دغدغه اول ما نباید پیروزی بایدن یا ترامپ در انتخابات آمریکا باشد؛ موضوع فراتر از این حرفهاست. اولویت و راهبرد نخست ما باید این باشد: با سیستمی به نام سیاست و قدرت در آمریکا که کمر به فشار و مهار و نابودی مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی بسته است چگونه باید برخورد کرد. نباید کشور را با ترامپ و بایدن و اینکه آن خوب است و این بد، درگیر کرد. این رفتار و منش درستی نیست. دشمن، دشمن است، حالا چه خوب باشد چه بد، چه سفید باشد چه سیاه، چه ترامپ باشد چه بایدن.
در این چند هفتهای که فضای سیاسی و رسانهای کشور درگیر انتخابات آمریکا شده است، با مطالعه بخشهای مهمی از مطالب، یادداشتها، تفاسیر، سخنرانیها و ... که در خبرگزاریها و مطبوعات داخلی از طیفهای مختلف سیاسی منتشر میشود، یک نکته قابل تأمل مشاهده میشود: با اینکه آمریکا «موضوع اول» سیاست خارجی ما است و به عنوان «دشمن» درجه یک به شمار میرود، اما متأسفانه «شناختی» که از این دشمن درجه یک و عناصر، ساختارها، نهادها، فرهنگ و هنجارهای تشکیلدهنده آن در فضای رسانهای و سیاسی ما وجود دارد، «عمیق» و «دقیق» نیست. اینکه به اصطلاح یک تحلیلگر مسائل آمریکا در این ده روز ده جا سخنرانی کرده و یا ده جا یادداشت بنویسد و یک روز بگوید ترامپ پیروز میشود و روز دیگر بگوید بایدن، با این روش آدمی حتماً در مواجهه با آمریکا دچار خطای محاسباتی میشود. دغدغه اول ما نباید پیروزی بایدن یا ترامپ در انتخابات آمریکا باشد؛ موضوع فراتر از این حرفهاست. اولویت و راهبرد نخست ما باید این باشد: با سیستمی به نام سیاست و قدرت در آمریکا که کمر به فشار و مهار و نابودی مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی بسته است چگونه باید برخورد کرد. نباید کشور را با ترامپ و بایدن و اینکه آن خوب است و این بد، درگیر کرد. این رفتار و منش درستی نیست. دشمن، دشمن است، حالا چه خوب باشد چه بد، چه سفید باشد چه سیاه، چه ترامپ باشد چه بایدن. اشکال اینجاست که متأسفانه اتاق فکرها و اندیشکدههایمان هم «نگاه راهبردی و حلالمسائلی» در این زمینه ندارند؛ و الاّ با تحلیل صرف «روندها» و توصیف «ماوقعها» و شرح رویدادها و تکرار آمار نظرسنجیها و غیره، کاری از پیش نمیرود. دلیل آن نیز کاملاً مشخص است؛ ما در کشورمان «دچار فقر ایدهپردازی راهبردی» هستیم. با اینکه نقاط و نکات کلان و سیاستهای کلی را رهبر معظم انقلاب مطرح میکنند، ولی به موازت ایشان و یا پس از ایشان جامعه علمی هنوز نتوانسته و این قابلیت را پیدا نکردهاند که بتواند نکات مدنظر معظمله را «ترجمه راهبردی» کرده و از آنها «اسناد و تحرکات راهبردی»، علمی و عملی به وجود بیاورد. در ارتباط با مسائلی که با آمریکا داریم، متأسفانه بارها دیده شده که دولتها برخلاف نکات کلان مطرح شده توسط رهبر انقلاب، دچار «به ناچار عمل کردهگی» شدهاند. هیچ کس در حوزه کار راهبردی اینگونه «به ناچار» عمل نمیکند. دولتمردان و استراتژیستهای ما باید قبل از وقوع شرایط، بدانند چه چیزی در حال شکلگیری است و منطبق با آن چگونه تدبیر و عمل کنند و اصلاً «نقشه عملیاتی» داشته باشند. باید از ماهها قبل برای هر دو حالت پیروزی بایدن یا ترامپ، در وزارت خارجه و مراکز فعال و ذیربط در حوزه سیاست خارجی، طرح و برنامه و ایده میداشتیم. شبیه علائم و تابلوهای راهنما که در جادهها و بزرگراهها وجود دارد، باید در حوزه کارهای راهبردی ما هم از این علائم که همان ایدههای راهبردی است، باشد تا بدانیم جاده کجا و به چه سمتی میپیچد تا یک دفعه گرفتار نشویم.