روزنامه کیهان **
دو دروغ شاخدار در یک جمله! / جعفر بلوری
1- دو، سه روزی میشود که سر و کله «کرونای انگلیسی» در رسانهها پیدا شده و علاوه بر انگلیس و تمام کشورهای اروپایی، بسیاری از کشورهای جهان را در شرق و غرب عالم نگران و بعضا حتی «وحشتزده» کرده است. در این بین طبیعتاً انگلیس بهعنوان منشأ ظهور این کرونای جهشیافته، بیش از سایر کشورها نگران و وحشتزده است. گفته میشود «ویروس انگلیسی»، به مراتب مسریتر از کروناست اما مرگبارتر از آن نیست. اگرچه خبرهایی هم منتشر شده که آن را به مراتب مرگبارتر نامیده و حتی عدهای گفتهاند «نسل بشر را تهدید میکند»! در این بین سازمان بهداشت جهانی هم، آستینها را بالا زده و احتمالا برای آرام کردن مردم وحشتزده این کشور اعلام کرده، میزان خطر کرونای انگلیسی به اندازه همان کروناست و آنچه این دو را متفاوت کرده، صرفا قدرت بالای سرایت نوع انگلیسی آن است و اینکه، به کودکان بیشتر حمله میکند. اظهاراتی که بهنظر میرسد، هیچ تأثیری روی مردم نگذاشته چرا که هجوم به فروشگاهها برای تامین مایحتاج زندگی برای ماههای آینده همچنان ادامه دارد و از آن طرف، هیچ کشوری هم حاضر نیست مرزهایش را به سوی این کشور باز کند. اما آنچه بر میزان این وحشت و نگرانیها میافزاید، انتشار خبرهایی است که میگویند، سر و کله این ویروس احتمالا از سپتامبر (شهریورماه) پیدا شده و دولت بوریس جانسون، بنا به دلایلی، پنهانکاری کرده و همین پنهانکاری، جان مردم این کشور و سایر کشورها را به خطر انداخته است.
اکنون که در حال مطالعه این یادداشتید، صدها کامیون در مناطق مرزی این کشور با محمولههای مختلف از جمله مواد غذایی و دارو متوقف شده و تقریبا همه کشورهای دنیا مرزهای زمینی و هوایی و حتی دریاییشان را به روی این کشور بستهاند. چه کامیونها و هواپیماهایی که قرار بوده وارد این کشور شوند، چه آنهایی که قرار بوده از این کشور خارج شوند، متوقف شده و صدها هزار نفر نیز در فرودگاهها و شهرهای مختلف و مرزها آواره و بلاتکلیفاند.
در حالی که کامیونداران خشمگین مشغول زد و خورد با پلیس انگلیس هستند، مردم وحشتزده این کشور نیز به فروشگاهها هجوم آورده و تمام قفسهها را خالی کردهاند. کامیونداران، نگران وضعیت بار و فاسد شدن آنها هستند، مردم هم نگران قحطی و گرسنگی. همین خرید بیش از اندازه در کنار توقف ورود و خروج مواد غذایی در مرزها نیز باعث شده، رویترز به نقل از برخی مراکز صنعتی و تولیدی این کشور پیشبینی کند که احتمالا، «انگلیس دچار کمبود مواد غذایی خواهد شد». در یک کلام، بهنظر میرسد، این ویروس کوچک، انگلیس با آن همه ادعای بزرگ را «رو به قبله» کرده است.
