روزنامه کیهان **
آمریکا عصبانی است شما چرا؟! / محمد صرفی
واکنش اخیر وزیر امور خارجه آمریکا به مصوبه مجلس شورای اسلامی
- «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران»- قابل پیشبینی بود و جای تعجب ندارد. مایک پمپئو در بیانیه خود این مصوبه را که با تایید شورای نگهبان تبدیل به قانون لازمالاجرا برای دولت شده، محکوم کرده و گفته است با اجرای آن ایران غنیسازی
20 درصدی را دوباره شروع میکند که لزومی ندارد و هیچ هدف صلحآمیزی را دنبال نمیکند.
پیش از آمریکا، این اروپا بود که علیه این قانون موضعگیری کرد. تروئیکای اروپا در بیانیه خود با مداخله آشکار در امور داخلی ایران با گستاخی تمام از دولت کشورمان خواست مصوبه مجلس را اجرا نکند و آن را برای دیپلماسی مضر خواند! پس از آن هم «جیمز کلورلی» - مقام وزارت خارجه انگلیس- در جلسهای که هفته پیش با موضوع سیاستهای دولت انگلیس در قبال ایران در پارلمان این کشور برگزار شد گفت: «اگر ایران درخصوص برجام جدی است، نباید قانونی را که اخیراً به تصویب پارلمان این کشور رسیده و گامهای بیشتری در جهت نقض برجام برمیدارد، اجرایی کند. این اقدام، فرصت مهم بازگشت به دیپلماسی که دولت جدید آمریکا پیشنهاد داده را تضعیف خواهد کرد. ایران حق انتخاب دارد و ما قویاً از این کشور میخواهیم راه عقلانی و پراگماتیک بازگشت به سمت دیپلماسی را انتخاب کند.»
اینکه آمریکا و تروئیکای حاضر در برجام از مصوبه مجلس عصبانی باشند و علیه آن موضعگیری کنند به هیچ عنوان عجیب و غافلگیرکننده نیست. حتی موضعگیری اغلب رسانههای مدعی اصلاحات علیه این مصوبه نیز جای تعجب ندارد. آنچه جای تأمل و نگرانی دارد همسو بودن موضع برخی دولتمردان با آمریکا و اروپا در این زمینه است. این دولتمردان ابتدا مدعی شدند مسئله هستهای از شئون شورای عالی امنیت ملی است و مصوبه مجلس بدون مشورت و هماهنگی با این شورا بوده است. بیانیه شورای عالی امنیت ملی بر این ادعا خط بطلان کشید و مشخص شد برخلاف ادعاهای مطرح شده این طرح نهتنها شتابزده و بدون کار کارشناسی نبوده، بلکه بر اساس این بیانیه «نمایندگان ریاست محترم مجلس و کمیسیون امنیت ملی نهاد قانونگذاری کشور در چند مرحله رایزنیها و ارجاعاتی به دبیرخانه داشتند که ملاحظات دبیرخانه را دریافت و در اغلب موارد، مورد توجه قرار دادند. برخی نگرانیهای طبیعی و متعارف در مورد این طرح برای دبیرخانه مطرح بود که با پیگیری از مراجع ذیربط مرتفع گردید.»
بخشهایی از مصوبه راهبردی مذکور که 12 آذرماه از سوی شورای نگهبان تایید و تبدیل به قانونی لازمالاجرا شد، تأکید بر اجرای قانونی 9 مادهای است که 5 سال پیش - مهرماه سال 1394- در مجلس نهم تحت عنوان «قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» تصویب شد اما متأسفانه بخشهای قابل توجهی از آن مورد غفلت قرار گرفته و هیچگاه عملی نشد. همان قانونی که به تصویب 20 دقیقهای برجام معروف شد و اشکهای مرحوم علیاصغر زارعی در آن روز سندی بر این ادعاست که در آن روزهای پر سر و صدا و جشن «خر برفت و خر برفت»، همه در کشور خواب نبودند و بودند کسانی که یک وجب جلوتر از بینی خود را هم میدیدند، اگرچه پاسخ دلسوزی و هشدارهایشان چیزی جز تیر طعن و باران ناسزا نبود.
برای نمونه در ماده 3 آن قانون آمده است؛ «دولت موظف است هرگونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغو شده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد بهطوری که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنیسازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد. شورای عالی امنیت ملی مرجع رسیدگی به این موضوع میباشد. دولت باید ظرف مدت چهار ماه برنامه خود را برای این منظور جهت تصویب به شورای عالی امنیت ملی ارائه نماید.» اگر قرار بود به این ماده قانونی عمل شود در همان دوره اوباما باید در اجرای برجام تجدید نظر میشد.
