم. جالب است بدانید وقتی که در لشکر 41 ثارالله وارد میشدید، جنبههای حفظ نیروی انسانی توجه شما را جلب میکرد. این که به غذا و جای خواب رزمنده رسیدگی شود. باید بگویم که نظم و انضباط خاصی در این لشکر وجود داشت و در طرف مقابل آموزشهای خوبی هم داده میشد. باید بگویم جاذبه عجیبی در این لشگر وجود داشت و خیلی از نیروها از استانهای اطراف به راحتی وارد این لشکر میشدند. عموم فرماندهان ما در زمان جنگ در استان خود شناخته شده بودند و حاج قاسم هم در استانهای کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان بسیار شناخته شده بود. البته خیلی از فرماندهان ما بعد از شهادتشان به صورت ملی شناخته شدند.
لشگر 41 ثارالله نقطه ثقل مبارزه با دشمن در هشت سال دفاع مقدس بود
او ویژگیهای لشکر 41 ثارالله را برشمرد و گفت: لشکر 41 ثارالله در هر عملیاتی که شرکت میکرد عملکرد خوب و زبانزدی داشت. وقتی میخواستند عملیات را طراحی کنند مشخص میشد که هر لشکر در کجا عمل کند. بعضی جاها سخت بود و بعضی آسان. جاهای سختتر به یگانهایی داده میشد که عملکرد مؤفقتری داشتند و اعتماد بیشتری به آنان بود. لشکر 41 ثارالله یکی از لشکرهایی بود که مورد اعتماد بیشتری بود و تجربه عملکرد بهتری داشت. در حقیقت لشکر 41 ثارالله یکی از لشکرهای قدر و نقطه ثقل مبارزه با دشمن در سپاه بود. نکته دیگری که باید اشاره کنم این بود که در جلسات طراحی عملیات که بحثهایی صورت میگرفت یکی از کسانی که خیلی خوب بحث میکرد و فهم نظامی دقیقی داشت ایشان بود. بعضیها ساکت بودند اما ایشان بحث و اظهارنظر میکرد و عمدتا جایی را به او میدادند که قناعت داشت. ایشان خیلی سختگیر بود؛ در کاری که باید انجام میشد و به درستی انجام نشده بود گهگاهی تلخی میکردند و میپرسیدند که چرا فلان کار را به درستی انجام ندادید اما وقتی که جلسه تمام میشد دستی بر سر آن شخص میکشیدند و امید میدادند.
حاج قاسم در 40 سال مبارزه خود هیچ گاه درجا نزد
حجازی تاکید کرد: نکتهای که وجود دارد این است که حاج قاسم محصول تجربه خود در چهل سال جهاد در راه خدا را در سوریه درو کرد. ایشان از فرماندهی گردان و تیپ شروع کرده، با اشرار در شرق کشور مبارزه کرده، در نیروی قدس وارد شده و کار سیاسی، اطلاعاتی نظامی را تجربه کرده است و در نهایت از تمام تجربه خود نتیجهای گرفته است. به نظرم ایشان در طول مدت 40 سال در حال رشد و تعالی بود، درجا نزد و هیچ گاه دو روزش برابر نشد. حاج قاسم در روزی که به شهادت رسید با روز اول خود بسیار متفاوت بود. ایشان در ابتدا یک فرمانده میدانی و عملیاتی بود اما در لحظه شهادت یک فرمانده استراتژیک بود، او در باب عملیاتهای نامنظم یک نظریهپرداز بود.
ماجرای حدس دقیق حاج قاسم از زمان نابودی داعش
وی اضافه کرد: بگذارید یک مثال بزنم؛ یک ماه از پیدایش داعش گذشته بود که ایشان یکی دو عملیات در عراق انجام داد و سپس به سوریه برگشت و ایشان را دیدیم. همانجا از ایشان پرسیدیم که نتیجه چه میشود؟ همانجا جواب داد که سه سال طول میکشد تا داعش را از بین ببریم. دقت داشته باشید که هیچ سیستم ستادی به او گزارش نداده بود که برای نابودی داعش سه سال زمان احتیاج است بلکه تحلیل خودشان براساس فهم نظامیشان بود. همواره از خودم سوال میکنم که او چگونه این حدس عالمانه را زد؟ دو سال قبل از این که داعش وارد سوریه شود، ایشان در جلسهای گفت که برنامه آمریکاییها این است که از عراق وارد شوند و در منطقه جزیره مستقر شوند. از ایشان سوال کردم که آیا اطلاعات یا گزارشی دارید؟ پاسخ داد طبیعی است. جالب است که آمریکاییها همین کار را کردند و این حدس ایشان هنوز هم برای ما جای سوال است. پیروزیهای حاج قاسم در میدان نبرد خاری در چشم آمریکاییها بود. حاج قاسم عمل به هنگام داشت و همین مسئله باعث پیروزی ایشان شده است. یکی از ویژگیهای ایشان این بود که هیچگاه از میدان فاصله نمیگرفت. یعنی گزارش میدان را از نمایندگانش نمیگرفت و خودش میرفت و مشاهده میکرد. ایشان تلفیقی از فرماندهی میدانی و نگاه راهبردی عملیاتی بود. خیلی از مدیران ما مینشینند تا مشکلی بهشان اطلاع داده شود و سپس تصمیم میگیرند که چه کار کنند. ایشان گاهی اوقات ظرفیتها را شناسایی میکرد که هیچ کدام از ما تصور هم نمیکردیم که قدرتی از دل آن بیرون بیاید اما کمی بعدتر میدیدیم که عجب قدرتی از دل آن بیرون آمده است.
بعید است در دو صفحه آخر شناسنامه حاج قاسم جای خالی پیدا کنید/ او در تمام انتخاباتها شرکت کرده بود
این مقام نظامی در پایان صحبت های خود ضمن برشماری ویژگیهای حاج قاسم گفت: اولین ویژگی ایشان این بود که دلداده و عاشق ایران، نظام و رهبری بود و از جان خود مایه میگذاشت. ویژگی دوم ایشان این بود که به دنبال تشریفات نبود و فرد مخلصی بود که برای تحکیم جایگاه خود کسی را هزینه نمیکرد بلکه خود را هزینه مردم و امنیت آنان میکرد. فکر میکنم که راه حاج قاسم از وصیت او مشخص است. بگذارید مثال روز بزنم؛ فکر میکنم که اگر به شناسنامه او نگاه کنید جای خالی در دو صفحه آخرش پیدا کنید چرا که او در همه انتخابات ها شرکت کرده بود. او پایبند به نظام و عاشق آن بود. یکی از راههای وارد شدن به دل مردم همین است.
منبع: تسنیم