2- دوشنبه گذشته بود که اعلام شد، آمریکا با داشتن 3 میلیون و 200 هزار مورد مرگ و میر در سال 2020، مرگبارترین سال تاریخش را تجربه کرده است. یعنی در این سال، کرونا باعث شده، میزان کل مرگ و میر در این کشور، رکورد تاریخی بزند. یک بار دیگر به این عدد دقت کنید. 3 میلیون و 200 هزار انسان در آمریکای با آن همه ادعا فقط در سال جاری جان باختهاند و این عدد به سرعت در حال زیاد شدن است. این کشور چه به لحاظ میزان ابتلا و چه به لحاظ میزان فوتیهای کرونا در صدر قرار دارد و بدترین عملکرد و وضعیت را در میان کشورهایی که آمارشان را اعلام میکنند، دارد. این را هم در نظر داشته باشید که رسانههای آمریکایی بارها اعلام کردهاند، آمارهای اعلامی راجع به شمار مبتلایان و فوتیهای کرونا در این کشور بسیار بسیار بیشتر از آمارهای رسمی است. (رجوع شود به گزارشهای متعدد سی ان ان، نیویورک تایمز و...)
3- چند روز پیش بود که، عدهای هشتگ «واکسن بخرید» را در توییتر به راه انداخته و از طرفی هم با ترفندی که همه بلدیم! آن را برای ساعاتی به اصطلاح «ترند» کردند. بلافاصله این خط خبری از سوی رسانههای همین دو کشوری که در بالا نامشان را آوردیم، دنبال و پیادهنظامهای داخلیشان نیز آن را دیروز به تیتر یک و دوی رسانههایشان تبدیل کردند. هدف از این کار تیمی اما، بر خلاف آنچه مدعیاند، نگرانی از سلامت مردم و تلاش برای نجات جان مردم نبود. چرا که خود، بلافاصله هدف اصلی را در لابهلای گزارشها و تحلیلهایشان «لو» دادند. آنها نگران FATF بودند. به همان راحتی که صحبتهای چند روز گذشته رهبری را در روز روشن تحریف کردند، اینجا نیز دست به تحریف شدند. نوشتند، برای نجات جان مردم، باید مثل سایر کشورها اقدام به خرید واکسن از کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس کنیم و اگر دولت نمیتواند این واکسن را بخرد، به این دلیل است که ایران به FATF نپیوسته است! بله درست شنیدید، میگویند، برویم از کشورهایی که بالا وضعشان را دیدیم، کمک بگیریم و راه آن نیز پیوستن به FATF است! دو دروغ شاخدار در یک جمله! اما چرا این ادعا یک دروغ شاخدار است؟ بخوانید:
اولا، تقریبا همه کشورهایی که درگیر ساخت واکسن برای کرونا هستند میدانند، به دلیل ماهیت ویروس که شاید در این یک سال و چند ماه، 100 بار جهش یافته و آخرین مورد آن را در انگلیس شاهدیم، نمیتوانند روی واکسنهای تولیدیشان، تکیه کنند. این را سازمان بهداشت جهانی میگوید. ثانیا، فرض بگیریم کشوری موفق به ساخت واکسنی شد که، همه جور کرونای جهشیافته را، چه آنهایی که آمدهاند، چه آنهایی که در آینده خواهند آمد، بیاثر میکند. درست مثل آمریکایی که با امضای رئیسجمهورش، اولویت دریافتکننده واکسن را، مردم کشور خودش قرار داد، همه کشورها اولویت را به کشور خود خواهند داد. این را بگذارید کنار زمان طولانی که برای «تولید انبوه» چنین واکسنی نیاز است. شاید مثلا دو یا حتی سه سال آینده کشوری توانست تولید واکسن را به مرحلهای برساند که بتواند، باقیمانده آن را به کشورهای دیگر صادر کند. این یعنی، آن عده که توییت «واکسن بخرید» میزنند، بر سر چیزی که وجود ندارد، دعوا میکنند. دعوا بر سر هیچ! ثالثا، آنچه باعث عدم