دوستان در دولت مدعی هستند که اوضاع گل و بلبل بود که ناگهان ترامپ ظاهر شد و همه چیز را بههم زد. اما واقعیت آن است که ترامپ فقط آجر نهایی را از زیر دیوار توافق بیرون کشید. اگر فقط به همین بند قانونی سفت و قرص و محکم عمل میشد و قانون را برای خالی نبودن عریضه و ماندن روی کاغذ نمیدانستند، آمریکاییها میفهمیدند که هر حرکت و اقدامشان بدون هزینه نیست و باید تاوان آن را بپردازند. وقتی در برابر مشت و لگدهای آشکار و پنهان دولت اوباما به برجام اقدامی عملی نشد و به تخفیف و مماشات گذشت، اگر ترامپ از برجام خارج نمیشد جای تعجب داشت. وقتی شما میدانید طرف مقابلتان تحت هر شرایطی هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد و دست روی دست میگذارد و همچنان به تعهدات خود عمل میکند، سؤال این نیست که چرا از توافق خارج میشوید بلکه سؤال درست این است که چرا نباید خارج شوید.
قانون مهرماه سال 94 در هیاهوی تبریک برجام و بزن و بکوب آن، قانونی حداقلی و خوشبینانه بود که با واقعیت صحنه نسبت چندانی نداشت اما همان حداقلها نیز رعایت نشد. شروط 9گانه رهبر معظم انقلاب در تایید مشروط برجام نیز به همین منوال مورد توجه و التزام کافی قرار نگرفت و شد آنچه نباید میشد و امروز میبینیم. یکبار چوب بیتوجهی و نقض قوانین را خوردیم و امروز بار دیگر در معرض آزمون هستیم. اگر اینبار نیز قانون مجلس مورد بیتوجهی قرار گیرد و با قاطعیت اجرا نشود، بدون شک در آینده نزدیک، تبعات به مراتب سنگینتری در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاست خارجی و حتی امنیتی برای کشور خواهد داشت.
مواضع دولتمردان درباره قانون اخیر و نحوه ابلاغ آن و واکنشها به این نحوه ابلاغ، نگرانیها درباره سرنوشت عملی این قانون را دوچندان میکند. برای نمونه آقای روحانی در واکنش به این قانون گفته است؛ «بگذارید آنهایی که در این بیست و چند سال در دیپلماسی موفق بودند و آمریکا را بارها شکست دادند، کار خود را با دقت انجام دهند.» اینکه چه کسانی، کجا و چطور در این دو دهه و اندی آمریکا را در عرصه دیپلماتیک شکست دادهاند، خود مبحث دیگری است و جای نقد و بررسی دارد. اگر منظور از انجام کار دل بستن به وعده بایدن و رفع تحریمهاست، دقت در مصاحبه اخیر یکی از نزدیکان سیاسی رئیسجمهور منتخب آمریکا مفید است.
«دانیل بناییم» کارشناس حوزه منطقه غرب آسیا، سیاست خارجی آمریکا، مدرس نطقنویسی در دانشگاههای آمریکایی است و سابقه کار بهعنوان مشاور و نطقنویس سخنرانیهای «جو بایدن» در زمان معاونت ریاستجمهوری او درباره سیاست خارجی را دارد و تا سال 2015 بایدن را در سفرهای خارجی همراهی میکرده است. وی در مصاحبه اخیر خود میگوید خروج ترامپ از برجام اعتماد ایرانی را از بین برد و باید این اعتماد را بازسازی کرد. راهکار او برای این هدف مهم جالب توجه است؛ باید «امتیازات جذاب اما غیرراهبردی به ایران» داد به نحوی که «ساختار تحریمها و (کارزار) فشار حداکثری» حفظ شود. او یکی از این امتیازات جذاب را انتقال منافقین از آلبانی به اریتره یا اتیوپی میداند!
قانون اخیر مجلس یکبار دیگر ادعاهای آمریکا و اروپا را به آزمون میگذارد. آنان از سویی معتقدند که ایران باید به تعهدات برجامی خود پایبند بماند و توافق هستهای از این منظر مهم است و باید حفظ شود. با این قانون پایبندی ایران به برجام منوط به عمل طرف غربی به تعهدات خود شده است. صورت مسئله ساده است؛ به تعهداتان عمل کنید تا عمل به تعهدات تاکنون یکطرفه ایران نیز ادامه یابد. آنچه در این میان تأسفآور است آنکه بایدن و تیمش عملکرد و میراث ترامپ را برای خود یک اهرم فشار و ابزار چانهزنی میبیند اما دولت تدبیر و امید به طرز مأیوسکننده و ناباورانهای اهرمی را که مجلس در اختیارش گذاشته، پس میزند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
اولویت ما مقابله با رژیم صهیونیستی است/عباس گلرو*
اظهارات یکی از مقامات یکی از کشورهای همسایه، خلاف مصالح منطقه و مغایر سیاست حسن همجواری بود و با هیچ منطق علمی و تاریخی تطابق نداشت. بهرغم تاکید بر وجه منفی و آسیبزای اظهارات یکی از مقامات یکی از کشورهای همسایه، باید این موضوع را مدنظر داشته باشیم که فعلا اولویت ما مبارزه با خوی استکباری آمریکا و اقدامات متجاوزانه رژیم صهیونیستی و تقابل با سازشکاری حکام عرب منطقه با رژیم جعلی اسرائیل است. نباید فراموش کنیم که باید قوای خود را روی این مسائل و اولویتها متمرکز کنیم. ما با ترکیه در برخی موضوعات منطقهای اختلاف رویکرد و در مسائل بسیاری نیز اشتراک نظر داریم- هنر دیپلماسی این است که اختلافات را مدیریت و اشتراکات را تقویت کند- برای مثال در بحران سوریه، ما اختلاف مبنایی با ترکیه داشتیم اما به هر حال توانستیم این اختلافات را در چارچوب مذاکرات آستانه مدیریت کنیم.
