عملکرد متناقض و تبعیضآمیز سازمانهای بینالمللی در مواجهه با رفتار بازیگران مختلف و ضعف این سازمانها در مدیریت بحران، این اندیشه قدیمی را که ایجاد یک تشکیلات جهانی باعث کنترل قدرت، فروکش کردن تخاصم بین ملتها و ایجاد صلح بینالمللی خواهد شد را با چالش روبرو کرده است.
ناتوانی و سرگردانی انسان در مواجهه با پدیدهها و بحرانهای بدیع و نوظهور، نشانگر این واقعیت است که الگوهای اندیشهای و قالبهای رفتاری نهادینهشده پیشین، دیگر پاسخگوی حل مسائل پیچیده امروزی نیست. ازاینرو بسیاری از این ایدهها نیازمند تحول و دگرگونی است. گرچه این نیازمندی مختص به ساحت خاصی از جامعه انسانی نیست و طیف وسیعی از جنبههای حیات انسانی را در بر میگیرد، اما آنچه بهطور اخص مدنظر این نوشتار است، تغییر در الگوهای روابط بینالملل و سازمانهای بینالمللی است.
عملکرد متناقض و تبعیضآمیز سازمانهای بینالمللی در مواجهه با رفتار بازیگران مختلف و ضعف این سازمانها در مدیریت بحران، این اندیشه قدیمی را که ایجاد یک تشکیلات جهانی باعث کنترل قدرت، فروکش کردن تخاصم بین ملتها و ایجاد صلح بینالمللی خواهد شد را با چالش روبرو کرده است. از دانته حکیم ایتالیایی در قرن چهاردهم تا کانت فیلسوف شهیر آلمانی در قرن هجدهم و سایر پایهگذاران جامعه ملل و حتی تئوریهای نوین روابط بینالملل همگی بر این باور بودند که با نهادآفرینی و قانونگذاری بینالمللی میشود تا حدود زیادی مانع دستاندازی قدرتهای فائقه به حقوق جوامع ضعیفتر شد؛ باوری که در عمل تاکنون محقق نشده است. نمونه واقعی این موضوع را میتوان در قضایای برجام و موضعگیری سازمانهای بینالمللی در قبال آن بهخوبی لمس کرد.
بااینکه ایران از دی ۱۳۰۰ شمسی به عضویت جامعه ملل درآمده، تاکنون بیشترین نظام بازرسی از تأسیساتش را پذیرفته و همواره خود را ملزم به رعایت قواعد بینالمللی دانسته، اما بیتوجهی و عبور آمریکا از قوانین و تعهدات بینالمللی، در کنار رفتار جانبدارانه طرفهای اروپایی که هماینک به اسبهای سورتمه کش سیاستهای هژمونیک او تبدیل شدهاند، اعتبار رویکرد تکیهبر «پارلمان جهانی» و رسیدن به یک تعهد جامع بینالمللی برای حفظ منافع ملی ایرانیان را کمرنگ نموده است.
به نظر میرسد وقت آن رسیده تا در نحوه مواجهه با سازمانهای بینالمللی تجدیدنظر شود و با کنار زدن پارادایمهای موجود، بازتعریفی جدید از روابط بینالملل ارائه گردد. باید پذیرفت که دیگر نمیتوان با همین فرمان به راه خود ادامه داد. مدل «یا زنگی زنگ و یا رومی روم» که در آن ایدهها غالباً مکانیکی، خطی، یکسویه و غیرمنعطف و بسته بوده و سالها بین دوگانه «یا تقابل یا تسلیم» در نوسان است، پاسخگوی بازی پیچیده فعلی نیست؛ ازاینرو باید جای خود را به مدل «هم زنگی زنگ و هم رومی روم» بدهد؛ یک استراتژی ارگانیک، منحنی، چندبعدی، منعطف و باز که پاسخگوی دشمنی هوشمند رقیب باشد. استراتژی «مقاومت و همکاری هوشمند» که در آن به طرز ماهرانهای جای تقابل، مقاومت منطقی و اصولی و بهجای تسلیم، همکاری هوشمند قرار میگیرد، میتواند پاسخی به حل مسائل امروز باشد. 30