ورود همان واکسنهای تولیدی نصفه و نیمه به کشور شده، نپیوستن ایران به تله FATF نیست، تحریمهای یکطرفه آمریکاست. ضمن اینکه دیروز وزیر محترم بهداشت تصریح کرد تأثیر FATF در موضوع نظام سلامت و خرید واکسن جدی نیست. رابعا، متخصصان جوان کشور خودمان شبانهروز مشغول کار روی تولید واکسن کرونا هستند. این را با اطلاع دقیق میگوئیم، گروهی از جوانان نخبه کشورمان که همگی بلااستثناء زیر 30 سال سن دارند، شبانهروز مشغولند و اینکه منابع رسمی کشور اعلام میکنند، تا فروردین احتمالا واکسن ایرانی به بازار خواهد آمد، صرفا یک ادعای توخالی نیست. ضمن اینکه، عملکرد کشورمان در مبارزه با کرونا، بنابر اعتراف دوست و دشمن، «کمنظیر» است. بنا به دلایل متعدد از جمله ویژگی منحصر به فرد ایرانی جماعت که به گفته روانشناسان اجتماعی، در مواقع بحرانی، توانایی خارقالعادهای در اتحاد و انسجام دارند، ما از بسیاری کشورهای دنیا در امر مبارزه با کرونا 3 بر هیچ جلوییم. و این جایگاه را در حالی به دست آوردهایم که به شدت تحریم هستیم. پیش از این هم در همین ستون نوشتیم، اگر کشورهایی مثل کره جنوبی یا مثلا آلمان موفقیت نسبیشان در امر مبارزه با کرونا را مدیون تخصص و تکنولوژی و هوش مصنوعیاند، ایران علاوه بر پیشرفتهای علمی و هوشمندی دانشمندان جوانی که دارد، موفقیتش را مدیون فرهنگ بینظیر ایرانی و اسلامیاش است. کار کادر درمانی کشورمان در جنگ با کرونا آنقدر درخشان بوده که چندی پیش رسانههای صهیونیستی نیز مثل سازمان بهداشت جهانی، طی یک گزارش مفصل به آن اعتراف کردند. بنابراین، این تفکر که، تلاش را رها کرده و برویم در صف خرید واکسن از آمریکا و انگلیس و فرانسه بایستیم تا شاید سه سال دیگر به ما واکسن بدهند، دقیقاً از همان تفکری بر میخیزد که میگوید: «جز در پخت آبگوشت بزباش و قرمهسبزی هیچ برتری نداریم»!
شاید هم دلایل دیگری هست که عدهای با وجود آگاهی از این همه ظرفیت داخلی، همواره و تحت هر شرایطی به دنبال «واردات» هستند، حتی واردات آنچه در کشور توان تولید آن با بهترین کیفیت و کمترین هزینه هست. اقتصاددانان میگویند، یکی از دلایل عدم رشد اقتصادی یک کشور، وجود امر مذمومی است به نام «تضاد منافع». عدهای با تولید داخلی و خودکفایی، نانشان آجر میشود! میگویید نه! از تولیدکنندگان و صنعتگران بپرسید.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
درباره قربانی شدن دکتر صالحی!/محمدکاظم انبارلویی
در فضای تاختوتاز به شورای نگهبان، آقای صالحی نکاتی را مطرح کرد و البته به نکته خوبی هم اشاره کرد؛گفت: شورای نگهبان از هزینههای راهاندازی سانتریفیوژهای IR6 مطلع نیست. من سوال میکنم از آقای صالحی: برچیدن سانتریفیوژها و اقدام به تعطیلی سایت اراک و اکسید کردن اورانیوم غنیشده، بیش از 20 میلیارد دلار سرمایه کشور را از بین برد. چرا آن زمان آقای صالحی در این باره اظهارنظر نکرد و این خسارت را ندید و الان که مجلس قانون تصویب کرده به فکر هزینههای آن است؟!!
قانون مصوب مجلس ۲ عنوان دارد؛ یکی رفع تحریمها و دیگری استیفای حقوق ملت. اما چرا دولت با لغو تحریمها مخالف است؟ چه کسانی از ادامه تحریمها سود میبرند؟ دولت باید این سوالات را پاسخ دهد.