برای تشریح بیشتر اهمیت مدیریت روابط با ترکیه، لازم است مطلبی را یادآور شوم. جبهه استکبار و رژیم صهیونیستی به صورت مشخص از سال 2010 شروع به ساختن هستههای تروریستیای کردند که با ایجاد درگیری و جنگ در جهان اسلام، کشورهای اسلامی را فرسوده کنند. مهمترین نمونه این سیاست را در سوریه شاهد بودیم که بسیاری از کشورهای اسلامی در این بحران درگیر شدند و به نوعی به مقابله با هم پرداختند. مشغول کردن کشورهای جهان اسلام به مقابله و تنازع با یکدیگر، سیاست رژیم صهیونیستی است تا مساله اول جهان اسلام یعنی اشغالگری اسرائیل از یادها فراموش شود.
ما امروز در منطقه با ۳ محور قدرت مواجهیم؛ محور ایران، محور ترکیه و محور ارتجاع عرب به سرکردگی عربستان. این محور سوم امروز با تقویت بیش از پیش ارتباطش با محور آمریکایی- صهیونیستی قصد دارد با آتشافروزی و دمیدن در منازعات منطقهای، محور ایران و ترکیه را به تقابل با هم نزدیک کند که در جریان این اصطکاک، نیروی این دو محور تحلیل رفته و تفوق منطقهای از آن محور سوم بشود. این دامی است که ما نباید در آن بیفتیم، البته همه این صحبتها به اقدامات دیپلماتیک برای متوجه کردن ترکیه به اشتباهش و عدم تکرار اینگونه اظهارات منافاتی ندارد.
* عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس
***************************************
روزنامه خراسان**
درس های شعر خوانی اردوغان/دکتر سید علی علوی
در کمتر از 72 ساعت وزیرخارجه ترکیه در تماسی با وزیرخارجه کشورمان ضمن تاکید بر این که اردوغان از حساسیتها در خصوص شعر قرائت شده مطلع نبوده، تصریح کرد : رئیس جمهور ترکیه برای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و سرزمینی ایران احترام کامل قائل است .
آن چه را در این چند روز و پس از شعر خوانی اردوغان گذشت می توان از منظر های مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد . می توان اذعان کرد که مشخصه اصلی روابط ایران و ترکیه در چند قرن اخیر همواره بر رقابتی تنگاتنگ ، تقابل، فرصت طلبی و در عین حال همکاری نزدیک استوار بوده است ،رقابتی چند صد ساله که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول فروکش کرد. سابقه ای که می تواند بستر بسیاری از فرصت ها و تهدیدها باشد. به همین نسبت آینده ایران و ترکیه را نیز نمی توان از این سابقه تاریخی جدا کرد .طی 100 سال گذشته ایران و ترکیه برای بازیابی قدرت تاریخی خود تلاش هایی کردهاند اما بیشتر از آن که تهدید برای هم باشند سعی برآن داشته اند فرصت بسازند حداقل طی یک قرن اخیر ایران و ترکیه مشکل اساسی با هم نداشته اند و شاید بتوان گفت یکی از ویژگی های این دو قدرت منطقه ای به رغم عدم تجانس های جدی سیاسی ،فرهنگی ،اقتصادی و مذهبی نادیده گرفتن این تفاوت ها و پایه ریزی روابطی منطقی و برنامهریزی شده با پرهیز از دخالت در امور داخلی یکدیگر بوده است که در مقاطع زیادی نیز به همگرایی دو کشور در حوادث مختلفی از جنگ ایران و عراق تا کودتا علیه دولت در ترکیه انجامیده است .
