مهمترین فایده برای ثبت حوادث تاریخی و آشنایی با آن در دورههای بعدی، در همین درسآموزیها و عبرتگیریهاست.
انسانهای بابصیرت، همان کسانی هستند که در سالگرد حوادث و رخدادهای بزرگ، تلاش میکنند با دقت و تأمل در چیستی آن حادثه و چرایی پدیدآییاش، تاریخ را به مدرسه و کلاس درسآموز و عبرتگیر تبدیل کنند.
به طور قطع 28 مرداد 1332، یادآور یکی از مهمترین حوادث تلخ تاریخی برای کشور و ملت ایران است. حادثه و واقعهای که در این روز تاریخی پدید آمد، درسها و عبرتهای فراوانی برای ملت ایران در همه دوران دارد. به طور قطع از کودتای آمریکاییـ انگلیسی 28 مرداد 1332 میتوان به منزله یک نقطه عطف در تاریخ تحولات سیاسی ایران نام برد.
کودتایی که ملت ایران و سرنوشت کشور را برای یک دوره 25 ساله، در بدترین و فاجعهآمیزترین مسیر تاریخی جهت داد.
بنابراین در سالروز این رویداد سیاه تاریخی، انسانهای فهیم و تمام کسانی که دلسوز کشور و ملت ایران هستند، باید به این قبیل پرسشها پاسخ دهند که زمینههای شکلگیری کودتا چگونه فراهم شد؟
عاملان اصلی کودتا چه کسانی بودند؟ آیا کودتا قابل پیشبینی و پیشگیری بود یا نه؟
مهمترین فایده برای ثبت حوادث تاریخی و آشنایی با آن در دورههای بعدی، در همین درسآموزیها و عبرتگیریهاست.
این سخن مولیامیرالمؤمنین علی(ع) است که در وصف انسانهای بابصیرت میفرمایند: «...فَإِنَّمَا الْبَصِيرُ مَنْ سَمِعَ وَ تَفَكَّرَ وَ نَظَرَ وَ أَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ» انسان با بصیرت آن کسی است که هر مطلبی را میشنود، در مورد آن فکر میکند و هر صحنه و منظرهای را که میبیند در آن با دقت مینگرد و از حوادث تاریخی عبرت گرفته و سود میبرد.
اگر براساس این سخن حضرت علی(ع) بخواهیم از حادثه کودتای 28 مرداد سال 1332 به عنوان یک رخداد بزرگ و تأثیرگذار به شکل منفی و مخرب بر کشور و ملت ایران به مدت 25 سال،درس گرفته و عبرت بیاموزیم، بزرگترین عبرت چه خواهد شد؟ چرا این حادثه تلخ پدید آید؟
با مرور بر اسناد متقن و خدشهناپذیر موجود درباره این حادثه تاریخی، علت اصلی پدیدآیی این کودتای تلخ و موفق به وضوح خودنمایی میکند.
علت اصلی این کودتا در بعد داخلی که عبرتآموز است، اعتماد وصفناپذیر دکتر محمد مصدق به آمریکاییهاست. در بعد خارجی دلیل بسیار روشن است و آن، خلق و خوی استکباری کشورهای غربی و در کودتای 28 مرداد، دو کشور سلطهگر انگلیس و آمریکاست.
اما نکته مهم، آن زمینهها و عوامل داخلی است که باید برای درسآموزی و عبرتگیری مورد توجه قرار گیرد. دکتر مصدق برای حل مشکلات کشور در آن شرایط خاص،با بیاعتنایی به جریانهای مذهبی با محوریت آیتالله کاشانی و تودههای مردم، گرهگشایی از مشکلات را در دستان آمریکاییها پنداشت!
مصدق براساس همین ارزیابی غلط و غیر منطبق با خلق و خوی کشورهای سلطهگر، به آمریکا سفر کرد و به وعده آمریکاییها مبنی بر پشتیبانی از ایران و کمک برای حل مشکلات پدیدآمده اقتصادی کشور دل خوش کرد. او با همین تصور نادرست که خود را موفق در حل مشکلات کشور از این طریق میپنداشت، به آیتالله کاشانی بیتوجهی کرد و مغرورانه آینده را از آن خود دید. اما به ناگاه با کودتای انگلیسیـ آمریکایی 28 مرداد،دولتش ساقط شد و ذلیلانه به تبعیدگاه رفت.
حال سؤال این است که آیا همین تجربه تاریخی کفایت نمیکند که ملت ایران، برای همیشه تاریخ تا زمانی که نظام سلطهگر در آمریکا حاکم است، به این کشور و دولتمردانش اعتماد نکند؟
جواب بسیار روشن است؛ اما متأسفانه با وجود این عبرت تاریخی، از همان روز اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جریانی که اتفاقاً افتخارش را مصدقی بودن میداند؛ دنبال حل مشکلات کشور از طریق آمریکا بود و این نگاه همچنان ادامه دارد. این جریان برجام را رقم زد و با وجود عهدشکنی آمریکا در برجام، همچنان تأکید بر مذاکره با آمریکا و حتی شخص ترامپ دارد!