چه کسانی در دولت هستند که جلوی استیفای حقوق ملت را گرفتند؟ دولت باید در این باره توضیح دهد. مسؤول این خسارتهای عظیم به اقتصاد کشور کیست؟
دانشمندان کشور ما حاضرند با دست خالی به شرایط قبل از برجام برگردند؛ این را شورای نگهبان و سازمان انرژی اتمی میدانند و مجلس بر اساس همین دیدگاهها قانون لغو تحریمها را مصوب کرد، چگونه است که آقای صالحی این اظهارات را مطرح میکند؟
آنچه عیان است، اینکه دولت همچنان اصرار دارد برجام سیب و گلابی دارد. دولت حاضر نیست یک سیب یا گلابی که حاصل برجام است را نشان بدهد اما باورش این است که برجام ثمر داشته!
دولت حیات و ممات خود را به برجام وابسته کرده است، در صورتی که مسؤولان دولتی خودشان هم میدانند برجام چیزی جز تشدید تحریمها، تحقیر ملت، تهدید ایرانیان و ترور دانشمندانمان چیز دیگری نداشته است.
دولت باید به مردم توضیح دهد استمرار امتیازدهی یکسویه به غرب برای فروش منابع قدرت چه تاثیری دارد؟
سرمایه اجتماعی دولت امروز به کمترین میزان خود رسیده است، چون ملت میبیند چیزهایی داده شده اما چیزی گرفته نشده است و دولت همچنان اصرار میکند این امتیازات باید به غرب داده شود، در حالی که هیچ دلیل عقلانی در پس این ادعا وجود ندارد.
***************************************
روزنامه خراسان**
آن سوی یک عرض اندام دریایی/دکتر حامد رحیم پور
زیر دریایی «یو اس اس جورجیا» به همراه ناوهای جنگی «یو اس اس پورت رویال» و «یو اس اس فیلیپین sea” از تنگه هرمز عبور کردند و وارد خلیج فارس شدند. یک زیردریایی ارتش رژیم صهیونیستی نیز با هدف آن چه «هشدار دادن به ایران»، خوانده شده از آبراه سوئز گذشته و به صورت علنی در راه خلیج فارس است.گرچه این اولین باری نیست که آمریکا و حتی اسرائیل به بهانه های مختلف در آب های منطقه ای حضور داشته اند اما خاصه نیروی دریایی آمریکا معمولا موقعیت زیردریایی های خود را در جهان افشا نمی کند اما وقتی اعلام می کند که مثلا زیردریایی «یو اس اس جورجیا» از طریق تنگه هرمز وارد خلیج فارس شده ،این گزاره را که ممکن است این نقل و انتقال حاکی از«تنشی قریب الوقوع» باشد در سطح رسانه ای القا می کند .در این بین باید به نکاتی توجه کرد:
1-ترامپ در 27 روز باقی مانده از دولت اش آن هم در حالی که نزدیک ترین یارانش در حال فاصله گرفتن از او هستند رمق سیاسی هیچ تحرک مهمی ندارد اما با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار سلیمانی عملا فرار به جلویی را برای القای این که اتفاقی در راه است آغاز کرده اند .این در حالی است که ایران بارها اعلام کرده زمان و مکان انتقام خون شهید سلیمانی را خودمان تعیین می کنیم . بنابراین، این نمایش قدرت از سر قدرتمندی نیست بلکه بیش از هر چیز گواهی است بر ترس و وحشت واشنگتن از اقدام انتقام جویانه ایران.به بیان دیگر،آمریکا بیشتر از اینکه در پی کنش نظامی باشد، درصدد است هزینه را برای واکنش احتمالی ایران بالا ببرد و درواقع با تشدید تدابیر نظامی، در پی طراحی یک بازدارندگی در خلیج فارس است تا ایران را از هرگونه عملیاتی علیه نیروهایش برحذر دارد. به نظر میرسد این، اصلیترین بخش از منطق تحرکات اخیر آمریکاست که مشخصاً پس از به شهادت رساندن حاج قاسم آغاز شد. البته اجرای عملیات روانی با چنین تحرکاتی برای القای تهدید به مردم ایران، کارکرد ظاهری این رویکرد است.