تغییرات نظام سیاسی در ترکیه طی سه دهه گذشته و قدرت گرفتن سیاسیون در قالب حزب عدالت و توسعه و افول اقتدار نظامیان در تعیین دولت در این کشور ، فرصت های اقتصادی جنگ ایران و عراق ، فروپاشی شوروی و اصلاحات اقتصادی در ترکیه توانسته این کشور را در جایگاه بیستم قدرت اقتصادی جهان قرار دهد.اما آن چه در این روند به عنوان یک تغییر فاز خود را نشان می دهد تلاش برای احیای امپراتوری عثمانی یا به عبارتی نو عثمانی گری تحت ریاست رجب طیب اردوغان بوده است .رویکردی که سیاست توسعه گرا و« Zero-Problems » یا «مشکل صفر » ترکیه با همسایگان را به سیاستی تهاجمی و توسعه طلبانه بدل کرده است، از پروژه های گسترده برای منابع آبی منطقه تا حضور در قفقاز ، عراق ،سوریه ، افغانستان و لیبی نمونه هایی از این تغییر فاز است.اگر چه ترکیه طی دو دهه گذشته در حوزه اقتصادی و دیپلماسی عمومی موفق بوده اما در حوزه گسترش نفوذ و حضور عینی خود در میدان های مهم تقریبا توفیق چندانی نداشته و روی زمین پروژه های متعدد این کشور یا شکست خورده یا به سرانجام مطلوب نرسیده است. همان طور که گفتیم این ناکامی ها را می توان در مواردی از شکل گیری دولت اخوان در منطقه و مصر تا شکست در سوریه ، به سرانجام نرسیدن در لیبی و وضعیت حفاری در آب های قبرس دید .شاید بتوان در حوزه توسعه سیاست های فرامرزی جنگ 44 روزه قره باغ را تنها دستاورد سرزمینی اردوغان پس از شکست های او در عراق و سوریه دانست .پیروزی که البته با چراغ سبز پوتین برای گوشمالی غرب گرایان ارمنستان و حمایت تلویحی ایران برای اردوغان به ثمر نشست. اردوغان که برای جایگاه پاشایی خود در جامعه ترکیه پس از یکه تازی های سیاسی به پیروزی در جنگ قره باغ نیاز داشت سرمست از این فتح در رژه پیروزی در باکو شعری خواند که تعرض به تمامیت ارضی ایران و حتی حاکمیت جمهوری آذربایجان داشت .اما واکنش های گسترده ایرانیان به این گستاخی خواسته یا ناخواسته اردوغان بازهم نشان داد که آحاد مردم و مسئولان از طیف ها و سلایق مختلف سیاسی آن جا که پای خاک و ناموسشان در میان باشد مشتی واحدند اتفاقی که در این روزهای پر از تنش سیاست های داخلی خوشایند بود. بماند این که تاریخ سرزمین آذربایجان نشان می دهد که اقوام و طوایف این سرزمین چه نقش موثری در حفظ یکپارچگی ایران عزیز حداقل طی 500 سال گذشته و به خصوص از زمان صفویه داشته اند از یکپارچگی سیاسی و سرزمینی تا یکپارچگی ایمانی و اعتقادی که بر هرگونه خیال خام جدایی طلبی قومیتی خط بطلان می کشد .درخصوص این موضوع به صورت مشروح در صفحه 7 امروز روزنامه به آن پرداختهایم.در این میان البته باید این نکته را هم مد نظر داشت که شرایط ایران به خصوص طی دهه گذشته به گونه ای بوده است که باید تمرکز خود را بر حداقل تنش با کشورهای همسایه برای مقابله با نفوذ آمریکا قرار داد . باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که اولویت انقلاب اسلامی باید بر اجماع سازی منطقه ای برای اخراج آمریکا از منطقه باشد. براساس آن چه ذکر شد شعر خوانی گستاخانه اردوغان در مراسم رژه پیروزی جنگ قره باغ و اتفاقی را که طی 72 ساعت گذشته افتاد هم باید جدی گرفت و به آن پاسخ در خور داد پاسخی که نشان از حساسیت بالای ایران برتمامیت ارضی و وحدت ملی باشد و در عین حال نباید شرایط را با همسایه خود چنان قطبی کنیم که در سطح دولت و افکار عمومی راه بازگشتی برای عادی شدن روابط باقی نماند. به نظر می رسد حال که وزیر خارجه ترکیه عملا عقب نشینی کرده نیاز است که شرایط را در دیپلماسی عمومی آرام کرد. ایران و ترکیه دوستان خوبی هستند و برای آینده خود بیش از آن که رقابت شان مفید باشد مشارکت شان برای هر دو طرف بیشتر ثمر بخش خواهد بود.ایرانیان در این ماجرا نشان دادند که برای ایران عزیز مشتی واحد و یکپارچه اند وهر قوم و نقطه ای از این سرزمین دل در گرو مام وطن دارد سرمایه ای که ایران را بیمه خواهد کرد وباید آن را قدر دانست .
