ورود به میدان چالشی سوریه برای ریاض در کنار واشنگتن یک فرصت طلایی است؛ چراکه وارد شدن به میدان سوریه با توجه به شرایط حضور قدرتهای منطقهای (ایران و ترکیه) و فرا منطقهای (روسیه و آمریکا) برای ریاض بهآسانی و سهولت آنچه از این طریق امکانپذیر میگردد، فراهم نمیشود.
همانگونه که در خبرها آمده است؛ ریاض به همراه واشنگتن درصدد تشکیل یک گروه مسلح تازه در شمال سوریه است؛ آنچه در ادامه این خبر رسانهای شده است، سازوکارهای تشکیل این گروه مسلح است که در قالب ادغام دو گروه کُردی در شمال سوریه عملیاتی میشود. درواقع آنچه دراینباره مهم به نظر میرسد بررسی زمینههای علت مشارکت دادن ریاض در ادغام نیروهای این دو گروه کُردی (حزب اتحاد دمکراتیک، شاخه سوری PKK، حزب کارگران کردستان ترکیه) و شورای ملی کُردهای سوری از معارضان ائتلاف سوری (از لحاظ روشی و ایدهای وابسته به جریان بارزانی هستند) در سوریه از سوی ایالاتمتحده آمریکا است. به عبارت روشنتر پرداختن به انگیزههای اصلی ریاض در ذیل مشارکت با واشنگتن در ایجاد چنین نیرویی موضوع اصلی این یادداشت است که تلاش میشود تا ابعاد چشماندازی پیش روی ریاض از تصمیم به مشارکت با آمریکا دراینباره را مورد اشاره و بررسی قرار دهد.
بنا بر گزارش روزنامه ترکیهای «خبر ترک»، عربستان سعودی بهعنوان بخشی از این طرح در ذیل مشارکت با آمریکا در جهت تشکیل یک گروه تازه مسلح در شمال سوریه، از طریق ادغام عناصر این دو گروه، مراتب کمکهای مالی در این طرح را به دوش میکشد؛ بهطوریکه تاکنون ۱۲۰ میلیون دلار به حزب کارگران کردستان کمک کرده است و در مدت سه سال، ۵۲۰ میلیون دلار برای این طرح هزینه خواهد کرد و ۲۰۰ میلیون دلار دیگر نیز که صرف هزینههای جانبی این طرح خواهد شد را تقبل خواهد کرد؛ اما هدف اصلی ریاض از حضور در این طرح و پذیرفتن نقش مالی دراینباره چیست؟
۱- اولین موردی که دراینباره به نظر میرسد مبنایی برای مشارکت ریاض در قالب حضور فعال مالی در این طرح باشد، به موضوع فعالسازی بسترهای حضور منطقهای آن در قالب راهبردهای نفوذ مرتبط است؛ درواقع ریاض درصدد است در کنار فعالیتهای منطقهای در خاورمیانه، از یمن تا شمال آفریقا در لیبی و حتی سودان، به احیای جایگاه نقش منطقهای خود در سوریه بپردازد؛ نقشی که با شکست و تضعیف نیروهای تکفیری روزبهروز ضعیفتر شد؛ تا جایی که سعودی در سوریه بهعنوان یک بازیگر، نهتنها جایگاهش را از دست داد، بلکه بهمرورزمان حذف گردید. ازاینرو دستگاه تصمیمگیری ریاض با ادراک محیطی از شرایط موجود در شمال سوریه از یکسو و با استعانت به تلاشهای مستمر برای بازیابی و پذیرش نقشهای تازه در سوریه از سوی دیگر، درصدد است تا از این طریق که یک فرصت خاص برای آغاز کنش گری در سوریه به شمار میآید به نحو احسن استفاده کند.
۲- با توجه به آنکه ریاض در عرصه سیاست خارجی و فعالیتهای مداخلهجویانه، سیاست راهبردیِ متنوع سازی کنشگری را دنبال میکند، طرح مزبور را علاوه بر آنکه یک نیاز حیاتی، برحسب اضطرار، در جهت حضور در سوریه تلقی میکند، این طرح را عامل مکملی در مسیر تکمیل پروژه فعالیتهای ریاض در عرصه خارجی میداند. به همین سبب به طرح مذکور بهعنوان یک فرصت حیاتی در راستای نفوذ گستری در قالب سیاستهای نقشگرایانه منطقهای مینگرد.