2- در بیانیه نیروی دریایی آمریکا در تبیین یا توجیه دلایل این حضور دریایی آمده است: اعزام زیردریایی “یو اس اس جورجیا” در راستای تعهد آمریکا به شرکای منطقهای اش صورت می گیرد. بدیهی است که زنده نگه داشتن پروژه «ایران هراسی» در اذهان برخی از شیوخ منطقه و به ویژه درحالی که مسابقه عادی سازی روابط با اسرائیل سرعت چشمگیری گرفته است می تواند به تحلیل بهتر این حضور کمک کند.درواقع واشنگتن می کوشدبا ترویج ایران هراسی، به کشورهای منطقه خصوصا شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس چنین القا کند که ایران نه تنها حضور آمریکا در منطقه بلکه کل کشورهای منطقه را هم تهدید می کند. چند روز پیش نیز آمریکا گروهی به نام “سرایا المختار” را در بحرین در لیست تحریم های خود قرار داد و ادعا کرد این گروه امنیت منطقه و دنیا را تهدید میکند همچنین حملات کاملا مشکوک اخیر به منطقه سبز بغداد این گمانه را تقویت می کند که اقدامات اخیر به شکلی هدفمند ازسویی ایران هراسی را تشدید واز سوی دیگر برای تقویت و تشدید حضور نظامی آمریکا در منطقه صورت گرفته است.
3-سردمداران تل آویو خاصه نتانیاهو که از قضا دچار چالش های جدی داخلی در سرزمین های اشغالی است و کابینه اش در آستانه سقوط دوباره قرار گرفته ،نیم نگاهی به ایجاد یک تنش کنترل شده با ایران داردآن هم در زمانی که فشار اقتصادی بی سابقه ای بر جمهوری اسلامی وارد آمده و روند انتقال قدرت در آمریکا از ترامپ به بایدن شکل نگرفته است .به عبارت دیگر،ازطرفی خروج یا کاهش نیروهای آمریکایی نیز از عراق و افغانستان نگرانیهای نظامیان و ژنرالهای جنگ طلب آمریکایی را از افزایش نفوذ ایران و پر کردن این خلأ قدرت توسط تهران دوچندان کرده واز سوی دیگر صهیونیست ها مترصد این هستند که در صورت ایجاد میدانی برای عرض اندام، دست به اقداماتی بزنند که باعث ایجاد بحرانهایی برای بهره برداری های داخلی و منطقه ای خود شود .گرچه روشن است که با توجه به نبود ظرفیت گشودن جبهه جدید در خاورمیانه در سیاست خارجی بایدن و این که به دلیل اوضاع پساکرونایی اقتصاد آمریکا و جهان،صهیونیست ها نمی توانند روی کمک بایدن حسابی باز وجبهه جدیدی ایجاد کنند وازسوی دیگر خوب می دانند که جنگ، هزینه ای بسیار گزاف برای آن ها در پی دارد؛ گزارش های رسمی این رژیم به وضوح به این حقیقت اذعان کرده اند؛ در این گزارش ها تصریح شده است که در صورت آغاز جنگ، تنها حزب ا... لبنان می تواند ضربات بسیار جدی به این رژیم وارد کند. بنابراین تمام هیاهویی که رسانه های وابسته درباره نمایش قدرت آمریکا و اسرائیل در منطقه راه انداخته اند صرفا تبلیغاتی است که هدف از آن ها کسب آبرو برای ترامپ، ایجاد بازدارندگی درآستانه سالگرد شهادت حاج قاسم و دلگرمی برای شیوخ عربی سازشکاری است که به مسئله اول جهان اسلام یعنی فلسطین خیانت کرده اند.