***************************************
روزنامه ایران**
مدیریت اجتماعی کرونا/محمد فاضلی / عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
شواهد نشان میدهد محدودیتهای وضعشده برای مدیریت کرونا موفقیت نسبی داشتهاند اما مهم ادامه دادن روند کاهش تعداد مرگ و میر و خسارت های کروناست. ما نباید از یاد ببریم که ماههای اولیه شیوع کرونا و بالاخص در ایام نوروز و مدتی پس از آن شاهد مدیریت بهتری بر کرونا بودیم و پساز آن وضع به وخامت گرایید. این بار نیز چنین آیندهای پیش روی ایام بعد از محدودیتهاست یا امکان دارد خستگی اجتماعی و عواقب پیشبینی نشده محدودیتها، وضع را بدتر کنند. مدیریت کرونا شامل یک راهحل فناورانه و سختافزاری یا همان ساختن و تزریق گسترده واکسن است؛ و گزینههای نرمافزاری زیادی را هم شامل میشود که جوهره همه آنها قطع شدن زنجیره انتقال است. رعایت
بایدهای بهداشتی نظیر زدن ماسک، شستن مرتب دستها، حفظ فاصله اجتماعی و معیارهای حضور ایمن در مکانها همگی برای قطع کردن زنجیره انتقال است. راهحل فناورانه دشواری علمی و فنی دارد اما راه خودش را میرود و شواهد نشان میدهد بالاخره این واکسن در حال تولید است و برخی کشورها هم یا تزریق آن را آغاز کرده و یا برای تزریق گسترده آن آماده میشوند. راهحل اجتماعی اما فناوری مشخصی ندارد و همین سبب میشود مسأله از سطح دشواری به سطح پیچیدگی منتقل شود. غلبه بر پیچیدگی این مسأله - ناشی از ضرورت رعایت بایدهای بهداشتی توسط دهها میلیون انسان که نمیتوانند یا نمیخواهند آنها را رعایت کنند - امری اجتماعی است. متقاعد کردن افرادی که حوصلهشان سر رفته و دیگر نمیخواهند در خانه بمانند به اینکه کماکان در خانه بمانند، تا حمایت اقتصادی- اجتماعی از کسانی که بیشترین آسیبها را از کرونا متحمل شدهاند، همه امور اجتماعی است. مطالعات گسترده اجتماعی در قریب یک سال گذشته از زمان بروز بیماری کرونا درباره عوامل مؤثر بر رفتار مردم در قبال این بیماری انجام شده است و این امکان برای ما وجود دارد که از آنها برای مدیریت بیماری استفاده کنیم. برخی محققان به صراحت معتقدند مدیریت اجتماعی بیماری کرونا «مسأله مدیریت اطلاعات است.» برخی از اطلاعاتی که برای مدیریت بیماری لازم است عبارتند از: اطلاعات مربوط به افراد مبتلا (که برای مثال از راه تست کرونا به دست میآید)، اطلاعات رفت و آمد و ارتباطات افراد مبتلا (که از راه رصد ارتباطات یا Contact tracing) حاصل میشود، اطلاعات قابل انتقال به مردم برای جلب اعتماد و مشارکت (اطلاعات مبتلایان، مرگ و میر، اقدامات دولت و...)، اطلاعات اقتصادی (اطلاعاتی که درباره اقدامات اقتصادی و مالی دولت برای حفاظت مردم در برابر بیماری و مدیریت پیامدها تولید میشوند)، اطلاعات آموزشی و بهداشتی (اطلاعاتی که به مردم منتقل میشود تا خود را در برابر بیماری حفاظت کنند)، اطلاعات بینسازمانی (مجموعه اطلاعاتی که سازمانهای دولتی و مدنی باید با یکدیگر به اشتراک بگذارند تا بتوانند شناختهای لازم برای مدیریت مسأله را به دست آورند). متغیر دومی که در مطالعات اجتماعی درباره مدیریت بیماری کرونا بشدت بر آن تأکید میشود، اعتماد اجتماعی است. جلب مشارکت عمومی برای مدیریت بیماری کرونا مستلزم جلب مشارکت عمومی است. اعتماد دستاوردی نیست که به یکباره خلق شود بلکه محصول عملکرد نهادی حکومتهاست. حکومتهایی که با سطح بالاتری از اعتماد شهروندان به ایشان با کرونا مواجه شدند، کار راحتتری برای جلب مشارکت مردم داشتند، اما خود کرونا فرصتی تلخ برای خلق اعتماد است. نظرسنجیها در اوایل شروع کرونا نشان میداد که میزان اعتماد به دولت و عملکرد آن بالاتر رفته بود و این از موفقیت نسبی اولیه نشأت میگرفت. سؤال مهم این است که دولتها چگونه میتوانند اعتماد خلق کنند؟ اعتماد تا اندازه زیادی محصول شفافیت دادهها، پاسخگویی درست به مطالبات، ارتباط گیری مناسب و ارائه بهترین عملکرد ممکن است. اگر آمار مرگ و میر بدرستی ارائه نشوند یا ابهامهای مردم درخصوص آمار پاسخ داده نشود، اعتماد خدشه بردار میشود. توجه به تجربه کره جنوبی در این خصوص درسآموز است. کره جنوبی در جریان شیوع بیماری (مِرس MERS) 186مبتلا را شناسایی کرد و 38 نفر از این تعداد مردند. دولت برای جلوگیری از توسعه ترس در جامعه عامدانه نسبت به ارائه اطلاعات پنهانکاری کرد. تحقیقات بعدی نشان داد این پنهانکاری بر شدت مسأله و ظرفیت جلب مشارکت عمومی اثر منفی داشته است. این کشور در جریان شیوع کرونا شفافیت اطلاعاتی را در دستور کار قرار داد و هر گونه پنهانکاری را کنار گذاشت. دولت با سیاست توأمان مدیریت اطلاعات و شفافیت، حتی دوربینهای مداربسته در سطح شهرها را برای ردیابی مسیرهایی که افراد مبتلا طی کرده بودند بهکار گرفت و فناوری هوش مصنوعی و تحلیل دادههای کلان برای این منظور بهکار گرفته شد. همین شفافیت اطلاعرسانی و مدیریت اطلاعات، جلب مشارکت عمومی از مسیر اعتمادسازی را تسهیل کرد. «جائه مون» استاد اداره عمومی در دانشگاه یونسی کرهجنوبی معتقد است شفافیت دولت در ارتباط گیری با مردم بر محور ریسک کرونا و جلب مشارکت ایشان، دو عامل بسیار مهم مدیریت کرونا در این کشور بوده است. راهبردی هم که امروز به غیر از استفاده از فناوری واکسن - که ممکن است تا مدتها در دسترس ایران نباشد - پیش روی ایران است، به غیر از هر عامل دیگری، باید بر پایه شفافیت اطلاعاتی، مدیریت اطلاعات و توسعه ارتباطات ریسک با مردم بنا شود. بهکار بستن مدیریت مناسب اطلاعات و تولید شفافیت منجر به اعتمادسازی است که زمینه مساعدتری برای برخوردهای بازدارندهتر با کسانی که از محدودیتها یا باید های مدیریت کرونا تخطی میکنند، فراهم میآورد. کاربست سختگیرانه محدودیتها و برخورد با عدولکنندگان از آنها در شرایط فقدان اعتمادسازی در اکثریت جامعه، نتیجه معکوس خواهد داشت.
***************************************
روزنامه شرق **
کیمیای خردورزی/حجتاله صیدی
ششصد سال پس از آنکه حقیقتِ توانا بود هر که دانا بود را فردوسی حکیم در سرآغاز شاهنامه نشاند در ستایش خِرَد، فرانسیس بیکنِ فیلسوف، بیانیه ابزار نوینش را که بسیاری، از آن بهعنوان یکی از گامهای نخست و مهم انقلاب علمی یاد میکنند، با جمله مشهور دانایی توانایی است برجستهتر کرد و امروز نیز بیش از هر زمان دیگری میتوان به اهمیت و ارزش این باور پی برد که مهمترین پیشنیاز توانمندی، دانایی است و کیست که نداند بشر جستوجوگر و پاسخخواه، تا چه میزان تلاش برای افزایش دانایی یا دانش به کار بسته و هنوز از پای ننشسته، از آن روی که به تعبیر بوعلی، هنوز نادان است بر بسیاری از پدیدهها.آدمی پس از قرنها کوشش فاتحانه و گاه مغلوبانه، در فراز و نشیب تلاش برای کسب بیشتر دانش، به این حقیقت مهم پی برده است که هموارترین مسیر برای دستیابی به حقیقت پدیدهها و پاسخ پرسشهای بنیادی، روش علمی است. اگرچه درپیشگرفتن روشی نظاممند برای دستیابی به واقعیتهای ریز و درشت نظام هستی، سرگذشتی به درازای تاریخ دارد که از پیشاسقراطیان تا دانشمندان معاصر را در شرق و غرب عالم دربر میگیرد، چیستی علم جدید، اما دیگر است و مهمترین امتیاز آن، قوت روشهای پژوهش، نظریهپردازی و استدلال و در نهایت استنتاج است. ازاینروی است که بسیاری از نظریهپردازان معاصر، مهمترین دلیل شتابگرفتن کشف، اختراع و نوآوریها را در سدههای اخیر، ارتقای کیفیت پژوهش علمی میدانند. در سایه پژوهش علمی است که احتمال دستیابی به پاسخ درست و قابل اتکا به پرسشهای اساسی و اثرگذار بر زندگی آدمی، بالاتر میرود و در پی آن، رفاه اجتماعی و احساس رضایت و خوشوقتی و خوشبختی، افزایش مییابد، زیرا دستیابی به پاسخ، انسان عملگرا را به اقدام وامیدارد و نتیجه این کنشها و واکنشها، بیتردید، افزایش توانمندی و در نتیجه، بهبود کیفیت زندگی است.