۳- ورود به میدان چالشی سوریه برای ریاض در کنار واشنگتن یک فرصت طلایی است؛ چراکه اولاً وارد شدن به میدان سوریه با توجه به شرایط حضور قدرتهای منطقهای (ایران و ترکیه) و فرا منطقهای (روسیه و آمریکا) برای ریاض بهآسانی و سهولت آنچه از این طریق امکانپذیر میگردد، فراهم نمیشود و دوم اینکه آمریکا در این عرصه بهمثابه سپری خواهد بود که از شدت فشارهای وارده به ریاض از جانب دیگر بازیگران موجود در سوریه کم خواهد کرد؛ ازاینرو بهواسطه ویژگی کارکردی واشنگتن در این طرح، ریاض خواهد توانست در راستای برآورده سازی مطالبات و اجرای اهداف و برنامههای خود در سوریه در پشت واشنگتن پنهان شود و در لوای آن در کنار دیگر بازیگران و همتراز با آنها در آینده سوریه به نقشآفرینی بپردازد. واقعیت این است که حضور نیابتی در سوریه میتواند منافع منطقهای ریاض را در بازی قدرت در میدانهای منطقهای در رقابت با دیگر بازیگران تأمین کند که طرح مذکور شرایط حضور و زمینههای دستیابی به هر آنچه منافع توصیف میگردد را برای ریاض راحتتر و آسانتر کرده است.
۴- مسلماً ازجمله دلایل مهم و کارکردی برای حضور ریاض در این طرح، شدت اختلافات میان آن با آنکارا است؛ درواقع شکل و میزان اختلافات و تنشهای موجود میان ریاض با آنکارا عاملی مهم برای حضور ریاض در مرزهای ترکیه در شمال سوریه به شمار میآید. بهعبارتدیگر، ریاض از طریق طرح مذکور نهتنها خواهد توانست موقعیت ترکیه را در شمال سوریه با تهدید روبرو سازد، از این طریق قادر خواهد بود عمق راهبردی ترکیه را نیز مورد هدف قرار دهد؛ از سوی دیگر نیز تشکیل این نیروی مسلح در راستای منافع ریاض، در آینده میتواند به عاملی جهت اعمال فشار بر ترکیه تبدیل شود و برای ترکیه دردسرساز گردد و به چالشی جدید برای امنیت ترکیه مبدل شود. از منظر عملکردی نیز این طرح ماهیتاً میتواند یک معضل ژئوپلیتیکی برای آنکارا باشد، چراکه با عملیاتی شدن این طرح و تشکیل آن، شورای ملی کردهای سوریه که مورد حمایت آنکارا است با دیگر گروههای معارض سوری کُرد که با آنکارا زاویه دارند، متحد میشود؛ و این بدان معنا است که این طرح نهتنها بسترهای آسیبپذیری آنکارا در سوریه را فراهم خواهد کرد، بلکه دامنه شدت آن ممکن است تااندازهای باشد که جغرافیای سرزمینی ترکیه را نیز در آینده مورد تهدید قرار دهد و به یک مشکل تازه ژئوپلیتیکی برای آنکارا تبدیل شود که عینیت یافتن این اتفاقات مطلوب و خوشایند ریاض خواهد بود.
۵- بااینحال علاوه بر آنچه در بالا به آنها اشاره شد، نباید فراموش کرد مشارکت ریاض در این طرح در ادامه اهداف منطقهای آنها در پیروی از سیاستهای منطقهای آمریکا نیز محسوب میشود. بهطوریکه ریاض به دلیل سیاست پیروی از حامی خود (واشنگتن)، همواره بهعنوان بخشی از نقشههای آمریکا در جهت اجرای برنامههای منطقهای آن در خاورمیانه بهحساب میآید. این یعنی اینکه ریاض سود و زیان مشارکت و همراهی با واشنگتن در اجرای طرحهای منطقهای را بدون رویکرد محاسبهگرایانه میسنجد؛ بهطوریکه درازای این همکاریها، کسب توجهات معنوی و حمایتی واشنگتن را برای در امان ماندن از هر آنچه تهدید میداند و ادعا میکند، هدفگذاری کرده است.