***************************************
روزنامه ایران**
وزیر دولت کارپرداز مجلس نیست/غلامعلی جعفرزاده
نماینده ادوار مجلس
مسأله نظارت آمیخته با مشکلات بنیادین مجلــس بر دولــت، مسألهای قدیمی در ساختار سیاسی کشور ماست که متأسفانه نه تنها برای اصلاح اشـــکالات آن فکـــر عاجلی نشده بلکه هر روز بر دامنه این مشکلات افزوده میشود. به نظر میرسد ریشه اصلی این مسأله در خوانش غلط از وظیفه نظارت مجلس و ابعاد و مختصات آن است. به نوعی که با این خوانش اشتباه، دولت در چشم بخش عمدهای از ساختار پارلمانی کشور و حتی سیاسیون فعال نه رسماً اما عملاً در مقام «کارگزار یا کارپرداز مجلس» افول پیدا میکند. به عبارتی برداشت غالب از وظیفه نظارت مجلس به غلط تعبیر به چیزی شبیه تابع کردن بخشهای دولت توسط مجلس شده است.
یکی از عمدهترین اشکالات کار پارلمانی در ایران، ورود بیجهت نمایندگان به مسائل جزئی است.
بر بستر همین مشکل است که نگاه ملی نمایندگی طی ادوار مختلف نزولی بیسابقه را تجربه کرده و به سطح دغدغههای خرد محلی رسیده است. بازتاب این نزول را میتوان در محتوای تذکرات، سؤالات و ایرادات نمایندگان خطاب به مسئولان دولتی دید. همین نگاه در مسأله نظارت بر دولت کار را از یک نظارت کیفی و مؤثر، منحرف کرده است.
در ادوار اخیر تقریباً کمتر کسی است که معترف به این موضوع نباشد که کیفیت نظارت مجلس و دایره اثرگذاری آن بشدت کاسته و در جاهایی حتی بلااثر شده است. مشکل اینجاست که راه حل این مسأله عموماً در تشدید کمی نظارت و جزئیتر کردن آن خلاصه شده است. حال آنکه باید گفت همین نگاه یکی از اصلیترین دلایل کاهش کیفیت نظارت مجلس بر دولت است. برای توضیح این موضوع باید یادآور شد که چنین نگاهی دو تأثیر منفی و مخرب بر جای خواهد گذاشت.
تأثیر اول این است که نمایندگان با ورود به مسائل جزئی و گاه اجرایی به بهانه نظارت، از انجام وظایف ملی و کلان خود غافل میشوند. در قبال نظارت بر دولت وظیفه نمایندگان نه افول در حد عزل و نصبها بلکه نظارت بر اجرای قوانین موضوعه توسط دولت است. کمااینکه برای امور نظارت جزئی علاوه بر وجود سازمان بازرسی کشور در ساختار سیاسی-حقوقی، هر دستگاهی برای خود دارای یک دایره بازرسی است. بدین ترتیب با چنین شیوهای مجلس نه تنها از انجام وظایف ملی و کلان خود باز میماند بلکه وارد عرصهای میشود که در آن هم کاری از دستش بر نخواهد آمد. چیزی که تجربه ادوار اخیر آن را ثابت میکند.