امروزه انسانِ درگیر در روزمرگی و شتابزدگی، گاهی به خطا، روش علمی را تنها درخور دانشگاه میداند و خود دانشگاه را نیز باز به خطا، درخور دستیابی به مدرکی برای افزایش رقم درآمد و فزونی دخل، بر خرجی که آهستگی ندارد. ازاینرو است که سیاستگذاران، مدیران و تصمیمگیران بزرگ و کوچک، در هر دو سطح خُرد و کلان، گاهی خود را بینیاز از روش علمی قلمداد میکنند و پندارهای جزمی ذهن خود را عین حقیقت میانگارند. غافل از آنکه روش جزمی، در بیشتر موارد، کمتوفیقترین روش دستیابی به حقیقت بوده است. شاید بتوان مهمترین نقطه قوت روش علمی را وجود نقاط تردید فراوان در فرایند رسیدن به انگاره دانست، تردید، به این معنی که وقتی انسان اندیشمند با پرسش مهمی در حوزه تصمیمگیری و عمل خود روبهرو میشود، ابتدا بر چند پاسخ ممکن تمرکز میکند و سپس سعی دارد تا بدون سوگیری و با آزمونی روشمند، درستترین پاسخ را از آن میان برگزیند. در این راستاست که فیلسوفان علم، مرحله تردید را تقویتکننده استحکام پاسخها و یافتهها میدانند که در نهایتِ خود به نظریه تبدیل شده و غایت آن عمل خردورزانه است، عملی که درصد احتمال خطا در آن بهشدت کاهش یافته است.
درحالیکه روش جزمی، آدمی را از این گردنه مهم عبور نمیدهد و احتمال دستیابی به یافتههای نادرست و در نتیجه اقدام ناروا فزونی میگیرد و تنها در مواردی نادر است که برعکس آن رخ داده و گاه و تنها گاه باشد که کودکی نادان، به خطا بر هدف زند تیری. بهگونهای که اگر در متن کامل همین حکایت باب سوم گلستان نیز تأمل شود، درمییابیم که سعدی، قدر تدبیر را افزونتر خوانده و در صدرش نشانده است. خطای دیگری را که به دوری انسان معاصر از دانش و درپیش گرفتن روش علمی برای حل مسئله انجامیده، میتوان در برابردانستن روش علمی با استقرا جستوجو کرد. درصورتیکه استقرا تنها یکی از رویکردها و نیز فرایندهای دستیافتن به پاسخ درست و دستیابی به حقیقت یا واقعیت بوده و سراسر تاریخ علم نیز نشان میدهد که رویکرد قیاسی، اگر نزد پژوهشگران و دانشمندان قدری بالاتر نداشته، هیچگاه خفیفتر نبوده است. شاید ریشه این خطا در تمرکز روش استقرا بر حرکت از جزء به کل و جمعآوری دادههایی باشد که اغلب شواهد تجربی نامیده میشوند و سپس آزمون تجربی آنها و تعمیم به کل جامعه است، درحالیکه در روش قیاسی، قوت نظریه نه بر شواهد تجربی که بر قدرت استدلالهای منطقی استوار است. این خطا در تاریخ علم نیز گاهی رخ داده است که اوج آن را میتوان در تفوقطلبی اثباتگرایان و علمیدانستن نظریههای اثباتی به گونهای افراطی و غیرعلمی تلقیکردن نظریههای هنجاری به گونهای تفریطی، به تماشا نشست.در کنار دلایل پیشگفته، به نظر میرسد که شاید مؤثرترین عامل کمرغبتی بسیاری از تصمیمگیران به بهرهگیری از روش علمی و پژوهش، نیاز این روش به حوصله، تأمل و دقت است. روش علمی، از نخستین مرحله آن که تعریف مسئله یا پرسش اصلی است تا آخرین مرحله که ارزیابی نتایج و یافتههاست، مطالعه دقیق، بررسی گزینهها، جمعآوری دادهها و آزمون آنها، بهویژه آزمونهای آماری و در نهایت مقایسه و تجزیه و تحلیل یافتهها را ضروری میکند که هم قدری زمانبر است و هم به نیروی فراوان نیاز دارد و کیست که نداند مفاهیمی مانند حوصله، دقت و تأمل از عناصر کمیاب و گرانبهای امروز به شمار میآیند.
اگر پیشرفت و گستردگی فضای مجازی و شکل و محتوای مطالب جاری در آن، به مجموعه عوامل پیشگفته اضافه شود، میتوان ریشههای عدم تمایل گروهی از مسئولان، سیاستگذاران و مدیران را در سازمانها و حتی برخی دانشگاهها به استفاده از روش علمی و کارشناسی در تصمیمگیری و همچنین بیتفاوتی بسیاری از جوانان، منتقدان و سخنرانان نسبت به نظریههای کارشناسی در داوری آنان نسبت به مسائل و رویدادهای ریز و درشت جامعه به خوبی دریافت. در این سطرها، میتوان شواهد فراوانی را از دنیای واقع برای اثبات ادعاهای پیشین برشمرد. کافی است در کشور خود به برخی تصمیمها و اقدامها در سطح کلان از سوی قوای مختلف و نهادهای اثرگذار یا در سطح خرد به عملکرد برخی سازمانها، بنگاهها، خانوارها و افراد قدرتمند در سالهای اخیر نگاهی افکند. بررسیهای شخصی نگارنده در برخی موارد، بهویژه در حوزه اقتصاد، نشان میدهد گاهی در سیاستگذاریهای اقتصادی از سوی دولتها یا مجلس، درباره عامل مهمی که آثار گستردهای بر سطوح و شئون مختلف اقتصادی و معیشت مردم دارد، حتی دفترچه صدبرگی که نشاندهنده بررسیهای کارشناسی مبتنی بر روشهای علمی و پژوهشی باشد، وجود ندارد و روشن نیست که تصمیمِ اتخاذشده یا اقدامِ صورتپذیرفته، از چه پشتوانه عقلی و استدلالی برخوردار بوده است.کاستی مضاعف در این زمینه، در عرصه برخی از شاخههای علوم انسانی و اجتماعی، برجستهتر مینماید. صرفنظر از برخی مجادلههای رایج در علوم تجربی مانند آنچه اکنون بین طرفداران طب سنتی و پزشکی مدرن جریان دارد، با کمی اغماض میتوان گفت که در زمینههایی مانند پزشکی، مهندسی ساختمان و معدن و نظایر آن و حتی صنایع دفاعی، سیاستگذاران و مدیران ایرانی، توجه به اصول علمی و لحاظکردن این اصول، عوامل و فرایندها در تصمیمگیری و اقدام را بهخوبی پذیرفته و به این سبب موفقیتهای چشمگیری نیز به دست آوردهاند که جای مباهات فراوان دارد. این در حالی است که در حوزههایی مانند اقتصاد و علوم اجتماعی، کمترین اتکا به روش علمی پژوهش و تصمیمگیری و اقدام صورت میپذیرد. دشوارتر اینکه برخی افراد مؤثر، در اساس، اموری مانند امور اقتصادی را علمی تلقی نمیکنند و اگر هنگام مراجعه به پزشکان، خود را متعهد به اجرای تمام دستورها و تجویزهای پزشکی میدانند، درباره امور اقتصادی و اجتماعی به این باور نرسیده و در تصمیمگیری و اقدامهای این حوزه، صدای بلندتر را شاخص قوت عمل خود قلمداد میکنند، نه بررسی کارشناسی را. این مشکل دردناک، در آن سوی تصمیم و اقدام، یعنی در میان برخی شهروندان، بهویژه شمار مهمی از جوانان نیز مصداق دارد. داوری و اظهارنظر در مواردی مانند توسعهیافتگی کشور، موفقیتهای نظام در چهار دهه اخیر، میزان نقاط ضعف و قوت عملکردها و نظایر آن، گاهی بهدلیل عدم بررسی، تأمل و مداقه، از بیشترین خطا بهویژه در رسانههای رسمی و غیررسمی و شبکههای مجازی برخوردارند که یا به بدبینی و نومیدی منجر میشوند یا به خوشبینی مفرط.
نامگذاری هفته جاری بهعنوان هفته پژوهش و تقارن آن با روز وحدت حوزه و دانشگاه، فرصتی را پیش میآورد تا تأملی دوباره در باب اهمیت و برکات پژوهش علمی و نقش تعیینکننده آن در توسعه و پیشرفت کشور و در نتیجه، افزایش رفاه اجتماعی و ارتقای سطح معیشت مردم سرافراز ایران بزرگ صورت پذیرد. در میان تمام روشهای رسیدن به جایگاه بلند اجتماعی و انسانی، آدمی، از صبحدم آفرینش تاکنون، روش پژوهش و تصمیمگیری و اقدام علمی را با تمام کاستیهایش، کارآمدترین روش یافته است و جا دارد با تکیه بر نقش مهم دانشگاهها در ارتقای علم و روش علمی، بهویژه علم مدرن و مسائل اثباتی و نقش بیبدیل حوزههای علمیه در نظریهپردازی علمی و مسائل هنجاری و معنوی و تحقق مفهوم گرانسنگ معنیدار زیستن، زمینههای جهش علمی، فنی و معنوی کشور بیشتر فراهم شده و رهایی از برخی محدودیتها و مشکلهای آزاردهنده و استخوانسوز آسانتر شود و سرعت گیرد. حکیم طوس، شاهنامه را با نام خداوندی آغاز میکند که پروردگار جان و خرد است، خردی که ابزار توانمندی است و در پایان نیز با ستایش هوش و رأی و دین، کتاب خود را میبندد تا پایان شاهنامه همیشه خوش باشد. اینچنینتر باد.
***************************************