اما تأثیر دوم به مراتب بدتر است؛ ورود مجلس به نظارتهای جزئی و موضوعی در عمل نه تنها زمینه تداخل کار قوای مقننه و مجریه را فراهم میکند بلکه ابزار نظارت را تبدیل به وسیله امتیازگیریها و معاملات سیاسی یا منطقهای خواهد کرد. بخش زیادی از استیضاحها یا تحقیق و تفحصهای بیسرانجام و نیمهکاره را باید در همین چارچوب دید. این وضعیت به مرور اهرم نظارت مجلس را ناکارآمد و ساقط از شأن حقوقی و عملی خود میکند و مهمتر از آن به نام نظارت، فرآیندی را ترتیب میدهد که خود زمینهساز برخی مفاسد است. مضاف بر اینها چنین روندی سبب بسته شدن دست مدیران ارشد دولت از انجام اقدامات و پیگیریهای برنامههای دولت هم میشود. چرا که در نهایت با هر اقدام، انتصاب و تصمیمگیری به هر حال بخشی از مجلس به عنوان یک نهاد متکثر به عنوان مخالف میتوانند در کار آن مدیر یا وزیر دخالت کنند. چه اینکه باید گفت با شرایط فعلی مجلس درگیر نظارت روی رفتارها و مواضع شده است.
با این توضیحات نظارت مجلس تنها در جایی میتواند ثمربخش و معطوف به نتیجه باشد که به دور از ورود به جزئیات اجرایی، در سطح سیاستگذاریهای کلان و قوانین موضوعه صورت بپذیرد. یعنی در شرایطی که مدیران دولتی آزادی لازم را به دور از نگرانیهای مرسوم فعلی دارند در نهایت کارنامه و خروجی کلی عملکرد آنها تحت نظارت یک نهاد مستقل خواهد بود.
در نهایت باید یک بار دیگر بر این مسأله تأکید کرد که در موضوع نظارت مجلس بر دولت، مسئول دولتی نباید به چشم «کارگزار» یا «کارپرداز» مجلس یا بخشی از نمایندگان دیده شود. چنین نگاهی نه امکان تحقق شعارهای دولت را فراهم میآورد و نه بستری است که مجلس در آن بتواند به وظایف خود عمل کند.
***************************************
روزنامه شرق **
فصل خطیر بودجه ۱۴۰۰/مهدی تقوی . اقتصاددان
کاهش شدید درآمدهای نفتی و افزایش تحریمها در کنار بار مالی ناشی از پاندمی کرونا باعث شده دولت در تأمین و صرف بودجه خود با مشکل مواجه شود. تا قبل از ریاستجمهوری ترامپ در آمریکا، ایران روزانه دومیلیونو ۶۰۰ هزار بشکه نفت میفروخت. تحریمها موجب شد درآمدهای نفتی در کشور بهشدت کاهش یابد. میدانیم کسری بودجه همواره تورم را تشدید میکند؛ چراکه دولت مجبور است در این راه دست به استقراض از بانک مرکزی بزند، هرچند این دولت کمتر از بانک مرکزی استقراض کردهاما با روشهای دیگر مانند تغییر نرخ ارز یا اتخاذ سیاستهایی چون فعالشدن بورس توانسته است کسب درآمد کند و بخشی از کسری بودجه را جبران کند اما این امر نیز بار تورمی ایجاد میکند نرخ بالای تورم ارزش پول ملی را پایین آورده و این موضوع باعث فشار اقتصادی بر مردم و فقیرشدن آنها میشود. تجربه نشان داده پیشبینیهایی که برای بودجههای سالانه میشود، کمتر با واقعیت همخوانی داشته است. کسری بودجه برای سال آینده اجتنابناپذیر است. در پارهای موارد دولت برای تأمین بودجه هزینههای عمرانی را تعدیل میکند یا زمان کسری سراغ بانک مرکزی برای چاپ پول میرود. اگر بتوان از صاحبان درآمدهای بالا مالیات واقعی گرفت و نه فقط از کارمندان که بیش از ظرفیت در حال پرداخت مالیات هستند، گام مثبتی در جهت تأمین بخش درآمدی بودجه کشور برداشته شده است.
بار مالیاتی در اقتصاد ایران بههیچعنوان عادلانه نیست. عده زیادی از افراد جامعه توان پرداخت مالیاتهای سنگین را ندارند و در مقابل افراد دیگری هستند که درآمدهای نجومی دارند؛ اما مالیاتی پرداخت نمیکنند. قوانین مالیاتی در کشورهای توسعهیافته بهقدری جامع است که افراد بهدلیل نگرانی از تبعات کماظهاری، به دقت درآمدهای خود را محاسبه میکنند که مالیات را بهدرستی پرداخت کنند، زیرا بروز هرگونه خطای عمدی باعث میشود دولت بهسختی با آنان برخورد کند. بههرحال بودجهزیری در شرایط اقتصادی و سیاسی امروز ایران نیازمند دقت بسیار است. اتلاف پول و وقت در شرایط حساس کنونی آسیبهای جبرانناپذیری به کشور وارد خواهد کرد. اتفاقهای سیاسی بهطور قطع بر تحقق بودجه در بعد اقتصادی میتواند تأثیرگذار باشد؛ اما به شرطی که متغیرهای اقتصادی را با شوک روبهرو نکند. ذکر این نکته ضروری است که بازار طلا و ارز توأم با بورس برای دولت نباید به منابعی برای کسری بودجه تبدیل شود که اگر بخواهیم شاهد چنین اتفاقاتی باشیم، باید بودجه کشور را براساس واقعیتهای سیاسی و اقتصادی ببندیم. اگر دچار توهمات در بودجهریزی بخشهای مختلف اقتصادی کشور شویم، شاهد افزایش میزان کسری بودجه در طول یک سال برای دولت خواهیم بود و در آن زمان متغیرهای اقتصادی دچار التهاب خواهند شد یا از جیب مردم برای جبران کسری بودجه هزینه خواهد شد. ممکن است عدهای بگویند که حل این بحرانها نیازمند تجدیدنظر اساسی در نظام اقتصادی و یک جراحی بزرگ است که البته سخن درستی است؛ اما اینگونه راهکارها با توجه به انباشتهای از معضلات و کاستیها در بخشهای مختلف اقتصادی، به زمان زیادی نیاز خواهد داشت. نگاهی گذرا بر لایحه ارائهشده از سوی دولت به مجلس نشان میدهد که این بودجه اگرچه بهظاهر هدفمند تنظیم شده، اما انبساطیبودنش کاملا محسوس و تأملبرانگیز است، آنهم در زمانی که اقتصاد کشور در شرایطی قرار گرفته که تورم و افزایش مداوم قیمت کالا و خدمات در آن مسئلهای قابل توجه در تمامی جلسات و نشستهاست. این در حالی است که اصولا ریشه ایجاد تورم در کشور نقدینگی و درعینحال کاهش تولید در بخشهای مختلف است، بهصورتیکه سیل ویرانگر نقدینگی عاملی شده تا برای کالاهای اندک تولیدی، تعداد خریداران زیادی صف کشیده باشند و این تقاضا اثرگذاری مستقیم خود را در قیمت نشان میدهد؛ چون صاحبان سرمایه تمایل دارند با هر قیمت که شده مالک این کالا باشند. مناسب است هنگام بررسی لایحه بودجه بهجای اینکه در برخی موارد مشهود مثل میزان فروش نفت، درآمد تعیینشده از این بخش، کاهش هزینههای جاری دولت یا حتی کسری احتمالی بیش از حد وقت صرف شود، به نکتهای پنهان اما کلیدی دقت شود. توجه ویژه و برنامهریزی در این زمینه یعنی مهار نقدینگی و ایجاد رونق تولید هنگام تنظیم لایحه بودجه میتواند به منطقیشدن شرایط اقتصادی کمک شایانی داشته باشد، چون با مدیریت انرژی این سیل ویرانگر بهجای اینکه التهاب یا همان تورم از بخشی به بخش دیگر منتقل شود، در بخش تولید آرام میگیرد و با افزایش تولید کالاهای مختلف ناخودآگاه تورم نیز نزولی خواهد شد.
***************************************